سماع موتی از مسائلی است که اکثر مسلمانان آن را قبول دارند و حتی ابنتیمیه، ابنقیم و محمد بن عبدالوهاب، که در بعضی مسائل با مسلمانان اختلاف رأی دارند، نیز سماع موتی را قبول دارند. اما امروزه، وهابیان، که خود را پیرو این افراد میدانند، آن را انکار میکنند و با انکار آن توسل و استغاثه مسلمانان به بزرگان دین را لغو و بدون فایده، و بعضاً شرک میدانند و دست به اقداماتی علیه مسلمانان میزنند. لذا جا دارد که در این زمینه بحث کنیم و با استفاده از دلایل مختلف جویا شویم که آیا اموات شنوایی دارند یا خیر؟ البته در این مقاله در صدد بیان و نقد ادله مسئله نیستیم، بلکه میکوشیم اختلاف اقوال وهابیان را نه فقط با علمای مذاهب اسلامی، بلکه با علمای بزرگ مورد اعتماد خودشان نشان دهیم تا دوری نظرات وهابیان از جمهور مسلمانان روشن شود.
- مقدمه
- نظریه منکران سماع موتی
- دیدگاه وهابیان امروزی
- او در جای دیگری می گوید:
- نظریه مدافعان سماع موتی
- نظرات بزرگان سلفیه
- دیدگاه ابن تیمیه
- وی پس از بیان این احادیث، چنین نتیجه می گیرد:
- دیدگاه محمد بن عبدالوهاب
- دیدگاه ابن قیم
- او در زادالمعاد می نویسد:
- دیدگاه ابن کثیر
- دیدگاه شنقیطی
- سپس حدیث قرع نعال را مطرح می کند و درباره آن می گوید:
- دیدگاه ابن رجب حنبلی
- نظرات برخی علمای غیرسلفی در اثبات سماع موتی
- نتیجه
- منابع
- پاورقی ها
مقدمه
مسئله توسل از صدر اسلام محل توجه اهل بیت و صحابه بوده است. اما در حال حاضر فرقه وهابیت توسل به اموات را انکار کرده، با ادعای عدم سماع موتی با جمهور مسلمانان به مخالفت پرداخته اند.
در اثبات سماع موتی، علمای امامیه اجماع دارند و اکثر علمای اهل سنت نیز قائل به سماع هستند. بنا بر آیات و روایات، انسان پس از مرگ از میان نمی رود و روحش در قالب مثالی در عالم برزخ به حیات خود ادامه می دهد. تمامی مسلمانان حتی برخی از بزرگان سلفی، مانند ابن تیمیه و ابن قیم، معتقدند انسان ها پس از مرگ و در عالم برزخ صدای زندگان را می شنوند و پاسخ آنها را می دهند، اما انسان ها به علت محدودیت مادی، قدرت شنیدن آن را ندارند.
در این میان وهابیت با توجه به مبنای هستی شناسی خود، که منتهی به حس گرایی می شود، میان عالم برزخ و دنیا هیچ ارتباطی قائل نیستند و معتقدند انسان هنگامی که از دنیا می رود ارتباطش با عالم دنیا قطع می گردد. بنابراین، خواندن اموات و به زیارت آنها رفتن و طلب حاجت کردن از آنها فایده ای ندارد.
اکثر وهابیان معتقدند مردگان چیزی نمی شنوند و آنچه در نص آمده، مانند سماع اهل قلیب در روز بدر و حدیث خفق نعال مشیعین، استثناست. آنها معتقدند انسان بعد از مردن، درک و قدرت بر ارتباط با این عالم را ندارد؛ از این رو نمی تواند صدای کسی را بشنود. لذا صحبت با اموات کاری بی خود و لغو است و حتی منجر به شرک می شود و با همین بهانه مسلمانانی را که با اعتقاد به شنیده شدن صدایشان توسط اولیا به زیارت آنها می روند، تکفیر کرده، آنها را مشرک می دانند و هر گونه توسل و استغاثه را منع می کنند.
وهابیان در حیات برزخی و سماع موتی، نه تنها با همه مسلمانان مخالف اند، بلکه حتی به رهبران اصلی خود نیز پشت کرده اند و دیدگاهی کاملاً ابداعی برگزیده اند.
با رجوع به کلمات بزرگان سلفی و وهابی درمی یابیم که برخی همچون ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب و ابن قیم و … سماع موتی را قبول دارند. بی شک این افراد، مهم ترین نقش را در ایجاد مکتب سلفی گری ایفا کرده اند، اما درباره حیات برزخی و سماع موتی، دیدگاهی کاملاً متفاوت با اندیشه وهابیان امروزی دارند و وهابیان در این عرصه، نه تنها با مسلمانان دیگر، بلکه با رهبران خود نیز مخالف اند. لذا جا دارد برای شناساندن اندیشه های آنها، نظرات منحصر به فردشان بررسی شود. در اثبات سماع موتی کارهای بسیاری صورت گرفته است. لذا بنده در صدد ذکر ادله و اثبات آن نیستم و در این نوشتار با بیان کلام علمای مسلمان و بزرگان سلفی، تقابل دیدگاه وهابیان را با آن نشان خواهیم داد.
نظریه منکران سماع موتی
منکران سماع موتی، هر گونه ارتباطی با اموات را منکر شده اند. گروهی از آنها سماع موتی را مخصوص ابتدای به خاک سپاری و هنگام سؤال دانسته اند و گروهی مطلقاً آن را انکار کرده، روایات معارض – خفق نعال و … – را بر اعجاز یا موارد خاص حمل کرده اند.
منکران سماع موتی بر مدعای خود ادله ای ذکر کرده اند که ما در این مبحث در صدد بیان آن نیستیم. اهم آن ادله عبارت اند از: آیات )وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُور(،[۱] و )إِنَّک لا تُسْمِعُ الْمَوْتَی وَلا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ(،[۲] و استناد به قول عایشه در انکار سماع موتی و …، که البته از طرف مخالفان جواب داده شده است.[۳]
دیدگاه وهابیان امروزی
از کلمات و فتاوای وهابیان حاضر به دست می آید که آنها به طور مطلق سماع موتی را قبول ندارند و لذا در صدد رد آن هستند. برای نمونه، به استفتاء زیر که از مجمع دائمی افتاء عربستان پرسیده شده، توجه بفرمایید:
قرأت فی کتاب الحاوی للفتاوی للامام السیوطی أن المیت یسمع کلام الناس، وثنائهم علیه، وقولهم فیه، وکذلک یعرف من یزوره من الأحیاء، وإنّ الموتی یتزاورون، فهل هذا حسن؟؛ در کتاب فتاوای امام سیوطی آمده است که مرده، صدای مردم، مدح و ثنای آنها درباره خود و گفتار بازماندگان را درباره خود می شنود و همچنین، مرده کسانی را که او را زیارت می کنند می شناسد و اینکه مردگان به زیارت همدیگر می روند. آیا این مطالب درست است؟[۴]
جواب: الأصل عدم سماع الأموات کلام الأحیاء، إلاّ ما ورد فیه النص؛ لقول الله سبحانه یخاطب نبی ص: )فَإِنَّک لا تُسْمِعُ الْمَوتی( الآیه (روم (۳۰): آیه ۵۲)، وقوله سبحانه: )وَما أَنْتَ بِمُسْمِع مَنْ فِی القُبُور( (فاطر (۳۵): آیه ۲۲). اصل این است که مردگان صدای زندگان را نمی شنوند، مگر در جایی که دلیل خاصی وارد شده باشد. دلیل ما بر عدم سماع مردگان این آیه است که رسول خدا صلی الله علیه و سلم را مخاطب قرار داده و می فرماید: «تو نمی توانی مردگان را بشنوانی»، و نیز می فرماید: «تو نمی توانی مردگان در قبرها را شنوا سازی».[۵]
وهابیان برای توجیه این موارد، ساده ترین راه را برگزیده اند و آن اینکه همه حوادث، آیات و روایاتی را که نتوانسته اند منکر شوند، معجزه شمرده اند و احادیث دیگر را چون با دیدگاه آنها در تعارض است، ضعیف و مردود دانسته اند.[۶] البانی یکی از علمای حدیثی وهابیت است که در عصر حاضر مورد اعتماد آنهاست. او از منکران سماع موتی است و در این زمینه می گوید:
اعلم أن کون الموتی یسمعون أو لا یسمعون، إنما هو أمر غیبی من أمور البرزخ التی لا یعلمها إلا الله – عز وجل – فلا یجوز الخوض فیه بالأقیسه والآراء، وإنما یوقف فیه النص إثباتا ونفیا؛ بدان که اینکه اموات می شنوند یا نمی شنوند امری غیبی و از امور برزخ است که کسی غیر از خداوند آن را نمی داند. پس فحص در آن با بیان آراء و قیاس جایز نیست و باید اثباتاً و نفیاً، طبق نص عمل کرد.[۷]
او در جای دیگری می گوید:
أن المیت لو کان یسمع مطلقا لما ورد أن الروح ترجع إلیه وقت المسأله فی القبر ثم تذهب؛ اگر میت به طور مطلق می شنید، پس چرا در روایت آمده است که در وقت سؤال در قبر روح به جسم برمی گردد و سپس می رود؟[۸]
این همان مبنای گروه افتای عربستان است. لذا در استفتائات این گونه پاسخ داده اند:
الأصل فی الأموات أنهم لا یسمعون نداء من ناداهم من الناس … و یستثنی من هذا الأصل ما ثبت بدلیل صحیح کسماع أهل القلیب من الکفار کلام رسول الأنبیاء علیهم الصلاه والسلام فی السماوات حینما عرج به إلیها و من ذلک نصح موسی لنبینا علیهما الصلاه و السلام أن یسأل الله التخفیف مما افترضه علیه و علی أمته من الصلوات و هذا من المعجزات و خوارق العادات؛ اصل در اموات این است که آنها ندای کسانی که صدایشان می کنند را نمی شنوند … از این اصل، آنچه به دلیل صحیح ثابت شده است استثنا می شود؛ مانند شنیدن کلام پیامبر گرامی اسلام- توسط اهل قلیب از کفار بعد از جنگ بدر، و نماز پیامبر گرامی اسلام- به همراه پیامبران در شب اسراء و سخن گفتن او با پیامبران هنگامی که به آسمان عروج کرد، و از این جمله است نصیحت حضرت موسی ع به پیامبر ما که از خدا خواست بر پیامبر و امت وی در نماز تخفیف قائل شود … که همه اینها از معجزات و خوارق عادات است.[۹]
معلوم می شود که آنها قضیه اهل قلیب و … را خرق عادت و معجزه می دانند. عبد الرحمن ناصر السعدی از علمای وهابی در کتاب تیسیر الکریم الرحمن فی تفسیر کلام المنان این گونه می نویسد:
(إن تدعوهم لا یسمعوا دعاءکم)؛ لأنهم ما بین جماد وأموات … (ولو سمعوا) علی وجه الفرض والتقدیر (ما استجابوا لکم)؛ لأنهم لا یملکون شیئا … اگر آنان را بخوانید صدایتان را نمی شنوند. زیرا آنان جماد و اموات هستند … و اگر بر فرض بشنوند جواب شما را نمی دهند. زیرا آنان مالک چیزی نیستند.[۱۰]
همچنین شیخ عبد الله أبو بطین در کتاب تأسیس التقدیس فی کشف تلبیس داوود جرجیس می گوید:
فالمتصف بعدم سماع الدعاء، وعدم الاستجابه، أو المتصف بأحدهما ممتنع دعاؤه شرعا وعقلا؛ کسی که متصف به عدم شنیدن و عدم استجابت، یا به یکی از این دو باشد، شرعاً و عقلاً خواندنش ممتنع است.[۱۱]
همان طور که مشاهده می شود وهابیان به طور مطلق سماع اموات را انکار می کنند و سخن گفتن با آنها را لغو و ممنوع می دانند. حال با در نظر داشتن این نظرات به سراغ کلمات بزرگان وهابیت می رویم تا ببینیم چه اندازه با این نظریه همخوانی دارد؟
نظریه مدافعان سماع موتی
نظرات بزرگان سلفیه
دیدگاه ابن تیمیه
ابن تیمیه سماع موتی را پذیرفته است و حتی به تأویل عایشه از کلام پیامبر ص،[۱۲] تعریضی زده و ادله منکران سماع موتی را رد کرده و می گوید:
و عائشه تأولت فیما ذکرته کما تأولت أمثال ذلک. والنص الصحیح عن النبی صلی الله علیه وسلم مقدم علی تأویل من تأول من أصحابه وغیره ولیس فی القرآن ما ینفی ذلک فإن قوله: «إنک لا تسمع الموتی» إنما أراد به السماع المعتاد الذی ینفع صاحبه فإن هذا مثل ضرب للکفار والکفار تسمع الصوت لکن لا تسمع سماع قبول بفقه واتباع کما قال تعالی: «ومثل الذین کفروا کمثل الذی ینعق بما لا یسمع إلا دعاء ونداء». فهکذا الموتی الذین ضرب لهم المثل لا یجب أن ینفی عنهم جمیع السماع المعتاد أنواع السماع کما لم ینف ذلک عن الکفار؛ بل قد انتفی عنهم السماع المعتاد الذی ینتفعون به وأما سماع آخر فلا ینفی عنهم.
عایشه در آنچه ذکر کرده است تأویل نموده کما اینکه در امثال آن هم تأویل می کرد. نص صحیح پیامبر (صلی الله علیه وسلم) بر هر تأویلی از صحابه یا غیره مقدم است و در قرآن چیزی که با این مطلب منافات داشته باشد وجود ندارد. زیرا در آیه «إنک لا تسمع الموتی» سماع معتادی که برای صاحبش نفعی برساند، اراده شده است، مانند کفار است که صدا را می شنوند ولی این شنیدن، شنیدن قبول و تبعیت نیست، کما اینکه خداوند می فرماید: )ومثل الذین کفروا کمثل الذی ینعق بما لا یسمع إلا دعاء ونداء(. پس از امواتی که برای آنها مثال زده شد نمی توان تمام انواع سماع را نفی کرد، کما اینکه از کفار هم نفی نمی شود، بلکه از آنها سماعی که به آنها نفعی برساند منتفی می شود، ولی دیگر شنیدنی ها را نمی توان از آنها منتفی دانست».[۱۳]
ابن تیمیه به صراحت روشن می کند که آیات بر آنچه وهابیان ادعا می کنند دلالت ندارد. او روایت زیر را صحیح دانسته، با آن بر شنیدن مردگان استدلال می کند:
وثبت عنه فی الصحیح أنه قال لولا أن لا تدافنوا لسألت الله أن یسمعکم عذاب القبر مثل الذی أسمع وثبت عنه فی الصحیح أنه نادی المشرکین یوم بدر لما ألقاهم فی القلیب وقال ما أنتم بأسمع لما أقول منهم والآثار فی هذا کثیره منتشره والله أعلم. و این روایت از پیامبر در صحیح مسلم ثابت است که پیامبر فرمود: اگر نمی ترسیدم که از دفن همدیگر امتناع کنید دعا می کردم تا صدای عذاب شدن مردگان در قبر را می شنیدید، همان طوری که من می شنوم؛ و ثابت شده در صحیح بخاری و مسلم که پیامبر با کشته شدگان مشرکان، وقتی که در چاه بدر انداخت، صحبت کرد و فرمود: شما شنواتر از آنها نیستید و روایات در این باره زیاد است و الله اعلم [۱۴].
این تعبیرات به صراحت بیانگر شنیدن اموات است. در جای دیگری از ابن تیمیه پرسیدند: آیا مرده در قبرش حرف می زند؟ وی در پاسخ گفت:
و اما درباره این پرسش که آیا مرده در قبرش حرف می زند، پاسخ این است که مرده هم حرف می زند و هم می تواند صدای کسی را که با او حرف می زند، بشنود، همان گونه که در حدیث صحیح از نبی مکرم آمده که فرمود: «مردگان صدای نعلین را می شنوند».[۱۵]
وی در تأیید سماع موتی داستان جنگ بدر و سخن گفتن پیامبر گرامی اسلام ص را با سران کشته شده نقل می کند و می گوید:
همچنین به اسناد مختلف از صحیحین ثابت شده است که پیامبر گرامی اسلام- به سلام دادن به اهل قبور امر می کرد و می فرمود: بگویید: سلام بر شما ای اهل سرزمین مسلمانان و مؤمنان! و ما به خواست خدا به شما خواهیم پیوست. خداوند کسانی را که پیش از ما و شما رفته اند و کسانی که پس از ما خواهند رفت، بیامرزد. برای خودمان و شما عافیت را خواستاریم. … پیامبر گرامی اسلام- با این جملات، مردگان را مخاطب قرار داده است و خطاب در صورتی درست است که مخاطب بشنود. همچنین ابن عبدالبر از پیامبر گرامی اسلام- حدیثی نقل می کند که فرمود: «مردی نیست که بر قبر برادر مؤمنش که در دنیا او را می شناخته بگذرد و بر او سلام دهد، مگر اینکه خداوند سلام او را به روح آن میت برساند و میت پاسخ سلام او را بدهد.[۱۶]
وی پس از بیان این احادیث، چنین نتیجه می گیرد:
این نصوص و مانند آنها روشن می کند که میت فی الجمله می تواند سخن زندگان را بشنود؛ اما این شنیدن لازم نیست که همیشگی باشد؛ بلکه ممکن است متغیر باشد. چنین حالتی در افراد زنده نیز وجود دارد. گاهی فرد سخن کسی را که با او صحبت می کند، می شنود و گاهی به عللی آن را نمی شنود. البته شنیدن میت، صرف ادراک است؛ اما بر آن پاداشی مترتب نیست. همچنین مراد از شنیدن میت، آن شنیدنی نیست که در کلام خداوند – «انک لا تسمع الموتی» – از اموات نفی شده است؛ زیرا مراد از شنیدن در این آیات، پذیرش و اطاعت است. خداوند متعال در این آیه، کافر را به مرده تشبیه کرده است؛ چراکه میت نیز نمی تواند به کسی که او را به کاری می خواند، پاسخ دهد. همچنین کافر مانند حیوانات است که صدا را می شنوند، اما متوجه معنا نمی شوند. مرده نیز هرچند سخن را می شنود و متوجه معنا می شود، اما قدرت پذیرش و اطاعت ندارد؛ نمی تواند امر یا نهی را انجام دهد. همچنین کافر هرچند سخن را می شنود و معنا را می فهمد؛ اما به امر و نهی عمل نمی کند؛ چنان که خداوند درباره آنها می فرماید: )لَوْ عَلِمَ اللّهُ فِیهِمْ خَیرًا لَّأسْمَعَهُمْ(.[۱۷]
با توجه به آنچه از ابن تیمیه در جملات گذشته گفته شد، به خوبی دیده می شود که وی سماع موتی و ارتباط ارواح با این عالم را پذیرفته است؛ اما آنچه راه وی را از مسلمانان دیگر جدا می کند، این واقعیت است که او هرچند ارتباط عالم ارواح را با انسان ها پذیرفته است، زیارت و توسل به ارواح مقدس پیامبر گرامی اسلام ص و اولیای الهی را نمی پذیرد. شاید تصور شود که ابن تیمیه به دلیل وجود شرک، چنین دیدگاهی دارد؛ اما باید گفت که از نگاه وی، توسل به زندگان شرک نیست و فقط پس از مرگ، توسل به ارواح و زیارت قبور شرک تلقی می شود و به خوبی روشن است که نمی توان معیار شرک بودن یک عمل را، زنده یا مرده بودن متوسل الیه دانست.[۱۸]
دیدگاه محمد بن عبدالوهاب
محمد بن عبدالوهاب نیز شنیدن مردگان را قبول دارد. با توجه به اینکه آثار او محدود است اما ذیل یک روایت می توان به نظر او پی برد. او در کتاب أحکام تمنی الموت روایتی را نقل می کند که در ضمن آن به مسئله سماع موتی اشاره شده است:
أخرج أحمد وغیره عن أبی سعید أن النبی صلی الله علیه وسلم قال: «إن المیت یعرف من یغسله ویحمله ومن یکفنه ومن یدلیه فی حفرته. وأخرج أبو نعیم وغیره عن عمرو بن دینار قال: ما مِن میت یموت إلا روحه فی ید ملک الموت ینظر إلی جسده، کیف یغسل، وکیف یکفن، وکیف یمشی به، ویقال له وهو علی سریره: اسمع ثناء الناس علیک. وللشیخین عن أنس: أن النبی صلی الله علیه وسلم وقف علی قتلی بدر فقال: یا فلان بن فلان یا فلان بن فلان هل وجدتم ما وعد ربکم حقاً؟ فإنی وجدت ما وعدنی ربی حقاً فقال عمر: یا رسول الله، کیف تکلم أجساداً لا أرواح فیها ؟ فقال: ما أنتم بأسمع لما أقول منهم، غیر أنهم لا یستطیعون أن یردوا علی شیئاً؛ احمد بن حنبل و دیگران از ابی سعید خدری از رسول الله- نقل کردند که فرمود: مرده شخصی که او را غسل می دهد و کسی که جنازه او را برمی دارد و کسی که او را کفن می کند و کسی که بدنش را در قبر می گذارد می شناسد. و ابونعیم و دیگران از عمرو بن دینار نقل کرده اند که گفته است: هر کس که بمیرد روحش در دست فرشته مرگ است و به جسدش نگاه می کند، چگونه غسلش می دهند و چگونه کفنش می کنند و روی دوش می برند و در حالی که در تابوت است به او گفته می شود که: ثنای مردم را بر خودت بشنو. مسلم و بخاری از انس نقل می کنند که پیامبر- کنار کشته های بدر ایستاد. پس فرمود: ای فلان بن فلان! ای فلان بن فلان! آیا آنچه خدا به شما وعده داده بود را حق یافتید؟ همانا که من آنچه را که خدایم وعده داده بود حق یافتم. پس عمر گفت: ای رسول الله! چگونه با اجسادی حرف می زنی که روح در آنها نیست؟ پیامبر فرمود: شماها شنواتر از آنها به آنچه می گویم نیستید، غیر از اینکه آنها نمی توانند پاسخ دهند.[۱۹]
با توجه به اینکه محمد بن عبدالوهاب این روایت را نقل کرده است و هیچ گونه نقدی بر آن ندارد، استفاده می شود که او قائل به سماع موتی است و این روایت به صراحت دلالت دارد که اموات می شنوند.
دیدگاه ابن قیم
ابن قیم از بزرگان سلفی است که وهابیان او را از استوانه های مسلک خود می دانند. او دیدگاه خود را درباره حیات برزخی و سماع موتی، در کتاب مستقلی با عنوان الروح گرد آورده است. وی در ابتدای کتاب، در فصلی با عنوان «آیا اموات متوجه زیارت زندگان و سلام آنها می شوند؟» با تکیه بر روایات متواتر، ادعا می کند که سلف معتقد بوده اند که مردگان متوجه زیارت زندگان می شوند و بر این امر ادعای تواتر و اجماع می کند:
وَالسَّلَف مجمعون علی هَذَا وَقد تَوَاتَرَتْ الْآثَار عَنْهُم بِأَن الْمَیت یعرف زِیارَه الْحَی لَهُ ویستبشر بِهِ؛ سلف بر این مطلب اجماع داشتند و روایات این باب از آنها به تواتر رسیده است که میت زیارت زنده ها را درک می کند و با آن خوشحال می شود».[۲۰]
وی حتی واژه «زیارت» را نشانه وجود سماع و ارتباط می داند. به گفته او، هنگامی واژه «زیارت» به کار می رود که زیارت شونده متوجه حضور زیارت کننده شود؛ اما اگر زیارت شونده هیچ ادراکی از حضور زائر نداشته باشد، به آن «زیارت» گفته نمی شود. وی سپس تلقین به مرده در قبر را نشانه دیگری بر فهم و درک او می شمارد.[۲۱] او معتقد است مرده متوجه اعمال بستگان و نزدیکان زنده خود می شود. او با تقسیم ارواح به دو بخش «معذب» و «متنعم» ، معتقد است ارواح متنعم با یکدیگر دیدار کرده، خاطرات خود را یادآوری می کنند؛ اما ارواح معذب، چنین آزادی ای ندارند. به گفته او، ارواح متنعم آزادند و می توانند به همه جا سفر کنند.[۲۲] در مجموع، با نگاهی به محتوای اثر ابن قیم، تفاوت فاحشی میان اندیشه وی و وهابیان دیده می شود.[۲۳]
ابن قیم بر روایاتی که حاکی از این مطلب است که میت زائران قبرش را می شناسد، ادعای تواتر کرده است: «وقد تواترت الآثار عنهم بأن المیت یعرف زیاره الحی له و یستبشر به؛ روایات متواتر است که مرده، زائر قبرش را می شناسد و خوشحال می شود».[۲۴]
او در زادالمعاد می نویسد:
قوله: «حیثما مررت بقبر کافر فقل: أرسلنی إلیک محمد»: هذا إرسال تقریع وتوبیخ، لا تبلیغُ أمر ونهی، وفیه دلیل علی سماع أصحاب أهل القبور کلام الأحیاء وخطابهم لهم؛ معنای این سخن پیامبر که فرمود: «هر گاه بر قبر کافری گذشتی به او بگو محمد مرا به سوی تو فرستاده است» برخورد شدید و توبیخ است نه امر و نهی. این روایت دلیل این مطلب است که اهل قبور کلام زنده ها را می شنوند و خطاب آنها را درک می کنند.[۲۵]
ابن قیم عمل مردم از قدیم تا به حال را به عنوان شاهد بر مدعای خود ذکر می کند و یک فصل را به آن اختصاص می دهد.[۲۶] همان طور که ملاحظه می شود ابن قیم – برخلاف وهابیان- با صراحت تمام ارتباط بین احیا و اموات را مطرح کرده، مانند جمهور مسلمانان سماع موتی را می پذیرد.
دیدگاه ابن کثیر
ابن کثیر از مفسرانی است که مورد تأیید وهابیان است و آنها به نظرات او بسیار اهمیت می دهند، اما مشاهده می شود که او نیز برخلاف ادعای وهابی ها آیه «وما أنت بمسمع من فی القبور» را در ارتباط با کفار معنا کرده است:
أی: کما لا ینتفع الأموات بعد موتهم وصیرورتهم إلی قبورهم وهم کفار بالهدایه والدعوه إلیها، کذلک هؤلاء المشرکون الذین کتب علیهم الشقاوه، لا حیله لک فیهم ولا تستطیع هدایتهم؛ ای پیامبر، همان طور که اموات کافر بعد از مرگشان و رفتن به قبر نفعی از هدایت نمی برند این مشرکان را هم که شقی شده اند نمی توانی هدایت کنی.[۲۷]
او مدعی است که روایات متواتر داریم که مردگان زائران قبر خود را می شناسند و با دیدن آنها خوشحال می شوند:
وقد تواترت الاثار عنهم بأن المیت یعرف بزیاره الحی له ویستبشر فروی ابن أبی الدنیا فی کتاب القبول عن عائشه رضی الله عنها قالت قال رسول الله صلی الله علیه وسلم ما من رجل یزور قبر أخیه ویجلس عنده إلا استأنس به ورد علیه حتی یقوم وروی عن أبی هریره رضی الله عنه قال إذا مر الرجل بقبر یعرفه فسلم علیه رد علیه السلام؛ و به درستی که روایت متواتر از صحابه وجود دارد که مرده زائر قبرش را می شناسد و خوشحال می شود، ابن ابی دنیا در کتاب قبول از عایشه روایت کرده که گفت: پیامبر- فرمود هر کس که به زیارت قبر برادر مؤمنش برود و در کنار قبرش بنشیند، از درون قبر جوابش را می دهد و از آمدنش خوشحال می شود تا اینکه از کنار قبر برود، و ابوهریره از پیامبر نقل می کند که فرمود: هر گاه که شخصی به قبر کسی گذر کند که او را می شناسد و سلام کند جواب سلامش را می دهد. [۲۸]
دیدگاه شنقیطی
شنقیطی از مفسران سلفی است که تفسیر قرآن به قرآن اضواء البیان، او را مشهور کرده است. شنقیطی از اعضای هیئت کبار العلمای عربستان و از اعضای مجلس مؤسسان «رابطه العالم اسلامی» است. لذا در بین وهابیان جایگاه والایی دارد.
شنقیطی، برخلاف دیگر وهابیان، سماع موتی را قبول دارد و از آن دفاع می کند. او برای اثبات سماع موتی به حدیث قلیب و خفق النعال استناد کرده، آن را برای تمام انسان ها و زمان ها ثابت دانسته است. او می گوید: «لیس فی القرآن ما ینفی السماع الثابت للموتی فی الأحادیث الصحیحه؛ در قرآن چیزی وجود ندارد که سماع موتی را – که در روایات ثابت شده – نفی کند».[۲۹]
او نیز، مانند ابن تیمیه، با صراحت تمام وجود دلیلی از قرآن مبنی بر نفی سماع را رد می کند. همچنین در بخش دیگری از کتاب تفسیرش می افزاید:
مقتضای دلیل این است که اموات در قبرهایشان صدای کسانی که با آنها صحبت می کنند را می شنوند و سخن عایشه و تابعین او (که گفته اند به دلیل إِنَّک لا تُسْمِعُ الْمَوْتَی و … اموات نمی شنوند) غلط است. توضیح آن مبتنی بر دو مقدمه است: ۱٫ سماع موتی در احادیث متعدد از پیامبر- ثابت شده است، به طوری که هیچ اشکالی در آن نیست. همچنین ایشان نگفته اند این امر مخصوص انسان یا زمان خاصی است؛ ۲٫ هیچ مخالفی از کتاب و سنت برای نصوص صحیح پیامبر ثابت نشده است؛ تأویل عایشه[۳۰] در بعضی آیات بر معنایی مخالف با احادیث مذکور صحیح نیست. زیرا آیات دیگر اولی به صواب است. پس نصوص صحیح نبی- با تأویل بعض از صحابه رد نمی شود.[۳۱]
او سپس ادله ای را در اثبات مقدمه اول ارائه می کند که از آن جمله حدیث اهل قلیب است. او در خصوص این روایت می گوید:
در این حدیث صحیح، پیامبر- قسم خورده است که احیاء حاضر شنواتر از اموات نیستند. این حدیث در سماع موتی صحیح است و پیامبر نیز آن را تخصیص نزده است. کلام قتاده نیز – که بخاری نقل کرده است- اجتهاد اوست.[۳۲]
سپس حدیث قرع نعال را مطرح می کند و درباره آن می گوید:
مشاهده کردید که در این حدیث پیامبر تصریح دارد به اینکه میت در قبرش صدای کوبیده شدن کفش دفن کنندگان را در حال بازگشت، می شنود. این حدیث نص صریح در سماع موتی است و پیامبر نیز تخصیص نزده اند.[۳۳]
از احادیثی که شنقیطی در اثبات سماع موتی ذکر کرده روایتی است که عایشه درباره سلام دادن پیامبر به اموات نقل کرده است.[۳۴] سپس برای آن شواهدی ذکر می کند و می گوید:
خطاب پیامبر- به اهل قبور با «السلام علیکم» و «إنا إن شاء الله بکم» به طور واضح بر این دلالت دارد که آنها سلام او را می شنوند. اگر کلام و سلام او را نشنوند خطاب ایشان از جنس خطاب معدوم می شود؛ و شکی نیست که این امر در شأن عقلا نیست و صدور آن از پیامبر بعید است.[۳۵]
او در ادامه می افزاید:
آن چیزی که ترجیح دارد این است که اموات سلام و خطاب احیاء را می شنوند چه بگوییم خداوند ارواح آنان را برمی گرداند تا بشنوند و جواب دهند و چه بگوییم ارواح بعد از فنای اجسامشان می شنوند و جواب می دهند.[۳۶]
شنقیطی ضمن این بحث، حکمی فقهی را نیز مبتنی بر آن مطرح می کند. او می گوید تلقین اموات بعد از مرگ جایز است. زیرا اموات صدای ما را می شنوند و این کار برای آنها مفید است.[۳۷] این نظر او دقیقاً برخلاف ابن تیمیه است. زیرا از ابن تیمیه درباره تلقین میت در قبر (بعد از فراغ از دفن او) پرسیدند. او در جواب گفت:
از گروهی از صحابه نقل شده که امر به این نوع از تلقین می کردند، مانند ابی أمامه باهلی و غیره؛ و همچنین از پیامبر هم روایت شده است. اما این روایت از روایاتی است که حکم به صحتش نشده و بسیاری از صحابه به آن عمل نمی کردند.[۳۸]
مشاهده شد که شنقیطی از کسانی است که سماع موتی را قبول دارد و برای آن شواهد و ادله بسیاری ذکر کرده است و نظرات او با وهابیان کاملاً در تضاد است.
دیدگاه ابن رجب حنبلی
ابن رجب حنبلی را نمی توان در ردیف سلفیان و وهابیان قرار داد؛ اما از آنجایی که وهابیان خود را از اصحاب حدیث می دانند، آشنایی با دیدگاه این عالم بزرگ حدیث گرا درباره حیات برزخی و سماع موتی، خالی از فایده نیست.
ابن رجب کتابی با عنوان «اهوال القبور و احوال اهلها الی النشور» دارد که در آن به تفصیل به ویژگی های عالم برزخ، از جمله سماع موتی، پرداخته است. وی در فصول مختلف به تفصیل به ابعاد و زوایای حیات برزخی پرداخته است. او نیز همانند ابن قیم، قائل به ملاقات اموات با یکدیگر در حیات برزخی است. ابن رجب معتقد است اموات، از زائران خود آگاهی دارند و سلام آنها را می شنوند.[۳۹] آنها همچنین از اوضاع بستگان و نزدیکانشان در دنیا آگاهی دارند؛[۴۰] و در نهایت، هنگامی که بر اموات درودی فرستاده شود، آنها نیز پاسخ سلام را می دهند.[۴۱]
قول به سماع موتی در قرون متمادی، از نظر دیگر فرق مسلمانان نیز، امری واضح و آشکار بوده است. لذا در ادامه به بخشی از اقوال دانشمندان مسلمان در اثبات سماع موتی می پردازیم:
نظرات برخی علمای غیرسلفی در اثبات سماع موتی
از صدر اسلام، اکثر مسلمانان به سماع موتی قائل بوده اند. علمای شیعه و سنی معتقدند اموات کلام کسانی را که با آنها صحبت می کنند می شنوند و همچنین سلام احیاء را می شنوند و پاسخ می دهند. آنها معتقدند شنیدن اموات، مخصوص زمان معین یا انسان معینی نیست، کما اینکه پیامبر، مشرکان را مورد خطاب قرار داد.
قائلان به سماع موتی ادله متعددی ذکر کرده اند که در این نوشتار – همان طور که گذشت – ما در صدد بیان ادله نیستیم و فقط به آنها اشاره می کنیم. از جمله این ادله، حدیث اهل القلیب و حدیث قرع النعال و سلام پیامبر بر اهل قبور و … است.
در این قسمت مناسب است اقوال مختلف در این زمینه نقل شود تا مورد اتفاق بودن آن، مسجل گردد و همچنین معلوم شود که نظریه عدم سماع موتی منحصر در وهابیت است و فرق مختلف خلاف آن را معتقدند. با بررسی اقوال بزرگان این امر به وضوح مورد تأیید است. در این قسمت اقوال مدافعان از اهل سنت را در زمینه سماع موتی بیان می کنیم:
محمد بن اسماعیل بخاری؛ بخاری در کتاب صحیح بخاری، که اصح کتب نزد اهل سنت بعد از قرآن است، باب خاصی با عنوان «الْمَیتُ یسْمَعُ خَفْقَ النِّعَالِ» درباره شنیدن صدای پای تشیع کنندگان توسط مردگان دارد.[۴۲]
مسلم بن حجاج نیشابوری؛ وی نیز در صحیح خود می نویسد که مرده، حتی صدای پای تشیع کنندگان را که از کنار قبر برمی گردند، می شنود: «إِنَّ الْمَیتَ إذا وُضِعَ فی قَبْرِهِ إنه لَیسْمَعُ خَفْقَ نِعَالِهِمْ إذا انْصَرَفُوا».[۴۳]
ابن جریر طبری؛ محمد بن جریر طبری می نویسد که تعداد زیادی از علما سماع موتی را پذیرفته اند و روایات این باب را تصحیح کرده اند:
فقال جماعه یکثر عددها بتصحیحها وتصحیح القول بظاهرها وعمومها وقالوا المیت بعد موته یسمع کلام الأحیاء ولذلک قال النبی صلی الله علیه وسلم لأهل القلیب بعد ما ألقوا فیه ما قال قالوا وفی قوله لأصحابه إذ قالوا أتکلم أقواما قد ماتوا وصاروا أجسادا لا أرواح فیها فقال (ما أنتم بأسمع لما أقول منهم)؛ جماعت زیادی از علما روایات سماع مردگان در جنگ بدر را تصحیح کردند و عمل به ظاهر آن روایات کردند و قائل شدند که انسان بعد از مردن صدای زندگان را می شنود و به این دلیل است که پیامبر- با کشتگان بدر بعد از انداختنشان در چاه صحبت کردند. پیامبر به اصحابش وقتی اعتراض کردند و گفتند با مردگانی صحبت می کنید که جسد بدون روح هستند، جواب داد: شما شنواتر از آنها به حرف های من نیستید.[۴۴]
قرطبی؛ او در کتاب تفسیر خود می نویسد: «اگر مرده نمی شنید به او سلام نمی شد؛ پس مرده می شنود و این مطلب واضح است و ما آن را در کتاب تذکره بیان کردیم: «وبأن المیت یسمع قرع النعال إذا انصرفوا عنه إلی غیر ذلک فلو لم یسمع المیت لم یسلم علیه وهذا واضح وقد بیناه فی کتاب التذکره».[۴۵]
آلوسی بغدادی؛ آلوسی، که بسیاری از منکران سماع موتی احترام فراوانی برای او قائل اند، در کتاب تفسیر روح المعانی این گونه می نویسد: «قال إبن عبد البر: إن الأکثرین علی ذلک وهو إختیار إبن جریر والطبری وکذا ذکر إبن قتیبه وغیره … الحق أن الموتی یسمعون فی الجمله»؛ قول حق این است که مردگان می شنوند.[۴۶]
محیی الدین نووی؛ نووی، شارح صحیح مسلم، می نویسد که مرده، صدای کسانی را که کنار قبر هستند می شنود:
اثبات فتنه القبر وسؤال الملکین و هو مذهب أهل الحق ومنها استحباب المکث عند القبر بعد الدفن لحظه نحو ما ذکر لما ذکر وفیه أن المیت یسمع حینئذ من حول القبر؛ اثبات سؤال منکر و نکیر در قبر مذهب اهل حق است و به همین دلیل است که بعد از دفن مستحب است چند لحظه ای در کنار قبر بمانند و اینکه مرده صدای کسانی که دور قبر هستند را می شنود.[۴۷]
ابن حجر هیثمی؛ وی در پاسخ به پرسش شخصی قائل است که مردگان کلام مردم را می شنوند:
هل یسْمَعُ الْمَیتُ کلَامَ الناس فَأَجَابَ بِقَوْلِهِ نعم لِحَدِیثِ أَحْمَدَ وَجَمَاعَه إنَّ الْمَیتَ یعْرِفُ من یغَسِّلُهُ وَیحْمِلُهُ وَیدْلِیهِ فی قَبْرِه؛ آیا مرده کلام مردم را می شنود، جواب: بله. با توجه به روایت احمد بن حنبل و جماعتی، مرده می شناسد کسی را که او را غسل می دهد و جنازه اش را حمل می کند و کسی را که او را در قبر می گذارد.[۴۸]
جلال الدین سیوطی؛ سیوطی نیز بر سماع موتی – اعم از انبیا و غیر آنها- تصریح دارد: «وأما الادراکات کالعلم والسماع فلا شک أن ذلک ثابت لهم ولسائر الموتی؛ و اما ادراکات مثل علم و شنیدن، شکی نیست که ثابت است برای انبیا و برای دیگر مردگان».[۴۹]
أحمد بن إدریس صنهاجی؛ وی می نویسد مردگان در قبرهایشان موعظه و قرآن و ذکر و تسبیح و تهلیل (سبحان الله و لااله الا الله) را می شنوند:
وکذلک الموتی یسمعون فی قبورهم المواعظ والقرآن والذکر والتسبیح والتهلیل ولا ثواب لهم فیه علی الصحیح لأنهم غیر مأمورین بعد الموت ولا منهیین فلا إثم ولا ثواب لعدم الأمر والنهی هذا أحد أسباب المثوبات؛ همچنین مردگان در قبرهایشان موعظه و قرآن و ذکر و تسبیح و تهلیل (سبحان الله و لااله الا الله) را می شنوند و بنا بر قول صحیح ثواب و عقاب ندارند. چون مردگان بعد از مردن مأمور و منهی نیستند. پس نه گناهی بر آنان است و نه ثوابی، به خاطر نبود امر و نهی که از اسباب ثواب و عقاب است.[۵۰]
ابن ابی العز حنفی؛ ابن ابی العز حنفی، شارح العقیده الطحاویه، می گوید: «لاشک فی سماعه ولکن انتفاعه بالسماع لایصح فإن ثواب الاستماع مشروط بالحیاه؛ شکی در سماع اموات نیست، ولی میت از این شنیدن نفعی نمی برد. زیرا ثواب شنیدن مشروط به حیات است.[۵۱]
نتیجه
همان طور که مشاهده شد بزرگان مورد اعتماد وهابیت، مانند دیگر مسلمانان، سماع موتی را یا به طور اجمال یا به تفصیل قبول دارند، اما وهابیان امروزی برخلاف اعتقاد بزرگان خود و دیگر مسلمانان، حکم به عدم سماع موتیپ می کنند. اینان، که خود را پیرو ابن تیمیه و ابن قیم و محمد بن عبدالوهاب و … می دانند، در این مسئله مهم، به دلیل تضاد این مسئله با اعتقاداتشان، به نظرات آنها وقعی نمی نهند و بدعتی در این مسئله به وجود آورده اند و دچار انحراف بیشتری شده اند و زیارت و صحبت کردن مسلمانان با اموات و اولیای الهی را مصداق شرک یا لغو می دانند.
«به امید روزی که جهالت از جامعه بشری رخت بربندد».
منابع
۱ – ابابطین، عبد الله بن عبدالرحمن، تأسیس التقدیس فی کشف تلبیس داوود بن جرجیس، تحقیق: عبد السلام بن برجس العبد الکریم، بی جا: مؤسسه الرساله، ۱۴۲۲ق.
۲ – ابن تیمیه الحرانی، احمد بن عبدالحلیم، مجموع الفتاوی، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، بی جا: مجمع الملک فهد لطباعه المصحف الشریف، ۱۴۱۶ق.
۳ – ابن عبدالوهاب، محمد، أحکام تمنی الموت، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد السدحان، عبد الله بن عبد الرحمن الجبرین، ریاض: جامعه الإمام محمد بن سعود، بی تا.
۴ – ابن قیم جوزیه، محمد بن أبی بکر بن أیوب، الروح فی الکلام علی أرواح الأموات والأحیاء بالدلائل من الکتاب والسنه، بیروت: دار الکتب العلمیه.
۵ – ، زاد المعاد فی هدی خیر العباد، بیروت: مؤسسه الرساله، مکتبه المنار الإسلامیه، ۱۴۱۵ق.
۶ – ابن کثیر دمشقی، أبوالفداء إسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: محمود حسن، بی جا: دار الفکر ۱۴۱۴ق.
۷ – ألوسی، نعمان بن محمود، الآیات البینات فی عدم سماع الأموات علی مذهب الحنفیه السادات، تحقیق: محمد ناصر الدین ألبانی بیروت: المکتب الإسلامی، چاپ چهارم، بی تا.
۸ – بخاری، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله، الجامع المسند الصحیح (صحیح بخاری)، تحقیق: محمد زهیر بن ناصر الناصر، بی جا: دار طوق النجاه، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
۹ – حسینی آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، تحقیق: علی عبد الباری عطیه، بیروت: دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
۱۰ – الحنفی، ابن ابی العز، شرح العقیده الطحاویه، تحقیق: جمعی از علماء، تخریج: ناصر الدین ألبانی، بی جا: دار السلام للطباعه والنشر التوزیع والترجمه، ۱۴۲۶ق.
۱۱ – الدویش، أحمد بن عبد الرزاق، فتاوی اللجنه الدائمه للبحوث العلمیه والإفتاء، بی جا: الرئاسه العامه للبحوث العلمیه والإفتاء، بی تا.
۱۲ – سعدی، عبد الرحمن بن ناصر بن عبد الله، تیسیر الکریم الرحمن فی تفسیر کلام المنان، تحقیق: عبد الرحمن بن معلا اللویحق، مؤسسه الرساله، ۱۴۲۰ق.
۱۳ – سَلامی بغدادی، عبدالرحمن بن احمد، اهوال القبور و احوال اهلها الی النشور، تحقیق: عاطف صابر شاهین، مصر: دار الغد الجدید المنصوره، ۱۴۲۶ق.
۱۴ – السیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر جلال الدین، شرح الصدور بشرح حال الموتی والقبور، تحقیق: عبد المجید طعمه حلبی، لبنان: دار المعرفه، ۱۴۱۷ق.
۱۵ – شنقیطی، محمد أمین، أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن، بیروت: دار الفکر للطباعه والنشر والتوزیع، ۱۴۱۵ق.
۱۶ – صنهاجی، أبو العباس أحمد بن إدریس، الفروق أو أنوار البروق فی أنواء الفروق، تحقیق: خلیل المنصور، بیروت: دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
۱۷ – طبری، أبی جعفر محمد بن جریر بن یزید، تهذیب الآثار وتفصیل الثابت عن رسول الله من الأخبار، تحقیق: محمود محمد شاکر، قاهره: مطبعه المدنی، بی تا.
۱۸ – علی زاده موسوی، سید مهدی، سلفی گری و وهابیت؛ مبانی اعتقادی، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.
۱۹ – القرطبی، محمد بن أحمد شمس الدین، الجامع لأحکام القرآن، تحقیق: هشام سمیر البخاری، ریاض: دار عالم الکتب، ۱۴۲۳ق.
۲۰ – نسائی، أبو عبد الرحمن أحمد بن شعیب، المجتبی من السنن (السنن الصغری نسائی)، تحقیق: عبد الفتاح أبو غده، حلب: مکتب المطبوعات الإسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق./۱۹۸۶م.
۲۱ – نووی، یحیی بن شرف، المنهاج شرح صحیح مسلم بن الحجاج، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۳۹۲ق.
۲۲ – نیشابوری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
۲۳ – الهیتمی، أحمد بن محمد بن علی بن حجر، الفتاوی الفقهیه الکبری، بی جا: المکتبه الإسلامیه، بی تا.
منبع: نشریه سراج منیر
پاورقی ها
[۱]. سوره فاطر (۳۵)، آیه ۲۲٫
[۲]. سوره نمل (۲۷)، آیه ۸۰٫
[۳]. محمد أمین شنقیطی، أضواء البیان، ج۶، ص۴۱۶-۴۲۱٫
[۴]. سیوطی به برخی از روایات و آثار استدلال کرده است؛ عبد الرحمن بن أبی بکر جلال الدین السیوطی، شرح الصدور بشرح حال الموتی والقبور، ج۱، ص۲۰۲٫
[۵]. أحمد بن عبد الرزاق الدویش، فتاوی اللجنه الدائمه للبحوث العلمیه والافتاء، ج۹، ص۸۲، فتوی ۹۲۱۶٫
[۶]. به نقل از کتاب: سید مهدی علی زاده موسوی، سلفی گری و وهابیت، مبانی اعتقادی، ج۲، ص۴۵۵٫
[۷]. نعمان بن محمود ألوسی، الآیات البینات فی عدم سماع الأموات، ص۲۰٫
[۸]. همان، ص۷۳٫
[۹]. أحمد بن عبد الرزاق الدویش، فتاوی اللجنه الدائمه للبحوث العلمیه و الافتاء، ج۱، ص۱۱۳٫
[۱۰]. عبد الرحمن بن ناصر بن عبد الله سعدی، تیسیر الکریم الرحمن فی تفسیر کلام المنان، ص۶۸۶٫
[۱۱]. عبد الله بن عبد الرحمن ملقب بـه “أبابطین”، تأسیس التقدیس فی کشف تلبیس داوود جرجیس، ص۹۰٫
[۱۲]. نسایی در کتاب سنن، سخنی از عایشه نقل می کند که وی واقعه سخن گفتن پیامبر با کشتگان بدر را توهّم راوی خوانده است. به گفته عایشه، پیامبر گرامی اسلام (ص) به جای «إنهم لیسمعون الان ما اقول»، فرموده است: «إنهم لیعلمون الان»؛ یعنی کشتگان کفار اکنون می دانند، نه می شنوند؛ أبو عبد الرحمن أحمد بن شعیب نسائی، المجتبی من السنن، ج۴، ص۱۱۰٫
[۱۳]. ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۴، ص۲۹۸٫
[۱۴]. همان، ج۴، ص۲۷۳٫
[۱۵]. همان، ج۴، ص۲۷۳٫
[۱۶]. همان، ج۲۴، ص۳۶۳٫
[۱۷] . همان، ج۲۴، ص۳۶۴٫
[۱۸] . سید مهدی علی زاده موسوی، سلفی گری و وهابیت؛ مبانی اعتقادی، ج۲، ص۴۵۶٫
[۱۹] . محمد بن عبد الوهاب، أحکام تمنی الموت، ج۱، ص۱۵٫
[۲۰] . ابن قیم جوزیه، الروح فی الکلام علی أرواح الأموات والأحیاء بالدلائل من الکتاب والسنه، ص۵٫
[۲۱] . همان، ص۱۳٫
[۲۲] . همان، ص۱۷٫
[۲۳] . به نقل از کتاب: سید مهدی علی زاده موسوی، سلفی گری و وهابیت؛ مبانی اعتقادی، ج۲، ص۴۶۱٫
[۲۴] . ابن قیم جوزیه، الروح فی الکلام علی أرواح الأموات والأحیاء بالدلائل من الکتاب والسنه، ص۵٫
[۲۵] . همو، زاد المعاد فی هدی خیر العباد، ج۳، ص۵۹۹٫
[۲۶] . همو، الروح فی الکلام علی أرواح الأموات والأحیاء بالدلائل من الکتاب والسنه، ص۱۳٫
[۲۷] . أبوالفداء إسماعیل بن عمر بن کثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۶۶۶٫
[۲۸] . همان، ج۳، ص۵۳۰٫
[۲۹]. محمد أمین شنقیطی، أضواء البیان، ج۶، ص۱۳۴٫
[۳۰]. منسوب به عایشه است که طبق آیه «انک لا تسمع الموتی» روایت سماع اهل قلیب در روز بدر را نفی کرده است. البته این انکار او را مخالفان منکر شده اند. ابن تیمیه و شنقیطی مخالفت عایشه را موجب رد روایت صحیح نمی دانند. برای مطالعه بیشتر نک.: محمد أمین شنقیطی، أضواء البیان، ج۶، ص۱۳۴٫
[۳۱] محمد أمین شنقیطی، أضواء البیان، ج۶، ص۱۲۹٫
[۳۲]. همان، ج۶، ص۱۲۹-۱۳۰٫
[۳۳]. همان، ج۶، ص۱۳۰٫
[۳۴]. مسلم بن حجاج نیسابوری، صحیح مسلم، ج۲، ص۶۶۹٫
[۳۵]. محمد أمین شنقیطی، أضواء البیان، ج۶، ص۱۳۲٫
[۳۶]. همان، ج۶، ص۱۴۱٫
[۳۷]. همان، ج۶، ص۱۳۷٫
[۳۸]. ابن تیمیه، مجموع فتاوی ابن تیمیه، ج۲۴، ص۲۹۶٫
[۳۹]. زین الدین عبد الرحمن بن أحمد سَلامی بغدادی دمشقی حنبلی، اهوال القبور و احوال اهلها الی النشور، ص۷۹ و ۸۵٫
[۴۰]. همان، ص۹۰٫
[۴۱]. همان، ص۹۵٫
[۴۲]. محمد بن إسماعیل أبو عبدالله بخاری، صحیح بخاری، ج۲، ص۹۰٫
[۴۳]. مسلم بن حجاج نیسابوری، صحیح مسلم، ج۴، ص۲۲۰۱، ح۲۸۷۰٫
[۴۴]. أبی جعفر محمد بن جریر بن یزید طبری، تهذیب الآثار، ج۲، ص۴۹۱٫
[۴۵]. أبو عبد الله محمد بن أحمد شمس الدین القرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۱۳، ص۲۳۳٫
[۴۶]. شهاب الدین محمود بن عبد الله حسینی ألوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱۱، ص۵۷ (کتاب الآیات البینات فی عدم سماع الاموات– که مخالف سماع اموات است- اثر نعمان بن محمود آلوسی، پسر آلوسی مشهور است).
[۴۷]. یحیی بن شرف نووی، المنهاج شرح صحیح مسلم بن الحجاج، ج۲، ص۱۳۹٫
[۴۸]. أحمد بن محمد بن علی بن حجر الهیتمی، الفتاوی الکبری الفقهیه، ج۲، ص۲۹٫
[۴۹]. عبد الرحمن بن أبی بکر جلال الدین السیوطی، شرح الصدور بشرح حال الموتی والقبور، ج۱، ص۲۰۲٫
[۵۰]. أبو العباس أحمد بن إدریس صنهاجی، الفروق أو أنوار البروق فی أنواء الفروق، ج۴، ص۳۹۲٫
[۵۱]. صدر الدین محمد بن علاء الدین علی بن محمد ابن أبی العز الحنفی، شرح العقیده الطحاویه، ص۴۵۸٫
پاسخ دهید