امام حسین (ع) فرزند برومند نخستین امام معصوم و نخستین حامی رسول خدا (ص)، یعنی امیر المؤمنین علی (ع) و پسر بانوی معصوم عالم، حضرت فاطمه‌ی زهرا (س) است. وی در سوم[۱] (یا پنجم)[۲] شعبان سال چهارم[۳]هجری در مدینه دیده به جهان گشود. آن بزرگوار شش سال و چند ماه از آغاز عمر خویش را در زمان پیامبر (ص) گذراند و پس از رحلت ایشان، به مدت سی سال در کنار پدر بزرگوارش، زندگی کرد. حضرت در ده سال امامت امام مجتبی (ع)، همچون یاری وفادار و دل‌سوز و پشتیبانی قوی برای برادر، در کنار وی روزگار گذراند و دهه‌ی آخر عمر خود را که دوران امامت خویش بود، در عصر زمامداری معاویه سپری کرد. با آغاز حکومت یزید و بیعت‌خواهی وی از امام (ع)، آن بزرگوار با مخالفت و سر باز زدن از بیعت و خروج از مدینه و اقامت در مکه، قیام خویش را آغاز کرد و سرانجام در روز دهم محرّم سال ۶۱ قمری، در نبردی نابرابر، به همراه گروهی از خاندان و یارانش در سرزمین کربلا به شهادت رسید.

الف) امام حسین (ع) در زمان پیامبر (ص)

چنان که اشاره شد، امام حسین (ع) سال‌های نخست عمر خویش را، زیر نظر مقام نبوت و رسالت و در دامان مقام عصمت و طهارت سپری کرد. در این دوران، حسین (ع) افزون بر بهره‌مندی از مهر و عطوفت پدر و مادر، از عنایت ویژه‌ی جدّش رسول خدا (ص) نیز برخوردار بود. این توجه خاص پیامبر (ص) نسبت به نور دیده‌ی خویش، از همان آغازین روزهای ولادت، به صورت‌های مختلف، نمایان بود. اذان و اقامه‌ گفتن در گوش راست و چپ، نام‌گذاری حضرت به «حسین»، عقیقه کردن، خواندن تعویذ،[۴] قرار دادن زبان یا انگشت خود در دهان او و مکیدن آن، و خبر دادن از این موضوع که خداوند مقام امامت را تنها در نسل حسین (ع) قرار داده است[۵] و … حاکی از آن بود که پیامبر (ص) به نوه‌اش، عشق و علاقه‌ای خاص داشته است.

یکی از حوادث مهم تاریخ زندگانی حسین بن علی (ع) در سال‌های پایانی عمر پیامبر (ص)، شرکت حضرت در «مباهله‌ی» جدّش با گروهی از مسیحیان نجران است که وقتی اُسقف آنان دید پیامبر (ص) با خاندانش، یعنی علی (ع)، حضرت زهرا (س)، حسن (ع) و حسین (ع) برای مباهله آمده‌اند، از مباهله خودداری کرد.[۶] از عایشه نقل شده[۷] که رسول خدا (ص) در روز مباهله، علی (ع)، زهرا (س)، و حسنین (ع) را زیر عبای مشکی‌ رنگ خط‌ّدار خویش جمع کرده، این آیه را تلاوت فرمود: إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً؛[۸] «همانا خداوند می‌خواهد از شما خاندان [پیامبر (ص)] پلیدی را ببرد و به شما پاکی کامل ارزانی دارد».

حضور حسین (ع) همراه برادر در این حادثه‌ی تاریخی و قرار گرفتن آن دو در زمره‌ی «اصحاب کساء»، نشان دیگری بر بزرگی، اعتبار و حقانیّت آنان بود. در واقع رسول خدا (ص) خواست در این برهه از مصاف حق و باطل، اوصیای خویش را که همیشه مدار و محور حق و حقیقت هستند، به مسلمانان و مسیحیان بشناساند.

ب) امام حسین (ع) در روزگار خلفای سه‌گانه (۱۱- ۳۵ ق)

هنوز هفت بهار از عمر حسین بن علی (ع) نگذشته بود که وی با حوادث ناگوار و جانکاهی چون رحلت پیامبر (ص)، جریان سقیفه‌ی بنی ساعده و تصرّف ناحق و ظالمانه‌ی خلافت و زعامت اسلامی، غصب فدک، حمله‌ به خانه‌ی پدرش علی (ع) و ضرب و توهین به مادرش حضرت زهرا (س) و در نهایت شهادت آن بزرگوار و گستاخی به امیر المؤمنین (ع) برای گرفتن بیعت اجباری از آن حضرت و در نهایت تهدید به کشتن در صورت عدم بیعت با خلیفه،[۹] روبه‌رو شد.

امام حسین (ع) در حدود ۲۵ سال خلافت به خلیفه‌ی اول، که شاهد و ناظر انحراف خلافت اسلامی از مسیر حقیقی خود بود، در برابر این کج‌روی، سکوت نکرد و از مواضع پدر بزرگوارش حمایت و پیروی کرد.

در دوره‌ی خلافت ابوبکر (۱۱ ۱۳ ق)، آن بزرگوار در کنار مادرش حضرت فاطمه (س) و همراه برادرش حضرت مجتبی (ع) برای مطالبه‌ی فدک، نزد ابوبکر رفتند و به عنوان شاهد، گواهی دادند که فدک متعلّق به مادرشان است. ابوبکر ابتدا پذیرفت؛ اما با مداخله‌ی عمر، گواهی آنان رد شد.[۱۰] همچنین در آغازین روزهای خلافت ابوبکر، وقتی امیر المؤمنین (ع) با همسرش حضرت زهرا (س) شبانه برای بحث و گفت‌وگو با انصار و مهاجران و جلب حمایت آنان در امر خلافت، به خانه‌ی آنان می‌رفتند، حسین بن علی (ع) و برادرش، پدر و مادر را در این امر همراهی می‌کردند.[۱۱]

در عصر خلافت عمر (۱۳- ۲۳ ق)، گزارش‌هایی درباره‌ی اعتراض حسین بن علی (ع) به خلیفه درباره‌ی تصرف غاصبانه‌ی خلافت در مآخذ تاریخی ثبت شده است؛[۱۲] بدین صورت که حضرت روزی وارد مسجد شد و عمر را دید که بر منبر جدش رسول خدا (ص) نشسته است. حسین (ع) با مشاهده‌ی این صحنه، بالای منبر رفته، به او گفت: از منبر پدرم پایین بیا و بالای منبر پدرت برو! عمر [که نمی‌دانست چه جواب دهد] گفت: پدرم منبر نداشت! آن‌گاه حضرت را در کنار خود نشانید و پس از پایین آمدن از منبر، او را به منزل خویش برد و پرسید: این سخن را چه کسی به تو آموخته است؟ حضرت پاسخ داد: هیچ کس![۱۳]

در روزگار خلافت عثمان (۲۳- ۳۵ ق)، که امام حسین (ع) دوران جوانی خویش را می‌گذراند، حضرت در همراهی با پدر و برادر بزرگوارش، هیچ‌گاه سیره و روش عثمان را در امر خلافت، تأیید نکرد. وقتی عثمان، ابوذر غفاری، آن صحابی زاهد و پارسای رسول خدا (ص) را به دلیل اعتراض به فساد حکومت وی، از مدینه به بیابان رَبَذه تبعید کرد، با وجود این‌که خلیفه دستور منع بدرقه‌ی ابوذر را صادر کرده بود، امیر المؤمنین (ع) به همراه جمعی از یاران، از جمله حسنین (ع) به بدرقه‌ی ابوذر رفتند و در همان هنگام، حسین (ع) پس از پدر، طی سخنانی خطاب به ابوذر، ضمن دل‌داری به وی، مخالفت خود را با سیاست‌های عثمان، چنین اعلام کرد:

عمو جان؛ خدای متعال تواناست که آنچه را می‌بینی، دگرگون سازد، و خدا هر روز در شأن و کاری است. آن قوم دنیای خود را از تو بازداشتند و تو دین خود را از آنان بازداشتی. از آنچه تو را بازداشتند، بی‌نیاز هستی؛ در حالی که به آنچه تو آنان را از آن بازداشتی، نیازمندتر هستند. از خدا صبر و نصرت بخواه و از بی‌تابی و آز، به خدا پناه ببر که شکیبایی، از دین و کرامت است. آزمندی [دستیابی به] روزی را جلوتر نمی‌اندازد و بی‌تابی، اجل و مرگ را به تأخیر نمی‌اندازد.[۱۴]

هر چند مشهور است که حسین بن علی (ع) همراه برادرش در برخی از فتوحات عصر خلفا (مانند فتح ایران) حضور داشته و همراه سپاه خلفا، به نبرد با کفّار و مشرکان پرداخته‌اند؛ اما باید توجه داشت که اوّلاً چنین اخبار و گزارش‌هایی در منابع متقدم شیعی نیامده است؛ ثانیاً با بررسی روایات و گزارش‌هایی که در این باره در مآخذ اهل سنت آمده، روشن می‌شود که این روایات از لحاظ سند، دچار ضعف‌های جدی هستند و از لحاظ محتوا و دلالت نیز، مشکلات و نارسایی‌های اغماض‌ناپذیری دارند. از این رو نمی‌توان پذیرفت که حسین (ع) در برخی از نبردهای عصر خلفا حضور داشته‌اند.[۱۵]

منبع: کتاب مقتل جامع سیدالشهدا علیه السلام/ تحقیق و تنظیم: مهدی پیشوایی/ مؤلف: جمعی از نویسندگان / انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)


[۱]. شیخ مفید، مسار الشیعه، تحقیق شیخ مهدی نجف در: مؤلفات الشیخ المفید، ج ۷، ص ۶۱؛ شیخ طوسی، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، ص ۸۲۶٫

[۲]. ابو الفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، تحقیق احمد صقر، ص ۷۸؛ شیخ مفید، الإرشاد، تحقیق مؤسسه آل البیت، ج ۲، ص ۲۷؛ شیخ طوسی، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، ص ۸۵۲٫ همچنین عزّ الدین بن اثیر این قول را از زُبیر بن بکار، نقل کرده است (ابن اثیر، اُسْدُ الغابَه فی معرفه الصُحابَه، ج ۱، ص ۴۹۶). برای آگاهی بیشتر در این باره ر. ک: محمد تقی تُستری (شوشتری)، «رساله‌فی تواریخ النّبی و الآل»، در: قاموس الرجال، ج ۱۲ (آخر کتاب)، ص ۱۰ ۱۱؛ محمد هادی یوسفی غروی، موسوعه‌ التاریخ الإسلامی، ج ۲، ص ۴۳۹ ۴۴۱٫

[۳]. ابن سعد، «ترجمه الحسین و مقتله»، فصلنامه‌ی تراثنا، ش ۱۰، ص ۱۲۷؛ محمد بن احمد دولابی، الذُّریّه الطاهره، تحقیق سید محمد حسینی جلالی، ص ۱۰۲، ح ۹۴ و ص ۱۲۱، ح ۱۳۵؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج ۲، ص ۵۵۵؛ مسعودی، مُرُوجُ الذَّهب و معادن الجوهر، تحقیق محمد محسی الدین عبد الحمید، ج ۲، ص ۲۹۵؛ همو، التنبیه و الإشْراف، تحقیق عبدالله اسماعیل الصاوی، ص ۲۱۳٫ اما شیخ کلینی تولد حضرت را در سال سوم هجری نوشته است (الأصول من الکافی، ج ۱، ص ۳۸۵).

[۴]. ابن سعد، «ترجمه الحسین (ع) و مقتله»، تراثنا، ش ۱۰، ص ۱۳۹؛ سید مرتضی حسینی فیروزآبادی، فضائل الخمسه مِن الصِّحاح السنَّه، تحقیق المجمع العالمی لأهل البیت، ج ۳، ص ۳۰۳ به بعد.

[۵]. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، تحقیق یوسف البقاعی، ج ۴، ص ۵۷٫

[۶]. ابن سعد، «ترجمه الحسین (ع) و مقتله»، فصلنامه‌ی تراثنا، ش ۱۰، ص ۱۳۹ ۱۴۰؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۸۲ ۸۳؛ شیخ مفید، الإرشاد، تحقیق مؤسسه آل البیت، ج ۱، ص ۱۶۶ ۱۶۸٫

[۷]. مسلم بن حجّاح القُشَیْری، صحیح مسلم، تحقیق احمد عمر هاشم و موسی شاهین لاشین، ج ۵، ص ۳۷؛ قندوزی حنفی، ینابیع المودّه، ج ۱، ص ۳۱۹ و ج ۲، ص ۴۱، ۲۲۶٫

[۸]. احزاب (۳۳)، ۳۳٫

[۹]. ابن قُتَیْبه دِیْنَوَری، الإمامه و السیاسه، تحقیق علی شیری، ج ۱، ص ۳۰؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج ۳، ص ۲۰۲؛ سُلَیْم بن قَیْس، کتاب سُلَیْم بن قَیْس الهلالی، تحقیق محمد باقر انصاری زنجانی، ص ۱۵۷؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج ۲، ص ۶۰؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۲۸، ص ۲۹۸ ۳۰۱، ح ۴۸٫

[۱۰]. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، تصحیح علی اکبر غفاری، ج ۴، ص ۲۰۰؛ محمد باقر مجلسی، همان، ج ۲۹، ص ۳۴۷٫ در نقل مجلسی آمده است که ابوبکر شهادت آنان را رد کرد و فاطمه (س) بر ابوبکر و عمر غضب کرد.

[۱۱]. سُلَیْم بن قَیْس، کتاب سُلَیْم بن قَیس الهلالی، تحقیق محمد باقر انصاری زنجانی، ص ۱۴۶، ۱۴۸، ۴۳۷، ۳۰۲؛ طبرسی، الإحتجاج، تحقیق ابراهیم بهادری و محمد هادی به، ج ۱، ص ۲۰۶؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج ۲، ص ۴۷ و ج ۱۱، ص ۱۴٫

[۱۲]. مشابه این جریان، اعتراض حسین (ع) به ابوبکر نیز نقل شده است: میرزا حسین نوری طبرسی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، تحقیق مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ج ۱۵، ص ۱۶۵٫

[۱۳]. ابن سعد، «ترجمه الحسین (ع) و مقتله»، فصلنامه‌ی تراثنا، ش ۱۰، ص ۱۴۱؛ ابن شبّه نُمَیْری، تاریخ المَدینه المنّوره، ج ۳، ص ۷۹۸ ۷۹۹؛ ابن عساکر، ترجمه‌ الامام الحسین من تاریخ مدینه دِمَشق، تحقیق محمد باقر محمودی، ص ۱۴۱ ۱۴۲؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، ج ۲، ص ۶۹٫ نمونه‌ی دیگر احتجاج حضرت با عمر است درباره‌ی مسئله‌ی خلافت و این‌که ابوبکر و عمر این مقام را به ناحق، از علی ربوده‌اند (طبرسی، الاحتجاج، تحقیق ابراهیم بهادری و محمد هادی به، ج ۲، ص ۷۷   ۷۸؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۳۰، ص ۴۷).

[۱۴]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج ۸، ص ۲۵۳ ۲۵۴؛ سید علی خان مدنی شیرازی حسینی، الدرجات الرفیعه، مقدّمه سید محمد صادق بحر العلوم، ص ۲۴۸   ۲۴۹٫ مسعودی، تنها اشاره به جریان بدرقه‌ی امیر المؤمنین و حسنین را نقل کرده است (مسعودی، مُرُوجُ الذَّهب و معادن الجوهر، تحقیق محمد محی الدین عبد الحمید، ج ۲، ص ۳۵۰٫

[۱۵]. برای آگاهی بیشتر در این زمینه، ر. ک: محسن رنجبر، «مواضع امام علی (ع) در برابر فتوحات خلفا»، فصلنامه تاریخ در آینه‌ی پژوهش، ش ۲، ص ۷۰   ۷۵٫