طبری گوید:
تا نیمروز، جنگ به شدّت ادامه یافت. سپاه عمر سعد جز از یک ناحیه نمیتوانستند حمله کنند، چون خیمههای یاران امام یکجا و نزدیک هم بود. عمر سعد که چنین دید، کسانی را مأمور کرد تا از چپ و راست حمله کنند تا آنان را به محاصره کشند. سه چهار نفر از اصحاب امام حسین (ع) نیز از لا به لای خیمهها به مردانی که به تخریب و بر هم زدن خیمهها و غارت آنها مشغول بودند حمله کردند و میکشتند و از نزدیک به آنان تیر میزدند و اسبهایشان را پی میکردند. عمر سعد دستور داد تا در خیمهها آتشسوزی کنند و چنان کردند. امام حسین (ع) فرمود: بگذار خیمهها را آتش بزنند، میتوانند از آنها به طرف شما بیایند و چنان شد و جز از یک طرف با یاران امام نمیجنگیدند…
شمر حمله کرد و با نیزه، خیمۀ امام را پاره کرد و گفت: آتش بیاورید تا این خیمه را بر سر صاحبانش آتش بزنم. زنان شیونکنان از خیمه بیرون آمدند. حسین (ع) بر سر او فریاد کشید: آیا تو میخواهی خیمهام را بر سر خانوادهام آتش بزنی؟ خدا تو را به آتش دوزخ بسوزاند.
قال الطّبریّ:
و قاتلوهم حَتَّى انتصف النّهار أشدّ قتال خلقه اللَّه، و أخذوا لا یقدرون عَلَى أن یأتوهم إلّا من وجه واحد لاجتماع أبنیتهم و تقارب بعضها من بعض.
قَالَ: فلمّا رَأَى ذَلِکَ عُمَر بن سَعْد أرسل رجالاً یقوّضونها عن أیمانهم و عن شمائلهم لیحیطوا بهم؛ قَالَ: فأخذ الثلاثه و الأربعه من أَصْحَاب الْحُسَیْن یتخلّلون البیوت فیشدّون عَلَى الرجل وَ هُوَ یقوّض و ینتهب فیقتلونه و یرمونه من قریب و یعقرونه، فأمر بِهَا عُمَر بن سَعْد عِنْدَ ذَلِکَ فَقَالَ: أحرقوها بالنّار، وَ لا تدخلوا بیتاً وَ لا تقوّضوه، فجاءوا بالنّار، فأخذوا یحرّقون، فَقَالَ حُسَیْن: دعوهم فلیحرّقوها، فإنّهم لو قَدْ حرّقوها لم یستطیعوا أن یجوزوا إلیکم منها، وَ کَانَ ذَلِکَ کذلک، و أخذوا لا یقاتلونهم إلّا من وجه واحد… ثمّ قَالَ: و حمل شمر بن ذی الجوشن حَتَّى طعن فسطاط الْحُسَیْن برمحه، و نادى: علیّ بالنّار حَتَّى أحرّق هَذَا البیت عَلَى أهله؛ قَالَ: فصاح النّساء و خرجن من الفسطاط؛ قَالَ: و صاح به الحسین: یا بن ذی الجوشن، أنت تدعو بالنّار لتحرّق بیتی عَلَى أهلی، حرّقک اللَّه بالنّار.[۱]
[۱]– تاریخ الطبری ۳: ۳۲۶، مقتل الخوارزمی ۲: ۱، البحار ۴۵: ۲۱، العوالم ۱۷: ۲۶۴ فی الثلاثه الاخیره الی قوله: و کان ذلک کذلک، موسوعه کلمات الامام الحسین (ع)، ۴۴۲ ح ۴۲۰٫
پاسخ دهید