دردهه ۹۰ میلادی مقارن با سالهای اول پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مولوی حقنواز جهنگوی گروهی تکفیری از مدارس مذهبی متعلق به فرقه دیوبندیه در پاکستان به نام سپاه صحابه را توسط تأسیس کرد و هدف خود را مقابله با شیعیان و عزاداری حضرت سیدالشهداءعلیه السلام و تأثیرات انقلاب اسلامی اعلام کرد و به جنگ روانی، ترور، ارهاب، حذف فیزیکی شیعیان و تخریب اماکن دینی متعلق به آنان دست زد. این گروه تندرو با تأسیس شاخه نظامی به نام لشکر جهنگوی، تشکیلات خود را برای طی مسیر تعیینشده تکمیل کرد. عملکرد این دو گروه افراطی که در امتداد یکدیگرند، موجب واگرایی در جامعه مسلمانان پاکستان و تشدید فرقهگرایی و ناامنی و کشتار وسیع و توجیهناپذیر آنان شده است. در مقاله حاضر ضمن بررسی تبار و ریشههای شکلگیری، به بخشی ازجلوههای خشونت آنان به روایت اخبار و آمار پرداخته شده است.
- چگونگی پیدایش سلفیه در پاکستان
- تبارشناسی گروه سپاه صحابه
- تفکرات و عقاید
- انشعاب در سپاه صحابه (لشکر جهنگوی و فعالیت های افراطی آن)
- افکار، اهداف و تاکتیک های لشکر جهنگوی
- روابط لشکرجهنگوی با دولت پاکستان
- ارتباط با سایر گروه های تروریستی فعال در پاکستان و افغانستان
- نقش آفرینی لشکر جهنگوی در کشتار سازمان یافته شیعیان پاکستان
- همگرایی استکبار، سکولار و سلفیت متصلب در جنایت علیه شیعیان پاکستان
- بخشی از جنایات سلفیان در پاکستان به روایت اخبار و آمار
- نتیجه
- منابع
- منابع اینترنتی
- پاورقیها
چگونگی پیدایش سلفیه در پاکستان
قرنها شیعیان و اهل تسنّن در شبه قارّه هند در کنار هم به عنوان برادران مسلمان مى زیستند، تا زمانى که سلفیون متعصّب با عنوان سپاه صحابه شروع به کشت و کشتار شیعیان کردند و با ترورهاى بىرحمانه خون این گروه از مسلمانان اعمّ از زن و مرد و کودک را بر زمین ریختند و آنها نیز در بعضى از موارد به مقابله برخاستند و ناامنى محیط را فراگرفت.
تقسیم هندوستان به دو کشور هند و پاکستان در عین تحقق آرزوی مسلمانان شبه قاره برای داشتن کشور اسلامی، مصیبتهاى بسیارى براى جامعه مسلمان و اسلام در پی داشت. در واقع کشور پاکستان براى پناه دادن به مسلمانانى که مى خواستند پس از رهایى از هند بریتانیا، هویت خویش را حفظ کنند، تأسیس شد. کشور پاکستان در اوت ۱۹۴۷ پس از استقلال هندوستان از یوغ استعمار انگلیس به وجود آمد و در بین ممالک اسلامى از جنبه تاریخى این ویژگى را دارد که تأسیس آن به عنوان کشوری مستقل، نتیجه مبارزات مسلمانان هند براى استقرار یک جامعه و دولت مستقل اسلامى در این شبه قاره بود.[۱]
محمد على جناح، رهبر حرکت و جنبش پاکستان (قائد اعظم)، و برخی دیگر از اندیشمندان اسلامی به علت تفاوت هاى فرهنگى و مسائل دیگر، درباره نیاز به یک ملت جدید سخن میگفتند. جناح و هم فکران او مانند محمد اقبال، اسلام را نه از دیدگاه شریعت و فقه سیاسى، بلکه از منظر اجتماعى و ایدئولوژى فرهنگى قرائت مى کردند و امیدوار بودند همین چهارچوب براى برپایی نظام ملت ـ دولت اسلامى کافى باشد، ولى این گونه برداشت دروازه ها را براى نفوذ مفاهیم و الگوهاى غرب بازگذاشت و نظام ملت ـ دولت اسلامى، تبدیل به نظام ملت ـ دولت سکولار شد که تفرقه در صفوف مسلمین و زدوخوردهاى ملى، محلى و قومى در سال هاى بعد را در پی داشت و همه اینها زمینه مناسبى برای گسترش عقاید سلفیه گردید. سلفیه در سال هاى اخیر با حمایت و پشتیبانى آمریکا و سرمایه عربستان سعودى، رشد شگفت انگیزى کرده است که بخش عمده این رشد، مدیون گسترش مدارس مذهبی دیوبندیه پاکستان است؛ چنان که در دهه ۸۰ میلادى، پس از آنکه شوروی، افغانستان را اشغال کرد، این مدارس مهم ترین مرکز آموزش و تربیت جوانانى شدند که دغدغه اسلام داشتند.[۲] عده زیادى از این جوانان، ناخواسته تحت تعالیم سلفی گری تکفیری و جهادی به ابزاری در جهت مطامع دولت های سکولار غربی و حکام غیراسلامی قرار تبدیل شدند. عدهای دیگر مجاهدانى بودند با ملیتهاى مختلف که در زمان جنگ افغانستان و شوروى، به آن کشور رفته و جنگیده بودند.
حمایت آمریکا و غرب از مجاهدان افغان در پاکستان، این کشور را به یکى از فعال ترین پایگاه هاى بنیادگرایان اسلامى در دهه ۸۰ تبدیل کرد و شهر پیشاور از جاذبه بیشترى نسبت به بیروت و فلسطین و طرابلس برخوردار گردید و توجه گروه هاى بنیادگراى اسلامى در خاورمیانه و آسیا را به خود جلب کرد. مراکز تعلیمی دیوبندی در پاکستان، یکى از پایگاه هاى آموزش و تربیت بنیادگرایان اسلامى است که با جذب جوانان اسلام گرا از سرتاسر جهان اسلام و غرب، آنان را به مهره هاى شبکه پیوسته بنیادگرایان در جهان تبدیل کرده است. تنها آژانس اطلاعات و امنیتى ارتش پاکستان که مسئول همکاری هاى نظامى برون مرزى این کشور است، در دهه ۸۰ حدود ۲۵ هزار داوطلب خارجى از جمله عرب، آسیایى، اروپایى و آمریکایى را برای جنگ در کنار مجاهدین افغان علیه ارتش شوروى آموزش داد که بسیارى از آنها یا در افغانستان کشته شدند و یا پس از پایان جنگ به کشورهاى خود بازگشتند، اما تعدادى دیگر که آمار دقیق آنها مشخص نیست همچنان در پاکستان و افغانستان به سر مىبرند و منتظر بروز جنگ دیگرى در منطقه هستند. آنها پیدایش رنسانس اسلامى را منوط به جنگ و خون ریزى مى دانند و معتقدند که فقط با ضربه زدن به دیگران است که مى توانند هویت و اقتدار خویش را به دست آورند. به نظر می رسد بیشترین داوطلبان پاکستانى از سوى دو شاخه جمعیت علماى اسلام، فضل الرحمن، سمیع الحق و برخى احزاب کوچکتر به افغانستان اعزام شده اند.[۳]
از آنجا که شیعه زدایى از اهداف اصلی گروه های افراطی است، سلفیت افراطی در افغانستان با نام طالبان و در پاکستان تحت نام «انجمن سپاه صحابه» وگروههای همگرای دیگر در این زمینه فعالیت جدی می کنند. گروه سپاه صحابه به نام دفاع از اسلام به ترویج عقاید افراطی خود پرداخته و ضمن طرح دیدگاه های خاص خود در دو جبهه دیگر دست به اقدامات وسیع زیر زده است:
۱ – ایجاد انحراف فکرى و عقیدتى در میان مسلمین با انتشار کتب و عقاید افراطی؛
۲ – ترور و حذف فیزیکى مسلمانان غیردیوبندی به خصوص شیعیان.
شیعیان پاکستان هدف اصلی تهاجم لجام گسیخته افراطیون سلفی در پاکستان هستند. این در حالی است که شیعیان حدود بیست درصد جمعیت چند ده میلیونی پاکستان را تشکیل میدهند. رهبران ملی و سیاسی شیعه ازجمله بنیان گذار پاکستان محمدعلی جناح، نقش مهمی در شکل گیری پاکستان در دهه ۱۹۴۰ داشتند. از آن زمان به بعد نیز آنها عمدتاً بخشی ازجریان اصلی سیاسی کشور باقی مانده و معمولاً در ساختارهای قدرت مدنی، نظامی و رسانه ها نماینده داشته اند. به حاشیه رانده شدن و گاه قربانی شدن اقلیت شیعه پدیده جدیدی است که در وقایع مهم اواخر دهه ۱۹۷۰ریشه دارد؛ وقایعی چون بازتعریف هویت پاکستان ازسوی ژنرال ضیاءالحق رئیس جمهور اسبق، تهاجم شوروی به افغانستان و جهاد افغان ها با حمایت پاکستان، عربستان سعودی و غرب. این تحولات وضعیت شیعیان پاکستان را دچار تحول اساسی کرد.[۴]
تبارشناسی گروه سپاه صحابه
پیشینه سپاه صحابه به فرقه ای صوفی مسلک به نام «دیوبندیه» درشبه قاره هند بر می گردد. دیوبندیه از فرقههای سلفی شبه قاره هند است که در فقه، حنفی است، در کلام، ماتریدی و در عین حال از فرقههای صوفی و متأثر از افکار شاه ولی الله دهلوی است و با تأسیس «دارالعلوم» در روستای دیوبند هند در استان اوترپرادش شکل گرفت. دارالعلوم آموزشگاهی برای تدریس علوم مذهبی در سال ۱۸۵۷ میلادی در روستای دیوبند با تلاش ملا قاسم نانوتوی، از پیروان فکری مکتب شاه ولی الله دهلوی (متوفای ۱۱۷۹ قمری) با پانزده شاگرد به منظور بازیابی هویت اسلامی تأسیس گردید. دیوبند مدرسه و مکتب علوم دینی محافظه کاری بود و با تعالیم مکتب فقه حنفی مطابقت داشت و هدفش آن بود که دانش آموختگانی را تربیت کند که در مقام امام جماعت، نویسنده، واعظ و مدرس برای صیانت وحدت جامعه مسلمانان مصرانه بکوشند.[۵]
دیوبند بعداً از بزرگ ترین مجامع دینی عربی در شبه قاره هند گردید. از شخصیت های جدید آنان شیخ ابوالحسن علی حسنی ندوی، رئیس جامعه ندوه العلماء در لکهنو، و رئیس رابطه الأدب الإسلامی العالمیه شیخ المحدث حبیب الرحمن الاعظمی می باشند.[۶] یکی از فارغ التحصیلان این مدرسه در سال ۱۹۳۰ به نام ملامحمدزکریا کان دهلوی سازمانی به نام «سازمان جماعه التبلیغ» را برای جلوگیری از مسیحی و هندو شدن جوانان مسلمان تأسیس کرد. او کتابی به نام فضائل الصحابه را نوشت. این فرقه تحت تأثیر اسلاف خود در شبه قاره هند برای بازگشت به اسلام اصیل و راست کیشی اولیه به ابن تیمیه اقتدا کردند و خود را سلفی نامیدند. در موقع تقسیم هند، اکثر پیروان دیوبندیه در حوزه جغرافیایی کشور جدیدالتأسیس پاکستان قرار گرفتند. درسال۱۹۴۱ ابوالاعلی مودودی «حزب جماعت اسلامی» را با گرایش نوسلفی و همگرا با اخوان المسلمین مصر در پاکستان به منظور بازگشت به اسلام اصیل تأسیس کرد.[۷]
در همین جهت مولوی حامدگیا «جمعیت علمای اسلام» را در پاکستان بنیان گذاشت و مولوی فضل الرحمن، از اعضای فعال آن، درحال حاضر رهبری آن را به عهده دارد.[۸]
بر اثر تعالیم فضل الرحمن، گروه تندرو سپاه صحابه و شاخه نظامی آن لشکر جهنگوی[۹] برای ضدیت میدانی با شیعیان و در کنار آنها سپاه محمد و لشکر طیبه برای آزادی کشمیر از یوغ هندوستان به وجود آمد و از افکار فرد دیگر این جماعت به نام سمیع الحق، گروه طالبان شکل گرفت و در جنگ افغانستان در زمان اشغال شوروی علیه آنها به اصطلاح وارد جهاد شد.[۱۰] بنابراین پدر معنوی سپاه صحابه، رهبر جمعیت علمای اسلام مولوی فضل الرحمن است که افکار او ریشه در جمعیت علمای هند از فرقه دیوبندیه دارد.[۱۱]
جمعیت علمای اسلام، مدارس مذهبی فراوانی در پاکستان دارد که ده ها هزار طلبه دینی در آنها مشغول تحصیل اند. این مدارس از مراکز مهم آموزش تفکر تندروانه مکتب دیوبندی شمرده میشوند.[۱۲]
از مجموع مدارس مذهبی درپاکستان، هشت هزار مدرسه زیر نظر مدارس دیوبندی، ۱۸۰۰ مدرسه زیرنظر مدارس بریلوی، چهارصد مدرسه زیرنظر مدارس متعلق به اهل حدیث و ۱۲۰۰مدرسه زیرنظر جماعت اسلامی پاکستان فعالیت می کنند. این مدارس از زمان ژنرال ضیاءالحق گسترش یافت.[۱۳] درمجموع تمام رهبران سپاه صحابه و لشکرجهنگوی،… از مدارس مذهبی دیوبندی پاکستان فارغ التحصیل شدهاند.[۱۴]
گروه سپاه صحابه در ۶ سپتامبر ۱۹۸۵ با تلاش یک روحانى سنّى متعصب به نام مولوی حق نواز جهنگوى درشهر جهنگ، از توابع ایالت پنجاب، به فاصله حدود پنج سال بعد از انقلاب اسلامى در ایران تأسیس شد و علت پایه ریزى گروه صحابه این بود که از تأثیرگذارى انقلاب اسلامى ایران بر مردم پاکستان جلوگیرى کند.[۱۵]
مولوی جهنگوى پس از پنج سال رهبری این گروه که به ضدّیت با شیعیان پرداخت، در سال ۱۹۹۰ به قتل رسید. او در همان سال در انتخابات شوراى ملى شرکت کرده ولى رأى نیاورده بود، اما کماکان در میان پیروانش از محبوبیّت بهره مند بود. بعد از او ایثار قاسمی و بعد از قتل وی درسال ۱۹۹۸، ضیاءالرحمن فاروقی و پس از او اعظم طارق مسئولیت این گروه را به عهده گرفت.[۱۶]
نظامیان طالبان گروه سپاه صحابه را حمایت میکردند و اعظم طارق نیز آشکارا حمایت خود را از رهبر گروه طالبان اعلام مىکرد و او نیز به شدّت با قوانینى چون تحریم تلویزیون و سینما موافق بود. اعظم طارق ابتدا از لشکر جهنگوى حمایت مى کرد، ولى بعدها در فوریه سال ۲۰۰۳ ارتباط خود را با لشکر جهنگوى انکار و ادّعا کرد که بعضى از اعضاى لشکر صحابه از روند صلح آمیز ما! براى اجراى قوانین اسلامى به ستوه آمده و لشکر جهنگوى را تأسیس کرده اند. از این رو ما دیگر با ایشان کارى نداریم.[۱۷] به نظر میرسد این اقدام صرفاً مانور تبلیغاتی و برای در امان ماندن از تبعات عملکرد افراطیتر لشکر جهنگوی است و این دو گروه در آرمان و در مبانی فکری و عملکرد میدانی تفاوتی ندارند. اعظم طارق متهم است که در حدود ۱۰۳ مورد، رهبرى ترور مقامات شیعیان را به عهده داشته است.
درآمد سپاه صحابه گاه از ناحیه سنّى هاى افراطى و ثروتمندى که در عربستان سعودى و خلیج فارس بودند و گاه از ناحیه جریان های داخلى مانند گروه جماعت اسلامى، گروه جماعت علماى اسلامى و سایر گروه هاى هم عقیده با ایشان تأمین مىشد.[۱۸]
در ۱۴ آگوست ۲۰۰۱ حکومت پاکستان تصمیم گرفت که جلو حرکت گروه هاى افراطى را بگیرد. بعد از پنج ماه از این تصمیم، گروه سپاه صحابه همچنان به فعّالیّت هاى افراطى خود ادامه مى داد. از این رو پرویز مشرّف در ۱۲ ژانویه ۲۰۰۲ فعّالیّت این گروه را ممنوع اعلام کرد و به دنبال آن، گروه سپاه صحابه را مورد حمله قرارداد و افراد بسیارى را دستگیر کرد. بعد از این واقعه اعظم طارق فعّالیّت خود را تحت عنوان جدیدى به نام «ملّت اسلامیّه» آغاز کرد و مبالغ هنگفتى از ناحیه هواداران خارجى خود به دست آورد.[۱۹]
در ۱۵ نوامبر ۲۰۰۳ دولت پاکستان فعالیت این گروه را نیز ممنوع اعلام کرد و اعضاى اصلى این گروه را دستگیر و حساب بانکى آنها را مصادره کرد و محلّ اجتماعات ایشان را در خانه ها، مساجد و سایر اماکن مورد حمله قرار داد.
دولت پاکستان براى اینکه جلو فعالیّت دیگرى از این گروه را در قالب اسمى جدید گرفته باشد، حدود ششصد نفر از دستگیرشدگان را به پرداخت وجه ضمانت صد هزار روپیه محکوم کرد.[۲۰]
در اوایل اکتبر ۲۰۰۱ اعظم طارق دستگیر شد. او همچنان که در حبس به سر مى برد، در انتخابات ۱۰ اکتبر ۲۰۰۱ شرکت کرد و رأى لازم را به دست آورده و به عنوان عضو مستقل در مجلس فدرال ایالت پنجاب برگزیده شد و در نتیجه در ۳۰ اکتبر از زندان آزاد شد. او چند ماه پس از آزادى، شروع به حمایت از دولت منتخب ظفرالله خان جمالى کرد و در نتیجه همچنان به حرکات افراطى خود علیه شیعیان ادامه داد. وی در ۶ اکتبر سال ۲۰۰۳ به قتل رسید. بعد از قتل او نیروهاى امنیّتى در منطقه مستقر شدند و دو روز بعد، افراد مدرسه او که تحت رهبرى او بودند، با هیاهوى بسیار در مراسم تشییع او شرکت کردند و بر پیکر او در مقابل ساختمان مجلس در اسلام آباد نماز گزاردند. بعد از آن، جمعیّت به مغازهها، رستورانها و چند سینما حمله کردند و آن اماکن را به آتش کشیدند و خرابى بسیارى به بار آوردند.[۲۱]
بعد از طارق علی شیرحیدری و با قتل او در اگوست ۲۰۰۹ در ایالت سند محمد احمد لدهیانوی، رهبر گروه سپاه صحابه شد.[۲۲]
در حال حاضر در رأس این گروه دو روحانی تندرو به نام های مولوی احمد و مالک محمد اسحاق قرار دارند و عملیات افراطی علیه شیعیان را رهبری می کنند. به هر حال نام سپاه صحابه و لشکرجهنگوی یادآور خشونت هاى عجیب و کشت و کشتارهاى بى رحمانه حتّى در مساجد و در میان نمازگزاران است که در جاى جاى کشور پاکستان واقع می شود.[۲۳]
از نکات درخور توجه در مورد رهبران میدانی افراطیون در پاکستان از جمله سپاه صحابه و لشکر جهنگوی، فقدان توانایی علمی است. این افراد از طلاب معمولی و کم سواد دیوبندیاند و آثار قلمی و مکتوبات علمی ندارند.
تفکرات و عقاید
باورها و عقاید این گروه همانند گروه های افراط گرای پاکستانی، در بستر باورهای سلفیگری رشد کرده است. به باور سلفی ها، دوران پیامبر اسلام صلی الله علیه و خلفای راشدین خالصتر از همه دورههای تاریخ ملل اسلامی بوده است. بر این اساس، تاریخ رادیکالیسم سلفیت مشحون از گذشته نگری است. در حقیقت، ریشه گرایش شدید به گذشته، اعتقاد به خلوص مبانی فکری و شیوههای رفتاری عصر طلایی اولیه اسلام است. سلفیه شبه قاره هند با تأسی به اندیشههای شاه ولی الله دهلوی درقرن ۱۹ ظهور کرد. تکوین ایدئولوژی جهادگر در جنوب آسیا، دارای ریشههای تاریخی و فرهنگی است که به پیدایش مکتب دیوبندی در شبه قاره هند باز میگردد.[۲۴] شکست قیام مسلمانان هند علیه بریتانیا در سال۱۸۵۷ موجب تولد مکتب دیوبندی و اندیشه جهاد شد. بنا به نظر عدهای از محققین، دیوبندیسم، ماهیتاً جنبشی فکری و رفتاری است که در سیر تکاملی خود جهاد را به عنوان یگانه راه احیای هویت اسلامی و جبران عقب ماندگی مسلمانان شبه قاره تئوریزه کرد.[۲۵] در تفکر سلفیه بیگانه ستیز، اعم از دیوبندی و وهابی، جهان به دو بخش خودی و غیرخودی تقسیم می شود که در خارج از جهان اسلام، جهاد واجب است. لذا آنها جهاد را وظیفه شرعی و اعتقادی خود میدانند. این جریان در یک نقطه اساسی با همتایان عرب خود توافق دارند و آن گریز از واقعیت موجود و بازگشت به گذشته آرمانی مسلمانان یعنی دوران سلف بود. هر دو جریان تأکید داشتند که مسلمانان از مسیر اسلام اصیل فاصله گرفته اند. سلفیت ستیزه جو، خاستگاه القاعده و از ثمرات شاخه عربی این جریان و افراط گرایی جنوب آسیا است و همانند سپاه صحابه و لشکر جهنگوی که تعلیماتش را از آموزه های مکتب دیوبندیه دریافت می کند، نتیجه شاخه هندی آن است. سردمداران این گروه های افراطی در پاکستان توانسته اند سلفی گری را از یک گرایش اعتقادی و فقهی، به ایدئولوژی تمام عیار ستیزگر و طردکننده تبدیل کنند. این ایدئولوژی عملاً شکست ناپذیر است؛ زیرا در هر شرایط خود را پیروز میدان نبرد می داند. طبق این ایدئولوژی، افراط گرایان چه بکشند و چه کشته شوند، پیروزند. ایده برآمده از این ایدئولوژی، تأکید دارد که سایر طیف های مذهبی نیز در صورت مخالفت با این مبانی، تکفیر می شوند. مهمترین شعار پیروان آن در انگاره «شریعت یا شهادت» تبلور می یابد.[۲۶]
شیعه در طرد و رفض سلفیت دیوبندی بیشترین سهم را دارد و به همین دلیل، گروه سپاه صحابه و شاخه نظامی آن یعنی لشکر جهنگوی، عملیات تخریب روانی و تبلیغاتی و میدانی خود را بر روی شیعیان متمرکز کردهاند.
این گروه یکى از اهداف مهمّ خود را مبارزه با عزادارى امام حسینعلیه السلام و در واقع تخطئه قیام آن حضرت مى دانست و مجلّه خلافت راشده در طول سال هاى انتشار خود بارها این خواسته را مطرح کرده و از دولت پاکستان خواسته است تا ضمن برچیدن تمامى حسینیه ها و امام باره هاى شیعه (امام باره از مراکز مردمی شیعیان است و محلی شبیه حسینیه ایرانی هاست که در ایام عاشورا و مناسبت های دیگر در آنها مجالس روضه خوانی بر پا می شود) از برگزارى مراسم عزادارى عاشورا در کلّیه مدارس و دانشگاه ها جلوگیرى به عمل بیاورد. البته دولت پاکستان این تقاضا را هیچ گاه قبول نکرده است.[۲۷]
از دیگر اهداف این گروه، مبارزه با گروهى شیعى به نام «تحریک جعفرى» بوده است که در پاکستان در سال ۱۹۷۹ تأسیس شد.[۲۸]
یکى از علل اصلى تشکیل سپاه صحابه، مبارزه با خطرات احتمالى شیعیان و ترس از رشد قدرت نظامى، سیاسى و مذهبى آنان در منطقه بوده است. آنان به دولت اعلام کرده اند که پاکستان باید کشور اسلامی سنی محافظه کار شناخته شود و برهمین مبنا اداره گردد.[۲۹]
این رویکرد با ادعای سلفیت برای حفظ کیان اسلامی از نفوذ کفار معارض است؛ زیرا به جای جهاد با مخالفان اسلام و اشغالگران سرزمین های اسلامی، به مسلمان کشی که درجهت تأمین منافع کفار است، اقدام می کند و این نشانه انحراف جدی آنها از جهاد با کفار و بازی در شطرنج ترسیمی آنان است.
نظریه «هر گروهی که با ما نیست، حتی اگر هم کیش ما باشد و به اردوگاه ما مهاجرت نکند، مسلمان نمی باشد و حکم کفار را دارد»، از تراث فکری خوارج تکفیری صدر اسلام است.[۳۰] دیدگاه سپاه صحابه که ناشی از برداشت سطحی از تعالیم سلفی است، به شدت شیعه ستیز است. هرچند تمام سلفیها به صورت پنهان شیعه گریزند، اما این گروه در دشمنی گوی سبقت را از همه ربوده است. گروه سپاه صحابه مى خواهد که پاکستان به طور رسمى سرزمینى سنّى نشین معرّفى شود، با تفسیر خشک از اسلام حنفی اداره شود، در آن خلافت اسلامی احیا گردد و دولت، شیعیان را رسماً یک اقلیت غیرمسلمان بخواند.[۳۱]
این گروه علاوه بر حملات خود بر ضدّ شیعیان پاکستانی، ایرانیان مقیم پاکستان را مورد هدف تهاجمى خود قرار میدهد، به این بهانه که ایشان از ناحیه حکومت شیعى در ایران مورد حمایت قرار مىگیرند و باید از میان برداشته شوند.
سپاه صحابه تجمع های ضدشیعی را سازماندهی می کند و پیشتاز برنامهها و اقداماتی است که بدان طریق، شیعیان را غیرمسلمان اعلام میکند. آنها خواهان ترور رهبران شیعی و حمله به عبادت کنندگان شیعه هستند. گفته میشود این گروه برای اجرای اینگونه فعالیتها، سه هزار تا شش هزار نیروی فعال دارد. به نظر بسیاری از تحلیل گران، سپاه صحابه یکی از قدرتمندترین و پرنفوذترین گروههای فرقهای در پاکستان است.[۳۲]
قلعههاى نظامى و سنگرهاى این گروه بیشتر در نواحى جنوبى پاکستان در منطقه مرکزى و پرجمعیّت پنجاب و در مرزهاى کراچى واقع شده و تعداد دفاتر و مراکز فعالیّت این گروه به پانصد مرکز بالغ مى شود و در هربخش از استان پنجاب شاخه اى از این گروه وجود دارد و حدود صد هزار نفر در این گروه ثبت نام کردهاند و در چهارده کشور خارجى نیز مراکزى براى فعالیّت خود دایر کردهاند؛ کشورهایى چون امارات متّحده عربى، عربستان سعودى، بنگلادش، کانادا.[۳۳]
بسیارى از حوزههاى علمیّه و مدارس در ایالت پنجاب و نیز بسیارى از مدرسه هاى سنّى در خارج از کشور پاکستان، تحت نظارت معلمان و نیروهاى سپاه صحابه اداره مىشوند و افراد خود را براى ترور مخالفان آموزش مىدهند.
انشعاب در سپاه صحابه (لشکر جهنگوی و فعالیت های افراطی آن)
در دهه ۱۹۹۰ میلادی سه تن از اعضای برجسته سپاه صحابه پاکستان به نام های ریاض بسرا، اکرم لاهوری و مالک اسحاق گروه تروریستی لشکر جهنگوی را تأسیس کردند. این گروه نام خود را از حق نواز جهنگوی، مؤسس سپاه صحابه، برگرفته است. شاخه نظامی سپاه صحابه به نام لشکر جهنگوی در سال ۱۹۹۵ (۱۳۷۴) تشکیل شد. یک سال بعد گروه های شبه نظامی دیوبندی به آن پیوستند.[۳۴]
افراد این گروه مسلح اند و فعالیت هایشان فرقه گرایانه است. لشکرجهنگوی تلاش می کرد با استفاده از رویکردهای خشونت بار، دولت پاکستان را به تبعیت از تفسیرهای خود از مذهب سنی وادار سازد. این گروه تشکیلات مستقل مختلفی در سراسر پاکستان دارد که هریک جداگانه عمل میکنند و ارتباطی با قسمتهای دیگر ندارند. افراد این گروه نه تنها در اقدامات خشونت آمیز داخل پاکستان دخالت دارند، بلکه در افغانستان و کشمیر نیز در کنار طالبان، حرکه المجاهدین و لشکر طیبه سرگرم مبارزهاند. لشکر جهنگوی دارای ایدئولوژی سلفی و احساسات ضد شیعی است.[۳۵]
کارشناسان و مورخان سیاسی در مورد زمان دقیق و نحوه به وجود آمدن لشکر جهنگوی از سپاه صحابه اختلاف نظر دارند. برخی میگویند این گروه در سال ۱۹۹۰ و پس از ترور حق نواز جهنگوی، مؤسس و رهبر سپاه صحابه، موجودیت خود را اعلام کرد، اما اعضای آن تا سال ۱۹۹۵ خود را یکی از شاخه های سپاه صحابه میدانستند. به گفته این دسته از کارشناسان، پس از آنکه در سال ۱۹۹۵ رهبران سپاه صحابه تصمیم گرفتند با رهبران شیعیان پاکستان گفتگو کنند، لشکر جهنگوی راه خود را از این گروه جدا کرد و به گروهی مستقل بدل شد.[۳۶]
برخی دیگر از مورخان سیاسی ضمن تأیید اختلافات بین مؤسسان لشکر جهنگوی و برخی از رهبران سپاه صحابه بر سر گفتگو با شیعیان، زمان تأسیس این لشکر تروریستی را سال ۱۹۹۴ یعنی همان سالی که ریاض بسرا، مؤسس اصلی این گروه، از زندان دولتی پاکستان گریخت، می دانند. به رغم اختلاف نظرها در خصوص زمان و نحوه تشکیل لشکر جهنگوی، اکثر کارشناسان متفقاً معتقدند که لشکر جهنگوی و سپاه صحابه هنوز روابط نزدیکی با هم دارند و با همکاری یکدیگر علیه شیعیان توطئه می کنند. لشکر جهنگوی به دنبال پیشبرد اهداف سپاه صحابه مبنی بر به حاشیه راندن شیعیان و تبدیل پاکستان به یک کشور سنّی است.[۳۷]
افکار، اهداف و تاکتیک های لشکر جهنگوی
لشکر جهنگوی اساساً یک گروه تکفیری است، بدین معنا که هر فرد یا گروهی را که نگرشی متفاوت با نگرش این گروه به اسلام داشته باشد، کافر می پندارد. این تفکر باعث شده است که اعضای این گروه به راحتی قتل عام مخالفانشان به ویژه شیعیان را برای خود توجیه کنند. به باور آنها، شیعیان کافرند و سه راه بیشتر ندارند: یا دست از مذهب خود بردارند و مسلمان شوند، یا ماهیانه مبلغی ثابت جزیه بپردازند یا از محل سکونتشان کوچ کنند.[۳۸]
انتساب شیعیان به کفر و شرک و بدعت گذاری از سوی سلفی های افراطی، به پیشینه تفکر رهبران فکری آنها از قبیل ابن تیمیه و بازتولیدکنندگان اندیشه وی یعنی مشایخ وهابی نجد و دیوبندی شبه قاره هند بر میگردد.
ابن تیمیه در شیعه هراسی و شیعه ستیزی الهام بخش گروه های افراطی است. روحانیون سطحی نگر، تعلیمات اولیه او را بعد از چند قرن بی اعتنایی و حتی باوجود مخالفت علمای اهل سنّت، مجدداً احیا کردند و این تعلیمات بهانه هجمه های تبلیغاتی و میدانی بر ضد شیعیان شد.
او شیعیان را بدون مستند و ذکر مأخذ این گونه معرفی میکند:
۱ – «لم یعرفوا أصل دین المسلمین؛ شیعیان به اصل دین مسلمانان آگاهی ندارند».[۳۹]
۲ – «المتظاهرین بالاسلام؛ تظاهر به اسلام میکنند».[۴۰] «الرافضه بدلوا دین الله فعمروا المشاهد و عطلوا المساجد مضاهاه للمشرکین و مخالفه للمومنین؛ رافضی ها (شیعیان) همانند مشرکین و در مخالفت با مؤمنین، دین خدا را تغییر دادند و مساجد را تعطیل و مشاهد و زیارتگاه ها را آباد کردند».[۴۱]
۳ – «قالوا اخطا جبرئیل بالوحی؛ آنها میگویند جبریل در وحی خطا نمود» (به جای حضرت علیعلیه السلام وحی را به حضرت محمد (صلی الله علیه) نازل نمود!)[۴۲]
۴ – «یبغضون السابقین من المهاجرین و الانصار؛ به سابقین در ایمان از مهاجرین و انصار بغض می ورزند». «یبغضون خیارالصحابه؛ «به اصحاب نیک پیامبر ابراز دشمنی می کنند».[۴۳] «الروافض تکفرجمیع الصحابه؛ رافضی ها (شیعیان) تمام صحابه را کافر می دانند».[۴۴]
۵ – «…مثل اتخاذهم نعجه قدتکون نعجه حمراء لکون عائشه تسمی الحمیراء و یجعلونها عائشه و یعذبونها بنتف شعرها و غیر ذلک و یرون ان ذلک عقوبه لعائشه؛ …همانند اینکه میشی قرمز رنگ را مشخص می کنند و از آنجاکه عایشه حمیرا (سرخ و سفید) نامیده می شد، آن میش را عایشه می نامند و با کندن پشم و اجزای دیگر آن را اذیت می کنند و این را عذاب و اذیت عایشه میدانند».[۴۵]
صلی الله علیه. «…اقامه الماتم و النیاحه علی من قتل من سنین عدیده؛ …برای کسی که سال ها پیش به قتل رسیده است، عزا و ماتم اقامه می کنند».[۴۶]
در بحث مهم عبادت، ابن تیمیه ضمن تقریر خاص از معنای عبادت بسیاری ازگروههای اسلامی از جمله شیعیان و عرفا را تکفیر می کند و به خروج آنها از اسلام فتوا میدهد. تقریر وی از عبادت و معنای آن برای روشن کردن علت عیبجویی او ضرورت دارد:
العبودیه والعباده أصل معناها الذل، لکن العباده المأموربها تتضمن معنی الذل و معنی الحب فهی تتضمن غایه الذل و لله بغایهالمحبه له؛
معنای اصلی عبودیت و عبادت، خواری و خاکساری است. معنای عبادتی که انسان مامور به انجام آن است، خاکساری و محبت است، پس این نوع عبادت متضمن معنای نهایت خاکساری است.[۴۷]
عبادت عبارت از ذلت توأم با محبت است. محبت بدون خواری، عبادت محسوب نمی شود و این نوع عبادت مخصوص خداست:
اما العباده و ما یناسبها من التوکل و الخوف و نحوذلک فلا یکون الا لله وحده؛
عبادت و آنچه همانند توکل و ترس مناسب او است، فقط مخصوص خداست.[۴۸]
یکی از مشکلات مبانی ابن تیمیه که منجر به روش تکفیری وی شد، توسعه معنای عبادت است. او در برداشتی غیرمحققانه مینویسد:
فالعبد لابد له من رزق و هو محتاج الی ذلک فاذا طلب رزقه من الله صارعبدالله فقیرا الیه و ان طلبه من مخلوق صار عبدا لذلک المخلوق فقیرا الیه و لهذا کانت مساله المخلوق محرمه فی الاصل و انما ابیحت للضروره؛
بنده محتاج به روزی است، اگر آن را از خدا طلب کند، بنده خدا می شود که محتاج او است و اگر از مخلوقی رزق خود را طلب نماید، بنده آن مخلوق می شود که محتاج او است. به همین دلیل، درخواست از مخلوقات در اصل حرام است و در موارد ضروری مباح میشود.[۴۹]
طرف داران ابن تیمیه متوفای ۷۲۸ و رهبر معنوی سلفی های تکفیری تندرو، وی را با عناوین مبالغه آمیز همانند الامام الهمام و مقتدی الاعلام، خاتمه المجتهدین و سیف السنه المسلول علی المبتدعین، (این عناوین در پشت جلد کتب وی مندرج است) معرفی می کنند. وی الهام بخش جریاناتی تندرو در جهان اهل سنّت همانند سپاه صحابه است که بر ضد شیعیان در پاکستان فعالیت می کنند. طبیعی است تئوریزه کردن این عقاید در ایجاد بدبینی به شیعه نقش بارزی دارد.
شاه ولی الله دهلوی، از احیاکنندگان تفکر ابن تیمیه در قرن ۱۲، به دلیل نگاه سلبی به دیگران، هر گونه اعتقاد به یاری خواستن از اولیای الهی، نذر کردن برای آنان به انگیزه رفع حاجت و شفای مریضان به واسطه آنها و سوگند خوردن به اسمای غیر خدا را از مصادیق شرک میداند.[۵۰]
دیوبندیه با طواف دور قبر، سجده تعظیم در وقت ورود به زیارتگاه بزرگان و اولیا، سجده در جلو مرشد، مراسم تعزیه شیعیان هندوستان، اعتقاد به قدوم روح پیامبر از عالم ارواح به عالم شهادت در زمان مجالس بزرگداشت میلاد پیامبر۶ مخالفت کرده و آنها را بدعت در دین معرفی مینمایند.[۵۱]
آنها برپایی مراسم سوگواری، تولد امام زمان و عید نوروز را بدعت می دانند و شدیداً در مورد خلفای سه گانه متعصب اند و از بی احترامی به آنها ناراحت میشوند و حتی برای معاویه نیز احترام قائل اند.[۵۲]
تحت تأثیر این گونه تعلیمات، به طور سنتی، لشکر جهنگوی به شیعیان، احمدیها و بریلوی ها (از فرقه های اهل تسنن) حساسیت ویژه ای دارد و کمر به قتل پیروان این سه گروه بسته است. آنها همچنین فعالان گروه های مخالف، مقامات دولتی و شهروندان مهم غیر دیوبندی از جمله پزشکان، تجار و اندیشمندان را نیز در فهرست سیاه خود قرار میدهند و گهگاه به این افراد نیز حمله میکنند.[۵۳]
لشکر جهنگوی بارها به مساجد و عبادت گاه های شیعیان و سایر فرقه های غیردیوبندی در پاکستان حمله کرده و از طرفی در سال ۱۹۹۹ نیز اقدام به ترور نواز شریف، نخست وزیر سنی مذهب کشور، کرده است. همچنین در پرونده این گروه چندین فقره سوء قصد به دیپلمات ها، شهروندان و اماکن متعلق به جمهوری اسلامی ایران در پاکستان دیده میشود.[۵۴]
این گروه که تعداد نیروهای شبه نظامی اش بین سیصد تا هزار نفر تخمین زده می شود، در سال های اولیه فعالیت تروریستی خود، با استفاده از موتورسیکلت و با دو سرنشین (یک نفر راننده و یک تیرانداز) به کشتار مخالفانش می پرداخت. در ادامه آنها به تدریج استفاده از بمب های ساعتی، نارنجک های دستی و سلاح های خودکار را نیز در دستور کار خود قرار دادند. البته چندین مورد بمب گذاری انتحاری نیز از سوی فدائیان این گروه انجام شده است.[۵۵]
شبه نظامیان لشکر جهنگوی عموماً پیش از اعزام به عملیات تروریستی، در اردوگاه های تمرینی خود که احتمالاً در اطراف کراچی، منطقه پنجاب، وزیرستان شمالی و حتی در افغانستان قرار دارد، آموزش میبینند. گفته میشود که اعضای این گروه معمولاً به زیرگروه های ۸ نفره تقسیم می شوند و اعضای هر زیرگروه پس از انجام عملیات تروریستی، مخفی گاه اولیه خود را ترک میکنند و از هم جدا میشوند.[۵۶]
شبه نظامیان لشکر جهنگوی یاد گرفته اند که مرگ را بر دستگیر شدن به دست نیروهای امنیتی ترجیح دهند. آنها از سنین جوانی طوری در مدارس دیوبندیه تربیت شده اند که حتی حاضرند در زندان بمیرند، اما همدستان تروریست خود را لو ندهند.
روابط لشکرجهنگوی با دولت پاکستان
اعضای لشکر جهنگوی از اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی یعنی زمانی که هنوز مستقل نشده بودند و زیر پرچم سپاه صحابه به فعالیت می پرداختند، تا سال ۱۹۹۸ میلادی تحت حمایت مالی و سیاسی دولت مرکزی پاکستان قرار داشتند. ارتشبد محمد ضیاء الحق، رئیس جمهور پاکستان، در دهه ۱۹۸۰ میلادی، همواره روی کمک گروه های افراطی برای مقابله با گسترش نفوذ حکومت انقلابی و شیعی ایران در پاکستان و نیز به منظور بر هم زدن توازن در درگیریهای کشورش با هند بر سر منطقه کشمیر حساب میکرد و به همین دلیل، هیچ حمایتی را از آنها دریغ نمیکرد.[۵۷]
گروههای افراطی نیز با کمال میل از حمایت های دولت استقبال میکردند و می کوشیدند تا آنجا که ایدئولوژیشان اجازه دهد، با دولت همکاری کنند. بنابراین پیوند دولت و گروه های افراطی تکفیری به زمان ریاست جمهوری ژنرال ضیاءالحق برمی گردد.[۵۸]
روابط خوب دولت با گروه های افراطی در سال های بعد از ریاست جمهوری ضیاء الحق نیز ادامه یافت و گروه تروریستی لشکر جهنگوی که در دهه ۱۹۹۰ میلادی از سپاه صحابه مستقل شده بود نیز از این حمایتها بهره می برد تا اینکه در سال ۱۹۹۸ یعنی در زمان نخست وزیری نواز شریف و در آغاز فرماندهی ارتشبد پرویز مشرف بر ارتش پاکستان، روابط این گروه با دولت مرکزی به تیرگی گرایید و نظامیان پاکستان شروع به سرکوب نیروهای آن کردند.[۵۹]
در ادامه، اعضای لشکر جهنگوی با ترور نافرجام نواز شریف و ارتشبد مشرف، به تغییر موضع دولت در مورد خود واکنش نشان دادند و خشونتهای آنها کار را به جایی رساند که در سال ۲۰۰۱ پرویز مشرف که دیگر رئیس جمهور پاکستان شده بود، لشکر جنهگوی را در فهرست گروههای تروریستی قرار دهد که یک سال بعد نام سپاه صحابه هم به آن فهرست اضافه شد.[۶۰]
از سال ۲۰۰۸ و پس از به قدرت رسیدن رئیس جمهور آصف علی زرداری که یک سیاستمدار شیعه مذهب است، شبه نظامیان لشکر جهنگوی بر شدت فعالیت های خود افزودند و حملات بیشتری را علیه وابستگان دولت ترتیب دادند.[۶۱]
ارتباط با سایر گروه های تروریستی فعال در پاکستان و افغانستان
هنوز برخی از کارشناسان سیاسی شک دارند که آیا جدایی واقعی بین لشکر جهنگوی و سپاه صحابه رخ داده است یا خیر. اعضای لشکر جنهگوی به آرمان های ضدشیعی رهبر سپاه صحابه کاملاً وفادار است و حتی نام وی را بر گروه خود نهاده است. دیدگاه های مذهبی لشکر جهنگوی با سپاه صحابه کاملاً یکسان است و تنها تفاوت آنها شاید گرایش شدیدتر لشکر جهنگوی به خشونت باشد. لشکر جهنگوی و مؤسس آن یعنی سپاه صحابه، طی دهه ۱۹۹۰ میلادی ارتباط تنگاتنگی نیز با طالبان داشتهاند.[۶۲]
از سال ۲۰۰۷ ائتلافی از افراط گرایان سلفی، تکفیری، یزیدی ها، بقایای القاعده، جنبش طالبان پاکستان، سپاه صحابه و لشکر جهنگوی در پاکستان شکل گرفته است و عملاً وارد جنگی تمام عیار علیه شیعیان شدهاند.[۶۳]
حامیان فرامنطقهای جریان افراطی به منظور ایجاد هویت جمعی بین گروههای مختلف تندرو در جنوب آسیا، با معرفی شیعیان به عنوان عنصری غیرخودی و دارای هویت متعارض تاریخی و مذهبی، خشونت علیه آنان را توجیه میکنند.
در آغاز دهه ۱۹۹۰ با شروع جنگ های داخلی در افغانستان، از مدارس مذهبی به منظور آموزش و سازماندهی جنگجویان طالبان استفاده شد. جمعیت علمای اسلام مدارس فراوانی در پاکستان دارد که ده ها هزار طلبه دینی در آنها مشغول تحصیلاند. این مدارس از مراکز مهم آموزش تفکر تندروانه مکتب دیوبندی شمرده میشوند. وجود این مدارس نقشی اساسی در راه اندازی جنبش طالبان افغانستان در سال ۱۹۹۴ ایفاکرد[۶۴] که همه آنها در دشمنی با شیعیان و حکومت شیعی ایران با یکدیگر اتفاق نظر دارند.
ارتباط شبکهای بین لشکر جهنگوی و طالبان افغانستان وجود دارد و این گروه از پناهگاههای طالبان در افغانستان برای آموزش اعضای خود استفاده میکند. القاعده نیز نقش به سزایی در آموزش اعضای لشکر جهنگوی دارد. از آنجا که القاعده به دلایل امنیتی و خطر برملا شدن هویت اعضایش قادر نیست مستقیماً در بعضی مناطق عملیات انجام دهد، از قابلیتهای محلی و شبکهای لشکر جهنگوی بهره میگیرد.[۶۵]
شبه نظامیان لشکر جهنگوی، طالبان را در قتل عام مردم قوم هزاره افغانستان در سال ۱۹۹۸ یاری کردند و حتی گفته می شود که ملا عمر، رهبر نامرئی گونه طالبان، در آن زمان نیروهای مورد نیاز خود را به واسطه لشکر جهنگوی و سپاه صحابه، از مدارس مذهبی دیوبندیه در پاکستان تأمین می کرده است.
بسیاری از رهبران گروه تروریستی القاعده نیز زنده ماندنشان در حمله آمریکا به افغانستان را مدیون چریک های لشکر جهنگوی هستند. شیخ احمد سلیم، یکی از رهبران القاعده که بعدها به دست نیروهای آمریکایی اسیر شد، در بازجویی های خود اعتراف کرده بود که اعضای لشکر جهنگوی برای نیروهای القاعده پاسپورت، بلیت جعلی و پول تهیه کرده و حتی آنها را در خارج کردن مقادیر زیادی طلا از مرزهای افغانستان یاری نموده اند.
نقش آفرینی لشکر جهنگوی در کشتار سازمان یافته شیعیان پاکستان
خشونتهای بیحد و حصر گروه تروریستی لشکر جهنگوی در مناطق شیعه نشین کویته پاکستان که تنها در سال های اخیر بیش از دویست نفر از شهروندان شیعی هزاره را به کام مرگ کشانده، نام این گروه افراطی و مخوف را بیش از هر زمان دیگری بر سر زبانها انداخته است.[۶۶] لشکر جهنگوی درسال های اخیر گوی سبقت را در عمل شنیع کشتار شیعیان مظلوم و بیگناه پاکستانی، از سایر گروههای افراطی همچون القاعده و طالبان ربوده است تا دوباره ثابت کند که تعصبات کورکورانه فرقهای تا چه حد میتواند خطرناک و مرگ بار باشد.
چند سال قبل سیزده گروه دنباله رو وهابیت از جمله سپاه صحابه تحت رهبرى مولوی محمد سرافراز خان دست به ائتلاف زدند و مدعى شدند در زمینه تجاوزها به حریم مذهب اسلام و مسائل اجتماعى موهن مبارزه خواهند کرد. این سیزده گروه عبارت اند از شوراى شریعت پاکستان، مجلس احرار اسلام، سازمان اهل سنّت، جمعیت اشاعه التوحید و السنه، مجلس تحفظ حقوق اهل سنّت، نهضت بین المللى ختم نبوت، سپاه صحابه، وفاق َالمدارس العربیه، جمعیت اهل سنّت، سواد اعظم اهل سنّت، جمعیت علماى اسلام جامو و کشمیر (کشمیر آزاد)، جمعیت المجاهدین و حرکت الانصار جهانى.[۶۷]
در پاکستان دهها میلیون شیعه زندگى مى کنند که از جایگاه مناسب و در خور شأن خویش برخوردار نیستند. پس از پیروزى انقلاب اسلامى، شیعیان پاکستان نیز احساس پیروزى کردند. به همین دلیل، دشمنان احساس خطر کردند و در پاکستان گروههاى خودفروخته و مزدورى را به کار گرفتند که با حمله به شیعیان موجب آزار آنها شوند که سپاه صحابه عمده این مسئولیت را بر عهده گرفت. گروهى از ناراضیان سپاه صحابه از جمله ملک اسحاق و ریاض بسرا براى گسترش فعالیت هاى تروریستى خود در سال ۱۹۹۶ لشکر جهنگوى را تشکیل دادند که با حمایت مالى عربستان، اکنون یکى از خطرناکترین گروهکهاى تروریستى است.[۶۸]
از سال ۲۰۰۴ گروه افراطی لشکر جهنگوی هدف اصلی خود را کشتار شیعیان قرارداد. یکی از مراکز عمده ای که در سال های اخیر صحنه درگیری های فرقهای و کشتار شیعیان بوده، شهر پاراچنار، مرکز کوروما، است.[۶۹]
ریاض بسرا که به قتل بیش از ۱۲۵ تن از جمله شهادت صادق گنجى مسؤل اسبق خانه فرهنگ جمهورى اسلامى ایران در شهر لاهور متهم است، در سال ۱۹۹۲ پس از محکومیت به اعدام، از زندان فرار کرد. بسرا در قتل شخصیت هاى برجسته سیاسى، مذهبى و دولتى از جمله اسکندر شاهد رهبر شیعه، تجمل عباس فرماندار اسبق سرگودا، اشرف مارت فرمانده سابق پلیس گوجرانوالا، کشتار پنج دانشجوى ایرانى در راولپندى، شهادت دکتر محمد نقوى از رهبران نهضت جعفرى و کشتار ۲۲ مسلمان در قبرستان مؤمن پوره لاهور نیز دست داشت و اغلب پس از ارتکاب هر اقدام تروریستى به افغانستان پناه برده است. گفته مىشود وى از حمایت برخى مقامات بلندپایه طالبان برخوردار است.[۷۰]
ریاض بسرا در سال ۱۹۸۵ در انتخابات غیر حزبى براى کسب یک کرسى مجلس ایالت پنجاب در برابر نواز شریف در لاهور شرکت کرد. گرچه در این انتخابات شکست خورد، اما نُه هزار رأى به دست آورد. ملک اسحاق، بنیان گذار دیگر این شاخه، در سال ۷۵ به جرم ترور سید محمد على رحیمى، مسئول خانه فرهنگ ایران، و هفت کارمند محلى این مرکز به اعدام محکوم شد.
در مجموع علل تقویت و شکل گیرى این گروه را مى توان در دو عامل زیر خلاصه کرد:
۱ – جنگ افغانستان: زمانی که شوروی سابق افغانستان را اشغال کرد، حدود سى کشور جهان از طریق پاکستان در مسائل افغانستان مداخله مى کردند. برای مثال اسرائیلى ها چهار سال در پیشاور پاکستان حضور داشتند و مقداری از سلاحهایی که در جنگ افغانستان به کار گرفته مىشد، در سال هاى اخیر به پاکستان بازگردانده شد و در اختیار گروهک تروریستى سپاه صحابه قرار گرفت.
۲ – حمایت حاکمان پاکستان: حاکمان وقت پاکستان همگى به طرق مختلف از این تروریست ها حمایت کرده اند، هر چند این امر موجب نقض اقتدار این حکومت ها مى گردد و این بهاى سرسپردگى این دولت ها به کشورهاى خارجى و حامى تروریسم مى باشد. برای مثال تحقیقات پلیس پاکستان نشان داده است یک شخصیت شناخته شده در تمام فعالیت هاى فرقه گرایانه دست دارد که نام وى تاکنون فاش نشده است.
نمونه دیگر ارسال کارت تبریک سال جدید میلادى از طرف نواز شریف، حاکم وقت پاکستان، براى اعظم طارق، گرداننده اصلى سپاه صحابه پاکستان، در سال ۷۶ شمسى است، هنگامى که اعظم طارق دستگیر و زندانى شده بود که البته او به عنوان اعتراض این کارت را برگرداند. گستاخى رهبران سپاه صحابه تا حدى است که در سخنرانی هاى عمومى خود و در حضور مقام هاى دولتى، مردم را به کشتن شیعیان دعوت مىکنند. عقبه فکری و پشتیبانی گروههای تکفیری سلفی جهان اسلام از جمله گروه سپاه صحابه در عربستان سعودی است. گروههای تندرو وهابی در عربستان بیش از دوازده هزار مدرسه دارند و دو میلیون نفر را تحت آموزش و پوشش تعلیماتی خود قرار داده اند.[۷۱]
همگرایی استکبار، سکولار و سلفیت متصلب در جنایت علیه شیعیان پاکستان
از سال ۱۹۸۵ میلادی با تأسیس سپاه صحابه در کشور پاکستان تا به امروز، هزاران نفر از شیعیان مظلوم و بی گناه پاکستان اعم از مرد و زن و پیر و جوان به جرم داشتن مذهب حقه تشیع و دفاع و حمایت از ولایت اهل بیت پیامبر: به دست سپاه صحابه و لشکر جهنگوی در نقاط مختلف پاکستان ترور شده و به شهادت رسیده اند.
مزدوران سلفی سپاه صحابه، هر روز تنی چند از شیعیان شیفته و عاشقان دلسوخته حسینی را به شهادت می رسانند و غالباً مغزهای متفکر را نشانه می روند. تعداد جوانان و فرهیختگان شیعه که با ترور ناجوانمردانه سپاه صحابه، شربت شهادت نوشیده و به پیشوای محبوب خود حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) پیوستهاند، از شمار بیرون است. این جنایات هر روز تکرار میشود و هنوز ادامه دارد.
ظلمی که علیه شیعیان در پاکستان رخ می دهد، از دید جهانیان پنهان و سکوت جوامع بشری درباره کشتار شیعیان پاکستان معنادار است. شیعیان پاکستان مظلومانه به شهادت میرسند و نهادها و جوامع بین المللی و حقوق بشری سکوت اختیار کرده اند و تلاشی برای پایان دادن به این فاجعه انسانی انجام نمیدهند.
به آسانی میتوان علت این کشتارها را در شعارهای مردم پاکستان که پس از این وقایع تروریستی تظاهرات و به این فجایع اعتراض می کنند، مشاهده کرد. مردم پاکستان به خوبی می دانند که سیاستهای آمریکا، عامل اصلی کشتارهای شیعیان در پاکستان است. آمریکا میخواهد با ایجاد فضای رعب و وحشت در منطقه به اهداف خودش برسد و در این زمینه از گروههای افراطی و تکفیری که به گمان خود برای جهاد در افغانستان آموزش نظامی دیدهاند و پیرو افکار افراطی و سلفی اند، بهره میگیرد.[۷۲]
کشتار شیعیان پاکستان از سی سال پیش در زمان ژنرال ضیاء الحق، حاکم نظامی وقت، با همکاری مدارس دینی گروه های افراطی با کمک مالی آمریکا و عربستان به اوج خود رسید. این زمانی بود که روسیه با تفکرکمونیستی وارد افغانستان شده و انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی رحمه الله علیه با تفکر حکومت دینی اسلامی در ایران پیروز گردیده بود.
در این زمان آمریکا برای مقابله با تفکر کمونیستی وارد جنگ افغانستان شد و همزمان برای کاهش تأثیرات انقلاب اسلامی ایران برنامه ریزی کشتار شیعیان را در ذهن خود پروراند. هجمه گروهی به شیعیان منطقه شمال پاکستان نیز در همین زمان رخ داد و ضیاء الحق و دوستان او پشتیبان این قضیه بودند. عملیات تروریستی روزانه در پاکستان نشان می دهد که اطلاعات کشور و نهادهای امنیتی در ادای وظایف خودشان کاملاً شکست خورده اند یا نمی خواهند ترور بر ضد شیعه را کنترل کنند. عارف نظامی، روزنامه نگار پاکستانی، معتقد است که دولت پاکستان مسئول این کشتار شیعیان و خشونتهای فرقهای است؛ زیرا هر دولتی برای منافع خود به پشتیبانی از عناصر مختلف درگیر در این خشونت ها می پردازد. وی می گوید: از زمانی که خشونت های فرقه ای در پاکستان به وجود آمد، آسیب های زیادی به پیکره حاکمیت و یکپارچگی در این کشور وارد آمده است. این روزنامه نگار پاکستانی می افزاید: قبل از حکومت دیکتاتور سابق ضیاء الحق این گونه خشونت های فرقه ای کمتر در پاکستان وجود داشت، اما در مدت حکومت او گروهکهای تروریستی همچون سپاه صحابه و لشکر جهنگوی فعالیت خویش را به نحو چشمگیری افزایش دادند.[۷۳]
وی تصریح میکند که دولت به دنبال ترویج فرقه خاصی است و از این طریق می خواهد بر دیگر فرقه ها قدرت خود را تحمیل کند. برخی از احزاب سیاسی که به منظور رأی آوردن در انتخابات از بعضی فرقه های درگیر در این خشونت ها حمایت می کنند نیز در قبال خشونتهای فرقهای مسئول هستند.
ردپای برخی از کشورهای خارجی هم در خشونت های پاکستان بسیار مشهود است. به همین دلیل، در اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ خشونت های فرقه ای به اوج خود رسید. در آن زمان مشاهده می شد که این افراطیون فرقه ای اجازه دارند آزادانه فعالیت کنند که بمب گذاری مساجد و مقبره های امامزادگان و کشته شدن هزاران تن از مردم بی گناه، نمونه ای از این فعالیت ها بود. این کارشناس پاکستانی سخن خود را با این پرسش ادامه می دهد که چگونه می توان به این کشتارها پایان داد و آن را متوقف کرد؟ به عقیده او، گفتگو میان علمای دینی می تواند به محدود کردن این خشونت ها کمک بزرگی کند. وظیفه رهبران گروه ها و طایفه های مختلف این است که با یکدیگر مذاکره کنند و راه حلی برای پایان بخشیدن به این موج فرقه گرایی در پاکستان پیدا کنند. دولت نیز باید با دعوت از همه احزاب و فرقه ها در یک هم اندیشی راه حل مناسبی برای حل این مشکل پیدا کند.
بر کسی پوشیده نیست که کشتار هدفمند شیعیان در پاکستان و افزایش اختلافات مذهبی و قومی فقط در جهت تأمین منافع قدرتهای استکباری و در رأس آنها آمریکاست. این سیاستی است که غرب از سال های گذشته تاکنون به دنبال آن بوده است. سیاست آنان یا دخالت نظامی مستقیم در کشورهاست و یا تفرقه انداختن و حکومت کردن.
نقض حقوق شیعیان و ریختن خون مسلمانان، نه فقط تهدیدی علیه وحدت ملی و استقلال و حاکمیت پاکستان است، بلکه دشمنان اسلام را به اهداف شیطانی خود نزدیک تر می سازد. به همین دلیل، مردم پاکستان با تمسک به ریسمان الهی و همکاری و تعاون و دوری جستن از تفرقه، باید جلوی توطئه بیگانگان را بگیرند. دولت نیز باید هرآنچه را که موجب تفرقه افکنی و فتنه میان مردم میشود، منع کند.[۷۴]
بخشی از جنایات سلفیان در پاکستان به روایت اخبار و آمار
اکثر فعالیتهای تروریستی لشکر جنهگوی بر روی شیعیان پاکستان متمرکز بوده است، اما در سالهای اولیه تأسیس این گروه، سایرین نیز گاهی قربانی خشونت این گروه می شدند. اهم فعالیتهای تروریستی این گروه را میتوان در موارد ذیل خلاصه کرد:
۱۹۹۷: به قتل رساندن چهار کارگر آمریکایی شاغل در تأسیسات نفتی بندر کراچی.
۱۹۹۸: در سال ۱۹۹۸میراث شوم سپاه صحابه براى زمامداران پاکستان ۱۱۰۰ کشته در پنجاب، ۶۶۱ کشته در کراچى و ۱۰۷۰ کشته در لاهور بوده است. اکثر کشته شدگان را شیعیان تشکیل داده اند. احتمالاً آمار قربانیان این ترورها در کل پاکستان رقمى به مراتب حزن انگیزتر را در اختیار قرار مى دهند.[۷۵]
۱۹۹۹: تلاش نافرجام برای ترور نواز شریف، نخست وزیر و پرویز مشرف، فرمانده وقت ارتش پاکستان.[۷۶
۲۰۰۲: بمب گذاری در یک اتوبوس حامل شهروندان اروپایی که به کشته شدن پانزده نفر از جمله یازده تبعه فرانسه انجامید.
۲۰۰۲: بمب گذاری در کلیسای پروتستان اسلام آباد که به کشته و زخمی شدن ۴۵ نفر منجر شد.
۲۰۰۷: اتهام دست داشتن در ترور بی نظیر بوتو، نخست وزیر سابق و سیاستمدار برجسته شیعی مذهب پاکستان، در شهر راولپندی و قتل پانزده شهروند دیگر ظرف چند دقیقه پس از ترور.
۲۰۰۸: در انفجار بمب ۴۵ نفر شهید شدند.[۷۷]
۲۰۰۹: در سال ۲۰۰۹ حدود ۸۷ حمله انتحاری در پاکستان به وقوع پیوست که موجب کشته شدن تقریباً سه هزار نفر از غیر نظامیان و پلیس و کارکنان ارتش شد.[۷۸] و نیز انفجار بمب در شهر کراچی با ۴۶ شهید. از سال ۲۰۰۹ به این سو، خشونت ها روندی صعودی داشته است و در اکثر موارد، کشتارها هدفمند بوده اند و تنها در بمب گذاری عاشورا در دسامبر ۲۰۰۹، کراچی شاهد آتش سوزی و غارتگری بود که بیشتر بخش های مرکز تجاری کراچی را نابود کرد. از آن هنگام تاکنون کشتارهای هدفمند، بی وقفه ادامه یافته است.[۷۹]
۲۰۱۰: انفجار بمب در مراسم عزاداری امیرالمؤمنینعلیه السلام با ۴۹ شهید، انفجار بمب در شهر کویته و در مراسم روز قدس در سال ۲۰۱۰ با هشتاد شهید.
سپتامبر ۲۰۱۱: دزدیدن اتوبوس حامل تعدادی از شیعیان پاکستانی که برای زیارت عازم ایران بودند در نزدیکی شهر موستونگ در ایالت بلوچستان و کشتن ۲۶ نفر از سرنشینان اتوبوس.[۸۰]
۲۰۱۲: عملیات انتحاری در شهر پاراچنار با پنجاه شهید.[۸۱]
۲۰۱۲: در ژوئن ۲۰۱۲ قتل عام سیزده نفر از شیعیانی که از سفر زیارتی مشهد مقدس در ایران به پاکستان باز می گشتند. حداقل بیست نفر نیز در این حادثه زخمی شدند. سال ۲۰۱۲ میلادی مرگبارترین سال برای شیعیان پاکستانی بود و بیش از چهارصد شیعه پاکستانی در خشونت های مذهبی کشته شدند.[۸۲]
۲۰۱۳: در ژانویه ۲۰۱۳ چندین فقره بمب گذاری در مناطق پرجمعیت شیعه نشین شهر کویته در استان بلوچستان پاکستان ۱۳۰ کشته و بیش از ۲۶۰ زخمی بر جای گذاشت. همچنین در فوریه همین سال، بر اثر انفجار بمب در بازار اصلی منطقه شیعه نشین هزاره در حومه کویته، بیش از هشتاد نفر کشته و دویست نفر زخمی شدند.
در سال ۲۰۱۳ در عملیات تروریستی این گروهک دست کم دویست نفر شهید و سیصد نفر زخمی شده اند.[۸۳]
در سال ۱۳۹۰ در حدود ۱۷۱۰ نفر در ترورهای کور این گروه کشته شدهاند.
بر اساس گزارش افراد مطلع، گروه تکفیری سپاه صحابه در شهر «هری پور» یک حسینیه، شش خانه و دو مغازه شیعیان را به آتش کشیدند. در شهر «مالو والی» به حسینیه شهر حمله کردند و گروهی را مجروح و شهید نمودند. در «کوهات» نیز با نارنجک به حسینیه شهر حمله کردند و شیعیان را به شهادت رساندند. در «حیدر آباد» به دسته عزاداران حمله ور شدند و ۲۴ نفر را مجروح و شهید نمودند. در ۴ جمادی الاولی ۱۴۲۴ قمری به مسجد جامع کویته حمله کردند و بیش از پنجاه نفر از نمازگزاران را به جرم ارادت به خاندان عصمت و طهارت به خاک و خون کشیدند و در میان شهدا تعداد بسیاری زن و بچه به چشم می خورد.[۸۴]
نتیجه
گروه سپاه صحابه و شاخه نظامی آن، لشکر جهنگوی، علاوه برکشتار و ریختن خون مسلمین که طبق آموزه های قرآنی گناهی نابخشودنی و موجب خلود در آتش جهنم است، در جامعه اسلامی پاکستان موجب واگرایی و سلب آسایش از زندگی مدنی مردم شده است. این گروه محدود ناتوان تر از آن است که با ترور و ارهاب، ده ها میلیون شیعه دیندار پاکستان را حذف کند، اما تلاش های آن جز تفرقه و واگرایی و کمک به اردوگاه دشمنان اسلام و دارالکفر نتیجه دیگری در برندارد. آنان با سازماندهی جوانان ناآگاه و تزریق تعصب و نفرت در دل آنان درباره مسلمانان غیر دیوبندی، موجب واکنشهای تند و افراطی گردیده و عامل کشتار سازمان یافته و وسیع شیعیان در پاکستان شدهاند. جامعه پاکستان که با نام اسلام از شبه قاره هند جدا شد، در سایه افراط گری انجمن سپاه صحابه و لشگر جهنگوی، گرفتار برادرکشی و ناامنی روانی شده و وحدت اسلامی آنها به گسست و واگرایی تبدیل شده است. اندیشه طرد و رفض شیعیان، ریشه در تعالیم برخی رهبران فکری سلفی همانند ابن تیمیه و شاه ولی الله دهلوی دارد که با بازتولید آن و اقدامات دیگر، شیعه ستیزی توأم با ترور و حذف فیزیکی شیعیان، به صورت سازمان یافته درآمده است.
منابع
۱ – ابن تیمیه، احمد: رساله العباده، بی تا، بی جا.
۲ – الفتاوی الکبری، بیروت: دارالعلم، ۱۴۰۷ق.
۳ – ابن حماد جهنی، مانع: الموسوعه المیسره فی الادیان و المذاهب و الاحزاب المعاصره، دارالندوه العالمیه، ۲۰۰۸م.
۴ – پاکتچی، احمد و حسن هوشنگی: بنیادگرایی و سلفیه، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
۵ – جمالی، جواد: افراطی گری در پاکستان، تهران: مؤسسه مطالعات اندیشه سازان نور، ۱۳۹۰ش.
۶ – جمعی ازپدیدآورندگان: کتاب آسیا ۵ ویژه مسائل پاکستان، تهران: مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر، ۱۳۸۹ش.
۷ – حسن، مشیر: جنبش اسلامی و گرایش های قومی در مستعمره هند، ترجمه: حسن لاهوتی، مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۶۷ش.
۸ – دهلوی، شاه ولی الله احمد بن عبدالرحیم: الفوز الکبیر فی أصول التفسیر، قاهره: دارالصحو، چاپ دوم، ۱۴۰۷ق.
رشید، احمد: طالبان، نفت و بازی بزرگ جدید، ترجمه: اسدالله شفایی و صادق باقری، تهران: انتشارات دانش هستی، ۱۳۷۹ش.
۱ – سهارنپوری، خلیل احمد: المهند علی المفند، لاهور: اداره اسلامیات، ۱۳۶۲ش/۱۹۸۳م.
۲ – شهرستانی، محمد بن عبدالکریم: الملل و النحل، بیروت: دارالفکر، بی تا.
۳ – صافی، قاسم: سفرنامه پاکستان، تهران: انتشارات کلمه، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
۴ – علیزاده موسوی، سیدمهدی: سلفی گری و وهابیت؛ جلد اول: تبارشناسی، قم: پاداندیشه، ۱۳۸۹ش.
۵ – فرزین نیا، زیبا: پاکستان، تهران: انتشارات وزارت امورخارجه، ۱۳۸۰ش.
۶ – ـــــــــــــــــــــــــــــ : سیاست خارجی پاکستان تغییر و تحول، تهران: انتشارات وزارت امورخارجه، ۱۳۸۴ش.
۷ – فلاح زاده، محمدهادی: آشنایی با کشور اسلامی پاکستان، تهران: مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر، ۱۳۸۵ش.
۸ – کیم، کوکی: تاریخ جنوب شرقی ـ جنوب و شرق آسیا، ترجمه: علی درویش، مشهد: معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی، ۱۳۷۲ش.
۹ – محمدی، محمدکاظم: سیمای پاکستان، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
۱۰ – نوروزی، حسین: برآورد استراتژیک پاکستان، تهران: موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار ایران، ۱۳۸۲ش.
منابع اینترنتی
۱ – www.avapress.com/vdcj8vei.uqehtzsffu.html.
۲ – www.rah-nama.ir/fa/content/682.
۳ – www.farhangemrooz.com/fa/News/4458/.
۴ – titre1.ir/fa/news/8901.
منبع: نشریه سراج منیر
پاورقیها
[۱]. فرزین نیا، زیبا، پاکستان، ص۱٫
[۲]. همو، سیاست خارجی پاکستان تغییر و تحول، ص۸۰٫
[۳]. جمعی از پدیدآورندگان، آسیا ۵ ویژه مسائل پاکستان، ص۲۰۵٫
[۴]. همان، ص۲۰۶٫
[۵]. حسن، مشیر، جنبش اسلامی و گرایش های قومی درمستعمره هند، ص۱۵٫
[۶]. ابن حماد، مانع، الموسوعه المیسره فی الادیان و المذاهب، ج۲، ص۳۰۴٫
[۷]. محمدی، محمدکاظم، سیمای پاکستان، ص۷۷٫
[۸]. همان، ص۷۸٫
[۹]. علیزاده موسوی، مهدی، سلفی گری و وهابیت؛ تبارشناسی، ج۱، ص۱۰۱٫
[۱۰]. پاکتچی، احمد و حسن هوشنگی، بنیادگرایی و سلفیه، ص۴۶۸٫
[۱۱]. نوروزی، حسین، برآورد استراتژیک پاکستان، ص۱۳۲٫
[۱۲]. رشید، احمد، طالبان، نفت و بازی بزرگ جدید، ص۵۲٫
[۱۳]. جمعی از پدیدآورندگان، پیشین، ص۲۴۱٫
[۱۴]. همان، ص۲۴۲٫
[۱۵]. جمالی، جواد، افراطی گری در پاکستان، ص۶۸٫
[۱۶]. www.avapress.com/vdcj8vei.uqehtzsffu.html.
[17]. www.avapress.com/vdcj8vei.uqehtzsffu.html.
[18]. www.rah-nama.ir/fa/content/682.
[19]. www.avapress.com/vdcj8vei.uqehtzsffu.html.
[20]. titre1.ir/fa/news/8901.
[21]. www.avapress.com/vdcj8vei.uqehtzsffu.html.
[22]. جمالی، جواد، پیشین، ص۶۹٫
[۲۳]. همان.
[۲۴]. همان، ص۱۱۷٫
[۲۵]. همان.
[۲۶]. همان.
[۲۷]. فلاح زاده، محمدهادی، آشنایی با کشور اسلامی پاکستان، ص۱۱۳٫
[۲۸]. همان.
[۲۹]. کیم، کوکی، تاریخ جنوب شرقی ـ جنوب و شرق آسیا، ص۴۰۰٫
[۳۰]. شهرستانی، محمد، الملل و النحل، ج۱، ص۱۴۰٫
[۳۱]. جمعی از پدیدآورندگان، پیشین، ص۱۸۸٫
[۳۲]. همان، ص۱۸۹٫
[۳۳]. جمالی، جواد، پیشین، ص۶۸٫
[۳۴]. جمعی از پدیدآورندگان، پیشین، ص۲۴۵٫
[۳۵]. جمالی، جواد، پیشین، ص۷۰٫
[۳۶]. جمعی از پدیدآورندگان، پیشین، ص۱۸۹٫
[۳۷]. همان
[۳۸]. جمالی، جواد، پیشین، ص۱۴۶٫
[۳۹]. ابن تیمیه، احمد، منهاج السنه النبویه، ج۱، ص۲٫
[۴۰]. همان.
[۴۱]. همان،ص۱۳۱٫
[۴۲].همان، ص۷٫
[۴۳]. همان، ص۹٫
[۴۴]. همان، ص۱۴۵٫
[۴۵]. همان، ص۱۱٫
[۴۶]. همان، ص۱۲٫
[۴۷]. ابن تیمیه، احمد، رساله العباده، ج۱، ص۵٫
[۴۸]. همو، الفتاوی الکبری، ج۲، ص۳۰۹٫
[۴۹]. همان، ص۳۲۳٫
[۵۰]. دهلوی، شاه ولی الله، حجه الله البالغه، ج۱، ص۶۲؛ همو، الفوز الکبیر فی اصول التفسیر، ج۱، ص۳۷٫
[۵۱]. سهارنپوری، خلیل احمد، المهند علی المفند، ص۶۱و۶۸٫
[۵۲]. ابن حماد جهنی، مانع، پیشین، ج۱، ص۳۲۱٫
[۵۳] . titre1.ir/fa/news/8901.
[54]. www.avapress.com/vdcj8vei.uqehtzsffu.html.
[55]. www.avapress.com/vdcj8vei.uqehtzsffu.html.
[56]. جمعی از پدیدآورندگان، پیشین، ص۱۸۹٫
[۵۷]. www.farhangemrooz.com/fa/News/4458/.
[58]. جمعی از پدیدآورندگان، پیشین، ص۲۰۶٫
[۵۹]. www.avapress.com/vdcj8vei.uqehtzsffu.html.
[60]. www.avapress.com/vdcj8vei.uqehtzsffu.html.
[61]. www.avapress.com/vdcj8vei.uqehtzsffu.html.
[62]. جمعی از پدیدآورندگان، پیشین، ص۲۰۸٫
[۶۳]. جمالی، جواد، پیشین، ص۱۴۵٫
[۶۴]. رشید، احمد، پیشین، ص۹۰٫
[۶۵]. جمالی، جواد، پیشین، ص۷۰٫
[۶۶] . titre1.ir/fa/news/8901.
[67]. www.avapress.com/vdcj8vei.uqehtzsffu.html.
[68]. جمالی، جواد، پیشین، ص۶۹٫
[۶۹]. جمعی از پدیدآورندگان، پیشین، ص۲۰۷٫
[۷۰] . www.rah-nama.ir/fa/content/682.
[71] . www.farhangemrooz.com/fa/News/4458/.
[72] .titre1.ir/fa/news/8901.
[73] . titre1.ir/fa/news/8901.
[74] .titre1.ir/fa/news/8901.
[75] . www.farhangemrooz.com/fa/News/4458/.
[76] . www.avapress.com/vdcj8vei.uqehtzsffu.html.
[77] . www.avapress.com/vdcj8vei.uqehtzsffu.html.
[78]. جمعی از پدیدآورندگان، پیشین، ص۱۸۱٫
[۷۹]. همان،ص۱۰۷٫
[۸۰] . titre1.ir/fa/news/8901.
[81] .www.farhangemrooz.com/fa/News/4458/.
[82]. www.farhangemrooz.com/fa/News/4458/.
[83]. www.avapress.com/vdcj8vei.uqehtzsffu.html.
[84]. titre1.ir/fa/news/8901.
پاسخ دهید