مؤمنانی که دعوت پیامبران الهی را اجابت کرده، در راه انجام وظیفه دینی در برابر مشکلات و سختی‌ها استقامت نموده و صبر پیشه کرده، و با کفر و شرک مبارزه نموده‌اند، خداوند در برابر این ایمان و مجاهدت آنها، بهشت و سکونت در جوار رحمت کبریایى را براى آنان مقرر فرموده، و در همین راستا چنین می‌فرماید: «مُتَّکِئِینَ فِیها عَلَى الْأَرائِکِ لا یَرَوْنَ فِیها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِیراً»؛[۱] در آن‌جا(بهشت) بر تخت‌ها تکیه زده‌‏اند، هیچ گرما و سرمایى را احساس نمی‌کنند.
تکیه کردن بر تخت‌ها اشاره به آرامش و راحتى کامل آنها است؛ چرا که انسان معمولاً در حال آرامش در چنین حالتى به سر می‌‏برد. «لا یَرَوْنَ فِیها شَمْساً» نیز اشاره به معتدل بودن هواى بهشت دارد؛ یعنی ایمن از حرارت خورشید خواهند بود. البته این به تنهایی بدان معنا نیست که خورشید و ماه در آن‌جا وجود نداشته باشد، بلکه با وجود سایه‌‏هاى درختان بهشتى تابش ناراحت کننده خورشید وجود ندارد.[۲]
البته برخی معتقدند که در بهشت نیازی به نور خورشید و ماه نیست؛ به دلیل آن‌که بهشت بدون خورشید و ماه روشن بوده، و روشنایی‌اش به نور پروردگار است.[۳]
«زمهریر» از ماده «زمهر» به معناى شدت سرما است،[۴] از مقابله شمس به دست می‌آید که زمهریر به معناى سرما است؛ یعنى بهشتیان حرارت آفتاب و شدت سرما را احساس نمی‌کنند.
البته مفسران قرآن در معنای زمهریر اختلاف نظر دارند.
برخی معتقدند با توجه به مقابله «شمس» منظور از «زمهریر» در این‌جا مهتاب است. بنابر این تأویل جمله «لا یَرَوْنَ فِیها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِیراً»، در حقیقت چنین است: «لا یرون فیها شمساً و لا قمراً».[۵]
بعضی می‌گویند: زمهریر چیزی شبیه برف ریز مثل سر سوزن و در نهایت سردی است.[۶]
گفتنی است که در ذیل آیه فوق در تفاسیر روایتی نقل شده است که در جهنم نقطه‌‏اى وجود دارد که از شدت سرما اعضاى بدن از هم متلاشى می‌شود.[۷]
اگر این روایت را بپذیریم، زمهریر که سرمای شدید است، می‌تواند مانند گرما و آتش وسیله عذاب برای گناه‌کاران باشد؛ یعنی همان‌گونه که گرمای زیاد باعث عذاب است، سرمای زیاد نیز این‌گونه است.

 


پی نوشت:

[۱]. انسان، ۱۳٫

[۲]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تفسیر نمونه، ج ‏۲۵، ص ۳۶۳، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.

[۳]. مظهری، محمد ثناءالله، التفسیر المظهری، تحقیق، تونسی، غلام نبی، ج ‏۱۰، ص ۱۵۷، پاکستان، مکتبه رشدیه، ۱۴۱۲ق.

[۴]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۴، ص ۳۳۰، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.

[۵]. ر. ک: اندلسی، ابو حیان محمد بن یوسف، البحر المحیط فی التفسیر، تحقیق، محمد جمیل، صدقی، ج ۱۹، ۳۶۲، بیروت، دار الفکر، ۱۴۲۰ق؛ ‏ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، زاد المسیر فی علم التفسیر، تحقیق، المهدی‏، عبدالرزاق، ج ۴، ص ۳۷۸، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.

[۶]. ر. ک: قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج ۲۰، ص ۱۳۸، تهران، ناصر خسرو، چاپ اول، ۱۳۶۴ش. رشیدالدین میبدی، احمد بن ابی سعد، کشف الأسرار و عده الأبرار، تحقیق، حکمت‏، علی اصغر، ج ۱۰، ص ۳۲۲، تهران، امیر کبیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.

[۷]. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج ۶، ص ۳۰۰، قم، کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.