امامت
در کتاب شریف کافی روایتی از امام محمّد باقر علیه السلام نقل شده که فرمودند: «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاهِ وَ الزَّکَاهِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَهِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَهِ»؛[۱] اساس اسلام و زیربنای آن، این پنج عمل است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت. پنجمین مسأله، امامت و ولایت و زعامت در جامعه است که اساسیترین مسأله در جامعه اسلامی بعد از رحلت خاتم انبیا است. مهمترین مسأله در زمان خود رسول الله صل الله و علیه و آله، صراط مستقیمی است که خدا در قرآن کریم مطرح کرده است و ایشان هم ابلاغ فرمودند.
صراط مستقیم در گرو ولایت
مهمترین مسأله بعد از پیغمبر اکرم علیه السلام، مسألهی امامت است؛ چون اگر امامت، صحیح و الهی باشد، آن صراط مستقیم و هدایت مردم سر جایش هست؛ بنابراین بعد از رحلت رسول الله صل الله و علیه و آله مهمترین و بزرگترین مسأله در اسلام مسألهی تعیین خطّ امامت و رأس بودن در جامعه مسلمین است.
پروردگار متعال دربارهی معرفی صراط مستقیم که همان عبودیت و بندگی بود، شگرد خاصی در پیش گرفته تا مردم به عظمت و اهمّیّت این راه پی ببرند. خدا بر هر فرد مسلمان واجب کرده که روزی ده بار این صراط مستقیم را از خدا بخواهد.
مسألهی امامت بعد از رسول الله صل الله و علیه و آله هم در همین مرتبه از اهمّیّت است؛ همانطور که اگر انسان آن صراط مستقیم را نمیفهمید و عملاً وارد آن نمیشد، گمراه بود و به هدف خلقت نمیرسید، بعد از رحلت رسول الله صل الله و علیه و آله هم اگر امام واقعی که پیغمبر اکرم صل الله و علیه و آله تعیین فرمودند مشخّص نشود، اوّلین خطری که پیش میآید این است که دست انسان از صراط مستقیم کوتاه میشود. بنابراین همان اهمیتی که خدای متعال در قرآن به صراط مستقیم داده است، بعد از رحلت خاتم انبیا صل الله و علیه و آله آن اهمّیّت مربوط به مسألهی امامت و زعامت امّت اسلامی است. اگر این زعامت صحیح باشد و طبق دستورات رسول الله صل الله و علیه و آله عمل شود و خطّ رسول الله صل الله و علیه و آله ادامه داشته باشد، صراط مستقیم پیش پای همه قرار میگیرد و مردم همانگونه که از رسول الله صل الله و علیه و آله با بیان و عمل استفاده میکردند، بعد از او هم حضرات معصومین علیه السلام با زبان و عمل همان راه را پیش پای مسلمانان قرار میدادند؛ لذا مسألهی امامت بعد از رحلت خاتم انبیا علیه السلام به اندازهی آن راه، دارای اهمّیّت و ارزش است.
از همین رو است که امام باقر صل الله و علیه و آله فرمودند: پنجمین آن پایهها مسألهی ولایت و زعامت و پیشوایی امت اسلامی است. این اساس اسلام است و اگر باشد، اسلام صحیح است. اگر آن کسی که خود رسول الله صل الله و علیه و آله تعیین فرموده بودند، جلو بیفتد و مردم امامت او را بپذیرند، همانگونه که دنبال پیغمبر اکرم صل الله و علیه و آله میرفتند و به صراط مستقیم میرسیدند، اینجا هم همانگونه است. حرکت به دنبال امامی که رسول الله صل الله و علیه و آله معیّن کرده، مثل حرکت به دنبال شخص رسول اکرم صل الله و علیه و آله است؛ لذا امام باقر صل الله و علیه و آله فرمودند: «در اسلام هیچ فریادی رساتر از مسألهی امامت وجود ندارد». اسلام بالاترین فریاد را نسبت به امامت زده است. نکتهاش هم همین است.
مهمترین وظیفهی رسول اکرم صل الله و علیه و آله
اگر در تمام موضوعات مهم اسلامی بگردید، میبینید که خاتم انبیا صل الله و علیه و آله آن گونه که خلافت و امامت امیر المؤمنین علیه السلام را اعلام فرمودند، مسألهای دیگر را اینگونه اعلام نفرمود. هیچ مسألهای نیست که پیغمبر اکرم صل الله و علیه و آله آن را در حضور صد و بیست هزار نفر مسلمان، اعلام کرده باشند. اگر از اوّل نبوّت ایشان تا آخر را مطالعه کنید، ایشان هیچ موقفی را اینگونه ترتیب نداد. پیغمبر اکرم صل الله و علیه و آله مسألهی ابلاغ امامت و خلافت را در حضور صد و بیست هزار مسلمان و یا بیشتر انجام داد.
ایشان صل الله و علیه و آله همه را جمع کرد. منبری از جهاز شتر درست کردند و ایشان بالا رفتند و بعد از مقدماتی دست امیر المؤمنین علیه السلام را گرفته و بلند کرد و فرمودند: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ».[۲] بعد، نفرین و دعا کردند: «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ»؛[۳] خدایا! هر کس علی علیه السلام را در خطّ امامت یاری کرد، تو یاریاش کن و هر کسی کمک نکرد و عقب کشید، تو هم به او کمک نکن و عون و مدد را از او سلب کن.
بنابراین خاتم انبیا صل الله و علیه و آله چنین عمل بسیار مهمی را در حضور صد و بیست هزار مسلمان، آن هم طوری مطرح فرمودند که به هیچ وجه قابل شبهه و اشتباه نیست؛ حتّی دست امیر المؤمنین علیه السلام را بلند کردند که همه ببینند و فردا نگویند: «فرد دیگری بود.» ایشان جلوی همهی این احتمالات را سد کرد.
ولایت، ادامهی صراط مستقیم
پروردگار متعال آیهای را اینگونه نازل فرمود: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ»؛[۴] ای فرستاده ما! آن آیت و مسألهای را که به تو نازل شده به مردم ابلاغ کن. اگر آن را به مردم ابلاغ نکنی، گویا هیچ چیزی را به مردم ابلاغ نکردهای.
همه چیز در دل این یک چیز است. اگر این باشد، همه چیز هست و اگر نباشد، هیچ چیز نیست؛ یعنی مثل این است که هیچ کاری نکردهای. این آیهی شریفه چنین اهمیتی را به مسألهی خلافت و امامت امیر المؤمنین علیه السلام داد. در این آیه دو چیز به چشم میخورد:
یکی ابلاغ؛ به خصوص این ابلاغ که ابلاغ چیزی است که اگر پیامبر صل الله و علیه و آله آن را ابلاغ نکند، مثل این است که هیچ کاری نکرده است؛ همهی کارها در گرو این یک کار است.
دوم اینکه خدا به پیغمبر اکرم صل الله و علیه و آله فرمود: «اگر از مردم میترسی، نترس؛ من تو را حفظ میکنم.» لذا اگر کسی بلند میشد و مخالفت میکرد، این آیه منطبق بر او میشد که او از همان کسانی است که پیغمبر صل الله و علیه و آله از آن میترسید. پس هیچ کس چیزی نگفت؛ چون این دستور، صریح آیهی قرآن بود؛ حرف پیغمبر اکرم صل الله و علیه و آله که نبود؛ به همین دلیل هیچ کس جرأت نکرد آنجا مخالفت کند؛ پس همه آمدند، بیعت کردند و به حضرت امیر علیه السلام تبریک گفتند. همهی آن صد و بیست هزار زن و مرد آمدند، بیعت کردند و به حضرت امیر علیه السلام تبریک گفتند. همهی آن صد و بیست هزار زن و مرد آمدند با امیر المؤمنین علیه السلام به عنوان امامت و زعامت بعد رسول الله صل الله و علیه و آله بیعت کردند. پیغمبر اکرم صل الله و علیه و آله تنها به گفتن اکتفا نکردند؛ بلکه دستور را گفتند و بعد هم تأمل کردند و مردم را وادار کردند که با ایشان بیعت کنند. پیغمبر اکرم صل الله و علیه و آله در حضور خود و در حیات خود، این عمل را انجام داد تا مردم عملاً بیعت کنند و به اشتباه نیفتند و نگویند: «پیغمبر اکرم صل الله و علیه و آله کسی را جانشین خود قرار نداد.» اگر کسی این حرف را بزند، میگوییم: «پس این بیعت برای چه بود؟»
مسألهی خلافت و امامت بعد از رسول الله صل الله و علیه و آله یکی از مسایل بزرگ و پرارزش در اسلام است؛ همانگونه که مسألهی راه و صراط مستقیم در زمان رسول الله صل الله و علیه و آله یکی از مسایل بزرگ اسلامی بود و پروردگار متعال با این شگرد مخصوص به مردم تفهیم و واجب کرد که روزی ده بار از خدا بخواهند: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»، [۵] با مسألهی امامت هم اینگونه برخورد شد. لذا امام باقر علیه السلام فرمود: «وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَهِ»؛ فریادی که برای تحقّق امامت و خلافت بعد از رسول الله صل الله و علیه و آله کشیده شد، نسبت به هیچ مسألهی اسلامی با این طنین کشیده نشده است. چرا؟ چون همه چیز در بطن همین است. اگر امامت باشد، قرآن کریم هست؛ بیان هست؛ عمل هست و خطّ مستقیم و صراط مستقیم بندگی در حال اجرا است؛ امّا اگر امامت نباشد، اوّلین چیزی که از بین میرود، همان صراط مستقیم و خطّ سعادت همهی انسانها است.
پس از پیغمبر اکرم صل الله و علیه و آله حضرات معصومین علیه السلام راه را بیان کردند. آنها هم با زبان گفتند و هم در عمل، مثل خود خاتم انبیا علیه السلام، بندگی را صد درصد انجام دادند. پس آنها مردم را با دو بعد به صراط مستقیم دعوت کردند؛ هم بعد زبانی و بیانی و مقالی و هم بعد عملی. بنابراین اینکه امام باقر علیه السلام فرمودند: نسبت به هیچ چیزی و هیچ موضوع اسلامی فریادی همانند فریاد به امامت در محیط اسلام کشیده نشده است، نکتهاش همین است. این موضوع، از همین آیهی شریفه اتّخاذ شده است: «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»؛ مسأله آنقدر مهم است که اگر آن را تبلیغ کردی، همه چیز تبلیغ شده است؛ امّا اگر آن را ابلاغ نکردی، هیچ کاری نکردهای؛ لذا فرمود: «مهمترین چیز در اسلام بعد از رحلت خاتم انبیا صل الله و علیه و آله، مسألهی امامت و پیشوایی است.»
این مسأله، مسألهی کمی نیست. ما باید به دنبال کسی برویم که خود خاتم انبیا صل الله و علیه و آله او را به عنوان جانشین و امام بعد از خودش معرفی فرموده و او کسی است که هم راه را بلد است و هم خدا او را در آن خط تربیت کرده است؛ بنابراین او با زبان و عمل میتواند امّت را به طرف صراط مستقیم و اطاعت فرمان پروردگار متعال دعوت کند. همهی خیر و برکت در همین برنامه است. معصومین علیه السلام با مسألهی صراط مستقیم آشنا هستند و امر و نهی پروردگار متعال را آن گونه که خدا و رسول صل الله و علیه و آله فرمودهاند، بلدند.
بنابراین هدایت و صراط مستقیم از مسیر امامت صحیح عبور میکند. امامت صحیح را هم خود رسول الله صل الله و علیه و آله طبق آیهی شریفه معرفی کردند. خدا به پیغمبر اکرم صل الله و علیه و آله فرمود: «اگر این امامت را ابلاغ نکنی، گویا هیچ کاری نکردهای. همه چیز زیر سر این موضوع است.» لذا پیغمبر اکرم صل الله و علیه و آله مقدماتی به اندازهی همین اهمّیّت فراهم کردند و جلوی صد و بیست، سی هزار نفر از حجّاج را گرفت و در آن گرما صحبت کرد و امیر المؤمنین علیه السلام را معرفی کرد و فرمود: «همان سِمَتی که من نسبت به شما دارم، بعد از من امیر المؤمنین علیه السلام همان سِمَت را دارد.» این موضوع را باش شگرد خاص معرفی کرد نه به صورت ساده؛ هم آن را بیان کرد و هم دستش را گرفت و هم در حضور صد و بیست سی هزار نفر که همه شاهد باشند. بنابراین خود رسول الله صل الله و علیه و آله طبق آیهی شریفه اهمّیّت فراوانی به موضوع امامت داد که این همه انسان را جمع کرد و از همه بیعت گرفت تا مسأله تثبیت شود.
پیغمبر اکرم صل الله و علیه و آله به نحو احسن وظیفهشان را انجام دادند. ایشان در طول تاریخ به همه فهماند که اگر کسی به دنبال حق باشد، مسأله برایش روشن است. جا داشت که ندای پرطنین نسبت به این موضوع مهم انجام بگیرد که خاتم انبیا صل الله و علیه و آله آن را انجام داد و گوش فلک کر شد و همه شنیدند. امروز هم هست. صدایش امروز هم محفوظ است.
ولایت حق در قرآن
اگر کسی بخواهد حرف حق را پیدا کند، مثل آفتاب برایش روشن است؛ مگر اینکه نخواهد؛ وگرنه پیغمبر اکرم صل الله و علیه و آله طوری مسأله ولایت را ابلاغ کرد که تا آخرین روزی که انسان روی زمین زندگی میکند، اگر بخواهد تحقیق کند که امام بعد از رسول الله صل الله و علیه و آله کیست، کاملاً روشن است.
حدیث امام باقر صل الله و علیه و آله هم از آیهی شریفهی تبلیغ، متّخذ بود و هم مصداق آیهی شریفه دیگری است که خدا فرمود: «أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدى».[۶] این آیه به طور کلی این قانون و قاعده را نازل کرد: «آیا بهتر نیست که انسان به دنبال کسی برود که راه هدایت را بلد است و خودش آن را رفته است، یا آنکه به دنبال کسی برود که نه راه را بلد است و نه آن را رفته است؟»، «کَیْفَ تَحْکُمُونَ».[۷] قضاوت با خود شما و حَکَم، خود شما. دو نفر هستند؛ یکی راه را رفته و بلد است و میتواند امت را ببرد و دیگری نه راه را رفته و نه آن را بلد است. بهتر است انسان به دنبال کدام برود؟ قضاوت را به خود مستمعین واگذار کرد. مسأله تا این اندازه روشن است.
امامت صحیح، مصداق آن جملهی اوّل است. فرمود: «أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ» است. حضرت زهرا علیه السلام در خطبهای به این آیهی شریفه استناد فرمودند.[۸] ایشان استشهاد کردند به این صورت که انسان باید به دنبال کسی برود که اهل حق باشد، راه حق را بلد باشد و خودش هم از آن راه، رفته باشد.
به خاطر اهمّیّت موضوع امامت بود که امام باقر علیه السلام فرمود: «امامت بزرگترین مسأله است» و همانگونه که خط زندگی انسان، بزرگترین مسأله در قرآن و در زمان رسول الله صل الله و علیه و آله بود، اگر بعد از رحلت، امامتِ صحیح باشد این خط ادامه دارد؛ ولی اگر امامت بر دوش دیگران افتاد، آن خط، محو میشود.
ارزش امامت، معادل سعادت همهی انسانهایی است که از زمان نزول قرآن کریم تا آخرین روزی که انسان روی زمین زندگی میکند میباشد. آن راه تا این اندازه ارزش دارد و در دست با کفایت امامت است. اگر امام حق، امام باشد، آن راه زنده است و مردم را عملاً و قولاً به طرف آن دعوت میکند؛ امّا اگر آن نباشد، صراط مستقیم محو شده و همهی مردم به طرف گمراهی و ضلالت خواهند رفت. امیدواریم پروردگار متعال به همهی ما توفیق مرحمت کند قدر این نعمت بزرگ را که به ما مرحمت فرموده، بدانیم و تا آخرین لحظهی عمر حفظش کنیم و کاری کنیم که نسل و ذرّیهمان هم در همین خط امامت و ولایت صحیح، زندگی را به پایان برسانند. (مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام).
منبع: کتاب طریق بندگی، صفحات ۱۵۳ الی ۱۵۷
[۱]. کافی، ج ۲، ص ۱۸
[۲]. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ قَالَ نَزَلَتْ فِی فُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ آمَنُوا بِالنَّبِیِّ صل الله و علیه و آله فِی أَوَّلِ الْأَمْرِ وَ کَفَرُوا حَیْثُ عُرِضَتْ عَلَیْهِمُ الْوَلَایَهُ حِینَ قَالَ النَّبِیُّ صل الله و علیه و آله مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ ثُمَّ آمَنُوا بِالْبَیْعَهِ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام ثُمَّ کَفَرُوا حَیْثُ مَضَى رَسُولُ اللَّهِ صل الله و علیه و آله فَلَمْ یَقِرُّوا بِالْبَیْعَهِ ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً بِأَخْذِهِمْ مَنْ بَایَعَهُ بِالْبَیْعَهِ لَهُمْ فَهَؤُلَاءِ لَمْ یَبْقَ فِیهِمْ مِنَ الْإِیمَانِ شَیْءٌ. (کافی، ج ۱، ص ۴۲۰)
[۳]. وَ بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صل الله و علیه و آله مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ- اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ- وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ. (صحیفه الإمام الرضا علیه السلام، ص ۶۴)
[۴]. مائده، ۶۷
[۵]. حمد، ۶
[۶]. یونس، ۳۵
[۷]. یونس، ۳۵
[۸]. بحار الأنوار، ج ۴۳، ص ۱۶۱
پاسخ دهید