به نظر شیعه، نصب حضرت صادق علیه السّلام به مقام امامت از جانب خداوند متعال بوده و این بدان معناست که آن حضرت دارای شرایط لازم برای احراز این منصب بوده است. حضرت در میان اهل سنت، از نظر روایت حدیث و فقاهت و افتاء، از موقعیت شامخی برخوردار بوده به طوری که او را از شیوخ مسلّم ابو حنیفه و مالک بن انس و شمار فراوانی از محدثان بزرگ زمان خود به شمار آوردهاند.
مالک بن انس از جمله کسانی است که مدتی در محضر امام صادق علیه السّلام تلمذ کرده و درباره شخصیت آن حضرت چنین میگوید:
و لقد کنت آتی جعفر بن محمد و کان کثیر المزاح و التبسم، فاذا ذکر عنده النبی صلّی اللّه علیه و آله اخضرّ و اصفرّ، و لقد اختلفت الیه زمانا و ما کنت أراه الّا علی ثلاث خصال: امّا مصلّیا و اما صائما و اما یقرأ القرآن و ما رأیته قطّ یحدّث عن رسول الله صلّی اللّه علیه و آله إلّا علی الطّهاره و لا یتکلم فی ما لا یعنیه و کان من العلما الزهاد الذین یخشون الله و ما رأیته قط الا یخرج الوساده من تحته و یجعلها تحتی.[۱]
مدتی خدمت جعفر بن محمد مشرف میشدم. آن حضرت اهل مزاح بود و همواره تبسم ملایمی بر لبهایش نقش میبست. هنگامی که در محضر او نامی از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله برده میشد، رنگش به سبزی و سپس به زردی میگرایید. در مدتی که به خانه آن حضرت رفت و آمد داشتم او را خارج از سه حال ندیدم؛ یا نماز میخواند یا روزه بود و یا به قرائت قرآن اشتغال داشت و هرگز بدون وضو از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله نقل حدیث نمیفرمود و سخنی به گزاف نمیگفت. ایشان از آن دسته از علمای زاهدی بود که ترس از خدا سراسر وجودش را فرا گرفته بود. هرگز به خدمت او شرفیاب نشدم جز این که زیراندازش را از زیر پای خود برمیداشت و زیر پای من میگذاشت.
از عمر بن المقدام نقل شده که گفت: کنت اذا نظرت الی جعفر بن محمد علمت أنّه من سلاله النبیین.[۲] هنگامی که جعفر بن محمد علیهما السّلام را میدیدم، میفهمیدم که او از نسل پیامبران است.
جاحظ از علمای مشهور قرن سوم درباره آن امام چنین میگوید: جعفر بن محمد الذی ملاء الدنیا علمه و فقهه و یقال أن أبا حنیفه من تلامذته و کذلک سفیان الثوری و حسبک بهما فی هذا الباب. [۳]جعفر بن محمد کسی بود که علم و فقهش عالم را فرا گرفته و گفته میشود که ابو حنیفه از شاگردان او بود و همچنین سفیان ثوری و تلمذ این دو نزد آن حضرت در عظمت علمی او کافی است.
ابن حجر هیتمی نیز در مقام تمجید از شخصیت علمی امام اشاره به این نکته دارد که افرادی چون یحیی بن سعید، ابن جریح، مالک، سفیان ثوری، ابو حنیفه و شعبه و ایوب فقیه از آن حضرت نقل روایت نمودهاند. [۴]یک نمونه از دانش اندوزی ابو حنیفه از امام صادق علیه السّلام را وزیر آبی در کتابش آورده که حضرت در پاسخ پرسش ابو حنیفه که پرسیده بود: یا أبا عبد الله ما أصبرک علی الصلاه، مطالب مفصلی را بیان فرمودند.[۵]
درباره شخصیت امام صادق علیه السّلام عبارات زیادی از علما و اندیشمندان نقل شده که استاد اسد حیدر قسمت معظمی از آنها را در کتاب ارزشمند خود «الامام الصادق و المذاهب الاربعه» گرد آورده[۶] و طبعا در اینجا نیازی به تکرار آنها نیست. کثرت دانش اندوزانی که در محفل درس امام حاضر میشدند و یا از آن حضرت حدیث نقل میکردند، نشان دهنده عظمت شخصیت علمی ایشان میباشد.
حسن بن علی الوشاء میگفت: در مسجد کوفه نهصد نفر را دیده که حدّثنی جعفر بن محمد[۷]میگفتند. برخی منابع، شمار کسانی را که از آن حضرت تلمذ کرده و حدیث شنیدهاند، حدود چهار هزار نفر یاد کردهاند. [۸]
سفیان ثوری- که در منابع اهل سنت به زهد و علم شهرت دارد- همراه نصیر بن کثیر نزد امام صادق علیه السّلام زانوی ادب زده و از آن حضرت بهره علمی و اخلاقی برده است. [۹]نصیر با سفیان در موسم حج نزد امام آمد و گفت: میخواهم به حج بروم.
چیزی به من تعلیم ده تا به وسیله آن نجات پیدا کنم. امام دعایی به آنها تعلیم فرمود.[۱۰]
در موارد دیگری نیز عاجزانه از امام میخواست تا برای او حدیثی نقل کند.
در این میان کسانی نیز بودند که با نقل احادیث کاذبی از امام صادق علیه السّلام، قصد تضعیف آن حضرت را داشتند. شریک در این باره میگوید: جعفر بن محمد مردی صالح و باتقوا است اما افراد جاهلی نزد او رفت و آمد دارند که در بیرون، احادیث جعلی از وی نقل میکنند، آنها به منظور اندوختن مال و اخاذی از مردم، هر منکری را بر آن حضرت نسبت میدهند؛ از آن جمله بیان بن سمعان یکی از غلات معروف است که ادعا دارد شناخت امام، از نماز و روزه و کلیه ی واجبات و فرائض شرعی کفایت میکند. شریک در پایان سخنانش میگوید: ساحت جعفر از کلیه این اکاذیب پاک و مبرّا است، ولی وقتی مردم آنها را میشنوند، موقعیت امام در نظر آنها ضعیف میشود.[۱۱]
از این موارد که بگذریم، امام در عصر خود، به ویژه در نگاه دانشمندان جامعه، از عظمت فراوانی برخوردار است. ابو زهره در این زمینه مینویسد:
ما أجمع علماء الاسلام علی اختلاف طوائفهم فی أمرکما أجمعوا علی فضل الإمام الصادق و علمه.[۱۲] علمای اسلام با تمام اختلاف نظرها و تعدد مشربهایشان در فردی غیر از امام صادق علیه السّلام و علم او اتفاق نظر ندارند.
شهرستانی نویسنده کتاب مشهور «ملل و نحل» درباره شخصیت علمی و اخلاقی آن حضرت مینویسد: و هو ذو علم غزیر فی الدین و ادب کامل فی الحکمه و زهد بالغ فی الدنیا و ورع تامّ عن الشهوات.[۱۳] او در امور و مسائل دینی از دانشی بیپایان و در حکمت از ادبی کامل و نسبت به امور دنیا و زرق و برقهای آن از زهدی نیرومند برخوردار بود و از شهوتهای نفسانی دوری میگزید.
ابو حنیفه افزون بر این که از امام باقر علیه السّلام بهرهها برده[۱۴] از امام صادق علیه السّلام نیز حدیث نقل میکند؛ چنانکه روایات او از امام صادق علیه السّلام در کتاب «الآثار» وی فراوان دیده میشود.[۱۵]
او خود درباره امام صادق علیه السّلام میگفت: ما رأیت أفقه من جعفر بن محمد، و أنّه أعلم الأمّه[۱۶]، من هرگز فقیهتر از جعفر بن محمد ندیدهام، او مسلّم اعلم امّت اسلامی است.
ابن خلکان، از مورخان مشهور، درباره آن حضرت میگوید: أحد الأئمّه الاثنی عشر علی مذهب الامامیه و کان من سادات أهل البیت و لقّب بالصادق لصدق مقالته، و فضله أشهر من أن یذکر[۱۷]، او یکی از امامان دوازدهگانه امامیه و از بزرگان اهل بیت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بود، به جهت صدق سخنانش به لقب صادق شهرت یافت و فضل او مشهورتر از آن است که نیازمند توضیح باشد.
شیخ مفید درباره آن حضرت میگوید: و لم ینقل العلماء عن احد من اهل بیته ما نقل عنه. [۱۸]علمای اسلام از احدی به اندازه آن حضرت حدیث نقل نکردهاند.
منصور عباسی که همواره درگیر مبارزه با علویان بود، میکوشید تا شخصیت فقهی امام صادق علیه السّلام را با مطرح کردن برخی از فقهای اهل سنت مثل مالک بن انس کم رنگ جلوه دهد. او به مالک میگفت: به خدا تو عاقلترین مردم هستی … اگر عمر من باقی بماند، فتاوا و اقوال تو را همانند مصحف نوشته به تمام آفاق فرستاده و مردم را مجبور به پذیرش آن میکنم.[۱۹]
این حرکت منصور ناشی از علاقه وی به مالک نبود، بلکه بر آن بود تا با برجسته کردن مالک، آتش کینه و حسد خود نسبت به امام صادق علیه السّلام و دیگر علمای مخالف فرو نشاند.
منصور به منظور ایراد خدشه به شخصیت علمی و فقهی امام، به هر وسیلهای توسل میجست، چنانکه ابو حنیفه را واداشت تا رو در روی امام ایستاده و با وی به بحث بپردازد، تا در صورت پیروزی ابو حنیفه، امام را در صحنه علم و دانش اسلامی تحقیر کند. ابو حنیفه خود جریان این داستان را چنین نقل کرده است:
منصور به من گفت: مردم توجه عجیبی به جعفر بن محمد پیدا کرده و سیل جمعیت به طرف او سرازیر شده است، تو چند مسأله از مسائل مشکل را آماده کرده و حل آنها را از جعفر بخواه و چون او نتوانست جواب مسائل تو را بدهد، از چشم مردم خواهد افتاد. من نیز چهل مسأله بسیار پیچیده و مشکل آماده کردم.
آنگاه امام صادق علیه السّلام و ابو حنیفه در حیره و در حضور منصور با هم ملاقات میکنند. ابو حنیفه لحظه ورود خود به مجلس منصور را چنین توصیف میکند:
هنگامی که وارد مجلس شدم جعفر بن محمد را دیدم که هیبت و عظمت شخصیت وی حتی خود منصور را تحت الشعاع قرار داده بود، سلام کرده و در جای خود قرار گرفتم. آنگاه منصور خطاب به من چنین گفت: مسائل خود را بر ابو عبد اللّه عرضه کن. من مسائلی را که با خود آورده بودم یکی پس از دیگری از آن حضرت میپرسیدم و او در پاسخ میفرمود: درباره این مسأله عقیده شما چنین است و اهل مدینه چنین میگویند و ما چنین میگوییم. نظر آن حضرت در پارهای از مسائل طرح شده با نظر ما و در پارهای دیگر با نظر اهل مدینه و در مواردی با نظر هر دو مخالف بود. بدین ترتیب چهل مسأله به آن حضرت عرضه و جواب آنها دریافت شد.
پس از پایان مناظره، ابو حنیفه بیاختیار آخرین سخن خود را با اشاره به امام صادق علیه السّلام چنین ادا کرد:
إنّ أعلم الناس، أعلمهم باختلاف الناس،[۲۰]دانشمندترین مردم کسی است که به آراء و نظرهای مختلف علما در مسائل، احاطه داشته باشد. امام صادق علیه السّلام نیز همچون جدش امیر مؤمنان علیه السّلام میفرمود: سلونی قبل ان تفقدونی، فإنّه لا یحدثکم أحد بعدی بمثل حدیثی.[۲۱] قبل از آن که مرا نیابید بپرسید و بعد از من کسی نیست که چون من برای شما حدیث بگوید.
از امام صادق علیه السّلام نه تنها در مسائل فقهی، بلکه در زمینه تفسیر، علم کلام و اخلاقیات، احادیث با ارزشی به دست ما رسیده است. با مراجعه به بخش اصول کتاب «کافی»، عمق و وسعت نظر امام درباره مسائل عقلی اسلام آشکار میشود. تفاسیر روایی شیعه همچون «البرهان»، «صافی» حاوی روایات فراوانی از احادیث آن حضرت در این زمینه میباشد.
ابو زهره عالم سنی در این زمینه مینویسد: و لم یکن علمه مقصورا علی الحدیث و فقه الاسلام، بل کان یدرس علم الکلام.[۲۲] دانش آن حضرت منحصر به حدیث و فقه اسلامی نبود، بلکه علم کلام نیز تدریس میفرمود.
تفصیل نظریات کلامی امام را در اینجا نمیتوان بیان داشت، اما جمله معروف امام در مسائل جبر و تفویض که فرمود: لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین، زیباترین، جامعترین و دقیقترین تعبیری است که در این مسأله ابراز شده است.
ابو زهره در جای دیگر از کتابش درباره امام صادق علیه السّلام میگوید:
و فوق هذه العلوم، قد کان الامام الصادق علی علم بالاخلاق و ما یؤدّی الی فسادها. [۲۳]
بالاتر از همه این علوم، امام صادق علیه السّلام در زمینه اخلاق و علل و انگیزههای فساد آن، آگاهیهای بسیار ارزندهای داشت.
شمار راویانی که از امام حدیث نقل کردهاند بسیار زیاد است. اسامی آنان را در «تهذیب الکمال» مزی[۲۴] و دیگر کتب رجالی چون «تهذیب التهذیب» میتوان یافت.
در میان آنان، بسیاری از شخصیتهای مهم اهل سنت قرار دارند. ذهبی در «سیر اعلام النبلاء» نام رواتی که از امام صادق علیه السّلام حدیث نقل کردهاند را آورده است.[۲۵]
این در حالی است که بسیاری از محدثان جرأت نقل حدیث از امام را در عهد بنی امیه نداشتند. درباره مالک بن انس آمده که: لم یرو عن جعفر بن محمد حتی ظهر أمر بنی العباس.[۲۶] از امام صادق علیه السّلام روایت نکرد تا آن که بنی عباس به حکومت رسیدند.
منبع:کتاب حیات فکری وسیاسی ائمه ازصفحه۳۲۷ تا ۳۳۳/ رسول جعفریان
[۱] المناقب، ص ۴۱ به نقل از ابو زهره؛ الامام مالک، صص ۹۵- ۹۴؛ و نک: الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ج ۲، ص ۵۳؛ التوسل و الوسیله، ابن تیمیه، ص ۵۲
[۲] تهذیب التهذیب، ج ۲، ص ۱۰۴؛ کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۸؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج ۲، ص ۵۵۶؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۶، ص ۲۵۷
[۳] رسائل الجاحظ، ص ۱۰۶
[۴] الصواعق المحرقه، ص ۱۲۰
[۵] نثر الدر، ج ۱، ص ۳۵۶
[۶] الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ج ۱، صص ۶۲- ۵۱
[۷] الامام الصادق، ص ۱۲۹؛ و نک: الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ج ۱، ص ۶۷
[۸] کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۶۶
[۹] العقد الفرید، ج ۳، ص ۱۷۵؛ تذکره الحفاظ، ج ۱، ص ۱۶۷؛ الاتحاف بحب الاشراف، ص ۱۴۷؛ کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۵۷
[۱۰] السهمی تاریخ جرجان، ص ۵۵۴؛ المزی، تهذیب الکمال، ج ۵، ص ۹۲؛ ابن عساکر به نقل از طبری، ج ۱۵ طبع لین. ص.Lxxxiv
[۱۱] رجال کشی، صص ۳۲۵- ۳۲۴
[۱۲] الامام الصادق علیه السّلام، ص ۶۶
[۱۳] الملل و النحل، ج ۱، ص ۱۴۷؛ الامام الصادق علیه السّلام ص ۳۹
[۱۴] جامع المسانید، ج ۲، ص ۳۴۹
[۱۵] الامام الصادق علیه السّلام، ص ۳۸
[۱۶] جامع المسانید، ج ۱، ص ۲۲۲؛ الامام الصادق علیه السّلام، ص ۲۲۴ و الامام ابو حنیفه، ص ۷۰
[۱۷] وفیات الاعیان، ج ۸، ص ۱۰۵
[۱۸] کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۶۶
[۱۹] تذکره الحفاظ، ج ۱، ص ۲۰۹
[۲۰] تهذیب الکمال، ج ۵، صص ۷۹- ۸۰؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج ۲، ص ۵۵۶؛ الامام الصادق علیه السّلام، صص ۲۸- ۲۷؛ الامام ابو حنیفه، صص ۷۱- ۷۰
[۲۱] تهذیب الکمال، ج ۵، ص ۷۹؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۶، ص ۲۵۷؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج ۲، ص ۵۵۹
[۲۲]الامام الصادق علیه السّلام، ص ۶۶
[۲۳] همان، ص ۶۷
[۲۴] تهذیب الکمال، ج ۵، صص ۷۶- ۷۵
[۲۵] سیر اعلام النبلاء، ج ۶، ص ۲۵۶
[۲۶] الکامل فی ضعفاء الرجال، ج ۲، ص ۵۵۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۶، ص ۲۵۶
پاسخ دهید