ماه مبارک رمضان، آیت الله صدیقی در آستان مقدس حضرت صالح بن موسی الکاظم علیه السلام به سخنرانی پرداختند که مشروح آن تقدیم حضور می گردد.
- توبهی واقعی برای درک شب قدر و جذب فیوضات الهی
- زندانی شدن انسان در گناه خود
- نگاهی به گذشتهی اعمال انسان در شبهای قدر
- برنامهریزی برای ادای حقّ النّاس
- لازمهی رسیدن به فلاح و رستگاری از دید قرآن کریم
- ائمّهی معصومین (علیهم السّلام) وسیلهی رحمت الهی
- مراقبه و حفاظت از عبادتها
- وصیتهای امیر المؤمنین (علیه السّلام) در پایان عمرش به امام حسین (علیه السّلام)
- معرّفی امیر المؤمنین (علیه السّلام) در قرآن کریم
- جان دادن ائمّه (علیهم السّلام) برای حفاظت از دین
- جان سپاری مدافعان حرم برای حفاظت از حرم حضرت زینب و حضرت رقیه (سلام الله علیها)
- الگوگیری جوانان از امیر المؤمنین (علیه السّلام) برای محافظت از دین
- ایثار مالی امیر المؤمنین (علیه السّلام)
- نگاهی به گرفتارها و مساکین جامعه برای رسیدن به فیوضات شب قدر
- عاشق شهادت بودن امیر المؤمنین (علیه السّلام)
- امیر المؤمنین (علیه السّلام) کلید فتوحات جنگهای صدر اسلام
- واقع شدن درهای مختلف در بهشت و جهنّم
- باب المعروف یکی از بابهای بهشتی
- جهاد دری از درهای بهشت
- وصیّتهای امیر المؤمنین (علیه السّلام) به حسنین
- دلایل بیکاری جامعهی امروز
- سفارش امیر المؤمنین (علیه السّلام) به مسئلهی عبادت
- سفارش امیر المؤمنین (علیه السّلام) برای به دست آوردن درآمد حلال
- آرامش و آسایش داشتن خواب شب
- تأکید امیر المؤمنین (علیه السّلام) بر لذّت غیر حرام
- شاد کردن دل یتیمها توسّط امیر المؤمنین (علیه السّلام)
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ المُرْسَلینَ طَبِیبِ نُفوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ مَولَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ وَ عَجَّلَ الله فَرَجَه وَ رَزَقَنَا الله صُحبَتَهُ وَ نُصرَتَهُ وَ رِضاهُ وَ رأفَتَه وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
توبهی واقعی برای درک شب قدر و جذب فیوضات الهی
در آستانهی دومین شب از شبهای قدر و شهادت ابر مرد عالم بشریّت، اعجوبهی خلقت حضرت امیر المؤمنین (علیه الصّلاه و السّلام) هستیم. راجع به لیالی قدر روز هجدهم عرایضی را خدمت شما تقدیم داشتیم، الآن هم نکتهای را خدمت شما بزرگواران عرض میکنیم و آن اینکه هم درک شب قدر و جذب فیوضات لیالی قدر توبهی واقعی میخواهد.
زندانی شدن انسان در گناه خود
«اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَحْبِسُ الدُّعاءَ»[۲] گناه بخشیده نشود، حاجب است، حاجز است، زندان است. آدم در حبس گناه خودش زندانی است، دست زندانی به سفرههای رنگین نمیرسد، آدم باید آزاد شود تا در این مضیفخانهها حضور پیدا کند.
نگاهی به گذشتهی اعمال انسان در شبهای قدر
اوّلین وظیفهی ما و جدیّت در این است که در این فرصت کوتاه یک نگاهی به گذشتهی خود داشته باشیم، «حَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا»[۳] قبل از اینکه حضرت عزرائیل به سراغ شما بیاید و پروندهی عمل شما جلوی چشمتان ممثل شود، خودتان یک نگاهی به پرونده داشته باشید. آنجا که استغفار کافی است استغفار کنید، بگویید خدایا بد کردم آمدم عذرخواهی کنم، فلان جا، فلان جا این اشتباهات را انجام دادم، خدایا دست من از گذشته کوتاه است، تنها راهی که برای من باقی مانده این است که از تو عذرخواهی کنم و آن کار را انجام ندهم. هم عذرخواهی کنیم و هم قول بدهیم که دیگر تکرار نکنیم.
برنامهریزی برای ادای حقّ النّاس
بخشی از حقوق النّاس است، یک مقدار عبادتهایی است که ضایع کردیم، توبهی ما برای این است که برنامهریزی کنیم، اگر داریم هم حقوق مردم را الآن بپردازیم، اگر نداریم تصمیم بگیریم و از خدا کمک بخواهیم که مشغول الذمهی مردم نمیریم. حقّ النّاس بدبختی عالم برزخ و عالم قیامت است. عقباتی که انسان در قیامت دارد یکی عقبهی حقوق النّاس است. آنجا همه احتیاج دارند، هیچ کس نمیگذرد، گذشت در آنجا نیست لذا اینجا راضی کنید، اگر دیدید بیچاره هستید، نمیتوانید راضی کنید، امکانات ندارید، دسترسی ندارید، به خدا التجاء و التماس کنید که خدا یا طرف را راضی کند یا به ما امکاناتی بدهد که بتوانیم از عهدهی حقوق النّاس بربیاییم.
لازمهی رسیدن به فلاح و رستگاری از دید قرآن کریم
نکتهی دیگر این است ما هر قدر هم عمل داشته باشیم لایق بارگاه خدا نیست، از این جهت ما احتیاج داریم که توسّل داشته باشیم، شفیع داشته باشیم. در این آیهی کریمهی سورهی بقره خداوند متعال سه چیز را برای رسیدن به فلاح لازم میدانند. کسی میخواهد از عمرش نتیجه بگیرد و شکست عمر نداشته باشد، در عمر خود جزء پیروزمندها به حساب بیاید اوّلین تقوا است، دومی توسّل است. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَهَ»[۴] اگر ائمّه (علیهم السّلام) مایه گذاشتند، عمل ما را کامل کردند خدا قبول میکند، ولی اگر از کانال ائمّه نباشد آن عمل به جایی نمیرسد، «وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها»[۵] قرآن میگوید از در وارد شوید.
ائمّهی معصومین (علیهم السّلام) وسیلهی رحمت الهی
در رحمت خدا امیر المؤمنین و ائمّهی طاهرین است، حضرت رسول است، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) است. شما میخواهید عمل خود را به خدا بدهید از این در وارد شوید. این است که قرآن کریم اوّل میگوید تقوا داشته باشید، دوم «وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَهَ»[۶] بدون وسیله پیش من نیایید. ائمّه (علیهم السّلام) که ترجمان قرآن هستند، فرمودند: «نَحْنُ الْوَسِیلَهُ»[۷] ما وسیله هستیم. لذا دامن امیر المؤمنین (علیه السّلام) و اولاد طاهرین او را خصوصاً امام حسین و حضرت زهرا (سلام الله علیها) را در این شب جدّی بگیرید و با آنها همراه شوید تا خدای متعال شما را بپذیرد.
مراقبه و حفاظت از عبادتها
سوم هم مراقبه است. مراقبه یعنی اگر شما سرمایهای به دست آوردید، گنجی به دست آوردید، اگر مواظبت نکنید دزدها میبرند. ما شب نوزدهم هر کجا رفتیم محشر بود همه با دلهای شکسته آمدند، با امید آمدند. خیلی زیبا است ولی میتوانید این را نگاه دارید. همینطور که آدم مال خود را حفاظت میکند، ناموس خود را حفاظت میکند باید از عبادت خود هم حفاظت کند و الّا ما دشمن داریم، ما دزد ایمان داریم آن را از ما میگیرد و ما را دست خالی به عالم آخرت میفرستد.
وصیتهای امیر المؤمنین (علیه السّلام) در پایان عمرش به امام حسین (علیه السّلام)
امّا راجع به حضرت امیر (علیه السّلام) یکی، دو جمله از مناقب قرآنی حضرت امیر خدمت شما عرض میکنم بعد هم یکی، دو جمله از وصایای حضرت امیر در روز آخر عمرشان با فرق شکسته ایشان به آقازادهی خود وصایایی را میگویند بعد میگویند «أُوصِیکُمَا وَ جَمِیعَ وَلَدِی وَ أَهْلِی وَ مَنْ بَلَغَهُ»[۸] به هر کس برسد من این وصیّت را به همه ابلاغ میکنم، از همه میخواهم که این چیزها را رعایت کنند.
معرّفی امیر المؤمنین (علیه السّلام) در قرآن کریم
در قرآن کریم آیات زیادی است که حضرت علی را به ما معرّفی کرده است. یکی از جان گذشتگی امیر المؤمنین برای حفاظت دین خود و پیامبرش است که آیهی «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»[۹] اگر امام شما علی است هر کجا دین را در خطر دیدید، رهبری دینی را در خطر دیدید، شیعهی علی باشید، از جان خود مضایقهی نکنید.
جان دادن ائمّه (علیهم السّلام) برای حفاظت از دین
عبدالله جعفر همسر حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) وقتی بی بی را بدرقه میکرد، بچّههای خود را همراه بی بی فرستاد، به حضرت زینب عرض کرد: بی بی من نتوانستم با شما بیایم، ولی بچّههای خود را به تو دادم یک جا دیدی جان حسین تو در خطر افتاده است از بچّههای من مضایقه نکنی. این بچّهها را فدای حسین کن، اینها را قربانی حسین کن. ما وظیفه داریم برای دین جان بدهیم. امام حسین (علیه السّلام) جان خود را برای دین داده است.
امیر المؤمنین در بستر پیغمبر که بنا بود تروریستها از ۴۰ قبیله، ۴۰ شمشیرزن قبلاً تمرین کرده بودند و بنا بود آن شب به خانهی پیغمبر بریزند و پیغمبر را قطعه قطعه کنند. جبرئیل به پیغمبر خبر داد، خدا به پیغمبر دستور داد مکّه را ترک کن، از وادی خطر جان سالم به بیرون برو. وجود نازنین پیغمبر اکرم به امیر المؤمنین فرمود: من مأمور هستم بروم ولی اگر آنها بیایند باید کسی در بستر من باشد که آنها فکر کنند من نرفتم و من را تغقیب نکنند. علی جان تو به جای من میخوابی؟ امیر المؤمنین یک جمله سؤال کرد که اگر من به جای شما بخوابم جان شما سالم به مقصد میرسد؟ حضرت فرمود: بله.
علی نجنگید، رفت تا او را بکشند خیلی عجیب است یک موقعی جنگ است آدم میرود از خودش دفاع میکند، یک موقع به جنگ نمیرود، میگویند اگر بخواهید لشگر پیروز شود شما روی مین بروید، شما نابود شو تا ما برسیم. امیر المؤمنین (علیه السّلام) روی مین رفته بود، رفت تا او را بکشند و پیغمبر کشته نشود. این را به ما درس میدهد.
جان سپاری مدافعان حرم برای حفاظت از حرم حضرت زینب و حضرت رقیه (سلام الله علیها)
الحمدلله من خانوادههای شهدا را در مهدیهی امام حسن، خیابان آزادی که این دهه شبها آنجا بودم چند شب، چند خانوادهی شهید حرم را به آنجا آوردند و ما هم آنها را زیارت کردیم، والله من از آنها خجالت میکشم، چه روحیّهای بچّههای کوچک داشتند، افتخار میکنند که پدرشان شهید شده است. آنها از خانهی خود به کشور دیگری رفتند، ولی جان خود را فدای حرم حضرت زینب و حضرت رقیّه (سلام الله علیها) کردند و برای استقلال و بقای مقاومت ما جان خود را میدهند.. اینها حجّت را بر همه تمام میکنند حالا یک عدّهای حقوقهای آنچنانی بگیرند، آبروی نظام را ببرند و آنطور دولت را بدنام کنند؛ یک عدّهای هم اینگونه زن و بچّهی خود را بگذارند و بروند و کشته شوند، آن وقت زن و بچّه هم ناراضی نباشند، افتخار کنند که خدا از ما قربانی قبول کرد. آدم واقعاً این دو را در کنار هم قرار میدهد که آن چقدر زیبا است و این چقدر زشت است.
الگوگیری جوانان از امیر المؤمنین (علیه السّلام) برای محافظت از دین
ولی اینطور بد عمل کردنها، اینطور بیوفایی به جوانهای بیکار و کم کاریهایی که بعضی از مسئولین دارند مانع شهامت و شجاعت و ایثار مؤمنین ما نیست، آنها نه دست از عقیدهی خود برداشتند، نه دست از رزمندگی برمیدارند، نه غیرت آنها کم میشود، نه دست از ولایت برمیدارند، الگوی آنها امیر المؤمنین است. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»[۱۰] از مردم که مراد امیر المؤمنین (علیه السّلام) است افرادی هستند که با خدا معامله کردند، جان خود را به خدا دادند «یَشْری نَفْسَهُ» جان خودش را بیع میکند، به خدا میفروشد و از خدا بهشت میخواهد؟ خیر. دنیا میخواهد؟ خیر. خوش نامی میخواهد؟ خیر. رأی میخواهد؟ خیر. تعریف میخواهد؟ خیر. حقوق بنیاد شهید میخواهد؟ خیر. «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ» میخواهد خدا از او راضی باشد، فقط برای راضی کردن خدا جان خودش را آن شب به کف گرفت، رفت کشته شود تا پیغمبر خدا جان سالم ببرد.
ایثار مالی امیر المؤمنین (علیه السّلام)
ایثار مالی امیر المؤمنین هم اینطور نبود که حضرت علی (علیه السّلام) خودش سیر باشد و از اضافی مال خودش به فقرا یا به یتیمان بدهد، نه «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً»[۱۱]، «عَلى حُبِّهِ» یعنی با اینکه خودشان گرسنه بودند، روزه بودند، افطار لازم داشتند ولی نخوردند، آن چیزی که باید خودش بخورد را به یتیم و اسیر داد. این ایثار امیر المؤمنین (علیه السّلام) است، در نهج البلاغه دارد «أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِی»[۱۲] آیا من قناعت کنم که مردم به من بگویند او امیر المؤمنین است، او رئیس مردم است؟ به این دل خود را خوش کنم؟ و با شکم گرسنه بخوابم در حالی که احتمال میدهم در سر حدات کشور، در یمامه که در دسترس من نیست یا در حجاز که پایتخت امیر المؤمنین عراق بود، حکومت ایشان در عراق بود مسجد کوفه هم این آقایانی که رئیس جمهور شدند همه قصری شدند، ولی امام قصری نشد امام حسینیهای بود.
حضرت آقا حسینیهای است، حکومت امیر المؤمنین در مسجد کوفه بود، خانهی ایشان همان جا کنار آن مسجد بود و فرمانهای ایشان هم از همان مسجد صادر میشد. وجود مقدّس امیر المؤمنین میگویند من دل خود را خوش کنم که میگویند آقا رئیس شده است و با شکم سیر بخوابم در حالی که احتمال میدهم در یمامه یا در حجاز افرادی باشند که «لَا طَمَعَ لَهُ فِی الْقُرْصِ» یک قرص نان به دست نیاورد، لذا علی هیچ شبی را با شکم سیر نخوابید، میگفت احتمال میدهم کسی گرسنه باشد من هم سیر نمیخوابم، گرسنه میخوابم. آن افطاری خانوادگی خود را سه شبانه روز دادند یعنی از اصل میداد نه از اضافه میداد، نه اینکه اضافهی مال خود را میداد، آنکه باید خودش مصرف کند، مصرف نمیکرد و به فقرا میداد. این هم ایثار در بُعد مال است. ما به او نمیرسیم، ولی بیایید برای خدا در این لیالی قدر یک چیزی برای فامیلهای گرفتار خودتان کنار بگذارید.
نگاهی به گرفتارها و مساکین جامعه برای رسیدن به فیوضات شب قدر
حضرت موسی به خدا عرضه داشت بار الها «إِلَهِی أُرِیدُ رَحْمَتَکَ … لَیْلَهَ الْقَدْرِ»[۱۳]من دنبال این هستم که در شب قدر به من رحم کنی، حضرت حق به حضرت موسی فرمود: «رَحْمَتِی لِمَنْ رَحِمَ الْمَسَاکِینَ» اگر شب قدر میخواهی من به تو رحم کنم، نگاه کنم تو هم نگاهی به گرفتارهای جامع خود بکن. به مساکین، به کسانی که جوان بیکار دارد، گاهی یک خانواده، سه، چهار جوان بیکار در خانه دارد، یک درآمد ندارد، با حقوق کارگری کار میکند. در فامیل و آشنایان خود کسانی دارید میتوانید یک کمک مختصری به آنها بکنید، شب قدر کنار بگذارید اینها برای رسیدن به فیوضات شب قدر است، این کارها را انجام بدهید. حیف است شب قدر از دست شما برود هر کاری میتوانید انجام دهید مضایقه نکنید . امیر المؤمنین (سلام الله علیه) الگوی ما است و در این بُعد هم باید این کار را انجام داد.
عاشق شهادت بودن امیر المؤمنین (علیه السّلام)
در مسئلهی رزمندگی در تمام جنگها برای امیر المؤمنین تحمیل نبود، عاشق بود، امیر المؤمنین عاشق شهادت بود لذا آیاتی که در زمینهی جهاد امیر المؤمنین (علیه السّلام) است یکی، دو آیه نیست. هم این آیهی کریمهی «مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ»[۱۴].
امیر المؤمنین (علیه السّلام) کلید فتوحات جنگهای صدر اسلام
در جریان احد حضرت همزه شهید شد، ۷۰ شهید از عزیزترین عزیزان پیغمبر شهید شدند، امیر المؤمنین چشم انتظار بود. نزد پیغمبر گله کرد، فرمود: یا رسول الله به من وعدهی شهادت داده بودی من که جا ماندم. امیر المؤمنین میگوید من به خاطر شهادت به جنگ میرفتم. لذا در دعاهای خود هم میگفت خدایا «اخْتِمْ لِی بِالسَّعادَهِ وَ الشَّهادَه» نکند من در بستر بمیرم، من دوست دارم با چهرهی گلگون به محضر تو بیایم، با خون فرق خود میخواهم به تو رو بیاورم و تو را ملاقات کنم. این بود که کلید فتوحات جنگهای صدر اسلام به دست امیر المؤمنین (علیه السّلام) بود. پیغمبر فرمود: «لَأُعْطِیَنَ الرَّایَهَ غَداً رَجُلًا یُحِبُ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ کَرَّاراً غَیْرَ فَرَّارٍ لَا یَرْجِعُ حَتَّى یَفْتَحَ اللَّهُ عَلَى یَدَیْهِ»[۱۵] پرچم فرماندهی جنگ را –جنگ خیبر بود- قبلاً آن دو نفر عبور کردند، نتوانستند کاری انجام دهند، آمدند آیهی یأس خواندند. حضرت رسول فرمود: فردا میخواهم کار را به اهل خودش بسپارم؛ فردا میخواهم این پرچم را به دست کسی بدهم که او کرّار است. کرّ یعنی هجوم بردن. فر در برابر کرّ است. کسی که حمله میکند کر دارد، کسی که عقب میزند این فر است، فرار میکند. آن کسی که فردا میخواهم پرچم را به او بدهم کرّار است یعنی همیشه حمله دارد، هجوم دارد ولی فرار در قاموس زندگی امیر المؤمنین نیست.
واقع شدن درهای مختلف در بهشت و جهنّم
لذا علی مرد جنگ بود، علی مرد جهاد بود، به ما هم فرموده است: شیعیان من بهشت درهای مختلفی دارد، جهنّم هفت در دارد ولی بهشت هشت در دارد. چرا؟ برای اینکه رحمت خدا وسیعتر است. بهانه برای بهشت رفتن خیلی بیشتر از بهانه برای جهنّم رفتن است. هر کس جهنّم میرود خیلی بدبخت است، آنجا که تنگتر است، در آن کمتر است، اینجا که همهی درها برای بهشت است. این همه امامزاده دارید، این همه امام دارید، این همه کارهای خیر دارید، این همه فقرا دارید، این همه احسان به والدین دارید، در هر گوشهای بخواهید هر کاری انجام دهید میتوانید به خدا راه پیدا کنید. این همه عبادت، این همه نیّت خیر خدا برای بهشت شما قرار داده است، باز هم این درهای وسیع را گذاشتید و به تنگنای جهنّم میروید و به زور خودتان را به گناه و حرامخوری میکشانید. خدا برای جهنّم هفت در قرار داده است، برای بهشت هشت در قرار داده است. این هشت در بهشت مثل درهای امامزاده نیست که افقی باشد. این درها یکی بالاتر از دیگری است، درجات است، این هشت در فوق دیگری است «بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ»[۱۶].
باب المعروف یکی از بابهای بهشتی
در میان درهای بهشت یک باب، باب المعروف است، برای آدمهایی است که اهل خیر و احسان هستند. کسانی که به گرفتارها کمک میکنند خدای متعال برای آنها یک در خصوصی قرار داده است. باب المعروف شناخته شده است، آدمهای خیری که برای خدا احسان میکنند آنها از باب المعروف میروند. ولی خدا برای بهشت یک دری قرار داده است این در ویژهی ویژه است. ما همه خدمت حضرت امام میرفتیم، از این پایین جماران میرفتیم آنجا را طی میکردیم و به حسینیه میرفتیم، امام آن بالا میآمدند، ولی بعضی از آن در میرفتند و با خود امام داخل میآمدند، آن در خصوصی بود و آنها بازرسی هم نمیشدند، کسانی که از این در میرفتند همه بازرسی میشدند ولی بالاخره همه امام را میدیدند. بهشت هم همینطور است برای همه ایست بازرسی قرار دادند مگر یک در که آن باب المجاهدین است.
جهاد دری از درهای بهشت
این را امیر المؤمنین (علیه السّلام) در نهج البلاغه دارند که «فَإِنَ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّهِ»[۱۷] جهاد یک دری از درهای بهشت است، ولی این با درهای دیگر خیلی فرق دارد. این درب خدا «فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّهِ أَوْلِیَائِهِ» خدا این در را برای اولیای خاص خود قرار داده است، در جهاد برای خصوصیها است. بعد حضرت امیر فرمودند: «الْوَثِیقَهُ فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَهً عَنْهُ» برای کسی جهاد واجب شده باشد، دشمن به او هجوم آورده باشد، نخواهد رزمنده باشد، نخواهد از ناموس خود، از حق خود، از دین خود دفاع کند «أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِِّ وَ شَمِلَهُ الْبَلَاءُ» این امنیّتی که امروز دارید و هیچ کشوری این امنیّت را ندارد این صدقه سر رزمندهها است، شهدا است. اگر آنها در هشت سال دفاع مقدّس جبهه را اداره نکرده بودند والله امروزه ما این امنیّت را نداشتیم، خون داده شده این امنیّت باقی است.
نازل شدن چندین بلا برای ملّتی که جهاد و رزمندگی نداشته باشند
امیر المؤمنین میگویند اگر کسی این بازار جهاد را ترک کند، بازار جهاد و رزمندگی رونق نداشته باشد، مشتری نداشته باشد خدا به آن ملّت چند بلا میدهد یکی ذلیل میشوند، دوم خوف یعنی ناامنی پیدا میکنند، تروریستها وضع شما را به هم میریزند. سوم خدا شما را فقیر میکند. اگر میخواهید هم اقتصاد شما درست شود، هم استقلال سیاسی داشته باشید خوار و ذلیل نباشید، اقتصاد مستقل و فرهنگ مستقل، اخلاق مستقل داشته باشید باید رزمنده باشید. امیر المؤمنین (علیه الصّلاه و السّلام) الگوی جهادی ما است، با علاقه و عشق به میدان رزم میرفت.
وصیّتهای امیر المؤمنین (علیه السّلام) به حسنین
دو، سه جمله هم از وصیّت امیر المؤمنین (علیه السّلام) با فرق شکافتهی خود به آقازادههای خود گفتند: «أُوصِیکُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ»[۱۸] شما را به تقوا وصیّت میکنم. بچّههای من خدا را از یاد نبرید، خدا را ناراضی نکنید، کارهای شما روی حساب تقوا باشد «وَ أَلَّا تَبْغِیَا الدُّنْیَا» دنیاپرست نباشید، دل به دنیا ندهید که دنیا به کسی وفا نکرده است «وَ إِنْ بَغَتْکُمَا» اگر دنیا دنبال شما بدود، شما به دنبال دنیا ندوید، آنقدر حرص دنیا را نداشته باشید، دنبال حرام نروید.
بعد فرمود: «أُوصِیکُمَا وَ جَمِیعَ وَلَدِی» هم شما دو بزرگوار حسن و حسینم را و هم همهی کسانی که حرف من به آنها میرسد به چند چیز وصیّت میکنم: یکی تقوای الهی است، دوم مسئلهی برنامهی در زندگی است «وَ نَظْمِ أَمْرِکُمْ» منظم باشید «وَ صَلَاحِ ذَاتِ بَیْنِکُمْ» بچّهای که برنامه ندارد، طلبهای که برنامه ندارد، کاسبی که برنامه ندارد نه درآمد او مشخّص است، نه خرج او مشخّص است، نه ساعت کاری دارد، نه عبادت او نظم دارد هر طور شد، شد. او به وصیّت امیر المؤمنین عمل نکرده است.
ببینید ما باید وقت خود را طبق سفارش امیر المؤمنین (علیه السّلام) و ائمّهی اطهار به چهار بخش تقسیم کنیم. یک بخش از وقت ما برای عبادت است. نماز اوّل وقت، نماز شب، زیارت ائمّهی اطهار ما هر روز متعلّق به یک امام و یک معصوم است، روز شنبه برای حضرت رسول است، روز یک شنبه برای حضرت علی (علیه السّلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) است. هر روزی که متعلّق به هر امام و چند معصوم است، یک برنامه قرار بدهید آن روز ارتباط قرار دهیم و خود را به آنها پناه ببریم و پناهنده شویم، از ما حفاظت میکنند، این نظم میخواهد. مراقباتی که بزرگان ما نوشتند به خاطر منظم کردن ما است.
دلایل بیکاری جامعهی امروز
کارها را اولویتبندی کنید، یکی بیبرنامگی است، سوء مدیریت که امروزه بیکاری همینطور ادامه دارد، رکود ادامه دارد. یکی بیبرنامگی است، دوم اولویت نداشتن است. نظم فقط به این نیست که اولویت داشته باشد، اولویت در این شرایطی که کارگاههای تولیدی ما خوابیده است، خرید هواپیما با آن میزان این جزو اولویتهای کشور ما نیست. چند کارخانه را احیا میکردید که بیکارها به آنجا میرفتند، خود کارگاه هواپیماسازی ما ده هزار کارکن آنجا دارد، آنجا سرمایهگذاری کنید خودتان هواپیما بسازید. چرا تور ماهیگیری را به دست آنها دادید میخواهید از آنها ماهی بخرید؟ اینها بینظمی است.
سفارش امیر المؤمنین (علیه السّلام) به مسئلهی عبادت
اگر کسی شیعهی امیر المؤمنین باشد برنامه برای زندگی و برای سیاست و برای ادارهی کشورش دارد. هر کسی باید در محدودهی خودش باید برنامه داشته باشد و در برنامه اولویتها را رعایت کند که چه کارهایی مهمتر است، اهم و مهم کند و کارهای غیر مهم را فدای کارهای مهم بکند و کارهای مهم و سرنوشت ساز را از دست ندهد. یک بخش از زندگی ۲۴ ساعت شما باید برای عبادت باشد که در رأس آن نماز اوّل وقت باید جزو برنامهی شما باشد. اداری باید کار خود را طوری برنامهریزی کند موقعی که اذان گفته میشود دیگر ارباب رجوع وعدهای نداشته باشد، در آن وقت فارغ باشد و نماز خود را اوّل وقت بخواند که باز فرمود: «وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی الصَّلَاهِ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِینِکُمْ»[۱۹] آن ستون دین است. شما برنامهریزی برای اوّل وقت، برای کیفیت، کمیّت نماز جزو نظم زندگی باید قطعاً قرار بگیرد.
سفارش امیر المؤمنین (علیه السّلام) برای به دست آوردن درآمد حلال
یکی مسئلهی عبادت است، دومین بخش فرمود: درآمد حلال است، باید سراغ کار بروید. کار عار نیست، پیغمبر ما خودش چوپانی میکرد. وجود نازنین پیغمبر خدا کشاورزی میکرد این عار نیست که آدم کشاورزی بکند. حضرت امیر المؤمنین (علیه السّلام) گاهی برای یهودی کار میکرده و مزد میگرفت، چه اشکالی دارد؟ آدم سلامتی دارد کار کند، ولی زن و بچّهی خود را بیآبرو نکند، بچّههای خود را در مدرسه شرمنده نکند، هر کار حلالی برای آدم افتخار است.
متأسّفانه جوانهای ما با تحصیلات بالا وقتی به خارج کشور میروند، در انگلیس، در فرانسه، در آلمان چقدر کارتونخوابی میکنند بعد گارسون هتلها میشوند، تی میکشند ولی اینجا عار دارند. برادران افغانی ما کارهای سخت را انجام میدهند خدا آنها را خیر دهد، آنها در سوریه هم خوش درخشیدند. چه غیرتی، چه استقامتی، چه قدرتی این فاطمیون ما، این برادران افغانی ما افتخار بشریّت در دفاع از مظلومین حرم اهل بیت عصمت و طهارت شدند، آنها در ایران هم کار میکنند ولی چرا جوانان ما اینطور کار نمیکنند؟! حیف است باید مردم ما مرد کار باشند، همه میخواهند در اداره کار کنند، میگویند کار نداریم برای اینکه منتظر هستند یک جایی استخدام شوند. نه برو شاگرد یک بقالی باش، برو شاگرد یک بزازی باشد، برو شاگرد یک هتل باش، برو کشاورزی کن، برو بنایی کن، معماری کن این همه کار در مملکت است میگویند بیکار هستیم، خیلی از آنها نمیخواهند کار کنند والّا اینطور هم نیست که اینقدر بیکاری داشته باشیم. در این جهت همه باید سفارش امیر المؤمنین (علیه السّلام) را داشته باشند.
آرامش و آسایش داشتن خواب شب
یک بخش از وقت شما باید به خواب بگذرد، کسانی که سه شیفت کار میکنند و شب کار میکنند و نمیخوابند، کار درستی نیست باید کار را به موقع انجام داد و خدا شب را برای خواب قرار داده است. «جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِباساً»[۲۰] پوشش است. در یک جایی هم فرموده: ثبات است، خواب برای شما آرامش است. خواب روز، خواب شب نمیشود. شب یک حالت طبیعی دارد که برای آدم آرامش و آسایش میدهد، باید یک وقتی برای خواب قرار بدهد.
تأکید امیر المؤمنین (علیه السّلام) بر لذّت غیر حرام
چهارمین بخش که امروز برای جوانهای ما ضروری است و مقام معظم رهبری هم روی آن خیلی تأکید دارند آن لذّت غیر حرام است. باید یک وقتی برای تفریح سالم بگذارید، برای ورزش خود برنامهریزی کند، کوه رفتن، باغ رفتن، بیابان رفتن، کنار نهر رفتن، با زن و بچّه نشستن، خوش بودن…. در روایت دارد کسی با زن و بچّه بنشیند و با آنها سرگرمی داشته باشد، آنها را خوشحال کند ثواب اعتکاف در مسجد الحرام را دارد. ما تصوّر میکنیم عبادت فقط این است که در گوشهای برویم و آنجا نماز بخوانیم، ثواب این بالاتر از آن است. آدم باید با زن و بچّهی خود انس بگیرد.
شاد کردن دل یتیمها توسّط امیر المؤمنین (علیه السّلام)
این هم سفارش نظم امیر المؤمنین، علیّ بن ابیطالب (علیه الصّلاه و السّلام) فرمود: «اللَّهَ اللَّهَ فِی الْأَیْتَامِ»[۲۱] خدا را خدا را نسبت به یتیمها… حضرت امیر (علیه السّلام) خودشان یتیمها را آوردند و مشکهای عسل را باز میکردند و حضرت با دست خودشان به دهان یتیمها عسل میگذاشتند. میگفتند آقا چرا این کار را انجام میدهید؟ فرمودند: «أَنَا ابو الایتام» من پدر اینها هستم. به یتیمها میگفت به جامعه میروید سراغ میگیرند پدر شما کیست؟ نگویید ما پدر نداریم، من پدر شما هستم. هر مشکلی دارید به من بگویید. وارد خانهای شد که چند یتیم داشتند، این یتیمها گریه میکردند، وجود مقدّس امیر المؤمنین به آنجا رفتند و چهار دست و پا راه میرفت، صدای گوسفند در میآورد که بچّهها بخندند.
پیغمبر سنگین جلو آمد گفت: یا امیر المؤمنین شما امیر مؤمنان هستید، خلیفه هستید این کار در شأن شما نیست، فرمود: پیغمبر چه میگویید؟ من وقتی آمدم آنها گریه میکردند، دوست دارم وقتی میروم آنها بخندند. شأنی برای خود نمیبیند میخواهد دل یک یتیمی را شاد کند.
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج ۲، ص ۸۴۴٫
[۳]– مصباح الشریعه، ص ۸۶٫
[۴]– سورهی مائده، آیه ۳۵٫
[۵]– سورهی بقره، آیه ۱۸۹٫
[۶]– سورهی مائده، آیه ۳۵٫
[۷]– بحار الأنوار، ج ۲۵، ص ۲۳٫
[۸]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۴۲۱٫
[۹]– سورهی بقره، آیه ۲۰۷٫
[۱۰]– سورهی بقره، آیه ۲۰۷٫
[۱۱]– سورهی انسان، آیه ۸٫
[۱۲]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۴۱۸٫
[۱۳]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۷، ص ۴۵۶٫
[۱۴]– سورهی احزاب، آیه ۲۳٫
[۱۵]– الکافی، ج ۸، ص ۳۵۱٫
[۱۶]– سورهی نور، آیه ۴۰٫
[۱۷]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۶۹٫
[۱۸]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۴۲۱٫
[۱۹]– همان، ص ۴۲۲٫
[۲۰]– سورهی فرقان، آیه ۴۷٫
[۲۱]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۴۲۱٫
پاسخ دهید