طبرانی با سند متصل گوید:
صفیّه دختر عبدالمطلب در سوگ پیامبر گفت:
جانم در چنگ اندوه اسیر شد و چونان غارت زده، شب را به سر آوردم شب را چونان مال باختگان به بیداری سپری نمودم.
اندوه و حسرت ها مرا در کنار گرفته بود ای کاش من جانم این همه اندوه را آرام آرام و جداگانه مینوشیدم.
آن هنگام که گفتند به رساتی رسول خدا درگذشت و مرگِ نگاشته شد [مسلّم] او را دریافت.
آن هنگام به سراغ خانههای آل محمّد آمدیم و پیری و گیسوان دو سوی سرم را سپید کرد.
چون که دیدیم خانههای او خالی است و پس از مدّتها زندگی در آنها هیچ غریبی نیست.[۱]
این وضعیّت، اندوهی دیر پا را بر وجودم چیره ساخت قلبم در هم ریخت و گویا از هم گسسته است.[۲]
باز از قول صفیّه میگوید:
هلا ای رسول خدا تو مایهی امید ما بودی نسبت به ما نیکو کار بودی و جفا کار نبودی.
پیامبر ما با ما نیکو کار و مهربان بود امروز هر که توان گریه دارد، باید برای او بگرید.
به جانم سوگند من برای مرگ پیامبر نمیگریم ولی برای آن هرج و مرجی که پس از تو، به وجود میآید میگریم.
به جهت از دست رفتن پیامبر و به سبب عشق و محبّت به او گویا در درون دلم داغهاست.
ای فاطمه، پروردگار محمّد درود فرستد بر آن بدنی که دیروز در شهر یثرب دفن شد.
میینم حسن را یتیمانه رها کردهای تا بگرید و جدّش را از دور صدا بزند.
فدای پیامبر خدا باد مادرم و خالهام و عمویم و جانم و نزدیکان و خاندانم.
تو [ای پیامبر] شکیبایی پیشه کردی و صادقانه رسالت را ابلاغ کردی و در حالی که دین استوار و شفاف و آشکار بود از دنیا رفتی.
اگر پروردگار عرش، تو را در میان ما نگه میداشت سعادتمند میشدیم، ولی امر الهی انجام شدنی است.
سلام و درود خدا بر تو باد و با رضایت وارد بهشتهای جاودانهی الهی شوی.
قال الطّبرانیّ:
حدّثنا محمّد بن عمرو بن خالد الحرّانیّ، حدّثنی أبی، حدّثنا ابن لهیعه، عن أبی الأسود عن عروه قال، قالت صفیّه بنت عبدالمطّلب ترثی رسول الله (ص):
لهف نفسی و بتّ کالمسلوب أرقت اللّیل فعله المحروب
من هموم و حسره أردفتنی لیت أنی سقیتها بشعوب
حین قالوا إنّ الرّسول قد أمسی وافقته منیّه المکتوب
حین جئنا لبیت آل محمّد فأشاب القذال منّی مشیبی
حین رأینا بیوته موحشات لیس فیهنّ بعد عیش غریب
فعلانی لذاک حزن طویل خلط القلب فهو کالمرغوب
و قال أیضاً:
و قالت أیضاً:
ألا یا رسول الله کنت رجاءنا و کنت بنا بّرا ولم تک جافیا
و کان بنا برّا رحیما نبیّنا لیبک علیک الیوم من کان باکیا
[لعمری ما أبکی النّبیّ لموته ولکن لهرج کان بعد آتیا]
کأن علی قلبی لفقد محمّد و من حبّه من بعد ذاک المکاویا
افاطم صلی الله ربّ محمّد علی جدث امس بیثرب ثاویا
اری حسنا ایتمته و ترکته یبکی و یدعو جدّه الیوم نائیا
فدی لرسول الله أُمّی و خالتی و عمّی و نفسی قصره و عیالیا
صبرت و بلّغت الرّساله صادقا و متّ صلیب الدّین أبلج صافیا
فلو أن ربّ العرش أبقاک بیننا سعدنا ولکن أمره کان ماضیا
علیک من الله السّلام تحیّه و أدخلت جنّات من العدن راضیا[۳]
[۱] ـ در متن این گونه است؛ ولی به نظر میرسد در اینجا «غریب» صحیح نباشد و «قریب» صحیح باشد معنی هیچ یک از خویشان و نزدیکان در آن خانهها نبود.
[۲] ـ در مجمع الزواید به جای کلمه مرغوب، مرعوب آمده است که در این صورت معنی این گونه خواهد بود قلبم بیمانک و هراسان است.
[۳] ـ المعجم الکبیر ۲۴: ۳۲۰ ح ۸۰۶، مجمع الزوائد ۹: ۳۸٫
پاسخ دهید