با شروع ماه محرم، مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در مسجد دانشگاه صنعتی شریف با سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» برگزار شد که مشروح آن تقدیم می شود.
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهِ وَ یَا صَاحِبَ العَصرِ وَ الزَّمَان، أغِثْنَا وَ أدرِکنَا، أجِرنَا وَ أضِفنَا نَحنُ ضُیوفُکَ، نَحنُ المُنْتَظِرونَ بِقُدومِکَ».
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنَا حَبِیبِنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهِ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ رِضَاهُ وَ رَأْفَتِهِ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلَی یَوْم الدِّینِ».
«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراهِ وَ الْإِنْجیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذی بایَعْتُمْ بِهِ»[۲]
عالم ملک در دست خدا است
خداوند حکیم مهربان، مالک مُلک و ملکوت است. سورهی مبارکهی الرّحمن را از دیدگاه روایات باید وسیلهی گشایش دالان ورودی عالم برزخ به حساب آورد و زیاد مأنوس بود. سورهی تبارک، سورهی ملک در گشایش خانهی آخرت، نجات از فشار برزخ کمک میکند. خدای متعال در این سورهی مبارکه معارف زیادی را برای دل ما، فکر ما، عقل ما هدیه کرده است. یکی از مسائلی که در این سوره آمده است: «تَبارَکَ الَّذی بِیَدِهِ الْمُلْکُ»[۳] مبارک است، پر برکت است، آن که مُلک در دست او است. این عالم، این عالم ظاهر، این عالم گذرا، این عالم موقّت، این عالم کون و فساد، این عالم تأثیر و تأثّر، این عالم عالم ملک است. برخورد اوّلی ما هم با عالم ملک است. این عالم ملک در دست خدا است. «لاَ الشَّمْسُ یَنْبَغی لَها أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ»[۴] تنظیم حرکت اجرامی کیهانی با خود او است، نزول باران به دست خود او است. رویش گیاهان به دست خود او است. انعقاد نطفه طبق قانون خدا است. رشد کودک، میل به مرحلهی نوجوانی، جوانی، پیری همهی اینها طبق سنّتهایی است که خدای متعال برنامهریزی کرده است تا عالم با یک برنامهریزی دقیقی دارد پیش میرود و عالم سراسر تحت ارادهی قاهر خدا است. «بِیَدِهِ الْمُلْکُ»[۵].
عظمت سورهی یس
سورهی مبارکهی یس هم قلب قرآن است و توصیهی زیادی شده است که هم شبها و هم صبحها خوانده بشود. اگر کسی توفیق دارد، شبها سورهی یس را قرائت میکند، اگر شب آخر عمر او باشد و دل او سر سفرهی سورهی یس پذیرایی شده باشد، آن شب بمیرد ۳۰ هزار ملک با او همراه هستند. برای او استغفار میکنند. هر کسی هر روز صبح توفیق قرائت سورهی یس را داشته باشد، روایت میگوید: هم مرزوق است، هم محفوظ است. در روایت آمده است: «لِکُلِّ شَیْءٍ قَلْبٌ وَ قَلْبُ الْقُرْآنِ یس»[۶] برای هر چیزی یک قلبی است و قلب قرآن هم سورهی یس است.
چرا سورهی یس قلب قرآن است؟ آراء مختلفی از زبان مختصّصین فن گفته شده است؛ لکن مرحوم علّامهی بزرگوار، مفسّر ارجمند قرآن کریم، علّامهی طباطبایی حکیم عارف ریاضیدان محقّق و مربّی نفوس، این بزرگوار از استاد خود آیت الله الحق، آقا میرزا علی آقای قاضی اعلی الله مقامه میگوید: پرسیدیم چرا سورهی یس قلب قرآن است؟ ایشان فرمودند: به خاطر این آیهی آخر «فَسُبْحانَ الَّذی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» خدای متعال دیگر اینجا روزنه را باز کرده است، پرده را کنار زده است، گفته است که: علاوه بر عالم مُلک، ملکوتی در عالم است؛ علاوه بر ظاهر که «یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَهِ هُمْ غافِلُونَ»[۷] تمام این علوم رسمی در دانشگاهها با وسعتی که تخصّصها دارد، همه ظاهری، نه همهی ظاهر «یَعْلَمُونَ ظاهِراً» یک ظاهر از حیات دنیا است؛ در حالی که آخرت که باطن است، مورد غفلت ظاهربینان عالم است.
در ارتباط با مسئلهی روح هم که خدای متعال فرمود: «وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی»[۸] روح از عالم امر است، از عالم مجرّدات است ولی به دنبال آن خداوند عزیز میفرماید: «وَ ما أُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلیلاً» یعنی مسئلهی روح از این عالم ملک و ظاهر نیست، آن که نصیب شما شده است و کم هم است، با این حال اینقدر شما را پر آوازه کرده است. دانشگاههای عریض و طویل رشتههای علوم، با ظرافتهای خاص رو به توسعه است، همهی اینها مربوط به مُلک است، روح از عالم ملکوت است. «وَ ما أُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلیلاً» این علوم کثیرهی محیّر العقولی که امروز شبیه به معجزه است، این ارتباطات عالمی، این کامپیوتر، این شبکههای مجازی، این اشعههای خاصّی که ابعاد جسم انسان در معرض دید است، ظرایف و دقایق همهی اینها «وَ ما أُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلیلاً» یک قطرهای به دست شما آمده است، یک ظاهری از عالم دنیا در اختیار شما است امّا باطن عالم که ملکوت است او چیز دیگری است، او بندگی میخواهد؛ او در ارتباط با انبیاء، در ارتباط با یقین حاصل میشود که وقتی خدای متعال ابراهیم را به امامت منصوب میفرماید و به عالمیان اعلان میکند که مسئلهی امامت با انتخابات حل نمیشود، امامت عهد الله است، امامت هدایت دلها است، امامت شکوفایی فطرتها است. امامت آدرس بهشت است، آدرس صفات جلال و جمال خدا است، امامت مرکزیّت عالم امکان است، قطب عقول ذوی العقول است و جز خدا کسی این ظرفیت را کشف نمی کند. «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ»[۹] این در اختیار ظالم هم قرار نمیگیرد. تعیین آن به دست خدا است و نه اعطای آن در دست خلق خدا است و نه کسی میتواند با زحمت خود به آن جا برسد. کسی یک ظلم هم در زندگی خود کرده باشد، ولو ظلم به خود کرده باشد، خدا حقّ امامت را از او منتفی اعلان فرموده است.
در امامت عصمت لازم است، نصب الهی لازم است، جعل الهی لازم است و علاوه بر اینها مسئله، مسئلهی اشراف به باطن عالم است که خدا در تکوین امام آن را به ودیعت گذاشته است. بعد از مسئلهی امامت حضرت ابراهیم، خدای متعال دارد : «وَ کَذلِکَ نُری إِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنینِ»[۱۰] ما به ابراهیم ملکوت را نه خبر دادیم، نه گزارش دادیم، نه مفهوم آن را، ذهنیّت آن را در اختیار ابراهیم قرار دادیم؛ ابراهیم را محیط قرار دادیم. «نُری إِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ» او یک چشمی داشت، غیر از این چشم سر بود. چشم سِر داشت و اسرار عالم را، باطن عالم را، ملکوت عالم را او میدانست. امروز هم امامان ما، ۱۲ امام ما و وجود بزرگوار صاحب ما حضرت بقیه الله امام زمان هم مشرف بر مُلک ما است، هم مَلکوت ما است. او نیّتهای ما را میداند، او انگیزههای ما را خبر دارد. او خیانتهای همه را میداند، او نماز شبهای همه، گریههای خلوت همه را هم میبیند. با ملکوت آشنا است، مُلک هم در اختیار او است و این از شئون اشراف خلیفهی خدا بر خلائق عالم است. با اینکه هم ملک برای خدا است، هم ملکوت برای خدا است، خدا نه در مُلک خود شریکپذیر است، نه در ملکوت خود. خدای متعال در مالکیّت خود شریک ندارد، سهیم ندارد عالم را او خود آفریده است و آفریدهی او برای خود او است؛ مع ذلک خدا بشر را آنقدر دوست دارد که با جاذبهی حبّی بشر را به مرتبهای میرساند که در آنجا خاصیّت بشری نماند، بلکه رنگ خدا بگیرد، ارادهی خدا در وجود او باشد.
دعا سلاح مؤمن
در این آیهی کریمهی آخر سورهی مبارکهی انسان که توصیه شده است روزهای پنج شنبه سورهی انسان را بخوانید برای جوانهایی که انگیزههای جوانی دارند، اگر به فلسفهی آن نگاه بکنند، آرامش خاصّی برای آنها پیش میآید. سورهی انسان، سورهی اهل بیت است. سورهی حضرت زهرا سلام الله علیها است. سورهی امام حسن و امام حسین علیهم السّلام است. سورهی ایثار است، سورهی بهره گرفتن از نیروهای غیبی برای درمان است. ما میتوانیم به دکتر و درمانگاه داروخانه مراجعه بکنیم، میتوانیم هم در دیگری را جستجو بکنیم، به نذر متوسّل بشویم که این سورهی مبارکه ما را از محدودهی تنگ عالم ملک دارد، به یک عالم دیگری هم مرتبط میکند. همهی مشکلات را با عالم ملک نمیتوانید حل بکنید؛ یک راهی به عالم ملکوت پیدا بکنید که اگر جنگی با دنیا برای شما پیش آمد، نترسید دعای شما، کنار اسلحهای که شرق و غرب به صدام میدهند، شما یک وسیلهای به نام دعا دارید. «الدُّعَاءُ سِلَاحُ الْمُؤْمِنِ»[۱۱] یا اشک شما اسلحهی شما است که در دعای شریف کمیل میگوییم: «وَ سِلَاحُهُ الْبُکَاءُ» دعا اسلحه است، بکاء اسلحه است، نمیدانید توسّل چه قدرتی ایجاد میکند. تکیه کردن به عنایات حضرت زهرا سلام الله علیها چه محشری به پا میکند.
یکی از آن روزنههای غیب که در عالم ظاهر از شما دستگیری میکند و اثر آن فوق اسباب ظاهری است، شما اگر یک مریض صعب العلاجی را بخواهید با دکتر درمان بکنید، گاهی باید جراحی بشود، گاهی باید مدّتی داروهای تضعیف کننده مصرف بشود، محدودیّتهای غذایی داشته باشد امّا اگر پشت پنجرهی فولاد شفا گرفتید، اگر با تربت امام حسین علیه السّلام شفا گرفتید، هیچ عارضهای برای شما ندارد. آنچه که از غیب این عالم دست شما را میگیرد، بدون هیچ عارضه است، سراسر آن خیر و رحمت است. لذا در این آیهی کریمهی «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنینَ»[۱۲] آن که خدای متعال از قرآن به عنوان شفا میفرستد، کنار آن نقمت نیست، کنار آن درد نیست، بلا نیست. شفا همراه با رحمت است ولی درمان بیمارستانی و دکتری اینطور نیست. عوارض دارد، مشکلات دارد. «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنینَ» در سورهی مبارکهی هل اتی، سورهی انسان، سورهی دهر از این نسخهها هم خدای متعال به کسانی که با عالم ظاهر، با عالم ملک با علوم رسمی سر و کار دارند، خواسته است بگوید چشم شما منحصر به اینجا نباشد، یک جاهای دیگر را هم ببینید؛ یک درهای دیگری را هم بزنید، به روی شما باز میشود و راه شما به مقصد نزدیک میشود.
دل ظرف مشیّت خدا
در آخر این سورهی مبارکهی دهر سورهی انسان خداوند عزیز میفرماید: «وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ»[۱۳] چیزی مورد مشیّت شما، خواست شما ارادهی شما قرار نمیگیرد «إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ» مگر اینکه خدا بخواهد. در ارتباط با این آیه حدیث شریف از امام حسن عسکری علیه الصّلاه و السّلام است؛ امام عسکری فرمودند: «قُلُوبُنَا أَوْعِیَهٌ لِمَشِیَّهِ اللَّهِ»[۱۴] دلهای ما ظرف مشیّت خدا است؛ یعنی خدا بخواهد در عالم امری واقع بشود یا امر موجودی معدوم بشود، خدا از مجرای قلب ما، ارادهی خود را متجلّی میکند، دل ما ظرف مشیّت خدا است. هر امری در عالم واقع میشود، خدا بر قلب ما القاء میکند، ما اراده میکنیم. فلسفهی نزول همهی ملائکه در شب قدر به محضر امام زمان ارواحنا فداه و ارائهی گزارش سال و رساندن امور عالم به توشیح حضرت بقیه الله امام زمان ارواحناه فداه حکایت از مفادّ همین آیه میکند که: «وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ»[۱۵] یک کانونهایی است که ارادهی الهی از آن کانونها نشر میشود و عالم با آن ارادهی واحد به جریان امر قرار میگیرد و به سوی مقصد روان میشود.
خدای متعال بندهی خود را جلوهی خود قرار میدهد؛ بندهی خود را خلیفهی خود قرار میدهد. بندهی خود را نمایندهی خود قرار میدهد. وقتی نمایندگی پیدا کرد، دیگر گویا آن دوگانگی از بین میرود، منی نیستم؛ هم فروشنده خود او است، هم خریدار خود او است. هم ثمن از خود او است، هم مثمن از خود او است. هم سند از خود او است؛ لذا بندهای که هیچ ندارد، خدای متعال خریدار این است که هیچ ندارد. آدم هیچ است، هیچ چیزی هم ندارد. مرحوم حاج آقا حسین فاطمی اعلی الله مقامه الشّریف از دوستان حضرت امام بود، هر دوی آنها از شاگردان مرحوم آقا میرزا جواد آقای ملکی تبریزی بود. داستانی هم ایشان در ارتباط با حقّانیّت انقلاب دارد و در یک مکاشفهای عنایت حضرت ثامن الحجج علیّ بن موسی الرّضا علیه السّلام به امام و راه امام، به مبارزه او، انقلاب او ایشان یافته بود که قبل از آن مکاشفه ایشان با حرکت امام موافق نبود و مثل بسیاری از اشخاصی که ذهنیّت انفعالی دارند و فکر میکنند انقلاب تندرویی است، امر به معروف و نهی از منکر مبارزهی با فساد، مقابلهی با استکبار، سازش ناپذیر بودن، از مواضع دینی عقبنشینی نکردن، اینها را خلاف اعتدال میدانند. اینها معنی اعتدال را نمی دانند.
دو تعبیر قرآن در مورد حرکت در مسیر خدا
«بِالْعَدْلِ قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ»[۱۶] آن که مرکز ثقل عدل در عالم است امام هر زمانی است و انقلاب امام حسین علیه السّلام ما عین اعتدال است. با انقلاب خود عالم را از طوفانها به آرامش رسانده است. حرکت در مسیر خدا، عشق به سوی خدا هر چه سریعتر باشد، مطلوبتر است، متعادلتر است. انسان خارج از خط باشد؛ چه از راست، چه از چپ این افراط و تفریط است. ولی وقتی در جاده هستی، میخواهی به مقصد برسی، هر چه تندتر بهتر. لذا خدا در قرآن کریم دو تا تعبیر دارد؛ یکی «سابِقُوا»[۱۷] است، یکی «وَ سارِعُوا»[۱۸] است. خدای متعال میگوید: هم سبقت بگیرید، جا نمانید؛ دیگران جلوتر از شما حرکت نکنند. از قافلهی علم جا نمانید. در این توافق اگر عقب افتادگی علمی پیش آمده است و اگر خلل و فرجی پیش آمده است که آنها هر غلطی بکنند ما نمی توانیم به آنها گیر بدهیم ولی ما هر حرکتی بکنیم آنها میگویند: شما برجام را نقض کردید، اینها خلاف «سابِقُوا»[۱۹] است. اگر ما در مسائل پیشگام بودیم، بهتر از آنها فکر میکردیم، دقّت بیشتری میکردیم، برگ برنده را ما در دست خود داشتیم، علاوه بر سبقت در میدانهای مختلف علمی، سیاسی، فرهنگی، اخلاقی که ما باید پیشگام باشیم، ما باید فرهنگ صادر بکنیم، ما باید به آموزش و پرورش، به دانشگاههای دنیا فرمول بدهیم، برنامه بدهیم، فرهنگ بدهیم، مدینهی فاضلهی خود را منتقل بکنیم و منتشر بکنیم؛ همانگونه که بیداری در عالم از سوغاتیها انقلاب ما است.
امروز مرگ بر آمریکا، اعتراض به حکّام دنیا حتّی در خود کشورهایی که در دنیا ایجاد خفقان کردند، امروز رئیس جمهور آمریکا مورد اعتراض ملّت خود است؛ ما این جرأت را دادیم، ما سابق هستیم، «سابِقُوا إِلى مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ»[۲۰] ولی به مسابقهی تنها خدای متعال برای ما این را کافی نمی داند؛ بلکه میگوید: «سارِعُوا»[۲۱] سرعت بگیرید. این با اعتدالی که این آقایان میگویند هیچ سازگاری ندارد. اعتدال یعنی یک نوع بیتفاوتی، تساهل، تسامح یا اگر خیلی جسارت نشود اگر یک مقداری هم غیرت نباشد، اشکالی ندارد. یک مقدار فساد اشکال ندارد، یک مقدار آدم ذلّت قبول بکند اشکال ندارد. یک مقدار دین ما کم رنگ بشود، اشکال ندارد. اگر این اعتدال باشد، هم خلاف دین است، هم خلاف عقل است، هم مخالف تجربه است. امّا اگر شما خطّ و ریل را گذاشتید در ریلی که به سوی مقصد دارید؛ شما ابزاری اختراع میکنید که این مسافرت یک سالهی قدیم را که در یک ساعت انجام میدادید، در پنج دقیقه انجام میدهید، خلاف اعتدال است. سابقاً با الاغ میرفتند و طول میکشید حالا با هواپیما میروند چقدر هم سریع میرسند.
شما در مسائل انقلابی، در مسائل فکری، در مسائل سیاسی اینطور باشید. ابزارهای بهتری را پیدا بکنید و تند حرکت بکنید، قافلهی آنها دارد میرود، به شما دارد میگویند: شما معتدل نیستید ولی خود آنها دارند به سرعت میروند و شیرهی شما را میکشند و شما را به صورت اسکلت درمیآورند. زیر پا شما را له میکنند، جای توقّف نیست، جای سرعت است و جای سبقت است؛ هم سابقوا و هم سارعوا. پروردگار عالم با اینکه خود او مالک ملک است، مالک ملکوت است، هم ظاهر ما برای او است؛ هم باطن ما برای او است، هیچ کسی جز خدا چیزی ندارد و کسی ندارد و این حاج آقا حسین فاطمی که عالم بود، اخلاقی بود، مدرّس اخلاق بود، مزکّی نفوس بود، بزرگان میرفتند در دعای کمیل ایشان در دعای ندبهی ایشان چه تحوّلی در آنها ایجاد میشد. این بزرگوار یک تعبیری داشت تکرار میکرد. میگفت: من هیچ بن هیچ هستم. هم خود من هیچ هستم، هم پدر من هم هیچ بود. بشر در برابر ارادهی خدا هیچ است. «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ»[۲۲] این موجود فقیر هیچ، خدای متعال اینقدر به او میدان داده است گفته است تو خود را کنار بزن، من در وجود تو خود را نشان میدهم تو دیگر تو نخواهی بود. تو در کرسی کن فیکون خواهی نشست. «عَبدِی اطِعنِی حَتَّی اجعَلَکَ مَثَلِی فانّی اقُولُ کُنْ فَیَکُون فانت تَقُولُ کُنْ فَیَکُونَ» امیر المؤمنین علیه السّلام قدرتی که در وجودش است، قدرت بشر نیست، خود او هم میگوید: «وَ اللَّهِ مَا قَلَعْتُ بَابَ خَیْبَرَ بِقُوَّهٍ جَسَدَانِیَّه»[۲۳] با سه لقمه نانی که علی در شبانه روز میل میکرد و با آن بیخوابیهایی میکشید، با آن اشکها و نالهها و مناجاتهایی که دل سنگ را آب میکرد؛ امیر المؤمنین علیه السّلام نیروی جسمی را از کجا آورده بود که قلعهی خیبر را با دو انگشت خود میکند. این با دو انگشت بیرون آوردن در یک قلعهای که قهرمانها آن را باز و بسته میکند، برای این است که ما شرک پیدا نکنیم و الّا علی احتیاجی حتّی به دو انگشت خود نداشت، اراده میکرد، این قلعه بر سر او خراب میشد. اگر یک چنین ارادهای میکرد، قطعاً این کار میشد. اینها در مصدری قرار گرفتند، در جایگاهی قرار گرفتند که خود نیستند. وقتی خود ما نباشیم، خدای ما است، قدرت خدا مطلق است.
این است که ائمّه علیهم السّلام، انبیاء علیهم السّلام اعجاز دارند. یعنی کارهایی میکنند که هیچ بنی نوع بشری نمیتواند. در طول زمانهای متمادی نمیتواند، این مافوق قدرت بشر است که اسم آن اعجاز است، بشر عاجز است از اینکه مثل آن را بیاورد. قرآن اعجاز است، زندگی خود امیر المؤمنین علیه السّلام اعجاز است. انسان وقتی به این مرحله رسید، یعنی خود را به خدا داده است. خدا او را خریده است، خدا هم خریدار است و هم فروشنده است. خدا به تو یک ارزشی داد که به خاطر این ارزش مورد عشق او قرار گرفتی، خود او خریدار تو است. در این میدان یکی از موفقّین در تجارت با خدا شهدای ما هستند که الگوی شهدای ما سیّد شهیدان عالم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السّلام است. امشب که شب سوم محرّم است معمول است دلها به خرابهی شام وصل میشود.
(روضهخوانی)
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی توبه، آیه ۱۱۱٫
[۳]– سورهی ملک، آیه ۱٫
[۴]– سورهی یس، آیه ۴۰٫
[۵]– سورهی ملک، آیه ۱٫
[۶]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۸۹، ص ۲۸۸٫
[۷]– سورهی روم، آیه ۷٫
[۸]– سورهی اسراء، آیه ۸۵٫
[۹]– سورهی بقره، آیه ۱۲۴٫
[۱۰]– سورهی انعام، آیه ۷۵٫
[۱۱]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۴۶۸٫
[۱۲]– سورهی اسراء، آیه ۸۲٫
[۱۳]– سورهی انسان، آیه ۳۰٫
[۱۴]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۲۵ ، ص ۳۳۷ .
[۱۵]– سورهی انسان، آیه ۳۰٫
[۱۶]– عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، ج ۴، ص ۲۳۰٫
[۱۷]– سورهی حدید، آیه ۲۱٫
[۱۸]– سورهی بقره، آیه ۱۳۳٫
[۱۹]– سورهی حدید، آیه ۲۱٫
[۲۰]– سورهی حدید، آیه ۲۱٫
[۲۱]– سورهی بقره، آیه ۱۳۳٫
[۲۲]– سورهی فاطر، آیه ۱۵٫
[۲۳]– الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۵۴۲٫
پاسخ دهید