شب یازدهم ماه مبارک رمضان آیت الله صدیقی در مهدیه امام مجتبی علیه السلام به سخنرانی پرداختند که مشروح آن تقدیم حضور می گردد.
- دشمنی دشمن ما با اسلام و استقلال
- مرام کمونیستی و لیبرالها تحت تأثیر حرکت امام خمینی
- دشمنی دنیای غرب با انقلاب اسلامی
- مؤلّفههای قدرت انقلاب ایران
- ایمان در رأس امور است
- استثنایی بودن شهدای اصفهان
- تخت فولاد محل دفن بزرگان و عرفا
- بیان خاطرهی ایمان قوی امام در زمان جنگ از زبان آقای پرورش
- وضعیت نامناسب ارتش و سپاه در اوائل جنگ
- دستور قرآن به نترسیدن از دشمن
- معجزهی حضرت زینب سلام الله علیها در مورد باز ایستادن شترها
- قدرت حضرت زینب سلام الله علیها در بازار کوفه
- عنایت حضرت زینب سلام الله علیها به رزمندگان در سوریه
- تهدید شدن ایمان جوانان توسّط دنیای کفر
- انتخاب نام حضرت زینب سلام الله علیها توسّط خدای عزوجل
- شأن حضرت زینب سلام الله علیها همانند شأن حضرت خدیجه سلام الله علیها
- خدیجه سلام الله علیها جزء چهار زن کامل
- کشف وجود پیامبر توسّط حضرت خدیجه سلام الله علیها
- بیان چهار گوهر وجودی پیامبر توسّط حضرت خدیجه سلام الله علیها
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهُِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّهَ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا داعِیَ اللهِ وَ رَبَّانِیَّتِهِ آیاتِهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا سَفِینَهَ النَّجَاهِ، سَیِّدِی مَوْلَایَ أَغِثْنَا وَ أَدْرَکْنَاهُ، وَ لَا تُهْلِکْنَا».
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِ نُفُوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أَرْوَاحُ مَنْ سِوَاهُ فِدَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلِی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
دشمنی دشمن ما با اسلام و استقلال
من امشب در دو زمینه صحبت میکنم؛ یک بخش از صحبت راجع به مادر ما حضرت خدیجه (سلامالله علیها) است، یک بخش هم هر شب راجع به مطالبی که حضرت آقا فرمودند، مطالب بزرگ و بلندی بود که مقام معظّم رهبری دور روز قبل در جمع مسئولین مطرح کردند جفا است که ما نسبت به بیانات ایشان بیتفاوت باشیم. ایشان فرمودند: ما در حال جنگ هستیم، یعنی دشمن داریم. دشمن دست از سر ما بر نداشته است و برنمیدارد. دشمن ما، دشمن ما نیست، دشمن دین ما است، دشمن اسلام ما است. دشمن حاکمیّت دین است، دشمن استقلال است. او یک گرگی است که به هر گلهای بیفتد همه را نابود میکند و اینها از دیرباز دو قرن است، دویست سال است برای نابودی مذهب برنامهریزی کردند.
مرام کمونیستی و لیبرالها تحت تأثیر حرکت امام خمینی
خداوند متعال امام را مأمور کرد آمد نقشهی دویست سالهی اینها را به هم ریخت. یک قدرت جدیدی در منطقه سر سفرهی شهدا حادث شد، تجلّی کرد و قدرتهای بزرگ را به چالش کشید. مرام کمونیستی را که به کلّی تحت الشّعاع قرار داد و دیگر زمینهای برای بقای آن باقی نماند و این قدرت عظیم انقلاب، این جوشش خون شهدا، این روحیهی استقلالطلبی، عزّت خواهی زیر پرچم ولایت دنیای غرب را، لیبرال را مورد تحت قرار داد. یعنی فرهنگ انقلاب برای اینها تهدید است. بیداری بشریّت برای اینها تهدید است. چون احساس خطر کردند، اینها بار دیگر همهی امکانات خود را جمع کردند با اسلام ناب، اسلام غدیر، اسلام عاشورا، اسلام شهادت، اسلام مقاومت، اسلام صبر آمدند که کار را یک سره بکنند.
دشمنی دنیای غرب با انقلاب اسلامی
از روز اوّلی که انقلاب ما پیروز شد، ما هیچ کاری به آنها نداشتیم. آمدند لولههای نفتی ما را در قسمتهای جنوبی کشور منفجر کردند. اقوام را تحریک کردند، خلق ترک، خلق ترکمن، خلق بلوچ، این خلقیها در هر نقطه از کشور یک شورشی به پا کردند. وقتی نظام بر این شورشها غلبه کرد، آنها را جمع کرد، جنگ را بر ما تحمیل کردند، ما جنگی با عراق نداشتیم، آنها بر ما حمله کردند عراق هم کسی نبود، سگ آمریکا و شوروی بود. میگهای روسی بود آمدند در این فرودگاه ما ریختند؛ خود من با چشم خود سه میگ سیاه را دیدم، آمدند بمبهای خود را ریختند و بلند شدند رفتند. ما با کسی جنگی نداریم. ما میخواهیم خود باشیم، بزرگتر نداشته باشیم. دین ما این را به ما میگوید. خون کربلای ما این را به ما میگوید. چون امام حسین با خون خود نوشت: «هِیهَات مِنَ الذِّلَه»، «هِیهَات مِنَ الذِّلَه» به ما اجازه نمیدهد تسلیم بشویم، باج بدهیم. به ما میگوید: غیرت داشته باش، ناموس خود را حفظ بکن، اقتصاد خود را هم خود آباد بکن، محتاج شرق و غرب نباش.
مؤلّفههای قدرت انقلاب ایران
حالا که اینطور است دنیا آمده است در چند جبهه با ما میجنگد، ما باید هم دشمن را و هم سلاحها و تجهیزات و تاکتیکهای دشمن را شناسایی بکنیم، هم خود را در حال جنگ ببینیم. الآن وقت رفاهطلبی و بگو و مگو نیست. الآن جنگ تمام عیاری است که دنیا با ما دارد و ما هم داریم از موجودیّت خود دفاع میکنیم. حضرت آقا اهداف دشمن را بیان کرد، مؤلّفههای قدرت ما را بیان کرد، بعد هم اهداف دشمن را مشخّص کرد. مؤلّفههای قدرت ما یعنی چیزی که باعث شد ما ساواک را، شاه را، مستشارهای آمریکایی را، عوامل شوروی را، شرق و غرب را از مملکت خود بیرون بکنیم و مملکت را از چنگ آنها بگیریم و بگوییم: نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی.
ایمان در رأس امور است
این اموری است که در رأس آنها ایمان است. آن که کار میکند، ایمان است. آن که شجاعت را، شهادتطلبی را به ما میدهد ایمان ما است. اینها با همهی روشهای خود دارند علیه ایمان میجنگند، در این شبکههای اجتماعی فحشا را تبلیغ میکنند، علیه خدا، پیغمبر، انقلاب، ولایت، مقدّسات، زیارت از این شبکههای سعودی وهابی تروریستی گرفته تا BBC انگلیس و تا رادیو فردای آمریکا و تا انواع شبکهها که صدها شبکه شب و روز دارند بمباران تبلیغاتی میکنند. سمّ اعتقادی دارند پخش میکنند و در مقابلهی با این جبهه که جنگ نرم نامیده میشود، میخواهد قداستها را بیرنگ بکنند، اعتقاد و ایمان جوانهای ما را از بین ببرند.
استثنایی بودن شهدای اصفهان
خدا مرحوم آقای پرورش را رحمت بکند. آقای آقا سیّد علی اکبر پرورش که إنشاءالله اصفهان رفتید حتماً برای زیارت شهدا بروید. شهدای اصفهان، شهدای مخصوصی هستند. اینها شهدای استثنایی تاریخ بشریّت هستند. اینها بوی علی اکبر میدهند، بوی حضرت قاسم میدهند، شهدای عزیزانی هستند. شهید خرازی، شهید ردانیپور، شهید میثمیها و شهدای خیلی خاصّ الخاص در آنجا آرمیدند. عرفا هم همینطور.
تخت فولاد محل دفن بزرگان و عرفا
تخت فولاد اصفهان و این گلزار شهدای اصفهان خوب آنجا هم انبیاء هستند و هم شهدا هستند، دو تا پیغمبر در آنجا هستند، شهدا آنجا هستند، مرحوم مجلسی اوّل و دوم در اصفهان هستند، جهانگیر خان قشقایی آنجا است، آخوند ملّا محمّد کاشی آنجا است، کم ندارند، عرفا، حکما، فقها، شهدا، صلحا إلی ما شاءالله؛ بهشتی است در آنجا، محشری است در آنجا.
بیان خاطرهی ایمان قوی امام در زمان جنگ از زبان آقای پرورش
من این دفعه رفتم که برای مرحوم آقای پرورش هم عین قبور علما یک قبر برجستهای درست کردند. هم مفسّر قرآن بود، هم خیلی امام زمانی بود، هم به حضرت آقا و امام خیلی علاقه داشت، هم نسبت به خراباتیها در مجلس مرحوم حاج اسماعیل دولابی فراوان میآمد هم صحبت میکرد، هم مینشست، جزء ارادتمندان بود -نقل را از ایشان میکنم- ایشان میگوید: در دورهای که من نمایندهی مجلس بودم، در کمیسیون امنیت بودیم، دورهی دفاع مقدّس بود و این کمیسیون امنیت همراه فرماندهان جنگ خدمت حضرت امام رفتیم. یکی از کارشناسان نظامی آمد، یک گزارش مبسوطی از انواع سلاحهایی که شوروی، انگلیس، فرانسه، آمریکا، اسرائیل به صدام داده است و انواع سلاحهای مدرن و سلاحهای خطرناکی که اسم همه را هم بلد بود، یک لیستی که وقتی ما میشنیدیم، خوب ما چه داریم، تمام دنیا هر چه دارند در اختیار او قرار دادند. ایشان میگفتند: ما میترسیدیم، خدایا ما با چه چیزی داریم میجنگیم، داریم چه کار میکنیم؟ میگفت: تنها من نبودم، نگاه به قیافهها میدیدم همه وحشتزده هستند. همه نگران شدند. امام خم به ابرو نمیآوردند. وقتی گزارش این کارشناس تمام شد، امام فرمودند: نخیر، جنگ را اسلحه نمیکند، جنگ را ایمان میکند.
وضعیت نامناسب ارتش و سپاه در اوائل جنگ
دنیا سیم خاردار هم به ما نمیداد، ما یک موشک هم نداشتیم. شهید طهرانی مقدّم هنوز به عرصه نیامده بود، این موشکها را مایهی ترس اینها قرار بدهد. ما آن روز موشک هم نداشتیم، سیم خار دار هم به ما نمیدادند. ارتش ما از هم پاشیده بود، سپاه ما تازه نورس بود. دوران کودکی او بود. امام با چه قدرتی میگفت: اگر بخواهیم آمریکا را اینطور میکنیم. ثابت کرد که اینطور است یا نه؟ این برای چه بود؟ امام ایمان داشت.
دستور قرآن به نترسیدن از دشمن
یک آیه در این رابطه برای شما بخوانم فرمود: «وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ»[۲] صریح گفتهی خدا است. تلقین حکومت نیست، اینها را آخوندها نمیگویند. این را خدا دارد در قرآن میگوید. میفرماید: «وَ لا تَهِنُوا» نکند که سست بشوید، اینها که از تحریم ترسیدند و گفتند: ما آب خوردن خود را هم در گروی این توافق میبینیم اینها اصلاً با امام ارتباطی ندارند، با این آیات قرآن هیچ انسی و محرمیّتی ندارند. قرآن میگوید: سست نشوید، «وَ لا تَهِنُوا» نکند خود را نادیده بگیرید، تحقیر بشوید، احساس بکنید، شما شخصیتی ندارید. کاری از شما ساخته نیست. «وَ لا تَهِنُوا» حقارت نفس نداشته باشید. ما میتوانیم این نهال ایمان است که پیغمبر در وجود ما غرس کرده است، بله ما میتوانیم. اینها که میگویند: ما نمیتوانیم، خلاف قرآن دارند حرف میزنند، خلاف روش شهدا دارند حرف میزنند، خلاف امام دارند حرف میزنند. ما میتوانیم. «وَ لا تَهِنُوا» سست نشوید «وَ لا تَحْزَنُوا» غصه نخورید، کسی غصه میخورد که صاحب ندارد، کسی غصه میخورد که امام حسین ندارد، کسی غصه میخورد که بانویی مثل حضرت زینب ندارد.
معجزهی حضرت زینب سلام الله علیها در مورد باز ایستادن شترها
حضرت زینب ظاهراً اسیر بود و الله امیر بود. امیر زاده بود و امیر بود. این لباس اسارت سنگر حضرت زینب بود، با لباس اسارت خواست به ما استقامت یاد بدهد، صبر یاد بدهد، برای آموزش آمده بود، به ما آموزش نظامی داده است و الّا آنجایی که حضرت زینب خواست بگوید: من امیر هستم، دستور داد شترها بایستند. اینها که بچّهها سوار کرده بودند داشتند، میبردند. آدمهای رذل و پست و حرامزاده بودند. این دختر بچّههای یتیم و نازنین روی شتر بودند، اینها مدام شترها را تازیانه میزدند، اینها تند میرفتند. به عمّه جان خود پناه آوردند. گفند: عمّه جان به اینها بگو با ما مهربانی بکنند، ما اذیّت میشویم. وقتی حضرت زینب (سلام الله علیها) به اینها دستور دادند، درخواست کردند یک مقدار مراقبت بکنید، بچّه هستند، دختر بچّه هستند، از گل نازکتر هستند، اینطور خشن برخورد نکنید. بدتر کردند، اینها هیجانی شدند و لج کردند. بیبی به شترها خطاب کردند، فرمودند: اینها که حرف ما را گوش نمیکنند، اقلاً شما رعایت بکنید. شترها از حرکت بازماندند.
قدرت حضرت زینب سلام الله علیها در بازار کوفه
حضرت زینب (سلام الله علیها) در بازار کوفه خواست سخنرانی بکند، هلهله کردند. نمیخواستند بیبی حرف بزند. حضرت خطاب کردند: «اسْکُتُوا» خفه بشوید -این تعبیر من است- «وَ أَنْصِتُوا» گوش بکنید. نفسها در سینهها خفه شد با وجود مأمورین خشن، جلّاد به قدری سکوت حاکم شد که حتّی شترهایی که زنگ آنها در حرکت صدا میداد، جرس شترها هم از کار افتاد. این قدرت حضرت زینب است.
عنایت حضرت زینب سلام الله علیها به رزمندگان در سوریه
ایمان قدرت میآورد، ایمان اعجاز میکند. برای ما نقل داستان نیست، برای ما تئوری نیست. این در جبههها تجربه شده است. همین چند روز قبل بود یکی از روحانیون عزیزی که در سوریه این مدّت را مانده بود، آمده بود باز خداحافظی میکرد که برود. ایشان نقل کرد، گفت: فلانی آنجا تماشایی است. آقای حدادیان عزیز ما هم که رفته بود ایشان هم میگفت، میگفت: مثل همان جبهههای دوران ما است. پاکستانیها، افغانستانیها، عراقیها، ایرانیها نمیدانی چه بهشتی است. هر کسی به آنجا برود، دوست ندارد برگردد. بعد این روحانی عزیز ما میگفت: هر دو پای یکی از عراقیها ما با یک تیر زده شده بود، تیر از این طرف آمده بود و از آن طرف رد شده بود. در یک منطقهای هم بود که داعش آنجا را گرفت و آن عراقی در آن منطقه ماند. بعد گفت: یک وقت دیدیم که آمد. گفتیم: چطور شد؟ چطور توانستی از چنگ اینها فرار بکنی؟ گفت: به بیبی حضرت زینب خطاب کردم، گفتم: ما از شما داریم دفاع میکنیم. راضی نشوید من به دست اینها بیفتم. گفت: حرکتی نداشتم، اینها هم آمده بودند ما را محاصره کرده بودند. میگفت: یک وقت دیدیم یک خانم آمد، یک پارچهای روی ما کشید. هیچ کسی من را نمیدید؛ اینها آمدند شرارتهای خود را کردند، منطقه را که خالی کردند من هم بلند شدم و آمدم. حضرت زینب یک چنین بانویی است. امیر است، امیر زاده است، صاحب ولایت است، قدرت دارد.
تهدید شدن ایمان جوانان توسّط دنیای کفر
این مطلب اوّل که دنیای کفر ایمان جوانهای ما را و ایمان ما را مورد هدف قرار داده است. پاک بمانید، ایمان لفظی فایده ندارد، چشمهای خود را پاک نگه بدارید، زبان خود را پاک نگه بدارید. ایمان ایمان عینی است، نه ایمان کلامی است. هر عضویی یک ایمانی دارد. در اصول کافی دارد که خدای متعال ایمان را در بدن ما پخش کرده است.
انتخاب نام حضرت زینب سلام الله علیها توسّط خدای عزوجل
و امّا راجع به حضرت خدیجه مادر خود هم یک دو جمله عرض بکنیم. وقتی حضرت زهرا حضرت زینب را به دست امیر المؤمنین داد که برای او اسم انتخاب بکند، حضرت امیر (علیه السّلام) فرمودند: من بر پیغمبر پیشی نمیگیرم. صبر کردند پیغمبر آمد، قنداقه رابه دست پیغمبر دادند، وجود نازنین پیغمبر دو نکته راجع به حضرت زینب گفت، یکی این بود که گفت: من بر خدا سبقت نمیگیرم. یعنی مقام حضرت زینب بالاتر از این است که بشر برای او اسم بگذارد.
شأن حضرت زینب سلام الله علیها همانند شأن حضرت خدیجه سلام الله علیها
نکتهی دوم فرمود، شأن او شأن خدیجه است. در کربلا حضرت امام حسین (علیه السّلام) از گذشتگان از هر کدام یک نماینده داشت، نمایندهی پیغمبر حضرت علیّ اکبر بود، «أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً»[۳] نمایندهی حضرت زهرا سه سالهی امام حسین بود. حضرت رقیه آینهی مادر خود حضرت زهرا بود. هر کسی میدید، به یاد حضرت زهرا میافتاد. نمایندهی حضرت امام حسن مجتبی حضرت قاسم بود. چه قاسمی «أَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ»؛ هر وقت امام حسین دلتنگ امام حسن میشد، به حضرت قاسم نگاه میکرد. امّا نمایندهی حضرت خدیجه (سلام الله علیها) حضرت زینب بود. شخصیت حضرت خدیجه متانت حضرت خدیجه، عقل حضرت خدیجه، درایت حضرت خدیجه در وجود حضرت زینب (سلام الله علیها) موج میزند.
خدیجه سلام الله علیها جزء چهار زن کامل
شما حضرت خدیجه را آدم عادی نبینید. حضرت خدیجه صاحب ولایت بود، مدالی که پیغبمر در روایات مختلف داده است، چهار نفر از زنها به قلهی کمال رسیدند، یعنی صاحب ولایت مطلقه هستند. با اینکه امام نیستند، پیغمبر نیستند و خدا شأن امامت و نبوّت را برای بانوان مصلحت ندیده است ولی از نظر محتوا کمتر از انبیاء ندارند. این چهار زن یکی حضرت خدیجه است، دومی حضرت زهرا (سلام الله علیها) است، سومی مریم، مادر حضرت عیسی بن مریم است، چهارم آسیه همسر فرعون است. به هر کدام اعجب عجایب خلقت هستند و گفتن مطالب در مورد اینها فرصتهای طولانی میخواهد.
کشف وجود پیامبر توسّط حضرت خدیجه سلام الله علیها
اجملاً حضرت خدیجه یکی از انسانهای کامل است، مقام خلیفه اللّهی دارد. حالا این بیبی عالم در موفّقیّتهایی که خدا در زندگی او پیش آورده است یکی از آنها کشف گنج وجود خاتم انبیاء محمد مصطفی (صلّی الله علیه آله و سلّم) است. این نازنین وجود را اکتشاف کرد. گوهرشناس بود، شناخت. وقتی شناخت، آمد خدمت نبی مکرّم اسلام عرضه داشت: «یا محمّد إِنِّی أَرْغَبُ إِلَیْکَ،» من دوست دارم با شما زندگی بکنم. حالا این انتخاب را، شاخصها را ببینید. برای شما جوانها بسیار مهم است که مادر شما چه ارزشهایی را برای شما برجسته کرده است، چه نسخهای برای انتخاب زندگی خود برای شما پیچیده است. مادر است، طبابت میکند، الگو است، مقام ولایت دارد، به قلّهی ایمان رسیده است، پیغمبر او را انسان کامل معرّفی میکند. حضرت خدیجه انسان کامل است. گفت: من به شما رغبت دارم، عاشق شما هستم میخواهم با شما باشم. ولی چرا؟ به خاطر چهار چیز.
بیان چهار گوهر وجودی پیامبر توسّط حضرت خدیجه سلام الله علیها
۱- مهم بودن قرابت و شناخت در ازدواج
این چهار چیزی که در وجود شما است، این منشأ انتخاب من است. ۱- «لِقَرَابَتِکَ» من اصل و نسب شما را میشناسم، از نزدیکان ما هستی، از قریش هستی، ریشهدار هستی. بنابراین در انتخابها –چه دخترها و چه پسرها- دنبال ناشناس نروند، بیگدار به آب نزنند، به دوستی خیابانی دل نبندند. بشناسند، ریشهدار انتخاب بکنند. حضرت خدیجه به اصالت و ریشهداری پیغمبر اکرم تکیّه کرده است.
۲- توجّه حضرت خدیجه به امین بودن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
«لِامَانَتِک» تو امین هستی. قبل از آن که نبی باشد در میان عرب به امین مشهور شده بود، این لقب حضرت بود، «لِامَانَتِک» کسی از تو خیانت نمیبنید. تو امین هستی.
۳- حسن خلق پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
«لِحَسِّنْ خُلْقَکَ» خوش اخلاقی «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ»[۴] اخلاق پیغمبر جزء معجزات پیغمبر است. این اخلاق است که دلها را شکار میکند. این اخلاق است که عداوتها را به محبّتها تبدیل میکند. این اخلاق است که رنجشها را ریشهکن میکند. این اخلاق است که انسان را در برابر مشکلات جا میاندازد، نافذ میکند. این اخلاق است که آدم را عاقبت به خیر میکند. اینها روایات است. اخلاق انسان را عاقبت به خیر میکند. حضرت خدیجه حسن خلق پیغمبر را نشان گرفته است. «لِحَسِّنْ خُلْقَکَ».
۴- صدق پیامبر مورد توجّه حضرت خدیجه سلام الله علیها
«لِصِداقَتِک» صادق هستی، دروغ نمیگویی، دو رو نیستی، ظاهر و باطن شما فرق نمیکند. راست هستی، صاف هستی، شفاف هستی، آیینه هستی، زلال هستی، چیزی در تو مخلوط نیست. «لِصِداقَتِک».
[1]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی آل عمران، آیه ۱۳۹٫
[۳]– بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۴۳٫
[۴]– سورهی قلم، آیه ۴٫
پاسخ دهید