با تحقیق و جست‌وجویی که در منابع روایی صورت گرفت چنین حدیثی یافت نشد، اما حدیث دیگری به این مضمون نقل شده است که اشاره به پذیرش نبوّت پیامبران و ولایت امام علی(ع) و معرفت قلبی نسبت به آنها دارد:
أصبغ بن نباته می‌گوید: ابن کوّاء از امیر المؤمنین علی(ع) پرسید: چه کسی شب و روز می‌بیند و چه کسی شب و روز نمی‌بیند؟ و چه کسی شب می‌بیند و روز نمی‌بیند و کیست که روز نمی‌بیند و شب می‌بیند؟ حضرت علی(ع) فرمود: «واى بر تو! چیزى بپرس که تو را نفعى رساند، و سؤال بی‌جا مپرس، واى بر تو! امّا آن‌که شب و روز می‌بیند، فردى است که به تمام رسولان و اوصیاى گذشته و تمام کتب و انبیاء ایمان آورده، و به خداوند و نبىّ او محمّد نیز مؤمن است، و نیز به ولایت من نیز معترف است، او بینا در شب و روز است. آن‌که شبانه روز کور است، فردى است که منکر تمام انبیاء و اوصیاء و کتب گذشتگان است، و با این‌که رسول خدا(ص) را درک نموده به او ایمان نیاورده، و ولایت مرا نیز قبول ندارد، پس با این کار، خدای عزّ و جلّ و پیامبرش را انکار نموده است، او کور شبانه روز است. فرد بینا به شب و کور به روز فردى است که تمام انبیاء و کتب را قبول دارد و منکر رسول خدا(ص) است ولی ولایت و حقّ مرا قبول ندارد، پس او بیناى شب و کور به روز است. و امّا فرد کور شب و بیناى روز فردى است که منکر انبیاى گذشته و اوصیا و کتب است، ولی حضرت محمّد را درک و به او و خداوند ایمان آورده و امامت مرا پذیرفته، پس او کور به شب و بیناى به روز است.
واى بر تو اى ابن کوّاء، ما فرزندان ابوطالب هستیم، توسّط ما خداوند اسلام را آغاز نموده و به ما ختم می‌نماید».

اصبغ بن نباته گوید: وقتى آن‌حضرت از منبر پایین آمد دنبال او رفته و گفتم: سرور من اى امیر المؤمنین با این سخنان دلم را قوى و توانا فرمودى! امام على(ع) به من فرمود: «اى اصبغ، هر کس در ولایت من شک کند در ایمان خود به تردید افتاده، و آن‌که معترف به ولایت من باشد در اصل به ولایت خداوند اعتراف نموده، و ولایت من متّصل به ولایت خداوند همچون این دو انگشت -و آن دو را جمع فرمود- است، هر کس به ولایت من اعتراف نماید پیروز و کامیاب است، و منکر آن ناکام و زیان‌دیده و مایل به آتش است، و هر کس به آتش رود سال‌هاى سال در آن بماند».[۱]

نکاتی درباره روایت
یک. مقصود از بینا و نابینا بودن در شب و روز؛ شناخت و معرفت و شهود قلبی است. به دیگر سخن؛ معرفت، معرفت حضورى است نه معرفت مفهومى. البته شکّى نیست که معرفت حصولى و مفهومى به فضائل وجودى انبیا و اهل بیت(ع)، هم لازم و ضرورى است هم نورانیّت دارد و هر چه عمیق‌تر و برهانی‌تر باشد، نورانیّت بیشترى دارد. ولی این مقدار معرفت، تضمین کننده قطعى سعادت نمی‌باشد؛ چرا که معرفت مفهومى اوّلاً همواره در معرض شبهه است و ثانیاً لزوماً انسان را به سمت عمل سوق نمی‌دهد.

دو. در مکتب اهل بیت عصمت و طهارت(ع) قطعی است که زمین هیچ‌گاه از حجت و پیشوای الهی خالی نبوده و نخواهد بود و مردم هر عصر وظیفه دارند که پس از معرفی آن حجت از سوی خداوند سبحان، او را بشناسند و به انکارش نپردازند. پس، باید امامت امام مهدی(عج) را باور داشت. کسى که منتظر و چشم به راه ظهور و قیام جهانى نجات دهنده بزرگ و موعود امت‌ها است، بایسته است از نظر عملى، فکرى و اعتقادى نیز انتظار و آمادگى خود را نشان دهد.

سه. اصل دیدن امام مهدی(عج) در دوران غیبت امری مسلم و پذیرفته شده است، هر چند از هر کسی که چنین ادعایی داشته باشد قابل پذیرش نیست. اما در مورد ارتباط ما با امام مهدی(عج)، باید گفت: ارتباط با آن‌حضرت به دو صورت قلبی و حضوری قابل تصور است. این دو نوع ارتباط گرچه امکان‌پذیرند، اما ارتباط حضوری شرایطی را می‌طلبد و در واقع ارتباط قلبی و پایبندی به لوازم این ارتباط، می‌تواند زمینه ارتباط حضوری را هم فراهم نماید.

 منبع: اسلام کوئست


[۱]. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج ‏۱، ص ۲۲۸ – ۲۲۹، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق؛ رازی،  محمد بن حسین‏، نزهه الکرام و بستان العوام‏، ج ۲، ص ۵۶۵ – ۵۶۶، کتابخانه مرکزى و ادبیات دانشگاه تهران‏، بی‌تا.