خداوند متعال که رحمت واسعهء او بر همهء موجودات سایه افکنده است، چنین مقرّر فرمود که مظهر تامّ اسماء و صفاتش را در میان اهل زمین بر انگیزد و همچنان که بر تمام اهل عالم(از ملائکه و آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست)منّت گذاشته و او را واسطهء رحمت تکوینی خویش قرار داده بود بار دیگر با رحمت خاصّ خویش او را واسطهء رحمت تشریعی خویش قرار داد تا آنهایی را که دوست دارند الهی باشند،مشمول این رحمت گرداند.
بعثت حضرت محمد(ص)
خداوند متعال که رحمت واسعهء او بر همهء موجودات سایه افکنده است، چنین مقرّر فرمود که مظهر تامّ اسماء و صفاتش را در میان اهل زمین بر انگیزد و همچنان که بر تمام اهل عالم(از ملائکه و آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست)منّت گذاشته و او را واسطهء رحمت تکوینی خویش قرار داده بود بار دیگر با رحمت خاصّ خویش او را واسطهء رحمت تشریعی خویش قرار داد تا آنهایی را که دوست دارند الهی باشند،مشمول این رحمت گرداند.
لقد من اللّه علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین.۱
خداوند بر مؤمنین منّت گذاشت هنگامی که در میانشان رسولی از خودشان برانگیخت (تا این که)آیات الهی(قرآن)را برایشان بخواند و آنها را پاک گرداند و کتاب و حکمت را به آنها بیاموزد اگر چه پیش از آن در گمراهی آشکاری بسر میبردند.
انسان از استعدادی برخوردار است که جز با عمل به قوانین تشریعی و دینی به فعلیت نمیرسد و مظهر اسماء حق،قرار نمیگیرد و در نهایت به کمال شایستهاش نمیرسد.لذاحکمت خداوند متعال،اقتضاء میکند که آن استعداد را از فیض خویش محروم نسازد و آن را به جانب فعلیتش هدایت نماید.آن استعداد،حقیقتی است در مرتبهء ملکوتی نفس و آن عقل است که با ظهور آن،سایر صفات انسانی (ایثار،سخاوت،گذشت،عاطفه،کرامت،شرف و…)به ظهور میرسند.و لطف او نیز چنین اقتضاء دارد که انسان را به خود نزدیک سازد و این نمیشود مگر با بعث رسول و چنان که در مقالهء قبل بیان شد،غایت ذاتی در خلقت عالم،محبت او به خود است،حبّ ذات،سبب و غایت آفرینش میباشد.اگر غیر از این بود،یعنی غایت ذاتی خارج از ذات او بود،نقص در ذات مقدس او لازم میآمد و نقص مساوی با امکان و نیازمندی است.در صورتی که او وجود صرف و کمال مطلق است و نقص هرگز بر ذات اقدس او راه ندارد و تجلّی و ظهور او در موجودات،غایت بالعرض میباشد.بنابراین حکمت و لطف او در بعث رسول ناشی از حبّ ذات است تا انسانها با اطاعت از رسول،محل شهود اسماء او شوند و این اگر چه برای انسان غایت حقیقی است ولی برای او غایت عرضی است.انسان آنگاه به غایت حقیقی خویش میرسد که به خدا ایمان آورد و به تسبیح و حمد او مشغول شود و این مطلب محقّق نمیشود مگر با واسطهء رحمت در تشریع و وجود رسول و برانگیختن او؛لذا در قرآن فرمود:
انا ارسلناک شاهدا و مبشّرا و نذیرا لتؤمنوا باللّه و رسوله و تعزّروه و توقّروه و تسبّحوه بکره و اصیلا۲٫
براستی ما تو را ای رسول گرامی به عنوان گواه و بشارت دهنده و بر حذر دارنده فرستادیم تا مردم به خدا و رسولش ایمان بیاورند و خدا را یاری کنند و او را تعظیم نمایند و صبح و شام او را تسبیح گویند.
«لام»در لتؤمنوا برای تعلیل است و معنایش این است که بعثت رسول گرامی اسلام(صلی اللّه علیه و آله)واسطه در تسبیح و یاری کردن و عظیم شمردن خدای متعال است.۳
اگرچه رسول گرامی اسلام(صلی اللّه علیه و آله)بدون واسطه مشمول فیض تشریعی الهی قرار میگیرد،آن چنانکه مشمول فیض تکوینی بدون واسطه بود،ولی دیگر انسانها با واسطه او به فیض تشریعی الهی نائل میشوند؛آن چنان که با واسطهء او مشمول فیض تکوینی خدای متعال میگردند.
و با توجه به همین نکته که او واسطهء فیض در تشریع است،اطاعت او اطاعت خداست و بیعت با او بیعت با خدا و زیارت او زیارت خدای متعال میباشد.
ابا صلت از امام رضا(علیه السلام)در مورد حدیثی در رابطه با این که مؤمنین پروردگارشان را بر حسب منازلشان در بهشت زیارت میکنند سئوال میکند، حضرت میفرمایند:
یا ابا صلت انّ اللّه تبارک و تعالی فضّل نبیّه محمّدا(صلّی اللّه علیه و آله)علی جمیع خلقه من النّبیّین و الملائکه و جعل طاعته طاعته و متابعته متابعته و زیارته فی الدّنیا و الآخریه زیارته فقال عزّ و جلّ:«من یطع الرّسول فقد اطاع اللّه»۴و قال:«انّ الذّین یبایعونک انّما یبایعون اللّه ید اللّه فوق ایدیهم»۵و قال النّبیّ(صلّی اللّه علیه و آله):من زارنی فی حیاتی او بعد موتی فقد زار اللّه و درجه النّبیّ ارفع الدّرجات و من زاره فی درجته فی الجنّه من منزله فقد زار اللّه تبارک و تعالی.۶
ای ابا صلت خداوند پیامبرش محمد(ص)را بر تمام خلقش از پیامبران و فرشتگان برتری داد و اطاعت او را مساوی با اطاعت خودش و زیارت آن حضرت را در دنیا و آخرت،زیارت خودش قرار داد و فرمود:کسی که رسول را اطاعت کند از خدا فرمان برده است و نیز فرمود: آنانی که با تو بیعت کردند در حقیقت با خدا بیعت کردهاند.دست خدا بالای دست ایشان است و پیامبر(ص)فرمودند:کسی که در حیاتم و بعد از وفاتم مرا زیارت کند در حقیقت خدا را زیارت کرده است و مقام پیامبر(ص)در بهشت بالاترین درجات و مقامات است و کسی که او را در درجه و منزل بهشتیاش زیارت کند در حقیقت،خدای تبارک و تعالی را زیارت کرده است.
نبی گرامی اسلام حضرت محمد(ص)طبق روایاتی که از اهل بیت(ع)به ما رسیده در بیست و هفت رجب به رسالت مبعوث شد۷و اولین آیاتی که بر آن حضرت نازل شد آیات سورهء علق بود:
اقرأ باسم ربّک الذّی خلق…
او در بدترین زمانها مبعوث شد؛زمانی که در شرق و غرب و در دریا و خشکی فساد شیوع پیدا کرده بود و انسان را به سقوط همیشگی فرا میخواند.قرآن در توصیف آن زمان چنین میگوید:
ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما کسبت ایدی النّاس.۸
فساد و تباهی در خشکی و دریا به سبب آنچه کسب کردند ظاهر شد.
و علی(علیه السلام)در توصیف آن زمان فرمود:
بعثه و النّاس ضلاّ فی حیره و خابطون فی فتنه قدا ستهوتهم الاهواء و استزلتهم الکبریاء…۹
(خداوند)پیامبر(ص)را بر انگیخت هنگامی که مردم(از راه حق)گمراه شده و(در کار خویش و انتخاب راه)سرگردان بودند و از روی خط و اشتباه در مسیر فتنه و فساد قدم مینهادند و هوی و آرزوها(ی بیجا)ایشان را فریفته و به طمع انداخته بود و کبر و نخوت آنها را به اشتباهکاری وا داشته…
انسان،این موجود عاقل و مختار،آفریده شده بود تا زمین را مظهر حق و عبادتگاه الهی قرار دهد ولی هوای نفس و شیاطین که خود ملکوتی او را در لابلای حجابهای شهوت و غریزههای حیوانی و خودخواهی و حبّ دنیا پنهان ساخته بودند، عقل او را نیز در میان لجنهای هوس و تزویر مدفون کردند.با ظهور پیامبر(ص)که نوید بخش حیات دوبارهء خود ملکوتی و عقل انسان بود،قرآن(که تجلّی گاه خدا بود) نازل شد تا انسانها با عمل به آن،مظهر حق شوند.علی(ع)در مورد بعثت آن حضرت فرمود:
فبعث اللّه محمّدا(صلّی اللّه علیه و آله)بالحقّ لیخرج عباده من عباده الاوثان الی عبادته و من طاعه الشّیطان الی طاعته بقرآن قد بینّه و احکمه…فتجلّی لهم سبحانه فی کتابه من غیر ان یکونوا رأؤه.۱۰
خداوند محمد(صلی اللّه علیه و آله)را به حق و راستی برانگیخت تا این که بندگانش را از (لجنزار)عبادت بتها باز داشته بو به(گلستان)عبادت و بندگی او رهنمون گردد و از پیروی شیطان منع کرده و به فرمانبرداری او سوق دهد،بوسیلهء قرآنی که آن را آشکار و محکم و استوار فرمود…بدین ترتیب خدای سبحان در کتابش خود را به ایشان نشان داد بیآنکه او را ببینند.
آن حضرت به جهت اخلاق کریمهای که داشت،در سختیها و حوادث و گرفتاریها شکیبا بود،هیچگاه بر قومش نفرین نفرمود.آنگاه که آیهء:فاصدع بما تؤمّر و اعرض عن المشرکین۱۱نازل شد پیامبر به کوه صفا رفت و خطاب به اهل عالم ندا در داد:یا ایّها النّاس انّی رسول اللّه ربّ العالمین،با شنیدن این ندای تکان دهنده،مردم به او خیره شدند.بعد به کوه مروه رفته و در آنجا نیز با صدای بلند رسالت خویش را بر جهانیان اعلام کرد.در این موقع ابو جهل سنگی به طرف آن حضرت انداخت که به پیشانی او اصابت کرد و سایر مشرکین نیز با پیروی از وی آن حضرت را سنگ باران کردند.رسول خدا به کوه پناه برد و به سنگی تکیه داد و چون جبرئیل بر او نازل شد حضرت فرمود:دیدی که قوم من چگونه با من رفتار کردند؟گفتارم را تکذیب کرده و طردم نمودند.و چون فرشتگانی برای حمایت آن حضرت در مقابل مشرکین نازل شدند،حضرت خطاب به آنان فرمود:
قد امرتم بطاعتی؟قالوا نعم فرفع رأسه الی السّماء و نادی:انّی لم ابعث عذابا انّما بعثت رحمه للعلمین،دعونی و قومی فانّهم لا یعلمون…۱۲
آیا مأمور هستید که از من اطاعت کنید؟گفتند:بلی.پس(پیامبر ص)سرش را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود:بجهت عذاب مردم نیامدهام من آمدهام تا رحمت برای جهانیان باشم.
مرا با قومم واگذارید که اینها نادانند…
لذا او بیش از همهء انبیاء اذیت شد.۱۳
آری به سبب حلم،بردباری،سعهء صدر،صبر و…او بود که قرآن دربارهاش فرمود:
لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتّم حریص علیکم بالمؤمنین رؤف رحیم.۱۴
به حقیقت رسولی از میان خودتان به سوی شما آمد که پریشانی و مصیبت شما بر او سخت تلخ است.در محبت بر شما حریص بوده و به گروندگان خود مهربان و دلسوز است.
وحی
وحی عبارت است از دریافت علوم و معارف و درک حقایق…از مبدأ فیّاض به وساطت نورانیت روح اعظم(که عقل کل نامیده میشود)با مشاهده فرشتهء حامل وحی که از مراتب تنزلّی آن روح کلّی و از جملهء جنود و خادم آن عقل کلّی است.۱۵
در مقالات قبل آوردیم که نبی گرامی اسلام(صلی اللّه علیه و آله)از مراتب وجودی برخوردار است که اول مرتبهء آن نور اعظم یا اسم اعظم الهی است.لذا در این مرتبه،تمام حقایق بر آن حضرت مکشوف است.چنان که فرمودهاند:لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا.پیامبر به مقتضای این مرتبه،معلّم جبرئیل و ملائکه و هر موجود دیگری است و راهی برای ملائکه حتّی فرشتهء وحی به این مرتبه از کمال نیست. حضرت محمد(ص)به مقتضای این مرتبه،واسطهء فیض در نزول جبرئیل است.ولی تنزّل آن نور از عالیترین مرتبهء قرب به نازلترین درجهء وجود که تعلّق آن به بدن جسمانی است و وجود حجابهای نورانی بسیار،حکم میکند که حقایق را از طریق وحی(با واسطهء جبرئیل یا از وراء حجاب و یا بدون واسطه)درک کند و درک حقایق از هر طریق-با واسطه یا بدون واسطه-شهودی و حضوری است.چنان که در روایت وارد شده:
فکان یائیه من قبل اللّه عزّ و جلّ مثل الذّی یراه بعینه.۱۶
آنچه از جانب خدای عزّ و جل بر پیامبر نازل میگشت مانند چیززی بود که آشکارا میدید.
و لذا مرکز وحی،قلب پیامبر(ص)میباشد…فانّه نزّله علی قبلک باذن اللّه،بر این اساس این گونه نیست که جبرئیل معلّم آن حضرت باشد بلکه او حقایق و آیات الهی را از مقام نورانی آن حضرت میگیرد و به مرتبهء نازله وجود آن حضرت فرود میآورد،بنابراین او خدمتگزار آن حضرت است.ودر برخی از روایات وارد شده که جبرئیل در هنگام نزول،اذن دخول از رسول گرامی(ص)میگیرد و مانند عبدی در مقابل حضرت است.
عن ابی عبد اللّه(علیه السّلام) قال:کان جبرئیل اذا اتی النّبیّ(ص)فعد بین یدیه قعده العبد و کان لا یدخل حتّی یستأذنه.۱۷
امام صادق(علیه السلام)فرمودند:جبرئیل هنگام نزول،همچون عبدی در مقابل پیغمبر مینشست و بدون اجازه بر آن حضرت داخل نمیشد.
و در وحی بدون واسطه بود که حالت آن حضرت دگرگون میگشت:
عن عبید بن زراره عن ابیه قال:قلت لابی عبد اللّه(علیه السلام)جعلت فداک الغشیه الّتی کانت تصیب رسول اللّه(صلّی اللّه علیه و آله)اذا نزل علیه الوحی؟قال:فقال ذلک اذا لم یکن بینه و بین اللّه احد ذاک اذا تجلّی اللّه له…۱۸
زراره گوید:به امام صادق(علیه السلام)عرض کردم فدایت گردم،غشوهای که بر رسول خدا(ص)عارض میشد در چه هنگام از وحی بود؟
فرمودند:هنگامی بر آن حضرت عارض میگشت که بین او و خدا واسطه در وحی وجود نداشت.آن،هنگامی بود که خدا بر پیغمبر تجلّی میکرد.
و نیز نقل شده است که بدن آن حضرت سنگین میشد.۱۹حکیم محقّق ملا عبد اللّه مدرّس زنوزی میگوید:
«و ظهور جبرئیل از برای حضرت رسالت(صلی اللّه علیه و آله)به صورت دحیه کلبی،متواتر بلکه نزدیک به ضرورت اسلام است و لیکن صورت عینی خارجی بوده، نه خیالی…نه در عالم حس و ماده.اگر در عالم حس و ماده بود لازم میآمد که هر صحیح البصری با تحقّق شرائط ابصار،توانایی دیدن آن ملک را داشته باشد و به اتفاق اهل اسلام چنین نبوده است.پس نبی گرامی اسلام(ص)او را به چشم دیگری میدیدند نه با دید حس…و لذا آن جناب در خواب میدیدند آنچه را که در بیداری میدیدند واضح است که با دیدهء باطن بوده نه با دیدهء ظاهر.بلی اگر رأی آن حضرت تعلق بگیرد.که دیگران نیز آن ملک را ببینند.میتوانند بینند»۲۰
چنان که در روایت وارد شده است،مرتبهء عالیهء نفس پیامبر که از آن تعبیر به روح القدس میشو حامل نبوّت بوده است و این روحی است که خواب و غفلت و سهو و اشتباه بر او عارض نمیشود.۲۱
امام باقر(علیه السلام)فرمودند:
…فکان رسول اللّه(ص)رسولا نبیّا یأتیه جبرئیل قبلا فیکلّمه و یراه و یأتیه فی النّوم.۲۲
رسول گرامی اسلام(ص) رسولی پیام آور بود.جبرئیل از پیش رو بر او وارد میشد. حضرت با او تکلّم میکرد و او را میدید و در خواب(نیز)بر آن حضرت وارد میشد.
به هر حال غرض از بعثت و وحی این بوده است که علوم و معارف و حقایق الهی به واسطهء رسول اللّه(ص)به انسانها برسد و آنها را از نقص رهانیده به کمال شایستهء ایشان برساند.تا هر کس در حد توانش،مظهر اسماء و صفات الهی گردد.
پی نوشت ها:
۱ – سوره آل عمران/۱۶۴٫
۲ – سوره فتح/۸ و ۹٫
۳ – المیزان ج ۱۸ ص ۲۹۸٫
۴ – سوره نساء/۸۰٫
۵ – سوره فتح/۱۰٫
۶ – عیون اخبار الرضا ج ۱/۱۱۵٫
۷ – بحار ج ۱۸ ص ۱۸۹ روایت ۲۱،۲۲،۲۳،۲۴٫
۸ – سورهء روم/۴۱٫
۹ – نهج البلاغه فیض خطبه ۹۴٫
۱۰ – نهج البلاغه فیض خطبه ۱۴۷٫
۱۱ – سوره حجر/۹۳:با صدای بلند آن چه را که مأموری به خلق برسان و از مشرکان روی برگردان.
۱۲ – بحار ج ۱۸ ص ۲۴۱،۲۴۲،۲۴۳٫
۱۳ – ما اوذی احد مثل ما اوذیت فی اللّه(میزان الحکمه ج ۹ ص ۶۷۰)
۱۴ – سوره توبه/۱۲۸٫
۱۵ – انوار جلیه ص ۱۲۷٫
۱۶ – بحار ج ۱۸ ص ۲۶۲ روایت ۱۶٫
۱۷ – بحار ج ۱۸ ص ۲۶۵ روایت ۵ و ص ۲۶۰ روایت ۱۲ و ص ۲۶۸ روایت ۳۰ و ص ۲۷۱ روایت ۳۶٫
۱۸ – بحار ج ۱۸ ص ۲۵۶ روایت ۶٫
۱۹ – بحار ج ۱۸ ص ۲۶۳ روایت ۲۰٫
۲۰ – انوار جلیه ص ۱۲۹٫
۲۱ – بحار ج ۱۸ ص ۲۶۴ روایت ۲۱٫
۲۲ – بحار ج ۱۸ ص ۲۷۰ روایت ۳۵٫
پاسخ دهید