نیازمند غافل
خدا انسانها را محتاج آفریده است؛ حتّی کسانی که بینیاز و مستغنی هستند، نیازشان بیشتر از کسانی است که فقیرند. تأمین احتیاجات انسان از کجا است؟ انسان نیاز به غذا دارد؛ نیاز به آب و هوا دارد؛ نیاز به لباس و نیاز به خیلی چیزها دارد. لباس میخرد؛ غذا را هم میخرد و میخورد؛ آب هم هست و میخورد؛ هوا هم هست که استفاده میکند. سؤال این است که اینها از کجا آمده است؟ همینجور بوده و خودش ساخته شده یا کسی به اینها مثل خود ما وجود و هستی داده است؟
وقتی انسان به دنبال جواب این سؤالات جلوتر و جلوتر میرود، میبیند همهی اینها مثل انسان هستند که خودشان، خودشان را فراهم نکردهاند. اگر مادی باشند، قبل از اینها عناصری یا موادی بوده که از آن ساخته شدهاند. خود آن عناصر و مواد هم بالاخره به موجودی میرسند که اولی، دومی و سومی تا آخری را او بوجود آورده است.
پس نیازمندیهای ما منتهی میشود به ذات اقدس پروردگار متعال. تا از سمت او درست نشود، من نه نان دارم؛ نه هوا، نه آب و نه هیچ چیز دیگر. منتها اینها همیشه دم دست ما است و ما از آن استفاده میکنیم و خیال میکنیم که آن را باد آورده است. اینطور نیست.
این هوای بیقیمت و ارزان که دمِ دست همهی انسانها و حیوانها است و نه کوپن دارد و نه قبض، اگر نباشد همهی انسانها میمیرند. این هوا از کجا آمده است؟ خدا دور تا دور زمین را هوا قرار داده است تا انسانهایی که در اطراف کرهی زمین زندگی میکنند و همچنین حیوانات و نباتات از آن استفاده کنند. اگر هوا نبود، اینجا هم مثل سایر کرات قابل زندگی برای حیوان و انسان و نبات نبود.
بنابراین این کار را خدا کرده است که هوا و هر چه را نیاز داریم، در اختیار ما قرار داده است. برای آن پولی نمیدهیم و خیال میکنیم که هست. فکر نمیکنیم که اگر خدا به هوا هستی نمیداد، نه هوا، بود، نه ما و نه هیچ موجود زندهای. بنابراین چیزهایی که انسانها، حیوانها، نباتات و همهی موجودات به آن نیازمندند، به خدا منتهی میشوند.
ما باید از همهی اینها استفاده کنیم امّا توجّه داشته باشیم که همهی اینها نعمت خدا است و خدا آن را به وجود آورده است. خدا است که این اثر و خاصیت را به اینها داده و انسان باید در برابر این نعمت سپاسپگزاری کند. خدای متعال وقتی میخواهد نعمت بدهد، از انسانها پولی هم نمیگیرد. اگر میخواست پول بگیرد چطور میشد؟ چقدر باید پولِ هوا بدهیم؟ امّا ما نمیفهمیم و قدرش را نمیدانیم و سپاسگزاری نمیکنیم. خدا وقتی نعمت میدهد و زیاد هم میدهد، منّت نمیگذارد و به رخ ما نمیکشد و نمیگوید: «من این همه به تو نعمت دادم.» (مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام)
بینیاز مطلق
اگر خدا به انسان نعمت بدهد، احتیاج انسان رفع میشود و بینیاز میشود؛ امّا اگر ندهد، احتیاج همچنان هست. نعمتهایی که خدا به انسان میدهد، موقتاً انسان را بینیاز میکند؛ امّا از خود خدا نمیشود بینیاز شد. ما همیشه محتاج هستیم. در این لحظه این نعمت را گرفتیم، لحظه بعد نعمت دیگری میخواهیم و لحظهی بعد نعمت دیگر. پس، از خدا بینیاز نیستیم.
خدا منبع خیرات و فیوضاتی است که همه باید طرف او بروند. کسی نمیتواند از او برگردد و اعراض کند. اگر برگردد و اعراض کند، از منبع خیر و رحمت اعراض کرده و انسان نمیتواند این کار را بکند. هر چه انسانها درخواست کنند و بخواهند و او بدهد، خزائن و انبارهای خدا تمام نمیشود و او باز هم دارد.
آدمها اینطورند. وقتی به کسی دو سه بار اظهار احتیاج شود، خسته و کسل میشود؛ امّا خدا این همه انسانها از او میخواهند و اظهار احتیاج میکنند؛ امّا در او خستگی راه ندارد و به مشقّت نمیافتد. یکی از اسباب عظمت و بزرگی پروردگار متعال که باعث شده هیچ موجودی محتاج نیست. این یکی از امتیازات ذات اقدس پروردگار متعال است که موجب مدح، تعریف و ثنای او میشود. خدا کاری کرده که مردم او را مدح کنند و فرمود: مخلوقات من فقیرند و به من محتاجند؛ «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ».[۱]
همهی انسانها به خدا محتاجند و خدا از مردم بینیاز است. همهی انسانها محتاجند چون همه چیز را از خدا دریافت میکنند. اگر او ندهد، همه میمیرند. حقّ هم این است که انسانها به خدا محتاج باشند؛ چون آنها تازه به دوران رسیده هستند؛ انسانی که پنجاه سال پیش نبود و حالا به وجود آمده، یعنی وجود ناشته و کمالات وجود را نداشته و خدا به او داده است. نیازمندیهای ادامهی وجود را نیز مرتباً به او داده است. بنابراین انسان موجودی محتاج است که اگر خدا به او ندهد، میمیرد. منتها چون مرتب به او میدهد، نمیمیرد و خیال میکند خودش دارد.
مرکز تأمین حوائج، ذات اقدس پروردگار متعال است و مردم فقیرند. اگر مردم در دفع نیازشان به خدا توجّه کنند و نیازشان را از او بخواند، این عمل را در جای خودش انجام داده و درست رفتهاند و اشتباه نرفتهاند. امّا اگر به طرف او نرفته و به طرف انسانها رفتند، خودشان را در معرض محرومیت قرار دادهاند؛ زیرا دیگران یا ندارند که بدهند، پس محروم میشوند و یا دارند که بدهند، امّا نمیدهند؛ پس باز هم خودشان را محروم کردهاند.
نفس امّاره، خدا را نمیشناسد؛ بلکه خلق را میشناسد و میگوید: «ببین چه کسی پولدار است و چه کسی اعتبار دارد، نزد او برو.» در حالی که خود او هم وقتی گیر میکند، نزد خدا میرود. امّا نفس امّاره چنین پیشنهادی میکند و میگوید: «فلان کس» و نمیگوید: «خدا». وقتی همه راهها بسته شد، آخر کار، پیش خدا میرود در حالی که اگر آن راهها بسته نمیشد و یکی از آن راهها به نتیجه میرسید، به سمت خدا نمیرفت.
انسان مریض میشود، به اسرائیل میرود؛ آنجا درمان نمیشود، میرود آمریکا. همه جا میرود. وقتی از همه جا مأیوس شد، به سمت خدا میآید. نوع بشر که گرفتار نفس امّاره است، اینگونه است. انسان به آنچه که چشمش میبیند، اعتماد میکند. با این همه سوابق نعمت به سمت خدا نمیرود و به طرف انسانهایی که سابقهشان خوب نیست میرود. پولدارها که نمیدهند؛ بیپول هم که ندارد تا بدهد؛ ولی با این حال میرود. این لغزشی است از خطاکاران. کار خطایی است. باید سمت خدا برود. (مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام)
لزوم توجّه به منعم
واقعیت این است و انسان هم موظف به این واقعیت است که همیشه متوجّه خدای متعال به عنوان نعمتدهندهی کلی به همه موجودات باشد. این یک واقعیت است. چون خدای متعال دیده نمیشود، ولی انسانها و موجودات مادی دیده میشوند، لذا انسان از اوّل کودکی عادت کرده که با انسانها تماس داشته باشد. عادت کرده که به آنها بدهد؛ از آنها بگیرد؛ با آنها حرف بزند و موقعی که نیازی پیدا میکند، به آنها مراجعه کند. این برای انسان عادت میشود و تا آخر عمر ادامه دارد.
از طرف دیگر تربیت دینی اقتضا میکند که انسان به واقعیتها توجّه داشته باشد. همهی اینها که ما با آنها سر و کار داریم و از کودکی به طرفشان میرویم و میدهیم و میگیریم و با آنها حرف میزنیم، همگی به عنوان نعمت پروردگار متعال حساب میشوند. اینها که مورد استفادهی ما قرار میگیرند، نعمت است. آب، نان، حتّی انسانها، زن و بچّه و هر چیزی که در مسیر زندگی انسان مورد استفادهی انسان است، به عنوان نعمتی از نعمتهای خدا کنار ما قرار گرفته است. (مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام)
دو بال هدایت
خدا در قرآن کریم دو بال برای پرش انسان معیّن فرموده است؛ اوّل: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ».[۲] دوم «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً». این دو آیه، دو بال برای پرواز انسان است. اگر هر دو نباشد، نمیشود به سوی خدا پرواز کرد. اگر یکی باشد و دیگری نباشد، باز هم نمیشود. باید هر دو باشد. پس باید هم واجب را انجام دهیم و حرام را ترک کنیم؛ و هم زیاد یاد خدا کنیم. اگر زیاد یاد خدا کنیم، چیزهای دیگر یادمان میآید و دل را اشغال میکند و دیگر بیرون نمیرود؛ لذا خدا فرمود: «یاد خدا کن که او نتواند بیاید.»
این دو لازم است. انسان خودش باید ببیند وضعش نسبت به آیهی اوّل چطور است؛ آیا تقوا را مراعات میکند؟ و با آیه دوم چطور است؟ چقدر به یاد خدا است؟
خدا در این آیه به کم قانع نشده و گفته است: «کَثیراً» زیاد؛ یعنی زیاد یاد خدا باشید. (مدرسه حضرت صاحب الأمر عج ۱۰/ ۱۱ /۸۸)
ما موظفیم بفهمیم که نعمتها را خدا داده است. این یک وظیفه است؛ وگرنه انسان در زندگی از خدای متعال و یاد او جدا میشود و به صورت یک انسان مادی زندگی میکند و این مشکلات فراوانی را برای امروز و فردای ما به بار میآورد؛ لذا گفتهاند: اوّلاً باید متوجّه باشید که همهی اینها نعمت خدا است.
گاهی مشکلی پیش میآید. خود خدا این سنّت را در عالم وجود به جریان انداخته که انسان وقتی مریض میشود، از دارو استفاده کند؛ وقتی سردش میشود، از لباس استفاده کند و بخاری بگذارد. این سنّت الهی است. خود خدا نظام سبب و مسبّب و علّت و معلول را در عالم طبیعت قرار داده است؛ امّا خود او به سبب، سببیّت داده است؛ خود او به علّت، علّیت داده است. اگر او دارو را خلق نمیکرد، من نمیتوانستم از دارو برای دفع مرضم استفاده کنم. آن کسی که این دارو را خلق کرد و به این دارو اثر داد، خدا است. من باید از آن استفاده کنم، امّا متوجّه باشم که این اثر و این دارو همه چیزش از خدا است. او این را به من داده تا به عنوان نعمت استفاده کنم و خوب شوم و بعد، از ذات اقدس پروردگار متعال سپاسگزاری کنم.
اگر بنا باشد انسان از اوّل که با علل مادی و اسباب دنیوی ارتباط دارد، همینطور پیش برود، خدای متعال را از زندگیاش جدا کرده و یک واقعیت بسیار بزرگ را نادیده گرفته است. چون شما از هر چیزی استفاده کنید، از خدا است؛ هیچ چیزی خودش به وجود نیامده و همه را خدا به وجود آورده است. اگر انسان از آن استفاده کند، امّا از منعم غافل باشد، خطرات زیادی برایش پیش میآید؛ لذا دستور رسیده که: «از نعمت خدا استفاده کنید، امّا متوجّه باشید که این نعمت از طرف او است.»
هنگام استفاده از نعمتهای خدا به خاطر اینکه این واقعیت در ذهن ما محکمتر و ریشهدارتر شود، گفتهاند: «ابتدای استفاده از غذا باید بسم الله بگویید و آخرش الحمدلله.»[۳] خوردن انواع و اقسام غذاها که شروع میشود و ختم میشود، باید توجّه داشته باشیم که این نعمت جدید است؛ پس باید به یاد خدا بود و با یاد خدا از آن استفاده کرد. این به خاطر آن است که همانطور که خدای متعال بر همهی موجودات اِشراف دارد، ما هم از پایین باید به این اِشراف توجّه داشته باشیم. توجّه به اینکه همهی اینها از طرف او است و ما نعمت او را استفاده میکنیم.
این یک واقعیت است که اگر انسان از آن جدا شود، مانند دیگران میشود؛ مانند کسانی که مثل حیوانات از نعمتهای خدا استفاده میکنند، امّا به هیچ وجه به منعم توجّه ندارند. به همین دلیل، چه گرفتاریها و بدبختیها که در دنیا قبل از قیامت نصیبشان میشود.
دستور اسلام این است که باید با تمرین، این باور را در ذهن تقویت کرد. باور به اینکه خدا همه جا هست و هر جا میرویم، غرق در نعمتهای خدا هستیم. زمینی که روی آن راه میرویم از خدا است؛ هوایی که از آن استفاده میکنیم، از خدا است؛ غذا، آب، لباس و هر چیزی که مورد نیاز ما است و در زندگی استفاده میکنیم، از او است و غیر از او موجودی نیست که حتّی یکی از اینها را آفریده باشد.
بنابراین شما هم باید توجّه داشته باشید که از نعمت خدا با یاد منعم استفاده کنید و از او غافل نباشید تا ایمان شما به تدریج قوّت پیدا کند. آن وقت معرفت انسان بالا میرود و مسایل دیگری پیش میآید. لذا گفتهاند: «وقتی نماز میخوانید، باید با توجّه بخوانید.» نماز عبادت است و عبادت در برابر معبود انجام میگیرد. وقتی نماز میخوانیم باید متوجّه معبود باشیم.
این تمرینی است برای شروع که انسان کم کم با یاد خدا انس پیدا کند و این تمرین از نماز شروع شود که انسان به خدا توجّه داشته باشد و به یاد او باشد. این توجّه بعد از نماز، آرام آرام ریشه پیدا میکند و در اثر تمرین، قوّت پیدا میکند و انسان میتواند به این آیهی شریفه عمل کند: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً»؛[۴] ای کسانی که به خدا ایمان آوردید و باور کردید که خدا هست! زیاد به یاد او باشید؛ کم نه.
از آنجا که از نعمتهای او زیاد استفاده میکنید، زیاد هم به او متوجّه باشید؛ و الّا در اثر بیحرمتی به وجود خدای متعال خطرات زیادی متوجّه انسان میشود. چون وقتی غفلت از خدا برای انسن عادت شد، دیگر برای خدا تَره هم خُرد نمیکند و کم کم زمینه برای آلوده شدن به گناه و معصیت که برای انسان در دنیا و آخرت چالهای عمیق است، فراهم میشود؛ امّا اگر زیاد یاد خدا کنیم، ایمانمان تقویت میشود و ایمان که قوّت پیدا کرد، انسان را از معصیت و مخالفت فرمان خدا به میزان فراوانی حفظ میکند. (مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام)
یاد خدا در کلام امام سجاد علیه السلام
یکی از دعاهای امام سجّاد علیه السلام دعایی است که با این سه جمله شروع میشود: «یَا مَنْ ذِکْرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاکِرِینَ، وَ یَا مَنْ شُکْرُهُ فَوْزٌ لِلشَّاکِرِینَ، وَ یَا مَنْ طَاعَتُهُ نَجَاهٌ لِلْمُطِیعِینَ».[۵]
ایشان سه اصل از اصول عبادتها را معین کرده است که هم قرآن کریم آن را فرموده و هم بر اینکه «شما که منِ خدا را قبول دارید، زیاد به یاد من باشید.» یاد خدا بودن در مقابل غفلت از خدا است. غفلت، زمینهساز گناه است که زمینهی نفوذ و تسلط شیاطین را بر انسان آماده میکند.
انسانها در ظرف غفلت حتماً مرتکب گناه میشوند؛ امّا در ظرف یاد خدا هیچ وقت گناه نمیکنند. لذا نسبت به این مسأله در قرآن کریم اِصرار زیاد شده است. یکی از آن آیات این است: « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً». قلیل نه؛ کثیر. کثیر یعنی زیاد. چون بعد دنیایی و مادی انسان، قوی و زیاد است، با یاد کم، درست نمیشود؛ باید زیاد باشد. بخشی از این زیاد، تلفات است و فقط بقیهاش به درد میخورد. لذا گفتهاند: «زیاد»، تا کمِ آن به دست آید.
امّا دربارهی شکر و سپاس در برابر نعمتهای پروردگار متعال این آیه بهترین و رساترین صدا را دارد: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ»؛[۶] اگر در برابر نعمتهای من سپاسگزاری کنید، من حتماً نعمت را بر شما زیاد میکنم.
خدا در ادامه فرموده است: «وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ».[۷] این کفر مقابل شکر است، نه مقابل ایمان. اگر کفران نعمت کنی، یعنی بخوری و هیچ نگویی، نه با زبان و نه با قلب، این کفران خطرناک است و به دنبالش عذاب خواهد بود. در این ظرف، انسان کارهایی میکند که مستوجب عذاب میشود.
عبارت سوم این بود: «طَاعَتُهُ نَجَاهٌ لِلمُطِعِین». اگر بخواهیم از مشکلات مادی و معنوی نجات پیدا کنیم، یک راه بیشتر وجود ندارد و آن، اطاعت فرمان خدا است. اگر به حرف خدا گوش ندهیم، همهی بلاها متوجّه ما میشود؛ هم مادی هم معنوی. بنابراین اگر ما بخواهیم هیچ کدام از این مهالک مادی و معنوی برایمان پیش نیاید، بای اطاعت فرمان خدا کنیم.
خدای متعال در قرآن کریم سه فرمان را واجب الاطاعه معرفی کرده است؛ اوّل: فرمان خودش در قرآن کریم؛ «أَطیعُوا اللَّهَ». دوم: فرمان رسول گرامی صل الله علیه و آله «أَطیعُوا الرَّسُولَ» و سوم: «أُولِی الْأَمْرِ».[۸] اطاعت این سه فرمان بر ما واجب است. اگر بخواهیم مشکلات و مصیبتهای مادی و معنوی پیش نیاید، باید اطاعت فرمان کنیم. بنابراین حضرت علیه السلام فرمود: «یَا مَنْ طَاعَتُهُ نَجَاهٌ لِلْمُطِیعِینَ». اگر انسان مطیع و باتقوا بخواهد از مشکلات نجات پیدا کند، طاعتِ همان سه مورد برایش کافی است. امّا اگر این طاعت نباشد، قطعاً کنارش مکشلات و بلایا هست.
نتیجهی بحث این شد که این سه اصل، اصول عملی ما است: اطاعت فرمان خدا، سپاسگزاری در برابر نعمت خدا و یاد خدا. گفته شد که مضمون آیات زیادی از قرآن متضمّن این سه اصل است: هم اطاعت فرمان؛ هم شکر در برابر نعمت؛[۹] و هم ذکر کثیر.[۱۰] ابتدا قرآن کریم شروع به گفتن این سه کرده، بعد خاتم انبیا صل الله علیه و آله و بعد حضرات معصومین علیه السلام روی این سه زیاد کار کردند. این سه اصل، باید باشد.
بنابراین فرمان خدا را هم باید یاد بگیریم و هم عمل کنیم. این علم و عمل اگر توأم شد، کار دنیا و آخرت تضمین میشود و الّا علم تنها به درد نمیخورد. علمِ تنها «لَمْ یَزْدَدْ مِنَ اللَّهِ إِلَّا بُعْداً».[۱۱] علم تنها هر چه بیشتر جلو برود، خطر بیشتر میشود.
امام سجّاد صل الله علیه و آله آن سه جمله را به ما یاد دادند و در کنار آن فرمودند: «وَ اشْغَلْ قُلُوبَنَا بِذِکْرِکَ عَنْ کُلِّ ذِکْرٍ».[۱۲] این عبارت، ناظر به عبارت «ذِکْرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاکِرِینَ» است. میفرماید: «خدایا! کاری کن که ما تماماً به یاد تو باشیم و به یاد چیزهای دیگر نباشیم.
عبارت دوم، شکر بود؛ مثلاً با زبان بود؛ «وَ أَلْسِنَتَنَا بِشُکْرِکَ عَنْ کُلِّ شُکْرٍ»؛ خدایا! کاری کن که به جای سپاسگزاری از دیگران، من همه نعمتها را از تو ببینم و از تو سپاسگزاری کنم.
کنار سومی که فرمودند: «یَا مَنْ طَاعَتُهُ نَجَاهٌ لِلْمُطِیعِینَ»، فرمودند: «وَ جَوَارِحَنَا بِطَاعَتِکَ عَنْ کُلِّ طَاعَهٍ»؛ خدایا! کاری کن که چشم، گوش، زبان، دست و پا که اعضا و جوارح عمل است را مشغول طاعت کنم و از اطاعت کردنش استفاده کنم.
همچنین فرمودند: «فَإِنْ قَدَّرْتَ لَنَا فَرَاغاً مِنْ شُغْلٍ فَاجْعَلْهُ فَرَاغَ سَلَامَهٍ لَا تُدْرِکُنَا فِیهِ تَبِعَهٌ». انسان همیشه کار نمیکند و گاهی تعطیل است؛ مثلاً جمعهها تعطیل است و پنجشنبهها نصف روز یا کل روز تعطیل است؛ یا در طول سال، ایام تعطیلی زیاد است که انسان کاری ندارد. نجّار نجاری نمیکند؛ طلبهها درس نمیخوانند. اینها را فراغ میگویند.
این اوقات فراغت اگر تحت تدبیر نفس امّاره و شیاطین قرار گیرد، خرج مسایل خطرناک میشود. غالباً کسانی که سر کار میروند، گناهان را میگذارند برای پنجشنبه، جمعه و تعطیلات دیگر و الّا فرصت نیست؛ لذا یکی از زمانهای خطرناک، زمان تعطیلی است که انسان فرصت دارد، کارهایی که در طول اشتغال به کار نتوانسته، حالا میخواهد جبران کند. اینجا نفس امّاره جلو میآید و میگوید: «برویم اینجا، برویم آنجا». و کار را خراب میکند.
امام علیه السلام میفرمایند: اگر فراغتی پیش آمد، برای من کاری کن که فراغتم ختم به سلامت شود و در آن گناه نشود و کاری هم که به خطر بدنی منجر میشود، انجام نگیرد و به سلامت و عافیت تمام شود.
در ادامه فرمودند: «حَتَّى یَنْصَرِفَ عَنَّا کُتَّابُ السَّیِّئَاتِ بِصَحِیفَهٍ خَالِیَهٍ مِنْ ذِکْرِ سَیِّئَاتِنَا»؛ این ایام تعطیلی و فراغت طوری سپری شود که در آن دچار گناه نشویم و کُتّاب اعمال در صفحات اعمال ما گناه ننویسند و نگویند: «فلانی جمعه رفت تفریح، چه کرد و چه نکرد.»
در ادامه فرمودند: «وَ یَتَوَلَّى کُتَّابُ الْحَسَنَاتِ عَنَّا مَسْرُورِینَ بِمَا کَتَبُوا مِنْ حَسَنَاتِنَا». کسانی که اعمال را مینویسند، دو تا هستند؛ یکی سیّئات را مینویسند و دیگری حسنات را. میفرماید: «خدایا! کاری کن که کسانی که سیّئات را مینویسند، صفحهی سیّئات ما از گناه خالی باشد و نگویند: این چه کرد و چه نکرد؛ و صفحهی سیّئات ما یک دست پاک باشد و آن ملائکهای که مأمور نوشتن اعمال صالح و خوب هستند، آنها با خوشحالی برگردند و بگویند: «این انسان در این فرصت زیاد مرتکب گناه نشد.» (مدرسه حضرت صاحب الأمر عج ۰۲/ ۱۰ /۸۹)
منبع: کتاب طریق بندگی، صفحات ۱۹۲ الی ۱۹۹
[۱]. فاطر، ۱۵
[۲]. مائده.
[۳]. …عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِذَا وُضِعَ الْخِوَانُ فَقُلْ- بِسْمِ اللَّهِ وَ إِذَا أَکَلْتَ فَقُلْ- بِسْمِ اللَّهِ عَلَى أَوَّلِهِ وَ آخِرِهِ وَ إِذَا رُفِعَ فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ. (کافی، ج ۶، ص ۲۹۲)
[۴]. احزاب، ۴۱
[۵]. صحیفه سجادیه، دعای ۱۱
[۶]. ابراهیم، ۷
[۷]. ابراهیم، ۷
[۸]. یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْویلاً (نساء، ۵۹)
[۹]. بقره، ۱۵۴ و ۱۷۴ و نحل، ۱۱۴ و عنکبوت، ۱۷ و سبأ، ۱۵ و…
[۱۰]. بقره، ۱۵۴ و آل عمران، ۴۱ و اعراف، ۲۰۵ و احزاب، ۴۱ و کهف، ۲۴ و مزمل، ۸ و انسان، ۲۵…
[۱۱]. قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَسَأَلَهُ عَنْ مَسَائِلَ فَأَجَابَ ثُمَّ عَادَ لِیَسْأَلَ عَنْ مِثْلِهَا فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام مَکْتُوبٌ فِی الْإِنْجِیلِ لَا تَطْلُبُوا عِلْمَ مَا لَا تَعْلَمُونَ وَ لَمَّا تَعْمَلُوا بِمَا عَلِمْتُمْ فَإِنَّ الْعِلْمَ إِذَا لَمْ یُعْمَلْ بِهِ لَمْ یَزْدَدْ صَاحِبُهُ إِلَّا کُفْراً وَ لَمْ یَزْدَدْ مِنَ اللَّهِ إِلَّا بُعْداً. (کافی، ج ۱، ص ۴۴)
[۱۲]. صحیفه سجادیه، دعای ۱۱
پاسخ دهید