ابو الفرج گوید:
امّ البنین، مادر این چهار شهید، همواره به بقیع میرفت و با سوزناکترین ناله، بر آنان نوحهگری میکرد، مردم جمع میشدند و به نوحهگری او گوش میدادند. مروان هم برای شنیدن نوحهی او همراه مردم دیگر میآمد و ندبههای آن بانو را میشنید و میگریست.
این را علیّ بن محمّد بن حمزه، از نوفلی، از حماد بن عیسی، از معاویه بن عمار از امام صادق (ع) یاد کرده است.
نوادهی حضرت عبّاس، فضل بن محمّد بن فضل بن حسن بن عبیدالله بن عبّاس (ع) (در سوگ جد خویش) چنین میسراید:
من جایگاه عبّاس را در کربلا به یاد میآورم که در میدان کارزار، با تشنگی از حسین (ع) حمایت میکرد و هرگز پشت به دشمن نمیکرد و سست نمیشد.
هیچ صحنهای را در آن روز، همچون صحنهی همراهی او با حسین (ع) نمیبینم که بر او شرافت و فضیلت باد!
چه صحنهی والایی که فضیلت او آشکار گشت و بازماندگانش کارهای او را تباه نکردند!
و مادرش امّ البنین در سوگ او چنین میسراید:
ای آن که عبّاس را دیده است که بر انبوه گوسفندان حمله کرد،
و در پی او، فرزندان شیر صفت و دلاور بودند.
شنیدم که فرزندم را از ناحیهی سر ضربت زدند، در حالی که دستش بریده بود.
وای بر فرزندم که ضربت عمود، سر او را خم ساخت.
اگر شمشیرت در دستت بود، کسی جرأت نزدیک شدن به تو را نداشت.
و نیز سروده است:
دیگر مرا امّ البنین نخوانید که مرا به یاد آن شیران دلیر میاندازید؛
پسرانی داشتم که مرا به نام آنان میخواندند و امروز چنان شدهام که پسری ندارم؛
چهار تن که همچون باز شکاری بودند و با بریدن رگها، مرگ پیاپی وارد میکردند و اعضای دشمن در کشاکش نیزههای آنان قرار میگرفتند. امروز همهی آنان کشتهی نیزهها شدهاند.
قال أبو الفرج:
وَ کَانَتْ أُمُّ الْبَنِینِ أُمَّ هَؤُلَاءِ الْأَرْبَعَهِ الْقَتْلَى تَخْرُجُ إِلَى الْبَقِیعِ فَتَنْدُبُ بَنِیهَا أَشْجَى نُدْبَهٍ وَ أَحْرَقَهَا، فَیَجْتَمِعُ النَّاسُ إِلَیْهَا یَسْمَعُونَ مِنْهَا فَکَانَ مَرْوَانُ یَجِیءُ فِیمَنْ یَجِیءُ لِذَلِکَ ،فَلَا یَزَالُ یَسْمَعُ نُدْبَتَهَا وَ یَبْکِی.
ذَکَرَ ذَلِکَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ حَمْزَهَ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى الْجُهَنِیِّ عَنْ مُعَاوِیَهَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (ع).[۱]
و یقول حفیده الفضل بن محمّد بن الفضل بن الحسن بن عبید الله بن العبّاس (ع):
إنّی لأذکر للعبّاس موقفه بکربلاء و هام القوم تختطف
یحمی الحسین و یحمیه علی ظمأ و لا یولّی و لا یثنی فیختلف
و لا أری مشهداً یوما کمشهده مع الحسین علیه الفضل و الشّرف
أکرم به مشهداً بانت فضیلته و ما أضاع له أفعاله خلف[۲]
و یرثیها أُمّ البنین (ع)
یا من رأی العبّاس کر علی جماهیر النّقد
و وراه من أبناء حیدر کلّ لیث ذی لبد
أُنبئت أنّ ابنی أُصیب برأسه مقطوع ید
ویلی علی شبلی أما امال برأسه ضرب العمد
لو کان سیفک فی ید یک لما دنا منه أحد
و قولها:
لا تَدْعُوِنِّی وَیْکِ أُمَّ الْبَنِینَ تُذَکِّرِونِی بِلِیُوثِ الْعَرِینِ
کانَتْ بَنُونَ لِی أُدْعَى بِهِمْ وَ الْیَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِینَ
اَرْبَعَهٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبَى قَدْ وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِینِ
تَنَازَعَ الْخِرْصَانُ أَشْلاءَهُمْ فَکُلُّهُمْ أَمْسَى صَرِیعا طَعِینَ
یَا لَیْتَ شِعْرِی أَ کَمَا أَخْبَرُوا بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِیعُ الْیَمِینِ[۳]
[۱]– مقاتل اطّالبیّین: ۸۴، البحار ۴۵: ۴۰، العوالم ۱۷: ۲۸۳٫
[۲]– العباّس للمقرم: ۴۰۰، ابصار العین فی انصار الحسین: ۳۱٫
[۳]– العبّاس (ع): ۳۹۹، ابصار العین فی انصار الحسین (ع) ۳۲٫
پاسخ دهید