در منابع معتبر اهل سنت، احادیث فراوانی با اسناد صحیح از پیامبر اکرم صل الله علیه وآله دربارۀ پیش گویی حضرت پیرامون ظهور دو گروه از راهبران جامعه بیان شده است: دستۀ اوّل، امامان حقّ و خلفای راستین که عمدتاً در قالب احادیث «اثناعشر» معرفی شده اند؛ و دستۀ دوّم، امامان و حاکمان جور. زبان احادیث نبوی دربارۀ دستۀ اول، بشارت آمیز و پیرامون دستۀ دوم، پرهیز آمیز و ترساننده است. پیامبر اکرم صل الله علیه وآله برای شناخت و تمییز هر یک از این دو گروه، شاخصه هایی را معرفی کرده اند. در این نوشته، ضمن تبیین مضامین احادیث و تفکیک و مقایسۀ شاخصه های هر گروه در قبال همدیگر، با دستاویز قرار دادن قاعدۀ «تُعرَف الاشیاءُ باضدادها»، ثابت شده است که ویژگی های امامان حقّ، فقط بر ائمۀ اثناعشر علیهم السلام که امامیه باورمند به آن ها است، قابل انطباق بوده و تطبیق این ویژگی ها بر حاکمان جور، با محتوای روایاتی که عالمان اهل سنّت در منابع دست اول خود نقل کرده اند، ناسازگار است.
مقدمه
شیعۀ امامیه و پیروان اهل بیت علیهم السلام از زمان حیات پیامبر اکرم صل الله علیه وآله و با در نظر گرفتن احادیث آن حضرت، معتقدند که مسئلۀ جانشینی پیامبر، امری الهی بوده و جانشینان آن حضرت، از جانب پروردگار برگزیده شده و توسط پیامبر به امّت اسلامی معرفی گشته اند. پیامبر در زمان حیات خویش، در مناسبت های متعدد و با تعابیر مختلف، به معرفی جانشینان خویش پرداخته و معیارهایی را برای شناخت خلفای راستین و تمییز آن ها از حاکمان جور بیان نموده اند؛ امّا باوجود تأکیدات حضرت، این معیارها پس از پیامبر اکرم صل الله علیه وآله از جانب اکثر مسلمانان مورد بی توجّهی قرار گرفت؛ یا اینکه در مقام مصداق یابی، مورد تحریف و سوءاستفاده واقع شد، تا آنجا که شاخصه های امامان حق به نفع حاکمان جور مصادره گردید.
عمده ویژگی های امامان حق، در قالب احادیث «اثناعشر» بیان شده است که در آن ها به صراحت از وجود دوازده جانشین برای پیامبر اکرم صل الله علیه وآله تا روز قیامت خبر داده شده است. در ادامه، با تمسک به احادیث نبوی، مهم ترین شاخصه های امامان حقّ و نیز امامان جور را برشمرده و آن ها را با یکدیگر مقایسه می کنیم تا مصادیق هر یک از این دو گروه، شناخته شود.
۱ – اعتبارسنجی احادیث اثناعشر
صحت و اعتبار احادیث اثناعشر نزد علمای اهل سنت مورد اجماع و اتفاق است؛ زیرا علاوه بر اینکه این احادیث در معتبرترین کتاب های حدیثی و منابع نخستین اهل سنّت مانند صحیح بخاری و تاریخ کبیر وی (با ۳ سند صحیح)، در صحیح مسلم (با ۸ سند صحیح)، در سنن ابو داوود (با ۳ سند صحیح)، در سنن ترمذی (با ۲ سند صحیح)، در مسند احمد حنبل (با ۳۳ سند صحیح)، در معجم کبیر طبرانی (با حدود ۴۰ سند صحیح) و… به تواتر از راویانی چون جابر بن سمره[۲]، سمره بن جناده (پدر جابر)[۳]، سعد بن ابی وقاص[۴]، عبدالله بن مسعود[۵]، عبدالله بن عمر (عمرو)[۶]، ابی جحیفه (وهب بن عبدالله)[۷] و انس بن مالک[۸] نقل گردیده است.
تعدادی از علمای اهل سنت نیز بر صحّت این احادیث، ادعای اجماع کرده اند؛ حافظ بغوی در مورد صحت این حدیث می گوید: «هَذَا حَدِیثٌ مُتَّفَقٌ عَلَى صِحَّتِهِ»[۹]. همچنین ابن حجر هیتمی پس از نقل حدیث اثناعشر می گوید: «هذا الحَدِیث مُجمعٌ عَلَى صِحَّتِهِ»؛[۱۰] و در جای دیگر می گوید: «احمد با سند صحیح این را نقل کرده است».[۱۱] ترمذی در سنن خود پس از نقل حدیث می گوید: «قَالَ ابُو عِیسَى: هَذَا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ».[۱۲] کوتاه سخن آنکه تاکنون هیچ یک از علمای فریقین در صحّت این احادیث خدشه و مخالفتی نکرده است و حتی ابن تیمیه در منهاج السنّه، صحت این روایات را پذیرفته و فقط بر دلالت و تطبیق آن ها بر مصادیق بحث کرده است.
۲ – جایگاه های ایراد حدیث توسط پیامبر اکرم صل الله علیه وآله
بر پایۀ منابع اهل سنت، رسول الله صل الله علیه وآله حدیث «اثناعشر خلیفه» را در اماکن و مناسبت های مختلفی بیان و اعلام نموده اند: یکم: در عشیّۀ روز جمعه ای که اسلمی در آن رجم شد[۱۳]؛ دوم: در حجه الوداع در ضمن خطبه ای که روز عرفه در عرفات بیان فرمودند[۱۴]؛ سوم: در خطبه ای که پیامبر در منی ایراد فرمودند[۱۵]؛ چهارم: درجایی که یک یهودی نزد پیامبر اکرم آمد و از حضرت در مورد اوصیائش سؤال پرسید و حضرت یک به یک، اسامی اوصیاء خویش را نام بردند[۱۶]؛
پنجم: در ضمن خطبه ای که حضرت در مسجد النّبی ایراد فرمودند[۱۷]؛ ششم: هنگامی که عده ای از قریش برای توضیح بیشتر پیرامون این حدیث، به منزل حضرت رفتند[۱۸].
۳ – ویژگی های امامان و خلفای راستین با توجّه به احادیث اثناعشر
با توجّه به تنوع بیان حضرت در اماکن متعدد در نقل احادیث «اثناعشر»، باید محتوای همه نقل ها و قیود توضیحی و احترازی متعدّدی که در این روایات به کاررفته را برای استخراج این ممیّزه ها و شاخصه ها مورد تبیین و بررسی قرار داد تا مصادیق امامان دوازده گانه، به درستی مشخص شود. با این توضیح، می توان این ویژگی ها را این گونه برشمرد:
۳- ۱- حصر تعداد ائمه و خلفای حقّ در عدد دوازده
اولین ویژگی مشترک در همۀ روایات مورداشاره، انحصار عدد آن ها در عدد دوازده است که پیامبر اکرم آن را به دو صورت اعلان فرموده اند؛ یکی تصریح به عدد دوازده و دیگری تشبیه به تعداد نقبای حضرت موسی علیه السلام .
۳- ۱- ۱- تصریح به عدد دوازده
این گونه از احادیث، در غالب مصادر دست اول اهل سنت آمده است. به عنوان نمونه، بخاری از جابر بن سمره چنین نقل می کند: «سَمِعْتُ النَّبِیَّ صل الله علیه وآله یَقُولُ: یَکُونُ اثناعشر امِیراً».[۱۹]
مسلم نیشابوری نیز به نقل از همین راوی می گوید: نزد پیامبر رفتم و پدرم با من بود و شنیدم پیامبر می فرماید: «لا یَزَالُ هَذَا الدِّینُ عَزِیزاً مَنِیعاً الَى اثْنَىْ عَشَرَ خَلِیفَهً».[۲۰]
۳- ۱- ۲- تشبیه به نقبای حضرت موسی علیه السلام
ابن کثیر در تفسیر خود به نقل از احمد حنبل با سند صحیح از مسروق نقل می کند:
ما نزد عبدالله بن مسعود نشسته بودیم و او برای ما قران قرائت می کرد؛ سپس مردی به او گفت: «ای ابا عبدالرحمن! آیا از رسول الله سؤال کردید این امت چند خلیفه خواهد داشت؟» او گفت: «از وقتی که وارد عراق شدم، کسی غیر از تو در مورد این مسئله از من سؤال نپرسیده است» سپس گفت: «آری، همانا ما [دراین باره] از رسول الله سؤال کریم وایشان فرمودند: ‹دوازده خلیفه، مانند نقبای بنی اسرائیل›»[۲۱]و[۲۲].
۳- ۲- خلفای اثناعشر، خلفای تمام امّت تا روز قیامت هستند
در روایت مورداشاره از ابن مسعود آمده است: «کم یملک هذه الامّه من خلیفه؟… فقال اثناعشر…»[۲۳]؛ در روایت احمد حنبل، حضرت فرمودند: «یَکُونُ لِهَذِهِ الامَّهِ اثناعشر خَلِیفَهً»[۲۴]؛ و در نقل طبرانی آمده است: «یکون لهذه الامه اثناعشر قیّما»[۲۵].
در تمامی این نقل ها و نیز روایات مشابه آن ها، از خلفای تمامی امت اسلام بحث شده است؛ و می دانیم که امت پیامبر تا روز قیامت تداوم خواهد داشت.
افزون بر این، در برخی نقل ها، عبارت «تا روز قیامت» به صراحت به کاررفته است؛ مانند نقل مسلم در الصحیح: «لایَزَالُ الدِّینُ قَائِماً حَتَّى تَقُومَ السَّاعَهُ اوْ یَکُونَ عَلَیْکُمُ اثناعشر خَلِیفَهً…»[۲۶]
۳- ۳- خلفای اثناعشر همه از قریش هستند
قید «کُلُّهُم مِن قُرَیش» در بسیاری از روایات اثناعشر آمده است[۲۷] و[۲۸]. در برخی نقل ها نیز عبارت «کُلُّهُم مِن بَنِی هاشم» آمده است[۲۹].
۳- ۴- ائمه اثناعشر هادیان امّت به دین حق و صراط مستقیم هستند
در برخی از نقل های احادیث اثناعشر، بر ویژگی هادی بودن این خلفا به دین حق و صراط مستقیم، تصریح شده است.
در روایتی از پیامبر اکرم صل الله علیه وآله نقل شده است: «انَّهُ لَا تَهْلِک هَذِهِ الْامَّه حَتَّى یَکُونَ مِنْهَا اثناعشر خَلِیفَه کُلّهمْ یَعْمَل بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقّ»[۳۰].
در حدیث دیگری، قریب به این مضمون وجود دارد: «لایزال هذه الامه مستقیم امرها حتى یکون اثناعشر خلیفه»[۳۱]. در روایتی نیز رسول الله صل الله علیه وآله می فرمایند: «لا تزال امتی على الحق ظاهرین، حتى یکون علیهم اثناعشر امیرا»[۳۲].
۳- ۵- قوام و پایداری دین به وسیلۀ این دوازده خلیفه است
مسلم به سند خود از پیامبر اکرم صل الله علیه وآله روایت می کند: «لا یَزَالُ الدِّینُ قَائِماً حَتَّى تَقُومَ السَّاعَهُ اوْ یَکُونَ عَلَیْکُمُ اثناعشر خَلِیفَهً کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ»[۳۳].
۳- ۶- این دوازده خلیفه مایۀ عزت و سرافرازی دین اسلام هستند
همو در حدیثی دیگر به نقل از پیامبر اکرم صل الله علیه وآله می آورد: «لا یَزَالُ الاسْلامُ عَزِیزاً الَى اثْنَىْ عَشَرَ خَلِیفَهً»[۳۴].
۳- ۷- باوجوداین دوازده خلیفه دین اسلام منیع است
احمد حنبل و طبرانی به سند خود از پیامبر چنین نقل می کنند: «لا یَزَالُ هَذَا الامْرُ عَزِیزاً مَنِیعاً[۳۵] یُنْصَرُونَ عَلَى مَنْ نَاوَاهُمْ عَلَیْهِ الَى اثْنَیْ عَشَرَ خَلِیفَهً»[۳۶].
۳- ۸- باوجوداین دوازده نفر، امر امّت در مسیر خیر و صلاح است
بخاری از پیامبر اکرم صل الله علیه وآله روایت می کند: «لا یزال امر امتی صالحا حتى یمضی اثناعشر خلیفه کلهم من قریش»[۳۷].
همچنین طبرانی در ضمن نقل خطبه ای از رسول الله صل الله علیه وآله چنین نقل می کند: «لا تبرحون بخیر ما قام علیکم اثناعشر امیر»[۳۸].
۳- ۹- باوجوداین دوازده خلیفه هیچ کس به دین ضرری نمی رساند
احادیث متعددی از پیامبر اکرم صل الله علیه وآله با درون مایۀ یادشده، بازگو شده است؛ ازجمله حدیثی که احمد حنبل و طبرانی با سندهای مختلف نقل کرده اند: «لا یَزَالُ هَذَا الدِّینُ ظَاهِراً عَلَى مَنْ نَاوَاهُ، لا یَضُرُّهُ مُخَالِفٌ، وَلا مُفَارِقٌ، حَتَّى یَمْضِیَ مِنْ امَّتِی اثناعشر امِیراً»[۳۹].
عبارات پایانی این حدیث، در برخی گفته ها، چنین است: «لا یَضُرُّهُ مَنْ فَارَقَهُ اوْ خَالَفَهُ، حَتَّى یَمْلِکَ اثناعشر»[۴۰].
و در بعضی نیز این گونه آمده است: «یُنْصَرُونَ عَلَى مَنْ نَاوَاهُمْ عَلَیْهِ الَى اثْنَیْ عَشَرَ خَلِیفَهً»[۴۱].
در مسند بزّار، فرازهای پایانی این حدیث، چنین است: «لا یضرّهم عداوه من عاداهم حتى یلیهم اثناعشر خلیفه»[۴۲].
و ابن حجر نیز به سند خود، چند واژۀ پایانی را این گونه آورده است: «إنّ هذا الامر فی قریش لا یعادیهم احدٌ الّا اکبّه الله…»[۴۳].
۳- ۱۰- رها شدن و تنها ماندن ائمۀ اثناعشر توسط مردم، ضرری به آن ها نمی زند
طبرانی در معجم کبیر خود، به نقل از پیامبر اکرم صل الله علیه وآله آورده است: «یکون لهذه الامّه اثناعشر قیّما لا یضرّهم من خذلهم»[۴۴].
۳- ۱۱- پایان خلافت این دوازده نفر، سرآغاز حوادث قیامت است
در بعضی منابع آمده است، پس ازآنکه رسول الله صل الله علیه وآله به ظهور دوازده خلیفه بعد از خویش بشارت می دهند، عده ای از قریش به منزل حضرت رفته و از ایشان می پرسند بعداز این دوازده خلیفه چه اتّفاقی رخ خواهد داد؟ حضرت در جواب می فرمایند: «ثُمَّ یَکُونُ الْهَرْج»[۴۵].
ابن حجر در فتح الباری از ابن جوزی نقل می کند که مراد از «ثُمَّ یَکُونُ الْهَرْج»، فتنه هایی که اعلان کنندۀ برپایی قیامت هستند؛ وقایعی مانند خروج دجّال و پیدایش یأجوج ومأجوج هستند تا اینکه دنیا تمام شود[۴۶].
سیوطی نیز پس از یادکرد این روایت، مراد از «هَرْج» را همین گونه تفسیر می کند[۴۷].
طبرانی در معجم کبیر، روایتی شبیه این مضمون که صراحت بیشتری دارد، نقل می کند: «لا یزال الدین قائما حتى یکون اثناعشر خلیفه من قریش ثم یخرج کذّابون بین یدی الساعه»[۴۸].
۳- ۱۲- از بین رفتن خلفای اثناعشر، ملازم با از بین رفتن همۀ اهل زمین خواهد بود
متقی هندی و جلال الدین سیوطی از ابن نجار از انس چنین روایت کرده اند: «لن یزال الدین قائما الى اثنى عشر من قریش فاذا هلکوا ماجت الارض باهلها»[۴۹].
۴- شاخصه های امامان حقّ در روایات دیگر
همان طور که یاد شد، پیامبر اکرم صل الله علیه وآله امامان راستین پس از خویش را با مجموعه احادیث «اثناعشر» معرفی کردند. افزون بر این دسته از روایات، گفتارهای دیگری نیز از رسول خدا صل الله علیه وآله پیرامون ائمۀ حقّ در منابع اهل سنّت موجود است که می توان آن ها را مکمل روایات دستۀ نخست دانست که اگرچه در آن ها به عدد «اثناعشر» تصریح نشده است، ولی از مجموع ویژگی های بیان شده در مورد ایشان، معلوم می شود که مراد از آن ها، همان ائمۀ حق و خلفای راستین «اثناعشر» هستند.
در ادامه، برخی از این ویژگی ها را برمی شماریم:
۴- ۱- ایشان، «خیار الائمه» هستند
مسلم نیشابوری در باب «خیار الائمه و شرارهم»، این حدیث را از رسول خدا صل الله علیه وآله یاد می کند:
خِیَارُ ائِمَّتِکُمُ الَّذِینَ تُحِبُّونَهُمْ وَیُحِبُّونَکُمْ وَیُصَلُّونَ عَلَیْکُمْ وَتُصَلُّونَ عَلَیْهِمْ وَشِرَارُ ائِمَّتِکُمُ الّذین…[۵۰].
۴- ۲- اطاعت و عصیان ایشان، اطاعت و عصیان خدا و رسول است
عینی حنفی و زمخشری، از رسول الله صل الله علیه وآله روایت کرده اند که حضرت همواره می فرمودند:
من اطاعنی فقد اطاع الله ومن عصانی فقد عصى الله ومن اطاع امیری فقد اطاعنی ومن عصى امیری فقد عصانی[۵۱].
بخاری و مسلم این حدیث را این گونه نقل کرده اند:
قال رسول الله صلی الله علیه: «من اطاعنی فقد اطاع الله، ومن عصانی فقد عصى الله، ومن یطع الامیر فقد اطاعنی، ومن یعص الامیر فقد عصانی»[۵۲].
در روایت نخستین، اطاعت از امیرِ منسوب به پیامبر اکرم صل الله علیه وآله ، اطاعت از آن حضرت و نیز اطاعت از خداوند متعال است؛ همان گونه که نافرمانی او، نافرمانی آن حضرت و نیز خداوند خواهد بود. با این توضیح، پیداست که چنین شخصی باید معصوم باشد و به این دلیل، نمی توان حاکمان ظالم و ستمگر را مصداق آن دانست.
۴- ۳- ایشان همانند پیامبر، بر گردن مردم حقّ دارند
از انس بن مالک روایت شده است:
در منزل پیامبر بودیم، سپس رسول الله صلی الله علیه بر درب خانه ایستاد و فرمود: «الأئمهُ مِن قریش، وَ لِیَ علیکم حقٌّ وَ لَهُم علیکم مِثلُه…»[۵۳].
شبیه این روایت را احمد حنبل، چنین آورده است:
سَیَکُونُ خُلَفَاءُ… اُعْطُوهُمْ حَقَّهُمُ الَّذِی جَعَلَ اللَّهُ لَهُمْ، فَانَّ اللَّهَ سَائِلُهُمْ عَمَّا اسْتَرْعَاهُمْ[۵۴].
۴- ۴- لعن و طعن بر این ائمه، موجب نفاق می شود
طبرانی از برخی صحابه که در بین آن ها شدّاد بن اوس و ثوبان غلام رسول الله صل الله علیه وآله هستند، چنین روایت می کند:
رسول الله فرمودند: «انسانی برخی کارهای خیر را انجام می دهد، با این حال منافق است!» اصحاب پرسیدند: «چگونه ممکن است منافق باشد، بااینکه به شما ایمان دارد؟!» حضرت فرمود: «امامان را لعن می کند و بر آن ها طعن می زند»[۵۵].
۴- ۵- امامان حقّ، محبوب ترین و مقرب ترین افراد در پیشگاه خداوند هستند
ابوسعید خدری از رسول الله نقل می کند که حضرت فرمودند:
إنَّ احَبَّ النَّاسِ الَى اللهِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَاقْرَبَهُمْ مِنْهُ مَجْلِساً، امَامٌ عَادِلٌ، وَإنَّ ابْغَضَ النَّاسِ الَى اللهِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ، وَاشَدَّهُمْ عَذَاباً امَامٌ جَائِرٌ.[۵۶]
۵ – ویژگی های امامان و خلفای جور با توجه به احادیث نبوی
بعدازآنکه به تفصیل، برخی از مهم ترین شاخصه های امامان راستین را از زبان پیامبر اکرم صل الله علیه وآله در منابع اهل سنت برشمردیم، اکنون نگاهی خواهیم داشت به شناسه های حاکمان جور؛ برخی از این ویژگی ها بدین قرارند:
۵- ۱- اینان «شرار الائمه» هستند
بیشتر علمای حدیث اهل سنت، در کتاب های خود ابوابی با عناوین «علامه خیار الائمه وعلامه شرارها»[۵۷] و یا «باب خِیَارِ الائِمَّهِ وَشِرَارِهِمْ»[۵۸] دارند.
به عنوان نمونه، مسلم نیشابوری در ابتدای باب یادشده، این حدیث را از پیامبر اکرم صل الله علیه وآله روایت می کند:
خِیَارُ ائِمَّتِکُمُ الَّذِینَ… وَ شِرَارُ ائِمَّتِکُمُ الَّذِینَ تُبْغِضُونَهُمْ وَیُبْغِضُونَکُمْ وَتَلْعَنُونَهُمْ وَیَلْعَنُونَکُمْ[۵۹].
همو، در بابی دیگر، از حذیفه از رسول خدا صل الله علیه وآله نقل می کند:
اسْالُهُ عَنْ الشَّرِّ مَخَافَهً انْ یُدْرِکَنِی… فقلتُ: «فَهَلْ وَرَاءَ ذَلِکَ الْخَیْرِ شَرٌّ؟» قَالَ: «نَعَمْ» قُلْتُ: «کَیْفَ؟» قَالَ: «یَکُونُ بَعْدِى ائِمَّهٌ لا یَهْتَدُونَ بِهُدَاىَ…»[۶۰].
۵- ۲- تعداد این خلفا، زیاد و در عدد معیّنی محصور نیست
با در نظر گرفتن احادیث «اثناعشر» و منحصر بودن امامان حق و خلفای راستین در عدد دوازده، آشکار خواهد شد که امامان و خلفایی که تعداد آن ها زیاد است، در مقابل دستۀ اول قرار خواهند داشت.
این مضمون، در منابع مختلف، با واژه های متفاوتی از پیامبر اکرم صل الله علیه وآله نقل شده است؛ در صحیح بخاری، با عبارت «سَیَکُونُ خُلَفَاءُ فَیَکْثُرُونَ»[۶۱]، در صحیح مسلم با فراز «سَتَکُونُ خُلَفَاءُ فَتَکْثُرُ»[۶۲]؛ در مسند احمد با جملۀ «سَیَکُونُ خُلَفَاءُ فَتَکْثُرُ»[۶۳]؛ در سنن ابن ماجه با گزارۀ «تَکُونُ خُلَفَاءُ فیکثروا»[۶۴].
۵- ۳- این ائمه، گمراه کننده، فتنه انگیز و برای سرنوشت امّت خطرناک هستند
احمد حنبل به سند خود از جناب ابوذر نقل می کند که پیامبر اکرم فرمودند:
«غَیْرُ الدَّجَّالِ اخْوَفُ عَلَى امَّتِی مِنَ الدَّجَّالِ»… قلت: «یَا رسول الله! ایُّ شَیْءٍ اخْوَفُ عَلَى امَّتِکَ مِنَ الدَّجَّالِ؟» قَالَ: «الائِمَّهَ الْمُضِلِّینَ».[۶۵]
همو در حدیثی دیگر با شش طریق از ثوبان روایت می کند: «قَالَ رسول الله صل الله علیه وآله ‹انَّمَا اخَافُ عَلَى امَّتِی الائِمَّهَ الْمُضِلِّینَ›»[۶۶].
۵- ۴- اینان، از قرآن جدا و دور هستند
طبرانی و قرطبّی به سند خود از پیامبر اکرم صل الله علیه وآله روایت می کنند:
اَلا إنَّ رَحَى الاسْلامِ دَائِرَهٌ، فَدُورُوا مَعَ الْکِتَابِ حَیْثُ دَارَ، اَلا انَّ الْکِتَابَ وَالسُّلْطَانَ سَیَفْتَرِقَانِ فَلا تُفَارِقُوا الْکِتَابَ، اَلا انَّهُ سَیَکُونُ اُمَرَاءُ یَقْضُونَ لَکُمْ، فَإنْ اطَعْتُمُوهُمْ اضَلُّوکُمْ وَ إنْ عَصَیْتُمُوهُمْ قَتَلُوکُمْ…[۶۷].
۵- ۵- این ائمه، از هدایت و سنّت پیامبر صل الله علیه وآله پیروی نمی کنند
مسلم به سند خود از حذیفه از پیامبر اکرم صل الله علیه وآله چنین روایت می کند:
یَکُونُ بَعْدِى ائِمَّهٌ لا یَهْتَدُونَ بِهُدَاىَ وَلا یَسْتَنُّونَ بِسُنَّتِى وَسَیَقُومُ فِیهِمْ رِجَالٌ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّیَاطِینِ فِى جُثْمَانِ اِنْسٍ[۶۸].
۵- ۶- امیرانی هستند که سنت را خاموش و بدعت را آشکار می سازند
در منابع متعدد از عبدالله بن مسعود از پیامبر اکرم صل الله علیه وآله روایت شده است:
أنَّهُ سَیَلِی اَمْرَکُمْ مِنْ بَعْدِی رِجَالٌ یُطْفِئُونَ السُّنَّهَ، وَیُحْدِثُونَ بِدْعَهً، وَیُؤَخِّرُونَ الصَّلاهَ عَنْ مَوَاقِیتِهَا… قَالَ ابْنُ مَسْعُودٍ: «یَا رسول الله! کَیْفَ بِی إِذَا أَدْرَکْتُهُمْ؟» قَالَ: «لَیْسَ یَا ابْنَ امِّ عَبْدٍ طَاعَهٌ لِمَنْ عَصَى اللَّهَ». قال ها ثَلاثَ مَرَّاتٍ[۶۹].
۵- ۷- امیرانی از قریش که باعث فساد دین و هلاکت امّت می شوند
بخاری از ابو هریره این گونه نقل می کند:
شنیدم صادق مصدوق می فرماید: «هَلَکَهُ امَّتِی عَلَى یَدَیْ غِلْمَهٍ مِنْ قُرَیْشٍ».[۷۰]
احمد حنبل همانند این روایت را از راوی پیش گفته، چنین می آورد:
سَمِعْتُ رسول الله أَبَا الْقَاسِمِ الصَّادِقَ الْمَصْدُوقَ، یَقُولُ: «هَلاکُ امَّتِی عَلَى رُؤُوسِ غِلْمَهٍ اُمَرَاء سُفَهَاء مِنْ قُرَیْشٍ»[۷۱].
۵- ۸- حاکمانی که حرفشان با عملشان یکی نیست و به آنچه بدان امر نشده اند، عمل می کنند
ابن مسعود از رسول الله صل الله علیه وآله روایت می کند که حضرت فرمود: «سَیَکُونُ اُمَرَاءُ بَعْدِی یَقُولُونَ، مَا لا یَفْعَلُونَ، وَیَفْعَلُونَ مَا لا یُؤْمَرُونَ»[۷۲].
۵- ۹- امرائی که منکرها را معروف و معروف ها را منکر جلوه می دهند
احمد حنبل، با سند خود از رسول الله صل الله علیه وآله روایت می کند:
انَّهُ سَیَلِی امُورَکُمْ بَعْدِی رِجَالٌ یُعَرِّفُونَکُمْ مَا تُنْکِرُونَ، وَیُنْکِرُونَ عَلَیْکُمْ مَا تَعْرِفُونَ، فَلا طَاعَهَ لِمَنْ عَصَى اللَّهَ[۷۳].
حاکم در المستدرک این حدیث را با طریقی دیگر و تااندازه ای متفاوت روایت کرده است. در نقل وی آمده است:
عباده بن صامت بر عثمان بن عفّان وارد شد و گفت: شنیدم از رسول الله که فرمود: «سیلیکم امراء بعدی یعرفونکم ما تنکرون و ینکرون علیکم ما تعرفون فمن ادرک ذلک منکم فلا طاعه لمن عصى الله»[۷۴].
۵- ۱۰- امیرانی که نماز را می میرانند و آن را از وقت خود به تأخیر می اندازند
مسلم و طبرانی از ابوذر چنین روایت می کنند:
قال لی رسول الله: «یَا ابَا ذَرٍّ انَّهُ سَیَکُونُ بَعْدِى اُمَرَاءُ یُمِیتُونَ الصَّلاهَ فَصَلِّ الصَّلاهَ لِوَقْتِهَا…»[۷۵].
طبرانی در نقلی دیگر از جناب ابوذر، روایتی همانند حدیث پیشین را از پیامبر اکرم ذکر می کند:
قال لی رسول الله: «کیف انت اذَا کَانَتْ عَلَیْکَ اُمَرَاءُ یُؤَخِّرُونَ الصَّلاهَ عَنْ وَقْتِهَا اوْ یُمِیتُونَ الصَّلاهَ عَنْ وَقْتِهَا؟» قَالَ: «قُلْتُ: ‹ فَمَا تَامُرُنِی… ›»[۷۶].[۷۷]
۵- ۱۱- از قریش هستند
طبرانی و حاکم و دیگران از امیرالمؤمنین علیه السلام این گونه نقل کرده اند:
عَنْ عَلِیٍّ رضی الله عنه قَالَ: «قَالَ رسول الله: ‹الائِمَّهُ مِنْ قُرَیْشٍ، ابْرَارُهَا اُمَرَاءُ ابْرَارِهَا، وَفُجَّارُهَا اُمَرَاءُ فُجَّارِهَا›»[۷۸].
۵- ۱۲- ظالم و کاذب هستند
نسایی، احمد حنبل و دیگران، از جابر از رسول الله صل الله علیه وآله خطاب به کعب بن عجره روایت می کند که فرمودند:
«اُمَــــرَاءُ سَیَکُونُونَ مِنْ بَعْدِی، مَنْ دَخَــــــلَ عَلَیْهِـــــمْ فَصَدَّقَهُـــــمْ بِکَذِبِهِمْ وَاعَانَهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ فَلَیْسُوا مِنِّی وَلَسْتُ مِنْهُمُ وَلَنْ یَرِدُوا عَلَیَّ الْحَوْضَ…»[۷۹].
۵- ۱۳- جهاد با آن ها با دست و زبان و قلب، نشانۀ ایمان است
ابن حبّان به سند خود از پیامبر اکرم صل الله علیه وآله روایت می کند:
سیکون امراء من بعدی یقولون ما لا یفعلون ویفعلون ما لا یقولون، فمن جاهدهم بیده فهو مؤمن ومن جاهدهم بلسانه فهو مؤمن ومن جاهدهم بقلبه فهو مؤمن لا ایمان بعده[۸۰].
۵- ۱۴- دل مردم از آنان بیزار و تنشان لرزان است
در منابع معتبر اهل سنت از ابوسعید خدری از پیامبر روایت شده است:
یَکُونُ اُمَرَاءُ تَلِینُ لَهُمُ الْجُلُودُ وَتَطْمَئِنُّ الَیْهِمُ الْقُلُوبُ، و سیَکُونُ عَلَیْکُمْ اُمَرَاءُ تَشْمَئِزُّ مِنْهُمُ الْقُلُوبُ، وَتَقْشَعِرُّ مِنْهُمُ الْجُلُودُ…[۸۱].
۵- ۱۵- مستحق لعن و مبغوض مؤمنین هستند
مسلم و دیگران، از پیامبر آورده اند: «َشِرَارُ ائِمَّتِکُمُ الَّذِینَ تُبْغِضُونَهُمْ وَیُبْغِضُونَکُمْ وَتَلْعَنُونَهُمْ…»[۸۲].
۵- ۱۶- مردم را به سوی درهای جهنم می خوانند
بخاری و مسلم به سند خویش از پیامبر روایت کرده اند: «دُعَاهٌ الَى ابْوَابِ جَهَنَّمَ مَنْ اجَابَهُمْ الَیْهَا قَذَفُوهُ فِیهَا»[۸۳].
۵- ۱۷- مبغوض ترین مردم در روز قیامت بوده و سخت مجازات خواهند شد
ابوسعید خدری از رسول خدا صل الله علیه وآله روایت می کند که حضرت فرمود: «…وَانَّ ابْغَضَ النَّاسِ الَى اللهِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ، وَاشَدَّهُمْ عَذَاباً امَامٌ جَائِرٌ»[۸۴].
۶ – مصداق یابی امامان حقّ
اکنون پس از برشماری برخی ویژگی های امامان حق و امامان جور، باید دید معیارهایی که پیامبر اکرم صل الله علیه وآله برای شناختن گروه اول از دستۀ دوم بیان فرموده اند، آیا بر تمامی خلفا و حاکمانی که پس از رحلت رسول خدا صل الله علیه وآله بر سرکار آمدند، قابل تطبیق است و یا فقط ائمۀ اثناعشر از اهل بیت پیامبر علیهم السلام را که شیعه به امامت ایشان معتقد است، در برمی گیرد؟[۸۵]
۶- ۱- شیعۀ امامیه معتقد است که شاخصه های یادشده برای امامان حقّ، جز بر ائمۀ اثناعشر از اهل بیت پیامبر اکرم صل الله علیه وآله قابل تطبیق نیست؛ چراکه امامیه تنها مذهب اسلامی است که بعد از رحلت رسول خدا صل الله علیه وآله و از همان دوران صدر اسلام، یعنی بیش از هزار سال، باورمند به دوازده خلیفه برای آن حضرت است.[۸۶]
۶- ۲- تنها پیروان مذهب امامیه هستند که معتقدند برابر با سنّت همیشگی خداوند در مورد انبیای پیشین، تمامی پیامبران الهی، دارای اوصیایی منصوب از جانب خداوند متعال هستند. رسول خدا صل الله علیه وآله نیز از این سنت جدا نبوده و مطابق احادیث نبوی که موردپذیرش فریقین است، تعداد ایشان، همانند نقبای حضرت موسی و یا حواریون حضرت عیسی علیهما السلام دوازده نفر است.
۶- ۳- پیش تر بیان شد که امامان حق، حاکمان و امیران همۀ امّت تا روز قیامت هستند. آشکار است که این ویژگی نیز تنها با اعتقاد امامیه سازگار است؛ زیرا تمامی کسانی که اهل سنت، آنان را به عنوان خلفای اموی یا عباسی برمی شمارند، در سده های پیشین، ازمیان رفته و دیگر اثری از آنان باقی نیست! حال آنکه برابر با برخی احادیث پیش گفته، زمین تا قیامت، از امام خالی نخواهد بود.
۶- ۴- با توجه به طولانی بودن زمان رحلت رسول خدا صل الله علیه وآله و نیز منحصر بودن امامان حق در عدد دوازده، لازم است یک نفر از ایشان، عمری دیرباز داشته باشد تا خلافت اوصیای پیامبر علیهم السلام تا قیامت استمرار پیدا کند. واقعیتی که تنها با باورهای شیعۀ امامیه در مورد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف تطبیق می کند.
۶- ۵- یکی از ویژگی های امامان حق آن بود که دشمنی و بی توجهی مردم، به آن ها هیچ ضرری نمی رساند. دقت در این ویژگی، آشکار خواهد ساخت که عزل و نصب این امامان، به جعل و نصب پروردگار است و مردم چه ولایت و رهبری آنان را بپذیرند و چه نپذیرند، در امامت ایشان خللی وارد نمی شود. چراکه اگر برکناری و گماشتن امامان، به دست مردم بود، بی گمان اقبال مردم به ایشان، آن ها را سود می بخشید و ادبارشان، زیان می رسانید.
۶- ۶- از ویژگی پیش گفته این نکته نیز فهمیده می شود که حکومت و خلافت این دوازده امام، لزوماً به معنای حکومت و خلافت ظاهری نیست؛ چراکه ناگفته پیداست روی آوری و پشت کردن مردم به رهبر جامعه، از حیث ظاهری برای او سودمند و زیان بار است.[۸۷]
۶- ۷- شناسۀ دیگر امامان حق، ویژگی هدایت گری ایشان است. امری که به اجماع فریقین، فقط در امامان دوازده گانۀ مورد اعتقاد شیعه، بروز و ظهور داشته و هر یک از ایشان، در عصر خود، مرجعیت دینی و علمی بوده اند[۸۸].
۶- ۸- امامان دوازده گانه از اهل بیت پیامبر اکرم صل الله علیه وآله همه از قریش و از شریف ترین تبار آن، بنی هاشم، هستند.[۸۹]
۶- ۹- برابر با آنچه پیش ازاین برشمردیم، فرمان بری از امامان حق، فرمان بری از خدا و رسول؛ و نافرمانی ایشان نیز، نافرمانی از خدا و رسول خواهد بود؛ امری که ملازم با عصمت جانشینان پیامبر اکرم صل الله علیه وآله خواهد بود. واقعیتی که از اساسی ترین باورهای شیعۀ امامیه و از اختصاصات آن است؛ چراکه غیر از امامیه، هیچ یک از مذاهب اسلامی چنین اعتقادی را نسبت به هیچ کدام از خلفای اربعه، اموی و عباسی ندارند.
۶- ۱۰- بر پایۀ احادیث «اثناعشر»، اوصیای رسول خدا صل الله علیه وآله امامانی عادل و مقرب ترین و محبوب ترین انسان ها نزد خداوند متعال هستند. حال به غیراز شیعۀ امامیه، کدام مذهب اسلامی می تواند در خصوص خلفای خود چنین ویژگی هایی را ادعا کند؟
۶- ۱۱- همان گونه که گذشت، پیامبر اکرم فرمود: «ائمه بر گردن امّت حقّ دارند، همانند حقّی که من بر گردن شما دارم»؛ پس این حقّی که رسول خدا برای ائمه از امت مطالبه می کنند، باید حقّی الهی باشد. حال به جز شیعۀ امامیه، چه کسی قائل است که ائمۀ بعد از پیامبر، خلفای الهی بوده و همۀ شئون پیامبر اکرم را دارا هستند؟
از سوی دیگر، فریقین اتفاق دارند که ائمه، ذوی القربای پیامبرند که قرآن کریم، به حقِ مودّت ایشان تصریح کرده است. پرسش اینجاست که چه کسانی غیر از ائمه علیهم السلام چنین حقّی دارند؟ به راستی آیا امراء و حاکمانی مانند بنی امیه و بنی مروان، حقّی به گردن امّت داشتند که پیامبر خدا آن را از امّت، مطالبه و درخواست کند؟!
۶- ۱۲- در برخی احادیث پیش گفته، تصریح شده بود که از بین رفتن این دوازده نفر، مساوی با از بین رفتن و هلاکت همۀ اهل زمین است. این ویژگی نیز فقط با امامان دوازده گانۀ شیعه هم خوانی دارد[۹۰]؛ چراکه شیعه باور دارد امام دوازدهم، همچنان زنده است. حال آنکه دودمان خلفای اموی و عباسی، سال هاست که ازمیان رفته اند!
۶- ۱۳- علاوه بر شواهد مذکور بر صدق مدعای شیعه در تطبیق احادیث اثناعشر بر امامان دوازده گانه از اهل بیت علیهم السلام ، برخی از علمای اهل سنّت نیز جانب انصاف را رعایت نموده و روایات «اثناعشر» را بر امامان دوازده گانۀ اهل بیت، تطبیق داده اند.
برای نمونه، سلیمان حنفی قندوزی، جوینی و موفّق بن احمد خوارزمی، به سند خود از پیامبر اکرم صل الله علیه وآله چنین روایت می کنند:
عن النبی صل الله علیه وآله قال للحسین علیه السلام «انت امام، ابن امام، اخو امام؛ و انت حجّه، ابن حجه، اخو حجه، ابو حجج تسعه، تاسعهم قائمهم، المهدی»[۹۱].
شیخ سلیمان حنفی پس از ذکر روایات «اثناعشر» و بیان شواهد و قرائن بر عدم تطابق آن ها بر خلفای اربعه و امرای اموی و عباسی می گوید:
فلا بدّ من أن یحمل هذا الحدیث على الائمه الاثنی عشر من اهل بیته وعترته.
سپس می گوید:
و یؤید هذا المعنى – ای أنّ مراد النبی صل الله علیه وآله الائمه الاثناعشر من اهل بیته – و یشهده و یرجحه، حدیث الثقلین و الاحادیث المتکثره المذکوره فی هذا الکتاب وغیرها.[۹۲]
۶- ۱۴- شواهدی که ذکر شد، تنها بخش کوچکی از دلایل و روایات فریقین است که امامیه آن ها را بر صدق مدعای خویش، مبنی بر حقانیّت امامت ائمۀ اثناعشر، شاهد می آورد.
نتیجه گیری
با توجّه به منابع معتبر اهل سنّت و دقّت در شاخصه های ارائه شده در احادیث نبوی، واضح می گردد که تنها مصادیق قابل انطباق با احادیث «اثناعشر» و «ائمۀ حقّ»، فقط و فقط امامان دوازده گانه از اهل بیت پیامبر اکرم صل الله علیه وآله هستند، نه حاکمان و امیران مورد ادّعای برخی علمای اهل سنّت.
همچنین آشکار است که خلط این شاخصه ها و عدم تمایز بین امامان حقّ و امامان جور در مقام مصداق یابی از جانب برخی علمای اهل سنّت و مصادرۀ ویژگی های امامان حقّ به نفع حاکمان جور، دروغی بزرگ و تحریف سخنان رسول ربّ العالمین صل الله علیه وآله است.
پی نوشت ها :
[۱]. دانش آموخته خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم و فارغ التحصیل سطح سه مرکز تخصصی امامت اهل بیت علیهم السلام .
[۲]. بخاری، محمد بن اسماعیل، الصحیح، ۶/۲۶۴۰؛ نیشابوری، مسلم بن حجاج، الصحیح، ۶/۳٫
[۳]. طبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الکبیر، ۲/۱۹۷٫
[۴]. همان، ۱۹۸٫
[۵]. مروزی، نعیم بن حماد، الفتن، ۱/۵۲؛ ترمذی، محمد بن عیسی، السنن، ۴/۵۰۱؛ هیتمی، ابن حجر، الصواعق المحرقه، ۱/۴۳؛ ابن کثیر، اسماعیل، تفسیر القرآن، ۵/۱۳۴٫
[۶]. هیتمی، ابن حجر، همان، ۵۳ و ۵۴؛ مروزی، نعیم بن حماد، همان؛ ترمذی، محمد بن عیسی، ۴/۵۰۱٫
[۷]. بخاری، محمدبن اسماعیل، التاریخ الکبیر، /۴۱۱؛ بزّار، أحمد بن عمرو، المسند، ۲/۱۲۷؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، ۲۲/۱۲۰٫
[۸]. سیوطی، جلال الدّین، جامع الأحادیث ۱۸/۶۶؛ متقی هندی، علی بن حسام الدین، کنزالعمال، ۱۲/۳۴٫
[۹]. بغوی، حسین بن مسعود، شرح السنه، ۷/۳۴۶٫
[۱۰]. هیتمی، ابن حجر، الصواعق المحرقه، ۱/۴۳٫
[۱۱]. همان.
[۱۲]. ترمذی، محمّد بن عیسی، جامع سنن، ۴ /۵۰۱٫
[۱۳]. نیشابوری، مسلم، همان، ۶/ ۴؛ ابن حنبل، احمد، المسند ۵/ ۸۹٫
[۱۴]. همان، ۵/۹۳ – ۹۶٫
[۱۵]. همان، ۵/۹۹ – ۸۷٫
[۱۶]. جوینی، ابراهیم بن محمّد، فرائدالسمطین، ۱ /۳۱۲ و ۲ /۱۳۲٫
[۱۷]. طبرانی، سلیمان بن احمد، همان، ۲ /۱۷۹٫
[۱۸]. همان، ۲۵۳؛ ابن حنبل، احمد، همان، ۵/۹۲٫
[۱۹]. بخاری، محمدبن اسماعیل، همان، ۶/۲۶۴۰٫
[۲۰]. نیشابوری، مسلم، همان، ۶ /۳٫
[۲۱]. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القران العظیم، ۳/ ۵۹٫
[۲۲]. همان گونه که ملاحظه می کنید، در این نقل ها و نیز نقل های دیگری که متعرض آن ها نشدیم، ضرورت وجود خلیفه برای پیامبر اکرم صل الله علیه وآله مفروغ عنه دانسته شده و از پیامبر یا صحابه، تنها در مورد عدد آن ها سؤال شده است. نکته دیگر آنکه دست کم می توان دو صفت مشابه در این دو گروه یافت: یکی شباهت در عدد؛ زیرا بر پایۀ آیه ۱۲ از سوره مبارکه مائده، نقبای بنی اسرائیل دوازده نفر بودند: <وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ میثاقَ بَنی إِسْرائیلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقیبا>؛ و دیگری شباهت در برگزیده شدن از جانب خداوند؛ همان گونه که از فعل «بَعَثْنا» آشکار است، خداوند متعال، گزینش این نقبا را به خود نسبت می دهد.
[۲۳]. هیتمی، ابن حجر، الصواعق المحرقه، ۱/ ۵۴٫
[۲۴]. ابن حنبل، احمد، همان، ۵/ ۱۰۶٫
[۲۵]. طبرانی، سلیمان بن احمد، همان، ۲/۱۹۶٫
[۲۶]. نیشابوری، مسلم، همان، ۶ /۴٫
[۲۷]. همان، ۶/۳؛ بخاری، محمدبن اسماعیل، همان، ۶/۲۶۴۰؛ ابن حنبل، احمد، همان، ۵ /۹۹ – ۹۸؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، همان، ۲ / ۱۹۷٫
[۲۸]. گرچه در غالب گزارش ها، عبارت « کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ» با شک و تردید نقل شده است و حکایت از این دارد که در اینجا عدّه ای به عمد با سروصدا و تکبیر و ضجّه و نشست وبرخاست، قصد داشتند نگذارند سخن پیامبر درست به گوش مردم برسد. ر.ک: بخاری، محمد بن اسماعیل، همان، ۶ /۳؛ ابن حنبل، احمد، همان، ۵ / ۹۸ و ۹۹؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، همان، ۲ /۱۹۷٫
[۲۹]. حنفی قندوزی، سلیمان، ینابیع المودّه، ۳ / ۲۶۲٫
[۳۰]. عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری، ۲۰ /۲۶۶؛ ابن جوزی، أبوالفرج، کشف المشکل، ۱ /۲۸۹؛ این هر دو، روایت را از مسندالکبیر مسدّد نقل کرده اند.
[۳۱]. طبرانی، سلیمان بن احمد، همان، ۲ /۱۹۷٫
[۳۲]. همان، ۲/۲۵۳٫
[۳۳]. نیشابوری، مسلم، همان، ۶/ ۴؛ ابن حنبل، احمد، همان، ۵ /۸۹؛ ابو داوود، سلیمان، همان، ح ۳۷۳۱؛ بزّار، أبوبکر، مسند، ۲/۱۲۷؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، همان، ۲ /۱۹۷٫
[۳۴]. نیشابوری، مسلم، همان، ۶ /۳؛ ابن حنبل، احمد، همان، ۲ /۹۰؛ ابو داوود، سلیمان، همان، ۲/۵۰۸٫
[۳۵]. منیع: غیر قابل نفوذ، غالب و چیره ناپذیر. به کتب لغت، ذیل این ماده رجوع کنید.
[۳۶]. ابن حنبل، احمد، همان، ۵ /۱۰۱ – ۹۳؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، همان، ۲ /۱۹۷٫
[۳۷]. بخاری، محمد بن اسماعیل، تاریخ کبیر، ۸ /۴۱۱؛ شبیه این مضمون را ابن حنبل در المسند، ۵/۹۷ نقل کرده است.
[۳۸]. طبرانی، سلیمان بن احمد، همان، ۲/۲۵۳٫
[۳۹]. همان، ۲/۱۹۶؛ ابن حنبل، احمد، همان، ۵ / ۸۷٫
[۴۰]. همان، ۵ /۹۶٫
[۴۱]. همان، ۹۸ و ۹۹؛ هیتمی، ابن حجر، همان، ۱ /۵۳٫
[۴۲]. بزّار، أبوبکر، مسند، ۲ /۱۳۰٫
[۴۳]. عسقلانی، ابن حجر، همان، ۲ /۵۵۴؛ وی این حدیث را از احمد و مسلم نقل کرده است.
[۴۴]. طبرانی، سلیمان بن احمد، همان، ۲/۱۹۶٫
[۴۵]. همان، ۲/۲۵۳؛ ابن حنبل، احمد، همان، ۵ /۹۲؛ بزّار، أبوبکر، همان، ۲ /۱۳۰؛ ابو داوود، سلیمان، همان، ۲/۵۰۸٫
[۴۶]. عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری، ۲۰/ ۲۶۶٫
[۴۷]. سیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفاء، ۱/۱۶٫
[۴۸]. طبرانی، سلیمان بن احمد، همان، ۲ /۱۹۸٫
[۴۹]. سیوطی، جلال الدین، جامع الأحادیث ۱۸/۶۶؛ متقی هندی، علی بن حسام الدین، کنزالعمّال، ۱۲ /۶۰٫
[۵۰]. نیشابوری، مسلم، همان، ۶/۲۴٫
[۵۱]. عینی حنفی، بدرالدین، عمده القاری، ۲۴/۲۲۱؛ أبو حیان، محمد بن یوسف، تفسیر بحرالمحیط، ۳/۲۹۰؛ زمخشری، محمود بن عمر، تفسیر کشّاف، ۱/۵۵۶٫
[۵۲]. بخاری، محمدبن اسماعیل، همان، ۳/۱۰۸۰؛ نیشابوری، مسلم، همان ۶/۱۳٫
[۵۳]. أبو یعلی، أحمد، مسند، ۷ /۹۴؛ نسائی، أحمد بن شعیب، السنن الکبری، ۳ /۴۶۷؛ هیتمی، نورالدین، مجمع الزوائد، ۵ / ۳۴۸؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الأوسط، ۲ / ۳۴۲؛ ابن حنبل، احمد، همان، ۲۰ /۲۴۹٫
[۵۴]. همان، ۲ /۲۹۷؛ بخاری، محمد بن اسماعیل، همان، ۱۷/۵۱؛ نیشابوری، مسلم، همان، ۶/۱۷؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ۱۰/۹۶؛ با اختلافی که در الفاظ وجود دارد.
[۵۵]. همان، ۷/۲۸۸٫
[۵۶]. ابن حنبل، احمد، همان، ۳ /۵۵٫
[۵۷]. أبو عوانه، یعقوب بن اسحاق، مسند، باب ۲۴، ح ۷۱۸۲٫
[۵۸]. نیشابوری، مسلم، همان، ۶/۲۴٫
[۵۹]. همان.
[۶۰]. همان، ۲۰؛ بخاری، محمد بن اسماعیل، همان، ۹ /۱۳۶ و ۱۷/ ۵۷۸٫
[۶۱]. همان، ۸ /۵۶۱، ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه والنهایه، ۶ /۲۲۰٫
[۶۲]. نیشابوری، مسلم، همان، ۶ /۱۷٫
[۶۳]. ابن حنبل، احمد، المسند، ۲ /۲۹۷٫
[۶۴]. ابن ماجه، محمد بن یزید، سنن، ۲ /۹۵۸٫
[۶۵]. ابن حنبل، احمد، همان، ۵ /۱۴۵٫
[۶۶]. همان، ۵/۱۴۵؛ حمیدی، محمد بن فتوح، الجمع بین الصحیحین، ۳ /۴۰۰؛ ابن حبان، محمد، همان، ۱۶ /۲۲۱٫
[۶۷]. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ۲۰/۹۰؛ ابونعیم، احمد بن عبدالله، حلیه الاولیاء، ۵/۱۶۵؛ سیوطی، جلال الدین، جامع الاحادیث، ۱۲/۲۵۶٫
[۶۸]. نیشابوری، مسلم، همان، ۶/۲۰؛ بخاری، محمد بن اسماعیل، همان، ۱۷/ ۵۷۸؛ با اختلاف اندکی که در الفاظ وجود دارد.
[۶۹]. ابن حنبل، احمد، همان، ۱/۳۹۹؛ أبونعیم، أحمد بن عبدالله، دلائل النبوّه، ۲/۷۳؛ ابن ماجه، محمد بن یزید، سنن، ۲/۹۵۶؛ بیهقی، أبوبکر، السنن الکبری، ۲/۱۰۷؛ همو، دلائل النبوّه،۲/۷۳ و ۶/۳۹۶؛ متّقی هندی، علی بن حسام الدین، کنزالعمّال، ۷/۷۹۷؛ ابن هبه الله، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ۴۹/۹۱؛ سیوطی، جلال الدّین، الخصائص الکبری، ۲/۲۱۴ (به نقل از بیهقی و أبونعیم)؛ با اختلاف اندکی که در الفاظ وجود دارد.
[۷۰]. بخاری، محمدبن اسماعیل، همان، ۱۷ /۵۴۷٫
[۷۱]. ابن حنبل، احمد، همان، ۲ /۳۲۸؛ آلوسی در روح المعانی، ۵/۶۵ یک جا، این حدیث را با این عبارت نقل می کند: «فساد الدّین على أیدی أغیلمه من سفهاء قریش» (۵/۶۵) و در جای دیگر، با این فراز «فساد أمّتی…» (۵/ ۴۸).
[۷۲]. ابن حنبل، احمد، همان، ۱ /۴۵۶؛ ابن حبّان، محمّد، الصحیح، ۱/۳۴۷٫
[۷۳]. ابن حنبل، احمد، همان، ۵ /۳۲۵ – ۳۲۹ و ۶/۳۲۱؛ هیتمی، نورالدین، مجمع الزوائد، ۵ /۴۰۸؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الأوسط، ۳ /۱۳۰٫
[۷۴]. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ۳/۴۰۱ – ۴۰۲؛ ترمذی، محمد بن عیسی، سنن، ۴/۵۲۹؛ سیوطی، جلال الدین، جامع الأحادیث، ۱۳/ ۳۵۵٫ البانی نیز در حاشیۀ خود بر سنن ترمذی، این حدیث را صحیح دانسته است.
[۷۵]. همان، ۲/۱۲۰؛ ابو داوود، سلیمان بن اشعث، سنن، ۱/۱۷۷٫
[۷۶]. همان، ۱/۱۶۵؛ ابن حنبل، احمد، همان، ۶/۷؛ ابن ماجه، محمّد بن یزید، سنن، ۳/۱۲۹؛ نسائی، أحمد بن شعیب، السنن الکبری، ۱/۲۸۵٫
[۷۷]. همان گونه که از واژگانی چون «سیکون»، «سیکون بعدی» و… برمی آید، زمان ظهور این حاکمان، بسیار نزدیک و پس از زمانی اندک از رحلت رسول خدا صل الله علیه وآله خواهد بود؛ تا جایی که جناب ابوذر، از پیامبر اکرم صل الله علیه وآله تکلیف خود را در آن زمان جویا می شود.
[۷۸]. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الصغیر، ۱/۴۲۵؛ همو، المعجم الاوسط ۴/۲۸؛
حاکم نیشابوری، محمدبن عبدالله، همان، ۴/۸۵، ح۸۹۸۲؛ سیوطی، جلال الدین، جامع الأحادیث، حدیث ۱۰۰۸۸٫
[۷۹]. نسائی، أحمد، سنن کبری ۴/ ۸۷۵۸؛ ابن حنبل، احمد، همان، ۳ /۹۲؛ بغوی، حسین بن مسعود، شرح السنّه ۳ /۴۵۴؛ حاکم نیشابوری، محمدبن عبدالله، همان، ۱ /۱۵۱ ح ۲۶۲٫ وی این حدیث را صحیح دانسته است.
[۸۰]. ابن حبّان، محمّد، صحیح، ۱/۴۰۳٫ وی این حدیث را صحیح دانسته است. این حدیث، با اختلاف اندکی در الفاظ، در منابع دیگری نیز نقل شده است. ر.ک: نیشابوری، مسلم، همان ۱ /۵۰؛ أبو عوانه، یعقوب بن اسحاق، مسند ۱ /۴۳؛ بیهقی، أبوبکر، السنن الکبری، ۱۰/۹۰٫
[۸۱]. ابن حنبل، احمد، همان، ۳ /۲۸ و ۲۹؛ أبو یعلی موصلی، أحمد بن علی، مسند ۲ /۴۷۳؛ هیتمی، ابن حجر، مجمع الزوائد ۵ /۳۹۲؛ بیهقی، أبوبکر، شعب الإیمان ۶ /۶۲؛ متقی هندی، علی بن حسام الدین، همان، ۶ /۱۰۳٫
[۸۲]. نیشابوری، مسلم بن حجاج، همان، ۶/۲۴؛ ابن حنبل، احمد، همان، ۶/۲۴؛ أبو عوانه، یعقوب بن اسحاق، مسند، ۴/۴۲۴؛ دارمی، عبدالله بن عبدالرحمن، سنن، ۲/۴۱۷؛ ترمذی، محمد بن عیسی، همان، ۴/۵۲۹؛ ابن حبّان، محمّد، همان، ۱۰/۴۴۹ (وی این حدیث را دارای سندی قوی می داند).
[۸۳]. بخاری، محمد بن اسماعیل، همان، ۱۷/ ۵۷۸ و ۹ /۱۳۶؛ نیشابوری، مسلم بن حجاج، همان، ۶/۲۰٫
[۸۴]. ابن حنبل، احمد، همان، ۳/۵۵؛ أبو یعلی، أحمد بن علی، همان، ۲/۳۴۳ (فقط قسمت دوم روایت)؛ بیهقی، ابوبکر، سنن، ۱۰/۸۸ و ۳۶؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الصغیر، ۱/۳۹۷؛ ترمذی، محمد بن عیسی، همان، ۳/۶۱۷٫
[۸۵]. باید توجه داشت که ما در این نوشتار، در پی اثبات سزاواری مجموعۀ امامان دوازده گانه هستیم، نه مصادیق آنان.
[۸۶]. ر ک: وهابی، محمدرضا، أحادیث إثناعشر درمنابع سه قرن نخست شیعه، فصلنامه علمی پژوهشی علوم حدیث، ۵۹، ۶۰/۸۵٫
[۸۷]. با این توضیح، اشتباه برخی علمای اهل سنت آشکار خواهد شد، آنجا که روایات «امامان حق» و «اوصیای رسول» را فقط بر خلفای اموی و عباسی که حکومتی ظاهری داشته اند، تطبیق داده اند.
[۸۸]. برای آشنایی با اعتقاد اهل سنت در این باره، ر ک: الهامی، داوود، امامان اهل بیت در گفتار اهل سنّت، مکتب اسلام، ۱۳۷۷٫ برای نمونه، ذهبی پس از ذکر اسامی امامان اهل بیت، از مقام علمی و فقاهت و تقوا و بزرگی ایشان به عظمت یاد کرده و به شایستگی آن ها برای مقام خلافت و پیشوایی امّت، اعتراف می کند. او در ستایش برخی از ائمه علیهم السلام تعبیر «سزاوارتر از خلفای عصر خود به مقام خلافت» را به کار می برد. (ذهبی، شمس الدّین، سیر أعلام النبلاء، ۱۳/۱۱۹)
[۸۹]. پیش از این گذشت که در برخی احادیث «اثنا عشر»، به جای گزارۀ «کُلُّهم مِن قُرَیش»، عبارت «کُلُّهم مِن بَنی هاشم» آمده است.
[۹۰]. در برخی منابع اهل سنت، به این واقعیت تصریح شده و اهل بیت پیامبر، امان اهل زمین و مایۀ تداوم حیات آن معرفی شده اند. برای نمونه، ابن حجر از پیامبر اکرم صل الله علیه وآله روایت می کند: «اهل بیتی امان لاهل الارض، فاذا ذهب اهل بیتی، ذهب اهل الارض» (الصواعق المحرقه، ۲/۶۷۵)؛ و در جای دیگر از آن حضرت می آورد: «اهل بیتی امان لاهل الارض، فاذا هلک اهل بیتی جاء اهل الارض من الآیات ما کانوا یوعدون» (همان، ۴۴۵).
[۹۱]. حنفی قندوزی، شیخ سلیمان، ینابیع المودّه ۳ /۲۶۴؛ خوارزمی، موفق بن أحمد، مناقب و مقتل الحسین؛ جوینی، ابراهیم بن محمّد، فرائدالسمطین، ۲/ ۱۳۳٫
[۹۲]. حنفی قندوزی، شیخ سلیمان، همان.
فهرست منابع :
قرآن کریم
آلوسی، شهاب الدین محمود بن عبدالله، روح المعانی فی تفسیر القرآان العظیم، بی جا، بی نا، بی تا.
ابن ابی شیبه، ابو بکر عبد الله بن محمد، مُصنّف ابن ابی شیبه، تحقیق: محمد عوامه. بی جا، بی نا، بی تا.
ابن الجوزی، ابو الفرج عبدالرحمن، کشف المشکل، تحقیق: علی حسین البواب، دار الوطن، الریاض، ۱۴۱۸ ق
ابن بطّال، ابو الحسن علی بن خلف، شرح صحیح البخارى، چاپ دوّم، تحقیق: ابو تمیم یاسر بن ابراهیم، مکتبه الرشد، السعودیه، الریاض، ۱۴۲۳ هـ – ۲۰۰۳ م.
ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه، تحقیق: د محمد رشاد سالم، چاپ اوّل، مؤسسه قرطبه، بی جا، ۱۴۰۶ هجری ق.
ابن حبّان، محمد بن حبان بن احمد، صحیح ابن حبان، مؤسسه الرساله، بی تا.
ابن حجر هیتمی، احمدبن محمّد، الصواعق المحرقه، تحقیق: عبدالرحمن بن عبدالله الترکی وکامل محمد الخراط، چاپ اوّل، مؤسسه الرساله، بیروت، ۱۹۹۷٫
ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه والنهایه، بی نا، بی تا.
————–، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: محمود حسن، چاپ جدید، دار الفکر، بی جا، ۱۴۱۴ هجری ق.
ابن ماجه، محمد بن یزید القزوینی، سنن ابن ماجه، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، دار الفکر، بیروت، بی تا.
ابن هبه الله، ابی القاسم علی بن الحسن، تاریخ مدینه دمشق، تحقیق محب الدین ابی سعید عمر بن غرامه العمری، دار الفکر، بیروت، ۱۹۹۵ م.
ابو عوانه الاسفراینى، یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم، مستخرج ابی عوانه، بی نا، بی تا.
————–، مسند ابی عوانه، دارالمعرقه، بیروت، بی تا.
ابو نعیم اصفهانی، احمد بن عبد الله بن احمد، دلائل النبوه، بی نا، بی تا.
ابوداود، سلیمان بن الاشعث السجستانی، سنن ابی داود، دار الکتاب العربی – بیروت، بی تا.
ابو حیّان الاندلسی، محمد بن یوسف، تفسیر البحر المحیط، تحقیق: الشیخ عادل احمد عبد الموجود، دار الکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۲۲ هـ – ۲۰۰۱ م.
ابو یعلی، احمد بن علی بن المثنى الموصلی، مسند ابی یعلی، تحقیق: حسین سلیم اسد، چاپ اول، دار المامون للتراث، دمشق، ۱۴۰۴ ق.
احمد بن حنبل، ابوعبدالله احمد بن محمّد بن حنبل، مسند احمد، تحقیق: السید ابوالمعاطی النوری، چاپ اول، عالم الکتب، بیروت، ۱۴۱۹ هجری ق.
البانی، محمد ناصر الدین، السلسله الصحیحه، مکتبه المعارف، الریاض، بی تا.
————–، صحیح وضعیف الجامع الصغیر، المکتب الاسلامی، بی تا.
————–، صحیح و ضعیف سنن الترمذی، بی نا، بی تا.
بخاری، ابوعبدالله محمدبن اسماعیل، صحیح بخاری، تحقیق: محمد زهیر بن ناصر الناصر، چاپ اوّل، دارالطوق النجاه، بی جا، ۱۴۲۲ ه ق.
————–، التاریخ الکبیر، بی نا، بی تا.
بزّار، ابو بکر احمد بن عمرو، مسندالبزّار، تحقیق: د. محفوظ الرحمن زین الله، مؤسسه علوم القران، مکتبه العلوم والحکم، بیروت، مدینه، ۱۴۰۹ ق.
بغوی، ابو محمد الحسین بن مسعود، معالم التنزیل، تحقیق: محمد عبد الله النمر –
عثمان جمعه ضمیریه – سلیمان مسلم الحرش، چاپ چهارم، دار طیبه للنشر والتوزیع، ۱۴۱۷ هـ – ۱۹۹۷ م.
————–، شرح السنّه، تحقیق: شعیب الارناؤوط – محمد زهیر الشاویش، چاپ دوّم، المکتب الاسلامی، دمشق، بیروت، ۱۴۰۳ هـ – ۱۹۸۳ م.
البیهقی، ابو بکر احمد بن الحسین، دلائل النبوه ومعرفه احوال صاحب الشریعه، تحقیق: عبد المعطی قلعجی، چاپ اول، بیروت + القاهره، ۱۴۰۸ هـ، ۱۹۸۸ م.
————–، السنن الکبری، چاپ اول، مجلس دائره المعارف النظامیه، حیدر اباد هند، ۱۳۴۴ هـ.
————–، شعب الایمان، تحقیق: محمد السعید بسیونی زغلول، چاپ اول، دار الکتب العلمیه – بیروت، ۱۴۱۰ ه ق.
ترمذی، محمد بن عیسی ابو عیسى الترمذی السلمی، سنن ترمذی، تحقیق: احمد محمد شاکر واخرون، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی تا.
ثعلبی، ابو اسحاق احمدبن محمّد، الکشف و البیان، تحقیق: الامام ابی محمد بن عا شور، دار احیاء التراث العربی، لبنان، ۱۴۲۲ ه ق.
جوزیه، ابن قیم، تهذیب سنن ابی داود، بی نا، بی تا.
جوینی، ابراهیم بن محمّد بن المؤیّد الجوینی، فرائدالسمطین فی فضائل مرتضی والبتول والسبطین، تحقیق: شیخ محمّدباقرمحمودی، چاپ اوّل، مؤسسه المحمودی، بیروت، ۱۳۹۸ هجری/ ق. ۱۹۷۸ م.
حاکم النیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک على الصحیحین، چاپ اول، دار الکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۱ ق – ۱۹۹۰ م
حنفی قندوزی، شیخ سلیمان، ینابیع المودّه لذوی القربی، دار الاسوه للطباعه والنشر، قم، بی تا.
خطیب البغدادی، احمد بن علی ابو بکر، تاریخ بغداد، دار الکتب العلمیه، بیروت، بی تا.
خوارزمی، موفق بن احمد خوارزمی، المناقب، تحقیق: مالک محمودی، جامعه مدرّسین، قم، بی تا.
الدارمی، عبدالله بن عبدالرحمن، سنن الدارمی، تحقیق: فواز احمد زمرلی، خالد السبع العلمی، چاپ اول، دار الکتاب العربی – بیروت، ۱۴۰۷٫
رشید رضا، محمد رشید بن علی رضا، تفسیر المنار، الهیئه المصریه العامه للکتاب، ۱۹۹۰ م.
الزمخشری، ابو القاسم محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق التنزیل، تحقیق عبد الرزاق المهدی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی تا.
السیوطی، جلال الدین عبدالرحمن ابی بکر، الخصائص الکبرى، دار الکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۰۵ هـ – ۱۹۸۵ م.
————–، تاریخ الخلفاء، تحقیق: محمد محی الدین عبد الحمید، چاپ اول، مطبعه السعاده، مصر، ۱۳۷۱ هـ – ۱۹۵۲ م.
————–، جامع الاحادیث، بی نا، بی تا.
طبرانی، ابو القاسم سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، تحقیق حمدی بن عبدالمجید سلفی، چاپ دوّم، مکتبه العلوم والحکم، موصل، ۱۴۰۴ ق.
————–، المعجم الاوسط، تحقق: طارق بن عوض الله بن محمد، عبد المحسن بن ابراهیم الحسینی، دار الحرمین، القاهره، ۱۴۱۵ هجری ق.
————–، المعجم الصغیر، تحقیق: محمد شکور محمود الحاج امریر، چاپ اوّل، المکتب الاسلامی، دار عمار، بیروت، عمان، ۱۴۰۵ ه ق.
طنطاوی، محمد سید، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، بی نا، بی تا.
طیالسی، سلیمان بن داود ابو داود الفارسی، مسند ابی داود الطیالسی، دار المعرفه – بیروت، بی تا.
عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، فتح الباری، بی نا، بی تا.
عظیم ابادی، ابوالطیّب محمد شمس الحقّ، عون المعبود شرح سنن ابی داود، تحقیق: عبدالرحمن محمد عثمان، چاپ دوّم، المکتبه السلفیه، المدینه المنوره، ۱۳۸۸ هـ، ۱۹۶۸ م.
عینی الحنفی، بدرالدّین، عمده القاری فی شرح صحیح البخاری، بی نا، بی تا.
فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، دار الکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۲۱ هـ ق – ۲۰۰۰ م.
قرطبی، محمد بن احمد، التذکره فی احوال الموتى وامور الاخره، بی نا، بی تا.
متّقی الهندی، علی بن حسام الدین، کنز العمال فی سنن الاقوال والافعال، مؤسسه الرساله، بیروت ۱۹۸۹ م.
مروزی، نعیم بن حماد، الفتن، چاپ اول، دار الکتب العلمیه، بیروت ۱۴۱۸ق.
مزی، یوسف بن الزکی، تهذیب الکمال، تحقیق: د. بشار عواد معروف، چاپ اول، مؤسسه الرساله، بیروت، ۱۴۰۰ ه ق – ۱۹۸۰ م.
مناوی، زین الدین عبد الرؤوف، التیسیر بشرح الجامع الصغیر، چاپ دوم، مکتبه الامام الشافعی، الریاض، ۱۴۰۸ هـ – ۱۹۸۸ م.
————–، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، چاپ اول، المکتبه التجاریه الکبرى، مصر، ۱۳۵۶
نسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبرى، تحقیق: د.عبد الغفار سلیمان البنداری، سید کسروی حسن، چاپ اول، دار الکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۱ ق – ۱۹۹۱ م
نووی، ابو زکریا یحیی بن شرف، المنهاج شرح صحیح مسلم بن الحجّاج، چاپ دوّم، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۳۹۲٫
نیشابوری، مسلم بن حجّاج، صحیح مسلم، دارالجیل (دارالافاق الجدیده)، بیروت، بی تا.
وهابی، محمدرضا، احادیث اثناعشر در منابع سه قرن نخست شیعه، فصلنامه علمی پژوهشی علوم حدیث، ۵۹ و۶۰، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، بهار ۱۳۹۰٫
هیتمی، نور الدین علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۲ هـ ق.
هیثمی، نور الدین، بغیه الباحث عن زوائد مسند الحارث، تحقیق: د. حسین احمد صالح الباکری، چاپ اول، مرکز خدمه السنه والسیره النبویه، المدینه المنوره، ۱۴۱۳ ق – ۱۹۹۲٫
پاسخ دهید