روز یکشنبه مورخ ۲۴ شهریور ماه ۱۳۹۸، مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در «مسجد کنی» لویزان با سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» برگزار شد که مشروح آن تقدیم می شود.
- مقدّمه
- اگر تقوا داشته باشیم
- علّتِ نپذیرفتنِ حق توسطِ برخی انسانها
- اگر با عقل و حکمت زندگی کنیم
- نقلِ داستانی از مرحوم آیت الله العظمی آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف
- نتیجهی توکل به خدای متعال
- نتیجهی زندگیِ پاک
- قولِ خدای متعال به بندگانِ باتقوا
- داستانِ جالبی از حاج هادیِ ابهری
- روضهی حضرت قاسم علیه السلام
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
خدای متعال انسان را بر اساسِ عقل امتحان میکند، به انسان بر اساسِ عقل پاداش میدهد، انسان را بر اساسِ عقل کیفر میکند و حجّت با عقل بر انسان تمام میشود، لکن راهِ عقل راهِ ذهن است، استدلال، برهان کارِ ذهن است، کارِ فکر است، اگر انسان در کنارِ عقل به حکمِ عقل خود را آلوده نکند و در زندگیِ خود امین باشد، در زندگیِ خود صادق باشد، که قرآن کریم از این نوع پاکی و پاکیزگی با عنوانِ «تقوا» یاد کرده است، اگر کسی اهلِ تقوا بود یک جذبههایی، یک مکاشفاتی، یک مشاهداتی نصیبِ او میشود.
اگر تقوا داشته باشیم
در سوره مبارکه بقره ملاحظه میکنید که فرمود: «الم * ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَرَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ»[۲]، اگر کسی تقوا نداشته باشد نفعی از قرآن کریم نمیبرد، و در آیهی دیگر فرمود: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ ۙ وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا»[۳]، اگر کسی تقوا داشت قرآن کریم برای او هدایت است، اگر کسی مؤمن بود قرآن کریم برای او شفاء همهی دردهاست.
علّتِ نپذیرفتنِ حق توسطِ برخی انسانها
اما اگر کسی بیتقوا یا بیایمان بود «وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا»، بر خسارتِ او افزوده میشود و او با قرآن کریم دفع میشود؛ شبپره با نور سنخیّت ندارد، بمحضِ اینکه آفتاب بتابد او گُم میشود، میرود تا یک جایی را پیدا کند که تاریک باشد و نورِ آفتاب را نبیند. این ابوجهل و ابولهب شبپرههایی بودند که از نورِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بشدّت فرار میکردند، اصلاً طاقتِ دیدنِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را نداشتند.
اگر با عقل و حکمت زندگی کنیم
کسی که زندگیِ خود را با عقل و با حکمت تنظیم کند که در این زندگی ناپاکی نباشد، حرامخوری نباشد، حرامبینی نباشد، خدای ناخواسته هوسرانی و تعرّض به نوامیسِ عمومی نباشد، اگر انسان پاک بود تابشِ نورِ خدای متعال همیشگی است، خدای متعال همیشه «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»[۴]، این نور وجودِ انسان را روشن میکند و هم برای انسان رؤیتی پیش میآید، یعنی آنچه دیگران فقط میگویند را او میبیند، و هم جذبههایی برای او پیش میآید که او را میبرند نه اینکه خودِ او برود.
در آیات قرآن کریم ملاحظه میکنید که میفرماید: «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»[۵]، کسی که در راه خدای متعال جهاد کند و کارهای او در خطّ رضایتِ خدای متعال باشد و گرفتارِ هوا نباشد، خدای متعال میفرماید ما خودمان او را هدایت میکنیم، نه از یک راه، بلکه هر قدمی که بر میدارد، در طرقِ مختلف ابوابِ مختلفی را برای او باز میکنیم و ما او را در سُبُلِ خودمان راه میبریم، «وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ» خدای متعال با «إنّ» که برای تأکید است به ما اطمینان میدهد که اگر شما در خطّ بندگی بیایید من با شما همراهی میکنم، «لَنَهْدِیَنَّهُمْ» هم ما هدایت میکنیم و هم «وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»، اگر کارهای شما زیبا بود، اگر نیّتِ شما خوب بود و اگرِ دلِ زیبایی داشتید خدای متعال با شما رفیق است و شما را در هیچ مشکلی تنها نمیگذارد، خدای متعال شما را در هیچ بُنبستی رها نمیکند.
نقلِ داستانی از مرحوم آیت الله العظمی آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف
«وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجاً»[۶]، ما این مطلب را مکرر گفتهایم و دیگران هم گفتهاند ولی من از مرحوم آیت الله بهجت اعلی الله مقامه الشّریف…
امشب یک شخصی که اهل دل بود میگفت من به خدمت آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف میرفتم و معالجِ ایشان بودم، فرمود: چه میبینی؟ گفتم: من نمیتوانم چیزی عرض کنم، فرمود: چرا؟ گفتم: من از اردیبهشت میترسم، فرمود: أجل است دیگر! باید اردیبهشت برسد و این ترسی ندارد! ایشان أجلِ خودشان را میدانستند، آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف باطنِ ما را خوب میخواندند، عالَم در کَفِ دستِ ایشان بود، هیچ حجابی برای مرحوم آقای بهجت رحمه الله تعالی علیه نبود.
آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف این قضیّه را نقل میکردند که حضرت امام رحمه الله تعالی علیه با مرحوم آقا سیّد احمد زنجانی رحمه الله تعالی علیه که معتمدِ همهی علماء در قم بودند، همچنین از شاگردانِ حاج شیخ عبدالکریم حائری بودند و با امام رحمه الله تعالی علیه رفیق بودند، هم همکلاس بودند و هم رفیق بودند، لذا سفرها را با هم میرفتند و جلساتِ انس با یکدیگر داشتند، این دو بزرگوار با یکدیگر به زیارتِ امام رضا علیه السلام مشرّف میشوند، حضرت امام رحمه الله تعالی علیه به مرحوم آیت الله زنجانی رحمه الله تعالی علیه پیشنهاد میکنند که به دیدنِ آقا شیخ حسنعلی نخودکی اعلی الله مقامه الشّریف برویم، به زیارتِ ایشان میروند، مرحوم امام به آقا شیخ حسنعلی نخودکی میگویند که ما آمدهایم تا از شما علمِ کیمیا بگیریم، آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف میفرمودند که استادِ ما علمِ کیمیا داشتند اما دوست نداشتند که ما به دنبالِ این چیزها برویم.
اگر کسی علمِ کیمیا را بداند میتواند مس را به طلا تبدیل کند، میتواند خاک را به طلا تبدیل کند، حال یا یک علم است یا یک قدرت است یا هر دوی آنهاست، برای بعضیها علمِ شیمی است، منتها کارِ سختی است، آن چیزی را که عرفا و بزرگان دارند منهای آن سختیهای آن کار است.
فضّهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دارای علمِ کیمیا بوده است.
مرحوم آقا شیخ حسنعلی نخودکی فرموده بودند که من حرفی ندارم اما شرطِ آن این است که از این علمی که من به شما میدهم برای زندگیِ دنیویِ خودتان استفاده نکنید، مرحوم امام رحمه الله تعالی علیه میگویند که من این قول را به شما نمیدهم، مرحوم آقا شیخ حسنعلی نخودکی هم میبینند که مرحوم امام رحمه الله تعالی علیه انسانِ صادقی هستند، میگویند: حال که صداقت دارید من به شما چیزی فرا میدهم که برای شما بهتر از کیمیاست و آن این است که بعد از هر نماز واجب سه مرتبه سورهی توحید را بخوانید، که این سفارش مرحوم آقا میرزا جواد آقای ملکی تبریزی هم هست، و ایشان میفرمایند که سه مرتبه سورهی توحید را بخوانید و به امام زمان ارواحنا فداه هدیه کنید؛ اما آقا شیخ حسنعلی این نیابت را نمیگویند و میگویند بعد از هر نماز واجب سه مرتبه سورهی توحید را بخوانید که برابر با یک ختمِ قرآن کریم است، سه مرتبه بر محمد و آل محمد علیهم السلام صلوات بفرستید و سه مرتبه هم این آیه را بخوانید «وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجاً * وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْراً»[۷].
نتیجهی توکل به خدای متعال
این تضمینِ خدای متعال برای کسانی است زندگیِ خود را به آتشِ جهنّم نمیکشند و نمیسوزانند، در درآمدِ آنها حرام نیست، در نگاهِ آنها حرام نیست، در حرفِ آنها حرام نیست، ظلم در خانواده ندارند، کسی که مراقب باشد و با ترمز حرکت کند و ترمز را در خطرها بگیرد تا در حرام نیفتد، اگر کسی تقوا داشت خودِ خدای متعال برای او راه باز میکند.
کارِ دوّمی که خودِ خدای متعال برای ما انجام میدهد این است که رزقِ ما را از جایی میدهد که ما آن را پیشبینیِ نمیکردیم، «وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ»، او را از جایی روزی میدهد که برنامهریزی نشده است. «وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»، اگر کسی به خدای متعال توکّل کند و بگوید «خدایا! من عاجز هستم»، چون عاجز هستم… کسی که در دادگاه پرونده دارد و حقوقدان نیست و دفاع را نمیداند برای خود وکیل میگیرد، وکیل کار را میداند و میرود و کارهای او را سامان میدهد، خدایا! وکیلِ من تو هستی، تو عجز و ضعفِ مرا جبران کن.
اگر کسی خدای متعال را باصداقت برای خود وکیل قرار بدهد به هیچ کسی نیاز ندارد و خودِ خدای متعال برای او بس است و خودِ خدای متعال او را کفایت میکند.
نتیجهی زندگیِ پاک
پروردگارِ علیِّ عظیم فرمود: «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا»[۸]، اگر شما دلِ خودتان را در زندگی پاک نگه دارید، نیّتِ خیانت نکنید، وسوسهها را در دلِ خودتان راه ندهید، جوانج که نیّاتِ باطنیِ شماست پاک نگه دارید و جوارح هم که اعضاء و اندامهای شماست تحتِ مراقبت قرار بدهید خدای متعال به شما یک بصیرتی میدهد، یک بینشی به شما میدهد که در زندگی فریب نخورید، نه شیطان جنّی میتواند شما را فریب بدهد و نه شیاطینِ انسی میتوانند شما را فریب بدهند، خدای متعال به شما «فُرقَان» میدهد، یعنی شما همیشه بینِ حق و باطل درست انتخاب میکنید و حق را حق میبینید و باطل را هم باطل میبینید و فریبِ کسی را نمیخورید؛ خدای متعال چه وعدههای عجیبی داده است!
منتها هیچ کدام از این آیات «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»، «وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجاً» و «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا» ذهنی نیست، وجودِ انسان کششی به سوی حق پیدا میکند و دافعهای نسبت به باطل پیدا میکند، همانطور که از حاج شیخ نقل کردیم، همانطور که از آقا جعفر نقل کردیم، همانطور که از حاج هادی ابهری نقل کردیم این رفعِ حجاب از باطن است، آینهی دلِ انسان نورِ خدای متعال را میگیرد، بعد این نور فقط تشخیص نیست بلکه این نور یک قدرتی دارد که انسان را میبَرَد، گویا یک مرکبی است که انسان بر آن سوار میشود و به مقصد میرود، با همین شهود، با همین ادراکِ تکوینی، با همین کشش، با همین جذبه به سوی حق تعالی کشیده میشود که خدای متعال این مسئله را در سورهی مبارکهی حدید فرموده است.
قولِ خدای متعال به بندگانِ باتقوا
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِن رَّحْمَتِهِ وَیَجْعَل لَّکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»[۹]، خدای متعال میفرماید: ای مؤمنین! باتقوا زندگی کنید، خداترس باشید، در برابرِ خلافها و بدیها پروا داشته باشید، و به رسولِ من ایمان داشته باشید و با رهبریِ آسمانی با باور تعامل کنید که اگر شما تقوای الهی را داشتید و به پیغمبرِ ما دل بستید من هم به شما دو قول میدهم، یک: «یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِن رَّحْمَتِهِ»، خدای متعال شما را از رحمتِ رحمانیّهی خود و از رحمتِ رحیمیّهی خود محروم نمیکند، آنچه به همه میدهد به شما هم میدهد اما به شما یک سری چیزهای خصوصی هم میدهد که به کافر نمیدهد، به منافق نمیدهد، به ظالم نمیدهد و فقط به تو که مؤمن هستی میدهد، یک عشقی به امام زمان ارواحنا فداه پیدا میکنید، یک سوزی نسبت به حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام پیدا میکنید، یک بخش از این دو بخش از رحمتِ الهی رحمتِ عمومی است که همهی موجودات از این رحمت برخوردار هستند ولی خدای متعال نسبت به شما پذیراییِ ویژه دارد، شما را بر سرِ سفرهی اهلِ بیتِ پیغمبر علیهم السلام قرار میدهد، به شما توفیقاتی میدهد که دیگران این توفیقات را ندارند.
دوم: «یَجْعَل لَّکُمْ نُورًا»، خدای متعال برای شما یک نوری خلق میکند که این نور بُراقِ شما میشود، یعنی خودت نمیروی و دیگران شما را میبرند، خدای متعال ملائکه میفرستد و خودِ تو متوجّه نمیشوی و به سوی مجلسِ خوب کشیده میشوی.
داستانِ جالبی از حاج هادیِ ابهری
ان شاء الله خدای متعال حاج علامهی مدّاح را رحمت کند، این پیرغلامِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام را، ایشان خیلی با ما مأنوس بودند، خیلی به ما علاقهمند بودند.
این بزرگوار میگفتند من حاج هادی ابهری را در کربلا دیدم و ایشان به من گفتند: آیا با من نمیآیی تا به مجلسِ روضه برویم؟ من به ایشان گفتم: ما تازه آمدهایم و نمیدانیم کجا روضه هست، گفت: آیا ما کمتر از گربه هستیم؟ یا مجلسِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام کمتر از گوشت است؟ به کدام گربه آدرسِ گوشت را دادهاند که به ما آدرسِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام را بدهند؟ او با وجودِ خودش به سوی گوشت کشیده میشود، یک کرکس از دویست فرسخی لاشها را میبیند، آیا مجلسِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام برای ما به اندازهی یک کششی که گربه نسبت به گوشت پیدا میکند و بدونِ آدرس به سراغِ گوشت میرود کشش ندارد؟ آیا ما از گربه کمتر شدهایم و مجلسِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام کمتر از گوشت است؟ بیا تا برویم.
همینطور با ما راه افتاد و آمدیم واردِ یک منزلی شدیم که چه روضهای در آن بود، گویا در و دیوار برای حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام گریه میکردند، خیلی روضهی عجیبی بود.
این کشش است که انسان را میبرند، نه اینکه آدرس بدهند تا انسان برود، بلکه انسان اصلاً متوجّه نمیشود که او را میبرند ولی میبیند به مقصد رسیده است.
در این راستا حرفهایی است که اگر عمری داشتیم فردا شب هم مقداری در این وادیِ کششهای الهیِ آسمانی که فوقِ امورِ ظاهری و حسّی است صحبت کنیم و دامانِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام را بگیریم که ان شاء الله اتّفاقی در درونِ ما هم بیفتد و گاهی یک خبرهایی هم از آن خبرهای سرّی به ما هم برسد.
روضهی حضرت قاسم علیه السلام
مدّاحِ جوانمان به حضرت قاسم علیه السلام توسّل کردند، که هر کجا روضهی حضرت قاسم علیه السلام باشد هم امام حسن مجتبی علیه السلام صاحب مجلس هستند و هم حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام و هم مادرِ ایشان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها.
حضرت قاسم علیه السلام در شبِ عاشورا دیدند حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام لیستِ شهدا را آماده کردهاند، حضرت قاسم علیه السلام خیلی دغدغه داشتند که نکند جا بمانند، عَرضه داشتند: عمو جان! آیا من هم شهید میشوم؟ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام فرمودند: مرگ در نظرِ تو چگونه است؟ حضرت قاسم علیه السلام قسم خوردند و فرمودند: «أحلَی مِنَ العَسَل»، مرگ برای من از عسل شیرینتر است.
حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام فرمودند: بله! (به تعبیرِ من) عزیزِ دلِ من، نورِ دیدگانِ من، یادگارِ برادرم، تو هم کشته میشوی، اما ششماههی من هم کشته میشود… عَرضه داشت: آقا جان! آیا لشکر به خیمهها میرسند؟ یعنی آیا حضرت علی اصغر علیه السلام در خیمه کشته میشوند؟ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام فرمودند: نه! اما شهادتِ تو با دیگران تفاوت دارد، تو قبلاً گرفتارِ یک محنت و فتنهای میشوی و بعد به شهادت میرسی.
روزِ عاشورا این نوجوان آمد تا از عموی خود إذنِ میدان بگیرد، دلِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام آنقدر نسبت به این نوجوان محبّت بود که دستانِ خویش را باز کردند و این نوجوان را در آغوش گرفتند و حضرت قاسم علیه السلام هم دو دستِ خویش را به گردنِ عموی خویش انداختند، حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام این نوجوان را به سینهی خویش چسباندند و بلند بلند گریه کردند… هر دو گریه میکردند، «حَتّی غُشیَ عَلَیهما»… حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام برای هیچ شهیدی غش نکردهاند، اما حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام قبل از آنکه داغِ حضرت قاسم علیه السلام را ببینند فراقِ ایشان را تحمّل نمیکنند و زمانِ خداحافظی غش میکنند…
وقتی حضرت قاسم علیه السلام به هوش آمدند حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام ایشان را بدرقه کردند، اما حضرت قاسم علیه السلام آنقدر شوقِ شهادت داشتند که راوی میگوید: دیدم یک نوجوانی مانندِ قرصِ ماه آمد اما بندِ کفشِ خود را نبسته است، معلوم میشود که با دستپاچگی آمده بود…
حضرت قاسم علیه السلام جنگِ نمایانی کردند، ضربهای به فرقِ مقدّسِ ایشان زدند، همینکه در حالِ افتادن از روی اسب بودند صدا زدند: عمو جان به دادِ من برس…
حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام با سرعتِ خیلی زیاد خویش را رساندند، وقتی رسیدند که حرامزادهای شمشیر بلند کرده بود که کارِ این جوان را تمام کند، حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام به او حمله کردند و آن ملعون دستِ خود را جلو آورد و حضرت با یک ضربهای دستِ او را از بدنِ او جدا کردند، لشکریان به حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام حمله کردند، حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام در مقامِ دفاع برآمدند، جنگ مغلوبه شد، ناگهان حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام دیدند نفسِ حضرت قاسم علیه السلام از زیرِ سُمِ اسبها میآید…
شهدا را بعد از شهدا لگدمالِ اسبها کردند اما این نوجوان هنوز زنده بود که با اسب از روی بدنِ ایشان…
حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام آمدند تا این بدن را بلند کنند، حضرت این بدن را به سینهی خویش چسبانیدند، اما وقتی رسیدند دیدند که نوجوان در حالِ جان دادن است و پاهای خود را بر روی زمین میکشد…
حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام آنچنان گریه میکردند… «یَعِزُّ وَاللَّهِ عَلى عَمِّکَ انْ تَدْعُوَهُ فَلایَنْفَعُکَ صَوْتُهُ»… پسر برادرم! چقدر بر من ناگوار است که تو فریاد کنى یا عمّاه، ولى عموى تو نتواند به تو پاسخ درستى بدهد؛ چقدر بر من ناگوار است که به بالین تو برسم اما نتوانم کارى براى تو انجام بدهم.
لا حول و لا قوّه الّا باللَّه العلىّ العظیم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه بقره، آیات ۱ و ۲
[۳] سوره مبارکه إسراء، آیه ۸۲
[۴] سوره مبارکه نور، آیه ۳۵ (اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ ۖ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ)
[۵] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۶۹
[۶] سوره مبارکه طلاق، آیه ۲ (فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِّنکُمْ وَأَقِیمُوا الشَّهَادَهَ لِلَّهِ ذَلِکُمْ یُوعَظُ بِهِ مَن کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجاً)
[۷] سوره مبارکه طلاق، آیات ۲ و ۳
[۸] سوره مبارکه فرقان، آیه ۲۹ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا وَیُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ۗ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ)
[۹] سوره مبارکه حدید، آیه ۲۸
پاسخ دهید