سخن جندب در مجلس ابن زیاد ۱
به روایت ابن نما
ابن نما گوید:
ابن زیاد، جندب بن عبدالله ازدی را که پیرمردی بود فرا خواند و گفت: ای دشمن خدا مگر تو از اصحاب علی (ع) نبودی؟ گفت: چرا، پوزش هم نمیخواهم. گفت: تصمیم دارم با ریختن خونت به خدا تقرّب بجویم. گفت: خون من تو را به خدا نزدیک نمیکند بلکه دور میسازد. گفت: پیرمردی است بیخرد، رهایش کرد.
قال ابن نما:
ثُمَّ دَعَا بِجُنْدَبِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَزْدِیِّ وَ کَانَ شَیْخاً فَقَالَ: یَا عَدُوَّ اللَّهِ أَ لَسْتَ صَاحِبَ أَبِی تُرَابٍ؟ قَالَ: بَلَى لَا أَعْتَذِرُ مِنْهُ. قَالَ: مَا أَرَانِی إِلَّا مُتَقَرِّباً إِلَى اللَّهِ بِدَمِکَ قَالَ: إِذَنْ لَا یُقَرِّبُکَ اللَّهُ مِنْهُ بَلْ یُبَاعِدُکَ قَالَ: شَیْخٌ قَدْ ذَهَبَ عَقْلُهُ وَ خَلَّى سَبِیلَهُ.[۱]
[۱]– مثیر الاحزان: ۹۴، عنه البحار ۴۵: ۱۲۱٫
پاسخ دهید