سلفی گری و سیاست

یکی دیگر از ویژگی های سلفی گری معاصر سیاسی بودن آن است. در گذشته، سلفی گری صرفاً در حوزه ی عقاید مطرح بود، اما امروزه در قلمرو سیاست نیز به همان اندازه حضور دارد. نکته دیگر آن است که نوع سیاست و سمت و سوی آن در دوران معاصر، با سیاستی که در دوره ی محمد بن عبدالوهاب مطرح بود، متفاوت است؛ چرا که سیاست در دوران محمد بن عبدالوهاب، تقسیم ساده ی قدرت سیاسی و قدرت دینی میان خاندان آل سعود و آل شیخ (فرزندان محمد بن عبدالوهاب) بود؛ اما در این دوره رابطه ی سیاست و سلفی گری پیچیده شده است. تحول ها و نظریه های جدید و بنیان گرا، سلفی گری را در حوزه ی سیاست در شرایط جدیدی قرار داده است؛ لکن به طور کلی، سلفی ها از نظر مدل حکومت، قائل به نهاد خلافت هستند؛ و ریشه هایی از اندیشه های اعتقادی رهبران سنتی خود مانند ابن تیمیه و ابن قیم در آنها وجود دارد.

وضعیت سیاسی سلفی گری در عصر حاضر، معلول چند علت است:

  1. بیداری اسلامی[۱]

بیداری اسلامی زمینه های هویت بخشی، بازگشت به ارزش های اسلامی و ورود سیاست به دنیای مسلمانان را فراهم کرده است و موجب خیزش و بیداری مجدد مسلمانان پس از قرن ها عقب افتادگی شده است. در این میان، سلفی گری به شدت می کوشد بیداری اسلامی را در راستای دیدگاه های تند و افراطی خود پیش برد، و همه ی فعالیت های ارهابی و تبلیغی آن در سطح دنیا، در راستای تأثیر گذاری بر جریان بیداری جهانی اسلامی است؛ به همین علت نیز از بیداری اسلامی گاه به شمشیر دولبه تعبیر می شود.

 

  1. انقلاب اسلامی ایران

بی شک انقلاب اسلامی ایران آغاز بیداری اسلامی در جهان اسلام بود؛ و بر جنبش های اسلامی تأثیر مستقیم داشت و فرهنگ انقلابی و اسلامی را در میان مسلمانان گستراند. در این بین جریان سلفی گری به شدت از تأثیر و نفوذ انقلاب اسلامی در کشورهای اسلامی می هراسد، لذا برای محدود کردن دامنه ی تأثیرات انقلاب اسلامی بر کشورهای اسلامی تلاشهای بسیاری نموده است. از جمله این تلاش ها این است که، جریان سلفی گری انقلاب ایران را نه یک انقلاب اسلامی، بلکه یک انقلاب رادیکال شیعی معرفی کرد. انقلابی که می کوشد شیعه را در سراسر جهان گسترش دهد و با همه ی اهل سنت دشمن است. به همین علت، بسیاری از گروه های سلفی پس از انقلاب اسلامی شکل گرفتند و همت خود را مبارزه با گسترش و نفوذ انقلاب اسلامی به کشورهای دیگر قرار دادند و به همین بهانه، مبارزه ی مستقیم با شیعیان سایر کشورهای اسلامی را آغاز کردند.[۲]

 

  1. استفاده ی ابزاری آمریکا و صهیونیسم از سلفی گری

تقریبا می توان گفت: پس از حمله ی شوروی به افغانستان، عربستان و آمریکا در کنار هم قرار گرفتند. عربستان سعودی تبلیغات شدیدی را بر ضد شوروی آغاز کرد و جنگ میان افغان ها و شوروی را جنگ اسلام و کفر خواند؛ در نتیجه زمینه ی اعزام نیروهای خود را به افغانستان و پاکستان فراهم کرد. از طرف دیگر، آمریکا جهت بهره وری حداکثری از این نیروها، با کمک سازمان اطلاعات پاکستان (ISI)، تجهیزات و سلاح های پیشرفته در اختیار آنان قرار داد تا به جای آمریکا با کمونیست ها بجنگند. و از آن روز تا حال، این رویه ادامه دارد.


[۱] بیداری اسلامی به زبان عربی «الصهوه الاسلامیه» و به انگلیسی «Awaken age» گفته می شود.

[۲] برای نمونه، یکی از چهره های معاند سلفی به ناممکن بودن تقریب میان شیعه و سنی و اینکه انقلاب اسلامی ماهیتی شیعی دارد، اشاره می کند: (موقف الخمینی من اهل السنه-محمد مآل الله) نویسندگان سلفی آثار بسیاری در این باره نگاشته اند که در سایت های آنان موجود است.