مقدمه
بعد از موضوعیت و محوریت ذات مقدس پروردگار متعال، مهمترن مسأله، مسألهی اطاعت فرمان و بندگی خدا است. تمام حرفهایی دین بعد از پروردگار متعال از جمله رسالت نبی معظّم صل الله و علیه و آله، شاخهای است از کلّیِ «اطاعتِ فرمان و بندگی در برابر فرمان خدا». بعد از پذیرفتن خدا، خدا فرموده است: «آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ»[۱]. (مدرسه حضرت صاحب الأمر عج ۲۷/ ۰۸ /۸۹)
نبوّت نعمت بزرگی است. خیلی روشن و واضح است که اگر نبوّت نبود همهی مردم بتپرست میشدند. هر کس در این امت و در آینده، قرار است به کمال برسد و مهذّب و مزکّی شود، به برکت همین نبوّت پیامبر صل الله و علیه و آله است. ایشان حرفهایی آوردند و کسانی که آن حرفها را انتخاب کردند که به آن عمل کنند و عمل کردند، استفاده بردند. بنابراین این همه رحمت، خیر و فضیلت به برکت پیامبری ایشان به ما رسیده است؛ چون اگر ایشان واسطه فیض نبود و وحی را دریافت نمیکرد و به ما نمیرساند، ما همچنان مانند دیگران بودیم. (مدرسه حضرت صاحب الأمر عج ۰۲/ ۱۰ /۸۹)
بزرگترین نعمت خدا
یکی از کمالات و بزرگیهای پروردگار متعال که از همهی نعمتها بزرگتر است و از همهی قدرتها قدرت بیشتری را میطلبد و از همهی علمها علم بیشتری را میخواهد، ساختن و درست کردن و فرستادن وجود اقدس خاتم انبیا صل الله و علیه و آله است. این کار از همهی خلقتها بار علم، قدرت و حکمتش سنگینتر و بیشتر است. بار قدرت، علم و حکمتِ ساختن چنین انسانی، از آفریدن کوهها، دریاها و سایر مسایل سنگینتر است؛ چون آفریدن این انسان با آن مقداری که سایر مخلوقات نیاز به علم و قدرت در آفریدن دارند، قابل مقایسه نیست.
یکی از کمالات و عظمتهای بسیار بزرگ که دایرهاش از همهی کمالات و عظمتهای پروردگار متعال وسیعتر است، این است که او مبدأ خلقت وجود خاتم انبیا صل الله و علیه و آله است. اینکه خدا به ایشان به عنوان یک انسان، عقل و فکر بدهد و ایشان را آماده کند که وحی دریافت کند و بعد به اندازهای که نیاز و ظرفیت دارد، به ایشان علم و معرفت بدهد، به اندازهای که خدای متعال به هیچ موجود انسانی این مقدار نداده است؛ چنین خلقتی بزرگترین نعمتی است که پروردگار متعال از اوّل تا آخر و وسط کارخانه قدرت و علم خود ساخته و ارائه کرده است؛ لذا در آن دعایی که در شب تولّد ایشان وارد شده، این جمله به چشم میخورد که کمتر در دَعَوات دیده شده است: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِالتَّجَلِّی الْأَعْظَمِ»[۲]
پیغمبر اکرم صل الله و علیه و آله را تجلّی اعظم قدرت پروردگار متعال، علم پروردگار متعال، عظمت و بزرگیهای او معرفی میکند، عظیمترین و بزرگترین خلقتی که عظیمترین مرتبه قدرت و علم پروردگار متعال را آشکار میکند.
خدا فرمود: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ».[۳] یکی از معانی «مَنّ»، نعمت سنگین و نعمت بزرگ است. منن الهی یعنی نعمتهای سنگین خدا. همهی معنای منّت این نیست که من کار خیری بکنم و منّت برای آن بگذارم. این یکی از معانی آن است؛ امّا منّت و مَنّ، یکی از معانی شایعش نعمت بزرگ است؛ لذا خدا در آیهی شریفه در بعثت خاتم انبیا صل الله و علیه و آله، کلمه «منّ» آورده است؛ منّت آورده است.
این نعمت سنگین و بسیار بزرگی است که خدا به پیغمبر اکرم صل الله و علیه و آله که از جنس انسانها است، به اندازهای کمال داد که مبعوث به رسالتش کرد. «مَنَّ عَلَى الْمُؤْمِنینَ»؛ یعنی نعمت سنگینی به آنها داد. لذا این بزرگترین نعمت است. بزرگترین نعمت، بزرگترین قدرت و علم و حکمت را میخواهد. بنابراین بزرگترین علم و قدرت و حکمت، بزرگترین حمد و ستایش را میخواهد. (مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام)
ثمرهی باغ خلقت
خود خلقت پیامبر صل الله و علیه و آله، ساختنش و بعثتش تجلّی خدا است؛ چون اگر خدا این همه علم، قدرت و حکمت نداشت، نمیتوانست او را بسازد و بپردازد؛ پس وقتی او را ساخت و ارائه کرد، یعنی او که خلقتش این همه قدرت و علم نیاز داشت که خلقتش بیشتر از همهی مخلوقات نیاز به علم و قدرت و کمال داشت، پس او به دایرهی وسیعتری از معرفت خدا دست پیدا میکند. همهی معارف اینجا جمع است. این دایرهاش آنقدر بزرگ است که اگر انسان به آن معرفت پیدا کند، دیگر، حدّ انسانیتش اشباع میشود.
اینکه در آن زیارت آمده که «انبیا و رسل علیه السلام همه مردم را به رشد دعوت میکردند»، یعنی خطشان، فکرشان، مأموریتشان، نقطه و هدف هدایتشان چیزی است که پروردگار متعال از همان اوّلین پیغمبری که برای هدایت مردم مبعوث کردف هدفش همین حرفهایی بود که پیامبر صل الله و علیه و آله میزند؛ منتها قبلاً مقدماتش را فراهم میکرد؛ ولی همه در خدمت حرف پیامبر صل الله و علیه و آله بودند.
خدا دائماً خلق میکند؛ امّا دیگر مثل پیغمبر اکرم صل الله و علیه و آله خلق نمیکند؛ او دومی ندارد. در کمال و بزرگی، انسان دیگری مثل ایشان نمیآید.
کهکشانها، آن ذرّات بینهایت که امروز میگویند، همه باید باشد تا مخلوقات بعدی و بعدی و بعدی تا به این زمین برسد، و زمین هم باید طوری ساخته شود که شرایط زندگی انسان در آن فراهم شود، آن هم فراهم شد و خلقت انسان از صفر شروع شد. خلقت آدمهای وحشی و غیر وحشی تا خلقت آدم و حوا علیه السلام، تا رسید به اینکه اسباب خلقت فردی مثل پیغمبر اکرم فراهم شد. و این ثمرهی باغ خلقتی است که پروردگار متعال درختهایش را به این منظور ساخته بود. لذا این بهترین میوهی این باغی است که خدای متعال آن را فراهم کرده است.
خدا خودش را با خلقت این پیامبر صل الله و علیه و آله در آن دایرهی وسیع نشان داده و آشکار کرد. اگر یک هنرمند، کار بزرگی نکند، مردم پی به عظمت آن هنرمند نمیبرند. اگر کسی که میتواند یک ساختمان صد طبقه بسازد، یک ساختمان یک طبقه بسازد، این، قدرت او را نشان نمیدهد. اگر صد طبقه را ساخت، نشان میدهد که بلد است که حسابهای سنگین زمینی، فضایی، زلزلهای و غیره را بکند.
پس هر چه خلقت عظیمتر باشد، حکایت از قدرت و علم بیشتر خالق میکند؛ چون از این بزرگتر نیست، دایره از این بزرگتر تصوّر ندارد؛ معادل این دایره از عظمت و قدرت او حکایت میکند. عظمت آنها را انسان معادل خودشان میفهمد. کمتر از آنها را دیگران میفهمند. چون دایرهی خودشان بزرگترین است، بزرگترین دایره معرفت را خدا به آنها داده است. امّا دایره دیگران کوچکتر است و به آن اندازه میفهمند. لذا امیر المؤمنین در نهج البلاغه فرمودند: « لَا یُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ أَحَدٌ»؛[۴] احدی را نمیشود با آنها مقایسه کرد؛ با کمال آنها، با معرفتشان و با فضایلی که خدا به آنها داده است.
ضرورت معرفت به نبی خاتم صل الله و علیه و آله
باید پیغمبر اکرم صل الله و علیه و آله را بشناسیم که کیست، چه دارد و خدا به او چه داده. پیغمبر صل الله و علیه و آله را نمیشود با قد و طول و عرض و رنگ بدنش شناخت. پیغمبر صل الله و علیه و آله با کمالاتش، با معجزهاش و با وحیش پیغمبر است. شناخت اینها علم و معرفت میخواهد. باید پیامبر صل الله و علیه و آله را بشناسیم تا بتوانیم راحت دنبالش برویم؛ وگرنه شناخت مادی او که پسر کیست، مادرش کیست و قبیلهاش کیست که اینها را کفّار بتپرست مکّه، بیشتر و بهتر از ما بلد بودند. این نوع شناخت، کافی نیست. باید بفهمی که او کیست، چه آورده و چه دارد. اگر خدا این موضوعات را به انسان بفهماند، حتماً انسان به دنبال حرف و خط او میرود و به آن مسایلی که در پی انسان است، حتماً میرسد؛ پس این مسأله مهمی است.
خدا این نعمت سنگین و عظیم را به ما داد و ایشان را به عنوان پیغمبر مبعوث کرد تا ما را هدایت کد و هدف و راه را به ما نشان دهد و هم زندگی مادی و هم زندگی معنوی ما را تأمین کند. خدا این نعمت عظیم را به امتهای گذشته نداد؛ به یهودی و مسیحی نداد. به آنها پیامبری داد که اینطور نبودند. این نعمت را تنها به ما داد. خدا این نعمت را در زمانهای گذشته نداد و آن را برای ما گذاشت.
اگر پیامبر اکرم صل الله و علیه و آله به این مقام نمیرسید، نمیتوانست بهترین مکتب را بیاورد و نمیتوانست بهترین هدایت را در مردم پیاده کند. پس باید آن مقام را به او میدادند. او آخرین پیغمبر است و آخرین حرف را آورده است. بعد از او هیچ پیغمبری نمیآید که این حرف را بیاورد؛ بنابراین باید خدا متناسب با خاتمیت به او کمال میداد.
دلیل استقامت نبی خاتم صل الله و علیه و آله
فرق معصوم علیه السلام با دیگران این است که چون سِمَت امامت، هدایت و رسالت دارد، خدا به او بیشتر میدهد تا بتواند از عهدهی این کار برآید؛ و الّا اگر صبر و تحملش کم باشد، فرار میکند. وقتی برای غیر معصوم، فشار زیاد شود، در میرود؛ امّا معصوم علیه السلام در نمیرود.
ابراهیم خلیل علیه السلام در نرفت. او را محکوم به آتش کردند، ولی در نرفت. او با چشمش میبیند که میخواهند او را به آتش بیاندازند، ولی بر نمیکگردد. لابد چیزی دارد و الّا چرا دیگران فرار میکنند.
در جنگ احد وقتی رزمندگان اسلام مشغول جمع کردن غنایم بودند و حواسشان پرت بود، خالد بن ولید از کوه احد از پشت آنها آمد و شروع به کشتن کرد و مشرکین هفتاد نفر از مسلمانان را کشتند؛ بقیه هم فرار کردند. همه فرار کردند و هر چه پیغمبر اکرم صل الله و علیه و آله به اینها فرمود: «فرار نکنید»، فرار کردند. پیغمبر اکرم صل الله و علیه و آله در احد محاصره شده بود و چیزی نمانده بود که او را بکشند و آنها را هر چه صدا میزد، برنگشتند. بعضیها به جای اینکه بمانند، سه روز بعد آمدند و آهسته در گوشهای نشستند؛ چرا؟ چون از آن چیزها که معصوم علیه السلام دارد، آنها ندارند؛ امّا معصومین علیه السلام آن را دارند و لذا فرار نمیکنند. دیگران چیزی را که باید داشته باشند تا فرار نکنند، نداشتند؛ امّا پیغمبر اکرم صل الله و علیه و آله آن را داشت و فرار نکرد.
امیر المؤمنین علیه السلام آن را داشت و در سختترین لحظات هم فرار نکرد. آن چیز، چیزی است که اگر خدا به انسان بدهد، فرار نمیکند؛ و الّا مثل بقیه فرار میکند.
بنابراین کسانی که مسئول هدایت مردم هستند، باید خدا به آنها چیزهایی اضافه بدهد تا بتوانند از عهده این کار برآیند. امّا مردم عادی به دنیا علاقه دارند و میخواهند زنده باشند تا از متاع دنیا استفاده کنند و لذا وقتی کشته شوند، دیگر نمیتوانند از آن استفاده کنند؛ پس، از مردن فرار میکنند.
پیغمبر اکرم صل الله و علیه و آله در جمعهای مشغول خطبهی نماز جمعه بودند. در این حال، تاجری که از شام، لوازم زندگی مثل نخ، سوزن، قیچی و لوازم خیاطی که مردم در خانه لازم دارند، میآورد، آمد. او وقتی میآمد، به عنوان اعلام، طبل میزد تا مردم بفهمند که آمده است.
پیغمبر اکرم صل الله و علیه و آله مشغول خواندن خطبه نماز جمعه بود که صدای طبل بلند شد. همهی مردم در رفتند و گفتند: «اگر دیر برویم، جنسهای خوب تمام میشود و بُنجُلها میماند.» پس همه فرار کردند و برای خطبه نماندند. اینجا دیگر صحبت جان نیست؛ بلکه صحبت جنس خوب است!
همه در رفتند؛ چرا؟ چون خدا از آن چیزهایی که باید آدم در نرود، به او نداده است. خدا گفته: «خودت باید آن را کسب کنی.» خدا به معصوم علیه السلام میدهد، چون کسی نیست که به آنها بدهد و اگر به آنها ندهد، اوضاع خراب میشود. وقتی مردم آن را ندارند و معصوم علیه السلام هم نداشته باشد، درست نمیشود؛ پس باید خدا خودش به آنها بدهد و آنها را مأمور کند که دیگران را راه بیندازند.
بنابراین خدا آن را به دیگران نداده و گفته: «به حرف آنها گوش دهید، درست میشود.» امّا انسان به این زودی به حرف کسی گوش نمیدهد. تا دید پول یا جانش به خطر میافتد، در میرود. استاد و همه را میگذارد و در میرود. لذا سورهی جمعه نازل شد و فرمود: «وقتی در نماز جمعه هستی، حواستان جمع باشد؛ اگر آنجا جنسی، چیزی میریزند و میفروشند، در نروید.»[۵]
انسان، دنیادوست است؛ لذا از چیزهایی که مزاحم دنیایش باشد، در میرود. خدا هم این موضوع را میداند؛ لذا به معصومین علیه السلام چیزهایی میدهد که در نمیروند.
حضرات معصومین علیه السلام را یکی پس از دیگری میکشتند، امّا معصوم علیه السلام بعدی در نمیرفت، بلکه سر جایش بود و میگفت: «من امام امت هستم.» امّا او را هم میکشتند. چرا فرار نمیکرد؟ چون خدا چیزی به آنها داده بود که نمیگذاشت در بروند. آن، ایمانِ خیلی بالا بود که میگفت: «این جانِ هم برای خدا است و باید آن را در راه او بدهم. خدا گفته است بمانید و لو به این جان لطمه بخورد.» لذا صبر میکردند و تحمل میکردند و در این راه هم کشته میشدند. آنها چیزی داشتند که دیگران نداشتند.
آخرین نبی و آخرین شریعت
در انبیا علیه السلام از پیغمبر اکرم صل الله و علیه و آله بالاتر نداریم. او از همه بالاتر است و خدا از همه بیشتر به او داده است؛ چون خدا بعد از او پیغمبری نمیفرستد؛ لذا حرفهایی به او یاد داده که تا آخر که انسان روی زمین زندگی میکند، برای آدمها کافی است. برای اصلاح محیط و جامعهی انسانها، برای اصلاح اعمالشان و برای اصلاح صفات بدشان کافی است. (مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام)
بنا شد که پروردگار متعال فردی را طوری درست کند و بسازد و به اندازهای به او کمال بدهد، که دیگر مردم بعد از رفتن او محتاج چنین کسی نباشند. لذا او را آخرین پیامبر، و کتاب و شریعتش را آخرین کتاب و شریعت قرار میدهد. این یعنی مردم هر چه در تنظیم امور دنیا و معنویات نیاز دارند، او برایشان میآورد و مردم بیش از این نیاز ندارند؛ لذا دین این پیامبر، خاتم ادیان است و خودش هم خاتم پیامبران است.
برای اینکه کسی اینطور شود و به این حد برسد، باید روی او کاری شود و به اندازهای توان معنوی داشته باشد که بتواند همهی آن چیزی را که مردم در دنیا و آخرت به آن نیازمندند، دریافت کند. لذا وقتی او را ساخت و به پیامبری مبعوثش کرد، آخرین درجهی قدرت خدا در خلقت انسان دیده شد. خدا توانست چنین انسانی را با این شرایط و با این کمالات بسازد. خدا توانست در محیط مادی و محیط انسانی، چنین فردی را بسازد و آماده خدمت و کار کند؛ لذا وقتی مبعوث شد، امام رحمت و پیشوای رحمت شد. او به راه افتاد که به مردم رحمت برساند؛ هم رحمت مادی، هم رحمت معنوی. لذا هر جا رفت و با هر کسی صحبت کرد، رحمت خدا را به طرف او سوق داد.
الگوی عملی
پروردگار متعال، پیغمبر اکرم صل الله و علیه و آله را مأمور کرد که به مردم، آخرین مِتد هدایت و بهترین مِتد تربیت مادی و معنوی را ارائه دهد. اگر مردم دستورات اسلام را پیاده کنند، زندگی مادی و دنیایی مردم، بهترین نوع زندگی مادّی خواهد شد. منتها تا کنون آن را پیاده نکردهاند که ببینیم چطور میشود. (مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام)
پروردگار متعال همهی انبیا علیه السلام به خصوص خاتم انبیا صل الله و علیه و آله را طوری تربیت کرد که هر چه گفتند، در عمل هم نشان دادند. مردم از دو جهت از پیامبر اکرم صل الله و علیه و آله استفاده کردند؛ هم از بیانات ایشان که فرمود: «به حرف خدا گوش دهید»؛ و هم از عمل ایشان که خودش به حرف خدا گوش میداد. لذا ایشان اعلام کردند: «من هر چه به شما میگویم که عمل کنید، اوّل خودم عمل میکنم و بعد به شما میگویم که شما هم عمل کنید؛ اگر میگویم فلان کار، حرام است و نکنید، اوّل خودم انجام نمیدهم، بعد ترک آن را از شما میخواهم.»
اگر در انبیا علیه السلام عمل نبود، گفتنِ تنها اینقدر کاربرد و اثر نداشت؛ لذا تمام انبیا علیه السلام در شریعتی که آوردهاند، معصومند و به هیچ وجه از آن تخلّف نمیکنند، حتّی در سختترین حالات. آنها حتّی حاضرند کشته شوند ولی برخلاف حرفی که میزنند، عمل نکنند. مردم باید از آنها یاد بگیرند؛ لذا نسبت به پیغمبر اکرم صل الله و علیه و آله با خدا از همه محکمتر و بیشتر بود. ایشان هم خوب میگفت و هم خوب عمل میکرد. عمل ایشان حرفشان را تأیید میکرد. (مدرسه حضرت صاحب الأمر عج ۰۵/ ۱۲ /۸۹)
بنابراین هر چه ایشان بگوید و هر جا برود و هر کاری بکند، مفتاح و کلید خیر و برکت خواهد بود و هیچ چیز بدی برای مردم نمیآورد. او آمده است که بدبختی دنیا، بیچارگی، فسق، فجور، جهل و نادانی را از مردم بگیرد و به جایش معرفت، شعور و زندگی انسانی را مرحمت کند. بنابراین هر جا رفته و حرفش پیاده شده، منشأ خیر و برکات بوده است.
آخرین امت
خدای متعال انسانهای زیادی خلق کرده است، ولی ما را خاتمهی انسانها قرار داده است. ما آخرین امّت هستیم و پیمغمبر ما هم آخرین پیغمبر است که به ما داده است؛ بنابراین ما انسانهایی که در زمان ایشان هستیم، خاتمهی همهی انسانهای گذشته هستیم و بعد از ما امّتی نیست.
همانطور که پیغمبر اکرم صل الله و علیه و آله خاتم انبیا است، امّت او هم ختم امّتها هستند و هر کس تا روز قیامت بیاید، جزء امّت اسلامی است.
کسانی که بعثت و رسالت ایشان را قبول کردند که هیچ. امّا کسانی که که آن را انکار کردند شاهد بر انکارشان کسانی خواهند بود که آن را پذیرفتند. امّتهای دیگر در مقابل این امّت، قلیل هستند. خدا این امّت را زیاد کرده، چون همهی انسانها مأمورند که اسلام را بپذیرند و زمان محدود و مکان محدود هم ندارد. تا زمان هست و مکان هست، دینِ همه باید اسلام باشد.
دستورات اسلام طوری است که صِرف داشتن نسخهاش بدون عمل به آن کافی نیست. نسخهی آن به اضافه عمل ما کار را درست میکند. الآن نسخهاش با انواع و اقسام چاپها و خطهای خوب وجود دارد؛ امّا جای عمل کردن مسلمانان به این نسخه، خالی است و لذا اوضاع خراب است. (مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام)
ثمره نبوّت
اگر نبوّت نبود، فقه هم نبود. بنابراین اوّل نبوّت است و بعد، از دل نبوّت فقه بیرون میآید. مردم اگر یاد بگیرند که چه کنند و چه نکنند، نتایج بر آن مترتب میشود و به خیر کثیر و رحمت فراوان میرسند.[۶] خدای متعال به عدّهای از انسانها نبوّت داده و پس از این دیگر تکرار نمیشود و نیازی به تکرار آن نیست. آخرین نسخهی تکامل انسانی را پروردگار متعال به دست پیغمبر اکرم صل الله و علیه و آله داد و ایشان هم به مردم رساند و این مردمند که باید آن را با عقل به کار بگیرند و به آن عمل کنند تا نتایجش را دریافت کنند و اگر عمل نکردند، خودشان متضرّر میشوند. (مدرسه حضرت صاحب الأمر عج ۰۲/ ۱۰ /۸۹)
منبع: کتاب طریق بندگی، صفحات ۱۴۶ الی ۱۵۳
[۱]. نساء، ۱۳۶
[۲]. البلد الأمین و الدرع الحصین، ص ۱۸۳٫
[۳]. آل عمران، ۱۶۴
[۴]. نهج البلاغه، خطبه ۲، ص ۴۷
[۵]. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا نُودِیَ لِلصَّلاهِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَهِ فَاسْعَوْا إِلى ذِکْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَیْعَ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (جمعه، ۹)
[۶]. …إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَیْراً فَقَّهَهُ فِی الدِّینِ. (کافی، ج ۱، ص ۳۲)
پاسخ دهید