امام علی(ع) در نامه ۳۱ نهج البلاغه به فرزندش امام حسن (ع) چه سفارشهایی میفرمایند؟
امام علی(ع) در نامهای به فرزندش اما حسن مجتبی(ع)، علاوه بر بیان توحید، عظمت پروردگار، صفات الهی، هدف آفرینش، معاد و…، مهمترین نیازهای زندگی مادی و معنوی انسان را مطرح میکند. برخی از سر فصلهای مهم آن چنین است:
خودسازى با یاد خدا، ضرورت یاد مرگ، توجه به حوادث روزگار، امر به معروف و نهی از منکر، تحمل سختیها برای رسیدن به حق، صبر و استقامت، تلاش در راه کسب کمالات نفسانی جاودان، ضرورت بخشش مال و صدقه دادن، از حرص و آز برحذر بودن، شتاب در تربیت فرزند، روش تربیت فرزند، توکل، مطالعه تاریخ، معیارهاى روابط اجتماعى، تلاش در جمع آورى زاد و توشه، توجه به خویشاوندان، و… .
نامه امام علی(ع) به فرزندش اما حسن مجتبی(ع)،[۱] دریایی از معارف و آموزههای دینی و اخلاقی است. این نامه در حقیقت منشوری از بهترین دستور العملهای اعتقادی و اخلاقی است، برای تمام کسانی که دل در گرو اخلاق و معنویات دارند. امام علی(ع) در این نامه، علاوه بر بیان توحید، عظمت پروردگار، صفات الهی، هدف آفرینش، معاد و…، مهمترین نیازهای زندگی مادی و معنوی انسان را مطرح میکند. در این مجال اندک پرداختن به تمام موضوعات مطرح شده در این نامه میسر نیست؛ از اینرو برخی از سر فصلهای مهم آنرا بیان میکنیم و مشروح آنرا باید در شرحهای نهج البلاغه جستوجو کرد.
۱ – خودسازى با یاد خدا: پسرم همانا تو را به ترس از خدا سفارش مىکنم که پیوسته در فرمان او باشى، و دلت را با یاد خدا زنده کنى. فرزندم، دلت را با اندرز نیکو زنده کن؛ هواى نفس را با بىاعتنایى به حرام بمیران؛ جان را با یقین نیرومند کن، و با نور حکمت روشنایى بخش.
۲ – توجه به حوادث روزگار: از پدرى فانى؛ اعتراف دارنده به گذشت زمان؛ زندگى را پشت سر نهاده؛ مسکن گزیده در جایگاه گذشتگان، و کوچ کننده فردا، به فرزندى آرزومند بیش از توان؛ رونده راه نابود شدگان؛ در دنیا هدف بیمارىها؛ در گرو روزگار؛ در تیر رس مصائب؛ گرفتار دنیا؛ اسیر مرگ؛ هم سوگند رنجها؛ هم نشین اندوهها؛ آماج بلاها و جانشین گذشتگان.
۳ – ضرورت یاد مرگ: دلت را با یاد مرگ آرام کن؛ به نابودى از او اعتراف گیر؛ و با بررسى تحولات ناگوار دنیا به او آگاهى بخش. از دگرگونى روزگار، و زشتىهاى گردش شب و روز او را بترسان؛ تاریخ گذشتگان را بر او بنما، و آنچه که بر سر پیشینیان آمده است به یادش آور. در دیار و آثار ویران رفتگان گردش کن، و بیندیش که آنها چه کردند از کجا کوچ کرده، و در کجا فرود آمدند، از جمع دوستان جدا شده و به دیار غربت سفر کردند، گویا زمانى نمىگذرد که تو هم یکى از آنانى، پس جایگاه آینده را آباد کن؛ آخرت را به دنیا مفروش. پسرم، بدان تو براى آخرت آفریده شدى، نه دنیا، براى رفتن از دنیا، نه پایدار ماندن در آن، براى مرگ، نه زندگى جاودانه در دنیا، که هر لحظه ممکن است از دنیا کوچ کنى، و به آخرت در آیى. و تو شکار مرگى هستى که فرار کننده آن نجاتى ندارد، و هر که را بجوید به آن مىرسد، و سرانجام او را مىگیرد. پس، پسرم فراوان بیاد مرگ باش، و به یاد آنچه که به سوى آن میروى، و پس از مرگ در آن قرار مىگیرى. تا هنگام ملاقات با مرگ از هر نظر آماده باش، نیروى خود را افزون، و کمر همّت را بسته نگهدار که ناگهان نیاید و تو را مغلوب سازد. مبادا دلبستگى فراوان دنیا پرستان، و تهاجم حریصانه آنان به دنیا، تو را مغرور کند؛ چرا که خداوند تو را از حالات دنیا آگاه کرده، و دنیا نیز از وضع خود تو را خبر داده، و از زشتىهاى روزگار پرده برداشته است.
۴ – امر به معروف و نهی از منکر: به نیکىها امر کن و خود نیکوکار باش، و با دست و زبان بدیها را انکار کن، و بکوش تا از بدکاران دور باشى.
۵ – توکل: در تمام کارها خود را به خدا واگذار که به پناهگاه مطمئن و نیرومندى رسیدهاى.
۶ – تحمل سختیها برای رسیدن به حق: و برای حق هر کجا که باشد سختیها را تحمل کن.
۷ – صبر و استقامت: و خود را بردبارانه بر ناملایمات عادت ده، نیکو صفتی است شکیبایی در راه حق.
۸ – تلاش در راه کسب کمالات نفسانی جاودان: بدانکه راهی که در پیش رو داری بسیار دور و بسی سهمگین، و تو در آنرا از نیکخواهی و توشه برداری به مقداری که تو را با سبکبار به سرمنزل برساند بینیاز نیستی. هرگز مباد که بیش از توان، شانه زیر بار دهی که سنگینیاش وبالت خواهد بود…. اینرا نیز بدان که در آن راه گردنههای نفسگیری در پیش است که هر کس سبکبارتر باشد، شادمانتر از کسی است که زیر بار گران است.
۹ – ضرورت بخشش مال و صدقه دادن: باری درخواست کسی را که در روزگار توانگریت از تو وام میخواهد تا به هنگام تنگدستی آنرا بپردازد، مغتنم بشمار.
۱۰ – از حرص و آز برحذر بودن: بپرهیز از آنکه مرکب طمع ورزى تو را به سوى هلاکت به پیش راند.
۱۱ – کظم غیظ: خشمت را آهسته آهسته فروخور؛ زیرا من نوشیدنیای شیرینتر و گواراتر از آن ندیدهام، در باره کسی که با تو به خشم و درشتی برخورد کند، نرم باش؛ زیرا دیری نخواهد گذشت که او نیز با تو نرم خواهد شد.
۱۲ – شتاب در تربیت فرزند: پسرم هنگامى که دیدم سالیانى از من گذشت، و توانایىام رو به کاستى رفت، به نوشتن وصیّت براى تو شتاب کردم، و ارزشهاى اخلاقى را براى تو بر شمردم، پیش از آنکه أجل فرا رسد، و رازهاى درونم را به تو منتقل نکرده باشم، و در نظرم کاهشى پدید آید، چنانکه در جسمم پدید آمد، و پیش از آنکه خواهشها و دگرگونىهاى دنیا به تو هجوم آورند، و پذیرش و اطاعت مشکل گردد؛ زیرا قلب نوجوان چونان زمین کاشته نشده، آماده پذیرش هر بذرى است که در آن پاشیده شود. پس در تربیت تو شتاب کردم، پیش از آنکه دلت سخت شود، و عقل تو به چیز دیگرى مشغول گردد، تا به استقبال کارهایى بروى که صاحبان تجربه، زحمت آزمون آنرا کشیدهاند، و تو را از تلاش و یافتن بىنیاز ساختهاند، و آنچه از تجربیّات آنها نصیب ما شد، به تو هم رسیده، و برخى از تجربیّاتى که بر ما پنهان مانده بود براى شما روشن گردد.
۱۳ – روش تربیت فرزند: پس در آغاز تربیت، تصمیم گرفتم تا کتاب خداى توانا و بزرگ را همراه با تفسیر آیات، به تو بیاموزم، و شریعت اسلام و احکام آن از حلال و حرام، به تو تعلیم دهم و به چیز دیگرى نپردازم.
۱۴ – مطالعه تاریخ: پسرم درست است که من به اندازه پیشینیان عمر نکردهام، امّا در کردار آنها نظر افکندم، و در اخبارشان اندیشیدم، و در آثارشان سیر کردم تا آنجا که گویا یکى از آنان شدهام، بلکه با مطالعه تاریخ آنان، گویا از اوّل تا پایان عمرشان با آنان بودهام، پس قسمتهاى روشن و شیرین زندگى آنان را از دوران تیرگى شناختم، و زندگانى سودمند آنان را با دوران زیانبارش شناسایى کردم، سپس از هر چیزى مهم و ارزشمند آنرا، و از هر حادثهاى، زیبا و شیرین آنرا براى تو برگزیدم… در دیار و آثار ویران رفتگان گردش کن، و بیندیش که آنها چه کردند از کجا کوچ کرده، و در کجا فرود آمدند از جمع دوستان جدا شده و به دیار غربت سفر کردند، گویا زمانى نمىگذرد که تو هم یکى از آنانى، پس جایگاه آینده را آباد کن؛ آخرت را به دنیا مفروش.
۱۵ – توجه به معنویّات: پسرم در وصیّت من درست بیندیش، بدان که در اختیار دارنده مرگ همان است که زندگى در دست او، و پدید آورنده موجودات است، همو مىمیراند، و نابود کننده همان است که دوباره زنده مىکند، و آنکه بیمار مىکند شفا نیز مىدهد، بدانکه دنیا جاودانه نیست، و آنگونه که خدا خواسته است برقرار است … پس به قدرتى پناه بر که تو را آفریده، روزى داده، و اعتدال در اندام تو آورده است، بندگى تو فقط براى او باشد، و تنها اشتیاق او را داشته باش، و تنها از او بترس.
۱۶ – آخرت گرایى: اى پسرم من تو را از دنیا و تحوّلات گوناگونش، و نابودى و دست به دست گردیدنش آگاه کردم، و از آخرت و آنچه براى انسانها در آنجا فراهم است اطّلاع دادم، و براى هر دو مثالها زدم، تا پند پذیرى، و راه و رسم زندگى بیاموزى، همانا داستان آن کس که دنیا را آزمود، چونان مسافرانى است که در سر منزلى بى آب و علف و دشوار اقامت دارند و قصد کوچ کردن به سرزمینى را دارند که در آنجا آسایش و رفاه فراهم است. پس مشکلات راه را تحمّل مىکنند، و جدایى دوستان را مىپذیرند، و سختى سفر، و ناگوارى غذا را با جان و دل قبول مىکنند، تا به جایگاه وسیع، و منزلگاه أمن، با آرامش قدم بگذارند، و از تمام سختىهاى طول سفر احساس ناراحتى ندارند، و هزینههاى مصرف شده را غرامت نمىشمارند، و هیچ چیز براى آنان دوست داشتنى نیست، جز آنکه به منزل أمن، و محل آرامش برسند.
۱۷ – معیارهاى روابط اجتماعى: اى پسرم نفس خود را میزان میان خود و دیگران قرار ده، پس آنچه را که براى خود دوست دارى براى دیگران نیز دوست بدار، و آنچه را که براى خود نمىپسندى، براى دیگران مپسند، ستم روا مدار، آنگونه که دوست ندارى به تو ستم شود، نیکوکار باش، آنگونه که دوست دارى به تو نیکى کنند، و آنچه را که براى دیگران زشت مىدارى براى خود نیز زشت بشمار، و چیزى را براى مردم رضایت ده که براى خود مىپسندى، آنچه نمىدانى نگو، گر چه آنچه را مىدانى اندک است، آنچه را دوست ندارى به تو نسبت دهند، در باره دیگران مگو، بدانکه خود بزرگ بینى و غرور، مخالف راستى، و آفت عقل است.
۱۸ – تلاش در جمع آورى زاد و توشه: بدان راهى پر مشقّت و بس طولانى در پیش روى دارى، و در این راه بدون کوشش بایسته، و تلاش فراوان، و اندازه گیرى زاد و توشه، و سبک کردن بار گناه، موفّق نخواهى بود، بیش از تحمّل خود بار مسئولیّتها بر دوش منه، که سنگینى آن براى تو عذاب آور است. اگر مستمندى را دیدى که توشهات را تا قیامت مىبرد، و فردا که به آن نیاز دارى به تو باز مىگرداند، کمک او را غنیمت بشمار، و زاد و توشه را بر دوش او بگذار، و اگر قدرت مالى دارى بیشتر انفاق کن، و همراه او بفرست؛ زیرا ممکن است روزى در رستاخیز در جستوجوى چنین فردى باشى و او را نیابى … بدانکه در پیش روى تو، گردنههاى صعب العبورى وجود دارد که حال سبکباران به مراتب بهتر از سنگین باران است، و آنکه کند رود حالش بدتر از شتاب گیرنده مىباشد، و سرانجام حرکت، بهشت و یا دوزخ خواهد بود، پس براى خویش قبل از رسیدن به آخرت وسائلى مهیّا ساز، و جایگاه خود را پیش از آمدنت آماده کن؛ زیرا پس از مرگ، عذرى پذیرفته نمىشود، و راه باز گشتى وجود ندارد.
۱۹ – توبه: و در صورت ارتکاب گناه در توبه را مسدود نکرده است؛ در کیفر تو شتاب نداشته، و در توبه و بازگشت، بر تو عیب نگرفته است، در آنجا که رسوایى سزاوار تو است، رسوا نساخته، و براى بازگشت به خویش شرایط سنگینى مطرح نکرده است، در گناهان تو را به محاکمه نکشیده، و از رحمت خویش نا امیدت نکرده، بلکه بازگشت تو را از گناهان، نیکى شمرده است. هر گناه تو را یکى، و هر نیکى تو را ده به حساب آورده، و راه بازگشت و توبه را به روى تو گشوده است. … پس از مرگ بترس، نکند زمانى سراغ تو را گیرد که در حال گناه یا در انتظار توبه کردن باشى و مرگ مهلت ندهد و بین تو و توبه فاصله اندازد که در این حال خود را تباه کردهاى.
۲۰ – توجه به دعا: و از گنجینههاى رحمت او چیزهایى را درخواست کن که جز او کسى نمىتواند عطا کند. هر گاه او را بخوانى، ندایت را مىشنود، و چون با او راز دلگویى راز تو را مىداند، پس حاجت خود را با او بگوى، و آنچه در دل دارى نزد او باز گوى، غم و اندوه خود را در پیشگاه او مطرح کن، تا غمهاى تو را بر طرف کند و در مشکلات تو را یارى رساند؛ مانند عمر بیشتر، تندرستى بدن، و گشایش در روزى. سپس خداوند کلیدهاى گنجینههاى خود را در دست تو قرار داده که به تو اجازه دعا کردن داد، پس هر گاه اراده کردى مىتوانى با دعا، درهاى نعمت خدا را بگشایى، تا باران رحمت الهى بر تو ببارد. هرگز از تأخیر اجابت دعا نا امید مباش؛ زیرا بخشش الهى باندازه نیّت است، گاه، در اجابت دعا تأخیر مىشود تا پاداش درخواست کننده بیشتر و جزاى آرزومند کاملتر شود، گاهى درخواست مىکنى امّا پاسخ داده نمىشود؛ زیرا بهتر از آنچه خواستى به زودى یا در وقت مشخّص، به تو خواهد بخشید، یا به جهت اعطای بهتر از آنچه خواستى، دعا به اجابت نمىرسد؛ زیرا چه بسا خواستههایى دارى که اگر داده شود مایه هلاکت دین تو خواهد بود، پس خواستههاى تو به گونهاى باشد که جمال و زیبایى تو را تأمین، و رنج و سختى را از تو دور کند. پس نه مال دنیا براى تو پایدار، و نه تو براى مال دنیا باقى خواهى ماند.
۲۱ – شناخت دنیا پرستان: همانا دنیا پرستان چونان سگهاى درنده، عو عو کنان، براى دریدن صید در شتابند، برخى به برخى دیگر هجوم آورند، و نیرومندشان، ناتوان را مىخورد، و بزرگترها کوچکترها را. و یا چونان شترانى هستند که برخى از آنها پاى بسته، و برخى دیگر در بیابان رها شده که راه گم کرده و در جادّههاى نامعلومى در حرکتاند، و در وادى پر از آفتها، و در شنزارى که حرکت با کندى صورت مىگیرد گرفتارند، نه چوپانى دارند که به کارشان برسد، و نه چرانندهاى که به چراگاهشان ببرد. دنیا آنها را به راه کورى کشاند. و دیدگانشان را از چراغ هدایت بپوشاند، در بیراهه سرگردان، و در نعمتها غرق شدهاند. داستان دنیا پرستان همانند گروهى است که از جایگاهى پر از نعمتها مىخواهند به سرزمین خشک و بى آب و علف کوچ کنند، پس در نظر آنان چیزى ناراحت کنندهتر از این نیست که از جایگاه خود جدا مىشوند، و ناراحتىها را باید تحمّل کنند.
۲۲ – واقع نگرى در زندگى: به یقین بدان که تو به همه آرزوهاى خود نخواهى رسید، و تا زمان مرگ بیشتر زندگى نخواهى کرد، و بر راه کسى مىروى که پیش از تو مىرفت، پس در به دست آوردن دنیا آرام باش، و در مصرف آنچه به دست آوردى نیکو عمل کن؛ زیرا چه بسا تلاش بىاندازه براى دنیا که به تاراج رفتن اموال کشانده شد. پس هر تلاشگرى به روزى دلخواه نخواهد رسید، و هر مدارا کنندهاى محروم نخواهد شد. نفس خود را از هر گونه پستى باز دار، هر چند تو را به اهدافت رساند؛ زیرا نمىتوانى به اندازه آبرویى که از دست مىدهى بهایى به دست آورى. برده دیگرى مباش که خدا تو را آزاد آفرید، آن نیک که جز با شر به دست نیاید نیکى نیست، و آن راحتى که با سختىهاى فراوان به دست آید، آسایش نخواهد بود. … اگر توانستى که بین تو و خدا صاحب نعمتى قرار نگیرد، چنین باش؛ زیرا تو، روزى خود را دریافت مىکنى، و سهم خود بر مىدارى، و مقدار اندکى که از طرف خداى سبحان به دست مىآورى، بزرگ و گرامىتر از (مال) فراوانى است که از دست بندگان دریافت مىدارى، اگرچه همه از طرف خدا است. … شغل همراه با پاکدامنى، بهتر از ثروت فراوانى است که با گناهان به دست آید.
۲۳ – حقوق دوستان: چون برادرت از تو جدا گردد، تو پیوند دوستى را بر قرار کن، اگر روى برگرداند تو مهربانى کن، و چون بخل ورزد تو بخشنده باش، هنگامى که دورى مىگزیند تو نزدیک شو، و چون سخت مىگیرد تو آسان گیر، و به هنگام گناهش عذر او بپذیر، چنانکه گویا بنده او مىباشى، و او صاحب نعمت تو است. دوست آن است که در نهان آیین دوستى را رعایت کند.
۲۴ – ارزشهاى اخلاقى: پسرم بدانکه روزى دو قسم است؛ یکى آنکه تو آنرا مىجویى، و دیگر آنکه او تو را مىجوید، و اگر تو به سوى آن نروى، خود به سوى تو خواهد آمد، چه زشت است فروتنى به هنگام نیاز، و ستمکارى به هنگام بىنیازى؛ همانا سهم تو از دنیا آن اندازه خواهد بود که با آن سراى آخرت را اصلاح کنى، اگر براى چیزى که از دست دادى ناراحت نشوى. از سخنان بىارزش و خنده آور بپرهیز، اگر چه آنرا از دیگرى نقل کرده باشى.
۲۵ – تمسک به ریسمان الهی: استوارترین وسیلهاى که میتوانى به آن چنگ زنى، رشتهاى است که بین تو و خداى تو قرار دارد.
۲۶ – توجه به خویشاوندان: خویشاوندانت را گرامى دار؛ زیرا آنها پر و بال تو هستند که با آن پرواز مىکنى، و ریشه تو هستند که به آنها باز مىگردى، و دست نیرومند تو مىباشند که با آن حمله مىکنى.[۲]
منبع: اسلام کوئست
پی نوشت ها
[۱]. البته، ابن میثم بحرانی از جعفر ابن بابویه نقل میکند که این نامه خطاب به محمد بن حنفیه است.
[۲]. برای آشنایی بیشتر با مسائل و موضوعات مطرح شده در نامه ۳۱ امام علی(ع) میتوانید به شرحهای نهج البلاغه؛ مانند شرح نهج البلاغه ابن میثم بحرانی، ترجمه، عطایی، محمد رضا، روحانی، حبیب، ج ۷، ص ۲۰۸- ۳۱۲، مراجعه نمایید
پاسخ دهید