وهابیت را نمی توان تنها حرکتی خشونت آمیز و سخت گیرانه دانست این جنبش علاوه بر آن یک جریان فکری- سیاسی نیز هست که در حدود سه قرن اخیر ظهور کرده است، و افکار و عقاید آن برخلاف افکار مسلمانان جهان است و به همین دلیل از همان ابتدا، مورد نقد اندیشمندان مسلمان، از اهل سنت و شیعه قرار گرفت، و علمای بزرگی در نقد عقاید محمد بنعبدالوهاب و پیروان او کتاب نوشتند. یکی از کتابهای خوبی که در رد عقاید وهابیت نوشته شده، کتاب سیف الجبار المسلول علی اعداء الابرار است که شاه فضل رسول قادری نوشته است. در این مجال به بررسی رساله سیف الجبار المسلول علی اعداء الابرار که در نقد وهابیت است پرداخته می شود.
مقدمه
وهابیت، که به مثابه جریانی فکری- سیاسی در حدود سه قرن اخیر ظهور کرده است، و افکار و عقاید آن برخلاف افکار مسلمانان جهان است، از همان ابتدا، مورد نقد اندیشمندان مسلمان، از اهل سنت و شیعه قرار گرفت، و علمای بزرگی در نقد عقاید محمد بنعبدالوهاب و پیروان او کتاب نوشتند. یکی از کتابهای خوبی که در رد عقاید وهابیت نوشته شده، کتاب سیف الجبار المسلول علی اعداء الابرار است که شاه فضل رسول قادری نوشته است.
درباره مؤلف
شاه فضل رسول بنعبدالحمید القادری البدایونی الهندی الحنفی (۱۲۱۳-۱۲۸۹ ه.ق.)، که با لقب سیف الله المسلول نیز شناخته میشود، اهل هند بوده؛ و نسبش به عثمان بنعفان میرسد. وی از نظر فقهی حنفی است و از بزرگان سلسله قادریه و سلسله چشتیه نقشبندیه و سلسله سهروردیه اجازه دارد. وی دروس ابتدایی مانند صرف و نحو را از پدرش آموخت و در ادامه برای حج و آموختن علم، به مکه سفر کرد و در آنجا از اساتیدی همچون شیخ عبدالله سراج و عابد مدنی در علم تفسیر و حدیث، استفاده کرد و بعدها به وطن خود برگشت.[۲] وی در ۱۲۸۰ ه.ق. از دنیا رفت و پس از آنکه پسرش، شاه محمد عبدالقادر محب رسول بدیوانی، بر او نماز میت خواند، در کنار آرامگاه پدرش دفن شد. در رحلت او چندین نفر از بزرگان و علما، اشعاری را در تاریخ وفات و رثایش سرودند. از جمله، مولوی عبد السلام سنبهلی، که در تاریخ وفاتش شعری را گفته که با بیت:
معدن فضل الاهی حضرت فضل رسول پیشوای اهل عرفان سرور اهل قبول
شروع میشود. و همچنین مولانا معینالدین شعری را با مطلع
حضرت فضل رسول نامدار با فضیلت با کرم با افتخار
در تاریخ وفاتش سروده است.[۳]
در مقدمه کتاب المعتقد المنتقد، که فضل رسول قادری نوشته و احمدرضاخان قادری بریلوی آن را شرح کرده و با نام المستند المعتمد بناء نجاه الأبد به چاپ رسیده است، از مؤلف (فضل رسول قادری) با عناوینی همچون خاتم المحققین، عمده المدققین، سیف الاسلام، اسد السنه، سد الفتنه، مولانا الاجل، سیف المسلول، معین الحق، تعبیر آورده،[۴] و علمای بزرگی که بر این کتاب تقریظ نوشتهاند، نیز با تعابیر مشابه از او یاد کردهاند، که نشانگر رتبه بالای نویسنده نزد علمای هند است.
تألیفات و شاگردان
وی تألیفات زیادی در علوم مختلف، مانند کلام، حدیث، فقه، و تصوف دارد. از جمله: ۱٫ سیف الجبار المسلول علی اعداء الابرار (همین کتاب)؛ ۲٫ بوارق محمدیه؛ ۳٫ تصحیح المسائل؛ ۴٫ المعتقد المنتقد؛ ۵٫ احقاق الحق؛ ۶٫ فوز المؤمنین؛ ۷٫ فصل الخطاب؛ ۸٫ رساله طریقت؛ ۹٫ تثبیت القدمین؛ ۱۰٫ شرح فصوص الحکم؛ ۱۱٫ تلخیص الحق؛ ۱۲٫ شرح احادیث ملتقطه ابواب صحیح مسلم؛ ۱۳٫ حرز معظم؛ ۱۴٫ حاشیه میر زاهد بر رساله قطبیه؛ ۱۵٫ حاشیه میر زاهد ملاجلال؛ ۱۶٫ طب الغریب.[۵]
شاه فضل رسول قادری بعد از مراجعت به وطن خود، از علمای بزرگ منطقه هند محسوب میشد و شاگردان مبرز زیادی را تعلیم داده است که محییالدین بنشاه فضل رسول قادری، شاه محمد عبدالقادر محب رسول بدیوانی، فیض احمد بدیوانی، مولانا اسدالله خالاللهآبادی، مولانا عنایت رسول چریاکوئی، مولانا شاه احمدسعید دهلوی، مولانا عبدالقادر حیدرآبادی، مولانا حزمعلی بلهوری، مولانا حکیم محمد ابراهیم سهارنپوری و دیگران از جمله آنها هستند.[۶]
درباره کتاب
سیف الجبار المسلول على أعداء الأبرار، در رد عقاید وهابیت نوشته شده است، عقایدی که طی نامهای بعد از غارت طائف به دست وهابیها، از سوی عبدالله بنسعود به مردم مکه نوشته شده بود و از آنها میخواست یا به مسلک وهابیت درآیند یا مکه را مانند طائف خواهد کرد. این نامه در هفتم محرم ۱۲۳۱ ه.ق. به مکه آورده شد.[۷] در پی این نامه، علمای مکه جمع شده، و بعد از نماز جمعه،[۸] عقاید آنها را خوانده و رد خود بر این عقاید را ذکر کردند. مؤلف، این ردیهها را در این کتاب (سیف الجبار) نوشته است. در این کتاب هم متن نامه و هم پاسخ علمای مکه آورده شده است. هر جا در این کتاب «قال النجدی» آمده منظور همان متن نامه است و «قالوا»؛ جواب علمای مکه است. طبق نوشته مؤلف در آخر کتاب، ردیهها را شیخ عمر عبدالرسول، عقیل بنیحیى العلوی، شیخ عبدالملک، حسین المغربی و دیگر علمای مکه گفتهاند و احمد بنیونس الباعلوی نوشته است، که مؤلف کتاب (فضل رسول قادری)، گفتار بزرگانی همچون شاهولیالله و عبدالعزیز دهلوی و دیگران را بر ردیه علمای مکه افزوده است.
علمای مکه باب اول این نامه را نقد کردهاند، و بعد از آن به خاطر ورود جمعی از اهل طائف به مکه و خبر آوردن از وضعیت غارت طائف، دیگر به رد بقیه نامه نپرداختهاند و با فتوای فقهای چهار مذهب، برای مقابله با وهابیت و آل سعود آماده شدهاند.
از نکات ممتاز این کتاب میتوان به نزدیک بودن زمان تألیف به زمان محمد بنعبدالوهاب، ذکر عقاید وهابیت بر اساس اصل نامه آنها و استفاده از آیات قرآن و تفاسیر اهل سنت در نقد نظرات وهابیت، مخصوصاً استفاده از نظرات بزرگان دیوبندیه مانند شاهولیالله و شاه عبدالعزیز دهلوی و همچنین استفاده از آیات مورد استفاده وهابیت برای رد خودشان اشاره کرد. در این کتاب غالب مسائل مورد اختلاف وهابیت و مسلمانان بررسی شده است.
وضعیت چاپ
این کتاب اولین بار در هند (۱۲۶۰ ه.ق./ ۱۸۴۹م.) چاپ شده، و به زبان اردو ترجمه و بارها چاپ شده است.[۹] همچنین در استانبول، مکتبه ایشیق، ۱۳۹۵ ه.ق./ ۱۹۷۵م.، در ۹۱ صفحه چاپ شده است.[۱۰] بار دیگر، در استانبول، انتشارات وقف الاخلاص، در تاریخ ۱۴۱۲ ه.ق./ ۱۹۹۲م.، آن را به ضمیمه کتاب فتنه الوهابیه، از زینی دحلان، چاپ کرده است. این چاپ به همراه رسالههای الصواعق الالهیه فی الرد علی الوهابیه نوشته سلیمان بنعبدالوهاب، سیوف الله الاجله بمدد یمین مجاهد المله نوشته محمد عاشق الرحمن قادری و عذاب الله المجدی لجوف منکر التوسل النجدی، نوشته محمد عاشق الرحمن قادری و بیان ما فی کتاب سید قطب و غیره من تکفیر الحکام و غیرهم است.
دیدگاه علمای مکه درباره عقاید وهابیت
در این کتاب برخی از مسائل مورد اختلاف وهابیت با دیگر مسلمانان، که در متن نامه نجدی به اهل مکه آمده بود، بررسی شده که در اینجا به مهمترین این مسائل و دیدگاههای مطرح درباره آنها اشاره میشود.
معیار شرک
در ابتدای نامه «نجدی» ادعا کرده است که شرک در این زمان زیاد شده و این را تحقق وعده الاهی میداند که فرموده است: (وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاَّ وَهُم مُّشْرِکُونَ) (ص۳).[۱۱] علمای مکه در پاسخ گفتهاند: اولاً این آیه بیان حال مشرکان زمان رسول خدا(ص) است، نه وعده برای آینده؛ ثانیاً منظور از ایمان در این آیه، ایمان کامل نیست، بلکه منظور فقط ایمان به خالقیت خداست؛ چنانکه مشرکان به خالقیت خدا ایمان داشتند ولی غیر او را میپرستیدند (ص۳).[۱۲]
شفاعت
نجدی ادعا میکند که در این زمان عدهای پیامبر(ص) را عبادت میکنند؛ چون معتقدند ایشان شفیع و ولی او خواهد بود؛ و این از اقبح شرکهاست (ص۴). علمای مکه در پاسخ، بر آیاتی مانند: (إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ)[۱۳] که ولی بودن رسول خدا(ص) را اثبات میکنند، استدلال کردهاند و از آیه (فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَهُ الشَّافِعِینَ)[۱۴] و آیه (وَ ما لَهُمْ فِی الْأَرْضِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ)[۱۵] استفاده کردهاند بر اینکه مؤمنان حق شفاعت و نصرت دارند، و الا نفی شفاعت و نصرت و ولایت کفار معنایی نداشت. همچنین با استدلال بر روایاتی اثبات کردهاند که اعتقاد به شفاعت و ولایت و نصرت حضرت رسول خدا(ص) نه تنها شرک نیست، بلکه اعتقادی صحیح و قرآنی است (ص۴).
در اینجا، شاه فضل رسول قادری، مطلبی را از شاه عبدالعزیز دهلوی درباره شفاعت نقل میکند، مبنی بر اینکه شفاعت در حق کفار مقبول نیست، ولی در حق همه اهل معاصی از مؤمنان مقبول خواهد بود. همچنین برخی شبهات دیگر را نیز که نجدی درباره شفاعت مطرح کرده پاسخ داده است (ص۵).
زیارت قبر پیامبر(ص)
یکی از مسائلی که نجدی مطرح میکند مسئله زیارت قبور است. او در نامه خود ادعا کرده است که تعظیم قبر نبی(ص) و ایستادن در مقابل آن مانند نماز، و طلب شفاعت و طلب برآوردن حوائج از او، شرک است. همچنین تعظیم آثار پیامبر(ص) و مشاهد و بیوت ایشان را عبادت وثن محسوب کرده است (ص۶).
علمای مکه در پاسخ به روایات نبوی(ص) مانند: «من زارنی بعد موتی فکأنما زارنی فی حیاتی»[۱۶] و عمل صحابه و علمای سلف، که قبر ایشان را زیارت میکردند، استدلال میکنند و از علمایی مانند قاضی عیاض، ابنحجر مکی، ماوردی، و ذهبی نقل میکنند که در هنگام زیارت قبر نبوی(ص) مستحب است زائر مانند حالت نماز در مقابل ایشان بایستد؛ و برخی از آداب زیارت آن حضرت را نقل کردهاند (ص۷).
علمای مکه موضع قبر نبوی(ص) را افضل امکنه روی زمین، حتی افضل از کعبه معرفی کردهاند، و به نظر برخی از علما، که آن را از عرش هم برتر میدانند، اشاره دارند، و إعظام آن را بر همه مسلمانان واجب شمرده و تبرک و لمس و تقبیل آن را از مصادیق اعظام قبر شریف دانستهاند. و برای مشروعیت تقبیل و لمس به روایاتی مانند «رُئیَ ابن عمر واضعا یده على مقعد رسول الله صلى الله علیه و سلم من المنبر ثمّ وضعها على وجهه»[۱۷] تمسک کردهاند (ص۸).
شاه فضل رسول قادری، برای تکمیل بحث از تفسیر فتح العزیز نوشته شاه عبدالعزیز دهلوی مطالبی را نقل کرده و از آیاتی مانند: «ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّهٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ»[۱۸] برای ذکر برکات اماکن متبرکه، از جمله قبر شریف نبوی(ص)، استفاده کرده و تبرک به آثار صالحان را شعار دین میداند (ص۹).
اقسام شرک
در ادامه نامه، نجدی شرک را به چهار قسم تقسیم میکند، که بقیه مباحث کتاب بر اساس همین چهار قسم مطرح شده و علمای مکه بر هر چهار قسم آن پاسخ دادهاند. وی شرک را به شرک اکبر و اصغر تقسیم میکند، و شرک اکبر را چهار بخش میداند (ص۱۱):
شرک در علم: یعنی اثبات مثل علم خدا برای غیرخدا (که اعتقاد به علم غیب پیامبر(ص) و اولیا (علیهم السلام) را، اگرچه با تعلیم الاهی باشد، شرک اکبر میشمارد).
شرک در تصرف: یعنی اعتقاد به تصرف غیرخدا، مثل تصرف خدا (که اعتقاد به قدرت تصرف پیامبر(ص) را شرک میداند، اگرچه شخص معتقد باشد این قدرت تصرف را خدا به او اعطا کرده باز این اعتقاد شرک اکبر است).
شرک در عبادت: یعنی تعظیم غیرخدا مثل تعظیم خدا (نجدی، دعا و طلب از پیامبر(ص) و تقبیل و تبرک و اسرج و عقب عقب برگشتن در کنار قبر و … را جزء این قسمت از شرک دانسته است).
شرک در عادات: یعنی تعظیم غیرخدا با کارهایی که خدا با آن تعظیم میشود (سوگند به غیر، نامگذاری به عبد غیر، نذر و صدقه برای غیر و … را در این بخش قرار داده است).
معیار شرک
علمای مکه در پاسخ به تقسیمات نجدی، این تقسیمها را برخلاف سخنان رسول خدا(ص) و فهم صحابه و تابعین و علمای اهل سنت دانسته و گفتهاند: شرک، اثبات شریک برای خدا در الوهیت است، یا به معنای وجوبالوجود یا به معنای اسحقاق عبادت. پس مدار شرک اعتقاد به تعدد الاه است، کمااینکه توحید، اعتقاد به وحدانیت الاه است. در ادامه به بررسی هر یک از اقسام پرداختهاند (ص۱۲).
بررسی «شرک در علم»
علمای مکه، ادعای نجدی مبنی بر شرک بودن اعتقاد به علم غیب برای پیامبر(ص) را برخلاف آیات قرآن دانسته، و گفتهاند: علم غیب در آیات قرآن از غیرخدا نفی شده است، نه اینکه اعتقاد به آن مدار شرک باشد. آنها علم غیب را به دو قسم تقسیم کردهاند؛ که علم غیب مطلق مخصوص ذات خداست، ولی علم غیب اضافی با تعلیم الاهی ممکن است برای نبی(ص) حاصل شود، چنانکه در آیه: (فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ)[۱۹] به آن تصریح شده است (ص۱۳).
در اینجا، مؤلف بحثی را درباره معنای غیب و علم غیب پیامبر(ص) از شاه عبدالعزیز آورده و بحث علم غیب را تکمیل کرده است (ص۱۳). در ادامه کتاب، بحثی را از ماوردی در اثبات علم غیب نبی(ص) و مقام شفاعت ایشان آورده است.
بررسی «شرک در تصرف»
درباره شرک در تصرف نیز، اگر اعتقاد به تصرف به نحو استقلال باشد، شرک است اما اگر اعتقاد به تصرف با اذن خدا و اعطای اوست نمیتواند شرک باشد (ص۲۱).
بررسی «شرک در عبادت»
نجدی ادعا کرده است درخواست شفاعت و دعا از پیامبر(ص) شرک اکبر است. علمای مکه در پاسخ به او و در جواز توسل به ایشان به روایت ضریر[۲۰] و روایت عثمان بنحنیف اشاره کردهاند که بعد از رحلت پیامبر(ص) و در زمان عثمان، مردی از او دعایی را برای رفع حوائج خواست. او این را آموخت که بگو: «یا محمد! انی توجهت بک الى ربی فی قضاء حاجتی هذه لتقضی لی».[۲۱] آنها معتقدند استعانت از ایشان اگر با اعتقاد به استقلال در تأثیر باشد شرک است و الا شرک نیست (ص۱۵).
شاه فضل نیز، نمونههایی از توسلات بزرگان صوفیه، و برآورده شدن حاجات آنها را برای تتمیم بحث آورده است (ص۱۶) و آیاتی را که نجدی برای نفی جواز توسل ذکر میکند، از زبان علمای مکه پاسخ میدهد که در رابطه با جواز استعانت و طلب شفاعت به عموم، به آیه (وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً)[۲۲] نیز استدلال کردهاند (ص۲۵).
انتفاع از انتساب به پیامبر(ص)
در لابهلای مباحث مربوط به توسل، نجدی ادعا کرده که نسبت داشتن با پیامبر(ص) هیچ نفعی به حال نزدیکان آن حضرت ندارد و روایاتی مانند: «فانی لا اغنی عنکم من الله شیئاً»[۲۳] را شاهد میآورد (ص۲۶). اما علمای مکه با استدلال به آیات و روایات خلاف آن را اثبات کردهاند. ایشان طبق آیات قرآن و روایات، نفع مردم نسبت به همدیگر را در قیامت به سه وجه ترسیم کردهاند: ۱٫ سلب نفع: (یَوْماً لا یَجْزِی والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَیْئاً)؛[۲۴] ۲٫ اثبات نفع فقط برای پیامبر(ص): «کل نسب و شهر ینقطع یوم القیامه الا نسبی و صهری»؛[۲۵] ۳٫ اثبات نفع برای همه مؤمنان: (وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ)[۲۶] و شفاعت شهدا و صلحا که در روایات آمده نیز از این وجه است. با این تقسیم نفع پیامبر(ص) نسبت به نزدیکان و ذریه ایشان را در قیامت، بیان داشته و با نقل روایاتی مثل: «ما بال اقوام یقولون ان رحم رسول الله صلى الله علیه و سلم لا ینفع قومه یوم القیمه بلى و الله ان رحمی موصوله فی الدنیا و الآخره»[۲۷] مطلب را تکمیل کردهاند (ص۲۶-۲۷).
بررسی «شرک در عادات»
نجدی برخی کارها را که نشان تعظیم است مخصوص خدا دانسته، انجام دادن آنها برای غیرخدا را شرک میشمارد؛ از جمله سجده و رکوع و نذر و صدقه و سوگند به غیر (ص۲۸).
علمای مکه در این زمینه، اعتقاد به الوهیت را دخیل در حکم عمل دانستهاند، و سجده را به دو قسم تقسیم میکنند: سجده عبادت و سجده تحیت. سجده عبادت، سجدهای است که همراه با اعتقاد به الوهیت مسجود باشد. اما سجده تحیت بدون این اعتقاد است که در شرایع قبلی مشروع بود، اما در شریعت ما حرام است (ولی شرک نیست) (ص۲۸).
نجدی در خصوص سجده به غیر، نسخ را مطرح کرده و آن را در ادیان گذشته جایز و در این شریعت منسوخ شمرده است، که علمای مکه در پاسخ گفتهاند: نسخ در حلال و حرام است نه در شرک و توحید. اگر کاری شرک باشد، حکمش قابل تبدیل نیست (ص۲۹). شاه فضل رسول، نیز از تفسیر شاه عبدالعزیز، مطلبی را برای تکمیل بحث ذکر کرده و سجده ملائکه بر آدم(ع) و سجده برادران یوسف(ع) را سجده تحیت دانسته است. ادامه کتاب به مباحث مربوط به ذبح و تسمیه به عبد غیر و صدقه برای غیر پرداخته است، که با استدلال به روایاتی مشروعیت نذر و صدقه برای غیر را اثبات میکنند.
شاه فضل رسول، از رساله نذور شاه رفیعالدین دهلوی،[۲۸] مطلبی را برای جواز نذر به غیر آورده و آن را به سه قسم تقسیم کرده است: ۱٫ نذر برای خداست و غیر او فقط محل مصرف است؛ ۲٫ ثواب نذر را به روح ولی هدیه میکند و از او درخواست میکند که شفیع او باشد یا او را دعا کند؛ ۳٫ با نذر برای ولی، از خدا میخواهد که به خاطر آن ولی، مشکلش را حل کند. هیچکدام از این سه نوع نذر شرک نیست و جایز است (ص۳۴). کتاب با نقل عدهای از نذورات برای صوفیه، و نقل کلامی از شیخ احمد سرهندی[۲۹] به پایان میرسد (ص۴۲).
منابع
ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، بیروت: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، الطبعه الثانیه، ۱۳۹۰٫أبو القاسم الطبرانی، سلیمان بنأحمد، المعجم الکبیر، المحقق: حمدی بنعبد المجید السلفی، القاهره: مکتبه ابن تیمیه، الطبعه الثانیه.أبی القاسم علی بنالحسن (ابن عساکر)، تاریخ مدینه دمشق، تحقیق: أبی سعید عمر بنغرامه العمری، بیروت: دار الفکر، ۱۹۹۵٫البغدادی، أبو الحسن علی بنعمر بنأحمد الدارقطنی، سنن الدارقطنی، تحقیق: شعیب الارنؤوط، حسن عبد المنعم شلبی، عبد اللطیف حرز الله، أحمد برهوم، بیروت: مؤسسه الرساله، الطبعه الأولى، ۱۴۲۴٫الترمذی (أبو عیسى)، محمد بنعیسى بنسَوْره بنموسى بنالضحاک، سنن الترمذی، المحقق: بشار عواد معروف، بیروت: دار الغرب الإسلامی، ۱۹۹۸٫الخراسانی النسائی، أبو عبد الرحمن أحمد بنشعیب بنعلی، السنن الکبرى، المحقق: حسن عبد المنعم شلبی، بیروت: مؤسسه الرساله، الطبعه الاولی، ۱۴۲۱٫الذهبی، شمس الدین، تاریخ الإسلام، تحقیق: د. عمر عبد السلام تدمرى، بیروت: دار الکتاب العربی، چاپ اول، ۱۴۰۷٫الذهبی، شمس الدین، میزان الاعتدال، تحقیق: علی محمد البجاوی، بیروت: دار المعرفه، الطبعه الاولی، ۱۳۸۲٫الشیبانی، أبو عبد الله أحمد بنمحمد بنحنبل بنهلال بنأسد، مسند الإمام أحمد بنحنبل، المحقق: شعیب الأرنؤوط، عادل مرشد، وآخرون، مؤسسه الرساله، الطبعه الاولی، ۱۴۲۱٫ الصالحی الشامی، محمد بنیوسف، سبل الهدى والرشاد فی سیره خیر العباد، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود، بیروت: دار الکتب العلمیه، الطبعه الأولى، ۱۴۱۴٫طبرانی، المعجم الصغیر، بیروت: المکتب الاسلامی. العمری، وفاء، الدهلوی و آرائه الکلامیه و الفلسفیه، قاهره: المکتبه الازهریه للتراث.عیاض الیحصبی، العلامه القاضی أبو الفضل، الشفا بتعریف حقوق المصطفى، الحاشیه: العلامه أحمد بنمحمد بنمحمد الشمنى، دار الفکر، ۱۴۰۹٫قادری، شاه فضل رسول، المعتقد المنتقد (اردو)، تعلیق: احمد رضا بریلوی، کراچی: نشر برکات المدینه. قادری، شاه فضل رسول، سیف الجبار المسلول علی اعداء الابرار، استانبول: وقف الاخلاص، ۱۴۱۲٫قادری، فضل رسول، فصل الخطاب (اردو)، تعلیق: محمد عاصم قادری، دهلی: نشر مفید الخلائق، ۱۴۳۰٫القشیری النیسابوری، أبو الحسین مسلم بنالحجاج بنمسلم، صحیح مسلم، بیروت: دار الجیل، دار الأفاق الجدیده.النیسابوری، أبو عبد الله الحاکم محمد بنعبد الله، المستدرک على الصحیحین، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیه، الطبعه الأولى، ۱۴۱۱٫الهندی (الشهیر بالمتقی الهندی)، علاء الدین علی بنحسام الدین، کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، المحقق: بکری حیانی، صفوه السقا، مؤسسه الرساله، الطبعه الخامسه، ۱۴۰۱٫
منبع: نشریه سراج منیر
پاورقی
[۱] پژوهشگر مؤسسه تحقیقاتی دارالإعلام لمدرسه اهلالبیت: و دانشپژوه سطح ۴ مؤسسه شیعهشناسی.
g.saadati110@gmail.com
[2] . قادری، شاه فضل رسول، مقدمه المعتقد المنتقد، ص۱۱٫
[۳] . همو، مقدمه فصل الخطاب، ص۲۶٫
[۴] . همو، مقدمه المعتقد المنتقد، ص۱۱٫
[۵] . همو، مقدمه المعتقد المنتقد، ص۱۲٫
[۶] . همو، مقدمه فصل الخطاب، ص۲۳٫
[۷] . در مقدمه کتاب فصل الخطاب، ص۱۹ (به زبان اردو)، تاریخ، روز جمعه هفتم محرم ۱۲۲۱ ه.ق. آمده است و این نامه به عنوان کتاب التوحید (الصغیر) محمد بنعبدالوهاب معرفی شده است.
[۸] . همو، مقدمه کتاب فصل الخطاب، ص۱۹٫
[۹] . همو، مقدمه فصل الخطاب، ص۱۷٫
[۱۰] . مجله سراج منیر، ش۷ و ۸٫
[۱۱] . یوسف (۱۲): ۱۰۶٫
[۱۲] . معنای آیه با توجه به مطلب مذکور چنین میشود: اکثر آنها (مشرکان زمان پیامبر۶) به خالقیت خدا ایمان ندارند، مگر اینکه در عین حال مشرک هستند، چون بتها را میپرستیدند.
[۱۳] . المائده (۵): ۵۵٫
[۱۴] . المدثر (۷۴): ۴۸٫
[۱۵] . التوبه (۹): ۷۴٫
[۱۶] . البغدادی، أبو الحسن علی بنعمر بنأحمد الدارقطنی، سنن دارقطنی، ج۳، ص۳۳۳، ح۲۶۹۴؛ متقی هندی، علاء الدین علی بنحسام الدین، کنز العمال، ج۵، ص۱۳۵، ح۱۲۳۷۲؛ الذهبی، شمس الدین، میزان الاعتدال، ج۴، ص۲۸۶؛ همو، تاریخ الاسلام، ج۱۱، ص۲۱۳؛ ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج۶، ص۱۸۰٫
[۱۷] . عیاض الیحصبی، العلامه القاضی أبو الفضل، الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، ج۲، ص۵۷٫
[۱۸] . البقره (۲): ۵۸٫
[۱۹] . الجن (۷۲): ۲۶-۲۷٫
[۲۰] . مرد نابینایی نزد پیامبر (ص) آمد و درخواست کرد دعایی به او بیاموزد که خدا چشمانش را به او برگرداند. پیامبر (ص) فرمودند چنین بگو: «قل اللهم إنی أسألک و أتوجه إلیک بنبیک نبی الرحمه یا محمد إنی قد توجهت بک إلى ربی اللهم شفعه فی و شفعنی فی نفسی فدعا بهذا الدعاء فقام و قد أبصر». (النیسابوری، أبو عبد الله الحاکم محمد بنعبد الله، المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۷۰۷؛ احمد بنحنبل، مسند احمد، ج۲۸، ص۴۷۸، ح۱۷۲۴۰؛ النسائی، السنن الکبری، ج۹، ص۲۴۴، ح۱۰۴۱۹؛ الترمذی (أبو عیسى)، محمد بنعیسى بنسَوْره بنموسى بنالضحاک، سنن ترمذی، ج۵، ص۴۶۱، ح۳۵۷۸٫ مع تفاوت).
[۲۱] . أبو القاسم الطبرانی، سلیمان بنأحمد، المعجم الصغیر، ج۱، ص۳۰۶؛ همو، المعجم الکبیر، ج۹، ص۳۱٫
[۲۲] . النساء (۴): ۶۴٫
[۲۳] . القشیری النیسابوری، أبو الحسین مسلم بنالحجاج بنمسلم، صحیح مسلم، ج۱، ص۱۳۳، ح۵۲۲٫
[۲۴] . لقمان (۳۱): ۳۳٫
[۲۵] . أبی القاسم علی بنالحسن (ابن عساکر)، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۹، ص۴۸۲؛ در منابع دیگر با لفظ «غیرنسبی و سببی و صهری» وارد شده است، مثل احمد بنحنبل، مسند احمد، ج۳۱، ص۲۰۷، ح۱۸۹۰۷٫
[۲۶] . الطور (۵۲): ۲۱٫
[۲۷] . النیسابوری، أبو عبد الله الحاکم محمد بنعبد الله، المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۷۴؛ الصالحی الشامی، محمد بنیوسف، سبل الهدی و الرشاد، ج۱۱، ص۳٫
[۲۸] . شاه رفیع الدین ابن شاه ولی الله الدهلوی (متوفی ۱۲۳۳ ه.ق.) که اسرار المحبه، و تکمیل الاذهان از تألیفات وی است (العمری، وفاء، الدهلوی وآرائه الکلامیه و الفلسفیه، ص۲۸).
[۲۹] . مجدد الف الثانی، شیخ احمد بنعبد الاحد فاروقی سرهندی نقشبندی (متوفی ۱۰۳۴ ه.ق.).
پاسخ دهید