سوال ۱ – ائمه علیهم السلام که علم غیب داشتند چگونه با خوردن انگور مسموم و مانند آن ، آگاهانه به هلاکت خود اقدام نمودند ؟
اساسا باید توجه داشت که : الشی ء ما لم یجب ، لم یوجد (هر چیز تا واجب الوجود نگردد ، به وجود نمی آید . )
بنابراین ، هر فعلی نسبت به فاعل خود ضروری نیست ، بلکه تنها نسبت به علت تامه (که اراده خداوند متعال جزو آن است ) ضروری است . و تحقق الفعل ارادیا و تحت التکلیف ، لاینافی الضروره ، کما فی الافعال الارادیه مع وجود التکالیف فیها . (تحقق فعل و تحت تکلیف بودن آن با ضروری بودن آن منافات ندارد ، چنانکه افعال ارادی انسان این گونه هستند ، یعنی با اینکه انسان به انجام آنها مکلف است در عین حال ضروری است . )
بر این پایه است که ائمه علیهم السلام با اینکه می دانستند شهید می شوند ، اقدام به انجام فعل می کردند؛ حضرت امیر المؤ منان علیه السلام به محراب می رود ، و امام حسن و امام رضا علیهم السلام نوشیدنی مسموم یا انار و انگور مسموم تناول می کنند ، و حضرت سیدالشهداء علیه السّلام وارد کربلا می شود ، و در صدد چاره جویی و دفع قضا و قدر الهی بر نمی آیند .
توضیح آنکه : گاهی انسان به علم قطعی و بی بروبرگرد می داند که به فعل اختیاری خود ، مثلا در ساعت یازده ، زهر خواهد خورد و در فلان میدان و یا خیابان تصادف خواهد کرد و جان خواهد سپرد .
و گاهی نیز قطعا می داند که به فعل اختیاری و ارادی خود مثلا در ساعت یازده در فلان میدان و یا خیابان تصادف خواهد کرد و یا هدف تیر و گلوله قرار خواهد گرفت ، ولی این واقعه به وقوع شرط یا شروطی است ، و در مورد ما مثلا مشروط به رفتن است ، به گونه ای که اگر برود کشته می شود ، و اگر نرود کشته نخواهد شد .
در صورت اول چاره جویی معنی ندارد ، زیرا انسان خود را در هلاکت واقع می بیند ، نه اینکه خود را به هلاکت بیندازد و القاء در تهلکه کند ، از این رو خطاب لاتلقوا بایدیکم الی التهلکه (بقره : ۱۹۵) (با دست خود ، خود را به هلاکت نیندازید . ) اصلا به او متوجه نیست ، و این در صورت دوم تشبت و تمسک به اسباب و در صدد چاره جویی بر آمدن و خودداری کردن از رفتن به سوی هلاکت جا دارد و خطاب (لاتلقوا) به انسان متوجه می شود .
حال می گوییم : اقدام ائمه علیهم السلام از قبیل فعل اول است که حتمیت و وقوع فعل را (چه بخواهند چه نخواهند) می دانستند و چاره جویی و نرفتن و اقدام نکردن معنی نداشت ؛ زیرا همه بر خلاف علم قطعی مفروض است .
و در واقع آیه شریفه فوق نهی از القاء در تهلکه می کند ، ولی قضایای ائمه علیهم السلام وقوع در تهلکه است ، نه ایقاع و القاء در تهلکه . (۱۳۲)
سوال ۲ – این روایت را که می گوید : (حضرت رسول می خواستند سنگی از زمین بردارند ، زیر آن عقربی بود ، دست حضرت را گزید و حضرت دستور فرمودند که نمک آوردند و روی آن گذاشتند) . چگونه توجیه می فرمایید ؟
حضرت علامه قدس سره : در روایت دیگر نیز آمده است : (عقرب شکم مبارک آن حضرت را گزید حضرت دستور فرمودند که نمک آوردند و روی آن گذاشتند . )(۱۳۳) ادامه پرسش : این دو روایت و همچنین جریان خوراندن ماهی به آن حضرت را چگونه توجیه می فرمایید ؟
ج – در علم ائمه علیهم السلام و پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم (بدا) نیست ، لذا در برابر اموری که می دانستند واقع خواهد شد ، تسلیم بودند و در مقام چاره جویی و رهایی از آن بر نمی آمدند . خداوند متعال می فرماید : قل : لو کنتم فی بیوتکم ، لبرز الذین کتب علیهم القتل الی مضاجعهم (آل عمران : ۱۵۴)
بگو : اگر شما در خانه های خود هم بودید ، کسانی که کشته شدنشان نوشته شده و حتمی است ، قطعا (با پای خود) در قتلگاه های خویش حاضر می شدند .
منبع: ۶۶۵ پرسش و پاسخ در محضر علامه طباطبایی قدس سره؛ نشر نهاوندی؛ مؤلف: محمدحسین رخشادَ
پاسخ دهید