یکی از موضوعات اساسی درباره رسول خدا صلّی الله علیه و آله توانایی حضرت در خواندن و نوشتن و نیز سوادآموزی یا فراگیری خواندن و نوشتن وی نزد انسانهای دیگر است. این نکته مورد اجماع و اتّفاق نظر همه مسلمانان است که رسول خدا صلّی الله علیه و آله نزد احدی از مردمان درس نخوانده است امّا اینکه حضرت میتوانسته بخواند و بنویسد همواره مورد بحث و البتّه باعث اختلاف نظر اندیشمندان دینی بوده و هست. در این نوشتار به بیان نظرات مختلف می پردازیم.
۱ – بیان مسئله
یکی از موضوعات اساسی درباره رسول خدا صلّی الله علیه و آله توانایی حضرت در خواندن و نوشتن و نیز سوادآموزی یا فراگیری خواندن و نوشتن وی نزد انسانهای دیگر است.
این نکته مورد اجماع و اتّفاق نظر همه مسلمانان است که رسول خدا صلّی الله علیه و آله نزد احدی از مردمان درس نخوانده است امّا اینکه حضرت میتوانسته بخواند و بنویسد همواره مورد بحث و البتّه باعث اختلاف نظر اندیشمندان دینی بوده و هست.
سخن حضرت به علی علیه السّلام که از پاک کردن عبارت «رسول الله» از مقابل نام وی در صلح نامه خودداری میکرد و از او میخواست تا دست وی را روی عبارت گذارد تا خودش آن را پاک کند؛ جای دیگری است که موضوع خواندن و نوشتن پیغمبر صلّی الله علیه و آله را مطرح میکند. در این باره بحثهای نسبتاً مفصلّی انجام شده است که بیان آن در قالب فعلی نمیگنجد.
دیدگاه اندیشمندان
به همین مناسبت خلاصهای از روایات و دیدگاههای اندیشمندان را در این باب میآوریم:
شیخ طوسی معتقد است:
پیغمبر صلّی الله علیه و آله پس از بعثت میتوانست بنویسد امّا پیش از آن نوشتن بلد نبود.[۱]
سیّد جواد عاملی میگوید:
پیغمبر معصوم است و به وسیله وحی تأیید میشود. به تصریح شیخ طوسی و ابوعبدالله حلی و یوسفی و علّامه حلّی در تحریر الاحکام و نقل ابوالعبّاس و شهید اوّل در نکت النهایه و نواده شیخ طوسی: ابوعبدالله (ابن ادریس) حلّی که در قبال آن سکوت کردهاند؛ پیغمبر صلّی الله علیه و آله پس از بعثت کتابت (نوشتن)، میدانست.[۲]
بنابراین شیخ طوسی توضیح میدهد که اعتقاد به خواندن و نوشتن پیغمبر صلّی الله علیه و آله عقیده دانشمندان شیعه است. همچنان که سیّد جواد عاملی هم بیان میکند که شماری از علمای مکتب اهل بیت علیهم السّلام به این موضوع تصریح کرده و شماری هم سکوت نمودهاند.
از روایات و شواهد فراوان استفاده میشود که پیامبر، از زمان تولدش پیامبر است و پیش از بعثت و پس از آن هم میتواند بنویسد و هم بخواند امّا سیاست خداوند گاری برای تسهیل هدایت مردم حکم کرده است که پیش از بعثت از این توانایی خود به صورت عملی استفاده نکند. برای ملاحظه روایات دال بر نبوت حضرت پیش از بعثت، میتوانید به کتب حیثی شیعه و اهل سنّت مراجعه کنید.
اوّلاً؛ هرگاه برای مردم محقق شود که پیامبر صلّی الله علیه و آله قبل از بعثت نزد احدی نه خواندن آموخته است و نه نوشتن؛ سپس ببینند که پس از بعثت به بهترین وجه ممکن میتواند بنویسد و بخواند؛ در خواهند یافت که این کار به قدرت الهی حاصل آمده است. در این صورت حجت بر آنان تمام است و عذری برایشان باقی نمیماند. همین گونه است: شناخت حضرت از علوم اوّلین و آخرین و دیگر موضوعاتی که بشر از نیل به آن عاجز است، خصوصاً که نه در کتابی خوانده و نه نزد احدی آموخته است.
خلاصه اینکه ظهور توانایی خواندن و نوشتن پیغمبر صلّی الله علیه و آله و شناخت وی از همه علوم، از جمله دلایل نبوت او است و اینکه برای همه بشر مبعوث شده است. پس از این ضرورتی ندارد که مطابق پندار برخی، همچنان عاجز از خواندن و نوشتن بماند امّا دیگران هم بنویسند و هم بخوانند. این موجب میشود که مردمان احساس کنند نقص و عیبی در شخصیت پیامبر صلّی الله علیه و آله است.
در حالی که با براهین عقلی و نقلی ثابت شده که از هر گونه عیب و نقصی پیراسته و منزه است.
ثانیاً؛ خواندن و نوشتن، به خودی خود موضوعیت ندارد و هدف نباشد بلکه از جمله دانشهای ابزاری است که میبایست در خدمت سایر علوم قرار گیرد و از طریق آن به معارف نایل آمد.
حال اگر علوم و معارف نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله حاضر باشد، چنان که آن را به عینه ببیند و مردم را از آن خبر دهد و همگان صداقت او را شاهد و ناظر باشند، در این صورت جست و جوی از ابزار دیگری بیهوده است مگر به عنوان احضار خیالی و تصویری آن و نه بیشتر. چنین کاری سفاهت و غیر قابل قبول است. مثال این موضوع چنان که فردی در کنار دوستش باشد و سپس آرزوی خواب کند تا سیمای او را در عالم خواب و رؤیا ببیند.
معلوم است که هر عدمی، نقص نیست و هر وجودی، کمال. شناخت ما از امور و علم ما به اشیاء نسبت به ما کمال است. حال اگر این کار منوط باشد به داشتن ابزار و آلات مربوط، در این صورت دستیابی ما به علوم ابزاری و ادوات موصله نیز برای ما کمال خواهد بود و فقدان از آن، نقص؛ زیرا موجب محرومیت ما از بسیاری از معارف و دانشهایی است که بدون این ابزار و آلات از نیل به آن عاجز هستیم.
در حالی که اگر معارف به خودی خود نزد دانشمند حاضر باشد و نیازی به آن ابزار و آلات نباشد، عین کمال خواهد بود و فقدان ابزار و آلات موصله، نقص وی محسوب نخواهد شد بلکه اگر هم نزد وی فراهم باشد، بی فایده و در نتیجه سفاهت و نقص خواهد بود.
بنابراین کسی که به محض اراده میتواند به هر مکانی در جهان برسد، سوار مرکب شدن و تلاش برای رسیدن به مکان مورد نظر و تحمل مشکلات، مصائب و متاعب و صرف روزها و ساعتها یا ماهها و چه بسا سالها در راه، سفاهت آشکار است.
چنین فردی اگر از مرکب استفاده نکند، عیب و نقص وی نخواهد بود؛ زیرا نه به واسطه عجز بلکه به موجب بی نیازی مرکب فراهم نکرده است بلکه هرگاه بخواهد، میتواند تهیه کند.
این حال پیامبران و اوصیای الهی است در مورد علوم و معارف. آنان به واسطه علم حضوری و رؤیتی که خداوند تفضل و عنایت فرموده، از امور باخبرند. بنابراین احتیاجی به خواندن نقوش مکتوب ندارند تا آنان را به تصویر ذهنی اشیاء برساند.
این برای انبیاء و اوصیاء علیهم السّلام عین کمال است و جز آن، همه چیز نقص.
ثالثاً؛ دلایلی از سخنان معصومین علیهم السّلام و نیز شواهد دیگری وجود دارد که دلالت میکند: پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله خواندن و نوشتن میدانست. موارد زیر را ملاحظه کنید:
۲ – خواندن
دستهای از شواهد و دلایل نشان میدهد رسول خدا صلّی الله علیه و آله خواندن و نوشتن میدانست. ابتدا نمونههایی از شواهد دالّ بر قدرت حضرت بر خواندن میآوریم:
۱ . شعبی روایت کرده که رسول خدا صلّی الله علیه و آله صحیفهای از عینیه بن حصن خواند و محتوای آن را بیان فرمود.[۳]
۲ . انس بن مالک، خدمتکار رسول خدا صلّی الله علیه و آله از حضرت نقل میکند که فرمود:
شب اسراء نوشتهای بر در بهشت دیدم که در آن آمده بود:
«ثواب صدقه ده برابر است و پاداش قرض هجده برابر.»[۴]
آنچه به ذهن تبادر میکند این است که حضرت، خودش این نوشته را خوانده است نه اینکه محتوا و مضمون آن را از دیگری شنیده است.
۳ – خواندن و نوشتن
از شواهدی که دلالت دارد آن حضرت میتوانست بخواند و بنویسد، به چند نمونه اشاره میکنیم:
۱ – شیخ صدوق به سند خود از جعفر بن محمّد صوفی از امام محمّد جواد علیه السّلام روایت میکند:
گفتم: ای فرزند رسول خدا؛ چرا پیامبر صلّی الله علیه و آله امی نامیده شد؟!
فرمود: مردم چه میگویند؟
گفتمم: خیال میکنند از این رو امی نامیده شده که نمیتوانست بنویسد.
فرمود: نفرین خداوند بر آنان! دروغ گفتهاند. این پندار کجا و سخن خداوند کجا که در آیات محکم کتاب خود میگوید:
هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ.[۵]
او است آن کس که در میان بی سوادان فرستادهای از خودشان برانگیخت، تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت بدیشان بیاموزد و [ آنان ] قطعاً پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.
کسی که نوشتن نمیدانست، چگونه به آنان میآموخت؟ به خدای سوگند؛ رسول خدا صلّی الله علیه و آله به هفتاد و دو زبان میخواند و مینوشت.
یا فرمود: به هفتاد و سه زبان. از این رو امی نامیده شد که اهل مکه بود و مکه یکی از شهرهایی است که ام القری نامیده میشد، خداوند عزّوجل فرمود:
لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها.[۶]
و برای اینکه [مردمِ] ام القری [= مکه ] و کسانی را که پیرامون آنند هشدار دهی.
۲ – عبدالرحمن بن حجاج گفت: امام جعفر صادق علیه السّلام فرمود:
ان النبی صلّی الله علیه و آله کان یقرأ و یکتب، و یقرأ ما لم یکتب.
پیامبر صلّی الله علیه و آله میخواند و مینوشت و آنچه را که نوشته نشده بود، هم میخواند.[۷]
منظور از حدیثی که میگوید: « انه کان یقرأ ما یکتب»؛ نفی کتابت از حضرت نیست بلکه «ما» موصول است و بدین معنی است که « آنچه را مینوشت، میخواند.»
روایتی که در بسیاری از منابع از امام جعفر صادق علیه السّلام آمده که فرمود:
رسول خدا صلّی الله علیه و آله میخواند امّا نمینوشت.
بدان معنی است که « میخواند» امّا به رغم توانایی برای نوشتن، « نمینوشت».
علّامه مجلسی گوید:
رسول خدا صلّی الله علیه و آله میتوانست بنویسد امّا از روی مصلحت نمینوشت.
۳ – شیخ صدوق به سند خود از علی بن اسباط و دیگران از امام باقر علیه السّلام روایت کرده که راوی گوید:
گفتم: مردم میپندارند رسول خدا صلّی الله علیه و آله نه مینوشت و نه میخواند. فرمود: نفرین خدا بر آنان! این پندار آنان کجا و سخن خداوند عزّوجل کجا که فرمود:
هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ.[۸]
او است آن کس که در میان بی سوادان فرستادهای از خودشان برانگیخت، تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت بدیشان بیاموزد و [آنان] قطعاً پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.
پس چگونه در حالی که خود خواندن و نوشتن نمیداند، به آنان کتاب و حکمت میآموزد؟
گفت: پس چرا پیامبر امی نامیده است؟
فرمود: زیرا منسوب به مکه است و این سخن خداوند عزّوجل است:
لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها.
و برای اینکه [مردمِ] ام القری [= مکه] و کسانی را که پیرامون آنند هشدار دهی.
ام القری مکه است. از این رو، امی نامیده شده است.[۹]
۴ – از شعبی مروی است که گفت:
پیامبر صلّی الله علیه و آله نمرد مگر اینکه نوشت.[۱۰]
علّامه مجلسی گوید:
شعبی و گروهی از اهل علم گفتهاند: رسول خدا صلّی الله علیه و آله نمرد مگر اینکه نوشت و خواند.[۱۱]
۵ – سیوطی به نقل از ابوالشیخ از طریق مجالد که گفت: عون بن عبدالله بن عتبه از پدرش برایم حدیث کرد که گفت:
پیامبر صلّی الله علیه و آله نمرد مگر اینکه خواند و نوشت.
من این حدیث را برای شعبی نقل کردم، گفت:
راست میگوید. از دانشمندانمان شنیدم که چنین میگفتند.[۱۲]
از آنچه گذشت، به دست میآید که این سخن قابل قبول نیست که رسول خدا صلّی الله علیه و آله نه مینوشت و نه میخواند. درست عکس آن است، چه پیش از بعثت و چه پس از آن، هم میتوانست بخواند و هم بنویسد امّا آن را نه از حضور در درس کسی آموخت بلکه به صورت اعجاز فرا گرفت.
۶ – امام صادق علیه السّلام فرمود:
علی علیه السّلام فراوان میگفت: تیمی و عدوی (ابوبکر و عمر) نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله بودند و او «انا انزلناه» را با خشوع و گریه میخواند. هر دو گفتند: چقدر رقت شما درباره این سوره شدید است!!
رسول خدا صلّی الله علیه و آله گفت: چون چشم من دیده و قلب من از آن را دریافت کرده است امّا پس از من هیچ قلبی، آن را نخواهد دید.
گفتند: چه چیزی دیدهای و چه چیزی دیده میشود؟!
فرمود: پیامبر صلّی الله علیه و آله روی خاک برای آنان نوشت: تنزل الملائکه و الروح…[۱۳]
ظاهر این روایت دلالت دارد که آن حضرت، در عمل نوشته است.
از آنچه گذشت، آشکار میشود که این سخن پذیرفتنی نباشد که میگوید: پیامبر صلّی الله علیه و آله نه میخواند و نه مینوشت؛ بلکه نظر درست، خلاف آن است، خواه پیش و خواه پس از بعثت لیکن به صورت معجزه الهی، چنان که توضیح دادیم.
منبع: اقتباسی از ترجمه کتاب الصحیح من سیره النبی الاعظم صلى الله علیه وآله، ج ۵، علامه سید جعفر مرتضی عاملی
[۱]. المبسوط، ۸/۱۲۰؛ التبیان، ۸/۲۱۶؛ مکاتیب الرسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، ۱/۹۳؛ اوائل المقالات، ۲۲۵٫
[۲]. مفتاح الکرامه، ۱۰/۱۰٫
[۳]. المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ۸/۹۸؛ الجامع الاحکام القرآن، فرطبی، ۱۳/۳۵۲٫
[۴]. سنن ابن ماجه، ۲/۸۱۲؛ المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ۸/۹۷؛ مستدرک الوسائل، ۱۳/۳۹۵؛ مسند طیالسی، ۱۵۵؛ المعجم الاوسط، ۷/۱۶؛ الجامع الصغیر، ۲/۵؛ کنز العمّال، ۶/۲۱۰؛ تذکره الموضوعات، ۶۶؛ کشف الخفاء، ۲/۹۶؛ الجامع الاحکام القرآن، قرطبی، ۳/۲۴۰؛ الدر المنثور، ۴/۵۳؛ تفسیر ثعالبی، ۱/۵۲۷؛ کتب المجروحین، ۱/۲۸۴؛ الکامل فی التاریخ، ۲/۳۳۷؛ ۳/۱۱؛ تهذیب التهذیب، ۳/۱۱۰؛ سبل الهدی و الرشاد، ۹/۲۸۳٫
[۵]. جمعه: ۲
[۶]. انعام: ۹۲؛ علل الشرایع، ۱۲۴؛ بحار الانوار، ۱۶/۱۳۲؛ بصائر الدرجات، ۲۴۵؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ۴/۳۳۲؛ نور الثقلین، ۲/۷۸؛ ۵/۳۲۲؛ معانی الاخبار، ۵۴؛ الاختصاص، ۲۶۳؛ الفصول المهمه، ابن صباغ مالکی، ۱/۴۱۲؛ مناقب آل ابی طالب، ۱/۱۹۹٫
[۷]. الفصول المهمه، ابن صباغ مالکی، ۱/۴۱۳؛ نور الثقلین، ۵/۳۲۲؛ بصائر الدرجات، ۲۴۷؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ۴/۳۳۳؛ بحار الانوار، ۱۶/۱۳۳ – ۱۳۴٫
[۸]. جمعه: ۲٫
[۹]. بحار الانوار، ۱۶/۱۳۳؛ علل الشرایع، ۱۲۵؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ۲/۳۳۲؛ نور الثقلین، ۵/۳۲۳؛ ۴/۵۵۸؛ بصائر الدرجات، ۲۴۶؛ تفسیر عیاشی، ۲/۷۸٫
[۱۰]. الجامع الاحکام القرآن، قرطبی، ۱۳/۳۵۲؛ التراتیب الاداریه، ۱/۱۷۳؛ بحارالانوار، ۱۶/۱۳۵؛ سیر اعلام النبلاء، ۱۴/۱۹۰؛ ۲۲/۶۶۸؛ الارشاد، ۱/۱۸۴؛ مناقب آل ابی طالب، ۱/۱۹۹؛ السنن الکبری، بیهقی، ۷/۴۲؛ فتح الباری، ۷/۳۸۷؛ فیض القدیر، ۴/۳۳۶؛ تاریخ مدینه دمشق، ۳۴/۱۰۳٫
[۱۱]. بحار الانوار، ۱۶/۱۳۵؛ ۲۲/۴۶۸؛ الارشاد، ۱/۱۸۴؛ مناقب آل ابی طالب، ۱/۱۹۹؛ مستدرک الوسائل، ۳/۴۷۷؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ۱۰/۲۱۹؛ ۱۲/۸۷؛ اعلام الوری باعلام الهدی، ۱/۲۶۵٫
[۱۲]. الدر المنثور، ۳/۱۳۱٫
[۱۳]. الکافی، ۱/۲۱۹؛ نور الثقلین، ۵/۳۲۳ – ۶۳۳؛ مدینه المعاجز، ۲/۴۴۸؛ بحار الانوار، ۲۵/۷۱٫
پاسخ دهید