نمونه ای از برخوردهای جدی امام موسی کاظم(ع) را با هارون بیان کنید.
آنچه در پیش رو دارید، فرازهایى از تلاشها، پیامها و گفتارهاىامام کاظم(علیهالسلام) در زمینه صبر، مقاومت، قاطعیت، صلابت و صراحت لهجه در مقابل ستمگران و دشمنان است.
تلفیق عرفان و مبارزه
بىتردید براى استوارى و مقاومت در راه عقیده، پشتوانهاى قوى و نیرومند لازم است. طبق آموزههاى قرآنى بهترین پشتوانه هر انسان حقیقتطلبى، اتّکا به حضرت پروردگار است. و میانبرترین و نزدیکترین راه در معرفت و قرب به حق، توجه به عبادت و معنویت است. خداوند متعال مىفرماید: «وَاسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلوهِ»(۱)؛ «از صبر و نماز یارى بجویید.»
حضرت کاظم(علیهالسلام) با پیروى از این رهنمود در مقابل نیروهاى باطل، از صبر و بردبارى و نماز و عبادت یارى مىجست؛ «کانَ یُحْیى الْلَیْلَ بِالسَّهْرِ اِلَى السَّحَرِ بِمُواصِلَهِ الاِْسْتِغْفارِ حَلیفَ السَّجْدَهِ الطَّویلَهِ وَالدُّمُوعِ الْغَزیرَهِ وَالْمُناجاتِ الْکَثیرَهِ وَالضَّراعاتِ الْمُتَّصِلَهِ(۲)؛ آن حضرت شبها را تا سحر بیدار بود و شبزندهداریهایش همواره با استغفار بود، همراه با سجدههاى طولانى، اشکهاى ریزان، مناجات بسیار، و نالهها و زاریهاى مداوم در حال عبادت.»
برخورد با صلابت
از آنجایى که اولیاى خدا به امدادهاى خداوندى باور قطعى دارند، در برخوردهاى خود با دنیاپرستان و طاغوتهاى زمان بىواهمه و با قاطعیت و صلابت رفتار مىکنند و آنان با داشتن سرمایه ایمان به غیر از خداوند متعال از هیچ قدرت و نیرویى نمىهراسند که: «فَمَنْ یُؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلا یَخافُ بَخْسا وَلا رَهَقا»(۳)؛ «هر کس به پروردگارش ایمان بیاورد، نه از نقصان مىترسد و نه از ظلم [و ظالم] هراسى دارد.» پیشواى هفتم نمونه بارزى از این اولیاى الهى است.
آن حضرت شبها را تا سحر بیدار بود و شبزندهداریهایش همواره با استغفار بود، همراه با سجدههاى طولانى، اشکهاى ریزان، مناجات بسیار، و نالهها و زاریهاى مداوم در حال عبادت.»
اینک مواردى را در اینجا با هم مىخوانیم:
الف) سخن امام به مهدى عباسى
مهدى، سومین خلیفه عباسى، در یک اقدام عوامفریبانه اعلام کرد که هر کسى که حقوقى بر گردن نظام حکومتى دارد، مىتواند براى رسیدن به حق خود اقدام نماید. او در یک حرکت ظاهرى مشغول اداى حقوق مردم شد. امام کاظم(علیهالسلام) نیز خواستار اعاده حقوق خود شد. در آنجا گفتگوى ذیل میان خلیفه و پیشواى هفتم به وقوع پیوست:
ـ حقوق شما چیست؟
ـ فدک.
ـ محدوده فدک را مشخص کن تا به شما باز گردانم.
ـ حدّ اول آن، کوه احد، حدّ دوم عریش مصر، حدّ سوم سیف البحر(دریاى خزر) و حدّ چهارمش دومه الجندل [سرزمین عراق] است.
ـ همه اینها؟!
ـ آرى!
خلیفه آنچنان ناراحت شد که آثار غضب در چهرهاش پدیدار گشت، و با ناراحتى شدید گفت که مقدار زیادى است، باید بیندیشم. امام کاظم(علیهالسلام) با این سخن به او فهماند که حکومت حق امام کاظم(علیهالسلام) است و زمام حکومت بر دنیاى اسلام باید در دست اهل بیت(علیهمالسلام) باشد. (۴)
پیشواى دلها
روزى در کنار کعبه، هارون الرشید حضرت کاظم(علیهالسلام) را ملاقات نمود و در ضمن سخنانى به امام گفت: آیا تو هستى که مردم مخفیانه با تو بیعت مىکنند و تو را به رهبرى خویش برمىگزینند؟ حضرت با کمال شهامت فرمود: «اَنَا اِمامُ الْقُلُوبِ وَ اَنْتَ اِمامُ الْجُسُومِ؛ من بر دلهاى مردم حکومت مىکنم، و تو بر جسمهاى آنان!»
امام کاظم(علیهالسلام) با این سخن به او فهماند که حکومت حق امام کاظم(علیهالسلام) است و زمام حکومت بر دنیاى اسلام باید در دست اهل بیت(علیهمالسلام) باشد.
هشدار به متکبران
هارون، سلطان گردنکش و متکبرى بود که خود را از همه چیز و همه کس بالاتر مىدانست و حتى در خیال باطل خود بر ابرها مىبالید و به وسعت حکومت خویش مىنازید که: اى ابرها! ببارید که هر کجا قطرات بارانتان ببارد، چه شرق و چه غرب، بر زمینهاى تحت حکومت من خواهد بارید و خراج و مالیات آن سرزمین را به نزد من خواهند آورد.
زمانى امام هفتم(علیهالسلام) به کاخ هارون رفته بود. هارون از او پرسید: این دنیا چیست؟ امام فرمود: این دنیا سراى فاسقان است. سپس با تلاوت آیه ۱۴۶ سوره اعراف به وى هشدار داد که: «سَاَصْرِفُ عَنْ آیاتِىَ الَّذینَ یَتَکَبَّرُونَ فِى الاَْرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ اِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَهٍ لا یُؤْمِنُوا بِها وَ اِنْ یَرَوْا سَبیلَ الرُّشْدِ لا یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً وَ اِنْ یَرَوْا سَبیلَ الْغَىِّ یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً»(۵)؛ «به زودى از آیات خود دور خواهم نمود کسانى را که به ناحق در روى زمین ادعاى بزرگى مىکنند و اگر آنان هر آیهاى را ببینند، به آن ایمان نمىآورند و اگر راه رشد و کمال را ببینند، به سوى آن حرکت نمىکنند، ولى اگر راه ضلالت و گمراهى را ببینند، به سوى آن خواهند رفت.»
هارون پرسید: دنیا خانه کیست؟ حضرت فرمود: دنیا براى شیعیان ما مایه آرامش و براى دیگران آزمایش است.
در آخر این گفتگو، هارون با درماندگى تمام پرسید: آیا ما کافریم؟ امام هفتم(علیهالسلام) پاسخ داد: نه، ولى چنان هستید که خداوند متعال فرموده است: «الَّذینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللهِ کُفْرا وَ اَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ»(۶)؛ «کسانى که نعمت خدا را به کفر تبدیل کردند و قوم خود را در محل تباهى فرود آوردند.» (۷)
سلام بر تو اى پدر!
هارون وارد مدینه شد و به همراه جمع کثیرى به حرم پیامبر(صلى الله علیه و آله) رفت. او در مقابل قبر شریف رسول خدا(صلى الله علیه و آله) ایستاد و با کمال افتخار چنین سلام داد: السَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ عَمِّ؛ سلام بر تو اى پسر عمو! در این هنگام، حضرت موسى بن جعفر(علیهماالسلام) که در میان اهل مدینه حضور داشت، نزدیک آمد و براى تحقیر خلیفه غاصب چنین سلام داد: «السَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ الله السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبَه؛ سلام بر تو اى رسول خدا! سلام بر تو اى پدر!» در این حال، هارون از شدت خشم به خود پیچیده و دنیا در نظرش تیره و تار شد؛ چرا که حضرت کاظم(علیهالسلام) به این وسیله شایستگى خود را براى جانشینى رسول خدا(صلى اللهعلیهوآله) و عدم لیاقت هارون بیان داشت. (۸)
روزى در کنار کعبه، هارون الرشید حضرت کاظم(علیهالسلام) را ملاقات نمود و در ضمن سخنانى به امام گفت: آیا تو هستى که مردم مخفیانه با تو بیعت مىکنند و تو را به رهبرى خویش برمىگزینند؟ حضرت با کمال شهامت فرمود: «اَنَا اِمامُ الْقُلُوبِ وَ اَنْتَ اِمامُ الْجُسُومِ؛ من بر دلهاى مردم حکومت مىکنم، و تو بر جسمهاى آنان!»
نامهاى از زندان
حضرت موسى بن جعفر(علیهماالسلام) با این که مدتهاى مدیدى را در زندانهاى مختلف نظام طاغوتى هارون سپرى کرد و در شکنجهگاههاى ترسناک، به دست شقىترین مأموران سپرده شده بود، امّا از گفتن سخن حق و نشر حقایق الهى لحظهاى باز نایستاد.
آن حضرت در فرصتهاى مناسب گفتارهاى بیدارگرانه و هشدارآمیز خود را به گوش سردمداران دنیاپرست نظام حکومتى رسانده، به ایفاى نقش خطیر خویش در جامعه اسلامى پرداخت. امام در یکى از نامههاى حماسى خویش که از زندان به کاخ هارون ارسال نمود، چنین نگاشت: «اى هارون! هیچ روز سخت و پر محنتى بر من نمىگذرد، مگر این که روزى از راحتى و آسایش و رفاه تو کم مىگردد؛ اما بدان که هر دو، رهسپار روزى هستیم که پایان ندارد و در آن روز، مفسدان و تبهکاران زیانکار و بیچاره خواهند بود.» (۹)
ممکن است این پرسش به ذهن آید که امام هفتم(علیهالسلام) با آن شرائط خفقان چگونه نامهها و سخنان خود را به سمع و نظر دیگران مىرسانید؟
بررسى اوضاع تاریخى آن عصر نشان مىدهد که اکثر زندانبانان و مأمورین آن پیشواى الهى با اندکى ارتباط و برخورد با ایشان، به حقیقت و معنویت امام پى برده و از هواخواهان و دلدادگان امام مىشدند و این مسئله سبب شده بود که گفتهها، نوشتهها و افکار و اندیشه و سیره حضرت بر تاریخ پوشیده نماند.
منبع:پرسمان
۱– بقره/۴۵.
۲– الانوار البهیه، ص۲۰۵.
۳– جنّ/۱۳.
۴– رجوع شود به اصول کافى، کتاب الحجه، باب الفئ والانفال.
۵– اعراف/۱۴۶.
۶– ابراهیم/۲۸.
۷– هدایتگران راه نور، ص۷۰۰.
۸– بحارالانوار، ج۴۸، ص۱۳۵.
۹– تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۲.
عبدالکریم پاک نیا
پاسخ دهید