دیدگاه مسلمان درباره عدالت صحابه چیست؟
«عدالت صحابه» یکی از موضوعاتی است که در هنگام گفت و گو به فراوانی از سوی وهابیون طرح میشود؛ بدیهی است احترام صحابه پسندیده است امّا از تأکید آنان اینطور به دست میآید که میخواهند همه صحابه را در یک ردیف به شمار آورده و در پی اثبات عدالت همه صحابه؛ چهرههای غیرقابل قبول را مورد قبول جلوه بدهند و حق اعتراض را از حقجویان سلب کنند!! در حالیکه احترام به همه صحابه غیرمعقول است و از آنجا که برخی از آنان پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را رنجاندهاند و حتّی توطئه بر علیه آن حضرت داشتهاند، احترام به همه آنان غیر مشروع است.
جهت تحلیل و بررسی این موضوع توجّه شما را به مطالب زیر جلب میکنیم:
معنای صحابه
شهید زینالدین عاملی، میفرماید: «صحابی کسی است که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را ملاقات نموده، به او ایمان آورده و مسلمان، از دنیا رفته است.»[۱] این رأی مکتب اهل بیت علیهم السلام است.
امّا در مقابل احمدبن حنبل میگوید :«افضل مردم، بعد از اهل بدر، کسانی هستند که در قرنی واقع شدهاند که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در آن قرن بوده است و هر کس با پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مصاحب بوده یک سال یا یک ماه یا یک روز یا یک ساعت، یا یک لحظه او را دیده، از اصحاب پبامبر است.»[۲]
بخاری میگوید: «هر مسلمانی با پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مصاحبت داشته یا او را ملاقات نموده، از اصحاب پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است.[۳]»
به دنبال این معنای بسیار گسترده برای صحابه، به نقل از ابنحجر عسقلانی، به حدیثی از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیز استناد میکنند: «أَصْحَابِی کَالنُّجُومِ بِأَیِّهِمْ اقْتَدَیْتُمْ اهْتَدَیْتُمْ»[۴]؛ «اصحاب من مانند ستارگانند از هر کدام پیروی کردید هدایت یافتهاید!!».
در حالیکه بسیاری از علمای اهل سنّت مانند احمد بن حنبل، ابن حزم، ابن عساکر و… این حدیث را ضعیف دانستهاند.[۵]
علاوه بر این که با آیات قرآن کریم و حتّی روایات معتبر اهل سنّت نیز سازگاری ندارد.
ناسازگاری با قرآن
در آیات بسیاری از قرآن مجید، درباره تخلف و مخالفت برخی از یاران پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) سخن گفته شده است و در بسیاری از آیات درباره اعراض و اعتراض برخی اطرافیان پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در جنگها و در سختیها سخن به میان آمده است که همگی حکایت از آن دارد که همه اطرافیان و اصحاب پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مورد رضایت خدا و پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نبودند و حتّی برخی تهدید به عذاب در آخرت شدهاند.
اینکه به چند نمونه اشاره میشود:
۱ – «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا لَقیتُمُ الَّذینَ کَفَرُوا زَحْفاً فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبارَ»[۶].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید: همگامی که با انبوه کافران به نبرد روبهرو شوید، به آنها پشت نکنید و فرار ننمایید».
در این آیه شریفه خداوند به گروهی از صحابه که از جنگ فرار میکردند و حضرت را تنها گذاشتند و جایگاهشان جهنّم است؛ اشاره میکند.
۲ – «إِنَّ الَّذینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطانُ بِبَعْضِ ما کَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلیمٌ»[۷]؛
«روزی که دو گروه [در احد] با هم رویاروی شدند کسانی که از میان شما [به دشمن] پشت کردند در حقیقت جز این نبود که به سبب پارهای از آنچه [از گناه] حاصل کرده بودند شیطان آنان را بلغزانید و قطعاً خا از ایشان درگذشت زیرا خدا آمرزگار بردبار است.»
و حتّی در برخی آیات مؤمنان اطراف پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به دلیل دنیاطلبی از سوی خداوند مورد نکوهش قرار گرفتهاند:
۳ – «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فی سَبیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاهِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَهِ فَما مَتاعُ الْحَیاهِ الدُّنْیا فِی الْآخِرَهِ إِلاَّ قَلیلٌ»[۸]؛
«ای کسانی که ایمان آوردهاید شما را چه شده است که چون به شما گفته میشود در راه خدا بسیج شوید؛ کُندی به خرج میدهید آیا به جای آخرت به زندگی دنیا دل خوش کردهاید، متاع زندگی دنیا در برابر آخرت جز اندکی نیست».
ناسازگاری با روایات
رشتهای از احادیث در صحیح بخاری و مسلم ذکر شده تحت عنوان «احادیث حوض»؛ که مفاد آنها با عدالت همه صحابه ناسازگار است. در حدیث حوض این گونه آمده که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: «یَردُ علىّ یوم القیامه رَهٌط مِن اَصحابى فَیُجلونَ عن الحوض، فأقول: یا رب أصحابى؟ فَیَقولُ: اِنّک لا علمَ لک بما أحدثوا بعدَک، إنّهم ارتدّوا على أدبارُهم القَهقَرى»[۹]؛ «گروهی از اصحاب من در روز قیامت بر من وارد میشوند، آنها از حوض کوثر کنار زده و طرد میشوند، پس من میگویم: بار پروردگار اصحابم چه میشوند؟ ندا میآید: ای پیامبر تو نمیدانی که اینها پس از تو چه کردند، آنها مرتدّ شده و عقبگرد کردند (به همان روش جاهلی برگشتند).»
درباره احادیث «حوض» که به طور متعدد ذکر شده چندین نکته شایان ذکر است:
۱ – براساس این احادیث، گروهی از صحابه از کنار حوض کوثر رانده شده و طرد میشوند و اجازه بهرهمندی از آب کوثر به آنها داده نمیشود. این در حالی است که در حدیث ثقلین، درباره قرآن و عترت گفته شده: «أَنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ» پس کسی که به قران و عترت چنگ زند، بر حوض کوثر وارد میشود و کسی که از حوض کوثر طرد شود معلوم است که یا از قرآن و یا از اهل بیت علیهم السلام و یا از هر دو فاصله گرفته و جدا شده است.
۲ – این گروه از صحابه از چه چیز مرتدّ و رویگردان شدهاند؟ و آن حادثهای که پس از رحلت رسول گرامی اسلام، انجام دادند چه بود؟!
۳ – آیا میشود این گروه از صحابه که از حوض کوثر رانده شده و واپسگرا شدند را عادل دانست؟!
همچنین در روایتی است که: «قالَ رسولُ الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) لاصحابه: انکم ستحرصون علی الاماره و ستصیر ندامه و حسره یوم القیامه»[۱۰]؛ «پیامبر مکّرم اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خطاب به اصحاب میفرماید: شما حریص بر امارت و خلافت هستید و این باعث ندامت و حسرت شما در قیامت است.»
ناسازگاری با حقایق تاریخی
با مراجعه به تاریخ صحابه نیز درمییابیم که عدالت همه صحابه خلاف واقعیّتهای تاریخی است.
۱ – ابن عبّاس میگوید: هنگامی که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) درخواست قلم و دوات نمود تا وصیّت خودرا بنویسید برخی از صحابه به او جسارت کرده و نسبت هذیان دادند.[۱۱]
۲ – جابر میگوید: ما با پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نماز می خواندیم که قافلهای با کالایشان از شام وارد مدینه شدند، همه نمازگزاران پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را رها کرده و به سراغ قافله رفتند مگر دوازده نفر، که در این موقع آیهای در مذمت آنان وارد شد:
«وَ إِذا رَأَوْا تِجارَهً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیْها وَ تَرَکُوکَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَهِ وَ اللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقینَ»[۱۲]؛
«و چون داد و ستد یا سرگرمیای ببینند به سوی آن رویآور میشوند و تو را در حالی که ایستادهای ترک میکنند بگو آنچه نزد خداست از سرگرمی و از داد و ستد بهتر است و خدا بهترین روزی دهندگان است.»[۱۳]
۳ – آیا میتوان ولیدبن عقبه را که به نص قرآن فاسق نامیده شده و در عصر عثمان شراب نوشید و در حال مستمی امام جماعت شد و نماز صبح را چهار رکعت خواند، عادل بنامیم.[۱۴]
ابن کثیر دمشقی در ذیل آیه «إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا»[۱۵] میگوید: «بسیاری از مفسران بر این باورند که این آیه درباره «ولید بن عقبه» نازل گردید.[۱۶] اگر نقطه مقابل عادل، «فاسق» است، پس براساس این آیه شریفه نمیتوان گفت که همه صحابه عادلاند.
۴ – آیا میتوان مغیره بن شعبه را که چند نفر بر زنای او شهادت دادند ـ در حالی که از بیعتکنندگان در زیر درخت حدیبیه بوده است ـ عادل بنامیم.[۱۷]
۵ – چگونه میتوان «معاویه بن ابیسفیان» را که دستش به خون بزرگان صحابه همچون «علیهم السلامار بن یاسر»[۱۸]، «حجر بن عدیّ» و «علیهم السلامر بن حمق خزاعی» آلوده است را عادل دانست؟! آیا کسی را که بر خلیفه زمان خود امیر مؤمنان علی (علیه السّلام) خروج کرد و در جنگ صفین صدها هزار نفر را به کشتن داد میتوان عادل خواند؟!
۶ – خالدبن ولید، مگر مالک بن نویره را به خاطر این که زکات مالش را به او نداد، نکشت و همان شب با همسر او زنا نکرد؛[۱۹] آیا او عادل است؟
از مجموع این آیات، روایات و حقایق تاریخی به خوبی معلوم میشود که اعتقاد به عدالت و وثاقت جمیع صحابه به طور قطع و یقین، نادرست است.
نکته شایان ذکر آن که وهابیت به پیروان مذهب اهل بیت علیهم السلام اتهام میزنند که شما به صحابه پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دشنام و ناسزا میگویید؛ در حالی که کتابهای خودشان بزرگترین توهینها را نسبت به صحابه پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دارد؛ در ذیل به دو نمونه اشاره میشود:
الف. در زمان خلافت علیهم السلامربن الخطاب، عبّاس علیهم السلاموی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و امیر مؤمنان علی (علیه السّلام) نزد علیهم السلامر آمدند و از او درخواست ارث و میراث کردند. خلیفه دوم از ابوبکر نقل میکند که وی گفته: «پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند که ما ارث و میراثی از خود نمیگذاریم، آنچه باقی گذاشتیم صدقه است». سپس علیهم السلامربن الخطاب رو به عبّاس بن عبدالمطلب و علی (علیه السّلام) نموده گفت: «فَرَأَیْتُمَاهُ کَاذِباً آثِماً غَادِراً خَائِناً»؛ «شما دو نفر ابوبکر را دروغگو، گنهکار، فریبکار و خائن میدیدید». علیهم السلامر گفت: پس از ابوبکر من خلیفه رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شدم و شما دو نفر نیز من را «دروغگو، گنهکار، فریبکار و خائن» میدیدید.[۲۰]
نکته اینجاست که خلیفه دوم اقرار میکند که علی (علیه السّلام) و عبّاس علیهم السلاموی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) وی و خلیفه اوّل را دارای این ویژگیهای چهارگانه میداند. آیا ذکر این اوصاف ناپسند، خود بزرگترین توهین به صحابه نیست و عدالت آنها را زیر سؤال نمیبرد؟
ب. بخاری در کتاب «الخمس» این روایت را درباره امّ المؤمنین عایشه نقل میکند: «قام النبیّ خطیبا، فأَشار نحوَ مسکنِ عایشه فقال: هُنا الفتنه ـ ثلاثا ـ مِن حیثُ یَطلُعُ قرنُ الشّیطان»[۲۱]؛ پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای سخنرانی ایستادند و به سمت خانه عایشه اشاره کردن و سه بار فرمودند: فتنه اینجاست، شاخ شیطان از اینجا سر برمیآورد.»
آیا اینگونه روایات که در صحیحترین کتابهای اهل سنّت ذکر شده، توهین و جسارت به یاران و همسران پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیست؟!
شاید پرسیده شود چه اصراری وجود دارد که درباره اینگونه موضوعات اختلافی این مقدار بحث شود؟! این شخصیّتها مربوط به گذشتهاند و اختلاف در این باره، برای امروز ما فایده ندارد!
در اینباره گفت؛ اتفاقاً حل این موضوع برای امروز ما بسیار مهم است. زیرا اگربه دلایل قرآنی، روایی و تاریخی و حتّی عقلی ثابت شود همه صحابه در یک رتبه نبودند، فضیلت و برتری برخی بر برخی ثابت خواهد شد و به آسانی میتوان اولویت پیروی از با فضیلتترین را اثبات نمود و از سوی دیگر اگر ثابت شود برخی صحابه عادل نبودهاند؛ موقعیّت سیاسی و اجتماعی آنها زیر سؤال میرود و احادیث نقل شده از آنها، فاقد اعتبار خواهد شد و در نتیجه، پیروی از مکتب اهل بیت(علیهما السّلام) به عنوان مطمئنترین راه تشخیص حق به اثبات خواهد رسید.
منبع: پرسشها و پاسخهای دانشجویی شیعه و اهل سنت؛ دفتر نشر معارف تدوین و تألیف: علی اصغر رضوانی، مصطفی عزیزی
[۱]. الداریه، ص ۱۲۰٫
[۲]. العده فی اصول الفقه، فراء حنبلی، ج ۳، ص ۹۸۸٫
[۳]. فتح الباری، ج ۷، ص ۳٫
[۴]. لسان المیزان، ابن حجر عسقلانی، ج ۲، ص ۱۳۷٫
[۵]. ر.ک: سلسله الاحادیث الضعیفه، ج ۱، ص ۷۸٫
[۶]. انفال، آیه ۱۵٫
[۷]. آل عمران، آیه ۱۵۵٫
[۸]. توبه، آیه ۳۸٫
[۹]. صحیح بخاری، ج ۵، ص ۲۴۰۷ گنتب تلرّقتق، بتب فی الحوض.
[۱۰]. مسند احمد، ج ۳، ص ۱۹۹٫
[۱۱]. صحیح بخاریف حدیث ۲۸۸۸٫
[۱۲]. جمعه، آیه ۱۱٫
[۱۳]. صحیح بخاری، حدیث ۱۹۵۳؛ صحیح مسلم، ج ۶، ص ۱۵۰٫
[۱۴]. الاصابه، ج ۳، ص ۲۲۸؛ اسد الغابه، ج ۴، ص ۱۹۹٫
[۱۵]. حجرات، آیه ۶٫
[۱۶]. تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، ج ۴، ص ۲۲۳٫
[۱۷]. همان، ج ۳، ص ۴۵۲٫
[۱۸]. الاستعاب، ابن عبد ربّه، قسم اوّل، ص ۳۲۹؛ الاصابه، ج ۴، ص ۲۹۴ و ۲۷۴٫
[۱۹]. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۵۰۲؛ الاصابه، ج ۱، ص ۳۳۷، اسد الغابه، ج ۴، ص ۲۹۵٫
[۲۰]. صحیح مسلم، ج ۳، ص ۱۳۷۹ کتاب الجهاد و السیر، باب حکم الفیء.
[۲۱]. صحیح بخاری، ج ۳، ص ۱۱( کتاب الخمس، باب ماجاء فی بیوت ازواج النبیّ ص).
پاسخ دهید