روز شنبه مورخ ۰۸ مرداد ماه ۱۴۰۱، دومین شب از مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام بعد از نماز مغرب و عشاء در «مسجد جامع نارمک تهران» با سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» برگزار شد که مشروح آن تقدیم می شود.
- مقدّمه
- امام زمان (ارواحنا فداه) نسبت به زمان و مکان محدود نیستند
- شهداء زنده هستند و نزد خداوند متعال دارای جایگاه و روزی خواهند بود
- خداوند عالَم در همهجا حضور دارد
- حتی در فکرتان هم «شهید» را مُرده نپندارید
- مراد از «متّقین» در آیات قرآن کریم
- اهمیّت نگه داشتن دل و زبان از وسوسههای دنیوی
- روضه ورود حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) به سرزمین کربلا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَ أَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَ إِقَامَ الصَّلَاهِ وَ إِیتَاءَ الزَّکَاهِ وَ کَانُوا لَنَا عَابِدِینَ[۲]»؛ شب گذشته در محضر شما دلدادگان به حضرت سالار شهیدان (علیه السلام)، میزبانهای مؤمن و بامعرفت خودمان، بحثی را از قرآن کریم در ارتباط با تقسیم عالم و «عالم امر» و «عالم خلق» تقدیم کردیم و در این رهگذر شأن امام معصوم (علیه السلام) و شأن خلیفهی خدا بر روی زمین که ایشان اشراف به عالم امر دارد و عالم امر، عالم کن فیکون است، عالم فوق مکان است، عالم فرامکانی است.
امام زمان (ارواحنا فداه) نسبت به زمان و مکان محدود نیستند
صاحب امر (ارواحنا فداه)، هم صاحب عصر است، صاحب زمان است و زمان در او نقش دارد، بلکه او در زمان نقش دارد. در مورد مکان هم همینگونه است. وجود مقدّس امام زمان ما (اروحنا فداه) بیش از هزار سال از عمر مبارکشان میگذرد، ولی خداوند به حقّ امام حسین (علیه السلام) قسمت نماید که به همین زودی جمالِ دلآرای ایشان را ببینیم. یک موی سفید در زُلفهای مبارک ایشان و در محاسن شریفشان وجود ندارد و «شابَّ المَنظَرِ[۳]» هستند. گویا زمان بر ایشان عبور نکرده است. وجود مبارک حضرت صاحب الزمان (ارواحنا فداه) از نظر مکان هم محدود نیستند؛ این آیهی کریمهای که فرموده است: «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا[۴]» که در روایات آمده است این نور ربّی که زمین را روشن میکند، نور وجود مبارک امام زمان (ارواحنا و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه) است. حضرت در تمام ازمنه، زمان را مدیریت میکنند و در تمام امکنه، بر همهی مکانها محیط هستند و اینگونه نیست که حضرت در یک نقطهای محبوس باشند. ما در این مسجد به مناسبت ایّام ماتم اربابمان حضرت امام حسین (علیه السلام) در محضر شما هستیم، در چهار دیواری این مسجد حضور داریم ولی به بیرون از مسجد اشراف نداریم. امام زمانما (ارواحنا فداه) اینگونه نیستند و خداوند متعال این حقیقت را به همهی شهدای ما نیز دادهاند؛ هیچ مکانی شهید را محدود نمیکند. چرا اینگونه است؟ امشب دو آیه از قرآن کریم هدیه به دلهای شماست که انشاءالله ما هم دامن امام حسین (علیه السلام) را بگیریم و کمی بالا بیاییم و کمی تکان بخوریم و خودمان را به این اندازه در نفس زندانی نکنیم. بدترین زندان، زندان نفسِ امّاره است که خلاصی از آن وجود ندارد. حضرت یونس (علیه السلام) سختترین زندان را تجربه کردند، در ظلمات ثلاث بودند، در دریا بودند، ظلمت شب بود و ایشان در شکم نهنگ قرار داشتند. ولی خداوند ایشان را با «ذکر یونسیه[۵]» نجات دادند. اما اسیران نفس امّاره بدبخت هستند. وقتی عمر اینها تمام میشود، گرفتار فشار قبر میشوند. قبر فشار ندارد. اگر شما در کنار میّت دستگاه اندازهگیری قرار بدهید و سپس مشاهده نمایید، میبینید که در آنجا اصلاً خبری از فشار نیست، این فشار را انسان از اینجا میبرد. این زندانی که برای خودش درست کرده است، «فَکَشَفْنَا عَنْکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ[۶]»، در آنجا چشم انسان تیز میشود و گودالی که برای خودش ایجاد کرده است، زندانی که برای خودش درست کرده است، پرده کنار میرود و انسان خودش را در زندان نفس میبیند. ترسی هم که مردم از مَلَک مقرّب خداوند، حضرت عزرائیل (سلام الله علیه) دارند، ترس از عزرائیل (علیه السلام) نیست، ترس از خود است. عزرائیل (علیه السلام) عاشق امیرالمؤمنین (علیه الصلاه و السلام) است و جان هرکسی را که بخواهد قبض نماید، امیرالمؤمنین (علیه السلام) در بالای سر عزرائیل (علیه السلام) هستند و دستور میدهند که با شیعیانشان با شفقّت و مهربانی برخورد کند. عزرائیل (علیه السلام) هم قسم میخورد که من برای این میّت از پدر مهربانتر هستم. عزرائیل (علیه السلام) هم نقش طبیب، هم نقش پدر و هم نقش رفیق را ایفا مینماید. ولی عدّهای وقتی حضرت عزرائیل (علیه السلام) را میبینند، زهرهشان آب میشود و دلیل آن این است که عزرائیل (علیه السلام) آیینه است و هرکسی خودش را در آیینهی وجود حضرت عزرائیل (علیه السلام) میبیند. اینهایی که گناه زیادی دارند، اینهایی که حَسَد دارند، اینهایی که تکبّر دارند، این کسانی که انسانهایی کینهورز نسبت به مؤمنین هستند و سوءِ ظنّ دارند و بددل هستند، تهمت میزنند، نیشِ زبان دارند و آبروی مردم را میبرند، در باطن برای خودشان قیافهی مخوفی ایجاد کردهاند و قیافهشان از هر درندهای مخوفتر است. هنگامی که حضرت عزرائیل (علیه السلام) میآید، اینها خودشان را در آیینه میبینند. وقتی انسان زشت باشد و به آیینه نگاه کند، آیینه مقصّر نیست و خودت زشت هستی و آن صورت را به این شکل میبینی. لذا هم ترس از عزرائیل (علیه السلام) ترس از خود است و هم ترس از وحشتِ قبر ترس از خود است. انسان هرکاری که انجام میدهد، کاری است که خودش برای خودش انجام میدهد. «هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی».
شهداء زنده هستند و نزد خداوند متعال دارای جایگاه و روزی خواهند بود
وجود نازنین امام عصر (ارواحنا فداه) در هیچ مکانی محدود نیستند. دو آیهای که میخواهم از قرآن کریم خدمت شما عرض نمایم، یکی در مورد شهداست و یکی در مورد متّقین است. ما مقاماتی که انشاءالله پس از مرگمان با شفاعت پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) و قرآن شریف و شفاعت ائمهی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) و بیبی عالم و مادر روزگار حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) و شفاعت شفعاء و اولیاء الهی و علمای صالح ما که بعد از انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) مقام شفاعت دارند، اگر ما مشمول شفاعت اینها قرار گرفتیم، مقامات و درجاتی در بهشت برزخ برای ما وجود دارد و بعد هم در قیامت و سپس در بهشت برین و فردوس اعلی دارای مقاماتی خواهیم شد. همهی بهشتیها در یک درجه نیستند و بین مقام یک بهشتی و مقام بالاتر، گاهی فاصله فاصلهای است که بیش از فاصلهی زمین تا آسمان است. فاصلهها نسبت به یکدیگر بسیار زیاد است. اما یک مقامی متعلّق به شهید است و همین مقام را خداوند متعال برای متّقین هم ذکر کرده است و آن مقام، مقامِ «جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ[۷]» نیست؛ «أَنْهَارٌ مِنْ لَبَنٍ[۸]» و یا «أَنْهَارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى[۹]» نیست؛ مقام التذاذ از حوریها و همسران پاکیزه نیست؛ بلکه مقامی است که از همهی اینها بالاتر است و آن مقام قُربِ الهی است، مقام رسیدن به وصال جانان است که خداوند متعال هم در سورهی مبارکهی بقره و هم در سورهی مبارکهی آل عمران پرده از این راز برداشته است. در سورهی مبارکهی بقره فرموده است: «وَ لَا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاءٌ وَ لَکِنْ لَا تَشْعُرُونَ[۱۰]». خداوند متعال به بندگانش دستور میدهد، به موحّدان عالم فرمان میدهد که حواستان نسبت به شهید جمع باشد و نسبت ناروا به شهید ندهید. ادب گفتارتان و گفتمانتان را با شهدایتان اصلاح کنید. نکند که بگویید فلان آقایی که در دفاع از حریم مطهّر سه سالهی امام حسین (علیه السلام) یا دفاع از ناموس امام حسین (علیه السلام) حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) با چهرهی خونین با خدای خودش ملاقات کرده است، حیف شد که این شخص از دنیا رفت. این تهمت است و شهید نمیمیرد و شما هم حقّ ندارید این موضوع را به زبان بیاورید. «وَ لَا تَقُولُوا»؛ نگویید، نهی میکند، دستور میدهد که حقّ ندارید تا به شهید بگویید که مُرده است. خداوند متعال اوّل نهی میکند و فرمان قاطع صادر مینماید که کسی حقّ گفتن مُرده به شهید را ندارد. بارالها! پروردگارا! سمعاً و طاعتاً؛ هرچه شما بفرمایید، ما بندهی تو هستیم. «از تو به یک اشارت، از ما به سر دویدن». حال به شهید مُرده نمیگوییم. پس باید چه چیزی بگوییم؟ شما به ما بفرماید که باید چه کار کنیم. خداوند متعال فرمود: «بَلْ أَحْیَاءٌ» در اینجا نمیفرماید بگویید، بلکه خودش خبر میدهد. اگر من به شما میگویم که به شهید مُرده نگویید، برای این است که شما از پسِ پرده خبر ندارید، والّا خودتان این حرف را نخواهید گفت. اگر پرده را کنار بزنم مشاهده میکنید که اینها زنده هستند. شما آنها را نمیبینید ولی آنها شما را میبینند. شما محجوب هستید ولی شهید محجوب نیست. امام زمان (ارواحنا فداه) محجوب نیست، بلکه شما محجوب هستید. امیرالمؤمنین (علیه السلام) محجوب نیست، شما محجوب هستید. شهدای کربلا در تمامی مجالسشان حضور دارند و شما آنها را نمیبینید. شهید «عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ[۱۱]» است. مقام اینها، مقام فوق بهشت است. مقام اینها مقامِ عندیّت است. عندیّت یعنی پیش آن است. این انگشت بنده عندِ این انگشت دیگر است و کنار آن است و این به معنای «عِندَ» میباشد. این آقا «عِندَ» آن آقا نشسته است. شهید با خداوند به مقام فنا رسیده است، به مقام فناء فیالله و بقاء بالله نائل آمده است. لذا خداوند اوّل نهی مینماید و سپس ادب گفتار با شهدایمان را به ما تعلیم میدهد که حقَّ ندارید به شهدایتان مُرده بگویید، بلکه من که خدای شما هستم، پسِ پردهی آنها را به شما اطّلاع میدهم، هشدار و توجّه میدهم که شهداء زنده هستند. خدایا اگر زنده هستند ما میخواهیم آنها را ببینیم، آدرس شهداء کجاست؟ خداوند آدرس میدهد که «عِنْدَ رَبِّهِمْ» هستند. آدرس شهید این است که نزد خداوند است. حال که شهید نزد خداوند است، خداوند در کجا قرار دارد؟ خداوند آدرس خودش را هم داده است؛ در سورهی مبارکهی حدید میفرماید: «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ[۱۲]». خدای منّان کجاست؟ «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ[۱۳]». هرکسی در هرجایی که هست، خداوند همراه اوست.
خداوند عالَم در همهجا حضور دارد
یک یهودی خدمت وجود مقدّس خاتم انبیاء حضرت محمّد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و پرسید: یا رسول الله! به من خبر بدهید که خداوند کجاست؟ وجود مبارک پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: برادرم موسی کلیمُ (علیه السلام) مَلَکی از شرق آمد و موسی (علیه السلام) از او پرسید از کجا میآیی؟ پاسخ داد: از نزد خداوند میآیم. مَلَکی از غرب آمد و موسی (علیه السلام) از او پرسید از کجا میآیی؟ پاسخ داد: از جانب خداوند میآیم. مَلَکی از عرش آمد و موسی (علیه السلام) از او پرسید از کجا میآیی؟ پاسخ داد: از جانب خداوند میآیم. مَلَکی از تخومِ زمین و از باطنهای زمین بیرون آمد و موسی (علیه السلام) از او پرسید از کجا میآیی؟ پاسخ داد: از جانب خداوند میآیم. خداوند، خداست و چون خداست در همهجا حضور دارد. خداوند همهجا حضور دارد. خداوند متعال از اعمال ما گزارش نمیگیرد. این جملهی امیرالمؤمنین (علیه السلام) هشدار است که فرمودند: «اتَّقُوا مَعَاصِیَ اللَّهِ فِی الْخَلَوَاتِ[۱۴]»؛ از اینکه در خلوتها گناه خدا را بکنید، بترسید. چرا اینگونه فرمودند: زیرا «فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاکِمُ[۱۵]». آن کسی که دادگاه تشکیل میدهد، خودش شاهد است. شما در دادگاههای دنیا، ادّعایی را مطرح میکنید و میگویند که شاهد بیاورید. به دنبال شاهد میروید و در آنجایی که شاهد بوده است، رئیس دادگاه حضور نداشته است. ولی آن کسی که در دادگاه عدلِ الهی میخواهد شما را محاکمه نماید، خودش شاهد بوده است و دیده است که شما چه کاری انجام میدهید. این است که قابل انکار نیست. خداوند چون هم اوّل است، هم آخر است، هم ظاهر است، هم باطن است، هم دور است، هم نزدیک است، هم ظاهر است، هم مُظهر است، هم باطن است، هم مُسرّ است و عالمالغیب است، اگر شهید نزد خداوند است، یعنی در هرجایی که خداوند حضور دارد، شهید هم در آنجا حضور خواهد داشت. این موضوع مربوط به شهدای عزیز ما بود که به محضر شما تقدیم کردیم.
وجود مبارک بابالحوائج، قمر بنیهاشم (روحی و ارواح العالمین فداء لإسمه المبارک)، حضرت علی اصغر (علیه السلام) بابالحوائج و سایر شهداء وقتی که ما آنها را صدا میزنیم، اینگونه نیست که مَلَک صدای ما را به نزد آنها برساند، قرآن کریم فرموده است که اینها نزد خداوند متعال هستند و قرآن کریم فرموده است که خداوند در همه جا هست. پس حضرت اباالفضل (علیه السلام) همه جا هست، حضرت علی اصغر (علیه السلام) همه جا هست، حضرت علی اکبر (علیه السلام) همه جا هست، حضرت امام حسین (علیه السلام) در همه جا حسین است، در عرش حسین است و در فرش هم حسین است. حسین ما کشتی نجات است و در دسترس همهی گرفتاران حضور دارد.
حتی در فکرتان هم «شهید» را مُرده نپندارید
خداوند متعال در سورهی مبارکهی بقره گفتار ما را اصلاح مینماید و در سورهی مبارکهی آل عمران پندار ما را اصلاح مینماید. میفرماید که فکر و باطنت را درست کن. «وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ[۱۶]»، نمیخواهم به تو تلقین کنم که شما نگو ولی واقعیّت اینگونه است. خداوند متعال در سورهی مبارکهی آل عمران میفرماید: نه تنها به زبان نیاورید که شهید مُرده است، بلکه در خیال و در مُخیّله و در ذهن خودتان هم هرگز چنین فکر بدی در مورد شهید نداشته باشید. مرگ خوب نیست و حیات خوب است. خوشا به حال کسی که «موتوا قبل أن تموتوا[۱۷]» باشد. موت انتقال از یک نشئه به نشئهی دیگر است. ای کاش ارتقاء باشد، ارتفاع باشد، صعود باشد و معراج باشد. شهید عروج دارد، شهید منالله است، شهید الیالله است، شهید فیالله است، شهید بالله است. از این جهت اوّل و آخر شهید خداوند است و او آیینه شده است و شما در همهجا میتوانید ظهور حقّتعالی را در وجود شهید به صورت متجلّی ببینید؛ «وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ». نکند که در خلوت هم بنشینید و فکر کنید و بگویید مثلاً پسر عموی من به جبهه رفت و مُرد. خیر، اگر اینگونه فکر کنید، خودتان مُرده هستید. در دلتان هم فکر نکنید که شهید مُرده است. «بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ * فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ[۱۸]». خداوند متعال در سورهی مبارکهی آل عمران خواسته است که دل ما را ببرد که شهداء بسیار خوشبخت هستند و جای آنها بسیار خوب است. خیلی وضع خوبی دارند. «فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»، آنها در آنجا شاداب و بسیار پرانرژی هستند. به چه چیزی دلشان خوش است؟ «بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»، خداوند متعال چیزهایی به آنها داده است و آنها در آنجا خشنود و فرحناک هستند و بسیار شاداباند. «وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ[۱۹]»؛ شما مؤمنین هم وارد آن خط بشوید. اگر شما هم در خطّ شهداء باشید و اهل جهاد باشید، سنگرنشین باشید و همیشه در مقام دفاع از دینتان باشید، در مقام دفاع از خانواده و حجاب زنهایتان باشید، در مقام دفاع از مقدّسات و رهاورد شهدایتان باشید، شما در خطّ آنها هستند. آنها هم خودشان خوش هستند و هم به شما میگویند که مژده باد به شما؛ «فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ»، شما هم که در خطّ ما هستید، خوشا به حالتان. به همین زودی مشاهده میکنید که خداوند متعال چه جای خوبی برای شما نگه داشته است. چه سفرهی جانانهای برای شما پهن کرده است، خداوند متعال چه پذیراییهای خوبی از شما خواهد داشت. این مربوط به شهداء و مقام بساطتِ آنهاست. شهید محدود نیست، شهید در زمان محدود نیست. شهید وقتی شهید میشود، نه تنها آینده را میبیند، بلکه همهی گذشتهها و انبیاء سلف (سلام الله علیهم اجمعین) را میبیند. از میلیونها سال قبل هم اطّلاع پیدا میکند. این بر فراز زمان و بر فراز مکان ایستاده است و نزد خداوند متعال است. خداوند اوّل و آخر را میبیند و شهید هم اوّل و آخر را میبیند.
مراد از «متّقین» در آیات قرآن کریم
یک آیهای هم در ارتباط با متّقین خدمت شما عرض میکنم. خداوند متعال فرموده است: «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ * فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ[۲۰]». این هم برای متّقین که امیرالمؤمنین (علیه السلام) امام المتّقین هستند. دربارهی آیهی کریمه «ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ[۲۱]» فرمودند که مراد از متّقین، شیعیان امیرالمؤمنین (علیه السلام) هستند. اینهایی که پیرو امیرالمؤمنین (علیه السلام) هستند، در نهایت به امام خودشان حضرت علی (علیه السلام) میرسند. آن موقع مقامِ متّقین هم مانند مقام شهداست و آنها هم مقام عندیّت دارند، ولی شهید «عِنْدَ رَبِّهِمْ» است و این «عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ» است. هرکدام یک عنایتی است که باید در جای خودش بحث بشود. چرا این دو آیه کریمه را عرض کردم؟ دلیل آن این است که امروز، دنیای نامردهاست که با این شبکههای مجازی مقدّسات ما را زیر سؤال میبرند و مخصوصاً نسبت به مقام امامت و ولایت که ما انقلاب و نهضت و نجات کشورمان را از دست درندگان شرقی و غربی، به برکت امامت است که داریم، به برکت ولایت است که داریم. ما در کشتی نجات امام حسین (علیه السلام) نشستهایم و به ساحل استقلال و عزّت رسیدهایم. امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) پرچم کربلا را به دست گرفتند و به تبعیّت از امام حسین (علیه السلام)، جانش را در کف گرفت و از مرگ خودش نترسید و آرزوی شهادت کرد و همهجا بدون واهمهای در برابر استکبار و طاغوت ایستاد تا این مملکت نجات پیدا کرد. ما هرچه داریم، از امامت و ولایت داریم و امامت و ولایت مقام الهی است، مقام خلیفهاللهی است، مقام وجهاللهی است، مقام جنباللهی است، مقام مرضاتاللهی است و مقام قرباللهی است. چون اینگونه است، دل خوش دارید. تا کنون از همهی طوفانها دست ولایت الهی امام زمان (ارواحنا فداه) و ائمهی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) همراه ما بوده است و این ولیّ فقیه آستینی است که دست امام زمان (ارواحنا فداه) از این آستین بیرون آمده است و این مملکت را نجات داده است. لذا حضور حضرات ائمه (سلام الله علیهم اجمعین)، حضور الهی است و مانند حضور ملائکه است، حضور شهداست و حضور نمایندهی خداوند و مظهر خداوند و مجلای خداوند در همهی عالَم است و سند ما هم سند قرآنی است. قرآن کریم در مورد این دو گروه فرموده است که دارای مقام عندَ ربّی هستند. اینکه دارای مقام عندَ ربّی هستندُ یعنی مقام لامکانی است و مقام لازمانی است. فرامکانی و فرازمانی هستند.
اهمیّت نگه داشتن دل و زبان از وسوسههای دنیوی
آنها در جای خودشان هستند و اولیاء الله مانند مرحوم آیت الله بهجت (رضوان الله تعالی علیه) که ما از نزدیک آیندهبینی ایشان را دیده بودیم و چشم ایشان باز بود و هم باطنها را میدیدند و هم گاهی از آیندهی ما خبر میدادند؛ مرحوم آیت الله بهاءالدینی (اعلی الله مقامه الشریف) وقتی در آن روز و در زمان امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) مجلس خبرگان برای امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) قائم مقام تعیین کردند و به آقای بهاءالدینی (اعلی الله مقامه الشریف) گفتند که آقای منتظری قائم مقام امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) شدند، ایشان فرمودند: ما اینگونه نمیبینیم؛ اگر خیری وجود داشته باشد، در آقای سیّد علی است. ایشان از کجا میدانستند در حالی که مجلس خبرگان شخص دیگری را انتخاب کرده بودند. کسانی که بندگی کنند، این حدیث را هم در ذهن شریفتان داشته باشید که بعد از آن برای شما روضه بخوانم. این حدیث شریف در جلد پنجم تفسیر شریف «المیزان[۲۲]» آمده است که فرموده است: «لولا تکثیر فی کلامکم و تمریج فی قلوبکم لرایتم ما اری و لسمعتم مااسمع[۲۳]»؛ فرمود: اگر زبانتان را کنترل میکردید و حرف زیادی نمیزدید، هر بلایی که بر سر انسان میآید، از زبانش است که بر سرش میآید، اگر میتوانستید این زیادهگویی را از زندگیتان بردارید، اولاً اینکه زبانتان را کنترل کنید و سپس دلتان را کنترل میکردید.
« بسازم خنجری نیشش ز فولاد ***** زنم بر دیده تا دل گردد آزاد[۲۴]»
دل انشان هرزه شده است و هرچه را میبیند، این چشم آن را شکار میکند و دل به دنبال آن شکار میرود. اگر میتوانستید دلتان را نگه دارید و هرچه را که میدیدید، آرزوی آن را نمیکردید، آه نمیکشیدید، برای دارایی و شهرت و عزّت دیگران خیره نمیشدید و نمیگفتید که چرا من آنها را ندارم، اگر دل و زبان را کنترل میکردید، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «لَرَاَیْتُمْ ما اَری وَ لَسَمِعْتُمْ ما اَسْمَعُ[۲۵]». آنچه را که من که پیامبر هستم با چشم باطن میبینم، شما هم میدیدید و آنچه را که من میشنوم که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) صدای تسبیح همهی موجودات را میشنیدند، صدای جبرئیل (علیه السلام)، میکائیل (علیه السلام) و ملائکه را میشنیدند، اگر شما هم زبانتان را پاک نگه میداشتید و دلتان را پاکیزه نگه میداشتید، شما هم چشم باطنتان باز میشد و گوش جانتان نیوش آسمانیها را دریافت میکرد.
روضه ورود حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) به سرزمین کربلا
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در جنگ صفّین گذرشان بر سرزمین کربلا افتاد. خدا را شکر که کربلا را دیدیم اما خداوند میداند که ما از کربلا سیر نشدهایم. «قُبورُنا قُلُوبُ شِیعَتِنا وَ مَوالِینا[۲۶]»؛ دلهای ما کربلای حسین (علیه السلام) است. وقتی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) گذرشان بر سرزمین کربلا افتاد، در آنجا خواب مختصری بر ایشان عارض شد. با گریه از خواب بیدار شدند و ناله میکردند. میفرمودند: «مالی والآلُ زیاد»؛ گفتند آقا خداوند مصیبت ندهد، چرا گریه میکنید؟ امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: دیدم که این صحرا پر از خون است، حسین من در این خون دست و پا میزند ولی کسی به داد او نمیرسد. بر حسب نقل روز دوم محرّم کاروان سیدالشهدا (علیه السلام) به کربلا رسیده است. وقتی سیدالشهدا (علیه السلام) به آنجا رسیدند، فرمودند: «هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا[۲۷]»، اینجا بارها را بیندازید، اینجا خوابگاه عاشقان است. میگویند: زینب کبری (سلام الله علیها) پیش آمد و عرضه داشت: یا حسین! این سرزمین، چه سرزمینی است؟ غم عالَم بر قلب زینب تو فرو ریخت. حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) از یک کشاورز سؤال کردند که نام این زمین چه چیزی است؟ عرض کرد: آقا اینجا عمورا است. فرمودند: نام دیگری دارد؟ پاسخ داد: نینواست. فرمودند: نام دیگری هم دارد؟ عرض کرد: این جا کربلاست. حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) فرمودند: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ اَلْکَرْبِ وَ اَلْبَلاَءِ[۲۸]»؛ روز دوم حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) از محمل پیاده شدند، اما چه جلالی داشتند، حضرت اباالفضل (علیه السلام) برای ایشان رکاب میگرفت، جوانهای مَحرمِ بنیهاشم دور زینب کبری (سلام الله علیها) را گرفته بودند و منّت میکشیدند تا ایشان اجازه بدهند که اینها کمک کنند تا زینب کبری (سلام الله علیها) پیاده بشوند. اما روز یازدهم همه را زینب کبری (سلام الله علیها) سوار بر محمل کردند. یک نگاهی به سوی علقمه کردند و فرمودند: اباالفضلم! کجا هستی؟ دیگر کسی نیست تا زینب تو را سوار بر محمل کند.
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ الی ۲۸٫
[۲] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۷۳٫
[۳] شابَّ المَنظَرِ کمال الدین، ص ۶۵۲، ح ۱۲٫
«کمال الدین عن أبی الصَّلت الهَرَویّ: قُلتُ لِلرِّضا علیه السلام: ما عَلاماتُ القائِمِ مِنکُم إذا خَرَجَ؟ قالَ: عَلامَتُهُ أن یَکونَ شَیخَ السِّنِّ شابَّ المَنظَرِ حتّى أنَّ النّاظِرَ إلَیه لَیَحسَبُهُ ابنَ أربَعینَ سَنَهً أو دونَها».
[۴] سوره مبارکه زمر، آیه ۶۹٫
«وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَ وُضِعَ الْکِتَابُ وَجِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لَا یُظْلَمُونَ».
[۵] ذکر یونسیه دعای حضرت یونس (علیه السلام) برای نجات خویش از شکم ماهی است. این ذکر در آیه ۸۷ سوره انبیا آمده و در رکعت اول نماز غفیله خوانده میشود. از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که این دعا، اسم اعظم خداوند است که اگر خدا به آن خوانده شود، اجابت میکند. بزرگان اخلاق و عرفان نیز درباره مداومت بر گفتن این ذکر بهویژه در حال سجده تأکید دارند. آنگونه که در قرآن و روایات آمده است حضرت یونس (علیه السلام) مدتی در میان قوم خود تبلیغ کرد و چون ایمان نیاوردند، آنان را نفرین کرد و از نزد آنان رفت و سوار بر کشتی شد. خداوند یونس را به خاطر عدم پایداری در دعوت مردم، در شکم ماهی گرفتار ساخت و او توبه کرد و برای نجات خود دست به دعا برداشت. قرآن کریم دعای یونس را چنین نقل کرده است:«لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ».
سید بن طاوس دعای یونس را که مشتمل بر ذکر یونسیه است چنین نقل کرده است: «یا رَبِّ مِنَ الْجِبَالِ أَنْزَلْتَنِی وَ مِنَ الْمَسْکنِ أَخْرَجْتَنِی وَ فِی الْبِحَارِ صَیرْتَنِی وَ فِی بَطْنِ الْحُوتِ حَبَسْتَنِی فَلا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ»
در برخی منابع اهل سنت از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که این دعا، اسم اعظم خداوند است که اگر خدا رابه آن بخوانند، اجابت میکند. پیامبر در پاسخ به سوال اصحاب که آیا این دعا تنها برای نجات یونس بود، به ادامه همین آیه قرآن استناد کرد که «و مؤمنان را [نیز] چنین نجات میدهیم.» در حدیث دیگری از پیامبر تاکید شده است که هر مسلمانی برای حاجت خود، این ذکر را بخواند، خداوند خواسته او را برآورده میکند. از امام صادق (علیه السلام) نیز روایت شده است که در شگفتم از کسی کهاندوه دارد چگونه به این آیه قرآن «لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» پناه نمیبرد در حالی که خداوند در ادامه آیه فرموده است: ما دعای او را پذیرفتیم و او را از اندوه نجات دادیم و مومنان را این گونه نجات میبخشیم. آیات ۸۷ و ۸۸ سوره انبیا که اشاره به ماجرای یونس و دربردارنده ذکر یونسیه است، در رکعت اول نماز غفیله بعد از سوره حمد خوانده میشود.
[۶] سوره مبارکه ق، آیه ۲۲٫
«لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَهٍ مِنْ هَٰذَا فَکَشَفْنَا عَنْکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ».
[۷] سوره مبارکه ابراهیم، آیه ۲۳٫
«وَ أُدْخِلَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ ۖ تَحِیَّتُهُمْ فِیهَا سَلَامٌ».
[۸] سوره مبارکه محمد، آیه ۱۵٫
«مَثَلُ الْجَنَّهِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ ۖ فِیهَا أَنْهَارٌ مِنْ مَاءٍ غَیْرِ آسِنٍ وَ أَنْهَارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهَارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّهٍ لِلشَّارِبِینَ وَ أَنْهَارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى ۖ وَ لَهُمْ فِیهَا مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ وَ مَغْفِرَهٌ مِنْ رَبِّهِمْ ۖ کَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِی النَّارِ وَ سُقُوا مَاءً حَمِیمًا فَقَطَّعَ أَمْعَاءَهُمْ».
[۹] همان.
[۱۰] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۵۴٫
[۱۱] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۶۹٫
«وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ».
[۱۲] سوره مبارکه حدید، آیه ۳٫
[۱۳] سوره مبارکه حدید، آیه ۴٫
«هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۚ یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ مَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَ مَا یَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَ مَا یَعْرُجُ فِیهَا ۖ وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ ۚ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ».
[۱۴] نهج البلاغه، حکمت ۳۲۴، ترک گناه در خلوت.
[۱۵] همان.
[۱۶] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۶۹٫
[۱۷] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۶۹، صفحه ۵۹.
[۱۸] سوره مبارکه آل عمران، آیات ۱۶۹ و ۱۷۰٫
«وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ * فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَا هُمْ یَحْزَنُونَ».
[۱۹] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۷۰٫
[۲۰] سوره مبارکه قمر، آیات ۵۴ و ۵۵٫
[۲۱] سوره مبارکه بقره، آیه ۲٫
[۲۲] المیزان فی تفسیر القرآن که بیشتر به تفسیر المیزان شهرت دارد، از جامعترین و مفصلترین تفاسیر شیعی قرآن به زبان عربی است که در قرن چهاردهم هجری به قلم سید محمد حسین طباطبائی (۱۲۸۱ – ۱۳۶۰ش) نگاشته شده است. المیزان از تفسیرهای ترتیبی است و روش تفسیری آن، تفسیر قرآن به قرآن، یعنی تفسیر آیات به کمک دیگر آیات، است. انصاف علمی و دقت و عمق این تفسیر باعث شده است که این تفسیر مورد توجه عالمان شیعه و سنی قرار گیرد و به یکی از معتبرترین منابع فهم و تحقیق قرآن تبدیل شود. در ظرف مدت کوتاهی دهها کتاب و صدها مقاله و پایان نامه در مورد آن نوشته شده است. از امتیازات مهم این تفسیر بررسی عمیق موضوعات مهمی همچون اعجاز قرآن، قصص انبیا، روح و نفس، استجابت دعا، توحید، توبه، رزق، برکت، جهاد، و احباط است که به مناسبت آیه مربوط، مورد بررسی دقیق قرار گرفته است. این تفسیر به زبانهای فارسی، انگلیسی، اردو، ترکی، اندونزیایی و اسپانیایی ترجمه و منتشر شده است.
المیزان فى تفسیر القرآن معروف به تفسیر المیزان، تفسیر ترتیبی قرآن به زبان عربی است که در ۲۰ مجلد تنظیم یافته است. مولف در آغاز تفسیر مقدمهاى نگاشته و ضمن نگاهى اجمالى که به سیر تطور تفسیر و روشهاى آن دارد. روشهای تفسیری قبلی و معاصر خود را نقد نموده دیدگاه خود را درباره روش درست تفسیر شرح مینماید. او روش تفسیر قرآن به قرآن را شیوه درست تفسیر قرآن میداند و معتقد است روش اهل بیت در تفسیر، نیز همین بوده است. شیوه این تفسیر چنین است که در آغاز چند آیه از یک سوره را که در یک سیاق قرار دارند مىآورد، پس از آن تحت عنوان “بیان” به شرح و تفسیر آیات میپردازد و در پارهای از موارد پس از شرح و تبیین آیات یک سیاق به مناسبت یک یا چند موضوع مطرح در آیات مورد بحث را عنوان مستقلی قرار میدهد و ابعاد آن را تشریح مینماید. مباحث مطرح شده در این بخش ها علاوه از مباحث قرآنی ممکن است فلسفی، اخلاقی، تاریخی یا اجتماعی باشد که مولف در عنوان اینگونه از مباحث به نحوه بحث یا حوزهای که برای بحث خود انتخاب مینماید، اشاره دارد. مولف همچنین معمولا پس از تفسیر بخشی از آیات، مبحثی تحت عنوان بحث روایی ترتیب داده و در آن به نقد و بررسی روایات تفسیری پرداخته است. علامه طباطبایى تالیف و نگارش تفسیر قرآن را در سال۱۳۳۳ش. برابر با ۱۳۷۴ق. آغاز کرد و در۲۳ ماه رمضان ۱۳۹۱ق. برابر با دوم آبان ۱۳۵۰ش. به پایان برد. [یادداشت ۱] نخستین چاپ متن عربی کتاب از سوی انتشارات دار الکتب الاسلامیه در تهران (۱۳۷۵ هـ. ق) و نیز مؤسسه الاعلمی – بیروت (۱۳۸۲ هـ. ق و ۱۴۱۷ هـ. ق) و متن فارسی کتاب از سوی مؤسسه دار العلم قم، کانون انتشارات محمدی تهران و دفتر انتشارات اسلامی (وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم) بارها منتشر شده است.
[۲۳] به نقل مرحوم شهید مطهری، گفتار ما، ج ۱، ص ۲۵٫
[۲۴] باباطاهر، دوبیتیها، دوبیتی شماره ۲۳.
«ز دست دیده و دل هر دو فریاد *** که هر چه دیده بیند دل کند یاد / بسازم خنجری نیشش ز فولاد *** زنم بر دیده تا دل گردد آزاد»
[۲۵] مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۳، ص ۲۰۳٫
[۲۶] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۳۲، صفحه ۳۷۷٫
[۲۷] منبع: لهوف، سید بن طاووس، ص ۸۰- ۸۱٫
«فَلَمَّا وَصَلَهَا قَالَ مَا اسْمُ هَذِهِ الْأَرْضِ فَقِیلَ کَرْبَلَاءُ فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْکَرْبِ وَ الْبَلَاءِ ثُمَّ قَالَ هَذَا مَوْضِعُ کَرْبٍ وَ بَلَاءٍ انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَکُ دِمَائِنَا وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا بِهَذَا حَدَّثَنِی جَدِّی رَسُولُ اللَّه».
[۲۸] لهوف، جلد ۱ ، صفحه ۷۰ (وَ قَالَ اَلرَّاوِی: وَ قَامَ هِلاَلُ بْنُ نَافِعٍ اَلْبَجَلِیُّ فَقَالَ وَ اَللَّهِ مَا کَرِهْنَا لِقَاءَ رَبِّنَا وَ إِنَّا عَلَى نِیَّاتِنَا وَ بَصَائِرِنَا نُوَالِی مَنْ وَالاَکَ وَ نُعَادِی مَنْ عَادَاکَ. قَالَ: وَ قَامَ بُرَیْرُ بْنُ خُضَیْرٍ فَقَالَ وَ اَللَّهِ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ لَقَدْ مَنَّ اَللَّهُ بِکَ عَلَیْنَا أَنْ نُقَاتِلَ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ تَقَطَّعَ فِیکَ أَعْضَاؤُنَا ثُمَّ یَکُونَ جَدُّکَ شَفِیعَنَا یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ . قَالَ: ثُمَّ إِنَّ اَلْحُسَیْنَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَامَ وَ رَکِبَ وَ سَارَ وَ کُلَّمَا أَرَادَ اَلْمَسِیرَ یَمْنَعُونَهُ تَارَهً وَ یُسَایِرُونَهُ أُخْرَى حَتَّى بَلَغَ کَرْبَلاَءَ وَ کَانَ ذَلِکَ فِی اَلْیَوْمِ اَلثَّانِی مِنَ اَلْمُحَرَّمِ فَلَمَّا وَصَلَهَا قَالَ مَا اِسْمُ هَذِهِ اَلْأَرْضِ فَقِیلَ کَرْبَلاَءُ فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ اَلْکَرْبِ وَ اَلْبَلاَءِ ثُمَّ قَالَ هَذَا مَوْضِعُ کَرْبٍ وَ بَلاَءٍ اِنْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَکُ دِمَائِنَا وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا بِهَذَا حَدَّثَنِی جَدِّی رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَنَزَلُوا جَمِیعاً وَ نَزَلَ اَلْحُرُّ وَ أَصْحَابُهُ نَاحِیَهً وَ جَلَسَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یُصْلِحُ سَیْفَهُ).
پاسخ دهید