نگاهى گذرا به چالش‏هاى علمى فرهنگى دوران امام

 امام باقر(ع) در دوره‏اى امامت خویش را آغاز کرد که جامعه ی اسلامى در وضع فرهنگى نابه‏سامانى به سر مى‏برد و عرصه ی فرهنگى جامعه، گرفتار چالش‏هاى عمیق عقیدتى و درگیرى‏هاى مختلف فقهى میان فرق اسلامى شده بود.

 فروکش کردن تنش‏هاى سیاسى پس از واقعه ی عاشوراى سال ۶۱ هجرى، همچنین شکست برخى احزاب سیاسى مانند «عبداللَّه بن زبیر»، سبب یک پارچگى حاکمیت «بنى امیه» شده بود و ناگزیر، بسیارى از دانشمندان از صحنه ی سیاسى دور شده بودند و حرکت گسترده‏اى در زمینه‏هاى مختلف علمى با بحث و بررسى درباره ی مسایل گوناگون آغاز شده بود.

 این روی کرد گسترده به مسایل فقهى و بحث، تبادل نظرهاى علمى در این برهه و پیدایش مکتب‏ها و سبک‏هاى مختلف علمى پس از مدت‏ها رکود، رونق فراوانى به بازار علم بخشید و به واقع نقش درخشان امام در این دوره در روشن سازى افکار عمومى دانشمندان اسلامى و به ویژه خردورزان شیعه، بسیار داراى اهمیت و برترى است. با ظهور امام باقر(ع)، گام مهم و به سزایى در راستاى تبیین آراء شیعه برداشته شد و جنبش تحسین برانگیزى در میان دانشمندان شیعى پدید آمد.

 از سوى دیگر، خطر افکار آلوده ی یهود و سیطره ی نظریات فرقه ی «مرجئه»، «جبریه»، «قدریه»، «غلات» و… حیات فکرى شیعه را با خطر روبه‏رو کرده بود که به راستى مرجعیت علمى شایسته‏اى چون امام باقر(ع)، تفکرات خطرناک این فرقه‏ها را تا حد قابل توجهى منزوى ساخت که آراء و نظرات آن ها و نیز موضع‏گیرى امام در برابر هر یک، به گونه‏اى گسترده‏تر بررسى خواهد شد.

 اندیشوران محضر امام

 امام باقر(ع) آفتاب عالم تاب دانش بود. در بیان برترى و بزرگى جایگاه علمى امام، همین بس که بیشترین حدیث در بین جوامع حدیثى شیعه، از آن امام همام و فرزند برومند و خردمندش امام صادق(‏ع) است و این خود بزرگ‏ترین گواه در برجستگى شخصیت علمى ‏ایشان به شمار مى‏رود.

 

 بسیارى از دانشمندان بزرگ اسلامى درباره ی جایگاه علمى امام، جمله‏هاى بسیار زیبایى بر زبان رانده و یا نگاشته‏اند که همچنان تاریخ، آن را در خاطر خود نگاه دارى مى‏کند. دانشمندان بسیارى چون «ابن مبارک»، «زهرى»، «اوزاعى»، «مالک»، «شافعى»، «زیاد بن منذر نهدى» و… درباره ی برجستگى علمى او سخن رانده‏اند.۱ دامنه ی گسترده ی روایات امام در زمینه‏هاى گوناگون علمى، اندیشوران اهل سنت و محدثین آنان را بر آن داشت تا از ایشان روایت کنند و سخنان وى را درج و نقل نمایند که از جمله ی آن ها «ابوحنیفه» را مى‏توان نام برد.

 حلقه ی درس امام

 آوازه ی شهرت علمى امام باقر(ع) تا دوردست‏هاى سرزمین‏هاى اسلام رسیده بود. همچنان که راوى مى‏گوید: «دیدم در حلقه ی درس او مردم خراسان حضور دارند و اشکالات علمى خود را مطرح مى‏کنند».۲«محمد بن مُنکدر» – از دانشمندان اهل سنت – مى‏گوید: «باور نداشتم که على بن الحسین(‏ع) فرزندى به یادگار گذارد که دانش و بینشش مانند خود او باشد؛ تا این ‏که پسرش محمد بن على(‏ع) را دیدم. آن سان که من مى‏خواستم او را اندرز دهم، ولى او مرا اندرز داد.»۳

 «عبداللَّه بن عطاء» نیز در مورد گستردگى دانش امام مى‏گوید: «هرگز دانشمندان را جز در محضر محمد بن على(‏ع) بی مقدار ندیدم و من خود «حَکَم بن عُتَیبه» را – با آن جایگاه بلندى که در دانش نزد مردم داشت – در برابر آن جناب به سان کودکى یافتم که پیش روى استاد زانو زده باشد.»۴

 تأسیس دانشگاه بزرگ جعفرى

 امام باقر(ع) در دوران امامت خویش، با وجود شرایط نامساعدى که بر عرصه ی فرهنگ اسلامى سایه افکنده بود، با تلاشى جدّى و گسترده، نهضتى بزرگ را در زمینه ی علم و پیش رفت‏هاى آن طراحى کرد تا جایى که این جنبش دامنه‏دار به بنیان گذارى و تأسیس یک دانشگاه بزرگ و برجسته ی اسلامى انجامید که پویایى و عظمت آن در دوران امام صادق(‏ع)، به اوج خود رسید.

 امام با برقرارى حوزه ی درس، با کج‏اندیشى‏ها، زدودن چالش‏هاى علمى، تحکیم مبانى معارف و اصول ناب اسلامى به-وسیله ی تکیه بر آیات رهنمونگر قرآن، مبارزه کرد و تمام ابواب فقهى و اعتقادى را از دیدگاه قرآن بررسى کرد و به پرورش دانشمندان و فرهیختگان عصر خود و جنبش بزرگ علمى کمر بست؛ به گونه‏اى که دانشمندى چون «جابر بن یزید جعفى» هر گاه مى‏خواست سخنى در باب علم به میان آورد – با آن توشه‏اى که از دانش داشت – مى‏گفت: «جانشین خدا و میراث‏دار دانش پیامبران محمد بن على(‏ع) برایم این‏گونه گفت»۵ و به دلیل ناچیز دیدن موقعیت علمى خود در برابر جایگاه امام، از خود نظرى به میان نمى‏آورد.

 «ابو اسحاق سبیعى» از دیگر فرهیختگان این دوره، آن قدر نظرات علمى امام را درست مى‏پندارد که وقتى از او در مورد مسئله‏اى مى‏پرسند، پاسخ را از زبان امام مى‏گوید و مى‏افزاید: «او دانشمندى است که هرگز کسى به سان او [در علم] ندیده‏ام».۶«ابو زُرعه» نیز در این باره اقرار مى‏کند: «او بزرگ‏ترینِ دانشمندان است».۷

 بزرگ‏ترین آموزگار شیعه

 در آن روزگار، بسیارى از شیعیان به مراتب عالى تشیع دست نیافته بودند و دسته‏اى از آنان در کنار استفاده از احادیث اهل سنت، علاقه ی زیادى به فراگیرى و بهره‏مندى از دانش امام نیز نشان مى‏دادند. آن گونه که از کتاب‏هاى رجالى فهمیده مى‏شود، نام بسیارى از اشخاصى که رابطه ی تنگاتنگى با امام داشته‏اند، جزو اصحاب او نیست.

 همین موضوع مى‏توانست تا اندازه‏اى اندیشه ی شیعه را سست کند؛ چه بسا امکان اختلاط آموزه‏هاى دیگرى با آن قسمت از معارفى که آنان از امام مى‏آموختند وجود داشت. امام باقر(ع) نیز مانند دیگر امامان شیعه، براى تحکیم پایه‏هاى اندیشه ی شیعه بسیار کوشید و امامت شیعه را به خوبى براى همگان معرفى کرد. او مى‏فرمود: «فرزندان رسول خدا(ص) درهاى دانش خداوندى و راه رسیدن به خشنودى او هستند. آنان دعوت کنندگان مردم به سوى بهشت و راه-نمایان به سوى آنند».۸

 امام با تکیه بر قرآن، رهبرى شیعه و تقویت مبانى پیروى از آن را معرفى مى‏کرد و مى‏کوشید تا امامت را نیز مانند نبوت، امرى الهى و مبتنى بر قرآن تبیین کند. بازتاب دیدگاه امام در مورد ره برى شیعه، بر احادیث نبوى – که بر شباهت و قرابت میان پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) تأکید مى‏کرده – در بحث‏هاى کلامى ایشان انعکاس فراوانى دارد.

 او با بیان این که امام، داراى صفاتى ذاتى – مانند عصمت و علم – است، در نظر داشت روی کرد جدّى‏ترى به موضوع امامت داشته باشد. دیدگاه‏هاى ایشان درباره ی این موضوع، تأثیر ویژه‏اى بر مردم گذاشت و بسیارى از تهدیدها و خطرات را از تفکر شیعى دور کرد و سبب شد با وجود عقاید گوناگونى که در آن زمان درباره ی مرجعیت وجود داشت، تعداد گرایندگان به این مکتب رو به فزونى گذارد.در احادیث شیعى نیز توجه گسترده‏اى به این موضوع در سخنان امام باقر(ع) شده است.۹

 پرورش فرهیختگان و نیروهاى ارزشى

 امام باقر(ع)، دانشمندان برجسته‏اى را در رشته‏هاى گوناگون معارف چون فقه، حدیث، تفسیر و دیگر شاخه‏هاى علوم اسلامى تربیت کرد که هر یک وزنه‏اى در دانش به شمار مى‏رفتند. امام با درایت و هوشیارى تمام توانست شکافى را که در گذر سال‏هاى متمادى بین قرآن و عترت در باورهاى دینى بخش عظیمى از مردم پدید آمده بود، از میان بردارد. پیش از دوران امامت امام باقر(ع)، خفقان سیاسى به اندازه‏اى بود که در برخى از ادوار، انتقال آموزه‏هاى ناب اسلامى فقط از طریق دعا و نیایش و یا در قالب آموزش‏هاى دینى به چند پیش کار و خدمت گزار که با امام حشر و نشر داشتند، صورت مى‏گرفت.

 در این میان، عصر امام باقر(ع) به دلیل وجود شرایط سیاسى خاص اوضاع حاکم، تا اندازه‏اى به امام اجازه برقرارى مجامع علمى داد تا ایشان بتواند استعدادهاى نهفته‏اى را که در جامعه ی اسلامى وجود داشت تربیت کند. با این همه، نباید تصور کرد که امام هیچ‏گونه محدودیتى در این راستا نداشته. ایشان با رعایت تقیه و پنهان‏کارى و عدم برانگیختن حساسیّت دستگاه، این معنا را عملى کرده و با وجود تنگناهاى خاص سیاسى و فرهنگى توانست به افراد زیادى – بالغ بر ۴۶۲ نفر – را با آموزش‏ها و تعالیم ناب خویش پرورش دهد که نام یکایک آن ها در دست است.۱۰ برجسته‏ترین آن ها عبارت بودند از:

 ۱-زراره بن اعین

 او از بزرگ‏ترین راویان احادیث اهل بیت‏(ع) و از ثقات آن هاست که بسیار مورد اطمینان اهل بیت‏(ع) بوده و بارها از زبان آنان ستایش شده است. او پس از امام باقر(ع)، محضر فرزندان آن امام همام را نیز درک کرد و در زمان امامت آنان نیز از بهترین‏ها به شمار مى‏آمد.

 حتى نقل است که امام صادق(‏ع) روزى به او فرمود: «اى زراره، نامت در ردیف نام‏هاى بهشتیان است».۱۱ و نیز مى‏فرمود: «خداى رحمت کناد زراه بن اعین را که اگر او و تلاش‏هاى او نبود، احادیث و سخنان پدرم از بین مى‏رفت».۱۲ و نیز: «گروهى هستند که ایمان را به زینهار گرفته و برگردن مى‏افکنند (از آن پاس دارى مى‏کنند) که در روز قیامت آنان را پاس داران [ایمان] نامند. بدانید که رزاه بن اعین از آن گروه است».۱۳و احادیث بسیار دیگرى که در ثنا و ستایش ایمان زراره از امامان وارد شده است.

 ۲-محمد بن مسلم ثقفى

 او از بزرگان و راویان احادیث ائمه‏ (ع) بوده و احادیث بسیارى از امام باقر(ع) روایت کرده است که در کتاب‏هاى معتبر حدیثى یافت مى‏شود.۱۴ در مورد او نیز ستایش‏هاى گوناگونى از امام باقر(ع) و امام صادق‏(ع) وجود دارد.

 «عبداللَّه بن ابى یعفور» مى‏گوید:«نزد امام صادق(‏ع) رفتم و گفتم: «ما نمى‏توانیم هر ساعت شما را ملاقات نماییم و امکان دست رسى به شما [براى پاسخ به پرسش‏هایى که داریم] برای مان وجود ندارد و گاه برخى، از من پرسش‏هایى مى‏کنند که پاسخ همه ی آن ها را نمى‏دانم [تکلیف ما چیست؟]»  امام فرمود: “چرا سراغ محمد بن مسلم ثقفى نمى‏روید؟ همانا او  [احادیث] بسیارى از پدرم شنیده و نزد او فردى قابل اطمینان و احترام بوده است”».۱۵

 امام باقر(ع) درباره‏اش مى‏فرمود: «در شیعیان ما کسى فقیه‏تر از محمد بن مسلم نیست».۱۶او مدت چهار سال در مدینه سکنا گزید و همه روزه در محضر نورانى امام باقر(ع) حاضر مى‏شد و پاسخ پرسش‏هاى خویش را مى‏شنید و درس مى‏آموخت.۱۷ وى در مدت عمر خویش، سى هزار حدیث از امام باقر(ع) و شانزده هزار حدیث از امام صادق(‏ع) شنید و آن ها را روایت کرد۱۸ که قسمتى از آن ها به دست ما رسیده است. همچنین او در بین مردم به عبادت بسیار، مشهور بود و از پرستشگران راستین زمان خود به شمار مى‏آمد.۱۹ او به سال ۱۵۰ هجرى قمرى در کوفه بدرود حیات گفت.۲۰

 ۳-لیث بن البَختَرىّ مرادى ( ابوبصیر)

 او نیز از نزدیکان و شاگردان امام باقر(ع) و امام صادق(‏ع) بود و سخنان بسیارى را نیز از آن دو بزرگوار نقل کرد. او کتابى نگاشت که بسیارى از دانشمندان آن را تأیید و از آن روایت کردند.۲۱ «شعیب عقرقونى» مى‏گوید:«از امام صادق(‏ع) پرسیدم: “اگر احتیاج به پرسش در مورد مسئله‏اى پیدا کردیم از چه کسى سؤال کنیم”؟ امام پاسخ فرمود: “از ابابصیر”».۲۲

 ۴-بُرید بن معاویه عجلى

 او از بزرگان روزگار خویش و فقیهى ماهر بود و نزد امام باقر(ع) جایگاهى ویژه داشت و نیز داراى کتابى بود که برخى از دانشمندان بعد از او، از آن روایت کرده‏اند.۲۳«ابو عُبیده حِذاء» مى‏گوید: «از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: “زراره، ابو بصیر، محمد بن مسلم و بُرید از کسانى هستند که خداى بزرگ در مورد آنان مى‏فرماید: «وَالسّابِقونَ السابِقونَ  اُولئِکَ المُقَربُونَ”»۲۴ واقعه، آیه ی ۱۰و۱۱.

 امام صادق(‏ع) در روایتى دیگر مى‏فرماید: «هیچ کس به اندازه ی زراره، ابوبصیر، محمد بن مسلم و برید بن معاویه یاد ما را زنده نگاه نداشت و احادیث پدرم را احیا نکرد. اگر این ها نبودند کسى تعالیم دین و مکتب پیامبر(ص) را گسترش نمى‏داد. اینان پاس داران دین و امینان پدرم بودند که بر پاس دارى از حلال خدا و حرام او کمر بستند.

 آنان هم در دنیا به ما نزدیک بودند و هم در آخرت با مایند».۲۵ او در دوران امامت امام صادق(‏ع) زندگى را فرو گذاشت و در خاک آرمید.۲۶ در این میان، بزرگان دیگرى چون: «جابر بن یزید جعفى»، «حمران بن اعین»، «هشام بن سالم»، «فضیل بن یسار»، «ابان بن تغلب»، و بسیارى دیگر از بزرگان و فرهیختگان۲۷ این عصر را نیز مى‏توان نام برد.

 پیریزى تدوین حدیث

 در پى انحرافات عمیقى که پس از رحلت رسول اکرم(‏ص) به وجود آمد، رخ داد تأسف برانگیزى دامن‏گیر جهان اسلام شد و آن جلوگیرى از تدوین احادیث اهل بیت(‏ع) بود که آثار زیان‏بار آن سالیان دراز بر پیشانى فرهنگ دینى مردم باقى ماند.

 نزدیک به یک قرن از نگاشتن و محفوظ داشتن احادیث نبوى(‏ص) و سخنان تابناک اهل بیت(‏ع) جلوگیرى شدید به عمل آمد و به جاى آن، سیل عظیمى از تحریفات در زمینه ی احادیث نبوى(‏ص) و جعل آن ها به فرهنگ و اعتقاد مردم روى آورد که به «اسرائیلیات» شهرت یافت؛ تا سال ۱۰۰ هجرى که «عمر بن عبدالعزیز» فرمان تدوین احادیث را به «ابوبکر بن محمد انصارى» صادر کرد.

 او که از رجال و بزرگان تابعین به شمار مى‏رفت و از اصحاب على(‏ع) شمرده مى‏شد، به بازگرداندن فدک به اهل بیت‏(ع) و تدوین حدیث کمر بست.۲۸ امام باقر(ع) از این فرصت استثنایى کمال بهره را برد و بیان احادیث را آغاز کرد و راویان مختلف از ایشان ده‏ها هزار حدیث نقل کردند. در واقع، امام باقر(ع) نماینده ی مکتب اهل بیت(‏ع) و نخستین سروسامان دهنده ی احادیث تابناک معصومین(‏ع) بود.از این رو، بسیارى از محدثین وقت، با دیدن تلاش‏هاى بى‏دریغ امام، کمر به نگاشتن و نگاه دارى سخنان امام بستند و بدین سبب، بیشتر احادیث اهل بیت(‏ع)، از امام باقر(ع) و امام صادق(‏ع) است.

 تربیت دینى شاگردان

 آموزگار راستین پرورش را پیش‏تر بر آموزش مى‏انگارد و در سایه ی پرورش، دانش پژوه را مورد آموزش قرار مى‏دهد، چرا که آموزش بدون پرورش تیغى است در دست زنگى مست. تاریخ خود بهترین گواه است که چه فجایعى پیامد علم بدون تعهد بوده است. امام باقر(ع) توجه فراوانى به این مسئله مبذول مى‏داشت و بر آن بود تا شاگردان راستین خود را در بالاترین درجه از ایمان بپرورد.

 از جمله مهم ترین عوامل انحراف در خواص و دانشوران دینى، دنیاگرایى آنان بوده است که امثال شریح قاضى‏ها، ابو موسى اشعرى‏ها، ابوهریره‏ها، ابوحنیفه‏ها و… نمونه‏هاى بارزى از آن بودند. بر این مبنا نوشته‏اند روزى امام باقر(ع) بر کرسى درس خود نشسته بود و افراد گوناگون نزد امام مى‏آمدند و درباره ی مسائل گوناگون پرسش‏هاى خود را مطرح مى‏کردند. فردى نزد امام آمد و مسئله را پرسید. امام پاسخ پرسش او را داد ولى او قانع نشد.

 اندکى فکر کرد و به امام گفت: «اما دانشمندان دینى به گونه‏هاى دیگرى پاسخ این پرسش را ارائه داده‏اند». امام برآشفت و به او فرمود: «واى بر تو! آیا تو هرگز دانشمند دین دیده‏اى؟ دانشمند دینى کسى است که نسبت به دنیا بى‏رغبت، شیفته ی آخرت و عمل کننده به سنت رسول خدا(ص) باشد. آیا آن دانشمندانى که تو از آنان سخن مى‏گویى این گونه‏اند»؟۲۹

 شاخص مهم دیگرى که در تعهد و  عاقبت به خیرى یک دانشور اسلامى کلیدى است ولایت پذیرى است و به همان میزان که فرد از این ویژگى برخوردار باشد بهره رسانى او به اسلام و جامعه ی مسلمانان بیشتر خواهد بود. همچنان که نوشته‏اند روزى براى محمد بن مسلم – که شرح کوتاهى از تعهد و تدین و جایگاه او نزد امام، گذشت – پرسشى بزرگ پیش امد کرد که فقط یک نفر مى‏توانست به آن پاسخ دهد.

 در راه رسیدن به خانه ی امام باقر(ع)، پرسش را در ذهن خود تکرار مى‏کرد. نزد امام رسید و اجازه خواست تا پرسش خود را مطرح کند. پرسش چنین بود: کسى که بسیار عبادت مى‏کند و در عبادت خود نیز فروتن است ولى ولایت شما را نمى‏پذیرد، دعایش مستجاب مى‏شود؟ آیا این همه راز و نیاز سودى به حال او دارد؟

 مانند همیشه چهره ی مهربان و سخن مشکل گشاى امام او را در رسیدن به پاسخى درست رهنمون شد. امام باقر(ع) به او فرمود: «اى محمد بن مسلم! مَثَل ما خاندان پیامبر(ص) مثل آن خانواده‏اى است که در قوم بنى اسرائیل به سر مى‏بردند و هر گاه چهل شب به راز و نیاز و پرستش خداوند مى‏پرداختند و پس از آن دعا مى‏کردند، دعای شان مستجاب و خواسته شان برآورده مى‏شد، ولى یک بار، یکى از آنان بر خلاف همیشه، پس از چهل روز راز و نیاز دعایش مسجاب نشد.

 او نزد حضرت عیسى(‏ع) رفت و گله کرد و از او خواست که برایش دعا کند. عیسى‏(ع) وضو ساخت و به نماز ایستاد و پس از نماز براى فرد دعا کرد. پس پروردگار به عیسى(‏ع) فرمود: «این بنده ی من، از درى که باید از آن به سوى من مى‏آمد و راز و نیاز مى‏کرد، نیامده است. او مرا مى‏خواند ولى در دلش نسبت به پیامبرى تو شک وجود داشت. از این رو اگر آن قدر با من به راز و نیاز بپردازد و گردنش را به قدرى خم کند که بشکند و اگر آن قدر دست به دعا بردارد که انگشتانش بریزند، دعایش را هرگز به اجابت نخواهم رساند

 پس از آن عیسى‏(ع) از مرد پرسید: «آیا تو خداى خود را مى‏خوانى اما در مورد پیامبرش در دل خود شک مى‏پرورى»؟ مرد سر به زیر انداخت و با شرم سارى پاسخ داد: «اى روح خدا! به خدایت سوگند همین گونه است که مى‏گویى و من درباره ی پیامبرى تو شک دارم. حال از تو مى‏خواهم تا دعا کنى تا پروردگار این شک را از دل من بزداید».

 عیسى‏(ع) مهربان‏تر از آن بود که خواهش مرد را نپذیرد. پس از دعاى عیسى‏(ع) مرد توبه کرد. پروردگار هم توبه او را پذیرفت و آن مرد نیز مانند دیگر افراد خانواده‏اش، مستجاب الدعوه شد. از آن پس هر گاه که چهل روز به نیایش مى‏پرداخت، سبد نیازش پر از گل بوته‏هاى اجابت مى‏شد.۳۰محمد بن مسلم، پاسخ خود را یافته بود. او دانست که بدون پذیرش ولایت، دعاى کسى مستجاب نخواهد شد.

 

منبع: سخن تاریخ


۱) ابو جعفر محمد بن على، ابن شهر آشوب مازندرانى، مناقب آل ابى طالب، بى‏جا، انتشارات ذوى القربى، چاپ اول، ۱۴۲۱ ق، ج ۴، ص ۲۱۱.

 

۲) بحار الانوار، ج ۴۲، ص ۳۵۷.

 

۳) اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۶۵۲ ، الارشاد، ج ۲، ص ۲۳۲.

 

۴) الارشاد، ج ۲، ص ۲۳۰؛ کشف الغمه، ج ۲، ص ۳۲۹.

 

۵) محمد بن محمد نعمان شیخ مفید، الارشاد، قم، مؤسسه ی آل البیت، بى‏تا ، ج ۲، ص ۲۳۰.

 

۶) همان، ص ۲۳۱.

 

۷) مناقب آل ابى طالب، ج ۴، ص ۲۲۱؛ سید محسن امین، اعیان الشیعه، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، بى‏تا، ج ۱، ص ۶۵۱.

 

۸) محمد بن حسن، حرّ عاملى، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه ی آل البیت، ۱۴۰۹ ق، وسایل الشیعه، ج ۱۸، ص ۹.

 

۹) ن. ک: محمد بن یعقوب الکلینى، اصول کافى، قم، انتشارات اسوه، ج ۲، کتاب الحجه.

 

۱۰) ابوجعفر محمد بن حسن طوسى، رجال الطوسى، نجف، مطبعه الحیدریه، ۱۳۸۱ ق، چاپ اول، ص ۱۴۲ – ۱۰۲.

 

۱۱) ابو جعفر محمد بن حسن طوسى، اختیار معرفه الرجال، قم، مؤسسه آل البیت(‏ع)، ۱۴۰۴ ق، ج ۲، ص ۳۴۵.

 

۱۲) همان، ص ۳۴۸.

 

۱۳) همان، ص ۳۷۸.

 

۱۴) محمد جوهرى، المفید من معجم رجال الحدیث، قم، مکتبه المحلاتى، ۱۴۱۷ ق، ص ۵۷۸.

 

۱۵) اختیار معرفه الرجال، ج ۲، ص ۳۸۳.

 

۱۶) همان، ص ۳۹۱.

 

۱۷) همان.

 

۱۸) همان، ص ۳۸۶، اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۶۵۰.

 

۱۹) محمد بن النعمان العکبرى البغدادى (شیخ مفید)، الإختصاص، قم، منشورات جماعه المدرسین فى الحوزه العلمیه، ص ۵۱.

 

۲۰) ابوالعباس احمد بن على بن نجاشى کوفى، رجال النجاشى، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، ۱۴۰۷ ق، ص ۳۲۴.

 

۲۱) رجال النجاشى، ص ۳۲۱.

 

۲۲) اختیار معرفه الرجال، ج ۲، ص ۴۰۰.

 

۲۳) رجال النجاشى، ۱۱۲.

 

۲۴) اختیار معرفه الرجال، ج ۲، ص ۳۴۸.

 

۲۵) همان؛ الاختصاص، ص ۶۶.

 

۲۶) رجال النجاشى، ص ۱۱۲.

 

۲۷) رجال الطوسى، ص ۱۰۴ – ۱۰۲.

 

۲۸) قاموس الرجال، ج ۱۱، ص ۲۳۲؛ ابن عماد ابوالفلاح عبدالحى بن احمد بن محمد العکرى الحنبلى، تذکرات الذهب فى اخبار من ذهب، بیروت، دار ابن کثیر، ۱۴۰۸ ق، چاپ اول، ج ۲، ص ۹۰.

 

۲۹) الأصول من الکافى، ج ۱، ص ۷۰، ح ۸.

 

۳۰) اصول کافى، ج ۲، ص ۴۰۰، ح ۹.