صداقت خداوند چگونه اثبات مى شود، تا ما یقین کنیم که آنچه در قرآن نازل شده، حقیقت است؟
سخن گفتن خداوند، از شئون ربوبیت الهى و تدبیر جهان و انسان است و بر اساس علم و حکمت و به منظور هدایت مخلوقات و فراهم کردن وسیله شناخت هاى صحیح، براى مخاطبان است. اگر فرض کنیم ممکن است برخى از گفته هاى او، مخالف با واقع و حقیقت باشد (دروغ و کذب)، نمى توان بر آنها اعتماد کرد و این مطلب، خلاف حکمت الهى است که مى خواهد انسان ها، بر گفته هاى او اعتماد و تکیه کرده، راه صلاح و اصلاح را در پیش گیرند. بنابراین از آنجا که لازمه دروغ و کذب، عدم اعتماد به سخنان خداوند است و این با غرض و حکمت الهى ـ که هدایت مخلوقات و فراهم ساختن وسیله شناخت هاى صحیح براى آنان است ـ ناسازگار مى باشد؛ پس تمامى گفتار خداوند متعال، صادق و راست خواهد بود.[۱]
علاوه بر آن، از آنجا که «کذب» صفتى زشت و قبیح بوده و بیانگر نوعى نقص و احتیاج در گوینده آن است، از ساحت مقام ربوبى به دور مى باشد؛ زیرا خداوند، متصف به صفات ناپسند نیست؛ بلکه چنین صفاتى از او سلب مى شود. از طرفى نقصى و احتیاجى در او نیست تا نعوذباللّه گفتارى کذب از او صادر گردد؛ بلکه از آنجا که هر صفت کمالى و نیکویى، در خداوند به نحو کامل تر وجود دارد، صادق ترین گوینده ها خداوند متعال است؛ چنان که قرآن مى فرماید: « …وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدِیثاً»؛[۲] « … و راستگوتر از خدا در سخن کیست؟».
اى همایى که همایان فرخى!
از تو دارند و سخاوت هر سخى
اى کریمى که کرم هاى جهان!
محو گردد پیش ایثارت نهان
اى لطیفى که گل سرخت بدید!
از خجالت پیرهن را بردرید[۳]
وجود محض
در جاى خود مبرهن و مستدل گشته که حق تعالى، وجود محض و واقعیت محض است؛ از این رو عدم و امور عدمى در او راه ندارد. از سوى دیگر ثابت شده که کمال، مساوى وجود است و عدم، منشأ نقص است. پس مى توان گفت: ذات حق، کمال واقعى را دارا است؛ زیرا کمال واقعى، آن است که به وجود و واقعیت برگردد و چون ذات حق، وجود محض است، پس کمال محض نیز مى باشد. به بیان دیگر چون ذات احدیت، وجود محض است و هیچ گونه تعیّن و تحددى ندارد (مانند ما موجودات امکانى). بنابراین جمیع شئون و کمالات، به نحو برتر و اعلا و مطلق، در ذات او صدق مى کند. از این رو هیچ گاه ذات مقدس او، به صفاتى که کمال نبوده ـ بلکه نقیصه است ـ متصف نخواهد شد. او به جهل، ضعف، ظلمت، کذب و … ـ که همگى ضد کمال و در واقع نبود امور کمالى است ـ متصف نخواهد شد؛ بلکه صفات کمالیه چون علم، صدق نور، قدرت حیات و … به نحوى اعلا و برتر بر او صدق مى کند؛ زیرا او وجود صرف است و کمال مساوى وجود است.[۴]
پرسش و پاسخ های دانشجویی پیرامون خداشناسی/ مؤلف:محمدرضا کاشفی
دفتر نشر معارف
پی نوشت ها
[۱] – آموزش عقاید، ج ۱ و ۲، ص ۱۱۷٫
[۲] – نساء ۴، آیه ۸۷٫
[۳] – مثنوى، دفتر پنجم، ابیات ۴۰۹۰ ـ ۴۰۹۲٫
[۴] – نگا: اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج ۵، ص ۱۳۲٫
پاسخ دهید