«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

مقدّمه

مسئله‌ی تربیتِ انسان و مراقبتِ از خود و پایشِ دور ماندنِ از آسیب‌های عمر و زیان‌های ابدی به دو مسئله مرتبط است.

علّتِ خلقتِ انسان

یک: خودسازی است، صبرِ فردی است، تقوای شخصی است، که همه‌ی ما «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ»[۲]، خدای متعال مسئله‌ی خلقت را برای ما، فلسفه‌ی حضورِ ما را در این نشئه‌ی بینِ تکلیف و مرگ به وضوح بیان کرده است تا ما اشتباه زندگی نکنیم، خودمان را بیچاره نکنیم، مأموریتِ خودمان را ضایع نکنیم، بی‌مُزد مزدورِ شیطان نباشیم، گرفتارِ شرارتِ نفسِ أمّاره‌ی خودمان نگردیم. فرموده است که من شما را به این دنیا آورده‌ام تا شما بنده باشید، هر کسی که بنده نیست برخلافِ مقصدِ آفریننده راه را اشتباه گرفته است، هر کسی که بنده‌ی نفس است، هر کسی که بنده‌ی شیطان است، هر کسی که بنده‌ی اقوام و نژاد است، هر کسی که بنده‌ی آب و خاک است، هر کسی که بنده‌ی قدرت‌های شرق و غرب است، هر کسی که بنده‌ی عاطفه و گرایش‌های غریزی است، این مسیر مسیرِ غلطی است، این شخص از خط خارج شده است، از خطِ مستقیمِ آفرینش که او باید در این خط می‌بود تا به مقصدِ خلقتِ خود می‌رسید، از جادّه به بیراهه کشیده شده است.

سه چیز که انسان را گرفتارِ «سَقَر» می‌کند

اینکه خدای متعال به ما منّت گذاشته است و برای ما سفره‌ی پذیراییِ الزامی در پنج زمان پهن کرده است و ما را به نماز دعوت کرده است و ترکِ نماز را هم موجبِ سقوطِ در «سَقَر» معرّفی کرده است که کسی جرأت نکند این دُرّ گرانبها و این گنجِ عظیمِ بی‌بدل را از دست بدهد، اگر کسی جرأت کند چنین گنجی را آتش بزند و آن را سرمایه‌ی ابدیّتِ خود را نکند مسلّماً لیاقتِ بهشت را ندارد، حقِ این شخص این است که در جهنّم و در بدترین جای جهنّم که «سَقَر» است گرفتارِ عذابِ ابد بشود، که خدای متعال در قرآن کریم می‌فرماید: از گرفتارانِ در «سَقَر» سؤال می‌شود: «مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ»[۳]، چه شد که از اینجا سر درآوردید؟ آن‌ها عللِ سقوطِ خود را، عللِ بدبتیِ ابدیِ خودشان را اینطور می‌گویند: «قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ»[۴]، می‌گویند: ما جزوِ نمازگزاران نبودیم.

معلوم می‌شود که نماز بازدارنده است، نماز دژ است، نماز حصن حصین است، نماز نعمتِ خیلی بزرگی است. می‌گویند: «قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ»، اگر مصلّی بودیم در زندانِ سقر گرفتار نبودیم. عجب! یعنی نماز اینقدر نیرو و انرژی دارد که ما را از سقر حفاظت می‌کند؟ بله!

«وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکینَ»[۵]، نیروی دیگری که بازدارنده است و حفاظ است و از سوختنِ ما در وادیِ هولناکِ سقر صیانت می‌کند «رسیدگی به فقرا» است، اداء واجباتِ مالی است، مخصوصاً اطعام!

یکی از برکاتی که قبل از این کرونا به وفور وجود داشت، فرهنگِ عزادارانِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم این است که اطعام می‌کنند، «پول» جای اطعام را نمی‌گیرد، شکم‌های گرسنه را سیر کنیم، چیزی جای غذا دادن را نمی‌گیرد، «وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکینَ».

علّتِ سوم غفلتِ از یک سنگرِ دیگر است که باعثِ غلبه‌ی مأمورانِ عذابِ الهی می‌شود، «وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضینَ»[۶]، بی‌نمازی، حرامخوری و بی‌بند و باری. این سه مسئله است که انسان را گرفتارِ سقر می‌کند.

بنابراین حواسِ ما به خودمان باشد، اگر لحظه‌ای غفلت کنیم افتاده‌ایم، جایی هم که می‌افتیم جای خطرناکی است و جای خوبی نمی‌افتیم، حواسِ ما باشد که بالا برویم و سقوط نکنیم، همیشه در سیرِ سعودی باشیم و هرگز سقوط نکنیم.

آخرین مرحله‌ی مراقبه

نکته‌ی دوم این است که ما چون عضوِ خانواده‌ی بزرگِ جامعه‌ی بشری هستیم، سلامتِ این عضو در گروی سلامتِ همه‌ی بدن است، از این جهت ما مأمور هستیم هم خودمان را سالم نگه داریم و هم نسبت به سلامتِ جامعه سرمایه‌گذاری کنیم و اهتمام داشته باشیم و نسبت به بیماری‌های اجتماعی حسّاسیت نشان بدهیم.

باید این قانونِ امر به معروف و نهی از منکر از خودمان شروع بشود، «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً، [فَعَلَیْهِ أَنْ یَبْدَأَ] فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ»[۷]، کسی که می‌خواهد دیگران را ارشاد کند، به دیگران بیاموزد، دیگران را از بدی‌ها حفاظت کند، ابتدا خود را ادب کند، این تأدیب خیلی عجیب است، ابتدا خود را ادب کند.

بزرگانِ اهلِ عرفان و سیر و سلوک می‌فرمایند: آخرین مرحله‌ی مراقبت این است که انسان هر شب وضعِ خود را ارزیابی کند و ببیند که امروز از عمرِ خود سودی ذخیره است و برای قبرِ خود چیزی فرستاده است؟ آیا برای اینکه به جهنّم نیفتد حفاظی برای خود ساخته است؟ یا اینکه خدای نکرده نه و این آتش‌سوزیِ گناه این قصرهای تقوای او را سوزانده است و سرمایه‌های آخرتِ او را خاکستر کرده است و او را به خاکِ سیاه نشانده است.

اگر ما هر شب یک محاسبه‌ای کردیم، وجودِ مقدّسِ امام موسی کاظم صلوات الله علیه فرمودند: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِی کُلِّ یَوْمٍ»[۸] کسی که هر روز وضعِ خود را ارزیابی نکند از ما نیست.

در دورانِ جنگ و دفاعِ مقدّس روز و شب در امان نبودیم، اگر شبی بمباران نمی‌شد می‌گفتیم که شبِ امنی داشتیم، وجودمان هم همینطور است، شیطان هر شب می‌آید که ما را بمباران کند، و خسارتِ این بمباران خیلی بیشتر از بمبارانِ صدّام است، صدّام ملعون وقتی بمباران می‌کرد کسانی که در اثرِ آتشِ این بمب‌ها از دنیا می‌رفتند در حکمِ شهید بودند، امروز هم سرافرازان و شهدا هستند، اما کسی که در معرضِ بمبارانِ نفسِ أمّاره و شیطان گرفتارِ غیبت و تهمت و حرامخواری و هوس‌های جهنّم‌ساز شده است، این بمباران قابلِ مقایسه‌ی با هیچ خسارتِ دنیوی و مالی نیست.

انسان صبح یک محاسبه کند و ببیند که شبِ خود را چگونه گذرانده است، شب هم نسبت به روز یک نگاهی کند و ببیند که آیا اسیر نشده است؟ آیا دشمن او را ذلیل نکرده است؟ آیا دشمن سرمایه‌ی او را آتش نزده است؟ آیا زیانِ آبرویی برای خود یا دیگران درست کرده است یا نه؟

اهمیّتِ داشتنِ همسرِ دیندار

«مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً»، اینکه انسان می‌خواهد برای مردآبآم «امام» بشود، این فرهنگ وسیع‌تر از فرهنگِ امامتِ خاص به معنیِ زمامداری است که ما دوازده امام داریم و در غیبتِ امام زمان ارواحنا فداه ولی فقیه بدلِ امام زمان ارواحنا فداه و جانشین و خلیفه‌ی امام زمان ارواحنا فداه است، نه، این مصداقِ این آیه است: «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا»[۹]، این دعای قرآنی است، این بهترین دعایی است که همه‌ی ما می‌توانیم از بارگاهِ ذوالجلال مسئلت کنیم، «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا»، خودِ این آغازِ یک امر به معروف است، انسان باید ابتدا لباسِ خود را تمیز کند، «هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ»[۱۰]، قرآن کریم می‌فرماید: همسرِ شما لباسِ شماست، حال که همسر و خانواده‌ی شما لباسِ شما هستند نکند که لباسِ آلوده به تن کنید، لباسِ خودتان را تطهیر کنید، این شروع کردن در یک مسیرِ ساخت و سازِ آخرتی، آن زیربنا و سنگِ زیرین «خانواده» است، ببین چه همسری انتخاب می‌کنی، ببین همسری که خوب بود خدای نکرده به زندگیِ تو نیاید و بد بشود، ببین این ودیعه است، این کریمه‌ی یک خانواده است، او ارزش و سرمایه‌ای به شما داده است، ببین این سرمایه را در چه فضایی قرار دادی، نکند خانواده‌ی سالم و مؤمنی به خانه‌ی تو بیاید و بی‌دین بشود، هم از ابتدا لباسِ ناقص و معیوب و بد انتخاب نکن، لباسِ زیبا انتخاب کن، و هم از لباسِ خودت مراقبت کن که این لباس آلوده نشود، با لباسِ آلوده نمی‌شود نمودِ اجتماعی داشت.

«رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا»، پروردگار ما! از همسرانِ ما، «وَذُرِّیَّاتِنَا»، اول که همسرِ خوب انتخاب کردی و خوب از همسرِ خودت مراقبت کردی، چه خدمتی به فرزندانِ خودت کردی؟ چه گنج و سرمایه‌ای برای نسلِ خودت تدارک دیده‌ای؟ «اِخْتَارُوا لِنُطَفِکُمْ فَإِنَّ اَلْخَالَ أَحَدُ اَلضَّجِیعَیْنِ»[۱۱]، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: در انتخابِ همسر دقّت کن و حواسِ تو به خانواده باشد، ببین که از چه خانواده‌ای همسر انتخاب کردی، دختر را نبین، برادرِ دختر را ببین…

ببین نکند ضدّانقلاب باشد، نکند با غرب‌گرایان و ناخدایان و بی‌خدایان ارتباط داشته باشد، این‌هایی که حکومتِ دین را قبول ندارند به دنبالِ حکومتِ طاغوت هستند، به دنبالِ حکومتِ شیطان هستند، بینِ رحمان و شیطان فاصله نیست، این کسی که حکومتِ دینی را نمی‌خواهد حکومتِ بی‌دینی را می‌خواهد، این کسی که در غدیر از ولایتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه سر باز می‌زند ولایتِ شیطان را به عهده گرفته است، نکند شما در طولِ زمان به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه و غدیر مقابله کنید، به دنبالِ آمدنِ امام زمان ارواحنا فداه باشید، حال که نمی‌توانید و در دستِ شما نیست این مسئله‌ی ولایتِ فقیه یعنی ولایتِ علم و عدالت، ولایتِ ایمان، ولایتِ خداترسی، ولایتِ تقوا، اگر در یک خانواده‌ای همه ضدّ ولایتِ فقیه هستند، همه به دنبالِ طرح‌های غربی هستند، این زن در این خانواده به دردِ تو نمی‌خورد.

«اِخْتَارُوا لِنُطَفِکُمْ فَإِنَّ اَلْخَالَ أَحَدُ اَلضَّجِیعَیْنِ»، رسماً می‌فرماید که داییِ فرزندت را ببین، الآن فکر نکن که در حالِ زن گرفتن هستی، فردا این زن مادرِ فرزندِ توست، برادرِ این زن هم دایی فرزندِ توست، و بچّه نوعاً یا به پدرِ خود شباهت دارد و یا به داییِ خود شباهت دارد، این جزوِ مسائلی است که هم در مسائلِ زیستی و هم وراثتی و هم تربیتی خیلی مهم است، این‌ها فکر کردنِ ریشه‌ای است.

لذا: «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا»، اول همسر را می‌گوید، پروردگار من! من یک همسری می‌خواهم که این همسرِ من عیب نداشته باشد، گیرِ دینی نداشته باشد، آنقدر نور داشته باشد و ایمانِ او قوی باشد و تربیتِ دینیِ او آنقدر دل‌انگیز باشد که هر وقت به او نگاه می‌کنم ذوق‌زده بشود و گریه‌ی شوق داشته باشم، ابتدا باید به دنبالِ یک چنین همسری بود، بعد ذرّیه است، «وَذُرِّیَّاتِنَا»، اول همسر و بعد فرزندان، بعد دیگر خودِ مجموعه «مخلوقٌ عَنه» است، خودم که چنین باور دارم و خدای متعال را قبول دارم و آخرت را قبول دارم، می‌خواهم نسوزم، می‌دانم که نمی‌توانم بسوزم، نمی‌خواهم بی‌عقلی کنم و عمرِ خود را صرفِ جهنّم‌سازی برای خودم کنم، من که خودم می‌خواهم به سوی تو بیایم همسری می‌خواهم که در سطحِ یک خانواده‌ی ارزشی و ایمانی باشد، و ذرّیه‌ای می‌خواهم که اینطور باشد، «قُرَّهَ أَعْیُن» باشند.

گاهی در مجالس عرض کرده‌ایم که می‌گویند انسان دو نوع اشک دارد، یکی اشکِ مصیبت و یکی هم اشکِ شادی و محبّت. انسانی که به یک نعمتی که فکر نمی‌کرد خدای متعال به او بدهد، وقتی خدای متعال نعمتِ فوقِ توقّعِ او به او می‌دهد هیجانی می‌شود، و بی‌اختیار اشکِ او می‌ریزد، این گریه گریه‌ی شادی است، گریه‌ی هیجاناتِ روحی است.

می‌گویند گریه‌ای که انسان برای مصیبت و داغِ عزیزانِ خود و مشکلاتِ جامعه‌ی دینی می‌کند، یا اشک‌هایی که برای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌ریزیم… گاهی حواسِ من برای این موضوع هست که اشکِ بر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه وِلَرم است، انسان این را احساس می‌کند، اشکِ مصیبت گرم است، اما اشکِ شوق اشکِ خُنَکی است.

در این آیه می‌گوییم: «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ»، خدایا! یک فضایی به من بده که هر وقت نگاه می‌کنم بگویم بهشت است… همسرِ خوب برای انسان بهشت است، رفیقِ خوب برای انسان بهشت است، همسایه‌ی خوب برای انسان بهشت است، این را همینطور ذوقی عرض نمی‌کنم، این ذوقِ سخنوری نیست، این حدیث است که اگر انسان یک همدمِ الهی داشته باشد که انگیزه‌های او انگیزه‌های دینی باشد خدای متعال یک پناهگاهِ بهشتی به او داده است، این یک فرد نیست، این یک دژ و یک حصن و یک پناهگاه است و شما را از بدی‌ها حفاظت می‌کند و خودِ همین بهشت است، بعضی از انسان‌ها بهشت هستند و بعضی دیگر میهمانِ بهشت هستند، آن‌هایی که خودشان بهشت هستند آن بهشت برای این‌ها مشتاق است، این‌هایی که خودشان بهشت نیستند مشتاقِ آن بهشتند، این مقام خیلی بالاتر است که خودت بهشت باشی، هر کسی که تو را دید گویا چشمِ او به بهشت خورده است، یک انسانِ مؤمن چقدر برای انسان آرامش می‌آورد، اگر انسان مشکلاتِ همه‌ی عالَم را داشت و به قم می‌رفت و یک نمازی با آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف می‌خواند و در حضورِ او می‌نشست و ایشان یک نگاهی به او می‌کرد، خدا می‌داند که احساسِ انسان احساسِ مافوقِ امورِ مادّی بود، یک آرامشی، یک نورانیتی، یک ابتهاجی در انسان به عمل می‌آمد.

مؤمن برای مؤمن آرامش است، برکت است، چون خودِ او بهشت است. «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ».

بنابراین خودسازی، همسرسازی، خانواده‌سازی، بعد: «وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا».

خدایا! آیا می‌شود ما خانوادگی برای محلّه‌ی خود الگو باشیم؟ همه بگویند خوشا به حالِ فلانی‌ها! چه توفیقاتی دارند، همه‌ی کارهای آن‌ها زیباست، هیچ کسی آزاری از این‌ها سراغ ندارد، اصلاً از در و دیوارِ خانه‌ی آن‌ها سلامت و خیر می‌ریزد، امیدِ همسایه‌ها هستند، مایه‌ی آرامشِ محلّه هستند، از وقتی که این‌ها آمده‌اند چقدر این محلّه امن شده است و دیگر هیچ مشکلی نداریم. «وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا». این‌ها درس‌هایی است که در ظاهر «اخلاقی» است اما در تحلیل «مجموعه‌ی ارزش‌های اجتماعی» است، که اگر خانواده درست بشود جامعه هم درست می‌شود، باید امر به معروف را از خود شروع کنیم، با همسرِ خود همراه بشویم، فرزندانمان را به خط کنیم تا اینکه ان شاء الله ما در جامعه منشأ نور باشیم و ظلمت‌زدایی کنیم، این فضاسازی برای امر به معروف و نهی از منکر است، بسترسازی برای رشدِ خوبی‌ها و کمرنگ شدنِ بدی‌هاست.

روضه‌ی حضرت اباالفضل العباس سلام الله علیه

یا کاشف الکرب عن وجه الحسین… یا حضرت اباالفضل العباس صلوات الله علیه…

مرحوم آمیرزا احمد آشتیانی هم فقیه است، هم عارف است، هم اهلِ دعا و نیایش است، عالِمی است که همینطور مطلبی را نمی‌گوید، در این کتابِ کوچکِ «هدیه‌ی احمدیّه» می‌گوید که مجرّب است، گویا خودِ او تجربه کرده است، هر کسی که مشکل و حاجتی دارد دامانِ باب الحوائجِ حضرت اباالفضل العباس صلوات الله علیه را بگیرد، یکصد و سی و سه مرتبه بگوید «یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِکْشِفْ کَرْبى بِحَقِ اَخْیکَ الْحُسَیْنِ»…

اهلِ حرم هم به اعتبارِ عفّتِ خانوادگی خودشان را جلوی اراذل و اوباش نمی‌آوردند، هم این اشراری که برای قتلِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه اجتماع کردند خیلی بی‌حیاء بودند، این بانوان، این بچّه‌ها احساسِ امنیت نداشتند، و هم اینکه بُعدِ اجتماعیِ آن این بود که این‌ها هر وقت که می‌دیدند این زن و بچّه بیچاره شدند هلهله می‌کردند و کف می‌زدند و هو می‌کردند، این بود که بی‌بی حضرت زینب کبری سلام الله علیها همه را کنترل می‌کردند، این بزرگواران برای هیچ شهیدی بیرون نیامدند، نه تنها حضرت زینب کبری سلام الله علیها، بلکه همه‌ی پرده‌نشینان در خیمه‌ها ماندند و برای شهدا بیرون نیامدند، فقط حضرت زینب کبری سلام الله علیها دو مرتبه به معرکه آمدند، یک مرتبه برای استقبال از حضرت علی اکبر علیه السلام بود که حضرت زینب کبری سلام الله علیها نگرانِ جانِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه شدند و خودشان را زودتر به پیکرِ حضرت علی اکبر علیه السلام رساندند، یک مرتبه هم دیدند حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بی‌کَس شده‌اند و هیچ کسی را ندارند… اما تنها شهیدی که همه برای آن شهید بیرون ریختند حضرت اباالفضل العباس صلوات الله علیه بودند…

رمزِ آن این بود که حضرت اباالفضل العباس صلوات الله علیه با این بزرگواران خداحافظی نکرده بودند، زمانی که جوانانِ بنی‌هاشم می‌خواستند به میدان بروند به خیمه‌ی حضرت زینب کبری سلام الله علیها می‌رفتند و سیر با همه‌ی بانوان خداحافظی می‌کردند، اما حضرت اباالفضل العباس صلوات الله علیه خداحافظی نکرده بودند، چون برای جنگ نرفته بودند، از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه اذن خواستند که برای جنگ بروند اما حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه مأموریتِ جنگی ندادند و فرمودند: عبّاسِ من! این کودکان تشنه هستند…

حضرت اباالفضل العباس صلوات الله علیه سقّا بودند، رفته بودند که برگردند، نرفته بودند که شهید بشوند، چون رفته بودند که برگردند با این‌ها خداحافظی نکرده بودند، اما وقتی حضرت اباالفضل العباس صلوات الله علیه رفتند اهلِ خیمه دیدند که عمو دیر کرده است… با نگرانی یک به یک از خیمه بیرون آمدند… سرِ راهِ علقمه صف کشیدند، همه چشم دوخته بودند که ببینند آیا خبری می‌آید؟ آیا الآن می‌بینیم که عمو بر مرکب سوار شده‌اند و مشکِ آبِ را به روی دوشِ خویش انداخته‌اند که حضرت علی اصغر سلام الله علیه را از خطرِ تشنگی نجات بدهند؟… همینطور که بی‌تابی و بی‌قراری می‌کردند ناگهان دیدند یک کسی از دور پیدا شد، گفتند خدا کند که عموی ما باشد، اما جلو آمدند و دیدند عمو نیست و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آمده است، اما بی‌برادر آمده‌اند… ولی بی‌علمدار آمده‌اند… ولی قدخمیده آمده‌اند… ولی شکسته شده‌اند…

حالِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به قدری وخیم بود که این‌ها جرأت نکردند سؤالی کنند، یک دختری خیلی برای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه عزیز بود، شیرین‌زبان بود، شاید همین سه‌ساله بود، گفتند تو برو و سراغِ عمو را بگیر، جلو آمد و عرضه داشت: بابای عزیزم! آیا از عموی ما خبری برای ما نیاورده‌ای؟…

امان از دلِ حضرت زینب کبری سلام الله علیها…

بعضی‌ها می‌گویند حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه گریه کردند، به این بچه چه بگویند؟ هیچ چیزی نگفتند تا امیدِ این بچّه ناامید نشود، آمدند و حضرت زینب کبری سلام الله علیها را کنار کشیدند، فرمودند: خواهرم! برو و لباسِ بچّه‌ها را عوض کن… دیگر اسیری قطعی شد…

یک چیزِ دیگری هم مشهور است، می‌گویند حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه چیزی به این‌ها نفرمودند، مستقیم به خیمه‌ی حضرت اباالفضل العباس صلوات الله علیه رفتند و عمودِ خیمه را کشیدند… یعنی دیگر خاطرِ شما جمع باشد که این خیمه دیگر صاحب ندارد…

دعا

یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِکْشِفْ کَرْبى بِحَقِ اَخْیکَ الْحُسَیْنِ

خدایا! تو را به اخلاصِ حضرت اباالفضل العباس صلوات الله علیه، به ادبِ ایشان، به وفای ایشان، به بدنِ در هم ریخته‌ی ایشان، به چشمِ تیرخورده‌ی ایشان، به دو دستِ علمگیرِ ایشان، به دو دستِ از تن جدا شده‌ی ایشان قسم می‌دهیم امام زمان ارواحنا فداه را برسان.

خدایا! مشکلاتِ این کشور را برطرف بفرما.

خدایا! جوان‌هایی که کار ندارند، درآمد ندارند، همسر ندارند، خانه و خانمانِ آن‌ها در نگرانی هستند، خدایا! به این‌ها همسر و شغل و آرامشِ خانوادگی عنایت بفرما.

خدایا! آن‌هایی که همسر دارند و فرزند ندارند، خدایا! به تو را به حضرت اباالفضل العباس صلوات الله علیه قسم می‌دهیم به آن‌ها فرزندِ خوب و صالح روزی بفرما.

خدایا! تو را به دو دستِ حضرت اباالفضل العباس صلوات الله علیه قسم می‌دهیم عمومِ مریض‌ها، خصوصاً مریض‌های مورد نظر را شفاء مرحمت بفرما.

خدایا! نعمت‌هایی که به ما داده‌ای را از ما مگیر.

خدایا! ما را از جهنّم نجات بده.

خدایا! خودمان را بهشت قرار بده.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم سایه‌ی رهبرِ عزیزمان و همه‌ی خوبانمان را مستدام بدار.


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] سوره مبارکه ذاریات، آیه ۵۶

[۳] سوره مبارکه مدثر، آیه ۴۲

[۴] سوره مبارکه مدثر، آیه ۴۳

[۵] سوره مبارکه مدثر، آیه ۴۴

[۶] سوره مبارکه مدثر، آیه ۴۵

[۷] نهج البلاغه، حکمت ۷۳ (وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً، [فَعَلَیْهِ أَنْ یَبْدَأَ] فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ؛ وَ لْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ؛ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا، أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ‏.)

[۸] الکافی، جلد ۲، صفحه ۴۵۳ (عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُمَرَ اَلْیَمَانِیِّ عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ اَلْمَاضِی صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ: لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِی کُلِّ یَوْمٍ فَإِنْ عَمِلَ حَسَناً اِسْتَزَادَ اَللَّهَ وَ إِنْ عَمِلَ سَیِّئاً اِسْتَغْفَرَ اَللَّهَ مِنْهُ وَ تَابَ إِلَیْهِ .)

[۹] سوره مبارکه فرقان، آیه ۷۴ (وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا)

[۱۰] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۸۷ (أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَهَ الصِّیَامِ الرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَائِکُمْ ۚ هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ ۗ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ وَعَفَا عَنْکُمْ ۖ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ ۚ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ۖ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیَامَ إِلَى اللَّیْلِ ۚ وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاکِفُونَ فِی الْمَسَاجِدِ ۗ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا ۗ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ آیَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ)

[۱۱] الکافی، جلد ۵، صفحه ۳۳۲