ابن شهر آشوب گوید: امیر المؤمنین (ع) این شعر را سرود:
مرگ، پدر و فرزندی را فرو نمیگذارد هماره شیوه همین است تا آن هنگام که هیچ کسی را نبینی
این پیامبر خداست که برای امّت جاودانه نماند اگر خدا پیش از او آفریدهای را جاودانه ساخته بود، او نیز جاودانه میماند
مگر با تیرهایی خطاناپذیر به سوی ما نشانه رفته است آن را که امروز هدف قرار نداده، فردا از او دست بر نخواهد داشت.
همو گوید:
امیر المؤمنین (ع) این شعر را سرود:
جانم در چنگ نالههایم اسیر است ای کاش جان همراه با نالههایم بیرون میآمد.
پس از تو سودی در زندگی نیست در هراسم که مبادا زندگیم پس از تو طولانی شود.
و همو گوید: و نیز امیر المؤمنین (ع) سرود:
آیا پس از تکفین و دفن پیامبر (ص) در میان کفن، برای از دست رفتهی دیگری اندوه خورم؟!.
او برای ما و خاندانش چونای دژی استوار و پناهگاه و امانی مطمئن در برابر دشمن بود.
با وجود او ما سربلند و سرافرار بودیم در جایگاهی که کسی را بدان دسترسی نبود و در چشم نمیآمد.
ای بهترین کسی که در دل و جان جا گرفتهای ای برترین مردهای که خاک و زمین تو را در برگرفته است.
گویا امور مردم پس از تو، به بلا گرفتار آمده است چونان کشتی از موج سوار که در دریایی آشوب زده و طوفانی است.
فراخنای زمین بر مردم تنگ آمد زیرا رسول خدا را از دست دادند و او از دنیا رفت.
آه چه مصیبتی، ما [فقدان] پیامبر خود را دیدیم در حالی که دین کامل و قوای آن استوار شده بود.
من اینان را تشبیه کردهام به مسافرانی که شب هنگام راه را گم کرده و نور و ستارهای نمییابند.
و همو گوید:
به خدا به مردم شکوه نمیکنم مینگرم که زمین میماند و دوستان میروند.
دوستان من، اگر غیر از مرگ شما را فراگرفته بود اعتراض و سرزنش میکردم، ولی نسبت به مرگ سرزنش و اعتراض نیست.
و نیز گوید: آن حضرت سرود:
هلا، شب هنگام پیک مرگز در خانه را کوبید و مرا به هراس انداخت و با صدای خویش خواب را از چشمانم ربود.
چون خبر مرگ را شنیدم به او گفتم آیا خبر مرگ کسی جز رسول خدا را آوردهای؟!
پس همان را که آن در هراس بودم خبر داد و راه رهایی، نیافتم (خبر مرگ پیامبر را داد که از آن میهراسیدم) پیامبر دوست من، عزّت من،و مجال و آراستگی من بود.
به خدا سوگند ای احمد هرگز فراموشت نمیکنم مادام که بر روی زمین زندگی میکنم و از سرزمینها میگذرم.
هرگاه در زمین از فرازی فرود می آمدم اثری تازه یا کهنه از او میدیدم.
او شجاعی بود که لشریکان از او میگریختند، گویا میدیدند شیری ژیان بر آنها حمله آورده است.
و نیز گفته است: و از او (امیر المؤمنین (ع)) است:
هلا، ای رسول خدا تو مایه امید من بودی با ما به نیکی رفتار کرده و هرگز ستمکار نبودی.
از یاد محمّد (ص) و آن چه پس از او پیش آمد گویا در دل من داغها است.
آه فاطمه، پروردگار محمّد درود فرستد بر آن تازه رفتهای که در شهر یثرب دفن شد.
مادر و خالهام فدای رسول خدا باد و عمویم و همسرم و جانم و داییام [فدای او باد].
اگر صاحب عرش [خدا] تو را در میان ما باقی میگذاشت ما سعادتمند بودیم ولی امر الهی انجام شدنی است.
از جانب خدای تو را سلام و تحیت نثار باد و بهشتهای جاودان در کمال رضایت جایگاهت باد.
قال ابن شهر آشوب:
وَ أَنْشَأَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع):
الْمَوْتُ لَا وَالِداً یُبْقِی وَ لَا وَلَداً هَذَا السَّبِیلُ إِلَى أَنْ لَا تَرَى أَحَداً
هَذَا النَّبِیُّ وَ لَمْ یَخْلُدْ لِأُمَّتِهِ لَوْ خَلَّدَ اللَّهُ خَلْقاً قَبْلَهُ خَلَدَا
لِلْمَوْتِ فِینَا سِهَامٌ غَیْرُ خَاطِئَهٍ مَنْ فَاتَهُ الْیَوْمَ سَهْمٌ لَمْ یَفُتْهُ غَداً[۱]
و قال أیضاً:
وَ أَنْشَأَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع):
نَفْسِی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَهٌ یَا لَیْتَهَا خَرَجَتْ مَعَ الزَّفَرَاتِ
لَا خَیْرَ بَعْدَکَ فِی الْحَیَاهِ وَ إِنَّمَا أَخَشیِ مَخَافَهَ أَنْ تَطُولَ حَیَاتِی[۲]
و قال أیضاً:
و له (ع):
أمن بعد تکفین النّبیّ و دفنه بأثوابه آسى على هالک ثوى
رزئنا رسول اللّه فینا فلن نرى بذلک عدیلا ماحیینا من الورى
و کان لنا کالحصن من دون أهله لهم معقل فیه حرز حریز من العدى
و کنّا به شمّ الانوف بنحوه على موضع لا یستطاع و لا یرى
فیا خیر من ضمّ الجوانح و الحشا و یا خیر میّت ضمّه الترب و الثرى
کأنّ امور النّاس بعدک ضمّنت وَ سفینه موج البحر و البحر قد طمى
و ضاق فضاء الأرض عنهم برحبه لفقد رسول اللّه إذ فیه قد قضى
فیا حزنا انّا رأینا نبیّنا على حین تمّ الدین و اشتدّت القوى
کان الالى شبّهته سفر لیله أضلّ الهدى لا نجم فیها و لا ضوى[۳]
و قال أیضاً:
إِلَى اللَّهِ أَشْکُو لَا إِلَى النَّاسِ أَشْتَکِی أَرَى الْأَرْضَ تَبْقَى وَ الْأَخِلَّاءُ تَذْهَبُ
أَخِلَّایَ لَوْ غَیْرَ الْحِمَامِ أَصَابَکُمْ عَتَبْتُ وَ لَکِنْ مَا عَلَى الْمَوْتِ مُعْتِبُ[۴]
و قال أیضاً:
أَلَا طَرَقَ النَّاعِی بِلَیْلٍ فَرَاعَنِی وَ أَرَّقَنِی لَمَّا اسْتَقَلَّ مُنَادِیاً
فَقُلْتُ لَهُ لَمَّا سَمِعْتُ الَّذِی نَعَى أَ غَیْرَ رَسُولِ اللَّهِ إِنْ کُنْتَ نَاعِیاً
فَخُفِّقَ مَا أَشْفَقْتُ مِنْهُ فَلَمْ أَجِدْ وَ کَانَ خَلِیلِی عِزَّتِی وَ جَمَالِیَاً
فَوَ اللَّهِ مَا أَنْسَاکَ أَحْمَدُ مَا مَسَّتْ بِیَ الْعَیْشُ فِی أَرْضٍ وَ جَاوَزْتُ وَادِیَاً
وَ کُنْتُ مَتَى أَهْبِطْ مِنَ الْأَرْضِ تَلْعَهً أَجِدْ أَثَراً مِنْهُ جَدِیداً وَ بَالِیاً
شُجَاعاً تَشُطُّ الْخَیْلُ عَنْهُ کَأَنَّمَا یَرَیْنَ بِهِ لَیْثاً عَلَیْهِنَّ عَادِیاً[۵]
و قال أیضاً:
وَ لَهُ (ع):
أَلَا یَا رَسُولَ اللَّهِ کُنْتَ رَجَائِیَا وَ کُنْتَ بِنَا بَرّاً وَ لَمْ تَکُ جَافِیاً
کَأَنَّ عَلَى قَلْبِی لِذِکْرِ مُحَمَّدٍ وَ مَا جَاءَ مِنْ بَعْدِ النَّبِیِّ الْمُکَاوِیَا
أَ فَاطِمُ صَلَّى اللَّهُ رَبُّ مُحَمَّدٍ عَلَى حَدَثٍ أَمْسَى بِیَثْرِبَ ثَاوِیاً
فَدَى لِرَسُولِ اللَّهِ أُمِّی وَ خَالَتِی وَ عَمِّی وَ زَوْجِی ثُمَّ نَفْسِی وَ خَالِیَا
فَلَوْ أَنَّ رَبَّ الْعَرْشِ أَبْقَاکَ بَیْنَنَا سُعِدْنا وَ لَکِنْ أَمْرُهُ کَانَ مَاضِیاً
عَلَیْکَ مِنَ اللَّهِ السَّلَامُ تَحِیَّهً وَ أُدْخِلْتَ جَنَّاتٍ مِنَ الْعَدْنِ رَاضِیاً[۶]
[۱] ـ المناقب ۱: ۲۳۸٫
[۲] ـ المناقب ۱: ۲۴۰، دیوان أمیر المؤمنین علی بن ابیطالب (ع) ۱۲۳، تسلیه المجالس و زینه المجالس ۱: ۲۴۱، البحار ۲۲: ۵۴۷٫
[۳] ـ المناقب ۱: ۲۴۰، تذکره الخواص: ۱۵۲، البحار ۲۲: ۵۴۸، دیوان أمیر المؤمنین علیّ أبیطالب (ع): ۴۰٫
[۴] ـ المناقب ۱: ۲۴۱٫
[۵] ـ المناقب ۱: ۲۴۱، دیوان امیر المؤمنین علی بن ابیطالب (ع): ۴۹۱٫
[۶] ـ المناقب ۱: ۲۴۲٫
پاسخ دهید