مقدمه :

سخنان پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) در روز غدیرخم، از مرتبه‌ای ویژه و حسّاس در مباحث کلامی مقارَن، و از جایگاه فوق العاده‌ای در شالودۀ اندیشگیِ شیعه برخوردار است. از این‌رو، شناختِ دقیقِ زوایای مختلف فرمایش آن حضرت(صلی الله علیه و آله) در آن روز، اهمیّت ویژه‌ای می‌یابد. مصادر موجود و گزارش‌های در دسترس نشان می‌دهد که قاطبۀ عالمان فریقین در آثارِ حدیثی، کلامی، تفسیری، تاریخی، مناقب و دیگر آثار، به گزارش یا بررسی سخنانِ پیامبر(صلی الله علیه و آله) در روز غدیر دست یازیده‌اند. در میان این گزارش دهی ها و بررسی‌ها، (حدیث غدیر) با بسامدی چشمگیر، بیشترین سهم را به خود اختصاص داده است؛ اما خطبۀ طولانی غدیر علی‌رغم موثّق بودن  پاره‌ای از اسناد آن کمتر مورد توجه سندی قرار گرفته است. این نوشتار ضمن معرفی منابع و اسناد این خطبه، دلایل وثاقت اسنادی این خطبۀ شریف را ارائه می‌دهد.

 

۱_ (حدیث غدیر) :

سخنان پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) در جریان غدیر خم، در دو عنوانِ کلی (حدیث غدیر)، و (خطبۀ غدیر) تعریف شده است. (حدیث غدیر) تنها بخش کوتاهی از سخنان حضرت را در آن روز عظیم شامل می‌شود که دستِ کم مشتمل بر مهم‌ترین و اساسی‌ترین فرازِ این سخنرانی است: (من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه). این بخش از این حدیث، به طور قطع به صورت متواتر، هم در منابع شیعی، و هم در منابع مخالفان انعکاس یافته است، و آنچنان‌که سید بن طاووس اشاره کرده،[۲] حدیث غدیر برای اهلِ علم و امانت و درایت آن قدر مشهود و مشهور است که نیازی به کشف و بیان ندارد.

گزارش‌های موجود حاکی از آن است که ابو سَعد مسعود بن ناصر سجستانی[۳] (م ۴۷۷ق) از أعلام قرن پنجم اهل تسنن در نیشابور[۴]، در کتاب الدرایه فی حدیث الولایه خود، این حدیث شریف را از طریق صد و بیست تن از صحابۀ پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل و ضبط کرده است[۵]. سید بن طاووس دربارۀ کتاب وی می‌گوید: (و عدد أسانید کتاب درایه الولایه ألف و ثلاث مائه إسناد).[۶] این امرِ شگرف و شگفت، علاوه بر آنکه بر عظمت و جلالتِ واقعۀ بزرگِ غدیر گواهی می‌دهد، بر همت و حافظۀ فوق العادۀ سجستانی در ثبت و ضبط احادیث نیز دلالت دارد، و بی‌شک به سبب وجودِ چنین آثاری است که ابو عبد الله دقاق[۷] (م ۵۱۶ق)، دربارۀ سجستانی می‌گوید: (لم أر أجود إتقاناً ولا أحسن ضبطاً منه.)[۸]

 

۲_ (خطبۀ غدیر) :

در کنارِ (حدیثِ غدیر)، گونه‌ای دیگر از ضبط سخنان پیامبر در روز غدیر در میان آثار موجود به چشم می‌خورَد که به خاطر حجم بیشتر آن، بدان (خطبۀ غدیر) گفته می‌شود. خطبۀ غدیر انعکاس دهندۀ تمام یا بخش‌های متعدد و مهم‌تر سخنان پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) در روز غدیر خم است، و با حجم هایی متفاوت، و حاویِ موضوعاتی متعدد، با طُرُق و اسنادی محدودتر نسبت به حدیث غدیر در منابع اسلامی روایت شده است. راویانِ حدیث، خطبۀ پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) در روز غدیر را، با سه حجم متفاوت ضبط کرده‌اند. بنابراین، می‌توان این خطبۀ شریف را به سه حجمِ (طولانی)، (متوسط)، و (کوتاه)، تقسیم‌بندی کرد:

۱_۲_ خطبۀ کوتاه غدیر:

این خطبۀ شریف که با اندکی اختصار توسط ابوجعفر محمد بن جریر بن رستم طبری معروف به (طبری آملی کبیر) در کتاب المسترشد گزارش شده، توسطِ مرحوم شیخ صدوق(م ۳۸۱ ق) با اندکی اضافات و با اسنادی متعدد و صحیح در کتاب الخصال ضبط گردیده است. آنچه که مرحوم صدوق نقل کرده است، حدود ۳۰۰ واژه دارد که بدون حمد الهی و با عبارتِ (إنّه قد نَبَّأنی اللَّطیف الخَبیر) آغاز می‌شود. این خطبه با اندکی تفاوت توسطِ ابوالقاسم طبرانی (م ۳۶۰ق) در کتاب المعجم الکبیر و با سندِ (صحیح[۹]) و در ضمن چهار حدیث متوالی ذکر شده که جمعاً حدود ۲۵۰ واژه دارد.[۱۰] پس از طبرانی و صدوق، ابن مغازلی شافعی در مناقب علی بن ابی طالب از طریقِ همسر زید بن ارقم، صورتی دیگر از این خطبه را نقل کرده که حدود ۴۰۰ واژه دارد.

۲_۲_ خطبۀ متوسط غدیر:

این خطبه که نخستین بار در کتاب النشر و الطَیّ درج و ضبط شده است، حدود ۷۰۰ واژه دارد و با حمد پروردگار و با عبارت (الحمد لله الذی علا فقهر…) آغاز می‌شود. سید بن طاووس این خطبه را به همراه متن و سند آن در کتاب الإقبال ضبط کرده است.

۳_۲_ خطبۀ طولانی غدیر:

این خطبه حدود ۳۵۰۰ واژه دارد که با حمد طولانی خدا و با عبارتِ (الحمد لله الذی علا فی توحّده) آغاز می‌شود. احمد بن محمد طبری خَلیلی[۱۱](م ۲۷۵ق) در کتاب مناقب علی بن ابی طالب،[۱۲] ابو جعفر محمد بن جَریر طبری معروف به طبری آملی صغیر (م سدۀ ۵ ق) در یکی از آثار خود که برخی آن را کتاب دلائل الإمامه[۱۳] دانسته‌اند، فَتّال نیشابوری (م ۵۰۸ق) در کتاب رَوضَهُ الواعِظین،[۱۴] حسن بن أحمد جاوانی (م سدۀ ۶ق) در کتاب نورالهُدی،[۱۵] مرحوم طَبرِسی(م ۵۸۸ق) در الإحتجاج[۱۶] و سَید بن طاووس (م ۶۶۴ق) در دو کتاب الیقین[۱۷] و التَّحصین[۱۸] این خطبۀ شریف را نقل کرده‌اند.

از العُدَد القَویّه،[۱۹]  نَهج الإیمان،[۲۰]  نُزهَهُ الکِرام،[۲۱]  رَوضَه المتّقین،[۲۲]   تفسیر الصّافی،[۲۳]  البُرهان فی تفسیر القرآن،[۲۴] غایهُ المَرام و حُجّه الخِصام،[۲۵]  کشف المُهم،[۲۶] و بِحار الأنوار[۲۷] می‌توان به عنوانِ سایر آثار مشتمل بر خطبۀ طولانی غدیر تا پیش از وفاتِ مجلسیِ دوم، نام بُرد.

الصِّراط المُستقیمِ مرحوم نَباطی عاملی نیز به نقل از کتاب الوِلایه نوشتۀ محمد بن جَریر بن یزید طبری (م۳۱۰ق)، بخش‌های اندکی از این خطبۀ طولانی را در خود جایپ داده است.[۲۸] خطبۀ طولانی غدیر در مجموع با سه طریق و چهار سند گزارش شده است. ما در این متن به بررسی سندِ التحصین به عنوانِ آخرین سند موجود از خطبۀ اطول می‌پردازیم؛ چه اینکه این سند، بر پایۀ نظریۀ اطمینان، در حکمِ روایتِ  (موثّق) است.

 

۳_ نظریۀ اطمینان :

هر گاه یک روایت از حیث معیارهای کمّی در نقل حدیث، معتبر نباشد؛ اعتبار آن متوقف بر توثیق روایان آن خبر یا توثیق صدور آن است. توثیق راویان یک روایت از طرق گوناگونی خاصهً و عامهً، اعم از رأی قدما و قول اهل خبره قابل طرح است. یکی از راه‌های حصول وثاقت راوی، اطمینانِ شخصی است. آنچه که مسلّم است هر گاه احتمالِ تعمّد بر کذب در نقلِ یک راویِ ضابط وجود نداشته باشد، در نتیجه، نسبت به صدقِ آن راوی، اطمینان یا قطع حاصل خواهد شد. اگر این اطمینان متوقفِ بر معیارهای اخلاقی و پاره‌ای از خصیصه‌های راوی باشد، در تمام نقل‌های او جاری خواهد بود؛ اما نوعی از اطمینان به صدق راوی مفروض است که مبتنی بر متن و در موردی خاص حاصل می‌شود و آن اینکه با دلایلی ثابت شود که راویِ مورد بحث، به طور خاص هنگام نقل این روایت، نمی‌توانسته است تعمّد بر کذب داشته باشد؛ زیرا به طور مثال آنچه او نقل کرده نصاً و قطعاً بر خلافِ باورهای او و به ضرر او بوده است؛ لذا با انتفای تمامِ انگیزه‌های مبنی بر کذب از راوی، نسبت به انتفای احتمالِ تعمّد او بر کذب، اطمینان یا قطع حاصل خواهد شد. بنابراین اگر یک راوی که در میان هم کیشان خود مطرود نیست، ناقل خبری باشد که آن خبر نصّاً و قطعاً بر خلافِ مسلّمات عقاید او دلالت دارد، از آنجایی که احتمال تعمّد بر کذب او منتفی است، نقل او محکوم به صدق، و حجت است.

با توجه به مجموعۀ فرازهای سخنان پیامبر گرامی اسلام در روایتِ خطبۀ طولانی غدیر در کتابِ التحصین که نصّاً و قطعاً بر خلافِ مسلّمات اعتقادی عامه می‌باشد، نسبت به وثاقت موردیِ راویانِ مخالفِ حاضر در این سند، اطمینان حاصل می‌شود. چه اینکه اگر چه ایشان به طور خاص و مبتنی بر مبانی رجالی اصحاب ما توثیق نشده‌اند، اما به واسطۀ اعتبار و وثاقت آنان نزد اهل عامه و مخالفت عقیدتی‌شان با نصوص مطرح شده در خطبۀ غدیر، نسبت به نقل آنان در هنگام گزارش این خطبه، اطمینان حاصل می‌شود. لذا مقاله حاضر می‌کوشد تا با توثیق روات حاضر در این خطبه مبتنی بر مبانی رجالی فریقین و با تکیه بر نظریۀ یاد شده، به بررسی وثاقت سندِ این روایت بپردازد.

 

۴_ شناخت مصادر اخذ خطبۀ طولانی غدیر در التحصین :

در میان آثار موجود، التحصین آخرین منبعی است که سند جدیدی از خطبۀ طولانی غدیر ارائه کرده است. این کتاب با همان هدفی که الیقین به دنبال آن بوده، گرد آوری شده است. سیّد بن طاووس پس از اتمام نگارش الیقین، آنچنان‌که خود بیان کرده، با روایات فراوان دیگری مواجه می‌شود که هم‌مضمون روایاتِ کتاب الیقین است امّا یا آنها را در کتاب الیقین نیاورده، و یا با طریقی دیگر نقل کرده است. از این‌رو، به جهت آنکه این روایات از بین نرَوَند، آنها را در کتاب جدیدی با عنوانِ التحصین لأسرار ما زاد من کتاب الیقین‏ جمع می‌کند.[۲۹] سیّد بن طاووس این خطبه را از کتابِ نورالهدی و المنجی من الردی تألیفِ حسن بن ابی طاهر احمد بن محمد نقل کرده است. وی در ابتدای کتاب التحصین در این باره نوشته است: رأینا ذلک فی کتاب نور الهدى و المنجی من الردى تألیف الحسن بن أبی طاهر أحمد بن محمد بن الحسین الجاوابی‏.[۳۰] و علیه خط الشیخ السعید الحافظ محمد بن محمد المعروف بابن الکمال[۳۱] بن هارون ‏و أنّهما قد اتّفقا على تحقیق ما فیه و تصدیق معانیه. در نتیجه برای شناختِ خطبۀ طولانی غدیر در التحصین، لازم است، مصادر اخذ این خطبه مورد بررسی قرار گیرند. سید بن طاووس با تقریظِ ابن الکآل / ابن الکمال در کتاب نور الهدی اثر حسین بن طاهر جاوانی / جاوابی، این خطبه را از آن اخذ کرده است.

۱_۴_ تحقیقی در شناختِ ابن الکمال :

ریاض العلماء او را این‌گونه معرفی کرده است: (أبو عبد الله محمّد بن محمّد بن هارون بن محمّد بن کوکب الحلیّ، المعروف بابن الکامل أو ابن الکیال…).[۳۲] همانگونه که ملاحظه می‌شود در خصوص نحوۀ ضبطِ شهرت او اختلاف شده است. شهید ثانی در الرسائل،[۳۳] و ذهبی در تذکره الحفاظ[۳۴] او را (ابن الکمال) ضبط کرده‌اند. همین ذهبی در سیر أعلام النبلاء، او را (ابن الکآل) خوانده است.[۳۵]قیسیِ دمشقی در توضیح المُشتبه همین نحوۀ ضبط یعنی (ابن الکِآل) را ضبط مشهور دانسته؛[۳۶]

در شذرات الذّهب از او به عنوانِ (ابن الکیال) یاد شده است،[۳۷] و در نهایت علامه مجلسی در بحار الأنوار در یک موضع، آنچنان‌که در نسخۀ اصلی این کتاب آمده، او را (ابن المکال)! ثبت کرده[۳۸] که این مورد بی‌شک ناشی از خطایِ در کتابت یا نسخه‌برداری است. آقا بزرگ در الذریعه اقوال سایر اندیشمندان را در خصوصِ ضبط شهرت وی به خوبی گردآوری کرده است، و نیازی به پرداخت دوباره به آرای آنان نیست؛[۳۹]اما آنچه که دربارۀ او، برای ما مهم است، جایگاه علمی  و سال ولادت و وفات اوست که خوش‌بختانه در این دست از موارد اختلافی وجود ندارد.

این اندیشمندِ بزرگ در سال ۵۱۵ق به دنیا آمده است. ابتدا در بغداد بوده و سپس به حلّه عزیمت نموده و در یازدهم ذی الحجه سالِ ۵۹۷ق وفات کرده است.[۴۰] این امر در حالی است که سید بن طاووس در سال ۵۸۹ق در همین شهر حلّه دیده به جهان گشوده است.[۴۱] بنابراین، سید بن طاووس به هنگام وفاتِ ابن کمال یا ابن کآل، نُه سال بیشتر نداشته، و سید بن طاوس خط این عالمِ بزرگ را بیش از ۶۰ سال پس از وفاتِ او یافته است.[۴۲] سید بن طاووس به خوانندگانِ کتابِ خود اطمینان می‌دهد که خطِ (ابن کمال) را تشخیص داده و او نسبتِ این کتاب به جاوانی را تأیید کرده است. در نتیجه مسؤولیّتِ صحتِ انتسابِ راوایات مندرج در نورالهدی به جاوانی، بر عهدۀ دو تن از اندیشمندانِ بزرگ شیعی، یعنی سید بن طاووس و ابن الکمال است. از این‌رو، با اعتمادِ به این دو اندیشمند، می‌توان نسبت به انتسابِ این روایات به جاوانی آسوده خاطر بود.

۲_۴_ تحقیقی در شناختِ ابو طاهر حسن بن احمد جاوانی :

أفندی در ریاض العلماء او را این‌گونه معرفی کرده است: (الشیخ الحسن بن أبی طاهر أحمد بن محمد بن الحسین الجاوابی، له کتاب نور الهدى والمنجی من الردى فی فضائل علی)؛[۴۳] اما در مورد جاواب یا همان جاوان، اظهار بی‌اطلاعی کرده است.[۴۴] آقا بزرگ در الذریعه او را از کُردهای قبیلۀ جاوان در شهر حلّه بر شمرده است: (من الجاونیین أکراد الحله).[۴۵] سُبکی از اندیشمندانِ به نامِ اهل تسنن نیز در طبقات الشافعیّه الکبری ذیل مدخل یکی از اندیشمندانِ جاوانی می‌نویسد: (وجاوان قبیله من الأکراد سکنوا الحلّه).[۴۶] در نتیجه، مؤلفِ نورالهدی، و ابن الکآل، و نیز سید بن طاووس هر سه منتسب به شهر حلّه هستند.

در خصوص اینکه ابوطاهر جاوانی در چه قرنی می‌زیسته است، حدس هایی زده شده است. افندی او را (من قدماء الأصحاب)[۴۷] خوانده در حالی‌که بسیار بعید، بلکه محال است که وی از متقدمان اصحاب باشد. اینکه برخی تصور کرده‌‌اند او متوفای اواخر سدۀ چهارم یا نیمۀ اول قرن پنجم است، ریشه در سندِ روایتی از باب هفدهم کتاب نورالهدی دارد. در این روایت، ابوطاهر جاوانی بدون واسطه و با قید (حدّثنا) از (علی بن احمد بن ابی عبد الله البرقی) نقل حدیث می‌کند. این امر سبب شده است تا او هم‌طبقه با شیخ صدوق (م ۳۸۱ق) دانسته شود؛ در حالی‌که اساساً چنین امری محال است؛ زیرا او از یک سو با یک واسطه از علی بن ابراهیم (متوفای بعد از ۳۰۷ق) نقل حدیث می‌کند و از این جهت باید با ابن قولویه قمی (م ۳۶۷ق) هم‌طبقه دانسته شود. از سوی دیگر او از بسیاری از مشایخ صدوق بی‌واسطه نقل حدیث کرده است، پس باید با او هم‌طبقه خوانده شود. نقل بی‌واسطه و متعدد وی از مشایخ مفید، او را با مرحوم مفید (م ۴۱۳ق) در یک طبقه قرار می‌دهد. از طرف دیگر او به دفعات از اساتید شیخ طوسی (م ۴۶۰ق) نقل حدیث کرده است، در نتیجه باید او را هم‌طبقه با شیخ هم برشمرد. و این روند تا جایی ادامه دارد که او بی‌واسطه از یکی از استادانِ عماد الدین طبری (زنده در ۵۵۳ق) نقل حدیث کرده که در نتیجه باید او را با عماد الدین طبری نیز هم‌عصر پنداشت! و اینها همه در حالی است که فاصله بین وفاتِ ابن قولویه قمی و وفاتِ عماد الدین طبری حدود دویست سال است و محال است که یک نفر بتواند از همۀ این مشایخ بی‌واسطه نقل حدیث کند.

باید توجه شود که ابوطاهر جاوانی در هیچ حدیثی جز همان حدیث باب هفدهم، با قید (حدّثنا) یا قیدهایی مشابه با آن سند، روایت را شروع نمی‌کند؛ یعنی او این روایات را از مشایخ مطرح شده در کتابش نشنیده است، بلکه آنها را به روشِ (وجاده) در کتاب خود نقل کرده است. بررسی روایاتِ کتاب او نشان می‌دهد که وی از کتاب‌های صدوق، مفید، ابن شاذان، ابن مغازلی، طوسی، و اندیشمندانی دیگر، بی‌آنکه نام کتابِ مرجع را ذکر کند، نقل حدیث کرده است.[۴۸] در آن روایتِ بابِ هفدهم هم که بی‌شک برداشتی از آثار مرحوم صدوق است، قید (حدّثنا)، مثل سایر روایات این کتاب، باید از ابتدای سند حذف می‌گردیده، که احتمالاً در اثر یک غفلت از سوی مؤلف، با همان قید آورده شده است.

اما در خصوص زمانِ حیات او، باید گفته شود با توجه به نقل او از (محمد بن احمد بن شهریار خازن)، بعید است که وی زودتر از قرن ششم از دنیا رفته باشد؛ زیرا محمد بن احمد بن شهریار خازن، در سال ۵۱۶ق زنده بوده و عماد الدین طبری (زنده در ۵۵۳ق) از وی بی‌واسطه نقل حدیث کرده است. [۴۹] هر چند که باید توجه شود که نقلِ ابوطاهر جاوانی از (الخازن) نیز لزوماً به طور مستقیم صورت نگرفته و ممکن است این نقل نیز به روش وجاده بوده باشد؛ لذا باید او را متوفای قرن ششم و هم‌عصر با ابن الکآل بر شمرد. علامه طهرانی در الثقات العیون نیز همین نکته را متذکر شده است: (یظهر منه أن المصنّف کان معاصراً لإبن الکال الذی کتب ما یشبه التقریظ لکتابه). و همانطور که ملاحظه می‌شود، و سید بن طاووس نیز در مقدمه التحصین شبیه به آن را آورده، ابن الکآل با نگارش مطلبی شبیه به تقریظ، انتساب کتاب نور الهدی به جاوانی را تأیید کرده است.

۳_۴_ تحقیقی در کشف مصدر اصلی نقل این خطبه :

اولین گام در بررسیِ سندِ این روایت، کشفِ مصدر اصلی آن است؛ چرا که میانِ (جاوانی) و نخستین راویِ مذکور در سندِ این روایت، حدود دویست سال فاصله است. در نتیجه اگر مصدرِ اصلیِ این روایت به درستی مشخص نشود، وضعیت اتصالِ سندِ آن را با تعلیق همراه می‌کند. داده‌های ذیل ثابت می‌کند که این روایت از یکی از آثارِ طبری سوم اخذ شده است. (ابن جبر) متوفای سدۀ هفتم هجری قمری، در کتاب نهج الإیمان، در صفحاتِ ۹۱ تا ۱۱۲، دقیقاً متنِ همین روایت را انعکاس داده است. وی در ابتدایِ گزارشِ این خطبه می‌نویسد: رواه الشیخ أبو جعفر محمد بن جریر الطبری، مُسنداً عن زید بن أرقم، قال: لما أقبل رسول الله(صلی الله علیه و آله) من حجّه الوداع جاء حتّى نزل بغدیر خم بالجحفه…).

از آنجایی که این متن، همان متنِ ارائه شده در کتابِ نور الهدی است، و نیز سندِ آن هم به طور مسند به زید بن ارقم منتهی می‌‌شود، در نتیجه به نظر می‌رسد که این دو مؤلف، خطبۀ غدیر را از مصدری واحد اخذ کرده‌اند. محمد باقر انصاری در کتابِ خطبه الغدیر به اشتباه، ابو جعفر محمد بن جریر طبریِ مذکور در کتاب نهج الإیمان را (طبریِ سنّی) مورخِ مشهور پنداشته است؛[۵۰] اما باید دانست که چنین پنداشتی به صواب نزدیک نیست؛ زیرا (ابن جبر) دقیقاً پیش از نقل این خطبه تأکید و تصریح می‌کند که می‌خواهد روایاتِ منقولِ از شیعیان را متذکر شود: … نزلت هذه الآیه فی علی (علیه السلام)، یعنی بلغ ما أنزل إلیک فی علی بن أبی طالب، فمن ذلک ما روته فرقه الشیعه: رواه الشیخ أبو جعفر محمد بن جریر الطبری مسنداً عن زید بن أرقم قال… .[۵۱]

لذا این طبری، طبریِ اول، نویسندۀ تاریخ و تفسیر نخواهد بود. همچنین توجه به این نکته خالی از فایده نیست که ابن جبر، هیچ‌گاه نامِ طبریِ سنّی را با قید (الشیخ) در سراسر کتاب خود همراه نکرده است. علاوه بر این، مرحوم نباطی عاملی در الصراط المستقیم، خطبه پیامبر(صلی الله علیه و آله) در روز غدیر را از کتاب طبریِ اول، از طریق زید بن ارقم نقل می‌کند، که مشتمل بر ۷۰۰ واژه است، در حالی‌که این روایت، حدود ۳۰۰۰ واژه دارد. در نتیجه طبریِ مذکور در کلامِ (ابن جبر) همان طبریِ سوم، صاحب کتابِ دلائل الإمامه است. شاهد و مؤید این کلام نیز حضور ابوالمفضل شیبانی در نزولی‌ترین طبقه سند آن است؛ زیرا طبری از حیثِ طبقه با نجاشی (م ۴۵۰ق) هم‌طبقه بوده و در کتاب دلائلِ الإمامه بیش از شصت بار از ابوالمفضل شیبانی با قیدِ (حدّثنا) نقل حدیث کرده است؛ لذا مؤلفِ مصدر اصلیِ این خطبه، که سند و متن آن را سید بن طاووس از کتابِ نورالهدی نقل کرده است، جنابِ ابوجعفر محمد بن جریر طبری، معروف به طبری آملی صغیر، شیخِ مورد وثوقِ[۵۲] اصحابِ ماست. برخی از محققان مصدرِ اصلیِ این خطبه را کتابِ دلائل الإمامه دانسته‌اند؛[۵۳] چرا که هم نسبت به انتسابِ دلائل الإمامه به طبریِ سوم، اطمینان وجود دارد و هم مضامینِ مندرج در خطبۀ طولانی غدیر، با هدف و انگیزۀ تألیفِ این کتاب سازگاری دارد و هم نسبت به ناقص بودنِ نسخۀ موجودِ دلائل الإمامه قطع و یقین حاصل شده است.[۵۴] از این‌رو، اعتقاد به چنین احتمالی، پسندیده است. اما باید توجه کرد که پاره‌ای از شواهد نیز به نفع چنین احتمالی نیست.[۵۵] در نتیجه ما در این اثر، با قطعیت در خصوص عنوانِ مصدر اصلی این روایت سخن نمی‌گوییم؛ اما بر آن هستیم که این خطبه از آثارِ طبری سوم اخذ شده است.

 

۵_ بررسی روات خطبۀ طولانی غدیر در التحصین :

پس از بحث در خصوص مصدر اصلی این خطبه، لازم است سند آن مورد بررسی قرار گیرد. سید در التحصین، سند این خطبه را این‌گونه ضبط کرده است: نذکرها من کتاب نور الهدى و المنجی من الردى الذی قدّمنا ذکره‏، فَقَالَ مَا هَذَا لَفْظُهُ: أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الشَّیْبَانِیُّ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ جَرِیرٍ الطَّبَرِیُّ وَ هَارُونُ بْنُ عِیسَى بْنِ السِّکِّینِ الْبَلَدِیُّ، قَالا: حَدَّثَنَا حُمَیْدُ بْنُ الرَّبِیعِ الْخَزَّازُ، قَالَ: حَدَّثَنَا یَزِیدُ بْنُ هَارُونَ، قَالَ: حَدَّثَنَا نُوحُ بْنُ مُبَشِّرٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْوَلِیدُ بْنُ صَالِحٍ عَنِ ابْنِ امْرَأَهٍ زَیْدِ بْنِ أَرْقَمَ وَ عَنْ زَیْدِ بْنِ أَرْقَمَ قَالَ‏:… همانطور که ملاحظه می‌شود پس از نخستین راوی مذکور در نزولی‌ترین طبقۀ این سند، روات این خطبه وارد حوزۀ عامه می‌شود. (یزید بن هارون)[۵۶] و (الولید بن صالح)[۵۷] از روات موثّق اهل تسنن هستند، و (زید بن ارقم) نیز به صرف برخورداری از صحبت با پیامبر(صلی الله علیه و آله) در انگارۀ مخالفان در زمرۀ عدول شمرده می‌شود. از بحث پیرامون (هارون بن عیسی) و (ابن امرأه زید بن ارقم) هم به خاطر حضور یک راویِ دیگر در همان طبقه، بی‌نیاز هستیم. لذا سایر روات این سند را مورد بررسی قرار می‌دهیم.  

۱_ ۵_ تحقیقی در شناخت ابوالمفضّل الشَّیبانی :

ابو المفضل به سال ۲۹۷ق به دنیا آمد.[۵۸] از اینکه او آموختن را از چه زمانی آغازید، اطلاع روشنی در دست نیست، اما باید خیلی زود به آموختن رو آورده باشد. در نُه سالگی ضبط حدیث را به طور صحیح آغاز کرد.[۵۹] چهار سالِ بعد، یعنی در سال ۳۱۰ق در بغداد از حمید بن زیاد بن حمید، مفتخر به اجازۀ نقل حدیث گردید.[۶۰] دو تن از مشهورترین مشایخ او، یعنی (حمید بن زیاد) که ذکر شد، و نیز (محمد بن جریر بن یزید طبری)، تاریخ نگار و مفسّر مشهور، در همین سال از دنیا رفتند.[۶۱] آن‌گونه که از گزارش‌های موجود بر می‌آید او دستِ کم دو سال پیش از وفات طبری یعنی در سال ۳۰۸ هجری در جلسات عمومیِ او شرکت می‌کرده[۶۲] و مواردی را (قرائتاً علیه)[۶۳] و (املائاً)[۶۴] از او ضبط کرده است. ابو المفضل بعدها از مسعودی، مؤلف مشهور مُروجُ الذَّهَب نیز کسب اجازۀ نقل حدیث کرد.[۶۵] محمد بن جعفر بن بُطَّه دیگر استادی است که در نوبختیۀ بغداد به ابوالمفضل اجازه نقل حدیث داده است.[۶۶] ابن نُعَیم (م ۳۱۵ق)،[۶۷] و ابن عُقدۀ کوفی[۶۸] (م ۳۳۳ق) نیز، دو تن دیگر از مشایخِ صاحب نام اویند. ابوعلی محمد بن هَمّام[۶۹] (م ۳۳۲ق)، و مرحوم کُلَینی[۷۰] (م ۳۲۹ق) نیز از جمله اساتیدِ مشهورِ امامی مذهب ابوالمفضل به شمار می‌‌آیند. شکی نیست که ابوالمفضل، مرحوم کلینی را در همان بغداد درک کرده است. گزارش‌های موجود حاکی از آن است که وی بخش هایی از کتاب الکافی را از کلینی شنیده است. گروهی از اصحابِ ما این کتاب شریف را به واسطۀ او دریافت کرده‌اند.[۷۱] الصحیفه الکامله السجادیّه اثر گرانسنگِ دیگری است که تمامی اسنادش به ابوالمفضل الشیبانی می‌رسد. در نتیجه باید ابو المفضل را راویِ کتبِ معتَمَدۀ امامیّه دانست. از آنجایی که ابوالمفضّل متولدِ پس از ۲۶۰ق است، بنابراین موفق به درک هیچ یک از ائمه؟عهم؟ نشده است؛ اما وی با واسطۀ أبو محمد عبد الله بن محمد عابد از حضرت امام عسکری (علیه السلام) نقل حدیث می‌کرده است.[۷۲]

ابو المفضل برای دریافت حدیث، عمر خود را به سفر گذراند. نجاشی می‌نویسد: (کان سافر فی طلب الحدیث عمره).[۷۳] مؤلفِ تاریخ بغداد از مردمِ مصر، شام، جزر و از اهل ثغور به عنوانِ کسانی یاد می‌کند که ابوالمفضل از دانش آنان بهره برده است.[۷۴] پژوهش‌های ما نشان می‌دهد که او علاوه بر این سرزمین ها به کوفه،[۷۵] بلخ،[۷۶] مکه،[۷۷] طائف،[۷۸] طوس،[۷۹] نیشابور،[۸۰] گرگان،[۸۱] قزوین،[۸۲] و بسیاری از مناطق دیگر سفر کرده و از دانشِ آن سرزمین‌ها بهره‌مند شده است. این سفرهای طولانی، سبب شد تا ابوالمفضل محضر بزرگان بسیاری را از مذاهب مختلف اسلامی درک کند. از این‌رو شمار مشایخ او به قدری قابل توجه بوده است که ابوالفرج القنانی یا القنائی در کتابی مستقل با نامِ معجم رجال أبی المفضل، به احصاء و ضبطِ نام مشایخ او همت گماشته است.[۸۳]

از تعدّدِ شاگردانِ بغدادی ابوالمفضل بر می‌آید که او پس از سفرهایی طولانی، مجدداً به بغداد بازگشته و در آنجا رحل اقامت گزیده است. شاگردانِ بزرگی از امامیّه، در برابر او زانوی تلمُّذ زده‌اند: رئیس المحدثین شیخِ صدوق،[۸۴] خزّاز قمی[۸۵] مؤلفِ کفایه الأثر، حسین بن عبیدالله معروف به ابن الغضائری اول،[۸۶] محمد بن احمد بن شاذان،[۸۷] مؤلف مائه منقبه من مناقب أمیر المؤمنین و الأئمه؟عهم؟ (م ۴۶۰ق)، طبریِ سوم صاحبِ دلائل الإمامه[۸۸] و بسیاری دیگر، در شمار شاگردان او ثبت شده‌اند. مرحوم نجاشی متولد ۳۷۲ق نیز با آنکه در زمانِ وفات ابوالمفضل پانزده سال بیشتر نداشته، در جلساتِ درسی او حاضر می‌شده و از وی احادیث زیادی شنیده است.[۸۹] علاوه بر این، دانشمند عدیم النظیرِ شیعه، جنابِ محمد بن هاورن بن موسی تلَّعُکبَری استادِ شیخ مفید، با آنکه با ابوالمفضّل هم‌طبقه می‌باشد، اما با این حال، احادیثی را از او مستقیماً شنیده و نقل کرده است.[۹۰]

ابوالمفضل شیبانی، کتاب‌های بسیاری را نیز به رشتۀ تحریر در آورده است. نجاشی تصریح می‌کند: (له کتب کثیره)[۹۱]. شیخ می‌گوید: جمیعِ روایات او را با واسطۀ جماعتی از مشایخ خود، دریافت کرده ام.[۹۲] اهتمامِ شیخ جهت کسبِ تمامیِ روایات او درخور توجه است! ابن شهر آشوب در مناقب آل أبی طالب؟عهم؟ از امالی  ابو المفضل الشیبانی نقل حدیث کرده است.[۹۳] سید بن طاووس نیز در تألیفِ تتمه المصباح غیر از امالی[۹۴] از کتاب المباهله او نیز بهره برده است،[۹۵] مرحوم ابن نَما و محمد بن ادریس، از کتاب شرف التُّربَه ابو المفضل حدیث نقل کرده‌‌اند.[۹۶] اگرچه هم‌اینک اثری از آثار او موجود نیست، اما ردّ پای آثار او را می‌توان تا اولائل قرن دوازدهم دنبال کرد: علامه سید هاشم بحرانی (م ۱۱۰۷ق) در مدینه المعاجز  روایاتی را از امالیِ ابوالمفضل ذکر می‌کند.[۹۷]

آنچه که از لابه لای گزارش‌های موجود بر می‌آید، ابوالمفضل الشیبانی تا سال‌های آخر عمر خود، همچنان جلساتِ عمومیِ علمی داشته است. طبریِ سوم، روایاتی را از او در سال ۳۸۵ق شنیده است.[۹۸] أبو الحسین محمد بن أحمد بن محمد بن مَخلَد مَدَاری، در شعبان سال ۳۸۶ق، یعنی کمتر از یک سال پیش از وفات ابو المفضل، در جلساتِ علمی او حاضر بوده و از او نقل حدیث کرده است.[۹۹] در نتیجه‌اندیشمندانِ امامی مذهب تا آخرین ماه‌های زندگانی او از محضر وی کسب علم می‌کرده‌اند. سرانجام، ابو المفضل شیبانی در بیست و نهم ربیع الثانی سال ۳۸۷قمری، در بغداد و در سن ۹۰ سالگی دار فانی را وداع گفت.[۱۰۰]

اگر چه ابوالمفضل، مشایخی با مذاهب مختلف از جمله شافعی،[۱۰۱] واقفی[۱۰۲] و زیدی[۱۰۳] داشته، اما وی امامی مذهب بوده است. نجاشی تصریح می‌کند که: (کان فی أوّل أمره ثبتاً).[۱۰۴] علامه حلّی نیز در بارۀ او می‌گوید: (کان فی أوّل عُمره ثبتاً).[۱۰۵] اما نجاشی وی را به اختلاط در اواخر عمر متهم کرده است. [۱۰۶] هم او و هم شیخ، می‌گویند که گروهی از اصحاب و عالمان شیعه، او را تضعیف کرده‌اند.[۱۰۷]اما نه شیخ و نه نجاشی، هیچ کدام از نامِ تضعیف کنندگانِ ابوالمفضل سخنی به میان نیاورده‌اند. در نتیجه مطلقاً نمی‌دانیم تضعیف کنندگان او چه کسانی هستند، و با چه رویکردی یکی از برجسته‌ترین مشایخِ حدیثیِ امامیه را تضعیف کرده‌اند. با این حال، شواهد به خوبی نشان می‌دهد که هیچ‌گاه اعتماد شیعیان از او و احادیثش سلب نشده است.

یکی از شواهدی که نشان می‌دهد او تا آخرین سال‌های عمرش همچنان استادی معتمَد به شمار می‌رفته، حضور نجاشیِ نوجوان در جلسات حدیثی اوست؛ چرا که بسیار بعید، و در نتیجه انصراف آفرین است که پدرِ نجاشی _ که خود از اعلام شیعه در آن عصر بوده است _ فرزندِ نوجوان خود را برای کسب علم از کوفه به بغداد آورده باشد، آنگاه او را به محضر استادی فرستاده باشد که متخلط و مشهور به ضعف باشد. بنابراین، حضور نجاشیِ چهارده _ پانزده ساله در جلسات علمیِ ابو المفضل با در نظر گرفتن آنکه او تحت هدایتِ والدِ بصیر خود بوده است، نشان از جایگاه ویژۀ ابو المفضل در نزد اصحاب امامیه دارد. علاوه بر این، همانطور که گفته شد، بزرگان امامیّه تا سال ها و ماه‌های آخر عُمرِ او در جلساتِ او حاضر می‌شدند و احادیثی را که از وی می‌شنیدند در آثار خود انعکاس می‌دادند. طبری سوم احادیثی را که از او در سال ۳۸۵ هجری شنیده، در کتاب دلائل الإمامه که آن را پس از ۴۱۱ق تألیف کرده،[۱۰۸] انعکاس داده، و از ابوالمفضل با عبارت (مترحم علیه) یاد کرده است؛ لذا ابوالمفضل شیبانی به هیچ وجه فردی متروک و مطرود در میان شیعیان نبوده است.

نجاشی می‌گوید از ابوالمفضل زیاد حدیث شنیده؛ ولی بعدها در آن احادیث توقف کرده است. شاید گمان شود، توقف نجاشی در احادیث او، به خاطر بی‌اعتمادی او به وثاقتِ ابو المفضل بوده باشد، اما جمله‌ای که نجاشی در ادامۀ کلام خود می‌آورَد، به روشنی دلیلِ توقف او را بیان می‌کند. نجاشی می‌گوید: رأیت هذا الشیخ و سمعت منه کثیراً، ثم توقفت عن الروایه عنه إلّا بواسطه بینی و بینه؛ (این شیخ را دیدم و از او بسیار شنیدم، اما در روایت کردن از او توقف کردم مگر با وجود واسطه‌ای میان من و او).

لذا همانطور که ملاحظه می‌شود توقف نجاشی، صرفاً ناشی از شدت احتیاط او از شنیده‌های دورۀ نوجوانی اش می‌باشد، نه آن که ابوالمفضل را فردی ضعیف و متروک بپندارد. و همانطور که خودِ او تصریح کرده، نجاشی با وجودِ واسطه‌ای بین او و ابوالمفضل، روایات او را نقل می‌کرده است.[۱۰۹] نشانه‌ای دیگر بر جلالت جایگاه ابوالمفضل در اواخر عمر و حتی پس از وفاتِ او، مدح و ثنای بزرگانِ اصحابِ ما از او، در آثار حدیثی موجود است. مرحوم خزّاز قمی (م ۴۰۰ق) که از اندیشمندانِ مشهور و موثق امامی است، نام او را در کتابِ کفایه الأثر با عبارتِ (رضی الله عنه) همراه می‌کند.[۱۱۰] این امر در حالی ست که خزّاز قمی از میان مشایخ متعدد و صاحب نام خود در این کتاب تنها شیخ صدوق و ابوالمفضل را با این وصف مورد مدح قرار داده است. این نکته نشان گرِ عظمتِ جایگاه ابوالمفضل در نگاه خزّاز قمی است. شیخ به هنگامِ ذکر تضعیفاتِ متوجه به او، عبارتِ (إلّا أنّه ضعّفه قومٌ)[۱۱۱] را به کار می‌بَرَد. و این می‌رساند که به احتمال قوی، دیدگاه خود شیخ متمایل به ضعف او نبوده، بلکه او تضعیفاتِ متوجه به او را به گروهی از اصحاب نسبت داده است. بنا بر گزارش‌های موجود، شیخِ طوسی نامِ ابوالمفضل را در کنار نامِ ابو محمد هارون بن موسی تلعکبری با عبارتِ (رضی الله عنهما) همراه کرده است.[۱۱۲] کاربرد نامِ ابوالمفضلِ شیبانی در کنارِ نامِ استادِ مشایخ عراق به شکلِ (مرتضیاً عنه)، نکتۀ در خور توجهی است. همچنین اهتمام جماعتی از اصحاب به نقلِ جمیعِ روایات او نیز ثابت کنندۀ اهمیت فوق العادۀ احادیثِ ابوالمفضل در نگاه بزرگان امامی است. لذا تضعیفات ما تأخر او، فاقد رجحان است.

۲_ ۵_ ابوجعفر طبری :

ابو جعفر محمد بن جَریر طبری، راویِ دیگر این سند نیز محلّ درنگ است. برخی به اشتباه او را ابو جعفر محمد بن جریر بن رستم طبری معروف به طبری دوم از علمای شیعیِ هم‌عصرِ با کُلَینی دانسته‌اند؛ اما از آن جایی که طبریِ مذکور در این سند مستقیماً و با قید (حدّثنا) از (حُمَید بن الرَّبیع الخَزّاز) نقل کرده است، در نتیجه وی ابو جعفر محمد بن جریر بن یزید طبری (م ۳۱۰ق) معروف به طبری اول، تاریخ نگار و مفسرِ مشهور اهل تسنن است. برای فهم دقیق این مطلب، باید دانسته شود که حُمَید بن رَبیع خَزّاز مستقیماً و با قید (حدّثنا) از سُفیان بن عُیَینَه (م ۱۹۶ یا ۱۹۸ق) نقل حدیث می‌کرده[۱۱۳] و با ابن مَعین (م ۲۳۳ق) هم‌عصر بوده است. حُمید که اصالتاً کوفی و ساکن بغداد بوده،[۱۱۴] در رمضان[۱۱۵] سال ۲۵۸ق در سامرا[۱۱۶] از دنیا رفته است.[۱۱۷] با این توضیحات، بسیار بعید و در نتیجه انصراف آفرین است که طبریِ دوم (طبریِ امامی)، تا پیش از سالِ ۲۵۸ هجری یعنی تا پیش از شهادتِ امام عسکری (علیه السلام)، به بغداد یا سامرا سفر کرده و در مجالس درسیِ حُمَید شرکت جسته باشد. چه اینکه او متولدِ آمل و ساکن ری بوده و امام عسکری (علیه السلام) را _ که در سامرا اقامت داشته‌اند_ و نیز نائبان اول و دوم را _ که هر دو اهل بغداد و ساکن آن بودند_ درک نکرده است.[۱۱۸] در نتیجه نقل بی‌واسطۀ او از حُمید بن ربیع قابل پذیرش نیست. همچنین نقلِ ابو المفضل از طبری دوم نیز کاملاً بی‌سابقه و غیر مستعمل است؛ ولی در مقابل، طبریِ اول (طبری سنّی) از مشایخ ابوالمفضل بوده و نقل مستقیم ابوالمفضل از او کاملاً اثبات شده است. باید در نظر گرفت که طبری اوّل متولد ۲۲۴ قمری، زادۀ آملِ طبرستان و محصّلِ در بغداد بوده و به هنگامِ وفات حُمید ۳۴ ساله بوده، و هم در تاریخ[۱۱۹] و هم در تفسیرش[۱۲۰] به طور مستقیم و متصل با قید (حدّثنی) یا (حدّثنا) از حُمید نقل حدیث کرده است. در نتیجه شکی باقی نمی‌ماند که طبریِ مذکور در سند خطبۀ غدیر، همان ابو جعفر محمد بن جریر بن یزید طبری مفسّر و مورّخ مشهور اهل تسنن است؛ لذا خطبۀ طولانی غدیر از طریق بزرگانِ مخالفان نیز نقل شده است.

۳_ ۵_ حُمَید بن الرَّبیع :

پژوهش‌های رجالی نشان می‌دهد که (حُمَید بن الرَّبیع) نیز از رواتِ مورد وثوق مخالفان است. اگرچه او توسطِ یحیی بن مَعین (م ۲۳۳ق) و برخی دیگر، متهم به کذب[۱۲۱] است اما در مقابل پاره‌ای از بزرگان رجالی اهل تسنن مانند دارَقُطنیّ،[۱۲۲] ابو زُرعَه و ابو حاتِم به (حُسن حال) او اشاره کرده‌اند.[۱۲۳] متقدمانی چون عُثمان[۱۲۴] ابن ابی شَیبَه[۱۲۵](م۱۵۶_ ۲۳۹ق)، احمد بن حَنبَل[۱۲۶] (م۲۴۱ق) و ابن حِبّان[۱۲۷] (م ۳۵۴ق)، او را ثقه دانسته، و از همه مهم تر، احمد بن حنبل، دیدگاه ابن مَعین در خصوص ضعفِ او را صراحتاً انکار کرده است.[۱۲۸] لذا این توثیقاتِ متعدد، از اتهامِ به کذب او، انصراف آفرین است. چه اینکه تضعیفات او غیر مفسّر، و توثیقات او مبتنی بر قول خبرگان در امور حسی است. عثمان بن ابی شیبه به هنگام توثیق او ادعا کرده است که بیش از دیگران، او را می‌شناسد: (أنا أعلم الناس بحُمَید بن الربیع هو ثقه)؛ لذا وثاقت وی بر ضعف او رجحان دارد.

۴_ ۵_ نوح بن مبشّر یا نوح بن قیس؟

(نوح بن مُبشّر) دیگر راویِ این روایت، کاملاً ناشناخته و غیر مذکور است. نه تنها عالمان رجالی دربارۀ او هیچ سخنی نگفته‌اند؛ بلکه اساساً چنین نامی در هیچ روایت دیگری در منابع موجود شیعه و اهل تسنن یافت نمی‌شود. این امر احتمالِ جدّیِ تصحیف در نام این راوی را در ذهن متبادر می‌سازد؛ زیرا یزید بن هارون که از أعلامِ متقن الوثوق و أعیانِ جلیل القدر اهل تسنن است با قید (حدّثنا) از او نقل روایت کرده است. بعید است که شیخِ چنین راویِ عظیم المنزله‌ای تا این حد ناشناخته باشد، به طوری که هیچ اثری از او در هیچ جایی نباشد. همچنین نوح بن مبشّر این روایت را از ولید بن صالح، یکی دیگر از راویان برجسته و مورد وثوق اهل تسنن با قیدِ (حدّثنا) نقل حدیث کرده است. این قرائن نشان می‌دهد که او باید همان (نوح بن قیس)[۱۲۹] از مشایخِ یزید بن هارون، و از شاگردانِ ولید بن صالح باشد که کلمۀ (قیس) در اثرِ تصحیف، یا سهوِ قلم به (مبشّر) تغییر کرده است.[۱۳۰] شواهد بسیاری وجود دارد که چنین ادعایی را  ثابت می‌کند:

علاوه بر آنکه ابن حِبّان در دو موضع از کتابِ الثقات به نقل کردنِ نوح بن قیس از ولید بن صالح اشاره می‌کند،[۱۳۱] پژوهش‌های ما نیز نشان می‌دهد که تنها راهِ دسترسی به نقل هایِ ولید بن صالحِ مذکور در سند این روایت _ که نامِ کامل او ولید بن صالح بن امرأه زید بن ارقم) است _ و نیز تنها راهِ دسترسی به روایاتِ پدر او ابو الضحی، ابن امرأه زید بن ارقم از طریقِ همین نوح بن قیس است. لذا تردیدی نیست که (نوح بن مبشر) مضبوط در سند این روایت، همان (نوح بن قیس) است.

همچنین محمد بن اسماعیلِ بُخاری (م ۲۵۶ق)، نویسندۀ نخستین جامعِ صحیحِ اهل تسنن در کتابِ التاریخ الکبیر در ضمن نقلِ حدیثی که آن را به احتمال قوی از سخنان پیامبر در روز غدیر خم نقل می‌کند،[۱۳۲] سندی مشابه سندِ موجود در التحصین را ارائه کرده که در آن به جای نوح بن مبشّر، نوح بن قیس آمده است. البته او این روایت را فقط از طریقِ زید بن أرقم نقل کرده است: قال مُسلم [بن ابراهیم]: حدَّثنا نُوح بن قَیس، حدَّثنا الوَلِید، عَنِ ابْنِ امْرَأَهِ زَید بْن أَرقَم، عَن زَیدِ بنِ أَرقَمَ، عَنِ النَّبیِّ _ صَلى الله عَلَیه وسَلم _  لَبِثَ عِیسَى ابنُ مَریَمَ فِی قَومِهِ أَربَعِینَ سَنَهً.[۱۳۳] ابن مغازلی شافعی نیز در المناقب متنِ مفصل سخنرانی پیامبر را در روز غدیر خم با سندی مشابه نقل کرده که در طبقات بالای آن آمده است: (… قَالَ حَدَّثَنِی مُسْلِمُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ قَالَ حَدَّثَنِی نُوحُ بْنُ قَیْسٍ الحُدَّانِیُّ حَدَّثَنِی الْوَلِیدُ بْنُ صَالِحٍ…). ابو محمّد قاسم بن ثابت بن الحَزم العُوفیّ السَّرَقُسطیّ[۱۳۴] (م ۳۰۲ق) در کتاب الدلائل على معانی الحدیث بالشاهد و المثل نیز جریان غدیر خم را با سندی مشابه همین سند، ذکر کرده که در آن به جای نوح بن مبشر، نوح بن قیس آمده است: وَقَالَ فِی حَدِیثِ النَّبیِّ _ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ _  : أَنَّهُ قَدِمَ مِنْ حَجَّهِ الْوَدَاعِ حَتَّى نَزَلَ الْجُحْفَهَ بَیْنَ مَکَّهَ وَالْمَدِینَهِ بَیْنَ الدَّوْحَاتِ، فَقَمَّ مَا تَحْتَهَا فَذَکَرَ حَدِیثًا طَوِیلًا، ثُمَّ قَالَ: (إِنَّکُمْ تُوشِکُونَ أَنْ تَرِدُوا عَلَى الْحَوْضِ، فَأَسْأَلُکُمْ حِینَ تَلْقَوْنَنِی عَنْ ثَقَلَیَّ کَیْفَ خَلَفْتُمُونِی فِیهِمَا)؟ قَالَ: فَعِیلَ عَلَیْنَا، فَلَمْ نَدْرِ مَا الثَّقَلَانِ، حَتَّى قَامَ رَجُلٌ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ، فَقَالَ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ مَا الثَّقَلَانِ؟ فَقَالَ: (الْأَکْبَرُ مِنْهُمَا کِتَابُ اللهِ، وَالْأَصْغَرُ مِنْهُمَا عِتْرَتِی)، ثُمَّ أَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ، فَقَالَ: (مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ، وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ). حَدَّثَنَاهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ، قَالَ: حدثنا مُحَمَّدُ بْنُ بَکَّارٍ الْعَیْشِیُّ، قَالَ: حدّثنا نُوحُ بْنُ قَیْسٍ، قَالَ: حدّثنا الْوَلِیدُ بْنُ صَالِحٍ، عَنِ ابْنِ امْرَأَهِ زَیْدِ بْنِ أَرْقَمَ، عَنْ زَیْدِ بْنِ أَرْقَمَ، قَالَ: قَدِمَ رَسُولُ اللهِ _ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ _ الْمَدِینَهَ، وَذَکَرَ الْحَدِیثَ.[۱۳۵] در نتیجه شکی باقی نمی‌ماند که نوح بن مبشّر، در سند التحصین، همان نوح بن قیس است. مُسلِم نیشابوری در صحیح، و مؤلفان سنن اربعه در سنن، از نوح به قیس روایت کرده‌اند. او از رواتِ مورد وثوق اهل تسنن است.[۱۳۶] مطابقِ متنِ التحصین، ولید بن صالح، از دو تن از مشایخ خود یعنی پدرش ابن امرأه زید بن ارقم و نیز از زید بن ارقم این خطبه را نقل کرده است. در تمامی نسخه‌های موجود از التحصین، این روایت به شکلِ (قَالَ حَدَّثَنَا الْوَلِیدُ بْنُ صَالِحٍ عَنِ ابْنِ امْرَأَهٍ زَیْدِ بْنِ‏ أَرْقَمَ‏ وَ عَنْ زَیْدِ بْنِ أَرْقَم‏) آمده است. شاید گمان شود نقلِ بی‌واسطۀ ولید بن صالح از زید بن ارقم آسیب زننده است. اما این گمان صحیح نیست؛ زیرا ابن حبّان از نقلِ روایتِ او از زید بن ارقم خبر داده است: (الْوَلِید بن صَالح بن امْرَأَه زید بن أَرقم یروی عَن زید بن أَرقم، روى عَنهُ نوحُ بنُ قیس)؛[۱۳۷] بنابراین مجهول بودنِ (ابن امرأه زید بن أرقم) در سند این روایت، آسیب زننده نخواهد بود.

 

نتیجه :

آخرین سند ارائه شده از طولانی‌ترین ضبط خطبه غدیر را سید بن طاووس در التحصین به صورت وجاده از کتاب نور الهدی جاوانی دریافت و نقل کرده است. انتساب این کتاب را به جاوانی، ابن کآل اندیشمند مشهور امامی سدۀ ششم، مورد تأیید قرار داده است. پاره‌ای از شواهد گویای آن است که (جاوانی) این خطبه را  از یکی از آثار طبری سوم، ابوجعفر محمد بن جریر بن رستم طبری، اندیشمند امامی مذهب سدۀ پنجم هجری اخذ کرده است. بررسی‌های رجالی حاکی از آن است که تنها راویِ شیعیِ این روایت، به نام ابوالمفضل شیبانی، شیخِ ممدوحِ طبری سوم، مورد وثوق است و تضعیفات یاد شده پیرامون او محلّ اعتنا نیست. در سایرِ طبقات این روایت نیز حداقل یک راویِ مخالف که طبق مبانی رجالی مشهورِ مخالفان، مورد وثوق است، حضور دارد. در نتیجه با تکیه بر نظریۀ اطمینان، و انتفای تعمّد بر کذب در تمامی طبقات آن، سندِ روایت مورد بحث، (موثوق به) است.

 


پی نوشت ها :

۱  . ژوهشگر علوم اسلامی و معاون پژوهشی کانون خورشید. 

۲  . سید بن طاووس، اقبال الأعمال، ۱ / ۴۵۳٫ (اعلم أن نص النبی على مولانا علی بن أبی طالب یوم الغدیر بالإمامه ما لا یحتاج إلى کشف و بیان لأهل العلم و الأمانه و الدرایه…).

 ۳  . سَمعانی از شاگردان او دربارۀ وی مینویسد: (أبو سعید مسعود بن ناصر بن أبی زید السجزی الرکاب: کان حافظاً متقناً فاضلاً رحل إلى خراسان والجبال و العراقین والحجاز، وأکثر من الحدیث جمع الجمع، روى لنا عنه جماعه کثیره بمرو و نیسابور و أصبهان، وتوفی سنه سبعه وسبعین وأربعمائه.) (سمعانی، الأنساب، ۳ / ۲۲۶)

 ۴  . ذهبی، العبر فی خبر من غبر، ۳ / ۲۸۹، ذیل حوادث سنه سبع وسبعین وثلاث مائه.

 ۵  . سید بن طاووس، اقبال الأعمال، ۱ / ۴۵۳٫

 ۶  . همان.

 ۷  . دربارۀ وی ر.ک: ذهبی، تذکره الحفاظ، ۴/ ۱۲۵۶، رقم: ۱۰۶۱٫

 ۸  . ذهبی، العبر فی خبر من غبر، ۳ / ۲۸۹٫

 ۹  . ابن حجر هیثمی در الصواعق المحرقه، پیش از نقل خطبۀ غدیر می‌نویسد: الطبرانی و غیره بسند صحیح أنّه _ صلى الله علیه وسلّم _ خطب بغدیر خم تحت شجرات، فقال: (أیها الناس إنه قد نبأنی اللطیف الخبیر…) (ابن حجر هیثمی، الصواعق المحرقه، ۱/ ۱۰۹). همچنین مؤلف سمط النجوم العوالی چنین می‌نویسد: (حثه صلى الله علیه وسلم فی هذه الخطبه على أهل بیته عموماً، وعلى علی خصوصاً. ویرشد إلیه _ أیضاً _ ما ابتدأ به _ صلى الله علیه وسلم _ هذا الحدیث، ولفظه _ عند الطبرانی، بسند صحیح: أنه _ صلى الله علیه وسلم _ خطب بغدیر خم، ثامن عشر ذی الحجه، مرجعه من حجه الوداع، تحت شجرات بُرِّح له ما تحتها بعد صلاه الظهر، فقال: (أیها الناس، إنه قد نبّأنی اللطیفُ الخبیر)…) (عصامی، سمط النجوم، ۱/ ۴۰۲).

 ۱۰  . شمارشِ واژگان، مطابق شمارش برنامۀ مایکروسافت ورد، و مطابق روش نوشتاریِ نرم افزار جامع الاحادیث نور، صورت گرفته است.

 ۱۱  . در خصوص این مؤلف و اینکه او دقیقاً چه کسی است بحث¬هایی وجود دارد. اگر او همان (احمد بن محمد المعروف بغلام خلیل) باشد، سال وفات او همان است که ذکر شد. در غیر این صورت اطلاع دقیقی در خصوص زمان وفات او در دسترس نیست.

 ۱۲  . این کتاب هم‌اینک موجود نیست، اما سید بن طاووس روایات محدودی از این کتاب _ از جمله خطبۀ طولانی غدیر خم_ را در کتابِ الیقین نقل کرده است.

 ۱۳  . نسخه‌های موجود و امروزین این کتاب، فاقدِ این خطبۀ شریفه است. اما دلایلِ قاطعی ثابت می‌کند که این خطبه تا سدۀ هفتم هجری در آثار طبریِ مذکور وجود داشته است. همچنین دلایل قاطعی ثابت می‌کند که بخش‌های متعددی از کتاب دلائل الإمامه مفقود شده است. در نتیجه برخی معتقدند این خطبه در این کتاب، وجود داشته است.

 ۱۴  . فتّال نیشابوری، روضه الواعظین، ۹۱٫

 ۱۵  . اگر چه اصل این کتاب هم‌اینک موجود نیست، اما تمام یا بخش هایی از این کتاب به همراه متن و سند در حال حاضر در اثر دیگری به نامِ التحصین موجود است.

 ۱۶  . طبرسی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ۲/ ۷۱٫

 ۱۷  . ابن طاوس، الیقین، ۳۴۶٫

 ۱۸  . همو، التحصین، ۵۷۸٫

 ۱۹  . علامه حلی، العدد القویه لرفع المخاوف الیومیّه، ۱۶۹٫

 ۲۰  . ابن جبر، نهج الإیمان، ۹۱٫

 ۲۱  . رازی، نُزهه الکرام، ۱ / ۱۸۷٫

 ۲۲  . مجلسی، روضه المتقین، ۱۳ / ۲۴۹٫

 ۲۳  . فیض کاشانی، التفسیر الصافی، ۲ / ۵۶٫

 ۲۴  . بحرانی،  البرهان، ۲ / ۲۲۹٫

 ۲۵  . همو، غایه المرام، ۳۲۹٫

 ۲۶  . همو، کشف المهم فی طریق خبر غدیر خم، ۱۹۴٫

 ۲۷  . مجلسی،  بحارالأنوار، ۳۷ / ۲۰۴٫

 ۲۸  . نباطی بیاضی، الصراط المستقیم، ۱ / ۳۰۱٫

 ۲۹  . سید بن طاووس، التحصین، مقدمه المؤلف.

 ۳۰  . در دو کتابِ ریاض العلماء (۱ / ۱۵۶) و الثقات العیون (۵۴) به صورتِ (جاوابی) ذکر شده، ولی علامه طهرانی در الذریعه (۲۶ / ۳۸۷)، نام او را (جاوانی) ضبط کرده است.

 ۳۱  . در نسخۀ مخطوط التحصین که در کتاب خاتمه المستدرکِ میرزا حسین نوری(۳ / ۲۷)، از آن یاد شده، (المعروف بابن الکال) آمده است.

 ۳۲  . افندی، ریاض العلماء، ۱ / ۱۵۶٫

 ۳۳  . شهید ثانی، الرسائل، ۲ / ۱۱۸۰٫

 ۳۴  . ذهبی، تذکره الحفاظ، ۴ / ۱۳۴۸٫

 ۳۵  . ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ۲۰ / ۴۱۲٫

 ۳۶  . قیسی دمشقی، توضیح المشتبه، ۲ / ۳۸۶٫٫

 ۳۷  . ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب، ۴ / ۳۳۳٫

 ۳۸  . مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ۱ / ۷۷٫

 ۳۹  . طهرانی، الذریعه، ۴ / ۲۴۵٫

 ۴۰   همان؛ افندی، ریاض العلماء، ۱ / ۱۵۶٫

 ۴۱  . ر.ک: طهرانی، الذریعه، ۲۵ / ۲۷۹٫

 ۴۲  . آنچنانکه گفته شد، سید بن طاووس در هنگام تألیفِ کتابِ الیقین، بیش از ۷۰ سال داشته، و کتابِ نورالهدی را پس از اتمامِ الیقین یافته است.

 ۴۳  . افندی، ریاض العلماء، ۱ / ۱۵۵٫

 ۴۴  . همان.

 ۴۵  . طهرانی، الذریعه، ۲۴ / ۳۸۷٫

 ۴۶  . سبکی، طبقات الشافعیه الکبری، ۶ / ۱۵۲، ذیل مدخلِ محمد بن علی بن عبد الله بن أحمد بن حمدان أبو سعید الجاوانی الحلوی العراقی.

 ۴۷  . افندی، ریاض العلماء، ۱ / ۱۵۵٫

 ۴۸  . البته روایت¬‌هایی هم در این کتاب وجود دارد که مصدر اصلی آن نامعلوم است.

 ۴۹  . عماد الدین طبری، بشاره المصطفی، ۲۰٫

 ۵۰  . انصاری، خطبه الغدیر، ۱۹ و ۲۰٫

 ۵۱ . ابن جبر، نهج الإیمان، ۹۱٫

 ۵۲  . سید بن طاووس در باب شصت و پنجم کتابِ الیقین، طبریِ سوم را چنین توثیق کرده است: ( فیما نذکره‏ من‏ المجلد الأول‏ من‏ کتاب‏ الدلائل‏ تألیف‏ الشیخ‏ الثقه أبی‏ جعفر محمد بن‏ جریر الطبری‏ بتقدیم تسمیه مولانا علی  (علیه السلام) بأمیر المؤمنین.) (الیقین، ۱۰۰)

 ۵۳  . سید أحمد حسینی محقق کتابِ نهج الأیمان، در پاورقیِ صفحۀ ۹۱ کتاب چنین نوشته است: (یبدو أن المؤلف أخذ خطبه النبی من دلائل الإمامه للطبری، وهو  =هی  فی القسم الساقط من الدلائل…).

 ۵۴  . ر.ک: مقدمۀ دلائل الإمامه، با تصحیح اسماعیل انصاری زنجانی خوئینی.

 ۵۵  . سید بن طاووس نسخۀ کامل کتابِ دلائل الإمامه را در اختیار داشته و در کتابِ (الإقبال) به دفعات بسیار زیاد از این کتاب به نقلِ حدیث پرداخته است. ولی سید بن طاووس نه در الإقبال، نه در الیقین و نه در التحصین با آن که در پی انعکاس مضامین این خطبه بوده، هرگز وجود چنین خطبه‌ای را به دلائل الإمامه نسبت نداده است. حتی در الیقین که خطبۀ طولانی غدیر را از طریقِ امام باقر ذکر می‌کند، نمی‌گوید که طبری سوم در دلائل الإمامه این خطبه را از سوی زید بن ارقم نقل کرده است. همچنین به هنگامِ نقل این خطبه با همین متن و سند از کتاب نورالهدی هرگز متذکر نشده است که دلائل الإمامه نیز چنین حدیثی را در خود جای داده است. اینها همه در حالی است که اولاَ او شدیداَ به دنبال چنین مضامینی بوده؛ و ثانیاً نگارشِ الإقبال، پیش از نگارش الیقین، و نگارش الیقین، پیش از تألیفِ التحصین اتفاق افتاده است. در نتیجه نباید با قطعیت این خطبه را به کتابِ دلائل الإمامه نسبت داد. زیرا محتمل است که این خطبه در سایر آثارِ طبری سوم منعکس شده باشد.

 ۵۶  . وی از رواتِ تمامی کتب ستّۀ اهل تسنن است. مزّی در تهذیب الکمال ذیل مدخل او، توثیقات فراوانی را ذکر کرده است. همچنین ر.ک: ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ۱۱/۳۶۸٫

 ۵۷  . ابن حبان در الثقات در دو موضع مختلف (رقم ۵۸۸۳ و ۱۱۴۲۴) او را در فهرست رواتِ ثقه برشمرده است.

 ۵۸  . خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۳ / ۸۶٫

 ۵۹  . همان.

 ۶۰  . نجاشی، الفهرست: (حمید بن زیاد بن حماد… أحمد بن جعفر بن سفیان عن حمید بکتبه. قال أبو المفضل‏ الشیبانی‏: أجازنا سنه عشر و ثلاثمائه.)

 ۶۱  . نجاشی سال وفات حمید بن زیاد را به سال ۳۱۰ قمری دانسته است.

 ۶۲  . مجلسی،  بحار الأنوار، ۱۸ / ۱۹۱٫

 ۶۳   مرحوم خزاز قمی در سند یکی از روایات کتاب کفایه الاثر چنین نوشته است: (… وعنه (= ابوالمفضل الشیبانی) قال حدّثنا محمد بن جریر الطبری قراءه علیه…) (خزاز قمی، کفایه الأثر، ۳۰)

 ۶۴  . برای نمونه روایتِ شریفِ (منزلت) از جمله مواردی است که او املائاً از طبری دریافت کرده است (محمد بن علی صوری، الفوائد المنتقاه، ۵۴ و ۵۵)؛ همچنین سید در الیقین عبارتی دارد که نشان می‌دهد ابوالمفضل دست نوشته‌هایی از جلساتِ طبری داشته است: (… فمنها ما حدثنا الشیخ أبو المفضل محمد بن عبد الله بن عبد المطلب الشیبانی ؟رح؟، قال: وجدت فی کتابی عن محمد بن جریر الطبری قال…) (ابن طاوس، الیقین، ۳۶۸)

 ۶۵  . نجاشی در شرح حال مسعودی چنین نوشته است: (زعم أبو المفضل‏ الشیبانی ؟رح؟ أنه لقیه و استجازه و قال: لقیته) (نجاشی، الفهرست، ۲۵۴).

 ۶۶  . نجاشی از اجازۀ محمد بن جعفر بن بُطَّه این‌گونه یاد می‌¬کند: ( و قال أبو المفضل‏ محمد بن عبد الله بن المطلب: حدثنا محمد بن جعفر بن بطه، و قرأنا علیه، و أجازنا ببغداد فی النوبختیه و قد سکنها.) (نجاشی، الفهرست، ۳۷۳)

 ۶۷  . سبحانی، موسوعه طبقات الفقهاء، ۴ / ۴۹۲٫

 ۶۸  . طوسی، الأمالی، ۴۴۹٫

 ۶۹  . طوسی، الأمالی، ۴۴۹؛ بحرانی، مدینه المعاجز، ۱ / ۳۱۸٫

 ۷۰  . عبارت شیخ در فهرست نشان می¬‌دهد که ابن الغضائری اول شاگرد ابوالمفضل بوده، و ابوالمفضل نیز شاگرد مرحوم کلینی. (طوسی، الفهرست، ۳۹۵)

 ۷۱  . همان.

 ۷۲  . طوسی، مصباح المتهجد، ۳۹۹٫

 ۷۳  . نجاشی، الفهرست، ۳۹۶٫

 ۷۴  . خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۳ / ۸۶٫

 ۷۵  . محمد بن علی بن شاذان از مشایخی است که ابوالمفضل از او در کوفه حدیث شنیده است. (خزاز قمی، کفایه الأثر، ۳۰۱)

 ۷۶  . برای نمونه محمد بن علی بن زبیر بلخی از مشایخی است که ابوالمفضل در جلسات حدیثی او در بلخ حاضر شده، و از او نقل روایت کرده است. (طبری، دلائل الإمامه، ۳۱۷)

 ۷۷  . ابوالمفضل از مشایخ متعددی در مکّه بهره برده است. برای نمونه ر.ک: طوسی، الأمالی، ۶۴۱ و ۴۷۸؛ شامی، الدر النظیم، ۷۸۸٫

 ۷۸  . حر عاملی، الجواهر السنیه، ۳۰۳٫

 ۷۹  . ابو محمد بلخی از مشایخی است که در طوس برای ابوالمفضل حدیث نقل کرده است. (ابن طاوس، الإقبال، ۱ / ۱۰)

 ۸۰  . خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۴ / ۲۶۱٫

 ۸۱  . برای نمونه، ابو محمد الشعرانی از جمله مشایخِ ابوالمفضل است که ابوالمفضل در گرگان از وی حدیث شنیده است. (نجاشی، الفهرست، ۴۳۹)

 ۸۲  . طوسی، الأمالی، ۴۴۸٫

 ۸۳  . نجاشی، الفهرست، ۳۹۸؛ طهرانی، الذریعه، ۲ / ۳۱۱٫

 ۸۴  . علامۀ بحرانی در آثاری که از مرحوم صدوق در اختیار داشته است، روایاتی را نقل می‌¬کند که در آن روایات، مرحوم صدوق از ابوالمفضل شیبانی با قید (حدّثنا) نقل حدیث کرده است. برای نمونه ر.ک: بحرانی، حلیه الأبرار فی أحوال محمد و آله الأطهار؟عهم؟، ‏۴ / ۳۵۷٫

 ۸۵  . مرحوم خزاز قمی در کفایه الأثر، نُه حدیث را از ابوالمفضل شیبانی با قید (حدّثنا) نقل کرده است.

 ۸۶  . برای نمونه، (الحسین بن عبیدالله الغضائری)، کتاب الکافی را از ابوالمفضل نقل کرده است. (ر.ک: طوسی، الفهرست، ۳۹۵).

 ۸۷  . ابن شاذان در منقبه (۵۳) حدیث بیست و هفتم را از ابوالمفضل نقل کرده است.

 ۸۸  . طبری سوم در دلائل الإمامه، قریب به شصت روایت از او با قید (حدثنی) یا (حدثنا) نقل کرده است.

 ۸۹  . نجاشی، الفهرست، ۳۹۶٫

 ۹۰  . سید بن طاووس، جمال الأسبوع، ۴۲۳٫

 ۹۱  . نجاشی، الفهرست، ۳۹۵: ( له کتب کثیره، منها: کتاب شرف التربه، کتاب مزار أمیر المؤمنین  (علیه السلام)، کتاب مزار الحسین علیه السلام، کتاب فضائل العباس بن عبد المطلب، کتاب الدعاء، کتاب من روى حدیث غدیر خم، کتاب رساله فی التقیه و الإذاعه، کتاب من روى عن زید بن علی بن الحسین، کتاب فضائل زید، کتاب الشافی فی علوم الزیدیه، کتاب أخبار أبی حنیفه، کتاب القلم… .)

 ۹۲  . طوسی، الفهرست، ۴۰۳٫

 ۹۳  . ابن شهر آشوب در مناقب آل ابی طالب؟عهم؟ به دفعات از او نقل حدیث کرده و در چهار موضع تصریح شده است که از امالی ابوالمفضل حدیث نقل می¬شود. (ر.ک: ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب؟عهم؟، ۲ / ۲۵۵ و ۳۳۷ و ۴ / ۱۳ و ۱۳۲)

 ۹۴  . سید بن طاووس، الإقبال، ۱ / ۱۸٫

 ۹۵  . همان، ص ۴۹۶٫

 ۹۶  . سید بن طاووس، فرحه الغری، ۸۷٫

 ۹۷  . طهرانی، الذریعه، ۲ ۳۱۱٫

۹۸  . طبری، دلائل الإمامه، ۴۸۹٫

 ۹۹  . عماد الدین طبری، بشاره المصطفی، ۱۳۱٫

 ۱۰۰  . خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۳ / ۸۶٫

 ۱۰۱  . برای نمونه از (محمد بن جریر بن یزید طبری) می‌¬توان به عنوان یکی از مشایخ مخالف و شافعی مذهب او یاد کرد.

 ۱۰۲  . برای نمونه (حمید بن زیاد بن حمید) از مشایخ مورد وثوق واقفی مذهب اوست.

 ۱۰۳  . برای نمونه (ابن عقده) از مشایخ زیدی مسلک ابوالمفضل است.

 ۱۰۴  . نجاشی، الفهرست، ۳۹۵٫

 ۱۰۵  . علامه حلی، خلاصه الأقوال، ۳۵۶٫

 ۱۰۶  . نجاشی، همان ۳۹۶٫

 ۱۰۷  . طوسی، الفهرست، ۴۰۱٫

 ۱۰۸  . طبری سوم در کتابِ دلائل الإمامه (۵۴۵) می‌¬نویسد: (نَقَلْتُ‏ هَذَا الْخَبَرَ مِنْ‏ أَصْلٍ‏ بِخَطِّ شَیْخِنَا أَبِی عَبْدِ اللهِ الْحُسَیْنِ الْغَضَائِرِیِّ رَحِمَهُ اللهُ). این امر با توجه به وفاتِ ابو عبدالله الغضائری در سال ۴۱۱قمری، نشان می‌¬دهد که این کتاب پس از آن سال تکمیل شده است.

 ۱۰۹  . کلام علامه طهرانی در این راستا مفید فایده است. ر.ک: طهرانی، الذریعه، ۲ / ۳۱۴٫

 ۱۱۰  . مرحوم خزاز قمی در چهار موضع پس از ذکر نام ابوالمفضل عبارتِ (رضی الله عنه) را آورده است. نگاه کنید به: خزاز قمی، کفایه الأثر، ۳۰، ۱۷۵، ۱۸۷، ۱۹۳٫

 ۱۱۱  . طوسی، الرجال، ۴۴۷٫

 ۱۱۲  . سید بن طاووس، الیقین، ۲۷۲٫

 ۱۱۳  . حسکانی در شواهد التنزیل (۱/ ۵۷۱، و ۲ / ۱۸۸)، و ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق (۳ / ۳۳ و ۲۰ / ۳۱۲)، و ابن نجار بغدادی در ذیل تاریخ بغداد (۴ / ۱۱۶)، نقلِ مستقیمِ حُمید از سُفیان را با قیدِ (حدثنا) ذکر کرده‌اند: (…حمید بن الربیع الخزّاز حدثنا سفیان بن عیینه…). خطیب بغدادی نیز در تاریخ بغداد (۸/ ۱۵۹) سفیان بن عیینه را در شمار اساتید حُمید ذکر کرده است.

 ۱۱۴  . خطیب بغدادی در تاریخ بغداد (۸/ ۱۵۹)، او را کوفی می‌خواند و تصریح می‌کند که در بغداد ساکن شده و از اساتید بنامی همچون سفیان بن عیینه و غیره نقل حدیث می¬کرده است.

 ۱۱۵  . ابن حجر و بسیاری دیگر وفات او را در ماه رمضان دانسته‌اند. (ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان،

 ج۲ / ۳۶۴)

 ۱۱۶  . کانت وفاته فی سنه ثمان وخمسین ومائتین بسر من رأى. (سمعانی، الأنساب، ۵/ ص ۱۳۲)

 ۱۱۷  . ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج۲ / ۳۶۴٫

 ۱۱۸  . علامه طهرانی در نوابغ الرواه (۲۵۰)، در این باره چنین نوشته است: (أنّ مؤلّف المسترشد کان متعاصراً مع الکلینی تقریباً، و لم یکن ممّن أدرک أحد الأئمّه ظاهراً، فإنّه لو کان مدرکاً لکان النّجاشی و الطّوسی یذکران ذلک کما هو دیدنهما، و على هذا فالمترجَم له غیر ابن جریر الّذی خاطبه العسکری ثلاث مرّات ضمن قصّه المعجزات التّسع الوارده فی‏مدینه المعجزات إذ یستبعد بقاء من خاطبه العسکری المتوفّی (۲۶۰) إلى عصر الکلینی فمخاطب العسکری سمیّ آخر لمؤلّف المسترشد. و أیضا مؤلّف المسترشد معاصر لحسین بن روح المتوفّی (۳۲۶) لأنّه یروی عنه من أدرک حسین بن روح، و هو: أبو العبّاس محمّد بن إبراهیم بن إسحاق الطّالقانی الّذی هو من مشایخ الصّدوق، و قد روى عنه فی إکمال الدّین (۲۷۸)، أنّه قال: کنت عند أبی القاسم الحسین بن روح مع جماعه و منهم علیّ بن عیسى القصری‏.

 ۱۱۹  . طبری، التاریخ، ۲ / ۴۳۳٫

 ۱۲۰  . همو، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ۲۷ / ۱۶٫

 ۱۲۱  . ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج۲ / ۳۶۴٫

 ۱۲۲  . وی از بزرگان رجالی اهل تسنن است. خطیب بغدادی او را این‌گونه می‌ستاید: (کان فرید عصره وقریع دهره، ونسیج وحده، وإمام وقته، إنتهى إلیه علم الأثر والمعرفه بعلل الحدیث وأسماء الرجال وأحوال الرواه مع الصدق والأمانه والفقه والعداله وقبول الشهاده و صحه الاعتقاد وسلامه المذهب والاضطلاع بعلوم سوى علم الحدیث.) (خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۲ / ۳۴)

 ۱۲۳  . ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج۲ / ۳۶۴؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۸ / ۱۶۰٫

 ۱۲۴  . ابو الحسن عثمان بن محمد ابی شیبه العبسی (۱۵۶_ ۲۳۹ق)، صاحب تفسیر و سنن، و استاد بُخاری است. برادرش عبدالله بن محمد ابی شیبه العبسی (۱۵۹_ ۲۳۵ق)، صاحب المصنف نیز استاد بخاری است. هر دو ثقه و از حافظان مشهور و متقدم اهل تسنن هستند. توجه شود که این دو را با هم اشتباه نگیریم. برادر دیگر این دو، القاسم بن محمد است که از شهرت کمتری برخوردار بوده، و از سوی برخی چون ابن معین متهم به کذب است.

 ۱۲۵  . ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج۲ / ۳۶۴٫

 ۱۲۶  . همان.

 ۱۲۷  . ابن حِبّان نام او را در کتاب الثقات، که هدفش گرد آوریِ فهرستی از راویانِ ثقه است، ثبت کرده است. ابن حبان دربارۀ او می‌نویسد: (حمید بن الربیع الخزاز اللخمی أبو الحسن من أهل بغداد یروى عن هشیم روى عنه محمد بن إسحاق بن خزیمه وغیره من شیوخنا ربما أخطأ) (ابن حبّان، الثقات، ۸ / ۱۹۷)

 ۱۲۸  . ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج۲ / ۳۶۴٫

 ۱۲۹  . ر.ک: مزّی، تهذیب، مدخل نوح بن قیس.

 ۱۳۰  . تغییر حرف (مـ) به (فـ) یا (قـ) یا به عکس آن، امر شایعی در کتابت بوده است. برای مثال گاهی کلمۀ (ملطی) به کلمۀ (فطحی) تغییر کرده است. با توجه به رسم الخط آن زمان و تعداد تقریباً مساوی دندانه‌های این دو کلمه، احتمال تصحیف کلمۀ (قیس) به (مبشر) کاملاً معقول است.

 ۱۳۱  . ابن حبان، الثقات، رقم‌های ۵۸۸۳ و ۱۱۴۲۴٫

 ۱۳۲  . این حدیث بخش کوتاهی از خطبۀ پیامبر(صلی الله علیه و آله) منقول در کتاب المناقبِ ابن مغازلی است؛ و ابن مغازلی با سندی تقریباً مشابه آن را نقل کرده است. در ادامه حدیثِ مذکور را خواهیم آورد.

 ۱۳۳  . بخاری، تاریخ الکبیر، ۸ / ۱۴۵، رقمِ ۲۵۰۷٫

 ۱۳۴  . زرکلی، الأعلام، ۵ / ۱۷۴٫

 ۱۳۵  . سرقسطی، الدلائل، ۱ / ۱۵۲٫

 ۱۳۶  . مزّی، تهذیب الکمال، ۳۰ / ۵۵٫

 ۱۳۷  . ابن حبّان، الثقات، ۵ / ۴۹۱٫

 

فهرست منابع :

۱) ابن بابویه، محمد بن علی،  الخصال، چاپ اول، قم: جامعه مدرسین قم، ۱۳۶۱ش.

۲) ابن جبر، زین الدین علی بن یوسف بن جبر، نهج الإیمان، تحقیق: السید أحمد الحسینی، چاپ اول، مشهد: مجتمع امام هادی (علیه السلام)، ۱۴۱۸ق.

۳) ابن حاتم شامی، جمال الدین یوسف الشامی المشغری العاملی، الدر النظیم، قم: مؤسسه النشر الاسلامی.

۴) ابن حبّان، محمد التمیمی البستی، الثقات، هند: مؤسسه الکتب الثقافیه، چاپ اول، ۱۳۹۳ ق.

۵) ابن شاذان، أبوالحسن محمد بن أحمد بن علی بن الحسن القمی، مائه منقبه من مناقب أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب والأئمه من ولده ؟عهم؟ من طریق العامه، چاپ اول، قم: مدرسه الإمام المهدی  (علیه السلام)، ۱۴۰۷ق.

۶) ابن شهر آشوب، مشیر الدین أبی عبد الله محمد بن علی السروی المازندرانی،  مناقب آل ابی طالب ؟عهم؟، نجف: المکتبه الحیدریه، ۱۳۷۶ش.

۷) ابن طاووس، السید رضی الدین علی بن موسى، إقبال الاعمال، چاپ اول، قم: مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۴ق.

۸) __________________ ،  التحصین لأسرار ما زاد من أخبار کتاب الیقین، چاپ اول، قم: دار الکتاب، ۱۴۱۳ق.

۹) __________________ ،  الیقین باختصاص مولانا علی بإمره المؤمنین  (علیه السلام)، چاپ اول، قم: دارالکتاب، ۱۴۱۳ق.

۱۰) __________________ ،  جمال الاسبوع بکمال العمل المشروع، چاپ اول، قم: دارالرضی، ۱۳۳۰ق.

۱۱) ابن طاووس، عبدالکریم بن احمد، فرحه الغری فی تعیین قبر أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب  (علیه السلام) فی النجف‏، چاپ اول، قم: مرکز الغدیر للدراسات الإسلامیه، ۱۴۱۹ق.

۱۲) ابن عساکر، أبو القاسم علی بن الحسن الشافعی، تاریخ مدینه دمشق، بیروت: دار الفکر للطباعه والنشر والتوزیع، ۱۴۱۵ق.

۱۳) ابن العماد، ابو الفلاح عبد الحی بن أحمد العکری الحنبلی، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، چاپ اول، بیروت: دار احیاء التراث العربی.

۱۴) ابن مغازلی،  أبو الحسن علی بن محمد الواسطی الجُلاّبی الشافعی، مناقب علی بن أبی طالب ؟عهم؟، چاپ اول، ایران: انتشارات سبط النبی، ۱۳۸۴ ش.

۱۵) افندی، میرزا عبدالله بن عیسی بیگ،  ریاض العلماء و حیاض الفضلا، قم: مطبعه الخیام، ۱۴۱۲ق.

۱۶) بحرانی، سید هاشم بن سلیمان،  البرهان فی تفسیر القرآن، چاپ اول، قم: مؤسسه بعثه، ۱۳۷۴ ش.

۱۷) __________________ ، حلیه الأبرار فی احوال محمد و آله الاطهار ؟عهم؟، چاپ اول، قم: مؤسسه المعارف الإسلامیه، ۱۴۱۱ ق.

۱۸) __________________ ،  غایه المرام و حجّه الخصام فی تعیین الإمام من طریق الخاص و العام،  چاپ اول، بیروت: مؤسسه التاریخ العربی،  ۱۴۲۲ق.

۱۹) __________________ ، کشف المهم فی طریق خبر غدیر خم، چاپ اول، قم: مؤسسه احیاء تراث السید هاشم البحرانی، ۱۴۱۵ق.

۲۰) __________________ ،مدینه المعاجز، چاپ اول، قم: موسسه المعارف الاسلامیه، ۱۴۱۳ق.

۲۱) بخاری، محمد بن اسماعیل الجعفی، التاریخ الکبیر، چاپ اول، بیروت: دارالفکر، ۱۴۰۶ق.

۲۲) بغدادی، ابوبکر احمد بن علی الخطیب، تاریخ بغداد أو مدینه الاسلام، چاپ اول، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.

۲۳) حر عاملی، محمد بن حسن، الجواهر السنیه، چاپ اول، نجف: النعمان، ۱۳۸۴ق.

۲۴) حسکانی، عبیدالله بن عبدالله بن احمد؛  شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، چاپ اول، تهران: مجمع الثقافه الاسلامیه، ۱۴۱۱ق.

۲۵) حلی، حسن بن یوسف بن مطهر، خلاصه الأقوال، چاپ اول، ایران: نشر الفقاهه، ۱۴۱۷ق.

۲۶) حلی، رضی الدین علی بن یوسف مطهر، العدد القویه لرفع المخاوف الیومیه، چاپ اول، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی، ۱۴۰۸ق.

۲۷) خزاز قمی، علی بن محمد رازی، کفایه الاثر فی النص علی الائمه اثنی عشر ؟عهم؟، قم: بیدار، ۱۴۰۱ق.

۲۸) ذهبی، ابو عبدالله شمس الدین محمد، تذکره الحفاظ، بیروت: دار احیاء التراث العربی.

۲۹) __________________ ، العبر فی خبر من غبر، تحقیق: فؤاد سید، کویت، ۱۹۶۱م.

۳۰) __________________ ،  سیر أعلام النبلاء، چاپ اول، بیروت: مؤسسه الرساله، ۱۴۱۳ق.

۳۱) رازی، جمال الدین مرتضی محمد بن حسین، نزههالکرام و بستان العوام، تهران: ترقی، ۱۳۶۱ش.

۳۲) زرکلی، خیر الدین، الأعلام قاموس تراجم، چاپ پنجم، بیروت: دارالعلم الملایین، ۱۹۸۰م.

۳۳) سبحانی تبریزی، جعفر، موسوعه طبقات الفقهاء، چاپ اول، قم: مؤسسه امام صادق  (علیه السلام).

۳۴) سُبکی، عبد الوهاب بن علی؛  طبقات الشافعیه الکبری، تحقیق: محمود محمد الطناحی، دار احیاء الکتب العربیه.

۳۵) سرقسطی، ابو محمد قاسم العوفی؛  الدلائل علی معانی الحدیث بالشاهد و المثل، بی جا، بی نا،

۳۶) بی تا.

۳۷) سمعانی، ابوسعد عبدالکریم بن محمد، الانساب، چاپ اول، بیروت: دار الجنان للطباعه والنشر والتوزیع، ۱۴۰۸ق.

۳۸) صوری، محمد بن علی؛  الفوائد المنتقاه و الغرائب الحسان، بیروت: دارالکتب العربی، ۱۴۰۷ق.

۳۹) طبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن احمد،  المعجم الکبیر، چاپ دوم، بیروت: دار احیاء التراث العربی.

۴۰) طبرسی، ابو منصور احمد بن علی؛  الاحتجاج علی أهل اللجاج، چاپ اول، مشهد: نشر مرتضی، ۱۴۰۳ق.

۴۱) طبرسی، میرزا حسین نوری؛  خاتمه مستدرک الوسائل، چاپ اول، قم: مؤسسه آل البیت، ۱۴۱۵ق.

۴۲) طبری، ابوجعفر عمادالدین محمد بن احمد، بشاره المصطفی لشیعه المرتضی  (علیه السلام)، نجف: المکتبه الحیدریه، ۱۳۸۳ق.

۴۳) طبری، ابوجعفر محمد بن جریر بن رستم آملی کبیر، المسترشد فی امامه علی بن ابی طالب   (علیهما سلام) ، چاپ اول، قم: کوشانپور، ۱۴۱۵ق.

۴۴) طبری، ابوجعفر محمد بن جریر بن یزید، تاریخ الأمم والرسل والملوک، چاپ چهارم، بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۳ ق.

۴۵) __________________ ، جامع البیان فی تفسیر القرآن، چاپ اول، بیروت: دار الفکر للطباعه والنشر والتوزیع، ۱۴۱۵ق.

۴۶) طهرانی، آقا بزرگ محمد محسن، الثقات العیون فی سادس القرون، بیروت: دار احیاء التراث العربی.

۴۷) __________________ ، الذریعه الی تصانیف الشیعه، چاپ سوم، بیروت: دار الأضواء، ۱۴۰۳ق.

۴۸) __________________ ، نوابغ الرواه فی رابعه المئات، بیروت دارالکتب العربی، ۱۳۹۰ق.

۴۹) طوسی، محمد بن حسن، الأمالی، چاپ اول، قم: دارالثقافه، ۱۴۱۴ق.

۵۰) __________________ ،  الرجال، قم: مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجامعه المدرسین، ۱۳۷۳ش.

۵۱) __________________ ،  فهرست کتب الشیعه و أصولهم، قم: مکتبه المحقق الطباطبائی

۵۲) __________________ ، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، بیروت: مؤسسه فقه الشیعه، ۱۴۱۱ق.

۵۳) عسقلانی، شهاب الدین احمد بن علی بن حجر، تهذیب التهذیب، چاپ اول، بیروت: دار الفکر للطباعه والنشر والتوزیع، ۱۴۰۴ق.

۵۴) __________________ ،  لسان المیزان، چاپ دوم، بیروت مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ق.

۵۵) عصامی، عبدالملک بن حسین بن عبدالملک؛  سمط النجوم العوالی فی انباء الأوائل و التوالی، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق.

۵۶) فتال نیشابوری، ابو علی محمد بن الحسن بن علی؛  روضه الواعظین و بصیره المتعظین، قم: انتشارات رضی، ۱۳۷۵ش.

۵۷) فیض کاشانی،  ملا محمد محسن بن شاه مرتضی، التفسیر الصافی، تهران: مکتبه الصدر، ۱۴۱۵ق.

۵۸) قیسی دمشقی، محمد بن عبدالله؛  توضیح المشتبه، چاپ دوم، بیروت: المؤسسه الرساله، ۱۴۱۴ق.

۵۹) مجلسی، محمد تقی،  روضه المتقین فی شرح کتاب من لا یحضره الفقیه، قم: کوشانبور، ۱۴۰۶ق.

۶۰) مجلسی، محمدباقر،  بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.

۶۱) مزّی، جمال الدین ابوالحجاج یوسف، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، بیروت: مؤسسه الرساله، ۱۴۰۶ق.

۶۲) نباطی عاملی، علی بن محمد بن علی، الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم، نجف: مکتبه الحیدریه، ۱۳۸۴ق.

۶۳) نجاشی، احمد بن علی،  فهرست اسامی مصنّفی الشیعه، قم:  مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجامعه المدرسین، ۱۳۶۵ش.

۶۴) هیتمی، احمد بن حجر مکی شافعی؛ الصواعق المحرقه فی الرد علی اهل البدع و الزندقه، چاپ دوم، مصر: مکتبه القاهره، ۱۳۸۵ق.

۶۵) ابن بابویه، محمد بن علی،  الخصال، چاپ اول، قم: جامعه مدرسین قم، ۱۳۶۱ش.

۶۶) ابن جبر، زین الدین علی بن یوسف بن جبر، نهج الإیمان، تحقیق: السید أحمد الحسینی، چاپ اول، مشهد: مجتمع امام هادی (علیه السلام)، ۱۴۱۸ق.

۶۷) ابن حاتم شامی، جمال الدین یوسف الشامی المشغری العاملی، الدر النظیم، قم: مؤسسه النشر الاسلامی.

۶۸) ابن حبّان، محمد التمیمی البستی، الثقات، هند: مؤسسه الکتب الثقافیه، چاپ اول، ۱۳۹۳ ق.

۶۹) ابن شاذان، أبوالحسن محمد بن أحمد بن علی بن الحسن القمی، مائه منقبه من مناقب أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب والأئمه من ولده ؟عهم؟ من طریق العامه، چاپ اول، قم: مدرسه الإمام المهدی  (علیه السلام)، ۱۴۰۷ق.

۷۰) ابن شهر آشوب، مشیر الدین أبی عبد الله محمد بن علی السروی المازندرانی،  مناقب آل ابی طالب ؟عهم؟، نجف: المکتبه الحیدریه، ۱۳۷۶ش.

۷۱) ابن طاووس، السید رضی الدین علی بن موسى، إقبال الاعمال، چاپ اول، قم: مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۴ق.

۷۲) __________________ ،  التحصین لأسرار ما زاد من أخبار کتاب الیقین، چاپ اول، قم: دار الکتاب، ۱۴۱۳ق.

۷۳) __________________ ،  الیقین باختصاص مولانا علی بإمره المؤمنین  (علیه السلام)، چاپ اول، قم: دارالکتاب، ۱۴۱۳ق.

۷۴) __________________ ،  جمال الاسبوع بکمال العمل المشروع، چاپ اول، قم: دارالرضی، ۱۳۳۰ق.

۷۵) ابن طاووس، عبدالکریم بن احمد، فرحه الغری فی تعیین قبر أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب  (علیه السلام) فی النجف‏، چاپ اول، قم: مرکز الغدیر للدراسات الإسلامیه، ۱۴۱۹ق.

۷۶) ابن عساکر، أبو القاسم علی بن الحسن الشافعی، تاریخ مدینه دمشق، بیروت: دار الفکر للطباعه والنشر والتوزیع، ۱۴۱۵ق.

۷۷) ابن العماد، ابو الفلاح عبد الحی بن أحمد العکری الحنبلی، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، چاپ اول، بیروت: دار احیاء التراث العربی.

۷۸) ابن مغازلی،  أبو الحسن علی بن محمد الواسطی الجُلاّبی الشافعی، مناقب علی بن أبی طالب ؟عهم؟، چاپ اول، ایران: انتشارات سبط النبی، ۱۳۸۴ ش.

۷۹) افندی، میرزا عبدالله بن عیسی بیگ،  ریاض العلماء و حیاض الفضلا، قم: مطبعه الخیام، ۱۴۱۲ق.

۸۰) بحرانی، سید هاشم بن سلیمان،  البرهان فی تفسیر القرآن، چاپ اول، قم: مؤسسه بعثه، ۱۳۷۴ ش.

۸۱) __________________ ، حلیه الأبرار فی احوال محمد و آله الاطهار ؟عهم؟، چاپ اول، قم: مؤسسه المعارف الإسلامیه، ۱۴۱۱ ق.

۸۲) __________________ ،  غایه المرام و حجّه الخصام فی تعیین الإمام من طریق الخاص و العام،  چاپ اول، بیروت: مؤسسه التاریخ العربی،  ۱۴۲۲ق.

۸۳) __________________ ، کشف المهم فی طریق خبر غدیر خم، چاپ اول، قم: مؤسسه احیاء تراث السید هاشم البحرانی، ۱۴۱۵ق.

۸۴) __________________ ،مدینه المعاجز، چاپ اول، قم: موسسه المعارف الاسلامیه، ۱۴۱۳ق.

۸۵) بخاری، محمد بن اسماعیل الجعفی، التاریخ الکبیر، چاپ اول، بیروت: دارالفکر، ۱۴۰۶ق.

۸۶) بغدادی، ابوبکر احمد بن علی الخطیب، تاریخ بغداد أو مدینه الاسلام، چاپ اول، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.

۸۷) حر عاملی، محمد بن حسن، الجواهر السنیه، چاپ اول، نجف: النعمان، ۱۳۸۴ق.

۸۸) حسکانی، عبیدالله بن عبدالله بن احمد؛  شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، چاپ اول، تهران: مجمع الثقافه الاسلامیه، ۱۴۱۱ق.

۸۹) حلی، حسن بن یوسف بن مطهر، خلاصه الأقوال، چاپ اول، ایران: نشر الفقاهه، ۱۴۱۷ق.

۹۰) حلی، رضی الدین علی بن یوسف مطهر، العدد القویه لرفع المخاوف الیومیه، چاپ اول، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی، ۱۴۰۸ق.

۹۱) خزاز قمی، علی بن محمد رازی، کفایه الاثر فی النص علی الائمه اثنی عشر ؟عهم؟، قم: بیدار، ۱۴۰۱ق.

۹۲) ذهبی، ابو عبدالله شمس الدین محمد، تذکره الحفاظ، بیروت: دار احیاء التراث العربی.

۹۳) __________________ ، العبر فی خبر من غبر، تحقیق: فؤاد سید، کویت، ۱۹۶۱م.

۹۴) __________________ ،  سیر أعلام النبلاء، چاپ اول، بیروت: مؤسسه الرساله، ۱۴۱۳ق.

۹۵) رازی، جمال الدین مرتضی محمد بن حسین، نزههالکرام و بستان العوام، تهران: ترقی، ۱۳۶۱ش.

۹۶) زرکلی، خیر الدین، الأعلام قاموس تراجم، چاپ پنجم، بیروت: دارالعلم الملایین، ۱۹۸۰م.

۹۷) سبحانی تبریزی، جعفر، موسوعه طبقات الفقهاء، چاپ اول، قم: مؤسسه امام صادق  (علیه السلام).

۹۸) سُبکی، عبد الوهاب بن علی؛  طبقات الشافعیه الکبری، تحقیق: محمود محمد الطناحی، دار احیاء الکتب العربیه.

۹۹) سرقسطی، ابو محمد قاسم العوفی؛  الدلائل علی معانی الحدیث بالشاهد و المثل، بی جا، بی نا،

۱۰۰) بی تا.

۱۰۱) سمعانی، ابوسعد عبدالکریم بن محمد، الانساب، چاپ اول، بیروت: دار الجنان للطباعه والنشر والتوزیع، ۱۴۰۸ق.

۱۰۲) صوری، محمد بن علی؛  الفوائد المنتقاه و الغرائب الحسان، بیروت: دارالکتب العربی، ۱۴۰۷ق.

۱۰۳) طبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن احمد،  المعجم الکبیر، چاپ دوم، بیروت: دار احیاء التراث العربی.

۱۰۴) طبرسی، ابو منصور احمد بن علی؛  الاحتجاج علی أهل اللجاج، چاپ اول، مشهد: نشر مرتضی، ۱۴۰۳ق.

۱۰۵) طبرسی، میرزا حسین نوری؛  خاتمه مستدرک الوسائل، چاپ اول، قم: مؤسسه آل البیت، ۱۴۱۵ق.

۱۰۶) طبری، ابوجعفر عمادالدین محمد بن احمد، بشاره المصطفی لشیعه المرتضی  (علیه السلام)، نجف: المکتبه الحیدریه، ۱۳۸۳ق.

۱۰۷) طبری، ابوجعفر محمد بن جریر بن رستم آملی کبیر، المسترشد فی امامه علی بن ابی طالب   (علیهما سلام) ، چاپ اول، قم: کوشانپور، ۱۴۱۵ق.

۱۰۸) طبری، ابوجعفر محمد بن جریر بن یزید، تاریخ الأمم والرسل والملوک، چاپ چهارم، بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۳ ق.

۱۰۹) __________________ ، جامع البیان فی تفسیر القرآن، چاپ اول، بیروت: دار الفکر للطباعه والنشر والتوزیع، ۱۴۱۵ق.

۱۱۰) طهرانی، آقا بزرگ محمد محسن، الثقات العیون فی سادس القرون، بیروت: دار احیاء التراث العربی.

۱۱۱) __________________ ، الذریعه الی تصانیف الشیعه، چاپ سوم، بیروت: دار الأضواء، ۱۴۰۳ق.

۱۱۲) __________________ ، نوابغ الرواه فی رابعه المئات، بیروت دارالکتب العربی، ۱۳۹۰ق.

۱۱۳) طوسی، محمد بن حسن، الأمالی، چاپ اول، قم: دارالثقافه، ۱۴۱۴ق.

۱۱۴) __________________ ،  الرجال، قم: مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجامعه المدرسین، ۱۳۷۳ش.

۱۱۵) __________________ ،  فهرست کتب الشیعه و أصولهم، قم: مکتبه المحقق الطباطبائی

۱۱۶) __________________ ، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، بیروت: مؤسسه فقه الشیعه، ۱۴۱۱ق.

۱۱۷) عسقلانی، شهاب الدین احمد بن علی بن حجر، تهذیب التهذیب، چاپ اول، بیروت: دار الفکر للطباعه والنشر والتوزیع، ۱۴۰۴ق.

۱۱۸) __________________ ،  لسان المیزان، چاپ دوم، بیروت مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ق.

۱۱۹) عصامی، عبدالملک بن حسین بن عبدالملک؛  سمط النجوم العوالی فی انباء الأوائل و التوالی، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق.

۱۲۰) فتال نیشابوری، ابو علی محمد بن الحسن بن علی؛  روضه الواعظین و بصیره المتعظین، قم: انتشارات رضی، ۱۳۷۵ش.

۱۲۱) فیض کاشانی،  ملا محمد محسن بن شاه مرتضی، التفسیر الصافی، تهران: مکتبه الصدر، ۱۴۱۵ق.

۱۲۲) قیسی دمشقی، محمد بن عبدالله؛  توضیح المشتبه، چاپ دوم، بیروت: المؤسسه الرساله، ۱۴۱۴ق.

۱۲۳) مجلسی، محمد تقی،  روضه المتقین فی شرح کتاب من لا یحضره الفقیه، قم: کوشانبور، ۱۴۰۶ق.

۱۲۴) مجلسی، محمدباقر،  بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.

۱۲۵) مزّی، جمال الدین ابوالحجاج یوسف، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، بیروت: مؤسسه الرساله، ۱۴۰۶ق.

۱۲۶) نباطی عاملی، علی بن محمد بن علی، الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم، نجف: مکتبه الحیدریه، ۱۳۸۴ق.

۱۲۷) نجاشی، احمد بن علی،  فهرست اسامی مصنّفی الشیعه، قم:  مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجامعه المدرسین، ۱۳۶۵ش.

۱۲۸) هیتمی، احمد بن حجر مکی شافعی؛ الصواعق المحرقه فی الرد علی اهل البدع و الزندقه، چاپ دوم، مصر: مکتبه القاهره، ۱۳۸۵ق.