روز یکشنبه مورخ ۱۶ مرداد ماه ۱۴۰۱، مراسم عزاداری شب عاشورای حسینی علیهالسلام در حسینیه امام خمینی(ره) با حضور رهبر انقلاب اسلامی برگزار شد. در این مراسم، حضرت «آیت الله صدیقی» یاد خدا را مایه طمأنینه و آرامش قلب مؤمن دانستند و گفتند: بارزترین مصداق نفس مطمئنه که در قرآن کریم از آن یاد شده است، وجود مقدس حضرت سیدالشهداء علیه السلام است. همچنین در این مراسم، جناب آقای «میثم مطیعی» نیز به مقتلخوانی و مرثیهسرایی پرداخت.
- مقدّمه
- خداوند انسان را برای عبودیّت در این عالَم قرار داده است
- انسان باید برای عبودیّت حقتعالی فارغ باشد؛ والا به خودش واگذار میشود
- رُتبهای که هم رضایت معبود و هم رضایت بنده را به همراه دارد
- کسی که خودش را به خداوند واگذار نماید، مرگ هم برایش شیرین است
- حرکت فرهنگی عظیم حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)
- نفوذ بسیار سریع انقلاب اسلامی در سراسر جهان
- روضه و توسّل به سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
«یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ * ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَهً مَرْضِیَّهً * فَادْخُلِی فِی عِبَادِی * وَ ادْخُلِی جَنَّتِی[۲]». «أعظَمَ اللهُ اجورَنا بمُصابِنا بِالحُسَینِ، وَ جَعَلَنا و ایّاکُم مِنَ الطّالِبینَ بِثارِهِ مَع وَلیّهِ الامامِ المَهدیِّ مِن آلِ مُحَمَّدٍ (علیهم السلام)[۳]». فاجعهی جانگُدازِ شهادت مظلومانهی سرورِ آزادگان، اُسوهی عارفان، سیّد شهیدان عالَم، مولایمان حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) و اصحاب و یاران ایشان و مِحنت اهلبیت ایشان (سلام الله علیهم اجمعین) به محضر صاحب عالَم و صاحب ماتم، حضرت بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نایب آن بزرگوار، رهبر فرزانه و عزیزمان و همهی آزادگان عالَم، امّت اسلامی، جبههی مقاومت و ملّت عزادار ایران عزیزمان تسلیت عرض میکنم.
خداوند انسان را برای عبودیّت در این عالَم قرار داده است
به تَبَع عرایض جلسهی گذشته، عرض میکنم که پروردگار عزیز، عالَم را مقدّمهی تجلّی اعظمش قرار داده است. تمام عوالِم آیات خداوند متعال هستند و غُلغُلهی عشق خداوند متعال را دارند. «وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ[۴]»؛ از ذرّات خاک تا همهی افلاک، موجودات این عالَم و عالَم ماوراء، داومِ بندگی دارند، دوامِ ذکر دارند، دوامِ سجود دارند و دوامِ حُبِّ خالقشان را دارند؛ ولی تجلّی اعظم خداوند متعال، برای انسان کامل است و خداوند متعال برای عبودیّتِ محض انسان کامل را آفرید تا عبدِ همهی اسماءِ الهی و اسم اعظمش که از ما پوشیده است، باشد. در قرآن کریم سه آیه آمده است؛ در یکی از آیات خداوند متعال فرموده است: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ[۵]»؛ جنّ و اِنس منحصراً و فقط برای عبودیّت در این عالَم موجود هستند. فلسفهی وجودشان و دلیل حضورشان در این عالَم، بندگی خداوند است، عبودیّت حضرت حقّ است. آیهی دوم این است که فرموده است: «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ[۶]»؛ ثمرهی عبودیّت، این است که انسان از حجاب ماسوی خلاص میشود و به یقین دست پیدا مینماید. آیهی سوم این است که میفرماید: «کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ[۷]»؛ اگر کسی در عبودیّت خداوند مراقبه داشته باشد، استمرار داشته باشد، استقامت داشته باشد، «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِیقَهِ لَأَسْقَیْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا[۸]»، خداوند متعال جامِ یقین به خوردشان میدهد و وقتی جَحیم را میبینند، یک شهودی محیط است؛ کسی که میتواند ظلمات و جهنّم بینور را ببیند، یقیناً میتواند به طریق اُولی نور بهشت و زینت بهشت را درک کند. و بندگی خداوند به این است که انسان مُنقاد باشد و در محضر خداوند متعال برای خودش استقلالی نبیند، اصل وجودش را وابسته به حقّ بداند و حرکت فکری و قلبی و جوارحی و جوانحی خودش را بر اساس اوامر لحظه به لحظهی خداوند متعال به پیش ببرد. مانند ملائکه که دربارهی آنها میفرماید: «لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ[۹]»؛ در حیطهی مَلَک عصیان وجود ندارد، تمرّد نیست، غفلت نیست. «وَ یَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ»؛ شأن و وجود اینها اطاعت است و به جز طاعت خداوند، شأنی برای اینها وجود ندارد. در مورد حضرات ائمهی معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) هم در زیارت شریفهی «جامعهی کبیره» همین آیه را به آنها خطاب میکنیم؛ «مَنْ أَتَاکمْ نَجَا وَ مَنْ لَمْ یأْتِکمْ هَلَک إِلَی اللهِ تَدْعُونَ وَ عَلَیهِ تَدُلُّونَ وَ بِهِ تُؤْمِنُونَ وَ لَهُ تُسَلِّمُونَ وَ بِأَمْرِهِ تَعْمَلُونَ[۱۰]».
انسان باید برای عبودیّت حقتعالی فارغ باشد؛ والا به خودش واگذار میشود
در این عبودیّت که یک عبودیّت خاص است، عبادت مُصطلح است که خداوند عزیز، بندگان خاص را با آن عبادت متنعّم فرموده است. وجود مبارک حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) از ذات رُبوبی مستقیماً نقل میکنند: «قالَ الله سُبحانَه»؛ خطاب به فرزندان آدم (علیه السلام) فرمود: «تَفَرَّغْ لِعِبَادَتِی[۱۱]»؛ برای عبادت من فارغ باشید، خودتان را برای عبادت مُنقطع کنید. و همچنین فرمود: «تَفَرَّغْ لِعِبَادَتِی أَمْلَأْ قَلْبَکَ غِنًى[۱۲]»؛ اگر برای عبادت من فارغ شدی، من قلبت را مالامال بینیازی میکنم. «وَ لاَ أَکِلْکَ إِلَى طَلَبِکَ[۱۳]»؛ تو را به آرزوهای خودت واگذار نمیکنم. «وَ عَلَیَّ أَنْ أَسُدَّ فَاقَتَکَ[۱۴]»؛ خودم متکفّلِ رفعِ فاقه و نیاز تو میشوم. همه کارهی کسی که او را بنده است، خدای او خواهد بود. «وَ أَمْلَأَ قَلْبَکَ خَوْفاً مِنِّی[۱۵]»؛ در وجود تو یک نیرویی را متمرکز میکنم که همیشه حریم مرا حفظ کنی. «وَ إِنْ لاَ تَفَرَّغْ لِعِبَادَتِی أَمْلَأْ قَلْبَکَ شُغُلاً بِالدُّنْیَا[۱۶]»؛ اگر با خداوند متعال خلوت نداشتیم، سیمِ دلمان را با معبود دلبرمان وصل نکردیم، خداوند متعال قلب ما را به دنیا مشغول مینماید. «ثُمَّ لاَ أَسُدَّ فَاقَتَکَ[۱۷]»؛ دیگر من گرفتاریهایت را برطرف نمیکنم. «وَ أَکِلْکَ إِلَى طَلَبِکَ[۱۸]»؛ و تو را به آرزوهای خودت واگذار میکنم. این نشان میدهد که با خدا بودن، خلوت با خداوند متعال، مناجات با حقتعالی، سجدهی در پیشگاه پروردگار متعال، نالههای سحر و مناجاتی که در دل شب باشد، یک نوری به انسان میدهد، یک آرامش و آسایشی میدهد که انسان تحتِ کفالت ذات حقّ قرار میگیرد و هیچ دغدغهای برای او باقی نخواهد ماند. اما اگر کسی این رابطه را برقرار نکند، هرچه تلاش کند فاقهاش از بین نمیرود، گرفتاریهایش از بین نمیرود. حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)در حدیث دیگری فرمودهاند: «أَفْضَلُ اَلنَّاسِ مَنْ عَشِقَ اَلْعِبَادَهَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ[۱۹]»؛ برترین مردم کسی است که عاشق عبادت باشد. وای به حال ما که برای عبادت، کسالت داریم؛ با بیرغبتی برای نماز، برای قیام سحر، برای تحجّد، برای قرائت قرآن کریم، برای یک سجدهی طولانی، عاشقانه به این میدان و این عرصه نمیرویم. «فَعَانَقَهَا»؛ اگر کسی عاشق شخصی یا عاشق چیزی باشد، او را در آغوش میگیرد، دست در گردن او میاندازد و از او جدا نمیشود. «وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ»؛ امشب از امام حسین (علیه السلام) درخواست کنیم؛ زیرا دریای عشق خداوند است و دریای بیساحل هستند. اگر یک جُرعهای از عشقی که امام حسین (علیه السلام) به خداوند دارد، امشب به ما عنایت بشود، ما هم نماز مُحبّانه میخوانیم، نماز عاشقانه میخوانیم، مناجاتهایمان را با دل انجام میدهیم. «وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ[۲۰]»؛ هم دلش بالاست و نزد خداوند است و هم بدنِ او در ارتباط با حضرت حقّ کارِ خودش را انجام میدهد. وجود نازنین سالار شهیدان در عبادت به این معنا، جزءِ برترین مُقرّبِ بارگاه حقتعالی هستند. این دعای عرفهی حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)، آن نالههای جانسوز ایشان و همهی حالات حضرت امام حسین (علیه السلام)، حکایت از دلشُدگی حضرت امام حسین (علیه السلام) و بیقراری حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) در پیشگاه معبود متعال دارد. اما این یک بُعدِ قضیّه است. این موضوع در جبهههای مختلف به بنده انرژی میدهد و انسان را زُلال میکند. اما بندگی و عبودیّت منحصر در نماز نیست. بلکه میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صَابِرُوا وَ رَابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ[۲۱]»؛ هم خودسازی، هم جامعهسازی، هم ارتباط با امام زمان (ارواحنا فداه) که مرزِ حقیقت و مرزِ دلها در اختیار امام معصوم و انسان کامل است و در شعاع ارتباط با انسان کامل، محور بندگی خداوند متعال در عالَم امکان، با بندگان خدا مُرتبط بودن است. اینها مقدّمهی فَلاح است.
رُتبهای که هم رضایت معبود و هم رضایت بنده را به همراه دارد
این آیهی کریمهای که در آغاز سخن از سورهی مبارکهی فجر به عرض شما رساندم که فرموده است: «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ * ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَهً مَرْضِیَّهً * فَادْخُلِی فِی عِبَادِی * وَ ادْخُلِی جَنَّتِی»؛ که وجود نازنین حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند: سورهی فجر را در نمازهایتان بخوانید؛ زیرا این سورهی امام حسین (علیه السلام) است. عرض کردند: چگونه این سوره مرتبط با امام حسین (علیه السلام) است؟ حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: برای این آیهی کریمهای که میفرماید: «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ * ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَهً مَرْضِیَّهً * فَادْخُلِی فِی عِبَادِی * وَ ادْخُلِی جَنَّتِی»؛ یاد خدا مایهی طُمأنینهی قلب است. «أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ[۲۲]». و کسی که دوامِ ذکر دارد که قرآن کریم در این باره فرموده است: «الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَامًا وَ قُعُودًا وَ عَلَى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ[۲۳]»؛ و آیهی سورهی مبارکهی نور که میفرماید: «رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ[۲۴]»؛ که امامان ما هم اهل ذکر هستند، هم خودشان ذکرالله هستند، هم دوامِ ذاکریّت دارند که قهراً علیالدّوام مذکور پروردگار متعال هستند. «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ[۲۵]»؛ بنابراین نفوس مطمئنّه حضرات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) هستند؛ ولی بروز این آرامش و این قرار و این ثبات برای حضرت امام حسین (علیه السلام)، شرایطی پیش آمد که این شرایط برای هیچکسی واقع نشده است. «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ * ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَهً مَرْضِیَّهً»؛ وقتی انسان به رُتبهی نفسِ مُطمئنّه نائل بشود، زمانِ رسیدن به معبود است؛ «ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَهً مَرْضِیَّهً». رجوعش هم رجوع همراه با رضایت همهی وجود است و هم مَرضیّ است و خداوند متعال از او راضی است. رضایت طرفینی است. عاشق و معشوق از یکدیگر راضیاند. دلبر و دلداده هماهنگ هستند. «فَادْخُلِی فِی عِبَادِی»؛ اما مشخّص میشود که این مسألهی عبودیّت بالاتر از مقام رضاست. «فَادْخُلِی فِی عِبَادِی»؛ حالا وقت آن است که در دایرهی عِباد من دخول کنی. وارد شو، دیگر تو هم از آنِ ما هستی، نزد ما بیا؛ «فَادْخُلِی فِی عِبَادِی». «أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ[۲۶]»؛ وقتی انسان عَبد بشود و به مقام عبودیّت برسد، دار و ندارش را به او داده است و او هم مُتکفّل است. لذا در این آیهی سورهی مبارکهی توبه که میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ[۲۷]»؛ جلوههای کفالتِ خداوند متعال مطرح شده است. کسی که جان و مالش را با خداوند متعال معامله کرده است و آن را به خداوند بدهد و دیگر خودش مالکِ عُمرش نباشد، مالکِ شب و روزش نباشد، «مَنْ أَصْبَحَ مِنْ أُمَّتِی وَ هِمَّتُهُ غَیْرُ اَللَّهِ فَلَیْسَ مِنَ اَللَّهِ[۲۸]»؛ اگر کسی شب را به صبح برساند و دغدغهی معبود را نداشته باشد، گرفتار خسارت در عُمر خواهد شد؛ ولی کسی که الهی است و دل در گِروی محبّت او دارد، علیالدّوام خشیّت و خوف دارد که نکند لحظهای غفلت پیش بیاید و معبود او را طَرد نماید. «فَادْخُلِی فِی عِبَادِی»؛ وقتی تو خودت را فروختی، حال خداوند مسیرِ زندگی شما را ترسیم مینماید. در مرحلهی اوّل میفرماید که با خداوند متعال معامله کرده است و خداوند خریدار بوده است، او هم فروشنده بوده است؛ دار و ندارش را به خداوند داده است و حال که مالِ خداوند است، دیگر خانهنشین نیست. «یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ»؛ مالِ خداوند در جبههی جهاد صرف میشود. «فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ»؛ کسی که نور خداوند در وجودش باشد و خداوند او را تملّک نماید و به خودش واگذار نباشد، او از سنگر مُجاهده بیرون نمیآید. چه سنگر جهاد نرم باشد، جهاد تبیین باشد، جهاد اقتصادی باشد، جهاد سیاسی باشد و یا جهاد با نفس و جهاد با هوی و هوس باشد. «یُقَاتِلُونَ»؛ اولین هنری که مالِ خداوند دارد، عبدِ خداوند دارد، مملوک خداوند متعال دارد، این است که این شخص اهل جبهه است، اهل مقابلهی با موانعِ وصالِ حقتعالی است. راهِ بندگی را با خونِ خودش برای بندگان خدا صاف مینماید و موانع را از مسیر برطرف مینماید. اوّل «یَقْتُلُونَ» را میفرماید و سپس «یُقْتَلُونَ» را بیان میکند. مؤمن باید عُرضه داشته باشد، باید به سوی فساد هجوم ببرد، باید بر کُفر بتازد، باید به سوی شِرک حمله نماید، باید در برابر زورگو فَوران داشته باشد، باید در برابر گناه و پَلیدی و پَلشتی چشمهی وجودش بجوشد و همیشه اطراف خودش را پاک نگاه دارد. اوّل «یَقْتُلُونَ» و سپس «یُقْتَلُونَ» است.
کسی که خودش را به خداوند واگذار نماید، مرگ هم برایش شیرین است
وقتی از یکی از اشخاصی که در لشکر «عمر بن سعد» بودند، پرسیده شد که چرا اینگونه با بیرحمی برخورد کردید و ابدان مطهّر را به آن صورت قطعهقطعه کردید؟ پاسخ داد: شما نبودید که ببینید؛ اینها دست بر قبضهی شمشیر برده بودند و از مرگ نمیترسیدند و به یَمین و یَسار حمله میبردند. کسی که از مرگ نمیترسد، مانعی برای عبور از موانع ندارد. مرگ بزرگترین خطر برای بَشری است که از مرگ میترسد و کسی از آن میترسد که عُمرش را به خداوند متعال نداده است. کسی که مالِ خداوند است، هم زندگیاش شیرین است، زیرا همیشه رزمنده است، همیشه در جبهه است، همیشه در مسیر رفعِ موانع از مسیرِ برقراری دلها با معبود است؛ و هم مرگ او شیرین است، زیرا مرگِ او به صورت تحمیلی نیست، مرگِ اختیاری است. شهید خودش شهادت را انتخاب مینماید و چون زیباست، بهترین وَجه آن را انتخاب مینماید. دیگرانی که در بِستر میمیرند، مرگ به سُراغِ آنها میآید، مرگ آنها را تعقیب میکند؛ اما شهید خودش سُراغ مرگ را میگیرد. بیقرار و دربهدرِ مرگ در راه حقتعالی است. وجود مقدّس حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در این جملهی خالد و جاویدشان فرمودند: «لَأَلْفُ ضَرْبَهٍ بِالسَّیْفِ أَهْوَنُ عَلَیَّ مِنْ مِیتَهٍ عَلَى الْفِرَاشِ[۲۹]»؛ اگر با هزار ضربهی شمشیر بدن علی را قطعهقطعه بکنند، برایم محبوبتر است از اینکه در بِستر بمیرم. «فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ»؛ باید به پا خواست، باید هجوم برد.
در موضوع جنگ نرم، در موضوع امر به معروف، در موضوع نهی از منکر، در موضوع مقابلهی با گناه، در موضوع مقابلهی با حرام، در موضوع مقابلهی با فساد، در موضوع مقابلهی با پَلیدی و هَرزگیها و هجوم کُفّار و منافقین و مُشرکین، باید ما با استقبال برویم و منتظر نباشیم تا آنها در خانهی ما نفوذ نمایند. «فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ». «لَضَرْبَهُ عَلِیٍّ (علیه السلام) لَعَمْرِ بْنَ عَبْدِوَدٍ اَفْضَلُ مِنْ عَبَادَهٍ الثَّقَلَیْنِ[۳۰]»؛ که از جملهی عبادتها خودِ شهادت است. یک ضربهی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) که جبههی حقّ را بیمه کرد و آرامش را به مردم برگرداند، از عبادت ثقلین برتر است. «فَادْخُلِی فِی عِبَادِی»؛ دخول در حریمِ بندگی پروردگار متعال، در مَحرمسَرای محبّت حقتعالی است. «وَ ادْخُلِی جَنَّتِی»؛ در قرآن کریم دو نوع بهشت ذکر شده است؛ یکی جنّاتی است که مربوط به اعمال جوارحی است. کسی که اهل نماز است، کسی که اهل روزه است، کسی که جبهه میرود و عُمرش را در جهاد میگذراند، کسی که اهل احسان است، کسی که حریمِ والدینش را حفظ مینماید، کسی که اِکرام به بندگان خداوند متعال میکند، کسی که از هیچ طاعتی غفلت نمیکند، خداوند متعال برای هر عَملی یک بهشت عنایت فرموده است. «جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ[۳۱]» ؛ «وَ جَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ[۳۲]». اما یک بهشت برای کسانی است که دل به خداوند دادهاند.
«ای یکدله صد دله! دل یک دله کن ***** مهر دگران را ز دل خود یله کن»
آن کسی که یک دل دارد و آن را به یک دلبر بدهد، «التَّامِّینَ فِی مَحَبَّهِ اللّهِ[۳۳]» ، «وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ[۳۴]»، آن کسی که عبادت حُبّی میکند، عبادت قلبی با عبادت قالَبی قابل مقایسه نیست. کسی که عبادت درونی و سِیر الیالله دارد، مجذوب حقتعالی است، «تا یار که را خواهدو مِیلش به که باشد»، او در جنّات نیست؛ «وَ ادْخُلِی جَنَّتِی»؛ بلکه در مقام رضوان است، او در مقام عندیّت است. او رزقی را هم که به صورت «عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ[۳۵]» میبرد، رزق اسمائی است و از تجلیّات حقّ برخوردار است که فوق عُقول ماست. سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) قلبش را به خداوند متعال داده بود و تمام وجودش تحت فرمان او و تحت تولیّت او کار میکرد. لذا روز عاشورا این آیه را تلاوت فرمودند: «إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتَابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ[۳۶]».
حرکت فرهنگی عظیم حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)
حرکت امام حسین (علیه السلام) در درجهی اوّل حرکت عبودی بود، حرکت حُبّی بود، حرکت به سوی وصال بود، حرکت کمکردن فاصلهی بین دلها و خدای دلآفرین بود. در زیارت اربعین میخوانیم: «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ، وَ حَیْرَهِ الضَّلالَهِ[۳۷]»؛ این قیام خونین حضرت امام حسین (علیه السلام)، این حماسهی عالَمگیرشان، این حماسهی بر فراز امصار و اعصارشان، یک حرکت فرهنگی بود. دست به قبضهی شمشیر بردند. خودش و جوانهایش را در برابر شمشیرها قرار داد؛ ولی حرکتشان صرفاً یک حرکت نظامی نبود. ایشان برای اعلای کلمهی حقّ آمده بودند، برای نجات بندگان از شِرک قیام کرده بودند، برای مقابله با طاغوتی که حجاب بین دین و مردم حکومت اُموی بود و «یَزیدُ رَجُلٌ فاسِقٌ شارِبُ الْخَمْرِ، قاتِلُ النَّفْسِ المُحَرَّمَهِ[۳۸]» یک جریان بود و جریان امامت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)، جریان وحی بود، جریان قرآن بود، جریان عدل بود که فرمودند: «فَلَعَمْری[۳۹]»؛ قسم به جان خودم! «ما الإمامُ إلّا الحاکمُ بالکِتابِ»؛ آن کسی که به کتابالله عمل میکند، او امام است؛ آن کسی که مُلازم قسط است، او امام است؛ آن کسی که برای اجرای حقّ قیام کرده است، او امام است. حضرت امام حسین (علیه السلام) در این حرکتشان هم به جامعه تابلو نشان میدهند که باید در زیر پرچم چه کسی باشید و در حال حاضر چه کسی بر شما مسلّط است و هم اینکه حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) عملاً مردم را تشویق میکنند که طاغوت را تحمّل نکنند، فسقِ عَلنی را برنتابند، از خودشان حیات نشان بدهند. «أ لاَ تَرَونَ أنَّ الحَقَّ لا یُعمَلُ بهِ، و أنَّ الباطِلَ لا یُتَناهى عَنهُ[۴۰]»؛ حرکت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)، حرکت فرهنگی بود، حرکت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)، حرکت عرفانی بود، حرکت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)، حرکت حُبّی بود، حرکت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)، حرکت الهی بود. این حرکت بر اساس فرمان خداوند متعال بود و خداوند متعال هم فرموده است: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا[۴۱]»؛ کسی که بندگیاش بر اساس عشق کامل است، جاذبههایی که در وجودش قرار دارد، جاذبهی فرد نیست؛ بلکه به وسعت صفات حقتعالی جاذبه دارد. لذا فرمود: «مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى أَحَبِّ أَهْلِ اَلْأَرْضِ إِلَى أَهْلِ اَلسَّمَاءِ فَلْیَنْظُرْ إِلَى اَلْحُسَیْنِ[۴۲]»؛ اگر کسی دوست دارد محبوبترین فرد در میان آسمانیان را نگاه کند، به امام حسین (علیه السلام) نگاه نماید. این محبوبیّت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)، این شکار دلها، این عبور از حجاب زمان و مکان، این تسخیرِ همهی دلهای عالَمیان معلولِ نفسِ مُطمئنّهای است که حاصل بندگی اوست. او بنده بود، او اهل یقین بود، او پَسِ پَرده را میدید.
نفوذ بسیار سریع انقلاب اسلامی در سراسر جهان
اگر میبینید این انقلاب ما بر اساس پیاده کردن احکام الهی واقع شد، در عالَم انقلابهای زیادی صورت گرفته است؛ اما چرا انقلاب ما انقلاب جهانی شد و نفوذ آن بسیار سریع مرزها را طی کرد؟ روزی ما در داخل کشور خودمان مورد هجوم دشمنان بودیم؛ قبل از انقلاب در دانشگاههای ما نه نماز جماعتی برپا بود، نه عزاداری انجام میشد و نه کسی حماسهی حضرت امام حسین (علیه السلام) را مطرح میکرد، نه در آنجا بویی از اعتکاف و توسّلات بود. ولی شما میبینید که امروز هیچ دانشگاهی وجود ندارد که در آن دانشگاه جوانهای ما، دانشجوهای ما و اساتید مؤمن ما پرچم امام حسین (علیه السلام) را بالا نبرده باشند و در اعتکاف و عبادتهای ویژه تنعّم نداشته باشند و به فضل الهی در تمام ادارات ما، سازمانهای ما و وزارتخانههای ما هم نماز دایر است و هم اخلاق گفته میشود و هم اینکه نوعی حرکت دینی برخواستهی از اعتقادات در همه جا به چشم میخورد. چرا این انقلاب چنین تأثیری در داخل و در خارج از کشور گذاشت؟ ما امروز در بُعد اقتدار اَبَرقدرت هستیم. ما به حمدلله در برابر قدرتهای بزرگ دارای پایگاهی هستیم که هیچ قدرتی جرأت حملهی به ما را ندارد. در جنگ فرهنگی هم درست است که دشمن در حال کار کردن است و ریزش هم وجود دارد و گاهی بهانهی اقتصاد و امثال اینها شیاطین را امیدوار میکند؛ اما اینگونه نیست. امروز شما ببینید که در کربلا چه خبر است. در ایام عرفه که ما در کربلا حضور داشتیم، گویا انسان همهی مردم ایران را در آنجا میدید. شما به حرم حضرت امام رضا (علیه السلام) بروید و ببینید که چه خبر است. به قُم بروید و ببینید که چه خبر است. به مسجد جمکران بروید و ببینید که چه خبر است. در ایّام غدیر، دیدید که در شهر تهران و شهرستانها چه شورِ عظیمی بر پا شده بود، چه هیجانی برپا بود، چه فضای دلنشینی در همهجا وجود داشت و عطر محبّت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به مَشام میرسید. این پیروزیهای ماست. امروز در تلویزیون تماشا میکردم که آقای مطیعی در حال نوحه خواندن بودند، این دخترانی که به عنوان دختران زینب بودند، نوجوانهای دختر و پسر و یا این سرود «سلام فرمانده» که نوجوانها و نابالغها در اینجا حضور دارند، اینها اقتدار انقلاب ماست، اینها فتوحات ما یکی پس از دیگری است. در کنار این فتوحات فرهنگی، فتوحات علمی داریم. ما جهش در صنعت داریم، جهش در زیرساختها داریم. انواع فتوحات را در جبهههای مختلف دارا هستیم. این سرعت حرکت و این وسعت حرکت و این عمق نفوذ ما در دنیا و در دل جوانها به چه دلیل است؟ برای این است که آن کسی که پرچم انقلاب را برپا کرد، یک مرجع تقلید بود، یک فقیه بود، یک اسلامشناس بود، یک مُتهجّد بود، یک عارف بود، یک دلشکستهی در سحر بود، یک گریهکُن برای حضرت امام حسین (علیه السلام) بود، یک زمانشناس بود، یک مردمشناس بود. وقتی یک فقیهِ جامعهشناس و دینشناس و مردمشناس به تَبَعِ حضرت امام حسین (علیه السلام) بدون اینکه سِلاحی داشته باشد و یا نیروهای مُسلّحی در اختیار داشته باشد، شعارش پیروزی خون بر شمشیر است، او میتواند در مدّت کوتاهی با قدرت مرزها را طی نماید. امروز هم که در زیر پرچم ولیّ فقیه هستیم و خداوند منّان به همهی مُستضعفان جهان منّت گذاشتند که بعد از امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) این پرچم نیفتاد. چرا تا کنون یک قدم در مرحلهی امامت و مرحلهی رهبری، عقبنشینی از ارزشها وجود نداشته است؟ هیچ نوع تزلزلی نبوده است و با اقتدار، با امید و با نفسِ مُطمئنّه به پیش رفتهایم. اینها همه از برکات عاشورا و از برکت بندگی حضرت امام حسین (علیه السلام) در عرصههای مختلف است.
روضه و توسّل به سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
شب عاشورا، شب گریه است، شب ناله است. مرحوم آقای «میرزا جواد آقای ملکی[۴۳]» (رحمت الله علیه) در کتاب «المراقبات[۴۴]» شان نوشتهاند: یکی از فرزندان ما بدون اینکه کسی چیزی به او گفته باشد، در روز عاشورا حال دگرگونی داشت. خیلی میل به غذا نداشت و حالش نشان میداد که داغدار است و عزادار است. «أنَا قَتیلُ العَبَرَهِ[۴۵]»؛ امشب عجب شبی است! هم حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) که گویا همهی عالَم محیط آرامی را برای حضرت امام حسین (علیه السلام) و یاران ایشان پیش آورده است که بهترین مناجاتها را داشته باشند. حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) امروز فرصت گرفتند. بنا بود که در عصر تاسوعا حمله واقع بشود؛ اما حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام) را فرستاد و واسطه شد و امشب را فرصت گرفتند. گاهی راکع بودند، ساجد بودند، قرآن تلاوت میکردند، استغفار میکردند و گاهی هم به کودکان سَرکِشی میکردند، مرزها را میدیدند. عبادت جامع مقام جمعالجمعی بود. اما فردا دیگر خبری از این خیمهها نبود. در روز عاشورا حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) به بانوان سپرده بودند که هم صدا به گریه بلند نکنند و هم از خیمهها بیرون نیایند. اما گویا اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) سه مرتبه از خیمهها بیرون آمدند. اولین بار به استقبال حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام) رفتند؛ چون حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام) وعدهی آب داده بودند. وقتی تأخیر شد، یکی یکی از خیمهها بیرون آمدند و سر راه عَلقمه نشستند و دیدند که خبری نیست. مشاهده کردند که حضرت امام حسین (علیه السلام) در حال آمدن به سوی خیمههاست، ولی دیگر آن حسین نیست؛ با حالت انکسار که در صورتشان قرار داشت و حضرت امام حسین (علیه السلام) دیگر شکسته شده بودند. در اینجا هم یک دختر شیرینزبان جلو آمد و گفت: «یَا اَبتَاهُ! هَل لَکَ عِلم بِعَمِّی العَباس[۴۶]»؛ بابا! عمو نیامده است، آیا از عمویم خبری داری؟ دومین بار زمانی بود که حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) حضرت علی اصغر (علیه السلام) را برای طلب آب به میدان آوردند. اما به جای اینکه به او آب بدهند، گلویش را بریدند. «فَذُبِحَ الطِّفْلُ مِنَ الْوَریدِ اِلَی الْوَریدِ اَوْ مِنَ الْاُذُنِ اِلَی الْاُذُن[۴۷]»؛ قُنداقهی خونین روی دست حضرت امام حسین (علیه السلام) مانده بود. مادر و عمّهها به استقبال آمده بودند. به همین دلیل بود که وقتی حضرت امام حسین (علیه السلام) به سوی خیمهها میآمدند، میدیدند که اینها در جلوی خیمهها صف کشیدهاند؛ مسیر خودشان را عوض میکردند. اما سومین بار زمانی بود که حضرت امام حسین (علیه السلام) با همه خداحافظی کرده بودند، جلوی خیمهی حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) آمدند و فرمودند: «قال: ثمّ نادى علیه السّلام: یا أمّ کلثوم و یا زینب و یا سکینه و یا رقیّه و یا عاتکه و یا صفیّه علیکنّ منّی السّلام[۴۸]»؛ من هم رفتم، خداحافظ. این کبوتران پر شکسته از خیمه بیرون آمدند، یکی رکاب اسب را میگرفت، دیگری دامن حضرت امام حسین (علیه السلام) را میگرفت، یکی یقهی خودش را چاک میزد و هرکدام به زبان خودشان ناراحتیشان را ابراز میکردند. حضرت امام حسین (علیه السلام) با همهی آنها خداحافظی کردند. اما پس از لحظاتی مشاهده کردند: «وَ أَسْرَعَ فَرَسُک َ شارِداً، إِلی خِیامِک َ قاصِداً، مُحَمْحِماً باکِیاً[۴۹]»؛ دیدند که ذوالجناح شیههزنان به سوی خیمه میآید. امیدوار شدند و فکر کردند که امام حسین (علیه السلام) بازگشته است. همه از خیمه بیرون دویدند. اما دیدند یال ذوالجناح خونی است، زین واژگون است. دور این حیوان حلقه زدند و هرکدام به زبانی صحبت میکردند. اما در این میان یک نازدانه جلو آمد و گفت: ای مرکب پدرم! مشخّص است که پدرم را کشتهاند؛ اما یک سؤال از تو دارم. پدرم وقتی به میدان میرفت، تشنه بود؛ اما بگو ببینم «هَلْ سُقِیَ اَبی اَمْ قُتِلَ اَبی عَطْشاناً[۵۰]»؛ آیا به او آب دادند یا با لب تشنه او را شهید کردند.
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین
دعا
خدایا! به مقام حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) شیرینی عبادت و مناجاتت و دینداری را به ما روزی بفرما.
خدایا! فرج امام زمانمان (ارواحنا فداه) را در زمان ما مقرّر، مقدّر و محتوم بفرما.
الها! پروردگارا! به خمسهی طیّبه، به مقرّبان، به خون همهی شهدا و حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) سایهی پُر برکت نایب امام زمانمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، رهبر حکیم و فرزانهیمان را با صحّت، با عزّت، یا کفایت، با کرامت، با فتوحات پی در پی تا ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و در کنار حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مستدام بفرما.
خدایا! ملّت نازنین ما را از همهی آفتها و بلاها محافظت بفرما.
خدایا! دشمنان ما که قابل هدایت نیستند، خصوصاً استکبار، صهیونیستها، منافقین و نفوذیها را از مسیر تکامل بَشر برطرف بفرما.
الها! پروردگارا! مریضها عموماً، مریضهای مورد نظر خصوصاً شفا مرحمت بفرما.
خدایا! روح امام (رضوان الله تعالی علیه)، شهدا و شهید سلیمانی را از این محفل متنعّم و از ما را راضی بدار.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ الی ۲۸٫
[۲] سوره مبارکه فجر، آیات ۲۷ الی ۳۰٫
[۳] مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، ص ۷۷۲.
[۴] سوره مبارکه اسراء، آیه ۴۴٫
«تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ ۚ وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَٰکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ ۗ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا».
[۵] سوره مبارکه ذاریات، آیه ۵۶٫
[۶] سوره مبارکه حجر، آیه ۹۹٫
[۷] سوره مبارکه تکاثر، آیات ۵ و ۶٫
[۸] سوره مبارکه جنّ، آیه ۱۶٫
[۹] سوره مبارکه تحریم، آیه ۶٫
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَهُ عَلَیْهَا مَلَائِکَهٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ».
[۱۰] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت شریف جامعه کبیره.
«أَنْتُمُ الصِّرَاطُ الْأَقْوَمُ [السَّبِیلُ الْأَعْظَمُ ] وَ شُهَدَاءُدار الْفَنَاءِ وَ شُفَعَاءُدار الْبَقَاءِ وَ الرَّحْمَهُ الْمَوْصُولَهُ وَ الْآیهُ الْمَخْزُونَهُ وَ الْأَمَانَهُ الْمَحْفُوظَهُ وَ الْبَابُ الْمُبْتَلَی بِهِ النَّاسُ مَنْ أَتَاکمْ نَجَا وَ مَنْ لَمْ یأْتِکمْ هَلَک إِلَی اللهِ تَدْعُونَ وَ عَلَیهِ تَدُلُّونَ وَ بِهِ تُؤْمِنُونَ وَ لَهُ تُسَلِّمُونَ وَ بِأَمْرِهِ تَعْمَلُونَ وَ إِلَی سَبِیلِهِ تُرْشِدُونَ وَ بِقَوْلِهِ تَحْکمُونَ سَعِدَ مَنْ وَالاکمْ وَ هَلَک مَنْ عَادَاکمْ وَ خَابَ مَنْ جَحَدَکمْ وَ ضَلَّ مَنْ فَارَقَکمْ وَ فَازَ مَنْ تَمَسَّک بِکمْ وَ أَمِنَ مَنْ لَجَأَ إِلَیکمْ وَ سَلِمَ مَنْ صَدَّقَکمْ وَ هُدِی مَنِ اعْتَصَمَ بِکمْ مَنِ اتَّبَعَکمْ فَالْجَنَّهُ مَأْوَاهُ وَ مَنْ خَالَفَکمْ فَالنَّارُ مَثْوَاهُ وَ مَنْ جَحَدَکمْ کافِرٌ وَ مَنْ حَارَبَکمْ مُشْرِک».
[۱۱] الکافی، جلد ۲، صفحه ۸۳.
«عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اِبْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: فِی اَلتَّوْرَاهِ مَکْتُوبٌ یَا اِبْنَ آدَمَ تَفَرَّغْ لِعِبَادَتِی أَمْلَأْ قَلْبَکَ غِنًى وَ لاَ أَکِلْکَ إِلَى طَلَبِکَ وَ عَلَیَّ أَنْ أَسُدَّ فَاقَتَکَ وَ أَمْلَأَ قَلْبَکَ خَوْفاً مِنِّی وَ إِنْ لاَ تَفَرَّغْ لِعِبَادَتِی أَمْلَأْ قَلْبَکَ شُغُلاً بِالدُّنْیَا ثُمَّ لاَ أَسُدَّ فَاقَتَکَ وَ أَکِلْکَ إِلَى طَلَبِکَ».
[۱۲] همان.
[۱۳] همان.
[۱۴] همان.
[۱۵] همان.
[۱۶] همان.
[۱۷] همان.
[۱۸] همان.
[۱۹] الکافی، جلد ۲، صفحه ۸۳.
«عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَیْعٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : أَفْضَلُ اَلنَّاسِ مَنْ عَشِقَ اَلْعِبَادَهَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لاَ یُبَالِی عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ اَلدُّنْیَا عَلَى عُسْرٍ أَمْ عَلَى یُسْرٍ».
[۲۰] همان.
[۲۱] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۲۰۰٫
[۲۲] سوره مبارکه رعد، آیه ۲۸٫
«الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ».
[۲۳] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۹۱٫
[۲۴] سوره مبارکه نور، آیه ۳۷٫
«رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَ لَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقَامِ الصَّلَاهِ وَ إِیتَاءِ الزَّکَاهِ ۙ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصَارُ».
[۲۵] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۵۲٫
«فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِی وَ لَا تَکْفُرُونِ».
[۲۶] سوره مبارکه زمر، آیه ۳۶٫
«أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ ۖ وَ یُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ ۚ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ».
[۲۷] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۱۱٫
«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ ۚ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ ۖ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاهِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ ۚ وَ مَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ ۚ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُمْ بِهِ ۚ وَ ذَٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ».
[۲۸] تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام، جلد ۱، صفحه ۵۸.
«وَ قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : مَنْ أَصْبَحَ مِنْ أُمَّتِی وَ هِمَّتُهُ غَیْرُ اَللَّهِ فَلَیْسَ مِنَ اَللَّهِ وَ مَنْ لَمْ یَهْتَمَّ بِأُمُورِ اَلْمُؤْمِنِینَ فَلَیْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ أَقَرَّ بِالذُّلِّ طَائِعاً فَلَیْسَ مِنَّا أَهْلَ اَلْبَیْتِ».
[۲۹] نهج البلاغه، خطبه ۱۲۳؛ ارزش شهادت.
«إِنَّ الْمَوْتَ طَالِبٌ حَثِیثٌ، لَا یَفُوتُهُ الْمُقِیمُ وَ لَا یُعْجِزُهُ الْهَارِبُ. إِنَّ أَکْرَمَ الْمَوْتِ الْقَتْلُ، وَ الَّذِی نَفْسُ ابْنِ أَبِی طَالِبٍ بِیَدِهِ لَأَلْفُ ضَرْبَهٍ بِالسَّیْفِ أَهْوَنُ عَلَیَّ مِنْ مِیتَهٍ عَلَى الْفِرَاشِ فِی غَیْرِ طَاعَهِ اللَّهِ».
[۳۰] الاقبال، سید بن طاووس، دار الکتب الاسلامیه، تهران، اوّل، ۱۳۶۷ ق، ص ۴۶۷٫
[۳۱] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۵٫
«وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۖ کُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَهٍ رِزْقًا ۙ قَالُوا هَٰذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ ۖ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا ۖ وَ لَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَهٌ ۖ وَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ».
[۳۲] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۳۳٫
«وَ سَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ».
[۳۳] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت شریف جامعه کبیره.
«السَّلامُ عَلَى الدُّعاهِ إِلَى اللّٰهِ، وَالْأَدِلَّاءِ عَلَىٰ مَرْضاهِ اللّٰهِ، وَالْمُسْتَقِرِّینَ فِی أَمْرِ اللّٰهِ، وَالتَّامِّینَ فِی مَحَبَّهِ اللّٰهِ، وَالْمُخْلِصِینَ فِی تَوْحِیدِ اللّٰهِ، وَالْمُظْهِرِینَ لِأَمْرِ اللّٰهِ وَنَهْیِهِ، وَعِبادِهِ الْمُکْرَمِینَ الَّذِینَ ﴿لَایَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ وَرَحْمَهُ اللّٰهِ وَبَرَکاتُهُ، السَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّهِ الدُّعاهِ، وَالْقادَهِ الْهُداهِ، وَالسَّادَهِ الْوُلاهِ، وَالذَّادَهِ الْحُماهِ، وَأَهْلِ الذِّکْرِ وَأُولِی الْأَمْرِ، وَبَقِیَّهِ اللّٰهِ وَخِیَرَتِهِ وَحِزْبِهِ وَعَیْبَهِ عِلْمِهِ وَحُجَّتِهِ وَصِراطِهِ وَنُورِهِ وَبُرْهانِهِ وَرَحْمَهُ اللّٰهِ وَبَرَکاتُهُ».
[۳۴] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۶۵٫
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ ۖ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ ۗ وَ لَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّهَ لِلَّهِ جَمِیعًا وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ».
[۳۵] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۶۹٫
«وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ».
[۳۶] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۹۶٫
[۳۷] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) در روز اربعین.
«وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ، وَ حَیْرَهِ الضَّلالَهِ، وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا، وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنىٰ، وَ شَرَىٰ آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْکَسِ، وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّىٰ فِی هَوَاهُ، وَ أَسْخَطَکَ وَ أَسْخَطَ نَبِیَّکَ وَ أَطَاعَ مِنْ عِبادِکَ أَهْلَ الشِّقاقِ وَ النِّفاقِ، وَ حَمَلَهَ الْأَوْزارِ، الْمُسْتَوْجِبِینَ النَّارَ، فَجاهَدَهُمْ فِیکَ صابِراً مُحْتَسِباً حَتَّىٰ سُفِکَ فِی طَاعَتِکَ دَمُهُ وَ اسْتُبِیحَ حَرِیمُهُ؛ اللّٰهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَ بِیلاً، وَ عَذِّبْهُمْ عَذاباً أَلِیماً».
[۳۸] فتوح ابن اعثم، ج ۵، ص ۱۸ و بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۵٫
«إِنَّا أَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّهِ، وَ مَعْدِنُ الرِّسالَهِ، وَ مُخْتَلِفُ الْمَلائِکَهِ… وَ یَزیدُ رَجُلٌ فاسِقٌ شارِبُ الْخَمْرِ، قاتِلُ النَّفْسِ المُحَرَّمَهِ، مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ، وَ مِثْلِی لا یُبایِعُ لِمِثْلِهِ».
[۳۹] الإرشاد : ۲ / ۳۹ .
«الإمامُ الحسینُ علیه السلام ـ فی کتابهِ إلى أهلِ الکوفهِ : فَلَعَمْری ، ما الإمامُ إلّا الحاکمُ بالکِتابِ ، القائمُ بالقِسْطِ، الدّائنُ بِدِینِ الحَقِّ ، الحابِسُ نَفْسَهُ على ذاتِ اللّه».
[۴۰] تحف العقول : ۲۴۵٫ / الصُّبابه ـ بالضمّ ـ : بقیّه الماء و اللبن ، و الوبیل : المرعى الوخیم (القاموس المحیط : ۱/۹۱ و ج ۴/۶۳).
«الإمامُ الحسینُ علیه السلام ـ فی مَسیرِهِ إلى کَربلاءَ ـ : إنّ هذهِ الدُّنیا قَد تَغَیَّرَت و تَنَکَّرَت ، و أدبَرَ مَعروفُها ، فلَم یَبقَ مِنها إلاّ صُبابَهٌ کَصُبابَهِ الإناءِ ، و خَسیسُ عَیشٍ کالمَرعى الوَبیلِ .[الصُّبابه ـ بالضمّ ـ : بقیّه الماء و اللبن ، و الوبیل: أ لاَ تَرَونَ أنَّ الحَقَّ لا یُعمَلُ بهِ ، و أنَّ الباطِلَ لا یُتَناهى عَنهُ ، لِیَرغَبِ المُؤمنُ فی لِقاءِ اللّه ِ مُحِقّا ، فإنّی لا أرَى المَوتَ إلاّ سَعادَهً ، و لا الحَیاهَ مَعَ الظّالِمینَ إلاّ بَرَما».
[۴۱] سوره مبارکه مریم، آیه ۹۶٫
[۴۲] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۴۳، صفحه ۲۹۷.
«قب، [المناقب] ، لابن شهرآشوب اَلرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى أَحَبِّ أَهْلِ اَلْأَرْضِ إِلَى أَهْلِ اَلسَّمَاءِ فَلْیَنْظُرْ إِلَى اَلْحُسَیْنِ».
[۴۳] میرزا جواد آقا مَلکی تبریزی فقیه، عارف و استاد اخلاق. کتاب المراقبات یا اعمال السَّنَه از آثار اوست. میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، فرزند میرزاشفیع در تبریز متولد شد. تاریخ دقیق ولادت وی مشخص نیست، اما گفته شده اواخر قرن ۱۳ یا اوایل قرن ۱۴ قمری بودهاست. دلیل نامگذاری او به ملکی، نسبت فامیلی با خاندان ملکالتجار تبریزی است.
ملکی تبریزی برای تحصیل به نجف رفت و در سال ۱۳۲۱ قمری، به تبریز بازگشت و به ترویج دین پرداخت. در سال ۱۳۲۹ق (۱۲۹۰ش) و در ابتدای جریانات مشروطه و درگیریهای تبریز مجبور به عزیمت به قم شد و تا پایان عمر نیز در همانجا ماند. میرزا جواد آقا در ۱۱ ذیالحجه سال ۱۳۴۴ق (۳۱ خرداد ۱۳۰۵ش) درگذشت. پیکر او پس از تشییع در قبرستان شیخان قم به خاک سپرده شد. علوم صرف، نحو، معانی و بیان و سطح حوزه را در تبریز فرا گرفت و پس از مدتی در نجف از اساتید زیر کسب علم نمود: میرزا حسین نوری؛ آقا رضا همدانی؛ آخوند خراسانی؛ حسینقلی همدانی؛ ملکی تبریزی ارادت ویژهای به وی داشت و مدت ۱۴ سال ملازمش بود. مراتب سیر و سلوک را نزد وی طی کرد و از او اجازه روایی گرفته بود. سید مرتضی کشمیری؛ برخی گفته اند وی از شیخ مرتضی انصاری نیز اجازه روایی داشته است. در ابتدای ورود به قم و پیش از ملاقات با شیخ عبدالکریم حائری و تأسیس حوزه علمیه قم، ملکی کتاب مفاتیح الشرایع فی الفقه تالیف ملا محسن فیض کاشانی را تدریس میکرد. دو مجلس اخلاق داشت، یکی در منزل برای خواص و دیگری در مدرسه فیضیه برای عموم که جمعی از بازاریان قم نیز در آن درس شرکت داشتند. نماز جماعت را در مسجد بالای سر حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) اقامه میکرد. مشهور است که امام خمینی نیز از شاگردان میرزا جواد ملکی تبریزی بودهاست اما آیتالله خامنهای از قول امام خمینی نقل میکند که تنها دو جلسه در درس میرزا جواد ملکی تبریزی شرکت کرده و ازین که نتوانسته بیش از این در درس وی شرکت کند، افسوس خوردهاست.
آثار ایشان عبارتند از:
اسرار الصلاه: کتابی که حاوی هزار نکته از اسرار نماز است و برخی از اسرار طهارت و تفکر را گوشزد میکند و به معانی وسوسه و الهام میپردازد. با بحث از گناهان کبیره اشارهای به توبه نموده و حضور قلب و حالات ملکوتی آدمی را توضیح میدهد.
المراقبات یا اعمال السَّنَه: در این اثر مقدّمهای کوتاه دربارهٔ دعا و راز و نیاز آمدهاست و اعمال ماههای مختلف، آثار و برکات روحی و معنوی آنها توضیح داده شدهاست. علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان، تقریظی بر این کتاب نوشتهاست.
رساله لقاء الله: کتابی است که در راستای راه تهذیب نوشته شده و معنای «لقاء الله» و آیات مربوط به آن را توضیح داده و راه موفقیت الهی را برای سالکین بیان مینماید.
کتابی در فقه؛
رساله در حج؛ گفته می شود این کتاب را به روش اخباریین نگاشته است.
حاشیه فارسی بر غایه القصوی تالیف شیخ عباس قمی.
[۴۴] المُراقبات یا اعمال السَّنَه کتابی به زبان عربی تألیف میرزا جواد ملکی تبریزی (متوفای ۱۳۴۳ق). موضوع کتاب اخلاق مسلمانی و اصلاح ظاهر و باطن در سیر و سلوک عرفانی و دستوراتی در باب مراقبه نفس برای رسیدن به فضایل و کمالات اخلاقی برای تمام ماههای سال است. این کتاب نکاتی درباره برخی وقایع تاریخ اسلام، حقیقت قرآن، آداب و شرایط دعا، بعثت، غدیر، ولایت، اخلاص، اسرار حج و مباهله در خود دارد. این اثر دارای ترجمههای متعددی است. علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان، مقدمهای بر این کتاب نوشته است. ویژگی مهم کتاب المراقبات این است که دستوراتاش برای مراقبت و سیر و سلوک جنبۀ همگانی دارد و به کار عارف و عامی میآید، و اعمالی برای همه روزهای سال لحاظ شده و آثار آن را با توجه به این مراقبت بازگو نموده است. علامه طباطبایی در مقدمه خود بر این کتاب، آن را بهترین کتابی میداند که درباره عبودیت و تقرب و مراقبت نوشته شده است.
[۴۵] شیخ صدوق، الامالی، ۱۴۰۰ ق، ص ۱۱۸ / بحار، ج ۴۴، ص ٢٧٩.
«اَنَا قتیلُ العَبْرَهِ، لایَذکُرُنی مؤمنٌ اِلاّ بکی».
[۴۶] الکبریت الاحمر، ص ۱۶۲.
[۴۷] معالی السبطین فی احوال الحسن و الحسین (عَلَیهِما السَّلام)، ص ۲۵۹٫
[۴۸] مقتل ابن مخنف، ص ۱۳۱٫
[۴۹] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت شریف ناحیه مقدسه.
«وَ شیعَتِک َ وَ مَوالیک َ وَ صَدَعْتَ بِالْحَقِّ وَ الْبَینَهِ، وَ دَعَوْتَ إِلَی اللهِ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ، وَ أَمَرْتَ بِإِقامَهِ الْحُدُودِ، وَ الطّاعَهِ لِلْمَعْبُودِ، وَ نَهَیتَ عَنِ الْخَبآئِثِ وَ الطُّغْیانِ، وَ واجَهُوک َ بِالظُّلْمِ وَ الْعُدْوانِ، فَجاهَدْتَهُمْ بَعْدَ الاْیعازِ لَهُمْ [الاْیعادِ إِلَیهِمْ: خل]، وَ تَأْکیدِ الْحُجَّهِ عَلَیهِمْ، فَنَکَثُوا ذِمامَک َ وَ بَیعَتَک َ، وَ أَسْخَطُوا رَبَّک َ وَ جَدَّ ک َ، وَ بَدَؤُوک َ بِالْحَرْبِ، فَثَبَتَّ لِلطَّعْنِ وَالضَّرْبِ، وَ طَحَنْتَ جُنُودَ الْفُجّارِ، وَاقْتَحَمْتَ قَسْطَلَ الْغُبارِ، مُجالِداً بِذِی الْفَقارِ، کَأَنَّک َ عَلِی الْمُخْتارُ، فَلَمّا رَأَوْک َ ثابِتَ الْجاشِ، غَیرَ خآئِف وَ لاخاش، نَصَبُوا لَک َ غَوآئِلَ مَکْرِهِمْ، وَ قاتَلُوکَ بِکَیدِهِمْ وَ شَرِّهِمْ، وَ أَمَرَ اللَّعینُ جُنُودَهُ، فَمَنَعُوک َ الْمآءَ وَ وُرُودَهُ، وَ ناجَزُوک َ الْقِتالَ، وَ عاجَلُوک َ النِّزالَ، وَ رَشَقُوک َ بِالسِّهامِ وَ النِّبالِ، وَ بَسَطُوا إِلَیک َ أَکُفَّ الاِصْطِلامِ، وَ لَمْ یرْعَوْا لَک َ ذِماماً، وَ لاراقَبُوا فیک َ أَثاماً، فی قَتْلِهِمْ أَوْلِیآءَک َ، وَ نَهْبِهِمْ رِحالَک َ، وَ أَنْتَ مُقَدَّمٌ فِی الْهَبَواتِ، وَ مُحْتَمِلٌ لِلاَذِیاتِ، قَدْ عَجِبَتْ مِنْ صَبْرِک َ مَلآئِکَهُ السَّماواتِ، فَأَحْدَقُوا بِک َ مِنْ کُلّ ِالْجِهاتِ، وَ أَثْخَنُوک َ بِالْجِراحِ، وَ حالُوا بَینَک َ وَ بَینَ الرَّواحِ، وَ لَمْ یبْقَ لَک َ ناصِرٌ، وَ أَنْتَ مُحْتَسِبٌ صابِرٌ، تَذُبُّ عَنْ نِسْوَتِک َ وَ أَوْلادِک َ، حَتّی نَکَسُوکَ عَنْ جَوادِک َ، فَهَوَیتَ إِلَی الاَرْضِ جَریحاً، تَطَؤُک َ الْخُیولُ بِحَوافِرِها، وَ تَعْلُوکَ الطُّغاهُ بِبَواتِرِها، قَدْ رَشَحَ لِلْمَوْتِ جَبینُک َ، وَ اخْتَلَفَتْ بِالاِنْقِباضِ وَ الاِنْبِساطِ شِمالُک َ وَ یمینُک َ، تُدیرُ طَرْفاً خَفِیاً إِلی رَحْلِک َ وَ بَیتِک َ، وَ قَدْ شُغِلْتَ بِنَفْسِک َ عَنْ وُلْدِک َ وَ أَهالیک َ، وَ أَسْرَعَ فَرَسُک َ شارِداً، إِلی خِیامِک َ قاصِداً، مُحَمْحِماً باکِیاً، فَلَمّا رَأَینَ النِّسآءُ جَوادَک َ مَخْزِیاً».
[۵۰] مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۵، ص: ۳۹۸٫
پاسخ دهید