شفاعت در حقیقت، همان مغفرت و رحمت الهى است که از سوى او اعطا مى شود. او اراده کرده تا بنده گنه کارش را ببخشاید و بر اساس حکمت عالى خود، شفیعان را به عنوان سبب و واسطه تعیین کرده و از آنان خواسته است تا واسطه در مغفرت و بخشش گنه کاران باشند.

شفیعان، براى کسانى شفاعت و طلب بخشش مى کنند که خداوند اراده کرده آنان را ببخشاید:

«لا یَشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ ارْتَضى»؛[۱] «شفاعت نمى کنند، مگر براى کسى که او بپسندد».

در نتیجه، نه تنها رحمت شفیعان بیشتر و گسترده تر از رحمت الهى نیست؛ بلکه در اساس غیراز رحمت الهى، هیچ فیض و رحمتى نیست. رحمت از جانب او است؛ لکن اراده حکیمانه الهى، بر اعطاى رحمت از طریق اسباب خاص است. بدین جهت خود او شفیعان را سبب اعطاى رحمت آمرزش قرار داده است. خداوند، پزشک و داروى خاص را، سبب شفاى بیمار قرار داده است و این بدان معنا نیست که رحمت پزشک یا تأثیر دارو، بیشتر از رحمت و قدرت خداوند است؛ بلکه تأثیرگذارى، در دایره حکمت، رحمت و قدرت الهى است.

پس این انگاره که «اگر شفیعان شفاعت نکنند، خداوند گنه کار را عذاب مى کند»، کلیت ندارد و شاید خداوند به گونه دیگرى ـ به تناسب لیاقت وى ـ او را مشمول لطف و رحمت قرار دهد. از این رو شفاعت به عنوان یکى از راه هاى رحمت و بخشش خداوند است و منافاتى ندارد که خداوند از راه هاى دیگر نیز بندگان خویش را بیامرزد. البته این انگاره به یک معنا صحیح است و آن توجه به نقش واسطه هاى فیض الهى است و اینکه خداوند فیض خود را از طریق وسایط (اسباب) اعطا مى کند؛[۲] همچنان که با وساطت پزشک و دارو، شفا و سلامتى بیمار حاصل مى شود. اما اگر مقصود این باشد که: خداوند منفعل از عمل شفیعان است و خواست و اراده او به بخشش تعلق نگرفته، سخن نادرستى است؛ چون وساطت شفیعان برخاسته از اراده خدا و تجلى آن است.

 

دفتر نشر معارف/مؤلفان:محمدرضا کاشفی و سیّد محمد کاظم روحانی


[۱] – انبیاء (۲۱)، آیه ۲۸٫

[۲] – «ابى اللّه ان یجرى الامور الاّباسباب»: میزان الحکمه، ج ۳، ح ۸۱۶۶٫