با شروع ماه محرم، مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در مسجد دانشگاه صنعتی شریف با سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» برگزار شد که مشروح آن تقدیم می شود.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أرواحُنَا فِداه وَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَه وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
«وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ * وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ * الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَهٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ * أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَهٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ».[۲]
مقدّمه
به محضر شریف شما صاحب دلان و بزرگواران عرض شد چند آیه، چند مرحله از سیر عبودیت به سوی مقصد أعلی است. ابتدا بیداری دل است، خواب هرگز نکند آنکه دلش بیدار است.
خوابیدنِ روح
خدا نکند دل آدم خواب باشد، امان از خواب غفلت، امان از خواب روح، امان از خواب عقل. وجود مقدّس حضرت امیر علیه السّلام دارد: «نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ الْعَقْلِ»[۳] عقل آدم خواب رفته باشد. اوّلین حرکت یقذه است، در میان عرفا کتابهای به خصوص استاد حضرت امام و خود امام را بخوانید تکرار دارد، قدم اوّل یقذه است، آدم خواب باشد، ممکن است دزد بیاید مال او را غارت کند، خواب باشد سیل بیاید آدم نمیتواند خود را کنار بکشد. زلزله بیاد راه فراری نیست، آتشسوزی باشد آدم میسوزد، امّا بیدار باشد چارهجویی میکند، تدبیر میکند.
در مسائل معنوی هم همینطور است، وقتی دل آدم خواب است، دشمن او بیدار است، میآید او را غارت میکند. شیطان هم غارتگر است، بسیار بیرحم است، خیلی خطرناک است. این شیطان مشهور که ابلیس باشد و از آغاز خلقت جزء ورشکستههای سیاسی، عقدهای، اجتماعی، دینی، اخلاقی است، برای خود کسی بود، شش هزار سال در عرصهی عبادت میدانداری کرده بود، با کار و تلاش و بندگی درجاتی به دست آورده بود، خطیب ملائکه بود، به نظر میرسید که اصلاً او ملک است.
بلاتشبیه این واقعیّت است که در حضرت یوسف بود، وقتی زنان مصر دیدند خورشید جمال یوسف طلوع کرد، چاقو دست آنها بود و سیب در دست داشتند، توجّهی به چاقو و دست و سیب نداشتند، به جای سیب دستهای خود را بریدند و تعبیر عجیبی به کار بردند، گفتند: «حاشَ لِلَّهِ ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلاَّ مَلَکٌ کَریمٌ»[۴] گفتند: ماشاءالله او اصلاً بشر نیست. یعنی احساس بدی از دیدن یوسف نکردند، زنان بوالهوسی بودند، زنان مفرهی بودند، زنان بیقیدی بودند، امّا وقتی یوسف را دیدند، فهمیدند متفاوت است، او با جوانهای دیگر فرق میکند. گفتند: «إِنْ هذا إِلاَّ مَلَکٌ» او ملک است، گویا او شائبهای از غرایز و حیوانیت در وجودش نیست، خیلی بلند پرواز است. انسی که جناب یوسف با نیروهای نامرئی غیبی، ملائکهی خود، ملائکهی آسمان و زمین داشت که اصلاً هویت او هویت ملکی شده بود. «إِنْ هذا إِلاَّ مَلَکٌ» این موجود هم که متظاهر بود، چون در جمع ملائکه بود و از نظر عبادت کم نمیآورد. آن عبادتهایی که ملائکه میکردند شیطان همهی این عبادتها را کرده بود. شش هزار سال رکوع و سجدهی او، مراقبتهای ظاهری شب و روز نداشت، امّا در مسئلهی امامت کم آورد. این مسئلهی مهمی است آدمی که کاری انجام میدهد و رشد میکند، امّا کاری کند که دیگری رشد کند، این زیر بلیط او باشد، امتحان سخت اینجا است. امتحان در امامت و ولایت، رهبری جزء سختترین عبادتها است. لذا خیلی از افراد در برابر شاه مقاومت کردند، زندان رفتند، شکنجه شدند، امّا وقتی بیرون آمدند، فضای انقلاب به سویی رفت اینها یا جدا شدند یا مقابله کردند، این قدرتطلبی، این بازیهای سیاسی که امروز کشور ما را گرفتار کرده است، این از آغاز خلقت جزء گرفتاریهای سخت جامعهی بشری است، از حالا جوانهای ما تمرین کنند، عاشق خدمت باشند، تشنهی قدرت نباشند.
معضل قدرتطلبی
این تعبیر امامگونهی شهید مظلوم آیت الله بهشتی که فرمود: ما عاشقان خدمت هستیم نه تشنگان قدرت. لذا در کارها دوستان خود را جلو بیندازید، یک کاری انجام بدهید که به نام اینها تمام شود، کار را شما انجام دادید ولی به نام شما تمام نشود. نمیدانید خدا چه نوری در شما قرار میدهد. «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقینَ»[۵] خدا میگوید این دار آخرت را ما برای دو گروه قرار دادیم: گروهی که استعلاء ندارند، قدرت طلب نیستند، برتریجویی ندارند. دوم گروهی که اهل فساد نیستند. این فساد دنیا و آخرت را از بین میبرد، این قدرتطلبی دنیا و آخرت را به خاک و خون میکشد.
تنها مشکل کشور ما هم همین قدرت طلبها هستند، این کسانی همیشه طلبکار هستند، این کسانی که همیشه ماندنی هستند. بندگی طلبکاری ندارد، بنده چیزی ندارد تا طلبکار شود، بنده هر کاری انجام میدهد، کار او هم برای مولا است. لذا هیچ وقت زمینهی طلبکاری برای کسی که خود برای دیگری است، کار او هم برای دیگری است، وجود ندارد.
خدا مالک ما است، خدا اگر به ما میگوید «إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً»[۶] این کرم خدا است که ما باید از شرمندگی آب شویم، ما هیچ چیزی نداریم خدا میخواهد خود را بدهکار ما کند. او چقدر بزرگ است، او چقدر آقا است، به ما همه چیز داده است، آنچه داده برای خود او است. آنچه داده است لحظه به لحظه هم همان را میدهد. ما دائماً از او میگیریم، ما هیچ چیزی نداریم که به او بدهیم. ولی میگوید همین چیزی به که شما دادم، اگر در راه من مصرف کنید که فایدهای برای من هم ندارد، دوباره به خود شما برمیگردد، گویا من را بدهکار کردی. این را بندگان خاص خدا متوجّه هستند لذا هیچ وقت ادّعا ندارند، هیچ وقت خود را طلبکار نمیدانند، ولی سیاسیون همیشه طلبکار هستند. آدمهای کم دین، ضعیف الایمان یک کار کوچکی انجام میدهند، خیلی بزرگ میشمارند.
امیر المؤمنین آن همه در جبههها حضور دائم داشت و گره جنگ هم به دست علی باز میشد، یک بار طلبکاری ندارد، یک بار منیّت ندارد، یک بار امتیازی بر بندگان دیگر در مسائل مالی، فامیلی شما نمیبینید. وجود نازنین حضرت خاتم که تاج انبیاء است، نگین انبیاء است، سالار انبیاء است. این دعاها را ببینید که با خدا چه میگوید: «إلهی أنا اقلّ من الذرّه» «وَ أَنَا بَعْدُ أَقَلُّ الْأَقَلِّینَ… وَ مِثْلُ الذَّرَّهِ»[۷] معبودا! من از ذره هم کمتر هستم.
اگر انسان عارف شود، خود را بشناسد، میدانم که او هیچ ندارد و هر چه است برای خدا است «وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[۸] این مهلتی که خدا به شیطان داده بود، این امکاناتی که خدا به شیطان داده بود، این زمینهای که برای ارتباط با ملائکه برای او پیش آورده بود همه از آن ناحیه بود، ولی شش هزار سال تصوّر کرد او دائم یک چیزهایی به خدا داده است و خدا بدهکار او است، در حالی که هر چه بوده از سوی خدا بوده است. نماز هم خدا به ما میدهد، روزه هم خدا به ما میدهد، ما برای نمازهای خود به خدا بدهکار هستیم، ما برای روزههای خود به خدا بدهکار هستیم، اگر نمازی داشته باشیم، چون معلوم نیست نمازهای ما هم نماز باشد. «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذینَ هُمْ فی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»[۹] کجا نماز ما خشوع دارد؟ کجا حضور قلب دارد؟ همین قدر میخواهیم بگوییم ما متمرّد نیستیم، این از ما ساخته است. برگ سبزی است تحفهی درویش چه کند بینوا ندارد بیش. این شیطان با این سابقه خود را طلبکار و مدعی دید، وقتی به ملائکه امر شد سجده کنید، او سجده نکرد، خط او جدا شد.
حسّاسترین آزمون
لذا مسئلهی ولایت، مسئلهی زمامداری و رهبری جزء حساسترین آزمونها است که خدا برای بشر پیش آورده است، امّا «وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَهِ»[۱۰] این است که باید اهل باطن بود، باید بیدار بود، اگر خواب باشیم گرفتار تخیّلات میشویم، خواب میبینیم و از خواب بیداری طلب نمیکنیم و زندگی خود را بر باد میدهیم.
اوّل قدم یقذه بیداری است، بیداری دل است. دومین قدم همه چیز را نعمت خدا دیدن است، خود را مالک چیزی ندیدن در برابر خدا است، هر چه است و نیست نعمت الهی است. به هر چیز نگاه کنید نعمت خدا میبینید، هر چه میبینید، هر چه میشنوید، هر چه میخورید، هر چه میخوانید همه نعمت خدا است. خدا در همه جا از شما پذیرایی میکند؛ استعداد دارید، در محضر استاد مینشیند، مطالعه میکنید، آزمایش میکنید، همهی اینها پذیراییهای خدا است، همهی اینها تجهیزی است که خدا برای شما پیش آورده است.
لذا قدم دوم شکر است، آدم عارف حتماً شاکر است. قدم سوم توجّه به نقش شهادت است که شهید مرگ ندارد، شهید مرگ را میرانده است، شهید موت را از ریشه و بن برکنده است، شهید از پل مرگ عبور کرده است «فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَهٌ»[۱۱]سیّد الشّهداء علیه السّلام شب عاشورا به یاران خود فرمودند: «فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَهٌ» مرگ یک پل است، باید از این پل عبور کنید. مرگ برای شما ترسناک نیست، معبر شما است، راه است، از اینجا عبور کنید به مقصد میرسید. شما را به جنان واسعه عبور میدهد و دشمنان شما را به جهنّم ساقط میکند.
مرگ و شهادت
مرگ یک دالان ورودی است، یک پل است، آدمهای خوب را به خدا میرساند، آدمهای هوایی را به جهنّم عبور میدهد. «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ»[۱۲] اینکه شما حس نمیکنید دلیل بر این نیست که کسی مرده است. شما روح خود را نمیبینید، ولی زنده هستید، شما روح ندارید. همهی حقیقت شما، جان شما نیست. اینجا هم بیرون برود شما چیزی نیستید، زود بدن عفونت میگیرد، کسی نمیتواند تحمّل کند. باید زود شما را داخل گودالی ببرند و خاک روی شما بریزند که بوی آن بالا نیاید. آن حقیقت شما، آن جان شما است که مجرد است، ماده نیست، فیزیک نیست، از این عالم نیست، بارقهی خدا است.
این بارقهی الهی در وجود یک شهید انفجار نور شده است، به اصل خود پیوسته است. ما ز بالاییم و به بالا میرویم. آنها بالا رفتند، جا عوض کردند. جای آنها ممدود بود، اینجا دور آنها دیوار کشیده بود، همه جا را نمیدیدند، حالا خدا پیش خود برده است، همهی عوالم تحت سیطرهی آنها، تحت هیمنهی شهداء قرار دارند. (خدا اسمی از جهاد نبرده است، ولی نتیجهی جهاد که شهادت است و شهادت عبور از مرگ است. حل معمای مرگ به شهادت است). بعد از شکر به مسئلهی صبر توجّه میدهند. «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ».[۱۳]
مسئلهی امنیّت
من از بعضی شنوندگان خود تشکّر میکنم که همهی شما بحمد الله بهتر از من هستید، واقعاً عرض میکنم نه اینکه تعارف کنم، من همهی شما را بهتر از خود میدانم. اینکه میآیید احترام میکنید، پای صحبت یک طلبه مینشینید که هیچ معلوم نیست بر شما یک مورد امتیازی داشته باشد، اینها دلیل بر بزرگی روح، دلیل انابهی به خدا، عشق به اهل بیت عصمت و طهارت است. شما رونق بازار امام حسین هستید، رونق حماسهی حسینی هستید، ما از شما یاد میگیریم. مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد.
ما شب گذشته در این ترتیب اشتباه کردیم «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ» گفتیم اوّلین مسئله اقتصاد است و این را بعضی از دوستان ما مکتوب نوشتند، یکی از دوستان هم گفتند و درست هم گفتند. در این آیهی کریمه با اینکه هر شب هم میخوانم، ولی در مطرح کردن جا به جا گفتم. اوّلین مسئله، مسئلهی امنیّت است. اوّلین چیزی که بشر لازم دارد امنیّت است. اگر امنیّت نباشد هیچ نیست. لذا خدای متعال اوّلین کلاس و اوّلین امتحان سخت که باید با آن در افتاد و پیروز بیرون آمد، خوف است. خوف در برابر امن است. لذا در ظهور امام زمان أرواحنا فداه، خداوند متعال وعده داده است «وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»[۱۴] چهار چیز را خدا وعده داده است «لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ» یکی استخلاف است. استخلاف به چند معنا است، ولی لطیفترین معنای استخلاف این است که در زمان ظهور حضرت حجّت همانطور که امام زمان ما خلیفه الله است، نمایندهی خدا است، ارادهی او ارادهی خدا است، او گوش پروردگار متعال است، او چشم خدا است.
جهان پس از ظهور
لذا قرآن کریم دارد «وَ تَعِیَها أُذُنٌ واعِیَهٌ»[۱۵] که در روایت دارد «أُذُنٌ واعِیَهٌ» حضرت امیر المؤمنین است. همانطور که خدا سمیع است همه چیز را میشنود، علی وقتی گوش خدا شود یعنی هر کسی در هر جایی یا علی میگوید، امیر المؤمنین میشنود، استغاثه میکند، عنایت دارد، ظهور دارد. او «أذن الله» است، او «عَیْنُ اللَّهِ النَّاظِرَهُ»[۱۶] است. در مورد وجود نازنین حضرت حجّت خدا میداند همه جا امام زمان حضور عینی برزخی دارد و فوق برزخی دارد، تمام جلسات در محضر امام عصر أروحنا فداه است و حضرت حجّت هم چشم خدا است، هم گوش خدا است، هم دست خدا است. خدا که دست ندارد، ولی ما عادت کردیم کار را با دست خود انجام میدهیم، گره را با دست خود باز میکنیم. لذا چون گرهها به دست علی و ائمّه باز میشود اینها ید الله هستند. در مورد حضرت حجّت أراحنا فداه ما در چند جا داریم که مسئلهی خوف مطرح است. اینکه حضرت ظهور نمیکنند، یکی از دلایل آن نبود امنیّت برای وجود نازنین حضرت حجّت روحی فداه است. نه کفّار حضرت را میکشند، خود قوم و خویشان حضرت را میکشند. در روایت دارد که بعضی از سادات که امام موسی بن جعفر را لو دادند، به قتل رساندند، در مورد حضرت امام زمان هم همینطور است. امام بیاید بعضی از علما او را تکفیر میکنند، فتوا به قتل او میدهند، همانگونه که شریح قاضی فتوا به قتل امام حسین ما داد. این خودیها، این کسانی که صاحب فتوا هستند، این کسانی که قوم و خویش هستند، ایشان را تحمّل نمیکنند، باید زمینه باشد تا حضرت تشریف بیاورند. اوّلین چیزی که با ظهور امام زمان برای بشر به عنوان نعمت بیبدیل، نعمت بینظیر، ممتازترین نعمت است، این است که بشر یک تحوّلی پیدا میکند، تمام علایم مادی را با اختیار از پر و بال خود کنار میگذارد، زنجیرهای اسارت و وابستگی را پاره میکند، پر میکشد، بالا میرود، رنگ خدا میگیرد، «أذن الله» میشود؛ نه اینکه امام زمان تنها «أذن الله» است، تک تک مؤمنین «أذن الله» میشوند، «عین الله» میشوند، «لسان الله» میشوند، «ید الله» میشوند و حالت آنها حالت نمایندگی خدا است، مظهر خدا میشوند، غایت خدا میشوند، آینهی خدا میشوند و خدانما میشوند. این دقیقترین است.
مرحلهی پایین این است که امور سیاسی جامعه به دست نفوذیها و منافقین نمیافتد. در دولت امام عصر أرواحنا فداه شما مؤمنین خلیفهی خدا هستید، شما مدیران جامعه هستید، این ۳۱۳ نفر هستند ولی همه مسئول هستند، همه کاری هستند، همه کارگزار حکومت حضرت حجّت روحی فداه هستند. ۳۱۳ نفر آن کانون اوّلی است، ولی بعد توسعه پیدا میکند، به ۱۰ هزار نفر میرسد. بعد هر کسی در هر جایی خود است، یک مسئولیّتی از قِبل حضرت دارد. «کُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ»[۱۷] همه خلیفه هستید، همه مسئول هستید، همه رئیس هستید، همه صاحب منصب در حکومت امام زمان أرواحنا فداه خواهید بود. «وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ» خدای متعال به شما تمکّن میدهد، این دغدغههایی که اگر تحریم کنند، اگر به ما سلاح ندهند، اگر به ما فلان چیز را ندهند، این از بین میرود. شما متمکّن میشوید، شما صاحب ثروت میشوید، شما صاحب امکانات میشوید. یعنی به عبارت دیگر آنچه را که امام تأکید داشتند و امام بعد از امام ما همیشه به اتّکای به نفس، خودباوری اصرار دارند. خودباوری شما را به خودکفایی میرساند، شما محتاج بیگانه نخواهید بود. خدای متعال شما را متمکّن میکند، به شما تمکّن میدهد، به شما امکانات میدهد، آنچه لازم دارید احتیاج به بیگانه ندارید، خود شما تولید میکنید، خود شما دیگران را اداره میکنید.
این دومین ایدهای که برای آرمانگراها در حکومت حضرت حجّت امید داده شده است و منتظر آن روز هستیم.
سوم «وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً» این امنیّت، امنیّت سیاسی، امنیّت اخلاقی، امنیّت اقتصادی، امنیّت اجتماعی، امنیّت ناموسی، آنچنان محیط امن میشود که روایت دارد گرگ با گوسفند از یک چشمه آب میخورد؛ مگر چنین چیزی میشود؟! این شدنی نیست. میخواهد بگوید گرگ حالت گرگی خود را از دست میدهد، درندگی دیگر باقی نمیماند. همهی موجودات تعاون به هم دارند «وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى»[۱۸] آنکه باعث میشود ما به جای یاری همدیگر، بار همدیگر شویم این روح سبوعیّت است، این عدم تحمّل یکدیگر است. هر کسی میرسد میخواهد دیگری را زیر پا بگذارد، خودش به قیمت پایمال شدن او بالا برود. زمان ظهور حضرت اینطور نیست همه میخواهید خود را فدای دیگری کنید، همه دیگران را بر خود برتر میدانید، همه ایثار میکنند یک نفر استیسار نمیکند. قدرت طلب استیسار میکند، بندهی خدا ایثار میکند. «وَ یُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَهٌ».[۱۹]
لذا امنیّت اخلاقی در حدی رشد میکنند که یک بانوی زیبا با همهی امکانات تزیینی و آرایشی که دارد، از عراق تا شام یکه و تنها عبور میکند، یک نفر جوان بوالهوس پیدا نمیشود که به او چپ نگاه کند. این بوالهوسی یک درگهی باطنی است. خدای متعال همه را از درون بینیاز میکند، آنقدر آقا شده است، آنقدر بزرگ شده است، چیزی دارد که با داشتن آن چیز هوس ناموس دیگران را ندارد.
داستانی از آیت الله العظمی اراکی
اینکه در مورد حضرت یوسف علی نبیّنا و آله و علیه السّلام خداوند متعال میفرماید: «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ»[۲۰] آن زن به یوسف دل داد، برای یوسف آماده شد «وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ» اگر یوسف آنچه را که دید، نمیدید، او هم غریزه دارد، او هم تسلیم غریزه میشد، او هم شکست میخورد، ولی یک چیزی را میبیند که با دیدن او این خیلی کوچک است، دیگر اصلاً به او نظر ندارد. آن روز همه عارف میشوند، جمال الهی را میبینند، کسی جمال خدا را ببیند… خدا مرحوم آیت الله عظمی آقای اراکی را رحمت کند، شیخ الفقهاء که بعد از امام در یک مقطعی پرچم را به دست گرفت و انقلاب را از رکود نجات داد و این جزء معجزات انقلاب است، این شرح و تفصیل دارد که اینجا جای آن نیست. سلمان زمان بود، یک روز هم به مرجعیّت و ریاست فکر نکرده بود، زاهد دوران بود، امتحان خود را هم در همه جا داده بود، بعد از صد سالگی آمد این پرچم مرجعیّت را گرفت و تمام امضاهای امام را تسبیح کرد که چرخ انقلاب رکود پیدا نکند.
آقای اراکی میفرمودند: من بعد از مرحوم آقای خوانساری بنا شد امام جماعت حرم و مدرسهی فیضیه شوم، خیلی نگران بودم. ریا یک چیز خیلی خطرناکی است، برویم آن جلو بایستیم، مردم پشت ما هستند، ما آنجا مشرک باشیم اینها با نماز ما به خدا برسند. خیلی نگران بودم، ولی یک مرتبه خدای متعال یک بیداری به من داد، گفتم مثل اینکه خود را خیلی مهم میدانی، تصوّر میکنی کسی هستی، نماز تو هم نماز است، این مَثَل به ذهن ایشان آمد که برای ما میگفت و همه جا هم مفید بود، گفت دیدم خدا «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»[۲۱] همهی عالم با خورشید جمال الهی روشن است، یک شمع مقابل خورشید چه ارزشی دارد که خود یا نماز را به حساب بیاورد، بگوید نکند من ریا میکنم؟! این فکر به نظر کسی میآید که برای خود اعتباری قائل باشد، تو چه کسی هستی که نمازت به حساب بیاید؟! میگفت قضیه برای من حل شد.
یوسف خدا را با چشم دل میدید
چشم دل باز کن که جان بینی آنچه نادیدنی است آن بینی
چون او را میدید این را اصلاً نمیدید، این اصلاً به حساب نمیآمد. وقتی حضرت حجّت ظهور میکنند آنقدر انسان رشد معنوی پیدا میکند، در سیر و سلوک إلی الله قوی میشود که همه خدا بین هستند، وقتی خدا بین است، هوس به سراغ او نمیآید، مخلَص میشوند، مطهر میشوند، شیطان دیگر از آنها ناامید است، اصلاً سراغ اینها را نمیگیرد.
اهمیّت امنیت
لذا امنیّت یکی از ضروریترین ضروریات است که خدای متعال گاهی این امنیّت را میگیرد تا شما کمر ببندید امنیّت را برگردانید. امنیّت بدون دین اصلاً جایگاه ندارد، آنکه باطن را آرام میکند، از تشویش و ناامنی نجات میدهد «الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[۲۲] آدم خود امن باشد برای دیگران امنیّت میآورد، امّا اگر خود دستخوش انواع کششهای نفسانی است، او برای دیگران هم ناامنی درست میکند. لذا خدای متعال به خوف امتحان میکند، به ناامنی امتحان میکند بعد به اقتصاد امتحان میکند. اگر کسانی مقاوم باشند اینها فرار نمیکنند، اینها جبهه را خالی نمیگذارند، اینها مقاومت میکنند، اینها در سنگر صبر مینشینند «الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَهٌ»[۲۳]، «وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ»[۲۴] خدا به فرزند امتحان میکند.
سه مژده برای اهل صبر
حالا اینها بحث دارد و بحث ما امشب تمام است. ولی آنچه مسلّم است وقتی اوضاع فرهنگی را به هم میزنند، برای تحصیل امنیّت، برای تحصیل اقتصاد سالم جامعه، برای تربیت فرزندان صالح ناامید نشوید، بیدار شوید، این را تهدید تلقّی نکنید، این را فرصت تلقّی کنید، به فطرت خود برگردید، نسل جوان را به سوی خدا دعوت کنید و جوانان بیدار دل به آن بیراهه رفتهها آدرس بدهند، آدرس امام حسین را بدهند، آدرس امام زمان را بدهند، آدرس خوبیها را بدهند.
«وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ» شما به کسانی که مقاومت میکنند، ۴۰ سال مقاومت کردید این چند روزی این موجها شما را متزلزل نکند، شما خدا دارید، شما امام زمان دارید، شما صاحب دارید، شهداء بر اساس این آیات زنده هستند، به کمک شما میآیند، دعای شهیدان، جوشش خون شهداء شما را یاری میکند.
«… وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ * الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَهٌ» سه مژده داده است که هر کدام روایت دارد به ملائکه داده بود، ملائکه در آن عالم خودشان احساس میکردند خدا همه چیز به آنها داده است. سه چیزی که ملائکه هم از آنها مبتهج هستند. این نتیجهی مقاومت است، نتیجهی ایستادگی و ثبات قدم است، نتیجهی ادامهی راه شهیدان است، نتیجهی ادامهی راه عارفان و شاکران است.
روضه
ما امشب با شما خداحافظی میکنیم، هر جا هستیم دل ما با شما است و این هم یک سالی بر سالهای قبل اضافه شد و خدا را شکر میکنم که شما سرمایههای ما هستید، نه سرمایههای امام حسین هستید، اگر شما بودید در کربلا امام حسین تنها نمیماند، خیمههای او آتش نمیگرفت. معمولاً ما یک شب باید به مدینه سر بزنیم، حالی از اوّل مظلوم عالم امیر المؤمنین در مظلومیّت حبیبهی خود، مادر ما فاطمهی زهرا سلام الله علیها داشته باشیم.
از وجود نازنین حضرت امام جعفر صادق علیه الصّلاه و السّلام پرسیدند: آقا مادر شما جوان بود، بچّههای قد و نیم قد داشت، چه عارضهای، چه بیماری وجود او را در ۱۸ سالگی پرپر کرد؟ این بچّهها نیازی به مادر داشتند، خصوصاً دختر بچّه سایهی مادر برای او سایهی رحمت است. امام صادق گریه کردند، فرمودند: و الله مادرم با اجل طبیعی از بین رفت، مادر ما را کشتند؛ راوی بصیر بود، این حرفِ ایشان مقدّمه بود که در تاریخ ثبت بشود حضرت زهرا سلام الله علیها در خاکریز ولایت جانِ خود را قربانِ ولایت کردند، مادر ما به قتل رسیده است، مادر ما با أجلِ طبیعی از دنیا نرفته است…
عرض کرد: آقا جان! اینطور که ما شنیدیم مادر شما حضرت زهرا سلام الله علیها صدمههای بدنیِ متعدّدی داشته است، بین در و دیوار…
وای من و وای من و وای من… میخ در و سینهی زهرای من…
آقا جان! شنیدیم لگد به در زدند، در به پهلو اصابت کرد، دندههای پهلو شکسته شدند…
آقا جان! شنیدهایم در کوچه کسی جلوی بیبی را گرفته است و به قصدِ کشت آنچنان سیلی به صورت دختر پیغمبر زده است…
در وسط کوچه تو را میزدند… کاش بجایِ تو مرا میزدند…
کدامیک از این آسیبهای بدنی عامل قتلِ مادرتان شد؟ امام با حالت گریه پاسخ دادند: آن آسیبی که عامل قتلِ مادرِ ما بود غلافِ شمشیر بود که به پهلوی ایشان زدند…
آیا متوجّه شدید؟ در به پهلو خورده بود و پهلو شکسته بود، به همین استخوان شکستهی پهلو غلاف شمشیر… که نهایتاً منجر به شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها شد.
اما در کربلا پهلو شکسته نشد بلکه زیر سُمِ اسبها استخوانها لِه شده بود… نه اینکه شمر فقط بدن امام حسین علیه السلام را به رو انداخته بود، این نانجیبها که برای جایزه گرفتن آمده بودند انتخاب میکردند و میگفتند: ما اسبها را نعل زدهایم اما استخوانهای پشت…
نه استخوانِ سینه… دیگر چیزی از بدن امام حسین علیه السلام باقی نمانده بود…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
علی لعنت الله علی القوم الظّالمین
دعا
خدایا! به مقام حضرت زهرا سلام الله علیها، به عصمت حضرت زهرا سلام الله علیها، به ضلعِ مکسورهاش لباس ظهور بر قامت امام زمانِ ما بپوشان.
خدایا! مردمی که دلی با کربلا و امام حسین علیه السلام و شهادت دارند، این مردم را دشمنشاد نکن.
خدایا! مردمِ ما را بر فقر، بر ناامنیِ اخلاقی و فرهنگی و سیاسی پیروز کن.
خدایا! جوانانِ ما را در امانِ خودت قرار بده.
خدایا! همهی جوانان را در امر اشتغال و ازدواج به ساحل سامان و سعادت نائل بگردان.
خدایا! بحقّ محمد و آل و عصمت حضرت زهرا سلام الله علیهم، به مصائب آل البیت علیهم السلام در این ایّام قَسَمت میدهیم، حوائج همه، این جمع، عزیزانی که با ما عهد دعا دارند، منظورین، حوائج مورد نظر برآورده بفرما.
خدایا! سایهی پربرکتِ پرچمدارِ نهضت مستضعفان، سکّاندارِ کشتیِ انقلاب، خَلَفِ صالح امام راحلمان را، رهبرِ بزرگوارمان را با کفایت و کرامت مستدام بدار.
خدایا! ایشان را در برابرِ این مشکلات یاری بگردان.
خدایا! بحقّ محمد و آل محمد علیهم السلام این تهدیدها را برای ملّت ما به فرصت تبدیل بفرما.
خدایا! دست خیانت را قطع فرما.
خدایا! دشمنانِ ما را ناکام بفرما.
خدایا! بحق محمد و آل محمّد علیهم السلام قَسَمَت میدهیم عاقبت امرِ همهی ما را ختم بخیر بگردان.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی بقره، آیات ۱۵۴ تا ۱۵۷٫
[۳]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۴۷٫ (وَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَیْتُ عَقِیلًا وَ قَدْ أَمْلَقَ، حَتَّى اسْتَمَاحَنِی مِنْ بُرِّکُمْ صَاعاً؛ وَ رَأَیْتُ صِبْیَانَهُ شُعْثَ الشُّعُورِ، غُبْرَ الْأَلْوَانِ مِنْ فَقْرِهِمْ، کَأَنَّمَا سُوِّدَتْ وُجُوهُهُمْ بِالْعِظْلِمِ؛ وَ عَاوَدَنِی مُؤَکِّداً وَ کَرَّرَ عَلَیَّ الْقَوْلَ مُرَدِّداً، فَأَصْغَیْتُ إِلَیْهِ سَمْعِی، فَظَنَّ أَنِّی أَبِیعُهُ دِینِی وَ أَتَّبِعُ قِیَادَهُ مُفَارِقاً طَرِیقَتِی. فَأَحْمَیْتُ لَهُ حَدِیدَهً ثُمَّ أَدْنَیْتُهَا مِنْ جِسْمِهِ لِیَعْتَبِرَ بِهَا، فَضَجَّ ضَجِیجَ ذِی دَنَفٍ مِنْ أَلَمِهَا وَ کَادَ أَنْ یَحْتَرِقَ مِنْ مِیسَمِهَا؛ فَقُلْتُ لَهُ ثَکِلَتْکَ الثَّوَاکِلُ یَا عَقِیلُ، أَ تَئِنُّ مِنْ حَدِیدَهٍ أَحْمَاهَا إِنْسَانُهَا لِلَعِبِهِ، وَ تَجُرُّنِی إِلَى نَارٍ سَجَرَهَا جَبَّارُهَا لِغَضَبِهِ، أَ تَئِنُّ مِنَ الْأَذَى وَ لَا أَئِنُّ مِنْ لَظَى؟ وَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِکَ طَارِقٌ طَرَقَنَا بِمَلْفُوفَهٍ فِی وِعَائِهَا وَ مَعْجُونَهٍ شَنِئْتُهَا، کَأَنَّمَا عُجِنَتْ بِرِیقِ حَیَّهٍ أَوْ قَیْئِهَا. فَقُلْتُ أَصِلَهٌ أَمْ زَکَاهٌ أَمْ صَدَقَهٌ؟ فَذَلِکَ مُحَرَّمٌ عَلَیْنَا أَهْلَ الْبَیْتِ. فَقَالَ لَا ذَا وَ لَا ذَاکَ، وَ لَکِنَّهَا هَدِیَّهٌ؛ فَقُلْتُ هَبِلَتْکَ الْهَبُولُ، أَعَنْ دِینِ اللَّهِ أَتَیْتَنِی لِتَخْدَعَنِی، أَمُخْتَبِطٌ أَنْتَ، أَمْ ذُو جِنَّهٍ، أَمْ تَهْجُرُ؟ وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَهَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَهٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَهٍ، مَا فَعَلْتُهُ. وَ إِنَّ دُنْیَاکُمْ عِنْدِی لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَهٍ فِی فَمِ جَرَادَهٍ تَقْضَمُهَا. مَا لِعَلِیٍّ وَ لِنَعِیمٍ یَفْنَى وَ لَذَّهٍ لَا تَبْقَى! نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ الْعَقْلِ وَ قُبْحِ الزَّلَلِ وَ بِهِ نَسْتَعِین.)
[۴]– سورهی یوسف، آیه ۳۱٫ (فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَکْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَیْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّکَأً وَآتَتْ کُلَّ وَاحِدَهٍ مِنْهُنَّ سِکِّینًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَیْهِنَّ ۖ فَلَمَّا رَأَیْنَهُ أَکْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا هَٰذَا بَشَرًا إِنْ هَٰذَا إِلَّا مَلَکٌ کَرِیمٌ)
[۵]– سورهی قصص، آیه ۸۳٫
[۶]– سورهی تغابن، آیه ۱۷٫ (إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا یُضَاعِفْهُ لَکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ۚ وَاللَّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ)
[۷]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۲۲۲٫
[۸]– سورهی آل عمران، آیه ۱۸۹٫
[۹]– سورهی مؤمنون، آیات ۱ و ۲٫
[۱۰]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۱۸٫ (قال الباقر علیه السلام: بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاهِ وَ الزَّکَاهِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَهِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَهِ فَأَخَذَ النَّاسُ بِأَرْبَعٍ وَ تَرَکُوا هَذِهِ یَعْنِی الْوَلَایَه)
[۱۱]– معانی الأخبار، النص، ص ۲۸۹٫
[۱۲]– سوره ی بقره، آیه ۱۵۴٫ (وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ ۚ بَلْ أَحْیَاءٌ وَلَٰکِنْ لَا تَشْعُرُونَ)
[۱۳]– همان، آیه ۱۵۵٫ (وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ)
[۱۴]– سورهی نور، آیه ۵۵٫ (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا ۚ یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا ۚ وَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِکَ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ)
[۱۵]– سورهی حاقه، آیه ۱۲٫ (لِنَجْعَلَهَا لَکُمْ تَذْکِرَهً وَتَعِیَهَا أُذُنٌ وَاعِیَهٌ)
[۱۶]– التوحید (للصدوق)، ص ۱۶۷٫
[۱۷]– جامع الأخبار(للشعیری)، ص ۱۱۹٫
[۱۸]– سورهی مائده، آیه ۲ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْیَ وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَانًا ۚ وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا ۚ وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا ۘ وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَىٰ ۖ وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۖ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ)
[۱۹]– سوره ی حشر، آیه ۹٫ (وَالَّذِینَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِیمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَلَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَهً مِمَّا أُوتُوا وَیُؤْثِرُونَ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ ۚ وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)
[۲۰]– سورهی یوسف، آیه ۲۴٫ (وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ ۖ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَىٰ بُرْهَانَ رَبِّهِ ۚ کَذَٰلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ ۚ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ)
[۲۱]– سورهی زمر، آیه ۶۹٫ (وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْکِتَابُ وَجِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ)
[۲۲]– سوره ی رعد، آیه ۲۸٫
[۲۳]– سورهی بقره، آیه ۱۵۶٫ (الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ)
[۲۴]– سورهی بقره، آیه ۱۵۵٫ (وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ)
پاسخ دهید