چه تفاوتی میان عقیده مشرکان در خصوص شفاعت بتها و عقیده شیعیان درباره امامان خود وجود دارد؟
وهابیها درخواست شفاعت از پیامبران و اولیای صالح الهی یا فرشتگان را موجب شرک و کفر میدانند، و به سبب آن مسلمانان را تکفیر مینمایند. پیروان ابن تیمیه و محمّد بن عبدالوهّاب بر این باورند که هر کس بین خود و خدایش واسطههایی قرار دهد و از آنها درخواست شفاعت کند، در واقع آن واسطهها را عبادت و پرستش کرده و مرتکب شرک شده است.[۱]
سلفیها شفاعت را برای پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در روز قیامت بر حسب روایات میپذیرند، ولی درخواست شفاعت از ایشان را در دنیا، شرک و عبادت غیر خدا میدانند.
ابن تیمیه درخواست شفاعت از بندگان صالح خدا را از کارهای مشرکان و انصار برمیشمارد و میگوید؛ همانگونه که مشرکان بتهای خود را واسطه قرار میدادند تا به خداوند تقرّب بجویند، درخواست کنندگان شفاعت نیز همان کار مشرکان را انجام داده و با واسطه قرار دادن پیامبر و خاندانش میخواهند به خدا نزدیک شوند، در حالیکه خداوند علیهم السلاملکرد مشرکان را نکوهش کرده است؛[۲] وی به آیاتی از قرآن در نفی شفاعت تمسک میجوید:
«وَ الذَّیِنَ اتَّخُذوا مِن دُونِهِ أَولِیاءَ ما نَعبُدُهُم إِلّا لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللهِ زُلفی»[۳]؛
«کسانی که جز او معبودانی برگرفتهاند [میگویند:] ما آنها را تنها برای اینکه ما را به خدا نزدیک میسازند، میپرستیم».
و یا خداوند در جای دیگر اینگونه علیهم السلاملکرد مشرکان را نکوهش میکند:
«وَ یَعبُدُونَ مِن دُونِ اللهِ ما لا یَضُرُّهُم وَ لا یَنفَعُهُم وَ یَقُولُونَ هؤلاءِ شُفَعاؤنا عِنَدَاللهِ»[۴]؛
«غیر از خدا چیزهایی را میپرستند که نه به آنان زیان میرساند و نه به آنها سود میدهد، و میگویند: اینان نزد خدا شفاعتگران ما هستند».
یا اینکه خداوند میفرماید:
«فَلا تَدعُوا مَعَ اللهِ أَحَداً»[۵]؛
«هیچ کس را با خدا نخوانید».
در پاسخ به این شبهه و دیدگاه نادرست وهابیت به چند نکته اشاره میشود:
۱ – حقیقت شفاعت آن است که انسان از شفیع و واسطه بخواهد که به خاطر تقرّب و منزلتی که نزد خداوند دارد، برای درخواست کننده دعا کند که خداوند نیاز و حاجت او را برآورده سازد. در واقع شفاعت عبارت است از دعا و درخواست واسطه و شفیع از خداوند. شفاعت خواستن از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) یعنی اینکه از آنها بخواهیم که در حق ما دعا کنند و از خدا درخواست کنند که حاجت ما را برآورده سازد و گناهان ما را ببخشد. پس شفاعت یک نوع دعاست؛ پس طلب شفاعت از غیر همان درخواست دعا از اوست، و هر آینه درخواست دعا و التماس دعا از غیر خداوند امری جایز است، از هر مؤمنی که باشد؛ وهابیت و ابن تیمیه نیز درخواست و التماس دعا از بندگان خدا را به شرط آنکه زنده باشند، جایز میدانند. در نتیجه درخواست شفاعت از هر مؤمنی جایز است، چه رسد به درخواست شفاعت از پیامبر و خاندان پاکش.[۶]
امّا درخواست شفاعت از مردگان که ابنتیمیه آن را شرک و حرام میداند، طبق روایات صحیح السند، امری جایز است؛ زیرا یکی از کارشناسان برجسته وهابیت در علم رجال یعنی ناصرالدین الألبانی روایت کرده که: «الأنبیاء أحیاءٌ فی قبورهم یصلّون»[۷]؛ «پیامبران در قبرهایشان زندهاند و نماز میخوانند».
البانی این حدیث را در موارد گوناگون از کتابش ذکر کرده و آن را صحیح میداند. این حدیث صحیح به صراحت بیان میکند که پیامبران در قبرهای خود زندهاند و مشغول به نماز خواندن میباشند. اگر پیامبران پس از مرگ در قبرهای خود زنده هستند، پس میتوان از آنها طلب شفاعت نمود و درخواست کرد که برای ما دعا کنند.
۲ – نکته محوری در استدلال وهابیت درباره شرک بود استشفاع این است که: طلب شفاعت از پیامبر ص، عبادت و پرستش ایشان است و عبادت و پرستش غیر خدا شرک است.
کبرای این برهان مورد پذیرش است که پرستش غیر خدا شرک است؛ ولی صغرای این استدلال نادرست و باطل است، زیرا طلب شفاعت از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هرگز به معنای عبادت و پرستش ایشان نیست.
وهابیت درخواست شفاعت از پیامبر را همانند درخواست مشرکان از بتهای خود میدانند، در حالیکه این یک قیاس باطل و معالفارق است؛ زیرا این دو موضوع از چند جهت با یکدیگر متفاوت است:
۱ – مشرکان پیامبر خداوند را تکذیب می کردند و بتهای خود را عبادت و پرستش میکردند تا نزد خداوند برای آنها شفاعت کند.
«مَا نَعبُدُهُم إِلّا لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللهِ زُلفی».[۸]
«ما آنها را تنها برای اینکه ما را به خدا نزدیک میسازند، میپرستیم».
در واقع پرستش و عبادت بتها علّت و سبب شفاعت کردن آنها نزد خداست؛ و خداوند بت پرستان را به جهت آن عبادت و پرستش غیر خدا مذمّت و نکوهش میکند نه به درخواست شفاعت از بتها. بت پرستان سنگها و چوبهای بیجان را عبادت میکردند و در برابر آنها کرنش میکردند تا آن بتها برای آنها شفاعت کنند. در حالیکه وقتی شیعیان از امامان خود طلب شفاعت میکنند، هرگز آنها را عبادت و پرستش نمیکنند، عبادت مختص ذات مقدس خداوند است، و در خواست شفاعت در حقیقت طلب و التماس دعا از آنهاست و این با پرستش و عبادت بتها تفاوت جوهری دارد.
۲ – بتها از سوی خداوند اذن و اجازهای در شفاعت کردن نداشتند، بلکه شفاعت قرار دادن بتها نهی شده است؛ ولی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از طرف خداوند اذن و اجازه به شفاعت کردن دارند. گواه بر این مدعی آیاتی است که شفاعت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و خاندانش را جایز دانسته و به آن اذن داده است:
«وَلا یَشفَعُونَ إِلّا لِمَنِ ارتَضی»[۹]؛
«جز برای کسی که او رضایت دهد شفاعت نمیکنند».
«مَن ذَا الَّذِی یَشفَعُ عِندَهُ إِلّا بِإِذنِهِ»[۱۰]؛
«کیست آن کس که جز به اذن خداوند در پیشگاهش شفاعت کند».
«لا یَملِکُونَ الشَّفاعَهَ إِلّا مَنِ أتَّخَذَ عِندَ الرَّحمنِ عَهداً»[۱۱]؛
«آنان اختیار شفاعت ندارند، مگر کسی که در پیشگاه خداوند رحمان عهدی گرفته باشد».
بنابراین خداوند نه برای بتها حق شفاعت کردن قرار داده و نه آنها را شایسته برای این کار میدیده است. در حالیکه خداوند حق شفاعت کردن را برای پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قرار داده و ایشان به خاطر جایگاه برجستهای که در نظام هستی دارند، شایسته و لایق شفاعت کردن میباشند.
۳ – بتها نفع و ضرری ندارند و هیچ به حال مشرکان سودی ندارند، در حالیکه پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از حیات و زندگی متعالی بهرهمند است و هر موجود زندهای دارای علم و قدرت است و میتواند برای ما دعا کند.
۴ – تقرّب و نزدیکی پیامبر و خاندان پاکش به خداوند یک قرب حقیقی و واقعی است، از اینرو میتوانند واسطه و شفیع بین خداوند و مردم قرار بگیرند، ولی قبر بتها به خداوند یک تقرب خیالی و موهوم است، مشرکان به پندار باطل خود اینگونه تصور میکردند که بتها نزد خداوند مقرّبند، در حالیکه در واقع چنین نبودند. بنابراین، نمیتوان درخواست شفاعت را که نوعی طلب دعاست از اولیا و مقرّبین درگاه خداوند، با علیهم السلاملکرد نادرست و شرکآلود بتپرستان قیاس نمود.
شهید مطهری به خوبی درباره تفاوت میان شفاعت مشروع و درست و شفاعت باطل میگوید: «هنگامی که انسان متوسل میشود یا استشفاع میکند باید توجّهش به خدا، و از خدا به وسیله و شفیع باشد، زیرا شفاعت واقعی آن است که مشفوعٌ عنده (خداوند)، شفیع را برانگیخته است برای شفاعت، چون خدا خواسته و رضایت داده است شفیع شفاعت میکند، برخلاف شفاعت باطل که توجّه اصلی به شفیع است برای اینکه اثر بر روی مشفوعٌ عنده بگذارد، لهذا مجرم در این وقت همه توجّهش به شفیع است که برود با قدرت و نفوذی که در مشفوعُ عنده دارد او را راضی گرداند. پس اگر توجّه اصیل به شفیع باشد و از ناحیه توجّه به خدا پیدا نشده باشد، شرک در عبادت خواهد بود.
به بیان دیگر در شفاعت حقیقی، مشفوعٌ عنده یعنی خداوند، برانگیزاننده وسیله یعنی شفیع است؛ و در شفاعت باطل، مشفوعٌ له، یعنی گنهکار، برانگیزاننده او است.
در شفاعتهای باطل که نمونه آن در دنیا وجود دارد، شفیع، صفت وسیله بودن را از ناحیه مجرم کسب کرده است، اوست که وسیله را وسیله قرار داده است. ولی در شفاعتهای حق که نسبت دادن آن به انبیا و اولیا، و مقرّبان درگاه الهی صحیح است، وسیله بودن شفیع از ناحیه خداست، خداست که وسیله را وسیله قرار داده است».[۱۲]
منبع: پرسشها و پاسخهای دانشجویی شیعه و اهل سنت؛ دفتر نشر معارف تدوین و تألیف: علی اصغر رضوانی، مصطفی عزیزی
[۱]. کشف الأرتیاب، سیّد محسن امین، ص ۴۱۳٫
[۲]. همان، ص ۴۱۷٫
[۳]. زمر، آیه ۳٫
[۴]. یونس، آیه ۱۸٫
[۵]. جن، آیه ۱۸٫
[۶]. کشف الأرتیاب، سیّد محسن امین، ص ۴۱۸ و ۴۱۹٫
[۷]. سلسله الأحادیث الصحیحه، البانی، ج ۲، ص ۱۸۷، حدیث شماره ۶۲۱٫
[۸]. زمر، ایه ۳٫
[۹]. انبیاء، آیه ۲۸٫
[۱۰]. بقره، آیه ۲۵۵٫
[۱۱]. مریم، آیه ۸۷٫
[۱۲]. مجموعه آثار، شهید مطهری، ج ۱، ص ۲۶۲، ۲۶۳٫
پاسخ دهید