ماه مبارک رمضان، آیت الله صدیقی در آستان مقدس حضرت صالح بن موسی الکاظم علیه السلام به سخنرانی پرداختند که مشروح آن تقدیم حضور می گردد.
- نگه داشتن از حرام و گناه و راه یافتن به بهشت
- ابعاد خودسازی
- داشتن قلب سلیم
- حبط کردن اعمال
- مراقبه کردن از اعمال
- تلوّن نداشتن اعمال
- مصافحه با ملائکه با نگهداری اعمال خوب
- حدیثی از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
- پنج خصلت نیکو نزد خدا و رسولش
- نزدیک بودن آدم سخی به خدای متعال
- حفاظت کردن جبرئیل از آدم راستگو
- شجاع بودن در برابر قدرتهای ظالم
- انقلابی بودن یعنی نترس بودن
- متأثّر شدن همهی عالم از شهادت امام حسین (علیه السّلام)
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خاتَمِ المُرسَلینَ طَبِیبِ نُفوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ مَولَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ وَ عَجَّلَ الله فَرَجَه وَ رَزَقَنَا الله صُحبَتَهُ وَ نُصرَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إلی یَومِ الدّینِ».
نگه داشتن از حرام و گناه و راه یافتن به بهشت
حدیث شریفی از وجود مقدّس حضرت امیر المؤمنین (علیه السّلام) در آغاز این جلسه به محضر شنوندگان عزیز خودمان تقدیم داشتیم که حضرت امیر (علیه السّلام) از برادرشان، پسر عموی خودشان رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل کردند در ماه مبارک رمضان اگر کسی خودش را از حرام نگه دارد، او وارد بهشت میشود.
ابعاد خودسازی
ما گفتیم کف نفس یعنی خودسازی جزء برنامههای ماه مبارک رمضان است. خودسازی دو بُعد دارد. یک بُعد سلبی دارد که خیلی مهم است. وجود مقدّس امیر مؤمنان، علیّ بن ابیطالب (علیه السّلام) وقتی از پیغمبر خدا سؤال کردند که در این ماه برترین عمل کدام است؟ آدم چه کار کند که در ماه مبارک رمضان بهترین کار را کرده باشد؟ وجود مبارک پیغمبر خدا جواب فرمودند: «الْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ»[۲] هر کسی خودش را از حرامهای خدا نگه دارد، دیگر بالاتر از این چیزی نیست. پرهیز در معالجه مقدّم بر دارو است. طبیب نسخه میپیچید میگوید هر هشت ساعت این قرص را بخور، روزی این آمپول را بزن، ولی میگوید مواظب باش چربی نخوری، ترشی نخوری. این پرهیز مکمل معالجه است. اگر کسی دارو هم بخورد ولی خودش را از سم نگه ندارد، معلوم است که دارو اثر نخواهد داشت، دارو با پرهیز برای انسان مؤثّر است.
پرهیز را از یک روایتی که از پیغمبر خدمت عزیزان نقل کردیم که فرموده بودند: «تَقَبَّلُوا لِی بِسِتَّهٍ»[۳] شش چیز را شما ضمانت کنید خودتان را از آن شش چیز نگه دارید من هم ضمانت میکنم که شما را به بهشت ببرم. آن شش چیز را با توضیحات خدمت شما گفتیم. حالا در بُعد دارویی ما چه چیزهایی را در ماه مبارک رمضان مصرف کنیم که قلب سلیم پیدا کنیم، روح سالم پیدا کنیم؟
داشتن قلب سلیم
در قرآن کریم فرموده است: «یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُون * إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍٍ»[۴] روزی که روز قیامت است، روز محشر است، مال و فرزند نفعی ندارد. مالدارها آنجا حسرت میخورند، کسانی هم که برای معیشت فرزندان خود رشوه گرفتند، حلال و حرام کردند، مشغول الذمّه شدند، بدبخت هستند، مال و فرزند آنجا به داد آدم نمیرسد. آدم نباید خودش را، عمرش را، ایمانش را هزینهی مال دنیا کند یا هزینهی فرزندان خودش کند. «یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُون» یک روزی را در پیش داریم آنجا چیزی که به درد ما میخورد قلب سلیم است «إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍٍ».
دو آیه در قرآن پیام خاص دارد یکی مربوط به عمل است، یکی مربوط به قلب است. آنکه مربوط به عمل است خدا فرموده است «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»[۵] نفرموده «من عمل حسنهً» کسی حسنهای را انجام بدهد خدا ده برابر به او میدهد. نه خیلی از افراد کارهای خوب هم انجام دادند ولی کار خوب خود را نگه نداشتند، به آتش کشیدند.
خدمت پیامبر اکرم نشسته بود، وجود نازنین پیامبر فرمودند: هر کسی بگوید «سُبْحانَ اللَّهِ» یک درختی در بهشت برای او میروید، هر کسی «الْحَمْدُلِلَّهِ» بگوید درخت دیگری برای او در بهشت سبز میشود. اگر کسی بگوید «لا الهَ الّا اللَّهُ» درخت سومی برای او میروید. او که شنید خیلی خوشحال شد گفت یا رسول الله اگر اینطور باشد من زیاد «سُبْحانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُلِلَّهِ وَ لا الهَ الّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ» پس خوشا به حال من. من آنجا چقدر درخت برای خودم پیشاپیش رویاندم. به آنجا بروم باغ من سرسبز است. حضرت فرمودند: به این شرط است که آتش نفرستی این درختهایی که کاشتی، این آتش آن را نسوزاند.
حبط کردن اعمال
هنر این است که انسان بتواند عمل خوب خود را با خودش ببرد. لذا فرمود: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ» کسی حسناتش را با خودش به قبر ببرد، آدم کارهایی انجام داده، خیراتی انجام داده، گرهگشاییهای انجام داده، نمازهایی خوانده، روزههایی گرفته است باید اینها را از شر نفس خود حفظ کند. این آتش گناه که آمد، ذخیرههای عملی انسان را میسوزاند. گاهی یک کلمه اعمال انسان را حبط میکند.
مراقبه کردن از اعمال
پس مسئله عمل خوب نیست، بردن عمل خوب است. هم باید عمل خوب را انجام داد، هم باید مراقبت کرد مثل سرمایه است، آدم زحمت نکشد صاحب سرمایه نمیشود. امّا زحمت کشیدی سرمایه را به دست آوردی کافی است؟ نه باید بتوانی این سرمایه را نگه داری. اگر سرمایهدار شدی، بندی، قفلی برای پول خود نداشتی، در بانک نگذاشتی، در صندوق نسوز نگذاشتی ممکن است دستبرد بزنند، غارت کنند، یک شب تو را بیچاره میکنند، آتشسوزی میآید یک شب انبار تاجری را میسوزاند و او را ورشکسته میکند. عمل صالح سرمایهی ما است. اگر زحمت کشیدیم عمل صالح برای خودمان اندوخته کردیم باید این را حفظ کنیم، از شر شیطان حفظ کنیم، از ریا حفظ کنیم، از عجب حفظ کنیم، از گناهانی که عملسوز است از اینها حفاظت کنیم.
تلوّن نداشتن اعمال
نکتهی دوم قلب است، آن مهمتر از عمل است. «یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ * إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ»[۶] آدم در مجالس که مینشیند قلب او پاک میشود. به امام زین العابدین (علیه السّلام) عرضه داشت: یابن رسول الله من نگران هستم که منافق باشم. حضرت فرمودند، چرا؟ چه علامتی از نفاق در خودت میبینی که نگران شدی؟ خوشا به حال آنها امام در دسترسشان بود، پیش طبیب جان خود میرفتند، آقا ویزیت میکرد. میگوید من علامتی دیدم میترسم که مریض باشم آن هم مرض نفاق. وجود مبارک حضرت سجّاد (علیه السّلام) فرمودند: چه علامتی دیدی نگران شدی و به ما مراجعه کردی؟ عرضه داشت برای اینکه وقتی من در محضر شما مینشینم، حرفهای شما را میشنوم، حال توبه به من دست میدهد. حال تحوّل به من دست میدهد، منقلب میشوم، از کارهای بد خود ناراحت میشوم، تصمیم میگیرم آدم خیلی خوبی باشم؛ در آن لحظاتی که در خدمت شما هستم نورباران است، دلم روشن میشود، الهی میشوم، خدا را یاد میکنم. امّا همین که از محضر شما خارج میشوم و با مردم کوچه و بازار آشنا میشوم دوباره من را به غبار دنیا، در لجن دنیا میبرند گویا که با شما نبودم، زبان من به غیبت باز میشود، من را ناراحت میکنند، عصبانی شدم چیزی میگویم که گناه میشود. آیا با اینکه من یک لحظه خوب هستم، یک لحظه بد هستم، این تلوّن و این حال به حال شدن این نفاق نیست؟ حضرت فرمودند: نه، نفاق آن است که وقتی پیش ما میآیید ظاهرسازی کرده باشید، ما را دوست نداشته باشید ولی تظاهر به دوستی کنید. باطن شما با ظاهرتان یکی نباشد.
شما وقتی پیش ما میآیید واقعاً با اعتقاد میآیید کما اینکه وقتی ما به مجالس اهل بیت میرویم، وقتی الآن خدمت امام زادهی بزرگوار، حضرت صالح پسر امام موسی بن جعفر، باب الحوائج آمدیم با اعتقاد آمدیم نه اینکه ظاهرسازی کردیم، عقیده ما را اینجا آورده است. امّا از اینجا که میرویم شیطان کمین کرده است، اینجا فکر میکند یک چیزی به دست آوردیم، سر راه ما را میگیرد که تا خانه نرسیم. این ثوابی که ذخیره کردیم در راه از دست ما بگیرد، وادار میکند به یک نامحرمی نگاه کنیم یا یک حرف بیربطی بزنیم، یا به کسی تهمتی بزنیم تا به آنجا نرسیده ما را صاف کرده است، ما را خلأ سلاح کرده است. امام فرمودند: شما که پیش ما میآیید واقعاً پیش ما میآیید، وقتی میروید وضع شما تغییر میکند، نه اینکه ظاهر و باطن شما یکی نیست. فرمود: قلب را که قلب میگویند برای همین است، منقلب میشود یک لحظه خوب است، یک لحظه بد میشود. «خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً»[۷] عمل صالح را با عمل بد قاطی میکنند. این شیر سالم را آورده حالا آب داخل آن میریزد آن را کمی خراب میکند. ما کالای خوب خود را با کالای بد قاطی میکنیم، ثواب خود را با گناه قاطی میکنیم. بعد حضرت یک نکتهای را فرمودند که کسی یک چنین سؤالی را از جد ما رسول خدا پرسید، پیغمبر فرمودند: این نفاق نیست بلکه این دگرگونی قلب است، جا به جایی روح است.
گهی بر طارم اعلی نشینیم گهی بر پشت پای خود نبینم
آدم یک لحظه یک حالی پیدا میکند. مرحوم مجلسی اوّل ملّا محمّد تقی، پدر مرحوم ملّا محمّد باقر صاحب بحار الانوار چه پدری داشته عارف بوده، حکیم بوده، فقیه بوده است. میگوید یک سحری موقع نماز شب دلم شکسته بود و یقین کردم این حالی که خدا به من داده است، این اشکی که خدا به من داده است، این دل شکستهای که نصیب من شده است هر چه بخواهم خدا به من میدهد. به فکر بودم که در این لحظهی خوب سحر چه بخواهم، یک مرتبه دیدم صدای گریهی محمّد باقر از گهواره بلند شد. دیدم او مأمور خدا است، باید برای این بچّه دعا کنم. در آن حال دعا کردم خدایا این بچّه را برای عالم اسلام پر برکت کن، ملّا محمّد باقر شد و ۱۱۰ جلد بحار الانوار، یک قلم از برکات وجود مرحوم مجلسی (أعلی الله مقامه الشّریف) است.
گاهی آدم حال دارد، گاهی آدم خیلی خوب است، گاهی آدم خیلی دست و دل باز است، گاهی خیلی رحم دارد، خیلی عاطفه دارد یک مرتبه قبض میشود، درها به روی دلش بسته میشود، دلش سخت میشود، آدم بیتوجّه و غافل میشود.
مصافحه با ملائکه با نگهداری اعمال خوب
وجود مبارک پیغمبر خدا به نقل امام زین العابدین (علیه السّلام) بر حسب این روایت پیغمبر فرمودند: اگر میتوانستید این خوبی که پیش ما خوب میشوید، این حال خوشی که پیش ما برای شما ایجاد میشود، اگر میتوانستید این را حفظ کنید، نگه دارید، نگذارید شیطان شما را خراب کند، اگر مراقبت داشتید و میتوانستید خوبیهای خود را حفظ کنید «بِهَا لَصَافَحَتْکُمُ الْمَلَائِکَهُ»[۸] میتوانستید با ملائکه مصافحه شوید، مجرّد میشدید، از عالم غبارآلود دنیا به عالم مثال عبور میکردید. با ملائکه هم دم میشدید «بِهَا لَصَافَحَتْکُمُ الْمَلَائِکَهُ». بنابراین این روزههای خود را نگه دارید، به این مجالس که میآیید و برای امام حسین گریه میکنید، احادیث را میشنوید، این برای شما ذخیره است، نگذارید شیطان اینها را از شما بگیرد، مراقبت داشته باشید. حالا در کنار این روزههایی که میگیریم، ترک گناهی که شش چیز را از پیغمبر برای شما نقل کردیم، حالا چه کارهایی انجام دهیم که اهل بهشت شویم.
حدیثی از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
در اینجا هم یک حدیثی باز از خاتم انبیاء محمّد مصطفی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خدمت شما عزیزان خودم عرض میکنم. چند اسیر که آنها قصد ترور پیغمبر را داشتند، پیامبر به امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرمود: چند نفر آدم بسیار خطرناک آنها تصمیم گرفتند من را ترور کنند. برو تا برسند کار آنها را تمام کن. وجود مبارک امیر المؤمنین (علیه السّلام) رفت و آنها را اسیر کرد و آورد. پیامبر اکرم پیشنهاد اسلام کرد، پیشنهاد توبه کرد، قبول نکردند. حضرت دستور داد چون آنها تروریست هستند، چون آدمکش هستند و قصد قتل پیغمبر هم دارند آنها را از بین ببرند. در میان آنها پیغمبر گفت: یکی از آنها را نکشید، او را نگه دارید. آن مرد تا دید استثناء شد عرضه داشت… خیلی عجیب است کافر بوده، برای ترور آمده است، آدمکش بوده، ولی برخورد پیغمبر را دید که یکی را استثناء کرد «فَقَالَ الرَّجُلُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا مُحَمَّدُ کَیْفَ أَطْلَقْتَ عَنِّی مِنْ بَیْنِهِمْ»[۹] من چه خصوصیّتی داشتم که من را جدا کردید و از اعدام من را معاف داشتید؟ «فَقَالَ» وجود نازنین پیغمبر خدا اینطور فرمودند: «أَخْبَرَنِی جَبْرَئِیلُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» جبرئیل از خدا به من خبر داد «أَنَّ فِیکَ خَمْسَ خِصَالٍ» پنج خصلت تو داری، این خصلت، خصلتهای بهشتیها است. به خاطر این پنج صفت خدای متعال مأمور کرده که من تو را از بین نبرم. حالا این پنج خصلت نسخه است، این را داشته باشیم، هر کس داشته باشد مثل این آدم عاقبت به خیر میشود، اهل بهشت میشود.
پنج خصلت نیکو نزد خدا و رسولش
این پنج خصلت، پنج خصلتی است که «یُحِبُّهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ» این پنج خصلت را هم خدا دوست میدارد و هم رسول خدا. پنج سرمایه است، پنج چراغ است، پنج گوهر است که برای خزائن الهی است. هم خدا این پنج چیز را دوست میدارد، هم رسول خدا. اوّلی «الْغَیْرَهَ الشَّدِیدَهَ عَلَى حَرَمِکَ».یکی اینکه تو در ناموسداری خیلی غیور هستی، برای حفظ ناموس خود خیلی حسّاس هستی. خدا غیرت را دوست دارد. امان از بیغیرتی! امان از مملکتفروشی، امان از بیگانهپرستی، دنیا و آخرت آدم را بر باد میدهد. خدای متعال غیور را دوست دارد، هر کس غیرت دارد محبوب خدا است، غیرت گوهری از صفات الهی است و در خزائن اسماء الهی غیرت حضور دارد از این جهت خدا غیرت را دوست میدارد.
نزدیک بودن آدم سخی به خدای متعال
۲- «وَ السَّخَاءَ» دست دل بازی، «السَّخِیُّ قَرِیبٌ مِنَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْجَنَّهِ قَرِیبٌ مِنَ النَّاسِ»[۱۰] آدم سخی هم به خدا نزدیک است، سخاوت مغناطیس است، آدم را به سمت خدا میکشاند، آدم را از لجن نفس بیرون میآورد، به خدا نزدیک میکند، به بهشت هم نزدیک میکند، به مردم هم نزدیک میکند. آدم سخی مردمی است، مردم همه او را دوست دارند، با مردم است. «وَ السَّخَاءَ»[۱۱] جبرئیل از جانب خدا خبر داده ۱- تو غیرت داری، ۲- سخاوت داری. ۳- «وَ حُسْنَ الْخُلُقِ» خوش اخلاق هستی. خوش اخلاق خرجی ندارد، هزینهای ندارد، ضرری ندارد. فرمود: «إِنَّکُمْ لَنْ تَسَعُوا النَّاسَ بِأَمْوَالِکُمْ»[۱۲] آدم که نمیتواند با مال خود همه را راضی کند، آنقدر مال ندارد که به هر توقّع مالی را برآورده کند. «فَسَعُوهُمْ بِأَخْلَاقِکُمْ» ولی برای خوش اخلاقی هر چقدر خرج کنی تمام نمیشود، اخلاق خوش داشته باشید، دلها را با اخلاق خوش شکار کنید. حسن خلق تابلوی وجود نازنین پیغمبر خدا «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ»[۱۳] حسن خلق برای پیغمبر است، هر کس داشته باشد شبیه پیغمبر است. هر کسی شبیه پیغمبر باشد، عاقبت به خیر است.
حفاظت کردن جبرئیل از آدم راستگو
چهارم «وَ صِدْقَ اللِّسَانِ»[۱۴] راستگو هستی، آدم کافر است، ولی صدق لسان دارد خدا جبرئیل را برای حفاظت او میفرستد. خیلی عجیب است کافری که قصد قتل دارد، قصد ترور دارد ولی وقتی صدق لسان دارد، در زندگی خودش دروغ نمیگوید، خدا در خداییش، سیّد ملائکه، جبرئیل را نزد پیغمبر فرستاده که هوای او را داشته باش او راستگو است. آدم از راستی چه ضرری دیده که سراغ دروغ میرود. دروغ نکبنت است، دروغ پستی است، دروغ آبروی آدم را میبرد، دروغ برکت زندگی را میبرد چرا دروغ؟! چهارمین صفتی که به عنوان دارو آدم را به قلب سلیم میرساند و عاقبت به خیر میکند«وَ صِدْقَ اللِّسَانِ» است.
شجاع بودن در برابر قدرتهای ظالم
آخرین صفت شجاعت است. برخی مسئولین ما ترسو هستند از امریکا میترسند، از قدرتها میترسند، امام نمیترسید، مقام معظّم رهبری نمیترسد. یک تشری به آل سعود آمد آنها جنازهی شهدای ما را نمیخواستند بدهند، به هیچ کشوری هم ندادند، صدای هیچ کشوری هم بلند نشد، این همه حاجی را حکومت بیدین وابستهی حرامزادهی انگلیسی را بر منطقه مسلّط کردند و این همه حاجیهای ما را از بین برد، این همه حاجیهای کشورهای مختلف را از بین برد. وزیر ما به آنجا رفت تا مذاکره کند جنازهها را بگیرد، اعتنا نکردند اصلاً به او ملاقات ندادند. حضرت آقا یک جمله گفت: اگر عربستان سعودی به حرکتهای موزیانهی خودش ادامه دهد ایران عکس العمل نشان میدهد و عکس العمل ایران سخت خواهد بود، خشن خواهد بود بلافاصله آنها با وزیر ما تماس گرفتند و با احترام بردند و جنازههای ما را تحویل دادند.
انقلابی بودن یعنی نترس بودن
دشمن از آدم شجاع مرعوب میشود، عقبنشینی میکند. آدم ترسو باید تو سری بخورد و برای همیشه ذلیل بماند. انقلابی بودن یعنی نترس بودن. آدم از تحریم نترسد، از جنگ نترسد، اگر بترسیم که تا حالا چندین بار قبر حضرت زینب را با خاک یکسان کرده بودند. این شجاعت رزمندگان ما است، به آنجا رفتند و در نهایت قدرت با تمام دنیا میجنگند، آنجا ما با تروریستهای داعشی نمیجنگیم. کشورهای اروپایی از خود آمریکا، از کشورهای عربی همه را در لباس وهابی آوردند و بعضی از آنها هم مسیحی هستند، اصلاً مسلمان هم نیستند آمدند و با ما میجنگند. رزمندگان ما شهید میدهند، ولی نمیترسند. إنشاءالله خونشان آنها را از بین میبرد و کشور ما را هم بیمه میکند.
بنابراین این پنج صفت را جزو درسهای امروز ما باشد که نسخهی نجات است. این پنج صفت را فراموش نکنیم که غیرت است، سخاوت است، خوش اخلاقی است، راستگویی است و شجاعت است. إنشاءالله سعی کنیم اینها را به بچّههای خود تلقین کنیم که اینطور بار بیایند.
متأثّر شدن همهی عالم از شهادت امام حسین (علیه السّلام)
«صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یا أَبا عَبْدِاللَّهِ، صلَّی اللهُ عَلَیک یَابن رسولِ الله» در میان مصائب حضرت سیّد الشّهداء که «جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصِیبَتُکَ فِی السَّمَاوَاتِ عَلَى جَمِیعِ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ»[۱۵] آسمانها بر امام حسین گریه کردند. مرحوم آیت الله عظمی آقای نجفی مرعشی در حاشیهی عروه نوشته است در اطراف قزوین یک جایی است که یک درختی آنجا وجود دارد، روز عاشورا خون گریه میکند، آدرس هم دادند. موجودات مصیبت امام حسین (علیه السّلام) را تحمّل نمیکنند، همهی عالم متأثر هستند. ولی بعضی مصائب حضرت سیّد الشّهداء خیلی سنگین است. دو، سه جمله از زبان امام زمان برای شما از زیارت ناحیهی میخوانم و یکی از آنها را به عنوان توسّل به حضرت امامزاده صالح هدیه کنیم. امام زمان اینطور سلام کرده است «السَّلَامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضِیبِ»[۱۶] سلام به آن محاسنی که با خون رنگین شد، خضاب شد «السَّلَامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلِیبِ» سلام به آن بدنی که برهنه شد.
از سّید بحر العلوم سؤال کردند مگر امام حسین در آخرین لحظه به خواهر خود حضرت زینب نفرمود: «یا اُخْتاهُ اِیتینی بِثَوْبٍ عَتیقٍ» خواهر من یک پیراهن کهنه برای من بیاور. حضرت زینب یک لباس نو آورد، حضرت زهرا کفن ایشان را آماده کرده بود و به حضرت زینب سپرده بود. ابی عبد الله کفن میخواست ولی خواهر او دوست نداشت که این آخرین وداع باشد لذا یک لباس نو آورد. سیّد الشّهداء نقل به مضموم میکنم، فرمودند: خواهرم پیراهن نمیخواهم کفن میخواهم. رفت یادگار حضرت زهرا را آورد. امام حسین چند جای این پیراهن را با شمشیر خود پاره کرد تا به کار کسی نیاید. این را از زیر لباس پوشید تا لباس او را به غارت نبرند، به کار کسی نیاید.
از سیّد بحر العلوم پرسیدند این پیراهن چه شده بود که وقتی حضرت زینب آمد دید بدن عریان، خونین، پاره پاره بود؟ بعضیها میگویند ملائکه این پیراهن را بردند و تحویل حضرت زهرا دادند.
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– الأمالی (للصدوق)، ص ۹۵٫
[۳]– الأمالی (للصدوق)، ص ۹۰٫
[۴]– سورهی شعراء، آیات ۸۸ و ۸۹٫
[۵]– سورهی انعام، آیه ۱۶۰٫
[۶]– سورهی شعرا،، آیه ۸۸٫
[۷]– سورهی توبه، آیه ۱۰۲٫
[۸]– الکافی، ج ۲، ص ۴۲۴٫
[۹]– الأمالی (للصدوق)، ص ۲۷۱٫
[۱۰]– الکافی، ج ۴، ص ۴۰٫
[۱۱]– الأمالی (للصدوق)، ص ۲۷۱٫
[۱۲]– من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۹۴٫
[۱۳]– سورهی قلم، آیه ۴٫
[۱۴]– الأمالی (للصدوق)، ص ۲۷۱٫
[۱۵]– بحار الأنوار، ج ۹۸، ص ۲۹۴٫
[۱۶]– همان، ص ۲۳۶٫
پاسخ دهید