بروز شیطان گرایی در دوران های مختلف زندگی بشر چگونه بوده است؟
شیطانگرایی در قرون وسطا
در ابتدای قرون وسطی شاهد گسترش گرایش به فرقه ها و آئین های شیطانی در میان طبقه رعیت جامعه آن زمان اروپا هستیم. گردهمایی هایی همچون مراسم «سابات»[۱] که در روز شنبه برگزار می گردید و برگرفته از آئین های باروری در دوران باستان بود، نمونه ای از آئین های شیطان گرایی در آن دوران است. لیکن به علت آمیخته بودن این مراسمات با آئین های جادوگری و مسائل غیراخلاقی، کلیسا به مبارزه با این جریانات پرداخت فلذا در اواخر قرون وسطی این فرقه ها بیشتر در قالب گروه های مخفی به کار خود ادامه دادند. در همین دوران (اوایل قرن ۱۲ میلادی) است که شاهد شکل گیری اولین انجمن های مخفی فراماسونری در اروپا هستیم و در حال حاضر نیز جریان ماسونی دنیا به خاطر نقش ویژه ای که شیطان گرایی و ترویج آن در راستای رسیدن به اهداف شوم آن ها دارد، پشتیبانی همه جانبه ای از این جریان می نمایند. اگرچه این پشتیبانی ها در پس پرده بوده و در ظاهر ارتباطی میان این دو جریان وجود ندارد.
شیطانگرایی در دوره مدرن
سده های شانزدهم و هفدهم میلادی دوران شکوفایی جادوگری، کیمیاگری، غیبگویی، طالعبینی و انواع علوم خفیه و نفوذ آن ها در دربارها و محافل اشرافی و فرهنگی اروپاست. این موجی است که دقیقاً با رنسانس ایتالیا آغاز شد و اومانیست هایی چون «پیکو دلا مراندولا»[۲] مروجین بزرگ آن بودند.[۳]
ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن خود گستره رواج جادوگری در آن برهه از تاریخ اروپا را اینگونه توصیف نموده است: «عدّه کسانی که خود را جادوگر می دانستند یا به گمان مردم پیشه جادوگری داشتند، سریعاً رو به افزایش نهاد. مخصوصاً در ایتالیای مجاور آلپ، ساحری از حیث ماهیت و مقیاس به صورت یک بیماری ساری درآمد. به موجب گزارش مشهوری، بیستوپنجهزار تن در جلگه ای نزدیک برشا در یک «شنبه بازار جادوگران» حضور یافته بودند.»[۴]
افراد شاخص دیگری نیز در ترویج موج گرایش به جادوگری و شیطان گرایی در قرن شانزدهم سهم داشتهاند. با اندکی مطالعه در زندگینامه آن ها می توان به چند وجه مشترک دست یافت. اوّل آنکه غالب این افراد از خاندان های متنفذ یهودی در اروپای آن زمان بوده و یا با آن ها ارتباط نزدیکی داشتهاند. دوّمین ویژگی مشترک، آشنایی اغلب این افراد با آموزه های عرفان کابالا است.[۵]
از شخصیت های برجسته شیطان گرایی در آن دوران که نقش مؤثری در شیوع این جریان داشت می توان به خانم «کاترین دومدیچی»[۶] از خاندان دومدیچی های یهودی اشاره کرد.
کاترین دختر «لورنزو» جادوگر بزرگ فرانسوی بود. پدر وی به عنوان پیشگو در دربار پادشاه فرانسه «فرانسوای یکم» استخدام شد و بعد از مدّتی دخترش کاترین را به همسری فرزند پادشاه «دوک اورلئان»، که بعدها با نام هانری دوم بر تخت شاهی فرانسه نشست، درآورد.
کاترین پس از مرگ همسرش، آئینی جادویی با عنوان بلک مس که به نوعی اهانت به مراسم مقدس شام آخر مسیحیان بود را در بین اشراف و درباریان فرانسه بنیان گذاشت.[۷] حدود یک قرن پس از مرگ کاترین دومدیچی، جادوگر دیگری در دربار فرانسه به نام «کاترین دِشی» از خاندان «لاوازین»[۸] یهودی اقدامات دومدیچی را ادامه داد. وی مراسمی با عنوان اتاق درخشان را به مراسم بلک مس اضافه نموده و آیین شیطان پرستی را تکمیل کرد.
این مراسم که به نوعی بازتولید آیین قربانی انسان بدوی بود در اتاقی کاملاً تاریک انجام می شد که تنها منبع روشنایی آن یک شمع بود. در این اتاق نوزادانی قربانی میشدند و خونشان به شیطان تقدیم میشد.[۹] پس از مدّتی با افشاگری برخی افراد، این مراسم لو رفته و عدهای بازداشت و مجازات شدند. از آن جمله شخص کاترین دشی بود که به اتهام جادوگری در ۲۲ فوریه سال ۱۶۸۰ در ملاء عام در آتش سوزانده شد. امّا هنگامی که پای شخصیتهای بلندپایه به پرونده کشیده شد، مقامات دستور توقف پیگیری را صادر کردند و این مراسم به طور مخفیانه و محرمانه ادامه پیدا کرد.[۱۰]
این آیینها در طول قرنهای هفده و هجده در قالب گروههای سرّی که توسّط اشراف ایجاد و رهبری میشد، ادامه یافت، که از آن جمله می توان به گروههایی نظیر ژرمن باکسن، پسران نیمه شب، موهاکسها و نفرینشدگان اشاره کرد.
یکی از گستردهترین و تأثیرگذارترین گروههای ماسونی در طول قرن هجدهم که در راستای ترویج آئین های شیطان گرایی نقش بسزایی را بازی نموده است انجمنی است با عنوان «انجمن آتش جهنم»[۱۱]. این انجمن که ابتدا در سال ۱۷۱۹ میلادی توسط فیلیپ دوک وارتن[۱۲] و دوستانش در انگلستان تأسیس شد. شعار اصلی این انجمن که بعدها جزء اصلیترین شعارهای جریان شیطان گرایی در قرن های بعد گردید اینگونه بیان می شد: «هرکاری دوستداری انجام بده»[۱۳]. این شعار اولین بار در قرن ۱۶ توسط نویسنده اومانیست فرانسوی فرانکیس رابله[۱۴] مطرح شده بود.
مشهورترین شاخه انجمن آتش جهنّم توسّط شخصی به نام سرفرانسیس داشوود[۱۵] در سال ۱۷۴۶ در انگلستان پایهگذاری شد. داشوود در آن زمان یکی از سیاستمداران و از اعضای پارلمان انگلیس بود و بعدها به عنوان رییس کل خزانهداری انگلستان منصوب شد. این گروه که در ابتدا تنها ۱۲ نفر عضو داشت پس از مدت کوتاهی اعضای زیادی از میان طبقه اشراف و سیاستمداران انگلیس را به خود جذب نمود. یکی از مراکز تجمع این گروه در دهکده وست ویکمب[۱۶]امروزه به مکانی توریستی با عنوان «غارهای انجمن آتش جهنم»[۱۷] در انگلستان مبدّل شده است.
آلیستر کرولی پدر شیطان گرایی معاصر
یکی از شاخصترین افراد در دوران مدرن شیطان گرایی که به نظر بسیاری از کارشناسان پدر شیطان گرایی مدرن محسوب می شود، آلیستر کرولی است. وی متولّد سال ۱۸۷۵ انگلستان می باشد. او که ابتدا در رشته فلسفه دانشگاه «ترینیتی» کمبریج انگلستان مشغول به تحصیل بود به رشته ادبیات انگلیسی تغییر رشته داد و به عنوان یک نویسنده و منتقد اجتماعی شهرت پیدا کرد.
در سال ۱۹۰۴ کراولی و همسر جدیدش رز، به مصر سفر کردند. کراولی از خدای مصریان «توث Thoth» درخواست کمک کرد.
کتاب قانون (نوشته آلیستر کرولی – ۱۹۰۴)
بعد از این ماجرا کرولی مدعی شد در تاریخ ۸ آوریل فرشته ای به نام «آیواز»[۱۸] با او صحبت کرده و دستوراتی را به وی الهام نموده است. کرولی این دستورات را به عنوان یک کتاب با نام «کتاب قانون»[۱۹] تدوین نمود و خود را پیامبر این الهامات می دانست.
وی این کتاب را در سه فصل تنظیم نمود، که هر فصل آن را در یک روز و در عرض یک ساعت نوشته است. وی این دستورات را مبنای تشکیل فرقه ای به نام «تلما»[۲۰] قرار داد.
نماد فرقه تلما
شعار محوری فرقه تلما به صورت زیر بیان می شود:
Do what thou wilt shall be the whole of the Law (هرچه میخواهی انجام بده، این تمام قانون است).
این شعار که قبلاً توسط گروه های شیطانگرای مشهوری همچون انجمن آتش جهنّم بیان شده بود، دوباره توسّط کرولی احیا شد و توجیهگر بسیاری از اباحیگری ها و انحرافات اخلاقی در فرقه تلما و گروه های شیطان گرای بعدی گردید.
ساختمان فعلی صومعه تلما در جزیره چوفالو سیسیل که به یک مخروبه تبدیل شده است.
آلیستر کرولی در سال ۱۹۰۷ بعد از ترک گروه ماسونی هرمتیک اوردر، با تشکیل انجمن فراماسونری ستاره نقرهای[۲۱] این فرقه را به صورت سازمانی منسجم در آورد و کتابی را تدوین نمود. در این کتاب می توان آموزه هایی از عرفان های شرقی مثل یوگا و عرفان های غربی خصوصاً کابالا را مشاهده نمود.
وی همچنین در سال ۱۹۲۰ معبدی را در جزیره چوفالو سیسیل واقع در کشور ایتالیا تأسیس نمود و پیروان زیادی را به دور خود جمع کرد. سه سال پس از تأسیس این صومعه درسال ۱۹۲۳ یکی از پیروان فرقه تلما به نام «رائول لاودی»[۲۲] که فارغالتحصیل دانشگاه آکسفورد انگلستان نیز بود به صورت مشکوکی در آن صومعه جان سپرد. همسر وی به نام «بتی می»[۲۳] علت قتل شوهرش را خوردن خون گربه قربانی شده در یکی از مراسمات فرقه تلما می دانست و به همین خاطر شروع به فعالیت علیه کرولی و فرقهاش نمود. او در این رابطه با برخی روزنامه ها و خبرگزاری های لندن نیز مصاحبه نمود. همین عوامل باعث شد که دولت موسیلینی در ۳۰ آوریل سال ۱۹۲۳ حکم به اخراج کرولی از ایتالیا نمود. پس از صدور این حکم علیه کرولی صومعه تلما نیز به صورت مکانی مطرود درآمد و قسمت هایی از آن توسّط ساکنین محلّی آنجا آسیب دید.[۲۴]
اجرای برخی اعمال و آئین های شیطانی در این فرقه و همچنین بیانات و نوشته های ضددینی آلیستر کرولی موجب شد که رسانه های آن زمان به وی لقب «شرورترین انسان جهان» را بدهند.
به گواهی شاهدان عینی، آلیسترکرولی در طول زندگی خود دچار انحرافات اخلاقی فراوانی بوده است و در نهایت نیز مصرف بیش از حد مواد مخدر وی را دچار عارضه ای تنفسی نمود و همین امر باعث شد که او در تاریخ اول دسامبر ۱۹۴۷ در شهر نتروود[۲۵] آمریکا بر اثر عفونت دستگاه تنفسی درگذشت. در مراسمی که برای مرگ وی ترتیب داده شده بود، جسدش سوزانده شد و پیروانش آئین های شیطانی اجرا نمودند.
شیطان گرایی در دوران معاصر
جریان شیطان گرایی در این دوران به ویژه بعد از جنگ جهانی دوم جان تازه ای می گیرد. شوک حاصل از جنایات بیسابقه بشری در دو جنگ جهانی فضای جامعه جهانی را مستعدّ شکل گیری جنبش های معترض اجتماعی نمود.
موسیقی متال به عنوان موسیقی اعتراض مورد استقبال جوانان قرار گرفت و اولین گروههای سبک متال از نیمه دهه ۱۹۶۰ کار خود را آغاز کردند. بعد از آن از هر گوشه گروهی کوچک و پنج، شش نفره سر بلند کرد و موج تازه در دنیای موسیقی فراگیر شد.
در آن سال ها که تازه رسانههای صوتی و تصویری جهانگیر میشد، ستارههای هنری و سبکهای تازه در موسیقی و سینما خواسته و ناخواسته مأمور شدند که ارزشها و اندیشههای نهفته شیطانی را در دنیا آشکار نموده و ترویج کنند و صد البتّه این چیزی نبود که جوانان معترض و تحولخواه دهه شصت و یا هنرمندان سبک راک و متال میخواستند. این جهتگیریهایی بود که بهطور حساب شده بر آن ها تحمیل میشد و خودشان آن را به صورت بهترین راه و یا شاید تنها را دستیابی به اهداف، انتخاب میکردند.
به این ترتیب بازی با افکار، هیجانات و ارزشهای مردم به صورت یک بازی برای محافل سرّی و قدرتهای پشت پرده در آمد و آنها دیدند که میتوانند به راحتی به افکار و ارزشهای مردم جهت بدهند. و تغییر تصوّرات و ایجاد تخیل که در گذشته با علوم جادویی انجام میشد امروزه با تکنیکها و نظریات علوم جدید در شاخههای گوناگون روانشناسی و جامعهشناسی و استفاده از تکنولوژی ارتباطات به ترویج علنیتر اندیشهها و آرمانهای شیطانی پرداخته می شود.
موسیقیتند، فریاد، خشونت نمایشی و گاهی واقعی در کنار رفتار ناهنجار جنسی و استفاده از مواد مخدر و روانگردان و به بازی گرفتن شعارها و آرمانهای تحوّلآفرین، تمام نیروی فکری و جسمی جوانان را به تباهی کشید و قدرت ایستادگی و اعتراض مؤثّر و تفکّر تحوّلساز را از آنها گرفت. شیطانیتر از همه اینکه نه تنها برای این ویرانگری هزینهای نکردند، بلکه از آن برای خود منابع ثروتآفرین ساختند. فروش فیلمها، درآمدهای حاصل از برنامههای رسانهای، تولید پوشاک و لوازم آرایشی و زینتی که با نمادها و المانهای گروههای معروف تولید میشد، سرمایهدارهای پشت صحنه را از ستارههای روی صحنه ثروتمندتر کرد.[۲۶]
نکته قابل توجه دیگر در دوران معاصر شیطان گرایی شکلگیری فرقههایی با ظواهر شیطان گرایانه و شیطان پرستانه در آمریکا و برخی کشورهای غربی است. قبل از ورود به بررسی این فرقه ها باید به این نکته توجه داشت که نگرش غالب فرقه های شیطان گرایی موجود در غرب، ریشه در آموزه های تحریف شده یهودی-مسیحی نسبت به شیطان دارد؛ که این نگرش با نگاه اسلامی نسبت به شیطان تفاوت های فراوانی دارد.
در نگرش اسلامی شیطان یک جن است[۲۷] که در اثر عبادت به جمع فرشتگان راه یافت و به خاطر عصیان در برابر دستور الاهی از مقام خویش تنزّل پیدا نمود و با فریب آدم(علیهالسلام) و همسرش نسبت به میوه درخت ممنوعه، باعث هبوط آن دو از بهشت الاهی شد؛[۲۸] ولی در نگاه یهودی-مسیحی شیطان یک فرشته است که در داستان آدم(علیهالسلام) و حوّا به نوعی نقش یک منجی را برای نوع بشر بازی می کند و با راهنمایی آن دو به سمت میوه درخت معرفت! آن ها را از باطن امور آگاه و از یوغ بندگی استثمارگونه خداوند رها می نماید. به روایت تورات شیطان در قالب یک مار وارد بهشت شد تا آدم و همسرش را فریب دهد.
در اوّلین کتاب از اسفار پنجگانه تورات که به سفر پیدایش شهرت دارد، اینگونه می خوانیم که: «و مار از همه حیوانات صحرا که یهوه خدا ساخته بود، هشیارتر بود و به زن گفت: «آیا خدا حقیقتاً گفته است که از همه درختان باغ نخورید؟». زن به مار گفت: «از میوه درختان باغ می خوریم، لکن از میوه درختی که در وسط باغ است خدا گفت که از آن مخورید و آن را لمس مکنید مبادا بمیرید». مار به زن گفت: «هر آینه نخواهید مرد، بلکه خدا می داند در روزی که از آن بخورید، چشمان شما بازمی شود و مانند خدا عارف به نیک و بد خواهید بود.»[۲۹]
نکته قابل تأمّل در ادامه این روایتگری تورات نهفته است. آنجا که خداوند پس از آنکه از سرپیچی آدم و همسرش مطلع می شود، به نوعی کلام شیطان را تأیید نموده و رو به ملائکه خود می گوید:
«همانا انسان مثل یکی از ما شده است که عارف به نیک و بد گردیده. اینک مبادا دست خود را دراز کند و از درخت حیات نیز گرفته و بخورد و تا به ابد زنده ماند.»[۳۰]
تفاوت دیگر آن که در نگاه یهودی-مسیحی شیطان موجودی است بسیار قدرتمند که در برخی موارد قدرت او با قدرت خداوند رقابت می کند، و به نحوی باعث تسلّط شیطان بر انسان می گردد؛ ولی در آموزه های اسلامی شیطان کیدی ضعیف داشته[۳۱] و تنها قدرت وسوسهگری نسبت به انسان دارد.
فرقه Satanism (شیطان گرایی)
یکی از مشهورترین فرقه های نوظهور با گرایشات شیطانی که در ایالات متحده آمریکا اعلام وجود کرد، فرقه ای با عنوان Satanism می باشد. این فرقه در سال ۱۹۶۶ توسّط یک یهودی زاده به نام «آنتوان لاوی»[۳۲] در شهر سانفرانسیسکو واقع در ایالت کالیفرنیا آمریکا پایهگذاری شد. لاوی قبل از آن با برگزاری دوره های آموزشی با عنوان «هنرسیاه» که در آن ها مباحث رازآلودی همچون غیبگویی، جادوگری، خونآشامان و… شهرت نسبی برای خود به دست آورده بود.
بعد از مدتی این جلسات منجر به شکل گیری انجمنی با عنوان «محفل جادویی»[۳۳]گردید. هدف اصلی این انجمن، این بود که با مطالعه بر روی گروه های شیطان گرایی قدیمی برخی آئین های مذهبی جادوگری را کشف و یا اختراع نمایند. به همین منظور لاوی کتابخانه ای متشکّل از کتاب هایی که به تشریح برخی آئین های کفرآمیز و جادویی و سایر آئین های نامتعارف که توسط گروه هایی چون «شوالیه ها معبد»[۳۴]، «باشگاه آتش جهنّم»[۳۵] و «گروه هرمتیک اوردر»[۳۶] انجام می شد را جمعآوری کرد. نهایتاً در سال ۱۹۶۶ بود که با پیشنهاد برخی افراد حاضر در این دوره ها آنتوان لاوی فرقه سیطنیسم را تأسیس نمود و خانه خود را به عنوان پایگاه این فرقه در نظر گرفت و عنوان کلیسای شیطان را برای آن انتخاب کرد.
نگاهی به مبانی فکری فرقه Satanism
مهمترین مبنای فکری در این شاخه، که نقش محوری در مبانی فلسفی و عقیدتی این فرقه دارد، «اصالت انسان» یا همان اومانیسم می باشد. شیطان گرایان به خلاف تصوّر عموم اصلاً اعتقاد به موجودی به نام شیطان ندارند وآن را پرستش نمی نمایند.[۳۷]
شیطان تنها نماد امیال و لذتطلبی نفسانی انسان می باشد و در واقع آنچه که یک شیطان پرست می پرستد نفس خودش می باشد. پیرو همین نگرش اومانیستی است که بزرگترین عید سالیانه برای یک فرد شیطان گرا، سالروز تولد خود اوست[۳۸] و همچنین در اجرای مراسمات و آئین های شیطان گرایی یک انسان را در قسمت محراب قرار داده و عبادات خود را به سمت او انجام می دهند. [۳۹]
نگرش اومانیستی یکی از شاخص های برجسته و پر نفوذ رنسانس بود که با توجه به متون باستانی یونان، انسان را در مرکز تأملات خود قرار می داد و بیشترین تلاش خود را صرف گریز از وضعیت حاکم در دوره قرون وسطی و نفوذ کلیسایی قرار داده بود.[۴۰]
این نگرش در مقاطع مختلفی خصوصاً قرون ۱۷ و ۱۸ میلادی شکلی افراطی و رادیکال به خود گرفت و درصدد حذف هرگونه اندیشه ماورای طبیعی، وحیانی و دین الوهی برآمد و اندیشه ها و رویکردهای دینی را به عنوان بزرگترین مانع جدی بر سر راه حاکمیت خرد و ارزش های انسانی قلمداد کرد.[۴۱] این مطلب را می توان به صراحت در اولین بیانیه اومانیست ها که در سال ۱۹۳۳ منتشر شد مشاهده نمود. در بند پنجم این بیانیه می خوانیم: «اومانیسم اعتقاد دارد، ماهیت جهان که با علوم جدید روشن گردیده است، هرگونه تعهد فراطبیعی یا آسمانی را برای انسان غیرقابل قبول می نماید» و در بند ششم اضافه می کند که «ما معتقدیم زمان خداپرستی، خداباوری، و انواع عقاید نو سپری شده است».[۴۲]
در اینجاست که می توان گفت آموزه ضددین بودن[۴۳]، که یکی دیگر از آموزه های اساسی شاخه سیطنیسم می باشد، ریشه در اندیشه محوری این فرقه که همان نگرش اومانیستی به عالم هستی است، دارد. به خاطر غلبه دین مسیحیت در دنیای غرب، آموزه ضددین بودن در فرقه سیطنیسم، نمود ضدمسیحیت[۴۴] بودن به خود گرفته و استفاده از الفاظی همچون (انجیل شیطانی)، (کلیسای شیطان)، (مراسم عشاء سیاه)[۴۵] و نمادهایی همچون «صلیب وارونه» و «صلیب شکسته» و… که با ترکیب کاراکتر های دین مسیحیت با عناوین شیطانی در صدد تخریب و توهین به دین مسیحیت است، محصول همین نگاه ضدمسیحی است که در استخدام الفاظ، عناوین و نمادها در این فرقه حاکم می باشد و در اکثر آموزه های این فرقه رنگ و بویی از این تفکّر دیده می شود.
در این جا بد نیست این نکته را متذکّر شویم که جریان سیطنیسم یک جریان صرفاً ضدمسیحی نیست و نباید آن را با جریاناتی که بعضاً در غرب فعّال هستند و نگاه ضدّمسیحی دارند، اشتباه گرفت. بلکه این فرقه نگرش ضددینی دارد و به تناسب دین بومی هر منطقه رنگ و بوی مخالفت با آن را می گیرد. کما اینکه وقتی این فرقه در ممالک اسلامی وارد شد، قالب ضداسلامی به خود گرفته و استفاده از عناوین ضداسلامی و نمادهایی همچون «وارونه نمودن اسامی مقدسی همچون الله، محمد، علی و…» که بعضاً به صورت زیورآلات در بازار موجود می باشد، حاصل نگرش ضددین بودن در جریان شیطان گرایی می باشد.
توجّه شیطان گرایی به جادو و جادوگری از دیگر مواردی است که به صورت برجسته در نگرش ها و آئین های این فرقه خود نمایی می کند و به عاملی برای جذب افراد به این فرقه مبدل شده است.
تحلیل شیطان گرایی معاصر
از اواخر قرن ۱۹، رهبران و هدایتکنندگان جریان شیطان گرایی برای آن که بتوانند سریعتر این آموزه های شیطانی را در میان عموم مردم ترویج نمایند به تدریج شروع به حذف جنبه های خشونتآمیز از آموزه ها و آئین های شیطان گرایانه نموده و بیشتر بر جنبه های لذتگرایی و نفسپرستی آن تأکید می نمایند. به همین دلیل است که می بینیم در فرقه های معروف شیطان گرایی در این مدّت همچون فرقه تلما و سیطنیسم که توسّط آلیستر کرولی و آنتوان لاوی تأسیس شده اند بیشتر بر جنبه های شهوانی و لذتگرایی وجود انسان تأکید می شود و برخی آئین های خشن بهجا مانده از دوره های قبل را به صورت نمادین انجام می دهند.
همچنین در دوران معاصر شیطان گرایی می توان به وضوح پشتیبانی همه جانبه مراکز قدرت و استعماری را از این جریان مشاهده نمود. چنانکه شاهدیم از بعد از دهه ۶۰ میلادی آموزه ها و قالب های شیطان گرایانه به طور هماهنگ در حوزه های مختلف فرهنگی، هنری، اجتماعی و دینی ترویج داده می شود. برای نمونه می توان به موارد زیر اشاره کرد. شکلگیری گروههای موسیقی با ظواهر شیطانی در نیمه دوّم دهه ۶۰، شکل گیری فرقه های شیطان گرایانه همچون سیطنیسم در سال ۱۹۶۶، ساخت فیلم های سینمایی با نمایش متفاوت از شیطان و کاراکترهای شیطانی مانند فیلم «کودک رزماری» ساخته رومن پولانسکی در سال ۱۹۶۸ و از آن پس حجم عظیم فیلم های معناگرا با اشاره مستقیم به مقولات شیطانی، ترویج ظواهر شیطان گرایانه در صنعت پوشاک، زیورآلات و حتّی آرایش های ظاهری افراد جوامع مختلف.
منبع:پرسمان
[۱] . sabath.
[2]. Giovanni Pico della Mirandola از نامدارترین و مؤثرترین چهرههای فکری رنسانس و به عنوان «پدر کابالیسم مسیحی» شناخته می شود.
[۳]. زرسالاران یهودی و پارسی، ج۴، ص۹۴.
[۴]. تاریخ تمدن، ج۵ ، رنسانس، ص۵۶۰.
[۵]. نک: (زرسالاران یهودی و پارسی،ج۲)؛ (زرسالاران یهودی و پارسی، ج۴، بخش ریشههای فراماسونری)؛ (تاریخ جادوگری).
[7]. سیری در تاریخ جادوگری، ص۹۰.
[12] . Philip, Duke of Wharton.
[21]. در نام این انجمن نظرات مختلفی بیان شده است،که یکی از آنها Argentium Astrum می باشد. این لغت به زبان لاتین بوده و در زبان انگلیسی به معنای«ستاره نقره ای» است.
[24] . en.wikipedia.org/wiki/Abbey_of_Thelema.
[26]. مقاله شیطان پرستی موجی در زمان حال یا طرحی برای آینده.
[۲۹]. عهد عتیق، سفر پیدایش، فصل ۳.
[34] . Knight Templar، متعلق به دوران قرون وسطی.
[۳۵] . Hell fire clu، قرن ۱۸ میلادی.
[۳۶] . Hermetic Order of Golden Down، قرن ۱۹ میلادی.
[۳۷] . به همین دلیل است که ترجمه صحیح واژه «Satanism» شیطانگرایی می باشد، نه شیطانپرستی (Devil Worship)
[38] . Satanic Bible/religious holiday.
[39] . The satanic Bilbe , devices used in a satanicritual, Altar.
[۴۲]. http://jjnet.com/archives/documents/humanist.htm.
پاسخ دهید