- آمپول خودسازی نداریم!
- النجاه فی الصدق
- آن ها سوختن تا به جهنم نروند!
- برای مرگ آماده شویم
- مردم با صفات خود محشور می شوند
- توصیه های آیت الله بهجت
- ای مردم عالم باشید
- فراگیرنده ی علم باشید
- به علم، گوش فرا دهید
- یا این موارد را دوست بدارید
- در جامعه مجتهد لازم داریم!
- انسان ماشین نیست!
- دل خانه ی خداست
- ای مردم غیر از این چهار مورد نباشید
تقدیم به پیشگاه باعظمت قطب عالم، امید و پناه ما، صاحب عصر، صاحب زمان، صاحب خانه، صاحب مجلس و صاحب دل های ما حضرت بقیه الله امام زمان علیه السلام که جان همه ما به قربان آن [شود] صلوات بفرستید.
اعوذبالله من الشیطان رجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقده من لسانی یفقهوا قولی والحمدالله رب العالمین و السلاه علی خیر خلقه و اشرف ولیه و امین وحیه و بشیر رحمته ابوالقاسم محمد و آله المعصومین سیما مولانا کهف الحصین و قیاس المضطر المستکین بقیه الله فی العالمین ارواحنا فداه و عجل الله فرجه و رزقنا الله مخرجه و رزقنا الله رویته و خدمته و صحبته و نصرته و لعنوا علی عدائهم اجمعین الی یوم الدین»
«وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوب » الحج؛۳۲_ این است [برنامههاى حج و حدود و مقرّرات خدا] و هر کس شعایر خدا را بزرگ شمارد، بدون تردید این بزرگ شمردن ناشى از تقواى دلهاست.
آمپول خودسازی نداریم!
بشر موجودی است که به تدریج یا درست می شود و یا خراب می شود. هر کس که درست شده است؛ آمپولی نبوده که کسی تزریق کند تا آدم خوبی شود و یا آدم با تقوایی شود، آدم امینی شود پاکدامن و پاک چشم شود. انسان در طول زمان تحت تربیت قرار می گیرد و بتدریج یک حالت در آن پیش می آید، یک ملکه ای در وجود آن ایجاد می شود، یک خصلتی پیدا می کند یا به طور واضح بفرمایید که وجودش تحولی به خودش می گیرد که این وجود با گناه نمی سازد چراکه نور با ظلمت سازگار نیست. ظلم، ظلمت است. عدل، نور است. خیانت، تاریکی است. امانت، نور است. بی دینی، تاریکی و ظلمت است. اما دین نور خداست. جهالت، ظلمت است. علم، نور است.
النجاه فی الصدق
اگر کسی وجودش (۵) آمیزه ای از علم و عدل و احسان و صفات عالیه انسانی شود [صفات خداوند در او تجلی می کند]، خداوند نور المطلق است. و آنچه در خوبی هاست در واقع مال خدا است. اگر بشر وجودش آینه خدا شود صفات الهی در وجود او تجلی می کند و بعضی یا بیش از بعضی صفات در وجود انسان پیدا می شود، این انسان با داشتن چنین سرمایه و نور و معنویت با گناه نا سازگاری دارد. ممکن نیست انسانی که لحظه ای حقیقت دین را فهمیده، دروغ بگوید. در روایتی آمده است که فرمود: هیچ انسانی طعم ایمان را نمی چشد حتی یأس را ؟؟؟؟؟۶:۲۰ مگر آن که دروغ را به کلی ترک کند.
دروغ سم است. دروغ این روح شاداب و زلال را مسموم می کند. ایمان را در روح آدم می کشد. کسی ایمانش، ایمان است که سراغ دروغ را نگیرد. دروغ خطرناک است.دروغ مهلک است. دروغ بی آبرویی می آورد. روحی که با صداقت عجین شده است و فطرت را توانسته با تکرار سلامت نگه دارد اصلا نمی تواند دروغ بگوید. شما تهدیدش کنید، تطمیعش کنید که یک بار بیاید به نفع کسی شهادت دروغ بدهد یا یک جایی بلوف بزند ویا برای کاری که او انجام نداده دروغ بگوید که من این کار را انجام داده ام، نمی تواند. او یافته است که نجات در صدق است. «النجاه فی الصدق » بحار الأنوارج۷۰ ص ۱۴ باب ۱۲۲ حب الدنیا و ذمها و بیان فنائها و غدرها بأهلها و ختل الدنیا بالدین ….. ص : ۱ [یعنی] نجات در صدق است.
آن ها سوختن تا به جهنم نروند!
افرادی که پاک دامنی را تجربه کرده اند، با در نظر گرفتن خداوند و عواقب شوم اخروی، تعرض به نوامیس دیگران، بی عفتی، هرزگی [را انجام نمی دهند] این ها از ابتدای جوانی خود را تحت کنترل قرار داده اند و اگر جای خلوت هم برایشان مقدور بود ممکن نیست خود را به این گناهان آلوده کنند.
میر داماد طلبه مجرد و جوان بود. ایشان تا صبح انگشت خود را سوزاند اما به دختر جوانی که در حجره اش بود دست نزد. در زمان خود ما از طلبه های قم فردی بود که برای آن همچین زمینه ای پیش آمد اما ایشان پاشنه پای خود را سوزاند ولی خود را به گناه آلوده نکرد. این طور حالت ها یک دفعه برای کسی پیش نمی آید، این مقدماتی لازم دارد: یکی از آن مقدمات کسب آگاهی لازم است. این پیغمبر صلی الله علیه و آله طلب علم را واجب کرده است و فرموده: « طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَهٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَه» مصباح الشریعه ص ۱۳ الباب الخامس فی العلم. یعنی دنبال علم رفتن بر همه کس واجب است. هم بر مردها واجب است و هم بر بانوان واجب است. آن مقدار علمی که مسلمان بودن ما می طلبد که این چیزها را بدانیم [باید فرا بگیریم].
برای مرگ آماده شویم
مسلمان اعتقاد به وحدانیت خدا دارد، اعتقاد به رسالت انبیا و خاتم انبیا علیهم السلام دارد، (۱۰) اعتقاد به جهانی ماورای این جهان دارد که در آن جهان، ملائکه هستند، موجودات نامرئی هستند، بهشت هست، جهنم هست، مرگ نامرئی هم هست. کسی مرگ را ندیده است.همه ما مرده را دیده ایم ولی مرگ را ندیده ایم. لذا در تلقینی که به خود میت می گویند که آن ها را در عالم خودش بگوید، دارد که «الله حق و البعث حق و النشر حق وصراط حق و المیزان حق والحصار حق و النار حق و الجنه الحق» این ها را به میت تلقین می کنند با این که خودش مرده است. ولی موت یک امر ماورایی است. همان گونه که حیات یک امر ماورایی است. ما زنده ها رو می بینیم الحمدالله همه زنده اید [نه تنها زنده اید بلکه] حیات ایمانی هم دارید حیات ولایی هم دارید؛ اما آیا حیات را کسی دیده ؟ زندگی را کسی دیده؟ زنده را می بینیم، اما زندگی را نمی بینیم. مرده را می بینیم، ولی مرگ را تا حالا ندیده ایم و نمی بینیم.
مرگ برای بعضی ها شیرین است و برای بعضی ها خیلی تلخ است، برای بعضی ها خیلی زیباست و برای بعضی ها خیلی وحشتناک و خطرناک است. این ها جز علوم ماورایی است. اما ما که مسلمان هستیم با این که این نادیده ها را ندیدیم ولی به آن ها اعتماد داریم. ما مرگ را قبول داریم، بهشت و جهنم را قبول داریم، ما امامت را قبول داریم.
این ها راباید یاد گرفت این چیزهایی که از ما سوال می شود در قبر [را باید یاد گرفت]، ملکه ای که [در شب اول قبر] می آید اول در مورد اعتقادات از ما سوال می کنند؛ می گوید «من ربک» اولین سوال آنها این است که خدای تو کیست؟ چه کسی را پرستش کرده ای؟ خدای تو چه کسی هست؟. بعد از پیغمبر سوال می کنند، از کتاب سوال می کنند، از ائمه علیهم السلام سوال می کنند. آن هایی که مورد سوال ملکین قرار می گیرند را ما باید پاسخگو باشیم و [در این دنیا باید آن ها را] یاد بگیریم و آماده شویم.
مردم با صفات خود محشور می شوند
انسان باید در صفات رذیله آفات خود را بشناسد. اگر آدم عقیده دارد که از این عالم رخت برمی بندد و سفر این عالم کوتاه است [باید به فکر درمان این صفات باشد]. اساسا عمر سفر کوتاه است و ما مسافریم که داریم آنجا می رویم. اگر آن جا باحسد برویم، با تکبر برویم، با حرص برویم [چه بلایی سرمان می آید]، وجود مبارک پیغمبر خدا فرموده اند که همه با صفات خودشان محشور می شوند.
خدا نکند که حسد در وجود ما باشد. [خدا کند که وجود] ما به حسد آلوده نشده باشد و [ما بدون حسد] در عالم قبر برویم. حسد آتشی است که ایمان را می خورد. آدمی که حسود است، ایمانی برای او باقی نمی ماند که این سرمایه را با خود در قبر ببرد. این صفاتی که مانع رسیدن ما به بهشت است در اصل این ها حائل و دیوار هستند. تا این را نتوانیم خراب کنیم به آن نمی رسیم. آدم باید این را یاد بگیرد، باید اخلاقیات را یاد بگیرد تا اینکه آرام آرام مقابل رذایل خودش برنامه ریزی کند، پیش طبیب برود.
توصیه های آیت الله بهجت
خدا رحمت کند مرحوم آقای بهجت رضوان الله تعالی علیه ما را؛ بنده یک عده از جوان ها را در مشهد خدمت ایشان بردم ، ایشان نگاهی به جوان ها کرد _این ها را قبلاً گفته ام ولی جای تامل دارد. خدا یاد آقای بهجت رضوان الله تعالی علیه را در دل ما نگه دارد. گاهی یاد اخیار کنیم «عند ذکر الاخیار تنزل البرکات» [یافت نشده در منبع]. هرگاه از خوبان یاد کنیم، [خدا برکاتش را نازل می کند؛] چراکه خداوند زنده نگه داشتن نام خوبان را دوست می دارد و برکات را در این جا نازل می کند. این مطلب، چیزی است که همیشه آدم به آن نیاز دارد_.
آقای بهجت رضوان الله تعالی علیه نگاهی به جوان ها کردند و فرمودند: گرگ زیاد شده است. [منظور آقای بهجت رضوان الله تعالی علیه چه بود؟] این گرگ ها کجا هستند، (۱۵)گرگ های خیابان زیاد شده اند گرگ که کم گیر می آید. این همه شکارچی که هستند. این همه امکاناتی که هستند. گرگی که نیست. [منظور ایشان این بوده است که] این آدم ها هستند که گرگ می شوند. آدم خودش متوجه نیست(۱۵) که گرفتارگرگ است. برای همین است که گرگ زیاد شده است.
سپس فرمودند که امام صادق علیه السلام قرن ها قبل برای این که ما دین خود را در آخر زمان سالم به مقصد برسانیم -تعبیرات از من است- امام صادق علیه السلام یک نسخه ای پیچیدند و آن خواندن دعای غریق است. در آخر الزمان باید زیاد دعای غریق را بخوانیم.
«یا الله یا الرحمن و یا الرحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک» این دعا را زیاد بخوانید در قنوت نمازخود، در سجده نماز خود، در تعقیبات نماز خود، در صبح و شام به خداوند متعال پناه ببرید و بگویید: ای الله، ای رحمن، ای رحیم، این قلب را با ایمان ثابت کنید. نگذارید قلب من ایمان را از دست بدهد «ثبت قلبی علی دینک» دلت بر دین استوار باشد، نکند که این دل از ایمان خالی شود. اگر ظرف دل از ایمان خالی شد از لجن کفر و ظلم و فسق پر می شود و آدم با لجن از این دنیا می رود و هیچ پاکیزگی نخواهد داشت.
ایشان در کنار توصیه ای که آخرالزمانی ها باید این پیام را از امام صادق علیه السلام حفظ کنند و دعای غریق را زیاد بخوانند، فرمودند که بعضی ها باید معالجه خصوصی شوند. وقتی اشخاص مریضی دارند، باید اهلیتی پیدا کنند [تا درمان شوند]، همان طور که انسان ضعف اعصابش را پیش دکتر اعصاب و روان می برد و یا از مشکلات چشم، به چشم پزشک مراجعه می کند و یا اگر مشکل گوارشی داشته باشد با چه زحمت هایی بهترین دکتر را پیدا می کند.
خطر حسد و خطر نفاق و خطر تکبر [نیز همین طور است]. یا خطر حقد که آدم در دلش کینه همسایه اش می ماند [چرا؟ برای این] که یک روز می خواست از آن شیر بگیرد ولی او نداد. حالا این موضوع همیشه در دلش هست و با آن بد می شود و اگر بتواند، یک جایی به او ضربه می زند. این ها مریضی های خطرناکی هستند. حقد یعنی کینه داشتن. حقد یکی از آن بیماری هایی است که برای انسان مشکل درست می کند. انسانی که طبیب سراغ نداشته باشد، انسانی که درد نداشته باشد [به این بیماری ها دچار می شود]، این مرفهین بی درد، چطور جامعه را با چالش مواجه می کنند، خودش همه چیز دارد و به فکر کسانی که هیچ چیز ندارند نیست. آن هایی که درد مشکلات اخلاقی را احساس نمی کنند، هیچ وقت درمان نمی شوند. آدم موقعی سراغ درمان می رود که درد داشته باشد.
بعضی ها رفاه دارند، حسد دارند، تکبر دارند، چشم آلوده دارند، همه ی هوس ها در وجودش غلبه دارد اما نه به طبیب های ظاهری دسترسی دارد و نه اصلا سراغ آن را می گیرد. پیش چه کسی برود تا این مشکل حل شود. مدتی هست که بی مهابا دروغ می گوید خودش هم متوجه می شود اما در مقام معالجه بر نمی آید. این ها را باید پیش طبیب برد، باید نسخه گرفت. « وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنین » الاسرا؛۸۲_ و ما از قرآن آنچه را براى مؤمنان مایه درمان ورحمت است. [این که می گویند] قرآن شفاست یعنی دارو هست این دواست. هرکسی که نمی تواند دوا را خودسرانه مصرف کند خود درمانی کند. بنده و جنابعالی نمی توانیم بیماری های خودمان را مستقیم از قرآن بگیریم. این دارو را طبیب تجویز می کند. از این جهت وجود نازنین امیرالمومنین علیه السلام در مورد پیغمبرحضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله فرمود: «طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّه» نهج البلاغه للصبحی صالح ص ۱۵۶ فتنه بنی أمیه ….. ص : ۱۵۶ او دوا است.
طبیب چه کسی است که این دوا را برای ما تجویز می کند و بیماری ها را با این دارو درمان می کند؟ آن طبیب، پیغمبر صلی الله علیه و آله است. پیغمبر صلی الله علیه و آله ما، طبیب درباری است که سراغ بیمار را می گیرد و حتی سراغ بیمارانی که خودشان هم توجه ندارند را نیز می گیرد. ایشان در مقام معالجه و نجات بیماران اخلاقی است. وجود نازنین حضرات ائمه معصومین علیهم السلام هم دوا هستند خداوند متعال وجود آنان را برای طبابت خلق آماده کرده است.
«خَلَقَکُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ حَتَّى مَنَّ عَلَیْنَا بِکُم » من لا یحضره الفقیه ج۲ ص ۶۱۳ زیاره جامعه لجمیع الأئمه ع ….. ص : ۶۰۹؛ شما ائمه نور بودید. خدا بر ما منت گذاشت و شما را از عالم نور به این جا آورد تا اینکه ما با شما مرتبط باشیم و دوای دردهایمان را از شما بگیریم. وجود نازنین امام زمان ما امروز طبیب حی و حاضر ما است. چون ما به این انوار دسترسی نداریم هم پیغمبر و هم اهل بیت و هم امام زمان ما ارواحنا الفداه مراجعه علما را جزء ضروریات جامعه معرفی کرده اند.
ای مردم عالم باشید
وجود حضرت نبی مکرم اسلام فرمودند: « کُنْ عَالِماً أَوْ مُتَعَلِّماً أَوْ مُسْتَمِعاً أَوْ مُحِبّاً لَهُمْ وَ لَا تَکُنِ الْخَامِس» إرشاد القلوب إلى الصواب ج۱ ص۱۶۶ الباب التاسع و الأربعون فی الأدب مع الله تعالى ….. ص : ۱۶۰ پیغمبر صلی الله علیه و آله مردم را به پنج گروه تقسیم کرد: یک گروه علما هستند کارشناس مسائل اخلاقی، کارشناش مسائل اعتقادی، کارشناس مسائل شرعی و احکام اجرایی. این سه مرحله در فکر باید با مراجعه به کارشناس [درمان شود] [و با کارشناس] فکر را باید تصحیح کرد. در اخلاق باید با مراجعه به عالم اخلاقی خود را چکاب کنیم. بیماری هایی که خطر آنها بیشتر از غده سرطان هست را باید به کمک کارشناس مورد درمان قرار دهیم.
فراگیرنده ی علم باشید
گروه دوم غیر کارشناس اند اما کارآموز هستند « أَوْ مُتَعَلِّماً » پیغمبر فرمود یا عالم باش یا کارشناس دین باش یا مجتهد باش، صاحب نظر باش و یا در مسائل مختلف دینی و در ابعاد مختلف، کارآموز باش. اگر شما کارشناس نیستید درتمام مسائل و زندگی و در امور دنیا به کارشناسان مختلف مراجعه می کنید. مهندس نیستید، معمار نیستید، برق کش نیستید، دکتر نیستید، سدساز نیستید. دراین موارد مگر انسان در خانه می نشیند، به آن ها مراجعه میکند. چرا در مسائل دینی، چرا در مسائل آخرتی به اندازه مسائل دنیا اهمیت قائل نیستید. «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَوهَ الدُّنْیَا »، «وَ الاَْخِرَهُ خَیرٌْ وَ أَبْقَى»؛ اعلی؛۱۶و۱۷_ بلکه اختیار مىکنى زندگانى نزدیکتر – در حالى که آخرت بهتر و پایدارتر است.
آن جا که اهمیت بیشتری دارد. باید ساختمانی در بهشت داشته باشید که زندگی ابدی شما در آن ساختمان تامین شود، خوراک ابدی شما تامین شود، همسایه های خوب آن جا را، باید در اینجا کارشناسانه ببینید تا مبتلا به همسایه ی جهنمی نشوید. پس اگر ما کارشناس نیستیم پیغمبر خدا می فرماید که کار آموزان دینی باشید، بروید زانو بزنید، طلبگی کنید و یاد بگیرید.
به علم، گوش فرا دهید
حال اگر همه نمی توانند کارآموز مسائل دینی باشند حضرت فرمود که مستمع باشید، در جلسات علما شرکت نمایید. مجالس آموزش احکام، اعتقادات در حد کارآموزی و کارشناسی نه! اما در حد مصرف روزانه بله طوری که مسائل نماز را بدانید و مسائل روزه را یاد داشته باشید. اگر کاسب هستی بدانی چه نوع کسب ها ربا است. چه نوع کسبی حرام است و چه نوع کسب ها یمن و برکت ندارد.(۲۵) این ها به طور روزمره، غذای روزانه شما است. مستمع باشید یعنی در حدی که نیازهای روزانه خود را تامین کنید بروید در این مجالس بشینید و نور بگیرید تا بتوانید به طور نیازهای روزانه مشکلات روزمره دینی و مذهبی خودتان را حل کنید.
یا این موارد را دوست بدارید
اگر فرصتی نداشتید و در مسافرت بودید و یا کسی خدای ناخواسته مریض بود، در بیمارستان بود، خدای ناخواسته کسی مشکلاتی داشت که در اثر آن مشکلات نتوانست در مجلس عالم، در مجالس دینی، در فضاهای مذهبی قدم بگذارد. این جا پیغمبر خدا فرمود: اگر نیامدی و جسمت آن جا نبود باید فکرت و دلت آنجا باشد. « أَوْ مُحِبّاً لَهُمْ» این چهار چیز را پیغمبر صلی الله علیه و آله از ما می خواهد. «کن» [به معنی این است که] پیغمبر صلی الله علیه و آله این موارد را واجب می کند.
در جامعه مجتهد لازم داریم!
واجب است که جامعه عالم داشته باشد، کارشناس به اندازه کافی داشته باشد. ما الان برای هر دو هزار نفر، یک کارشناس نداریم. نه آن کارشناسی که به معنای مجتهد باشد، مثل امام یا آقای بهجت رضوان الله تعالی علیه، .آن ها که خدا می داند ما چقدر کم داریم. آقای بهجت رضوان الله تعالی علیه به امام رحمه الله علیه فرموده بودند که ای کاش هزار نفر مثل شما بودند و این حکومت را می توانستند آن طور که هست اداره کنند.
اداره یک جامعه اگر بخواهد رنگ خدا بگیرد، اگر بخواهد شرور، آفات، بی دینی ها، گناه ها در ادارات رخت بر بندد، باید در رأس هر اداره ای یک مجتهد باشد که اداره ها به او پناه ببرند و از شر شیطان و نفس شان با دیدن آن امان پیدا کنند. مردم آزاری نکنند، کاغذ بازی نکنند، کار امروز را به فردا نیندازند. این ها مشکلاتی نیست که آن ها متوجه نباشند. می دانند اما فرهنگ ندارند. ایمان ضعیف هست. اگر انسان ایمانش قوی باشد نمی تواند عمر مردم را بی خودی ضایع کند. نمی تواند تماشا کند که کسی گره در زندگیش افتاده باشد و به دست این [باز شود]، [این شخص هم] دارد حقوق می گیرد که این گره ها را باز کند اما این می رود آنجا این گره را روی آن گره اضافه می کند. یا باید یک پول بدهی یا یک پارتی بیاوری تا مشکلت را حل کنند. این گیر ما کجاست. این گیر دنیا کجاست که دارد منفجر می شود.
انسان ماشین نیست!
ما خیال می کردیم مردم دنیای غرب بهشت ظاهری درست کردند اما دیدید آن ها هم به درد آمدند، دیدید همه دنیا به ستوه آمدند، دیدید همه جان ها به لب رسید، برای این است که فقط ظاهر درست است نظم ظاهری وجود دارد و این نظم ماشینی هست. ما ماشین نیستیم که پیچ و مهره ها را محکم ببندند. حتی اگر ماشین هم باشد فرسوده می شود. انسان روح دارد، انسان اخلاق می خواهد، عمری که فاقد اخلاق باشد فنا پذیر است. جامعه به اخلاق زنده است، به معنویت زنده است، اگر جامعه معنویت نداشته باشد و همه امکانات مادی را داشته باشد، در آن تبعیض هست، در آن ظلم هست، بی عدالتی در آن هست. در مسائل انواع گرفتاری ها ی مادی برای بشر پیش می آید این وقایع ضروری است و نمی شود از آن فرار کرد.
دل خانه ی خداست
آن کسی که به انسان آرامش می دهد و جامعه را از اضطراب و تشویش و نگرانی و بدبینی نجات می دهد تنها خداست « الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب » الرعد؛۲۸_ [بازگشتگان به سوى خدا] کسانى [هستند] که ایمان آوردند و دلهایشان به یاد خدا آرام مىگیرد، آگاه باشید! دلها فقط به یاد خدا آرام مىگیرد. دلی که به خدا وصل شد دلی آرام است. دلی که خدا ندارد خانه ای است که صاحب ندارد و خراب می شود. خانه بی صاحب، خانه ای که کسی در آن ننشسته باشد و مدتی بماند خود به خود خراب می شود و فرو می ریزد و اگر هم فرو نریزد آدم های بد به آنجا می روند و کثافت کاری می کنند. این دل باید صاحب خودش را پیدا کند. صاحب دل خود خداست. دل ما، جان ما، روح ما، بارقه ی خداست.
خدا آنجا را حرم خودش بارگاه خودش قرار داده است؛ ولی وقتی آلوده باشد، خدا نمی گذارد نورش آن جا باشد، خدا این خانه را قبول ندارد و خداوند آن را رها می کند و می رود و خانه ای که صاحبش از آن برود، خائن ها می آیند، بدها می آیند و مواد منفجره می آورند و آدم بد و دختر و پسر هرزه می آیند و کثافت کاری می کنند. بعضی دل ها رها است؛ انواع کثافت کاری ها را انجام می دهد شیطان در جلدشان رخنه می کند، آدم را به بدی ها وادار می کند و (۳۰) آن که دل را آرام می کند و دل آرام [است، تنها خداست].
هرکسی خودش آرام باشد دیگران را ناراحت نمی کند. و آن کس که موجب ناراحتی دیگران می شود برای این است که خودش ناراحت است. این ناراحتی های درونی به بیرون سرایت می کند و مایه ی اضطراب همه کس می شود. بنابراین یا باید در زندگی معنویی، در زندگی نورانی، اخروی و شرعی کارشناس بود یا باید کارآموز بود و یا باید در مجالس مذهبی و دینی شرکت کرد یا اگر هم نتوانستیم دل ما باید آن جا باشد. « أَوْ مُحِبّاً لَهُمْ» حضرت فرمود: دلت آنجا باشد.
ای مردم غیر از این چهار مورد نباشید
اما پیغمبر خدا این ها را به طور امر فرمود که این کاره باشید و بعد در آخر نیز فرمود «وَ لَا تَکُنِ الْخَامِس» یعنی نکند در این چهار گروه نباشید چراکه آن گروه پنجم وضع شان خطرناک است لذا امام سجاد علیه السلام در این دعای شریف ابوحمزه یک جمله دارد « َ أَوْ لَعَلَّکفَقَدْتَنِی مِنْ مَجَالِسِ الْعُلَمَاءِ فَخَذَلْتَنِی» یعنی ای پروردگار من نکند جای من در مجالس علما خالی بوده و نرفتنم نور بگیرم، نرفته ام دارو بگیرم، نرفتنم برایم نسخه بپیچند، نرفتنم درد های خود را پیش طبیب شناسایی کنم و خزلتنی یعنی تو من را مخذول کردی. خذنا در مقابل نصرت است. اگر کسی را کمک کنند می گویند یار و یاور دارد اما اگر کسی یار و یاور ندارد مخذول است بی کس است. خدایا مثل این که دیدی من نرفتم در مجالس عالما تا سیم دلم با تو وصل بشود همانند آن سیم هایی که به تو وصل می شود. به این دلیل تو هم مرا بی یاور گذاشتی سپردی به دشمنت که
پاسخ دهید