مىتوان با امام رضا (علیهالسلام) که از دنیا رفته، سخن گفت و به او سلام کرد؟
مىتوان با امام رضا (علیهالسلام) که از دنیا رفته، سخن گفت و به او سلام کرد؟
از دیدگاه قرآن، مرگ فنا و نابودى نیست؛ بلکه انسان با تمام هویت و واقعیتش پس از مرگ، به حیات خود در برزخ ادامه مىدهد.
۱ – در آیات بسیارى از قرآن مجید بر پیامبران گذشته سلام داده شده، در حالى که از دنیا رفته بودند؛ «سلام على نوح فى العالمین».(۱)
۲ – درک درست حیات برزخى و آیات قرآن و روایات، به روشنى بر امکان سخن گفتن با مردگان معمولى و اینکه آنان سخن ما را مىشنوند و به ما پاسخ مىدهند، دلالت دارد. در روایات آمده است: پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله در آخرین روزهاى زندگىشان، نیمه شب همراه برخى از صحابه خود، رهسپار قبرستان بقیع شد و پس از ورود به بقیع، با آرمیدگان در آنجا چنین گفت: «سلام بر شما که در جایگاه افراد با ایمان قرار گرفتهاید! شما بر ما سبقت جستهاید و ما هم به زودى به شما مىپیوندیم».(۲)
۳ – رسول اکرمصلى الله علیه وآله مىفرماید: «وقتى کسى از کنار قبر برادر دینى خود که مىشناسد، بگذرد و بر او سلام کند، مرده سلام او را پاسخ مىدهد و او را مىشناسد و اگر از کنار قبرى بگذرد و صاحب آن را نشناسد و سلام کند، مرده سلام او را پاسخ مىدهد.» (۳)
۴ – در روایات شیعه و سنى آمده است: رسول اکرمصلى الله علیه وآله فرمود: «هیچ کسى نیست که بر من سلام کند، مگر آنکه خداوند سلام او را به روح من مىرساند و من پاسخ او را مىگویم».(۴)
۵ – از دیدگاه قرآن، مرگ به معناى نیستى و نابودى نیست؛ بلکه انسان با تمام هویتش به حیات خود ادامه مىدهد. بر این اساس سلام کردن و سخن گفتن با اولیاى الهى و معصومان والاگهر که در مرتبه اعلاى وجودى و منزلت در نزد خداوند قرار دارند، نه تنها امرى گزاف نیست؛ بلکه امرى شایسته و بجا و توصیه شده است.
بر همین اساس در اذن دخول حرم امام رضا (علیهالسلام) و سایر معصومان (علیهمالسلام) چنین مىخوانیم: «و اعلم انّ رسولک و خلفائک علیهم السلام احیاء عندک یرزقون یرون مقامى و یسمعون کلامى و یردّون سلامى؛(۵) خدایا! مىدانم که رسول و خلیفههاى تو – که سلام و درود بر آنان باد – زندهاند و نزد تو روزى مىخورند. ایستادنم را مىبینند و سخنم را مىشنوند و سلامم را جواب مىدهند…»
منبع:پرسمان
پی نوشت:
۱) صافات، آیه ۷۹.
۲) الارشاد، ج ۱، ص ۱۸۱؛ المناقب، ج ۱، ص ۲۰۱؛ سنن ترمذىج ۲، ص ۲۵۸، ح ۱۰۵۹.
۳) متقى هندى، کنز العمال، ج ۱۵، ص ۶۴۶، ح ۴۲۵۵۶؛ غزالى، احیاء العلوم، ج ۴، ص ۴۷۴.
۴) سنن ابى داود، ج ۱، ص ۴۵۳، ح ۲۰۴۱؛ مسند احمد، ج ۷، ص۵۲۷.
۵) بحارالانوار، ج۹۷، ص ۱۶۰.
پاسخ دهید