خوارزمی گوید:
غلامی ترک که قاری قرآن و آشنا به عربی و از غلامام حسین (ع) بود به میدان رفت و در حالی که این رجز را میخواند، به نبرد پرداخت:
دریا از ضربت نیزه و شمشیرم به جوش میآید و هوا از تیرهایم پر میشود. هر گاه تیغم در کفم آشکار شود، دل حسود کینهتوز را میشکافد.
گروهی را کشت. از هر طرف محاصرهاش کردند و بر زمین افتاد. امام، به بالین او آمد و گریست و صورت به صورتش گذاشت. وی چشم گشود و امام را دید، لبخندی زد و به سوی خدا پر کشید.
قال الخوارزمیّ:
ثُمَّ خَرَجَ غُلَامٌ تُرْکِیٌّ مُبَارِزٌ، قَارِئٌ لِلْقُرْآنِ، عَارِفٌ بِالْعَرَبِیَّهِ، وَ هُوَ مِنْ مَوَالِی الْحُسَیْنِ؛ فَجَعَلَ یُقاتِلُ و یَقُولُ:
الْبَحْرُ مِنْ طَعْنِی وَ ضَرْبِی یَصْطَلِی وَ الْجَوُّ مِنْ سَهْمِی وَ نَبْلِی یَمْتَلِی
إِذَا حُسَامِی فِی یَمِینِی یَنْجَلِی یَنْشَقُّ قَلْبُ الْحَاسِدِ الْمُبَجَّلِ
فَقَتَلَ جَمَاعَهً، فَتَحَاوَشُوهُ فَصَرَعُوهُ، فَجَاءَهُ الْحُسَیْنُ (ع) وَ بَکَى وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ، فَفَتَحَ عَیْنَیْهِ وَ رَآهُ فَتَبَسَّمَ، ثُمَّ صَارَ إِلَى رَبِّهِ.[۱]
[۱]– مقتل الحسین (ع) ۲: ۲۴، البحار ۴۵: ۳۰، العوالم ۱۷: ۲۷۳، اعیان الشیعه ۱: ۶۰۷ و فیه: اسمه: اسلم.
پاسخ دهید