ضرورت دعا
در آیهی کریمه آمده است: «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ».[۱] خدای متعال این آیه را در زمانی که بتپرستها تازه مسلمان شده بودند و هنوز با فنّ دعا زیاد آشنا نبودند، نازل کرد و مردم را به دعا دعوت کرد. مسأله، مسألهی خواستن از خدا و اظهار حاجت و نیاز به خدای متعال است. این واقعیتی است که بسیاری از انسانها آن را زیر پرده مخفی کرده و اظهار نمیکنند؛ امّا خدا میخواهد اظهار شود. یعنی ما باور کنیم که ما محتاج و نیازمندیم. این واقعیت را نمیشود مخفی کرد.
خدا دوست دارد که ما بینیازی او و نیازمندی خودمان را اظهار کنیم. قالب دعا بهترین وسیله است برای اظهار این موضوع؛ لذا اصلش واجب است. به قول فقهای قدیم، یک بار آن در نماز واجب است. آن زمان کسانی که دعا نمیکردند، منشأش استکبار بود. آنها خودشان را بزرگتر از این میدیدند که اظهار حاجت کنند. مثل الآن که به خیلیها بر میخورَد و میگویند: «با این ثروتی که داریم، با این پست و مقامی که داریم و با اینکه همه چیز داریم، برای چه دعا کنیم؟»
اگر کسی به صورت کلی ترک دعا کند؛ علامت استکبار است. لذا خدا تهدید کرده و فرمود: «إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی»؛[۲] کساین که خودشان را بزرگتر از این میدانند که دعا کنند و در مقابل من اظهار احتیاج کنند، «سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ»؛ روز قیامت در اثر همین استکبار و ترک دعا، گرفتار عذاب جهنّم خواهند شد.
دعا، مبالغه و اصرار
در روایت آمده: «الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَهِ».[۳] مخّ عبادت و مغز آن چیست؟ حضور و توجّه است. انسانی که دعا میکند، گرفتار است و چیزی را میخواهد؛ پس حتماً توجّه و حضور قلب در دعایش هست. این مخّ آن است.
درخواست کردن از انسانها مکروه و بد است. اصرار و الحاح در درخواست، بدتر از آن است. امّا در دعا و درخواست از خدای متعال برعکس است. خدا گفته: بخواهید، و مبالغه و اصرار هم بکنید؛ یکبار و دو بار نه؛ یک روز و دو روز نه؛ دائماً درخواست کنید.
در روایت آمده: انسانی که نماز میخواند و بعد از نماز زود بلند میشود و میرود، خدا به ملائکه میگوید: «ببینید این بندهی من محتاج من نبود و چیزی از من نخواست.»
اینها بیاناتی است که ما را به این باور میرساند که ما محتاجیم و خدا بینیاز. ما همیشه باید به خدای بینیاز، عرضِ نیاز کنیم و این یکی از عبادتهای بسیار بزرگ است. لذا حضرات معصومین علیه السلام در تعقیبات نماز مستحبّ و واجب، نیازمندیهای خاصّ ما را که به آن توجّه نداریم، به صورت دعا درآوردهاند و گفتهاند: «این را بعد از نماز شب و آن را بعد از نماز صبح و آن یکی را بعد از نماز ظهر و عصر بخوانید. همهی اینها نیاز است.» امّا ما خیال میکنیم که نیاز، همین نان و آب و گوشت و خانه و این چیزها است. غیر از اینها چیزهای دیگری هم مورد احتیاج است که ما توجّه نداریم و آنها به ما یاد داده و گفتهاند اینها را هم بخواهید.
دعا چنین عبادتی است و ما باید همانطور که تقوا را مراعات میکنیم، دعا را هم بعد از هر نماز تمرین کنیم. فعلاً به نظر معرفت خومان، به نظر توجهات خودمان از چیزی که مهمتر است شروع کنیم. ببینیم ما چه میخواهیم؟ آیا زن نداریم؟ خانه نداریم؟ هیچ چیز نداریم؟ هر چیز نداریم از خدا بخواهیم. شروع کنید اینها را از خدا بخواهید؛ إنشاءالله.
وظیفهی بنده، وظیفهی خدا
وظیفهی ما دعا کردن است؛ امّا بقیهاش با ما نیست. اجابت کردن وظیفهی خدا است؛ لذا ما باید دعا کنیم. خود دعا عبادت است؛ چه اجابت شود چه نشود. دعا عبادت است و پاداش و مزد هم دارد و چون همراه با توجّه و حضور قلب است مزدش زیاد است.
در بند آن نباش که نشنید یا شنید. شنیدن و اجابت، وظیفهی خدا است. وظیفهی من همین است که دعا کن و اصرار و الحاح در دعا داشته باشم و دعا را رها نکنم. خدا خودش میداند که این دعا را باید اجابت کند یا نه. ما نباید برای خدا تکلیف معیّن کنیم. وظیفهی ما این است که گفته است: «اُدْعُونِی»؛[۴] دعا کنید. ما میگوییم: «چشم!»
اجابت کردن دعا تکلیف ما نیست که بگوییم خدا حتماً باید اجابت کند. ما باید طبق وظیفه دعا کنیم و او هم طبق وظیفهی خداوندیش میداند که باید این را اجابت کند یا کمی عقب بیندازد یا آنکه آن را طور دیگر کند. اینها وظیفهی ما نیست بلکه وظیفهی او است. آن چیزی که وظیفهی ما است، این است که دعا کنیم و نیازمندیهایمان را که خیلی خیلی زیاد است و تا آخر عمر هم هست، از خدا بخواهیم. بقیهی کار را خدا خودش بهتر میداند.
بنابراین باید دعا کنیم؛ مبالغه هم بکنیم؛ الحاح و اصرار هم بکنیم؛ چون هر چه بیشتر اصرار کنیم، توجّه ما به نیاز خودمان و بینیازی خدا بیشتر میشود. امّا اگر سطحی بگوییم و برویم، معلوم میشود خوب نفهمیدهایم که ما محتاجیم و خدا بینیاز. اگر خوب فهمیده بودیم، حالا حالاها باید به دعا فشار بیاوریم.
بنابراین دعا یکی از عبادتهای بسیار بزرگ است که جای آن همه جا است به خصوص بعد از نمازها. کسانی که میخواهند در خط بندگی پیش بروند، در مسألهی دعا باید اصرار، الحاح و مبالغه داشته باشند، همانگونه که حضرات معصومین علیه السلام عملاً این کار را میکردند. (مدرسه حضرت صاحب الأمر عج ۰۱/ ۱۱ /۸۳)
دعا خواندن یا دعا کردن
در حج اعمالی هست که انسان نمیفهمد فلسفهاش چیست؛ مثلاً در عرفات کار حاجی دعا کردن است؛ فقط دعا. مردم این را کار نمیدانند؛ بلکه بیکاری میدانند؛ لذا هر کس مشغول سرگرمیهای شخصی خود میشود. امّا فرمودند: «الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَهِ»؛ مغز عبادت، دعا است.
نوعاً وقتی فشار زیاد میشود، انسان دعا میکند و تا فشار نیاید، دعا نمیکند و میگوید: «مشکلی نیست که دعا کنم.» لذا راحت است. امّا وقتی فشار بیاید و نتواند آن را حل کند، دعا میکند؛ لذا دعا با حضور قلب انجام میگیرد. هیچ وقت کسی بدون آن فشار، از خدا حلّ فشار را نمیخواهد؛ لذا وقتی دعا میکنیم، علامت این موضوع است که فشار زیاد شده و خودمان نمیتوانیم آن را درست کنیم؛ پس به خدا متوسل میشویم.
در اینجا خدا میگوید: «همین هم غنیمت است؛ بیا عیبی ندارد.» لذا خدا به بعضیها مشکل میدهد تا دعا کنند. خیلیها که مشکل ندارند، دعا نمیکنند. غالباً ثروتمندها دعا نمیکنند و میگویند: «دعا میخواهیم چه کنیم؟ پول داریم، پارتی داریم، همه چیز داریم.» پس هیچ وقت دعا نمیکنند. امّا موقعی که گرفتاری به انها میرسد، میگویند: «خدایا! بیچاره شدیم.» آن وقت دعا میکنند و میگویند: «چه کنیم؟ چه عملی انجام دهیم و چه نذری کنیم که این مشکل حل شود؟»
کسانی که به دعا عادت دارند، در عرفات مشغول میشوند و راحت هستند. آنها هم دعا میخوانند و هم دعا میکنند. به خصوص این دعایی را که امام حسین صل الله و علیه و آله انشا فرمودند، رایج شده که آنجا همه میخوانند. امّا این دعا خواندن است، ولی دعا کردن مهمتر از دعا خواندن است. با دعا خواندن به انسان یاد میدهند که چه چیزهایی بخواهید. انسان نمیداند چه چیزی لازم است. معصومین علیه السلام در دعاها میگویند: «این و این و این لازم است؛ اینها را بخواه.» امّا دعا کردن همان فشار است؛ وقتی انسان فشار را احساس میکند، دعا میکند. چیزهایی هست که باید بخواهیم، امّا بلد نیستیم و نمیخواهیم. دعا خواندن به ما یاد میدهد چیزهایی هست که نداریم.
وقتی فشار میآید، مجبوریم برای رفع شرّ آن دعا کنیم. یکی ورشکست میشود؛ یکی زنش طلاق میگیرد؛ یکی بچّهاش میمیرد؛ و خلاصه از این حرفها که همیشه هست. افراد در این فشارها بر حسب حالات خودشان از یکی از این راهها وارد دعا میشوند؛ مثلاً از خدا میخواهند که بروند مشهد و آنجا دعا میکنند، یا کربلا بروند و آنجا دعا کنند. خلاصه هر جا به نظرشان مفیدتر و مؤثّرتر است، آنجا میروند و دعا میکنند.
اثر این موضوع، ارتباط با خدا است. انسان بدون مشکل به طرف خدا نمیرود؛ لذا حکمت خا اقتضا میکند که مشکلاتی بیاید تا مردم به طرف خدا بیایند. گاهی میبینید کسانی که اسباب زندگیشان تکمیل است، خدا بلاهای عظیمی به آنها میدهد که مجبور میشوند این در و آن در بزنند که: «آقا چه کنیم که مشکل حل شود؟» از این کارها خدا بلد است.
بنابراین اصل دعا واجب شرعی است و نمیشود به طور کلی ترک شود. ترکش به طور سالبهی کلی، حرام و گناه کبیره است. همان که انسان در نماز دعا کند، دعا حساب میشود. دعا درخواست از خدا است و علامت فقر من و غنای او است. خدا این موضوع در دعا را دوست دارد؛ امّا چون دیده من پای کار نمیآیم الّا با گرفتاری، مثلاً زن بداخلاق گیر انسان میاندازد یا پسر معتاد گیر انسان میاندازد یا ورشکستش میکند یا بر او ظالم مسلّط میشود، تا به سمت خدا برود. وقتی رفت، مسأله حل میشود.
بنابراین دعا چنین اثری دارد؛ خدا دعا را دوست دارد. فرمودهاند: مخّ عبادت باید با توجّه و حضور انجام گیرد. ما چنین توجهی در آن نداریم؛ امّا کسی ورشکست شده و آبرویش در خطر باشد، وقتی دعا میکند درست به همان جایی که ایمان دارد که خدا است، توجّه دارد. امّا در سایر عبادات مثلاً نماز که میخواند، از اوّل تا آخرش حواسش پرت است؛ یا وقتی روزه میگیرد همینطور؛ امّا جنس و ماهیت دعا طوری است که نمیشود بدون توجّه و حضور کامل دعا کرد؛ بنابراین دعا عبادت بزرگی است. (مدرسه حضرت صاحب الأمر عج ۰۴ /۰۸ /۹۱)
دعاهای حضرت ابراهیم علیه السلام
عید قربان مربوط به ابراهیم خلیل علیه السلام است. نوع مناسک حجّ ما مربوط به او است.[۵] کعبه را او ساخته؛[۶] قربانی از او است؛ طواف و جمرات از او است؛ همه چیزش از او است. خدا در قرآن کریم یک سورهی کامل به نام ابراهیم علیه السلام نازل کرده است و کارهی برجستهی آن حضرت را در آن بازگو کرده است و در سایر سور هم کم و زیاد از خدمات ابراهیم خلیل علیه السلام و از بزرگیهایش، از عبودیتش و از کارهایی که خداپسند بوده، زیاد صحبت به میان آورده است. این عنایت پروردگار متعال نسبت به ابراهیم علیه السلام و کارهایی که انجام داده را میرساند. سرّ اینکه خدا عنایت خاصی به ابراهیم خلیل علیه السلام دارد چیست؟ خدا آیهای نازل فرمود که در آن این سرّ را بیان کرد که چرا این عنایت را به ابراهیم خلیل دارد
ابراهیم خلیل علیه السلام دعا کرده و گفت: «خدایا! اینجا کسی نیست؛ کوهستان است؛ انسان ندارد؛ هیچ چیز ندارد؛ کاری کن که عدّهای دلشان بخواهد بیایند اینجا زندگی کنند تا اینجا پرجمعیت شود و شرایط زندگی فراهم شود و باییند و بروند.»[۷] طوری که مردم از جاهای دیگر به اینجا بیایند؛ چون اینجا هیچ چیز ندارد؛ نه آب، نه نان و نه هیچ چیز دیگر. فقط کوه است.
انسان از بالا که نگاه میکند میبیند کوههای مکّه در طول قرنها از بس که آفتاب خوردهاند، سیاه و سوخته شدهاند. امّا در آنجا همه چیز گیر میآید؛ همه چیز به حدّ وفور. این حاصل دعای ابراهیم خلیل علیه السلام است که خدای متعال شرایط زندگی را در آنجا فراهم کرد و الآن مردم برای رفتن به آنجا سر و دست میشکنند.
دعای دیگر ابراهیم علیه السلام این بود: «خدایا! پیغمبری از میان این قوم در این سرزمین مبعوث کن تا آنها را به طرف تو هدایت کند.»[۸] لذا پیغمبر اکرم –صلوات خدا بر او- میفرمودند: «أَنَا دَعْوَهُ إِبْرَاهِیمَ»؛[۹] من دعای اجابت شدهی ابراهیم خلیل علیه السلام هستم. من را خدا به عنوان پیغمبری از همی انسانها انتخاب کرده که این مردم را به طرف خدا دعوت کنم.
آیهای که خدای متعال به عنوان رمز و سرّ عنایت خودش و تعظیم و تجلیل خودش نازل فرموده این آیه است «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ»؛[۱۰] یا رسول الله صل الله و علیه و آله بیاد آور زمانی را که خدا ابراهیم علیه السلام با کلماتی آزمایش کرد و ابراهیم علیه السلام هم آن کلمات را انجام داد و به جا آورد.
نوعاً وقتی انسان بخواهد مأموریتی به کسی بدهد، با کلمه حرف میزند یا مینویسد یا به زبان میگوید: «این کار را بکن و آن کار را نکن.» لذا از مأموریتها و دستور العملها به «کلمه» و «کلمات» تعبیر میکنند. خدا دستوراتی را به عنوان آزمایش و امتحان به ابراهیم علیه السلام داد و ابراهیم علیه السلام دستورات را کاملاً به حدّ تمام رساند.
بعد فرمود: «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً»؛[۱۱] حال که این امتحانات سخت را آنطور که من میخواستم انجام دادی، پس شایستگی پیدا کردی که جلو بیفتی و امام مردم شوی و مردم دنبال تو راه بیفتند و خط بندگی و طرف خدا رفتن را از تو یاد بگیرند. (حسینیه زینبیه ۰۱/ ۱۱ /۸۳)
منبع: کتاب طریق بندگی، صفحات ۲۰۷ الی ۲۱۱
[۱]. فرقان، ۷۷
[۲]. إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ (غافر، ۶۰)
[۳]. وَ قَالَ النَّبِیُّ صل الله و علیه و آله الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَهِ وَ لَا یُهْلَکُ مَعَ الدُّعَاءِ أَحَدٌ. (بحار الأنوار، ج ۹۰، ص ۲۸۶)
[۴]. وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُم (غافر، ۶۰)
[۵]. وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَهً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهیمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْعاکِفینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ (بقره، ۱۲۵)
[۶]. وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ. (بقره، ۱۲۷)
[۷]. رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتی بِوادٍ غَیْرِ ذی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِیُقیمُوا الصَّلاهَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِنَ النَّاسِ تَهْوی إِلَیْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ (ابراهیم، ۳۷)
[۸]. رَبَّنا وَ ابْعَثْ فیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ یُزَکِّیهِمْ (بقره، ۱۲۹)
[۹]. …قَالَ: بَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ صل الله و علیه و آله یُحَدِّثُنَا…فَاسْتَقْبَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ صل الله و علیه و آله بِالْحَدِیثِ فَقَالَ یَا أَخَا بَنِی عَامِرٍ إِنَّ حَقِیقَهَ قَوْلِی وَ بَدْءَ شَأْنِی أَنِّی دَعْوَهُ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام وَ بُشْرَى أَخِی عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ علیه السلام… (بحار الأنوار، ج ۱۵، ص ۳۹۷)
[۱۰]. وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ (بقره، ۱۲۴)
[۱۱]. (بقره، ۱۲۴)
پاسخ دهید