شب بیستم ماه مبارک رمضان آیت الله صدیقی در مهدیه امام مجتبی علیه السلام به سخنرانی پرداختند که مشروح آن تقدیم حضور می گردد.
- شب قدر، تجلّی رحمت خدای تعالی
- معیار انتخاب دوست خوب
- ۱- یاد خدا
- ۲- دوست باید سبب افزایش علم انسان شود
- ۳- دوستی که انسان را به یاد آخرت بیاندازد
- ۴- در دوستی آیینهی یکدیگر باشیم
- همنشینی با قرآن
- قرآن غذای روح انسان
- قرآن، سفرهی رحمت خداوند متعال
- مأنوس با سفیران نیکوکار خدا
- قرآن، مانع عذاب جهنّم
- هجرت معنوی در زندگی
- در زندگی تغییرات معنوی ایجاد کنید
- همسایهی خوب انتخاب کنید
- امور کمرشکن از نظر پیامبر اکرم
- کسی که قدردان خدمات انسان نیست!
- میل به خوبی و دوری از بدی
- قدردان خون شهدا باشیم
- یکی از اموری که کمرشکن است مسئول و دولت بد است
- همسایه بد امور تو را زیر نظر میگیرد
- پناه بردن به خدا از همسر بد
- محیط زندگی و همسایه در سرنوشت فرزند بسیار مؤثّر است
- انتخاب مسئول خوب با رأی مردم است
- انتخاب همسر شایسته
- وصیّت امیر المؤمنین (علیه السّلام) در مورد همسایه
- دعای حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای همسایگان
- معنی ایثار در مکتب فاطمهی زهرا (سلام الله علیها)
- شهدای ایثارگر
- ماجرای خانهی ابوجهم و همسایهی خوب او
- نزول قرآن برای عمل به آن
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهُِ فِی أَرْضِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلِی عِبَادِهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ سَفینَۀَ النَّجَاۀ».
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ ربِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خاتَمِ المُرَسَلَینَ طَبِیبِ نُفوسِنَا شَفیعِ ذُنُوبِنا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ مَولَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أَرواحُ مَن سِواهُ فِدَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إلی یَومَ الدّینَ».
شب قدر، تجلّی رحمت خدای تعالی
این شبهایی که در پیش است همدیگر را دعا کنیم و همیشه همدیگر را دعا کنیم. این خدمتی است که همیشه از ما ساخته است. برای شبهای قدر حساب خاص باز کنید. شبهای قدر تجلّی خدا است. سفرهای است که خدا هیچ شب دیگری چنین سفرهای را پهن نمیکند. هر کسی استفاده نکند خسارت سال است، خسارت یک شب نیست. خسارت عمر است و باید قدر دانست.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم الْحَمْدُ لِلَّهِ ربِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خاتَمِ المُرَسَلَینَ طَبِیبِ نُفوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ مَولَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا و أَرواحُ مَن سِواهُ فِدَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إلی یَوم الدّینِ».
در این مدّت پیامهای قرآن و پیامبر و اهل بیت را در ارتباط با فرصت جوانی، آسیبها و خطرات جوانی، امتیازات و برکات جوانی خدمت شما تقدیم داشتیم. اکنون هم یک یا دو نکته در این رابطه میخواهم خدمت شما تقدیم بدارم و بعد هم راجع به وصیّت امیر المؤمنین چند مطلبی را تقدیم بداریم. إنشاءالله در بهشت، در کربلا، در نجف، در بقیع آباد، همدیگر را ببینیم. إنشاءالله با همین جمع به بقیع برویم آنجا در بناء قبّه و بارگاه چهار امام مظلوم در جمع شما باشیم و همدیگر را ببینیم. آرزو بر جوانان عیب نیست. إنشاءالله با هم به استقبال آقای خود برویم. دور نیست! «اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا»[۲] ما دیگر نشان دهیم آقا میآیند. دل آقای ما خیلی برای ما تنگ میشود. خیلی دوست دارند که با ما باشند. إنشاءالله در خدمت شما به استقبال حضرت برویم.
معیار انتخاب دوست خوب
از جمله مسائلی که در مسئلهی دوست یابی جوان قابل ذکر است، امام باقر (علیهم السّلام) از جناب عیسی بن مریم نقل میکنند. به حضرت عیسی گفته شد: «یَا رُوحَ اللَّهِ مَنْ نُجَالِس»[۳] ما با چه کسانی مجالست کنیم؟ با چه کسانی دوست باشیم؟ حضرت فرمودند: با سه گروه.
۱- یاد خدا
۱- «مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اللَّهَ رُؤْیَتُه» با کسی نشست و برخاست کنید که هر وقت میبینید به یاد خدا بیفتید، آیینه خدا باشد، شفاف باشد، بندهی خدا باشد، شما را به بندگی ببرید.
۲- دوست باید سبب افزایش علم انسان شود
خصوصیّت دومی که در دوست مغتنم است و برای انسان سرمایه است «یَزِیدُ فِی عِلْمِکُمْ مَنْطِقُه» جوان باید دنبال علم باشد، هر روز باید یک چیز جدید یاد بگیرد. جوان صبح میرود، شب به خانه برمیگردد اگر با علم جدیدی برنگردد خسارت کرده است. باید با کسانی رفت و آمد کنید، به مسجدی بروید، با امام جماعتی باشید، پای منبری کسی بروید که هر روز یک چیز جدید یاد بگیرد. امام حسن مجتبی (علیه السّلام) فرمودند: مسجد هشت رهاورد دارد، کسی مسجدی باشد هشت چیز نصیب او میآید. یکی علم مستطرف است، یعنی علم جدید است. گوینده باید هر سال یک چیز جدید برای شما بگوید، در هر جلسه یک چیز جدید به شما بگویم. «یَزِیدُ فِی عِلْمِکُمْ مَنْطِقُهُ» گفتار او بر علم شما اضافه کند.
۳- دوستی که انسان را به یاد آخرت بیاندازد
سوم «وَ یُرَغِّبُکُمْ فِی الْآخِرَهِ عَمَلُه» عمل او بر اعتقاد اخروی شما اضافه کند. آدم وقتی این حقوقهای نجومی را میبیند، وقتی ماشینهای آنطوری را میبیند، وقتی آخوندهای متجمّل و اشرافی را میبیند خدا را فراموش میکند. وقتی امام و حسینیه را میبیند، وقتی مقام معظّم رهبری و خانهی استیجاری بچّههای او و زندگی سادهی او را میبیند میفهمد که آخرتی هم است. اینها با اینکه به همه شکلی میتوانند استفاده کنند، امّا محور را جایی دیگر گذاشتند. اینجا حواس آنها است. این سومین شاخصه است.
۴- در دوستی آیینهی یکدیگر باشیم
نکتهی چهارمی که در دوستی لازم است این است که دوست باید اهل نقد باشد. دوست چاپلوس که مدام قربان صدقهی آدم میرود این آدم دروغگویی است. فرمود: محبوبترین دوست من کسی است که عیب من را به من بگوید. «الْمُؤْمِنُ مِرْآهُ الْمُؤْمِنِ»[۴] مؤمن آیینهی مؤمن است. آدم وقتی جلوی آیینه باشد، قشنگ باشد قشنگی او را نشان میدهد. اگر یک جایی از او خون داشته باشد، لکهای داشته باشد، چرک باشد آن را هم نشان میدهد. دوست آدم آیینهی آدم است. باید صاف باشد، شفاف باشد و عیب آدم را پنهان کاری نکند. طالب سلامت و کمال دوست او باشد.
همنشینی با قرآن
نکتهی دیگری که در جوانی و در وصیّت امیر المؤمنین (علیه السّلام) است و در چنین شبهایی آدم میبینید که حضرت روی آن عنایت دارد مسئلهی انس جوان با قرآن است. وجود نازنین خاتم انبیاء محمّد مصطفی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: جوانی که حافظ قرآن باشد، قرآن با خون او مختلط میشود، قرآن با وجود جوان عجین میشود. فرمود: کسی که حافظ قرآن باشد «إن دَرَجَهَ النُّبُوَّهِ فی صَدرِهِ» نبوّت در سینهی او مندرج میشود. نبوّت پیامبر خدا در قرآن است. اگر شما اهل قرآن باشید، این قرآن حاصل نبوّت نبیّ مکرّم اسلام است و قرآن کریم درجات بهشت است.
قرآن غذای روح انسان
کسانی که با قرآن انس داشته باشند و قرآن را در زندگی برای خود نصب العین قرار دهند، اینها به پلههای بهشت ارتقاء پیدا میکنند و به اعلا درجهی بهشت میرسند. امام صادق (علیه الصّلاه و السّلام) فرمودند: «مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ وَ هُوَ شَابٌّ مُؤْمِنٌ اخْتَلَطَ الْقُرْآنُ بِلَحْمِهِ وَ دَمِهِ»[۵] کسی قرآن را بخواند در حالی که هم جوان است و هم مؤمن است. یک کسی کاسب است، قرآن میخواند که خود نمایی کند، مشهور شود، قرآن خواندن او ظاهر است، از قرآن هیچ استفادهای نمیکند. ولی این قیدهایی که روایت دارد جای درس گرفتن است. «مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ» کسی که قرآن را بخواند، «وَ هُوَ شَابٌّ» این «و» حالیه است. در حالی که او جوان است. «مُؤْمِنٌ» جوان مؤمن است. اگر جوان مؤمن قرآن قرائت کند «اخْتَلَطَ الْقُرْآنُ بِلَحْمِهِ وَ دَمِهِ» قرآن هم با گوشت او، هم با خون او امتزاج پیدا میکند، اختلاط پیدا میکند. یعنی همانطور که آدم غذا میخورد، غذا جذب وجود انسان میشود، تبدیل به خون میشود، قرآن هم غذای روح است.
قرآن، سفرهی رحمت خداوند متعال
با وجود شما قرآن اگر به عنوان یک نیاز، به عنوان یک عشق، به عنوان یک سفرهی الهی «الْقُرْآنَ مَأْدُبَهٌ اللَّه»[۶] قرآن سفرهی خدا است. آیات قرآن لقمههای الهی است. جوانی که ایمان دارد وقتی قرآن میخواند سر سفرهی خدا نشسته است و خدا دارد از او پذیرایی میکند. لذا این از نکات عالم برزخی است. وجود مبارک امام صادق (علیه السّلام) با شما از عالم مثال و عالم برزخ صحبت فرموده است.
مأنوس با سفیران نیکوکار خدا
«اخْتَلَطَ الْقُرْآنُ بِلَحْمِهِ وَ دَمِه»[۷] قرآن را فقط صوت نبینید. وراء صوت این قرآن انرژی آسمان است. در وجود شما قدرت و نور ایجاد میکند، با خون شما و گوشت شما آمیخته میشود. «وَ جَعَلَهُ اللَّهُ مَعَ السَّفَرَهِ الْکِرَامِ الْبَرَرَه» خدا جوان مؤمن مأنوس با قرآن را با سفرای خود «بِأَیْدی سَفَرَه * کِرامٍ بَرَرَه»[۸] در دست…، «سَفَرَه» جمع سفیر است. همان سفراء است. «بِأَیْدی سَفَرَه»[۹] این قرآن دست سفیران خدا است. «کِرامٍ بَرَرَه»[۱۰] هم سفیر خدا هستند. اینها به عنوان سفیر خدا از مملکت عرش به مملکت فرش پیام آوردند. ولی خصوصیّات آنها چیست؟ هم «کِرامٍ» هستند. «کِرامٍ» جمع کریم است. یعنی بزرگوار هستند، نجیب هستند، با ارزش هستند. «بَرَرَه» جمع بارّ است. یعنی نیکوکار هستند، اهل خیر هستند. این سفیران کریم پربرکت قرآن را با دست خود به زمین میآورند. شما وقتی با قرآن مأنوس باشید خدا شما را با سفیران بزرگوار خود همدم میکند.
قرآن، مانع عذاب جهنّم
«وَ جَعَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَعَ السَّفَرَهِ الْکِرَامِ الْبَرَرَهِ وَ کَانَ الْقُرْآنُ حَجِیزاً عَنْهُ یَوْمَ الْقِیَامَه» جوان مؤمن آشنایی به قرآن، مأنوس به قرآن روز قیامت حاجز دارد. حاجز یعنی مانع دارد. دیواری بین او و جهنّم حایل میشود. این قرآنی که اینجا میخوانید هم سپر است و جلوی بلاها را میگیرد، هم روز آخرت نمیگذارد حرارت جهنّم به شما برسد.
هجرت معنوی در زندگی
نکتهی دیگر در مسئلهی ماه مبارک رمضان و مسئلهی جوانی رعایت محیط است. «الْجَارَ ثُمَّ الدَّار»[۱۱] هجرت برای زمان پیغمبر نیست، انسان همیشه باید مهاجر باشد، هم در باطن خود اهل هجرت باشد، هر روز یک سفر جدیدی داشته باشد. از خود به خدا این سفر را ادامه دهد. خدا آقای بهجت را با اولیاء خود محشور بدارد. میفرمودند: «مِن حَرَمٍ ألَی حَرَم» همیشه در بارگاه خدا هستید، ولی از یک حرمی به حرم جدید ترقّی کنید، نمازهای شما تغییر کند. تحوّلی در نماز خود داشته باشید. در رفتار خود، اعمال خود، هر روز یک نمود جدید الهی در زندگی شما باشد. یک در جدیدی از بهشت به روی شما باز شود. یک گلهای جدیدی در زندگی خود بیاورید، زندگی خود را با معنویّت معطّر کنید.
در زندگی تغییرات معنوی ایجاد کنید
نماز شب نمیخواندید حالا نماز شب بخوانید. ماه رمضان که بلند میشوید إنشاءالله ۱۱ رکعت نماز شب را میخوانید و اگر نتوانستید ۱۱ رکعت نماز شب بخوانید حداقل دو رکعت نماز شفع را بخوانید حیف است! از دست شما میرود. نماز شب، متهجّدین اشراف بهشت هستند. «شَرَفُ الْمُؤْمِنِ قِیَامُهُ بِاللَّیْل»[۱۲] پیغمبر ما فرمودند: شرف مؤمن به این است که شبها بیدار شود و نماز شب بخواند. یک چلّه نماز شب بخوانید. بعد کمی که جا افتاد، کم کم زیارت عاشورا در زندگی خود ببرید. بعد زیارت جامعه را ببرید. بعد عادت به نامه نگاری برای امام زمان خود بکنید. آقای شما نامههای شما را میخوانند، نامه بنویسید. در نهرهای جاری بیاندازید به حضرت میرسد. با حضرت رابطه برقرار کنید. برای حضرت نماز استغاثه بخوانید. هر روز یک در رحمتی به زندگی شما باز شود و این هجرت، هجرت باطنی است که انسان در جا نزند، عقب گرد هم نکند. سالهای قبل به جمکران میرفت، امسال دیگر نمیرود. سالهای قبل همیشه در این مجالس بود حالا توفیق ندارد. این ارتجاء است، این سیر قهقرایی است، این سقوط است، این بد امتحان دادن است. این مردود شدن در کلاسهای دین است، ما باید هجرت داشته باشیم.
همسایهی خوب انتخاب کنید
نوع دوم هجرت انتخاب محیطی است که آدم در آنجا بهتر میتواند خدا را بندگی کند. لذا فرمودند: «الْجَارَ ثُمَّ الدَّار»[۱۳] اوّل همسایه بعد خانه! یعنی اگر میخواهید خانه بخرید اوّل ببینید با چه کسی میخواهید همسایه شوید. فکر نکنید آب و هوای بالای شهر یا پایین شهر چطور است. منظرهی آن چطور است! به این فکر کنید که آیا همسایهی شما اهل الله است؟ بچّههای شما با بچّههای او رفت و آمد کند متدیّن بار میآید؟ دختران شما با دختران او بدحجاب و بیحجاب نمیشود؟ اهل ساز و آواز نمیشود؟ اهل این بازی های کذایی غربی میشود؟ به لجن آلوده نمیشود؟ محیط پاک انتخاب کنید، نروید در محیط لجن نفس بکشید. همسایه برای انسان اثر دارد. لذا در مورد همسایه باز یک حدیثی است که در آخر وصیّت حضرت امیر (علیه الصّلاه و السّلام) آمده است. این حدیث هم از آن احادیث و غرر احادیث است و جای تأمّل و تفکّر است.
امور کمرشکن از نظر پیامبر اکرم
وجود نازنین پیامبر اکرم محمّد مصطفی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: سه چیز برای انسان کمرشکن است ولی این کمرشکنی عادی نیست. بلکه مادر چیزهایی است که کمر انسان را خم میکند. کمر انسان را خرد میکند.
کسی که قدردان خدمات انسان نیست!
اوّلین مورد آن حکومتی است که اگر به آن خدمت کنید قدردان نیست. اگر قصوری داشته باشید با گذشت نیست. خیلی مهم است! این هم درس به پدر است، درس به مدیر مدرسه است، درس به محیط اداره است که اگر از کسی خدمت دید باید قدردان باشد، تشویق کند. پدری که خوبیهای بچّهی خود را نمیبینید، مادر که پاکی بچّههای خود را در نظر نمیگیرد. همیشه دنبال این بوده است که یک نقطه ضعف پیدا کند، نق بزند، در سر خود بزند.او را ضایع کند، عقدهای کند. این خیانت به بچّه است. تربیت نیست! آدم همیشه نقطه ضعف پیدا کند، به بچّهی خود گیر دهد. این نیست. اوّل تشویق بعد تنبیه! خوبیهای او را بزرگ کنید. او دیگر نمیخواهد بد باشد.
میل به خوبی و دوری از بدی
«وَ لَا یَکُونَنَّ الْمُحْسِنُ وَ الْمُسِیءُ عِنْدَکَ بِمَنْزِلَهٍ سَوَاء»[۱۴] فرمود: بد و خوب در پیش شما یکسان نباشند. اگر چنین بود «فَإِنَّ فِی ذَلِک تَزْهِیداً لِأَهْلِ الْإِحْسَانِ فِی الْإِحْسَان» باعث میشود آدم نسبت به خوبیها هیچ رغبتی نداشته باشد. نسبت به بدیها هم جری میشود. باید خوبی را بزرگ کرد، خوب را تشویق کرد. نسبت به بدی هم باید معالجه کرد. همه را با نق زدن و به رخ کشیدن نمیشود درمان کرد. درمان، طبابت، یک تخصّص است. آدم مشکلات فرزند خود را باید پیش طبیب اخلاقی ببرد و او مشورت کند.
قدردان خون شهدا باشیم
بنابراین مسئول بد، یک دولت بد که وقتی نعمتهای مملکت سر سفرهی خون شهدا، سر سفرهی رزمندهها به جایی رسیده است عوض قدردانی از رزمندهها، از شهدا، از این پرچم ولایتی که اینها زیر این پرچم اعتبار پیدا کردند، امنیّت دارند، آرامش دارند. کشورهایی که قویتر از کشور ما هستند ولی ولایت ندارند، امامت ندارند، با همهی اقتدار خود امنیّت لازم را ندارند، انسجام لازم را ندارند. این کشور در پناه ولایت است. حالا اگر دولتی پیدا شود عوض قدردانی حالت او حالت طلبکاری باشد، اگر یک نقطه ضعفی، یک مسئولی، یک مردمی، یک نیروی حزب اللّهی، یک انتقادی کند گذشت ندارد، ولی خدمتهای او را هم نمیبیند. وجود نازنین پیغمبر میگوید این کمر آدم را میشکند. این کمرشکن است، کمر انسان را خرد میکند.
یکی از اموری که کمرشکن است مسئول و دولت بد است
«ثَلَاثَهٌ هُنَّ أُمُّ الْفَوَاقِر»[۱۵] سه چیز است که اینها مادر اموری است که فقرات انسان را میشکند، چرا به فقیر، فقیر میگویند؟ به این خاطر که این فقر ستون فقرات انسان را میشکند و حرکت را از آدم میگیرد. فقر خیلی بد است، نداری خیلی بد است. از اموری که ستون فقرات انسان را میشکند اوّل مسئولین بد است. دولت بد است. استاندار بد است. وزیر بد است. مسئول آموزش و پرورش بد است، وزیر علوم بد است، سازمان بد است، نهاد بد است. قاضی بد است، اینها برای جامعه عادی نیست. فقرات کمر جامعه را خرد میکند. «إِنْ أَحْسَنْتَ إِلَیْهِ لَمْ یَشْکُر» خوبیهای شما را نمیفهمد، نمیداند سر سفرهی شهدا است. نمیداند سر سفرهی رزمندهها است. نمیداند سر سفرهی انقلابیها است. مرتّب باید اخراج کند و به اینها طعنه بزند. «وَ إِنْ أَسَأْتَ إِلَیْهِ لَمْ یَغْفِر» نسبت به اینها گذشت ندارد. یک نقطه ضعف پیدا کنند همه را خبر میکنند.
همسایه بد امور تو را زیر نظر میگیرد
دوم «وَ جَارٌ عَیْنُهُ تَرْعَاکَ وَ قَلْبُهُ یَنْعَاک» همسایهی بد است. اوّل مسئول بد است، دولت بد است، کارگزار بد است، مدیر بد است، دوم همسایهی بد است. همسایهی بد چه خصوصیّتی دارد؟ به رفت و آمد تو، به کار تو مرتّب چشم گذاشته است. با ذرّهبین حرکات تو را زیر نظر گرفته است تا از کار تو سر در بیاورد. میخواهد برای شما پرونده درست کند. شما زندگی خود را میکنید و او هم زندگی خود را ولی دنبال این است که زمین بزند. «عَیْنُهُ تَرْعَاکَ» چشم او دنبال تو میگردد «وَ قَلْبُهُ یَنْعَاک» چشم جاسوسی میکند و دل نقشه میکشد که به موقع آبروی تو را ببرد. «إِنْ رَأَى حَسَنَهً دَفَنَهَا» اگر خوبی داشته باشید آن را دفن میکند، حاضر نیست جایی بگوید. نمیگذارد که مردم خوبیهای تو را بفهمند، «وَ لَمْ یُفْشِهَا» خوبیهای تو را زیر خاک میکند. احسان شما را، خدمات شما را، خوبیهای شما را، معنویّت تو را حاضر نیست…، با اینکه میداند شما آدم خوبی هستید، میداند شما چقدر سابقهی جبهه دارید، میداند شما چقدر برای دفاع از حرم آماده هستید، میداند شما امام زمانی هستید، میداند شما حلال خور هستید، اینها را اصلاً نمیبیند، اینها را دفن میکند. «وَ إِنْ رَأَى سَیِّئَهً أَظْهَرَهَا» امّا اگر در تو بدی ببیند در بوق میکند، در شبکههای مجازی اسم تو را میزند، دروغ یا راست آن را بزرگ میکند.
پناه بردن به خدا از همسر بد
سوم همسر بد است. مسئول بد، همسایهی بد و همسر بد است. از همسر بد هم به خدا پناه میبریم. «وَ زَوْجَهٌ إِنْ شَهِدْتَ لَمْ تَقَرَّ عَیْنُکَ بِهَا، وَ إِنْ غِبْتَ لَمْ تَطْمَئِنَّ إِلَیْهَا» کسی زنی داشته باشد که وقتی میآیید میبینید چشم شما روشن نمیشود. نه به خود میرسد، نه زبان خوشی دارد، نه اهل الله است، نه خوش سلیقه است. هیچ چنگی به دل نمیزند، هیچ جاذبهای برای زندگی ایجاد نمیکند. «وَ إِنْ غِبْتَ» اگر بیایید او را ببینید طوری رفتار نمیکند که دل شما را ببرد. دلبری نمیکند، مواظب دل شوهر خود نیست، حواس او نیست که باید شوهرداری کند، حواس او نیست که باید یک طوری زندگی کند که چشم شوهر جای دیگری نرود و اگر غایب باشید و بخواهید سفر بروید اطمینان ندارید. میگویید نکند من بروم، این پای خود را عوضی بگذارد.
محیط زندگی و همسایه در سرنوشت فرزند بسیار مؤثّر است
این از مهمّاتی برای جوانها است. هم مسئلهی انتخاب همسایه در سرنوشت جوان اثر دارد. در یک محیطی که همه مسجدی هستند، همه هیئتی هستند، همه جمکرانی هستند، همه روضهای هستند، همه انقلابی هستند، همه روز قدسی هستند، همه روز ۹ دیای هستند. فرق دارد یا یک محیطی که در فتنه میروند و الله اکبر میگویند، قرآن سر نیزه میکنند، هر چه رهبری بگوید مقابل آن یک چیزی میگویند. این با آن خیلی فرق دارد. همسایه خیلی سرنوشت ساز است.
انتخاب مسئول خوب با رأی مردم است
چرا مسئلهی سلطان را کنار اینها قرار داده است؟ برای اینکه ما حکومت را درست میکنیم، ما رأی میدهیم، ما انتخاب میکنیم. یزید را مردم یزید کردند، معاویه را مردم معاویه کردند. اگر مردم سکوت نمیکردند در خانهی علی که نمیسوخت! این قصور خود مردم است. چرا باید انتخاب کنند که بد ببینند؟ اگر مردم با هم باشند، امام داشته باشند، قرارگاه داشته باشند، مؤمنین پراکنده باشند، حکومت خوب خواهند داشت، مسئولین خوب خواهند داشت. لذا هم انتخاب مسئول به عهدهی مردم است و هم انتخاب همسایه. چرا آمدید اینجا خانه گرفتید؟ میدانستید اینجا لانه فساد است. میدانستید همه در این محلّه آدمهای بدی هستند. چرا بچّههای خود را به این محلّه آوردید که آدم بدی شوند؟ این خیانت به بچّهها است.
انتخاب همسر شایسته
انتخاب همسر هم میگویند دعای سه نفر مستجاب نمیشود یکی کسی است که همسر بد دارد. خود شما انتخاب کردید، چرا بد انتخاب کردید، خود کرده را تدبیر نیست! بنابراین باید جوان همسر خوب انتخاب کند. همسایهی خوب انتخاب کند. به آدمهای خوب رأی بدهد، به آدمهای ناجور بدهد رأی ندهد که گرفتار شود. اینها برای خود جامعه است. «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ»[۱۶]، «حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم».[۱۷]
وصیّت امیر المؤمنین (علیه السّلام) در مورد همسایه
در این وصیّت نامهی حضرت امیر (علیه السّلام) در بستر بود. گاهی غش میکرد، گاهی به هوش میآمد. به حسن و حسین خطاب کرد و چند جمله وصیّت نامه مهمترین مسائل زندگی بود. آنچه که امروز گفتیم حضرت نسبت به آن هم اشارهای دارد. یکی فرمودند: «اللَّهَ اللَّهَ فِی جِیرَانِکُمْ»[۱۸] خدا را خدا را در مورد همسایه.
دعای حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای همسایگان
حضرت زهرا (سلام الله علیه) را ببینید. امام حسن مجتبی میگوید تا صبح بیدار بودم و عبادت مادر خود را تماشا میکردم. این عبادت امام حسن بود. آدم نگاه به عبادت حضرت زهرا کند خود عبادت است! به مادر خود نگاه میکردم و عبادت او را، نیایش او را، دعای او را میدیدم. دیدم تا صبح به همسایهها و شیعیان دعا کرد. برای خود ما اصلاً دعا نکرد. صبح عرضه داشتم مادر من بیدار بودم و شما را نگاه میکردم. دعاهای شما را کردم همه را مؤمنین و برای همسایهها دعا کردید، برای خود ما دعا نکردید. فرمود: «الْجَارَ ثُمَّ الدَّار»[۱۹] آدم باید اوّل به فکر همسایه باشد. این را ایثار میگویند.
معنی ایثار در مکتب فاطمهی زهرا (سلام الله علیها)
یعنی شما باید ایثارگر باشید. مکتب فاطمه، مکتب امیر المؤمنین، مکتب ایثار است. مکتب معاویه مکتب استیثار است. خود او چندین شرکت داشته باشد، حقوقهای صد میلیونی، ۲۰۰ میلیونی، ۴۰۰ میلیونی بگیرد و جوانهای مردم نتوانستند ازدواج کنند بگوید به من ربطی ندارد! اصلاً به یاد او نمیآید که کسی گرفتاری دارد، کسی نمیتواند برای دختر خود جهیزیه بگیرد. کسی نمیتواند فرزند خود را به دانشگاه بفرستد. او آنطور میخورد استیثار است. امّا این زن دارد، بچّه دارد، مشکلات دارد.
شهدای ایثارگر
دیدید چند مدّت قبل یک سیّدی که شهید شده بود، تلویزیون نشان میداند. قبل از اینکه سال تولّد بچّهی خود برسد، چند ماه قبل برای او سال تولّد گرفتند. گفتند: هنوز که سال تولّد او نشده است؟ گفت: میخواهم به دفاع از حرم بروم. روز تولّد پدر ندارد که برای او این کار را بکند. بچّهی خود را میگذارد و میرود از حضرت زینب دفاع کند. این ایثار است و آن استیثار است. در جامعه آدم زشتی و زیبایی را میبیند. این زیباییها است و آن هم زشتیها است که دارید تماشا میکنید و اینها برای ما عبرت است. برای ما بیداری است «الْجَارَ ثُمَّ الدَّار».
ماجرای خانهی ابوجهم و همسایهی خوب او
ابن ابی الحدید در این تفسیر «اللَّهَ اللَّهَ فِی جِیرَانِکُم»[۲۰] نقل میکند میگوید: ابوجهم یک آدم شاخصی بود. میخواست خانهی خود را بفروشد، مشتری آمد قیمت کرد و گفت این مقدار است. خواست پول دهد، گفت: نه، این پول خانه را که میدهید باید پول همسایه را هم به من بدهید. گفت: این چه حرفی است؟ گفت: همین که میگویم. من یک همسایهای دارم مریض شوم به عیادت من میآید، مشکل داشته باشم میآید سراغ من را میگیرد، درخواست داشته باشم لبیک میگوید، یک وقت مظلوم باشم از من حمایت میکند. چیزی نخواهم برای من هدیه میفرستد. غافل باشم من را بیدار میکند. بلد نباشم به من یاد میدهد. من چنین همسایهای دارم. این سرقفلی دارد، باید سرقفلی همسایه را هم به من بدهید. او رفت. گفت حواس ما به این چیزها نیست. به همسایه او خبر رسید که این همسایه خواست خانه خود را بفروشد حساب شما را جدا کرده بود. گفت من همسایهای دارم مرد است، جوانمرد است، پاکیزه است، خیانتی ندارد، دروغی به من نمیگوید، جلوی دروغ من را میگیرد، برای بچّههای من محلّ امنی است. این همسایه تا اینها را شنید سراغ همسایه آمد. گفت: من را شرمنده کردید! این بزرگی شما است که خوبیهای من را میبینید. آورد آن مقداری که میخواست از مشتری بگیرد و ناچار بود که خانهی خود را بسازد، آن پول را به او داد و گفت: من نمیگذارم همسایهای مانند تو از کنار من برود. پول خانهی شما را هم میدهم، خانه را داشته باشید، با من باشید. میارزد!
آدم برای همسایه یک جا خانهی گران بخرد، ولی با اولیاء الله همنشین و همسایه باشد. این از نظر امیر المؤمنین، علی بن ابیطالب خیلی مهم است.
نزول قرآن برای عمل به آن
بعد فرمود: «اللَّهَ اللَّهَ فِی الْقُرْآنِ لَا یَسْبِقُکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیْرُکُمْ» پسران من پدر شما دارد میرود ولی این قرآن را به شما میسپارم. «اللَّهَ اللَّهَ فِی الْقُرْآنِ» قرآن برای قرائت نیست، قرآن برای عمل است. فرمود: «لَیْسَ الْقُرْآنُ بِالتّلاوَه وَ لَا الْعِلْمُ بالرّوایَه وَ لکنَّ الْقُرْآنُ بِالهِدایَه وَ الْعِلْمُ بالدّرایه» کسی آخوند میشود، عالم میشود. عالم برای این نیست که برای شما منبر رود، عالم برای این است که خود عمل کند. «کُونُوا دُعَاهَ النَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُم».[۲۱]
قرآن برای این نیست که با آواز خوش بخوانید و بگویید چه صدای زیبایی! قرآن نسخه است، خدا طبیب شما است. «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَسارا»[۲۲] قرآن برای هدایت است، علم هم برای رعایت است. اگر کسی قرآن را عمل کرد، این اهل قرآن است. اگر عمل نکرد به سفارش پدر خود امیر المؤمنین عمل نکرده است.
آخرین شب زیارت ما و شما است. «وَ لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی لِزِیَارَتِکُمْ»[۲۳] هم از سردار عزیز خود آقای فدایی بزرگوار که خدا هم پدر او را با اولیای خود محشور بدارد و هم او را از این سنگر کنار نزد، هم آقای حدادیان عزیز. شمع جمع شما هستند. آدم قابل اعتمادی است. هر مداحی قابل اعتمادی نیست، تربیت شده است، مؤدّب است. آقای خوشوقت دیده است. الحمدلله شما هم مشتریان خوب ایشان هستید. این چند شب هم ما را تحمل کردید. نمیدانیم سال دیگر هم است؟ آیا توفیقی داریم یا نداریم؟ عمر دست خدا است و همهی شما را به خدا میسپاریم. ولی رسم ما این است که آخرین شب هر جا هستیم به سراغ حضرت زهرا میرویم.
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی یوسف، آیه ۸۷٫
[۳]– بحار الأنوار، ج ۱۴، ص ۳۳۱٫
[۴]– بحار الأنوار، ج ۷۱، ص ۲۶۸٫
[۵]– الکافی، ج ۲، ص ۶۰۳٫
[۶]– وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۱۶۸٫
[۷]– الکافی، ج ۲، ص ۶۰۳٫
[۸]– همان، آیات ۱۵ و ۱۶٫
[۹]– سورهی عبس، آیه ۱۵٫
[۱۰]– همان، آیه ۱۶٫
[۱۱]– بحار الأنوار، ج ۴۳، ص ۸۲٫
[۱۲]– وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۱۴۶٫
[۱۳]– بحار الأنوار، ج ۴۳، ص ۸۲٫
[۱۴]– نهج البلاغه، ص ۴۳۰٫
[۱۵]– بحار الأنوار، ج ۷۴، ص ۱۲۰٫
[۱۶]– سورهی رعد، آیه ۱۱٫
[۱۷]– سورهی انفال، آیه ۵۳٫
[۱۸]– نهج البلاغه، ص ۴۲۲٫
[۱۹]– بحار الأنوار، ج ۴۳، ص ۸۲٫
[۲۰]– نهج البلاغه، ص ۴۲۲٫
[۲۱]– بحار الأنوار، ج ۶۷، ص ۳۰۹٫
[۲۲]– سورهی اسراء، آیه ۸۲٫
[۲۳]– المصباح للکفعمی، ص ۴۸۵٫
پاسخ دهید