«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنَا حَبِیبِنَا شَفِیعِ ذُنُوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّد وَ آلِهِ الْمَعْصُومِین سِیَّمَا الْحُجَّه بَقِیَّه اللَّهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا لِتُرَابِ مَقَدَمَهُ الْفِدَاء وَ اللَّعْنُّ عَلِی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

مقدّمه

«وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ * وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ * الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَهٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ * أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَهٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ».[۱]

این چند آیه هم آیه‌ی عرفان است، آیات معرفت است، هم آیات عشق و عاشقی است، هم آیات شناخت تکیه‌گاه‌ها و پناهگاه‌های زندگی است و هم توجّه دادن به واقعیّت زندگی این عالم که زندگی دارای فراز و نشیب‌ها و مشکلات است و در یک جمله این زندگی آزمون است، این‌جا محلّ امتحان است و امتحان هم سختی‌ها دارد و حوزه‌ی امتحان و جبهه‌ی امتحان به وسعت همه‌ی زندگی است و خدای متعال همه جور بنده‌ی خود را امتحان می‌کند و این امتحانات مقدّمه‌ی عنایات خاصّ خدا است. خدا نیاز به امتحان ندارد، ولی می‌خواهد مدال بدهد.

سوره‌ی مبارکه‌ی تبارک را بخوانید، خصوصاً شب جمعه که خدای متعال فلسفه‌ی خلقت را تحقّق امتحان و آزمایش معرّفی کرده است و تحقّق امتحان و آزمایش برای این است که معلوم شود چه کسانی رکورددار هستند و چه کسانی مدال می‌آورند، چه کسانی ممتاز هستند. امتحان نیامده همه مدّعی هستند، امّا وقتی در گود رفت معلوم می‌شود که چه کسی قدرت دارد، چه کسی مدال می‌آورد و چه کسی با سرافکندگی بیرون می‌آید.

اساس خلقت برای چیست؟

«خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاهَ لِیَبْلُوَکُم‏»[۲] این یک قانون است. خدا خالق است، موت هم مخلوق است، حیات هم مخلوق است. مرگ نیستی نیست. نیستی که خالق نمی‌خواهد. مرگ یک حقیقت است، یک واقعیّت است، یک بلوغ است. یک انتقال است، مرگ رسیدن به مقصد است. مرگ لقاء الله است. خدا آفریده است، مرگ حقیقتی است که خدا باید به آن علاقه داشته باشد. هر کسی طالب کمال است کمال او با مرگ رقم می‌خورد. میوه تا نرسیده است نمی‌افتد، وقتی رسید می‌افتد. مرگ نشان می‌دهد که میوه‌ی وجود انسان رسیده است. حالا بعضی میوه‌ها فاسد می‌شوند و می‌افتند که دیگر به درد هم نمی‌خورد. این‌ها در آشغال می‌اندازند. آدم‌هایی که بد زندگی کردند موقع مردن مانند میوه‌ی فاسد هستند و زباله دان عالم آفرینش هم جهنّم است. آن‌جا می‌اندازند و می‌سوزانند، امّا کسانی که درست زندگی کردند شیرین شده‌اند، این‌ها میوه‌های شیرینی هستند که در بهشت قرار می‌گیرند و آن‌جا ذوب در ذات ربوبی و در جمال و جلال الهی مظهریّت پیدا می‌کنند. ظهور حق در آیینه‌ی وجود بنده خواهد بود. این یک قانون است که خدا مرگ را به عنوان یک مخلوق معرّفی می‌کند، کما این‌که زندگی یک مخلوق است. خلقت خدا و همه‌ی کارهای خدا هدفدار است. چون خدا حکیم است کار بی‌هدف ندارد. حالا هدف از این خلقت مرگ و زندگی چیست؟ می‌فرماید: «لِیَبْلُوَکُم»؛ «ل» نتیجه است. برای این است که شما را امتحان کنیم. امتحان برای چیست؟ «أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» در امتحان اگر قبولی است مردودی هم است، ولی خدا این‌قدر مهربان و بزرگ است می‌گوید اساس خلقت برای رشد و کمال است. آن ریزش‌ها طبیعی است، ریزش‌ها را نباید خیلی بزرگ کرد. باید رویش‌ها را… این عظمت بعد از ۴۰ سال دانشگاه‌های ما محلّ برگزاری عزای سالار شهیدان است و کلاس آموزش اهداف عاشورا و تببین معارف حقّه‌ی قرآنی است و دلیل بر رشد انقلاب ما است. این‌جا که بحمدلله سال‌ها است که عزیزان ما از تشکّل‌های مختلف رونق بازار حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام هستند، ولی هر سال یک قدم جلو هستیم.

جوانان حسینیِ جامعه

این‌که امسال و مدّتی است علاوه بر دانشجویان عزیز پرشور و باشعور و عاشق اهل بیت عصمت و طهارت که وارد گود شدند، سیاه پوشی و پرچم داری و کفن پوشی و اعلان انتظار برای خون خواهی حضرت سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین علیه السّلام است، امّا هیئت علمی هم کنار دانشجویان ما آمدند و این پرچم را واقعاً به دوش کشیدند و بار اداره‌ی این محفل نورانی را به دوش کشیدند و سهیم هستند و این برای ما افتخار است که ۴۰ سال دشمن یاوه گفته است و خواسته است که ما را بی‌دین معرّفی کند. حالا گاهی چند تا زن موهای خود را بیرون می‌گذارند یا رعایت نمی‌کنند، این‌ها (دشمنان) دل به آن خوش می‌کنند و خبر از رشد کیفی و کمّی ندارند. بنده هفته‌ی پیش مهمان دانشگاه شریف بودم، جلسه‌ی اساتید و هیئت علمی بود، ما شاءالله هیئت علمی جوان که آن‌قدر آدم در میان این‌ها احساس نورانیّت و اخلاص می‌کرد و به خود می‌بالید.

این رویش خون شهیدان و استمرار انقلاب ما است. همین جوان‌های ما که امروز دارند کلاس امام حسین را تشکیل می‌دهند و آموزگار این کلاس سالار شهیدان است، بخشی از این‌ها مشتری‌های دفاع از حریم حرم هستند و هر جا داد مظلومی بلند شود این‌ها سینه سپر می‌کنند و آمادگی دارند جان خود را به حکم قرآن با خدا معامله کنند و تا این روحیه‌ی عاشورایی و حسینی و ایثار و شهادت طلبی است… امام راحل عارف بود و چشم او باز بود، امام راحل حکیم بود. هم در مسائل عقلی صاحب نظر و مجتهد بود و هم در مسائل نقلی. هم اهل سیر و سلوک بود، اهل تحجّد بود، اهل اشک سحر بود. خدای متعال چشمه‌های حکمت را از دل آن مرد بزرگ جاری کرده بود. لذا سخن او، سخن خودش نبود. بلندگوی خدا بود، حرف اهل بیت به زبان او می‌آمد، حرف خدا به زبان او می‌آمد. این کلمه‌ی قصار حضرت امام رحمت الله علیه که می‌فرمایند: «ملّتی که شهادت دارد اسارت ندارد» را در جای جای مملکت خود می‌بینیم.

ما در مسئله‌ی بنیاد بین المللی غدیر در برخی از شهرها و استان‌ها دانشگاه‌ها پیشگام هستند. همایش برگزار می‌کنند و مقالات فراوانی در این زمینه ارائه می‌کنند، پایان نامه‌ها به نام امیر المؤمنین علیه السّلام می‌نویسند و این سفره رو به توسعه است. «یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ»[۳] این‌ها می‌خواهند با تبلیغات خود، «بِأَفْواهِهِمْ» یعنی با سخنان خود، با سخن پراکنی و یاوه پراکنی و جوسازی و جنگ روانی می‌خواهند ما را کم‌رنگ کنند و بگویند جامعه بی‌دین شده است، همه‌ی مسئولین فاسق شدند. خبر ندارند خدای متعال حجّت خود را در میان اقشار مختلف دارد و این سیاه پوشان دانشگاهی ما که با مردم هم پیمان هستند و همه یک حرف می‌زنند. سابقاً دانشگاه از مردم جدا بود، سابقاً ارتباطی بین علم و دین به معنی شایع خود گسسته شده بود، ولی امروز دانشگاه‌های ما هم محیط دین است و هم محیط علم است. دانشگاه ما هم محیط دانش است و هم مردمی هستند. در مسجد دانشگاه به روی مردم باز است و در طول سال این ارتباط حسینی و قرآنی به طور مکرّر بین دانشگاه و مردم برگزار می‌شود. این‌ها نشانه‌ی بقای انقلاب است، نشانه‌ی رشد معنویّت است و نشانه‌ی یأس کفّار و یاوه‌گویی آن‌ها است.

این درخت ریشه‌دار است، «أَصْلُها ثابِتٌ»[۴] ریشه‌ی آن محکم است «وَ فَرْعُها فِی السَّماءُ» و تنه‌ی آن استوار است و شاخه‌های آن سر از عرش در آورده است و میوه‌های آن جوان‌های متدیّن ما و جوان‌های نخبه‌ی ما و جوان‌های مجاهد ما، جوان‌های با معنویّت ما و جوان‌های دلداده به عاشورا و کربلا و جبهه و ایثار و نثار ما هستند.

لذا سیر این آیات مبارکاتی که می‌خوانیم یک سیر معنوی است که از باطن به ظاهر عبور می‌کند، اوّل نکته‌ی دل را مطرح می‌کند. «فَاذْکُرُونی»[۵] ذکر یک عمل قلبی است، ذکر به معنی یاد است. شما را در یک روزگاری… (روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم) ما با خدای خود یک سابقه داریم. خدا ما را به یک سفری فرستاده است که باز به سوی او برمی‌گردیم. در این آیه‌ی کریمه‌ی «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ * الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَهٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»[۶] ما پیش خدا بودیم، خدا ما را به یک سفری برای امتحان فرستاده است. این‌جا یک دوره‌ی آموزشی است، دوره‌‌ی تربیتی است، خدا فرستاده است. ما خام بودیم، اگر نعمتی به دست ما می‌آمد نمی‌توانستیم نگه داریم. پدر ما (حضرت آدم) یک تجربه است. خدای متعال آدم را در بهشت خلق کرد و فرمود: «اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّهَ وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما»[۷] اوّلین کاری که خدا کرد این بود که به او همسر داد، هر کسی دارای همسر است مسکن می‌خواهد. خدای متعال مسکن او را بهشت قرار داد، «اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّهَ».

بحث ازدواج جوانان

یکی از مشکلات ما این دیر ازدواج کردن است. این هم از نظر اخلاقی درست نیست، هم از نظر اجتماعی و هم از نظر آثار که آثار خوبی ندارد. ازدواج ایمان جوان‌ها را بیمه می‌کند. فرمود: «مَنْ تَزَوَّجَ أَحْرَزَ نِصْفَ دِینِه‏»[۸] دو ثلث دین انسان با ازدواج در حصن قرار می‌گیرد، در دژ قرار می‌گیرد. این مسئله‌ی غریزه تنها مسئله‌ی شهوت جنسی نیست، عوارض فراوانی دارد. این مشکل امنیّتی برای انسان ایجاد می‌کند. نظام خانواده به هم می‌ریزد، نسل از بین می‌رود. وقتی جوان دیر ازدواج می‌کند و در جامعه همه به هر فسادی دسترسی دارد انگیزه‌ی او برای تشکیل خانواده و تولید مثل کم می‌شود و ما آرام آرام با نابودی نسل و کاهش نسل مواجه می‌شویم. کاهش نسل مساوی با کاهش تولید است. کاهش نفس مساوی با ضعف در مواجه با قدرت‌ها و ضعف دفاعی و ضعف تجهیزاتی است. خدای متعال تولید را دوست دارد، چون خود خدا «وَ والِدٍ وَ ما وَلَد»[۹] خدا می‌توانست به ابراهیم و اسماعیل قسم بخورد، ولی قضیّه‌ی تولید مسئله است. «وَ والِدٍ» قسم به کسی که تولید مثل می‌کند و به تولید او قسم. این تقدیس و تکثیر اولاد است.

«اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّه» یکی از مصائب این است که چون مسکن تأمین نیست جوان‌ها وحشت دارند و این کم کاری وزارت مسکن یا (چوب لای چرخ گذاشتن آن‌ها) یا بی‌توجّهی به جامعه و این قضیّه در مسئله‌ی تشکیل خانواده، در مسئله‌ی صیانت از نوامیس جامعه، در مسئله‌ی تولید مثل و تکثیر نسل اثر دارد. تا مسکن تأمین نشود بخشی از جامعه گرفتار خلأ است، گرفتاری بی‌قراری است، گرفتار مشکل عصبی است. آدم که یک جای مشخّصی ندارد، هر سال اثاث کشی می‌کند مشکلات عدیده‌ای برای تحصیلات بچّه‌ها و آرامش پدر و مادر به وجود می‌آید. لذا قرآن کریم وقتی که حضرت آدم و همسر او را آفرید فرمود: «اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّهَ» همین که دست همسر تو را در دست تو قرار دادم مسکن تو هم آماده است. مسکن تو هم بهشت است، امّا این مرد بزرگ که صفیّ خدا بود، ولیّ خدا بود، معلَّم پروردگار یا ودیعه‌ی اسماء الله بود، توانست بهشت را نگه دارد؟ نتوانست بهشت را نگه دارد. چرا؟ چون زحمت نکشیده بود، شهید نداده بود، خون جگر نخورده بود، داغ ندیده بود، جانباز نداده بود. نتوانست نگه دارد. انقلاب ما ماندگار است، زیرا هزاران شهید خون خود را به پای انقلاب ریختند، به پای شجره‌ی ولایت و نیابت حضرت حجّت ریختند. این طوفان‌ها به صورت امواج و طوفانی می‌آید و می‌رود. «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ»[۱۰] قرآن کریم می‌گوید آن کفی که روی آب را می‌پوشاند با یک بادی آمده است و با یک بادی می‌رود، امّا زیر او که این (کف) پوشش آن شده است آب است. «ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ».

نیاز جامعه به دین

آن چیزی که برای جامعه مفید است (دین است). مردم به دین نیاز دارند، دین از آب ضروری‌تر است، دین از هوا ضروری‌تر است، دین از نور ضروری‌تر است، دین قوام بشر است، دین احیاء فطرت آدمی است، دین تأمین سعادت ابدی انسان است. علم جای دین را نمی‌گیرد. اخلاق هم جای دین را نمی‌گیرد. ایمان یک چیزی است که انسان را برای ابدیّت آماده می‌کند. کسی که ابدی نیست ابدی کار نمی‌کند، ولی کسی که زندگی ابدی دارد به تناسب ابدیّت شب و روز ندارد. یاد مرگ، یاد ابدیّت به انسان پویایی می‌دهد، بالندگی می‌دهد، نشاط می‌دهد. انسان را استوار و خستگی ناپذیر می‌کند.

 لذا خدای متعال اوّل دل را می‌گوید، «فَاذْکُرُونی‏» احساسی برخورد می‌کند، محبّتی برخورد می‌کند. بنده‌ی من تو از پیش من آمدی، تو مال من هستی، تو پیش من بودی، من تو را آن‌جا فرستادم که سرگرم نشوی و من را از یاد ببری. «فَاذْکُرُونی» این سرگرمی‌ها… «لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّه‏»[۱۱] نکند مال و منال، اشتغالات درسی شما را از یاد خدا باز دارد. نور داشته باشید، کلاس شما با وضو باشد، کلاس شما با یاد خدا باشد. کلاس شما جهت‌دار باشد و به سوی خدا باشد. همه‌ی حرکات شما از خدا و در راه خدا و به سوی خدا باشد. «فَاذْکُرُونی‏» من را از یاد نبرید «الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ»[۱۲] در تمام حالات من با شما هستم. شما دل به من بدهید، شما خود را از من جدا نکنید. «وَ اشْکُرُوا لی‏» حالا که با من هستید، هر چه دارید برای من است. هر جا بروید آن‌جا سفره‌ی من است. من دارم تو را ضیافت می‌کنم. من میزبان هستم و تو مهمانی. هیچ چیزی برای تو نیست. چشم تو مال من است، زبان تو برای من است، تمام وجود تو برای من است. استعداد تو، فکر تو، اندیشه‌ی تو، قلم و هنر تو همه برای من است، همه را من دادم، تو چه چیزی داری؟ همه چیز تو برای من است! پس خود را سر سفره‌ی من ببین، بدهکار من ببین، شاکرانه زندگی کن.

سنگری برای رویارویی با مشکلات

حالا در این زندگی مادّی مشکلات پیدا می‌کنی. در حلّ مشکلات به فکر و تمهیدات و همفکری و این‌ها مغرور نشوید. «اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاهِ»[۱۳] در سختی‌ها علل مادّی کافی نیست. یک مدّتی پیش می‌روید و سر شما به سنگ می‌خورد (پشیمان می‌شوید). این نماز برای شما سنگری است که شما را در رسیدن به مقصد تأمین می‌کند و اطمینان می‌دهد که این سنگر، سنگر نجات است، سنگر پیروزی بر دشمن است. «اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاهِ» هم از صبر که روزه است… در روایات دارد که وقتی احتیاج دارید روزه بگیرید و با دهان روزه از خدا بخواهید که مشکل شما را رفع کند و از نماز کمک بگیرید. نیروهای شما، کمک‌های شما، سازمان‌های شما اگر ضربه نزند نمی‌تواند شما را از مشکلات رهایی ببخشد. آن کسی که گره‌ها را باز می‌کند «هُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلیمُ»[۱۴] فتح یعنی باز کردن. او فتّاح است نه فاتح. «هُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلیمُ» او می‌داند که گره را چطور باز کند. لذا شما که اهل ذکر هستید، اهل شکر هستید از این پناهگاه‌هایی که من دارم به شما نشان می‌دهم بیرون نیایید. «اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاهِ» نماز را جدّی بگیرد، نه تنها نمازهای واجب خود را جدّی بگیرد، بلکه این همه نماز برای ائمّه‌ی اطهار علیهم السّلام است، خدا می‌داند این‌ها گنج‌ها است و خبر ندارید و بی خبر از کنار آن رد می‌شوید. یک وقت حضرت عزرائیل می‌آید و خبر ندارید. از طرف ائمّه‌ی اطهار علیهم السّلام گنج برای شما ذخیره شده بود و شما از آن‌ها استفاده نکردید، مانند نماز جعفر طیّار «و ما ادراک ما نماز جعفر طیّار». در روایت دارد این اکسیر اعظم است، آن‌طور که باد پاییز برگ درخت را می‌ریزد، نماز جعفر طیّار گناهان را آن‌طور می‌ریزد. نماز استغاثه به حضرت زهرا سلام الله علیها، نماز امام زمان ارواحناه فداه، نماز امیر المؤمنین علیه السّلام که دعایی هم بعد از آن دارد. برای رفع مشکلات دامن مولا امیر المؤمنین علیّ بن ابی‌طالب علیه السّلام را بگیرید. چه دعای خوبی است، به معانی آن توجّه کنید آن وقت صفا می‌کنید. این نمازها برای نجات ما است، روزنه‌های رسیدن به ساحل است و نجات از امواج سهمگینی است که انسان را غرق می‌کند. «اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاهِ». بلافاصله می‌فرماید: «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ»[۱۵] این کفّار وقتی مسلمان‌ها را می‌کشتند خوشحالی می‌کردند و می‌گفتند این‌ها مردند. خود مؤمنین که داغ می‌دیدند خیال می‌کردند که شهید هم مانند کسی است که در تصادف از بین رفته است، با سرطان از بین رفته است. لذا یک حالتی داشت که به همدیگر می‌گفتند حیف شد! اگر می‌ماند چه می‌شد! چیزی نمی‌شد. قرآن می‌فرماید: حیف نشده است. شما حیف شدید که در لجن ماندید. او حیف نشد، او رسید و پرواز کرد. او قلّه را فتح کرد، او پرچم پیروزی را در قلّه زد. «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ» شما که اهل ذکر هستید، شما که اهل شکر هستید، شما که اهل سنگر نماز و روزه و صبر و استقامت هستید نگویید کسانی که در جبهه کشته شدند در راه خدا به خون خود غلتیده شدند، این‌ها اموات هستند. نه، این‌ها احیاء هستند، ولی شما شعور آن را ندارید. درکی که آن‌ها را درک می‌کند درک حسّی نیست. باید از ظاهر به باطن بروید تا شهید را لمس کنید. حضرت عبّاس علیه السّلام را هر کسی لمس نمی‌کند. آن کسی که گرفتار می‌شود می‌گوید یا باب الحوائج یا اباالفضل علیه السّلام و بلافاصله مشکل او حل می‌شود، خدا یک نیروی مرموزی در وجود او قرار داده است و او را به حضرت اباالفضل علیه السّلام وصل می‌کند. خیلی از افراد به زیارت امام رضا می‌روند و طلب حاجت می‌کنند، ولی هر کسی رفت طلب حاجت نمی‌کنند. این یک حسّ باطنی است که خدای متعال به بعضی‌ها داده است که اگر انسان آن حسّ باطنی را که اسم آن شعور است… شعور از شعر است. شعر موشکافی است، خیلی دقیق و ظریف است. چیزی نیست مثل خورشید که آدم چشم خود را باز کند و ببیند. این‌قدر ظریف و دقیق است که باید از باطن به ظاهر عبور کنید تا آن را درک کنید.

«وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ * وَ لَنَبْلُوَنَّکُم‏» زندگی فراز و نشیب دارد. چون امتحان است، هر کسی مقام بزرگ‌تر بخواهد امتحان او سخت‌تر است. برخی از امتحانات که در زمان ما هم آمده است و جنگ روانی دارد به زیان ما معرّفی می‌کنند در حالی که «وَ عَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُم‏»[۱۶] جنگ را همه خسارت می‌دانند، ولی قرآن کریم می‌گوید یک سنّت و قانون خلقت است. قرآن کریم می‌گوید «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ» قتال را خدا نوشته است. «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ» بر شما جنگ و جهاد، مبارزه و مصاف را خدا مکتوب کرده است. هم در تکوین قانون خلقت که عالم، عالم تزاحم است، عالم، عالم برخورد است. در عالم تزاحم این ریزش‌ها است، این کشتارها است. هم از نظر شرعی و دفاع در جبهه‌ی اقتصاد، در جبهه‌ی فرهنگ، در جبهه‌ی نظامی واجب است. «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ» در حالی که شما از جنگ فرار می‌کنید، کُره است، ناپسند است، مکروه است. طبع بشر از جنگ گریزان است، امّا «وَ عَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ» شما خیلی چیزها را دوست ندارید، امّا تا این سختی‌ها را تحمّل نکنید شما به پیروزی و قدرت نمی‌رسید. می‌خواهید قدرت پیدا کنید باید زحمت درس خواندن را به خود بقبولانید. شب و روز نداشته باشید. اگر می‌خواهید رقابت و قدرت با این گر‌گ‌های خون‌خوار داشته باشید و خلع سلاح کنید باید اهل جبهه باشید. این جبهه به وسعت زندگی شما است. با هر مشکلی باید بجنگید. با فقر باید بجنگید، با فساد باید بجنگید، با رشوه باید بجنگید، با ربا خواران و مفت خواران که بی‌خود در منصب‌هایی نشستند و حق آن‌ها نبوده و فقط پارتی و باند و سیاست بازی است باید جنگید. بدون جنگ و مصاف به مقصد نمی‌رسید. «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ»[۱۷] این دنیا، دنیای امتحان است و یکی از امتحانات شما این است. مقدّماتی فراهم می‌کنید و گرفتار فقر می‌شوید. اوّلین چیزی که در امتحان به آن اهمّیّت داده است مسئله‌ی جوع است. «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ» مشکل اقتصادی است. مشکل اقتصادی امتحان است. چرا نمی‌جنبید در این امتحان پیروز شوید! فقر دشمن است، فقر نابود کننده است، فقر در دین هم اثر می‌گذارد. خیلی‌ها در اثر نداشتن امکانات مجبور می‌شوند خیلی کارها کنند که در شأن آن‌ها نیست. لذا جامعه‌ی اسلامی فقر را بر نمی‌تابد.

امشب شب جمعه است، شب زیارتی مخصوصه‌ی حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام است و شب‌های عزاداری است. همه احساس مشکل می‌کنیم، دشمن فشار می‌آورد. ما در هشت سال دفاع مقدّس و در فشار دشمن نشان دادیم که ما مرد جنگ هستیم، ما مرد دفاع هستیم. ما مرد میدان هستیم، ولی نفوذی‌های داخلی را چه کار کنیم. این‌هایی که در بین ما هستند، ستون پنجم هستند. آن‌ها را نمی‌شناسیم که با این‌ها درگیر شویم. این‌جا باید دامن امام حسین را بگیریم. این فراز و نشیب‌ها بنا است که چهر‌های نفاق را نشان دهد. این‌ها امتحانات است. ولی سختی‌ها اگر شما را از میدان بیرون کرد نشانه‌ی شکست شما است. در سختی مقاومت کنید «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ».

 اوّلین امتحان، امتحان اقتصادی است. در این میدان بیایید جنگ کنید با فقر، با تبعیض، با سوء مدیریّت باید جنگ کرد و امیدوارانه جنگ کرد. نشستن و غصّه خوردن و منفی بافی کردن و پشت مسئولین را خالی کردن گره را باز نمی‌کند. دست به دست هم دهید، انتقاد کنید، تبعیض را محکوم کنید، مقابل تبعیض بایستید. سوء مدیریّت را محکوم کنید، ولی کمک کنید. کسانی که با سوء مدیریّت در باتلاق افتادند بیرون بکشید. اوّلین کلاس امتحان در این آیه‌ی کریمه مسئله‌ی اقتصاد است.

روضه حضرت علی اصغر علیه السلام

صلی الله علیک یا اباعبدالله

هم در فقر فرهنگی دستِ تو را می‌گیریم و هم فقر اقتصادی که این همه جوان بیکار داریم، من نگران هستم، این همه جوان بیکار داریم، خدای نکرده ممکن است در اثر بیکاری به بیراهه بروند و ایمان‌شان صدمه بخورد.

یا اباعبدالله! تو کشتیِ نجات هستی، در میان شهدای کربلا شب گذشته متوسّل به حضرت رقیّه سلام الله علیها شدیم، ایشان از آن باب الحوائج‌هایی است که سریع الرّضاه هستند، امشب هم من یاد حضرت علی اصغر امام حسین علیه السلام را کرده‌ام که بزرگان… مرحوم میرزای قمی هر هفته روضه داشتند و هر هفته هم به روضه‌خوان می‌گفته است که روضه‌ی حضرت علی اصغر سلام الله علیه را بخوان، این روضه‌خوان بعد از یک هفته گفت: آقا! من روضه‌های دیگر هم بلد هستم، گفته بود: می‌دانم، اما همه‌ی شهدا خودشان به میدان رفتند، زبانشان باز بود و رجز خواندند، شمشیر بدست گرفتند و از خودشان دفاع کردند؛ اما تنها شهیدی که زبان نداشت تا تشنگیِ خود را به مردم بگوید، دستی برای شمشیر گرفتن نداشت، فقط سپر بلا برای دین بود که آمد و با گلوی خود دفاع کرد، حضرت علی اصغر علیه السلام بود، لذا مصیبت حضرت علی اصغر علیه السلام از اشدّ مصائب است.

گویا همین سه ساله بود که می‌گوید از حلقوم بریده‌ی پدرم شنیدم فرمود:

«شیعتی مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذکرونی

اَوْ سَمِعْتُم بِغَریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی

لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشــورا جمیـعاَ تَنْظُرونی

کَیْفَ اِسْتَسْقی لِطِفْـلی فَاَبوا اَن یّرْحَمُونی»

ای کاش همه‌ی شما روز عاشورا بودید، خیلی تماشایی بود، «کَیْفَ اِسْتَسْقی لِطِفْـلی» می‌دیدید من فرزند خود را در دست گرفتم، مردم در حال دیدن هستند و بی‌رحمی می‌کنند، «کَیْفَ اِسْتَسْقی لِطِفْـلی» آقا سیّدالشّهداء علیه السلام فرمودند: «اَمَا تَرَوْنَهُ کَیْفَ یَتَلَظَّی»… آیا نمی‌بینید فرزندم تلظّی می‌کند؟ یکی از معانی تلظّی این است که در حال سوختن است، نمی‌بینید جگرِ او در حال سوختن است؟ یک معنای آن هم این است: وقتی ماهی را از آب می‌گیرند زمان جان دادن دو چیز در ماهی دیده می‌شود یکی این است که بال بال می‌زد، یکی هم اینکه زبان خود را در دهان خود می‌چرخاند، دهان این طفل خشک شده است، در حال جان دادن بود، دست و پا می‌زد، بال بال می‌زد، سیّدالشّهداء علیه السلام در این حال به مردم فرمود: «اَمَا تَرَوْنَهُ کَیْفَ یَتَلَظَّی»… آیا نمی‌بینید؟

عجب آبی دادند… حرمله زانو زد، به دستور عمر سعد گلو را نشانه گرفت… گلوی نازک بچّه که تیر سه شعبه نمی‌خواهد، اگر تیر هم نمی‌زدید تشنگی این بچّه را از پای درآورده بود، اما با چه دلی این گلوی نازک را نشان گرفت؟ «فَذُبحَ الطِفل مِنَ الوَرید إلَی الوَرید أو مِنَ الاُذُنِ إلَی الاُذُن»… گوش تا گوش بریده شد…

حضرت ابی‌عبدالله علیه السلام دستِ خود را زیر گلو می‌گرفتند و کفِ دستِ مبارکشان با خون گلو پُر می‌شد و خون را به آسمان می‌پاشید… اما می‌دانید کجا برای سیّدالشّهداء علیه السلام خیلی مشکل شد؟ این قنداق خونین را به طرف خیمه برگرداند، هر چه جلو می‌رفت می‌دید عمّه‌ها بیرون آمدند، رباب بیرون خیمه منتظر بچّه است، حضرت ابی‌عبدالله علیه السلام برمی‌گشت…

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلی العظیم

دعا

خدایا! به این باب الحوائج ظهور امام زمان‌مان را برسان.

خدایا! مملکت ما را از این پیچ مشکل با سرافرازی، با آبرو و دینداری نجات عنایت بفرما.

خدایا! به ما مقاومت و صبر در مقابله‌ی با همه‌ی مشکلات روزی بفرما.

خدایا! بحقّ محمّد و آل محمّد علیهم السلام در این امتحانات ما را سربلند قرار بده.

خدایا! سایه‌ی رهبر عزیزمان مستدام بدار.

خدایا! مریض‌ها، منظورین، سفارش شده‌ها شفاء مرحمت بفرما.

خدایا! هر کسی هر حاجتی در این محفل نورانی با وساطت این باب الحوائج دارد، حاجات ملتمسین، عزیزانی که با ما عهد دعا دارند، حوائج منظورین، حوائج منظوره برآورده بفرما.

نثار روح مقدّس حضرت امام و همه‌ی شهدا یک صلوات بفرستید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم


[۱]– سوره مبارکه بقره، آیات ۱۵۴ تا ۱۵۷٫

[۲]– سوره مبارکه ملک، آیه ۲٫ (الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ۚ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ)

[۳]– سوره مبارکه صف، آیه ۸٫

[۴]– سوره مبارکه ابراهیم، آیه ۲۴٫ (أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ)

[۵]– سوره مبارکه بقره، آیه ۱۵۲٫ (فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُوا لِی وَلَا تَکْفُرُونِ)

[۶]– سوره مبارکه بقره، آیات ۱۵۵ و ۱۵۶٫

[۷]– سوره مبارکه بقره، آیه ۳۵٫ (وَقُلْنَا یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّهَ وَکُلاَ مِنْهَا رَغَداً حَیْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَـذِهِ الشَّجَرَهَ فَتَکُونَا مِنَ الْظَّالِمِینَ)

[۸]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏ ۵، ص ۳۲۹٫ (مَن تَزَوَّجَ فقد أحرَزَ نِصفَ دِینِهِ، فَلْیَتَّقِ اللّه َ فی النِّصفَ الباقی)

[۹]– سوره مبارکه بلد، آیه ۳٫

[۱۰]– سوره مبارکه رعد، آیه ۱۷٫ (أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیَهٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَدًا رَابِیًا ۚ وَمِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْیَهٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ ۚ کَذَٰلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ ۚ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً ۖ وَأَمَّا مَا یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ ۚ کَذَٰلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ)

[۱۱]– سوره مبارکه منافقون، آیه ۹٫ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ ۚ وَمَنْ یَفْعَلْ ذَٰلِکَ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ)

[۱۲]– سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۹۱ (الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ)

[۱۳]– سوره مبارکه بقره، آیه ۱۵۳٫ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ)

[۱۴]– سوره مبارکه سبأ، آیه ۲۶٫ (قُلْ یَجْمَعُ بَیْنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ یَفْتَحُ بَیْنَنَا بِالْحَقِّ وَهُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِیمُ)

[۱۵]– سوره مبارکه بقره، آیه ۱۵۴٫ (وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ ۚ بَلْ أَحْیَاءٌ وَلَٰکِنْ لَا تَشْعُرُونَ)

[۱۶]– همان، آیه ۲۱۶٫ (کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ ۗ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ)

[۱۷]– همان، آیه ۱۵۵٫ (وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ)