روز یکشنبه مورخ ۰۵ آبان ماه ۱۳۹۸ و مصادف با شب بیست و نهم ماه صفر ۱۴۴۱ هـ ق و فرا رسیدن ایام رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام و شهادت امام رضا علیه السلام، مراسم عزاداری ایام پایانی ماه صفر در هیات رزمندگان غرب تهران با سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- مقدّمه
- رهبرانِ الهی آسمانی هستند
- عذابِ نُعمان در عید غدیر خُم
- آیهی ولایتِ مطلقهی ائمه علیهم السلام و رهبرانِ آسمانی و زعیمِ الهی
- رابطهی امام زمان ارواحنا فداه و زعیمِ شیعه
- معجزهای در بین مدافعان حرم در بیان حاج قاسم سلیمانی
- نقل داستانی از مرحوم آیت الله خوشوقت اعلی الله مقامه الشّریف
- روضهی امام حسن مجتبی علیه السلام
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
«وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا»[۲].
صلوات ختم بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مقدّمه
انبیاء علیهم السلام، ائمه صلوات الله علیهم أجمعین، سفرای خدای متعال، پرچمداران هدایت برای بشر اعزام شدهاند، کمر بستهاند تا این بشرِ چَموشِ گرفتارِ نفسِ خطرناک را از جهنّمِ نفس، از جهنّمِ گناه، از جهنّمِ رذائلِ اخلاقی، از جهنّمِ شهرتطلبی، عطشِ قدرت و شهواتِ جنسی و تکاثر در اموال و تفاخر در میانِ یکدیگر نجات بدهند.
انبیاء علیهم السلام ویژگیهایی دارند که ادامهی خطّ انبیاء علیهم السلام بعهدهی حضرات اوصیاء انبیاء علیهم السلام است، آنها هم به همان صفت متّصف هستند.
رهبرانِ الهی آسمانی هستند
در شب گذشته به محضرِ شما عرض کردیم که یکی از ویژگیهای رهبرانِ الهی این است که قرآن کریم میفرماید: «وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَهٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ»[۳]، بشر از نظرِ قانون شرع مختار نیست که بین حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و کسانی که مدّعی هستند یکی را انتخاب کند.
در انتخابات اشخاصی میآیند، گاهی اعتقاد هم ندارند، قسم هم میخورند، اما یک نفر هم نیستند و چند نفر هستند و مردم یک نفر از آنها را انتخاب میکنند.
در مسئلهی رهبریِ الهی بشر زمانی که خدای متعال معرّفی و منصوب کرده است نمیتواند فردِ دیگری را کاندیدا کند و بگوید یا به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام رأی بدهید یا به غیر از ایشان، اصلاً رأی در کار نیست، کسی در برابرِ خدای متعال حقّ رأی ندارد، این آیه در این معنا صریح است، هیچ مؤمن و هیچ بانوی باایمانی این حق را ندارد که وقتی خدای متعال کسی را اختیار میکند در موردِ کاری یا شأنی یا امری از امور اجتماعی و سیاسی، خدای متعال قضاء میکند، کار را تمام میکند، مردم حقّ اعتراض ندارند.
عذابِ نُعمان در عید غدیر خُم
وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در غدیر خم به امر خدای متعال مورد بیعتِ صد و بیست هزار حاجی قرار گرفتند فردی به نامِ «نُعمان» به خدمتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رسید و عرضه داشت: یا رسول الله! به ما گفتید ایمان بیاورید و ما ایمان آوردیم، گفتید سنّتهای پدرانتان غلط بوده است و دست بردارید و ما هم دست برداشتیم، گفتید از مالتان بعنوانِ خمس و زکات بدهید و دادیم، گفتید خودتان جوانهایتان را به جبهه بفرستید و ما هم فرستادیم، حال نوبت به این رسیده است که میخواهید پسرعموی خودتان را برای بعد از خودتان بر گُردهی ما سوار کنید (معاذالله)، آیا این امر مربوط به خودِ شماست یا از جانبِ خدای متعال است؟
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند در این جهت من کارهای نیستم، این دستور و این امر و این انتخاب برای خدای متعال است، آن شخص دستِ خود را به سوی آسمان برد و گفت: خدایا! اگر راست میگوید آتشی بیاید و من دیگر زنده نباشم، یعنی چشمِ دیدنِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را مطلقا نداشت، لذا تا درخواست کرد آتشی از آسمان یا سنگی از آسمان بر سرِ او افتاد و او را راهیِ جهنّم کرد.
در این سورهی مبارکهی معارج دارد «سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ * لِلْکَافِرِینَ لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ»[۴]، این را اهل سنّت هم نقل کردهاند، مرحوم علامه امینی رضوان الله تعالی علیه در کتاب الغدیر سندهای کتبِ اهل سنّت را در این مسئله با آدرس و خصوصیات بیان کرده است.
یک آیهی دیگر هم به شما تقدیم کنم، بعد ان شاء الله ببینیم که حوالهی دلهای شما در این شب چیست.
آیهی ولایتِ مطلقهی ائمه علیهم السلام و رهبرانِ آسمانی و زعیمِ الهی
این آیه آیهی ولایتِ مطلقهی ائمه علیهم السلام و رهبرانِ آسمانی و زعیمِ الهی است، اعم از پیغمبر و امامِ معصوم و یا ولی فقیه، در این آیه فرمود: «فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّىٰ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا»[۵]، خدای متعال قسم میخورد، به پروردگارِ تو سوگند، ایمانِ این امّتِ تو ایمان نیست مگر وقتی که خدای متعال و رسولِ او در امری نظر داد آنها در ابتدا تسلیم باشند، دوم در درونِ قلب و جانشان ناراضی نباشند، «فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّىٰ یُحَکِّمُوکَ»، مطلبِ اول، تو را حاکم قرار بدهند، «فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ»، در اختلافاتشان «مِنَّاالامیر و مِنکُمُ الأمیر» نگویند، بگویند شما حُکم کنید که حاکمِ ما هستید، دوم: وقتی حکم کردی اینها هم تسلیم باشند، ولی نه آنطور که طرفین در برابرِ دادگاه تسلیم هستند، در دادگاه یکی حاکم میشود و یکی هم محکوم، گاهی آن کسی که محکوم میشود دادگاه را با نفرین ترک میکند، اینطور نباشد، مانندِ نظرِ پزشک باشد، چطور وقتی پزشک نسخه مینویسد، ولو هزینه میکنی، ولو داروهای سنگین میخری، ولو گاهی بستری میشوی، ولو اینکه تو را جرّاحی میکنند، ولی شما از طبیب اعلانِ نارضایتی نمیکنید، خدای متعال طبیبِ شماست، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم طبیبِ شماست، امامِ معصوم طبیبِ شماست، برای چه اینها را میگویم؟ برای اینکه تا ما به این باور نرسیم که حاکم خدای متعال است و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نمایندهی خدای متعال است و حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و امام حسن مجتبی علیه السلام و حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام و نُه امام از فرزندانِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام نمایندگانِ خدای متعال هستند و نه نمایندگانِ ما!
این پارلمان نمایندگانِ شما هستند، حال چقدر به خواستههای شما عمل میکنند را خبر ندارم و خودتان هم خبر ندارید، اما اینها نماینده هستند، رئیس جمهور با رأی مردم رئیس جمهور شده است و با تأیید و امضاء ولی فقیه مشروعیّت پیدا کرده است و اگر آن تأیید نبود جایگاهِ او غصبی بود و حقوقِ او حرام بود، اما خودِ ولی فقیه چطور؟ خودِ ولی فقیه نایبِ امام زمان ارواحنا فداه است.
رابطهی امام زمان ارواحنا فداه و زعیمِ شیعه
یک نکتهای به خدمتِ شما در بینِ پرانتز عرض کنم، ما در میانِ علمایی که پرچمِ زعامت و رهبریِ جامعهی شیعی را بعهده گرفتهاند یکی مرحوم میرزای شیرازی اعلی الله مقامه الشّریف است.
این میرزای شیرازی اعلی الله مقامه الشّریف حکمِ تحریمِ تنباکو را داد، او در عراق بود و در ایران نبود ولی یک معزلِ اقتصادی بینِ ایران و انگلیس بود که نتیجهی آن ورشکستگیِ ایران میشد، او از آنجا یک حکمِ حکومتی داد و بعنوانِ نایبِ امام زمان ارواحنا فداه اعلان کرد «الیوم استعمالِ تنباکو بأی نحوٍ کان محاربه با امام زمان ارواحنا فداه است»، وقتی این جملهی مرحوم میرزای شیرازی اعلی الله مقامه الشّریف در جامعه منتشر شد تجّاری که تنباکو میفروختند درِ انبارهای خود را باز کردند و تمامِ سرمایهی خود را در خیابانها آوردند و آتش زدند، گفتند ما در برابرِ امام زمان ارواحنا فداه نمیایستیم و با ایشان جنگ نمیکنیم، این باور که وقتی ولی فقیه مطلبی را میفرماید خودِ ایشان موضوعیّت ندارد، ولیّ فقیه بدل است، چه کسی موضوعیّت دارد؟ آن کسی که ولیّ فقیه نایبِ اوست، لذا تجّارِ ما این مردانگی و این عمقِ ایمان را در آن زمان نشان دادند و برای جهانِ تشیّع در آن مقطع در یک جنگِ نرم آنچنان نایبِ امام زمان ارواحنا فداه را نصرت کردند که شبیه به نصرتِ یارانِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام در کربلا بود، آن تاجر همهی سرمایهی خود را سوزاند و گفت اگر من این کار را نکنم با امام زمانِ خود درگیر شدهام و معاذالله با ایشان محاربه کردهام.
من از شما سیاهپوشیدهها، از شما مؤمنین، از شما جبههایها، که هم در میانِ شما مدافعینِ حرم هستند، و خیلیها آرزو داشتند که در کنارِ محسنِ حججی باشند، یا در کنار شهید حاج حسین همدانی باشند، یا در کنارِ شهید تقوی پور باشند، یا در کنارِ سرداران و عزیزانِ دیگری که از فاطمیّون و حیدریّون و زینبیّون و کتائب و نجباء و حشدالشّعبی و بسیجِ خودمان باشند، اینها رفتند و پر کشیدند و جانِ خودشان را دادند، تنباکو مهم است یا جان مهم است؟ امام خمینی رحمه الله تعالی علیه چقدر قربانی برای انقلاب خرج کردند؟ در ۱۷ شهریور چقدر خون به زمین ریخته شد؟
یک مطلبی از مرحوم حاج آقا حسین فاطمی قمی بیاد آوردم که ایشان هم مجتهد بودند و هم هممسلکِ امام خمینی رحمه الله تعالی علیه بود، امام خمینی رحمه الله تعالی علیه قبل از مرجعیّتشان و قبل از امامت و رهبریشان هم مدرّسِ مشهوری در قم بود و هم عارفِ ویژهای بود، امام خمینی رحمه الله تعالی علیه اهلِ سیر و سلوک بودند، امام خمینی رحمه الله تعالی علیه اهل الله بودند، امام خمینی رحمه الله تعالی علیه اهلِ عرفان بودند، امام خمینی رحمه الله تعالی علیه اهلِ باطن بودند، امام خمینی رحمه الله تعالی علیه شاگردِ آقا میرزا جواد آقای ملکی تبریزی آن آیت الحقّ فقیهِ کمنظیر بودند، حاج آقا حسین فاطمی هم با امام خمینی رحمه الله تعالی علیه در این جهت همسنگر هستند، ایشان هم شاگردِ آقا میرزا جواد آقای ملکی تبریزی هستند، ایشان میفرمایند وقتی امام خمینی رحمه الله تعالی علیه انقلاب را شروع کردند تا ۱۵ خرداد با ایشان همفکر بودیم و تشویق میکردیم و میگفتیم باید با استبداد مبارزه کرد، باید با این پادشاهِ وابستهی فاسد و باید با این دربارِ کثیفِ دارای فحشاء و دارای قاچاقفروشی و دارای انواعِ آدمکشیها مبارزه کرد، اما ۱۵ خرداد آمد و در ورامین و تهران و قم خونها ریخته شد، بعد جریانِ ۱۷ شهریور پیش آمد، خونِ چندین هزار زن و مرد و کودک در کفِ خیابان ۱۷ شهریور که آن روز میدانِ ژاله بود را رنگین کرد، حاج آقا حسین فاطمی میگویند که من بر خود لرزیدم، ولیّ فقیه میتواند فضایی بوجود بیاورد که این همه نفوسِ بیگناه به قتل برسند، چه کسی باید جوابِ این خونها را بدهد؟
میگوید وقتی همین تردید به ذهنِ من آمد به زیارت حضرت ثامن الحجج حضرت سلطان سریر ارتضا علی بن موسی الرضا علیه آلاف التّحیّه و الثناء پناه بردم؛ امام خمینی رحمه الله تعالی علیه یک فقیه است، یک عارف است، یک زاهد است، یک وارسته است، یک انسانِ پاکیزه و الهی است، ولی کارِ ایشان برای من توجیه نشد، میگوید وقتی به آنجا رفتم برای من یک مکاشفه پیش آمد، وجود نازنین حضرت علی بن موسی الرّضا علیه السلام را دیدم، امام رضا علیه السلام نشسته بودند و امام راحل هم در کنار امام رضا علیه السلام جلوس کرده بودند، من به امام رضا علیه السلام سلام کردم و حضرت پاسخِ من را دادند و با انگشتِ مبارکشان به امام خمینی رحمه الله تعالی علیه اشاره کردند و فرمودند: ایشان مجاهد فی سبیل الله است؛ یعنی چه؟ یعنی این کار از ناحیهی خودِ او نیست و این کار مورد امضاء ماست.
نمیشود برای هزینهی تنباکو امام زمان ارواحنا فداه… این جمله که مرحوم میرزای شیرازی بعنوانِ فتوا نقل کرد جملهی خودِ ایشان نبود، این را امام زمان ارواحنا فداه در سرداب به ایشان فرمودند و ایشان بیرون آمدند، آیا میشود امام زمان ارواحنا فداه برای تنباکو دخالت کنند و جملهای که بعنوانِ حکمِ اوست جملهی خودِ امام زمان ارواحنا فداه باشد، بعد برای جنگی که شما برای آن دویست هزار شهید دادید، برای انقلابی که دهها هزار شهید دادهاید، آیا این ولی فقیه خودسرانه این کار را میکند؟ ابداً اینطور نیست.
هنرِ ولیّ فقیه تقوای اوست، هنرِ او عدالتِ اوست، هنرِ او بیعلاقگی به امور و شئون دنیوی است.
قبل از جریان اربعین به دفتر حضرت آقا رفتم و توفیق داشتم برای نهار در محضر بعضی خواص بودم، یکی از میهمانهای دفتر آیت الله وافی بودند، آیت الله آقا شیخ ابوالقاسم وافی که در مرحلهی قبل جزو خبرگان رهبری بودند و مدّتی هم بعنوانِ تولیتِ مسجد مقدّس جمکران بودند، با نامِ ایشان آشنا هستید، قبل از حضرت آقای رحیمیان آقای وافی تولیتِ آنجا بودند، ایشان گفتند که این مسئلهی وابستگی حضرت آقا به امام زمان ارواحنا فداه… میگفتند که حضرت آقا مکرر به جمکران میآیند، بدونِ اطلاع هم میآیند، آن زمانی که ما تولیت بودیم به آقا گفتیم که شما ناگهان میآیید و ما هم دستپاچه میشویم و هم وجدانِ ما برای تأمین امنیّت ناراحت است، لااقل قبلاً به ما اطلاع بدهید تا ما یک مقدّماتی فراهم کنیم، میگفتند آقا میآمدند و ما ناچار میشدیم یک پردهای بکشیم و آقا آن طرف باشند و مردم هم این طرف، اگر هر کسی هم از قبل نقشهای داشته باشد دیگر نمیشود هیچ کاری کرد، میگفتند که حضرت آقا فرمودند که من خودم تصمیم نمیگیرم بلکه هر زمانی که احتیاج دارم نزدِ آقا میآیم.
ما یک صاحبی داریم، این صاحبِ ما جامعه را بلاتکلیف نگذاشته است، خودِ ایشان یک کسی را مستقیم یا غیرمستقیم معیّن میکنند، اگر به نظرِ خبرگان بود که اینها یک نفرِ دیگری را تعیین کرده بودند، چطور بهم خورد؟
در زمانی که آقای منتظری را بعنوانِ قائم مقام خبرگان تعیین کرده بودند، به مرحوم آیت الله حائری گفتند که این چه انتخابی بود؟ گفتند: بهرحال قضیهی آقای شمسآبادی و مهدی هاشمی و ترورهای قهدریجان و دهها مسئلهای که اینها برای افکار متدیّن قابل حل نبود و مدام میپرسیدند که این چه کاری است؟ مرحوم آیت الله حائری شیرازی میگفتند: آیا شما تصوّر میکنید که ما کارهای هستیم؟ بعد داستانهایی نقل کردند که دلالت میکرد که خودِ امام زمان ارواحنا فداه در پرچمی که به دستِ زعیمِ شیعه داده میشود دخیل هستند.
لذا همان زمان آمدند و به مرحوم آیت الله بهاءالدّینی اعلی الله مقامه الشّریف خبر دادند که آقای منتظری بعنوانِ قائم مقام انتخاب شدهاند، ایشان گفتند: ما اینطور نمیبینیم، اگر خیری هست در آقا سید علی هست؛ هیچ کسی حتّی خوابِ آن را هم نمیدید.
اجمالاً تا ما این تعبّد را پیدا نکنیم که با فتوای ولیّ فقیه… جوانی که جانِ خود را به کف میگیرد، عاشقانه و داوطلبانه… این شهید محسن حججی دامانِ امام رضا علیه السلام را میگیرد و به پای مادرِ خویش میافتد و عیالِ خود را راضی میکند و برای او نوار پُر میکند، این چه حالتی است؟ آیا تصوّر میکنید که همینطوری است و این جانها بیارزش است؟ آیا اینطور است که هر کسی فتوا بدهد انسان میتواند جانِ خود را عاشقانه تقدیمِ راهِ انقلاب کند؟
این است که مسئلهی امامت عهدالله است، خدای متعال بندگانِ خود را رها نمیکند، خدای متعال رب العالمین است، از شئون ربوبیتِ الهی هدایتِ عمومی در سطحِ تعلیم و آموزش و ارشاد است، و هدایتِ خصوصی در مرزِ جذبههای باطنی است که یک شهید مجذوب میشود که میرود، اینطور نیست که حال یکمرتبه انسان ببیند که محسن حججی یک طوری است و بیقرار است و اصلاً شب و روز ندارد و در حالِ رفتن است.
معجزهای در بین مدافعان حرم در بیان حاج قاسم سلیمانی
حاج قاسم سلیمانی… ان شاء الله خدای متعال به حقّ اولیاء و انبیاء علیهم السلام سیّد مقاومت آقا سیّد نصرالله را، این عزیزِ پرچمدارِ مقاومت را، این سیّد بدرالدّین حوثی را، و همهی کسانی که به عشقِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام جوان میدهند، خون میدهند تا امام زمان ارواحنا فداه بیایند، ان شاء الله خدای متعال همهی آنها را تا ظهور حضرت حجّت ارواحنا فداه نگه دارد… من از حاج قاسم سلیمانی یک نکتهای را سوال کردم و گفتم در این جریان سوریه و مقابلهی با داعش آیا یک چیزی که دلِ من را روشن کند و بتوانم برای دیگران هم بگویم را در ذهنِ خودتان را دارید؟ ایشان گفتند که یکی از رزمندگان ما در یکی از حملهها خیلی بیاحتیاط میجنگید، من به او نهیب زدم و گفتم این راهِ جنگیدن نیست، خودت را در معرضِ تیرها قرار میدهی، چرا تاکتیکهای جنگی را رعایت نمیکنی؟ گفت: حاجی! به من قول دادهاند که امروز هیچ تیری به من نمیرسد و حضرت زینب سلام الله علیها به من قول دادهاند که فردا ساعت ۱۰ به استقبال من میآیند و اگر امروز من خودم را به آتش هم بزنم سالم هستم و فردا ساعت ۱۰ وعدهی من و حضرت زینب کبری سلام الله علیها است. حاج قاسم سلیمانی گفت: فردا ساعت ۱۰ او شهید شد!
ما صاحب داریم، این انقلابِ ما هدایت شده است، کارِ این سکولارها و لیبرالها و غربگراها هم آب در هاون کوبیدن است، خدای متعال میدان داده است تا اینها خودشان را نشان بدهند ولی این خط خطّی است که باید به وجود نازنین حضرت حجّت ارواحنا فداه برسد و هدایتِ جنگ با خودِ امام زمان ارواحنا فداه است.
نقل داستانی از مرحوم آیت الله خوشوقت اعلی الله مقامه الشّریف
من در فرصتهایی که در خدمتِ شما بزرگواران صحبت کردم یک مرتبه هم گفتم و تعمّد دارم که این را بگویم.
میدانید که مرحوم آیت الله خوشوقت خیلی بزرگ بودند، آیت الله خوشوقت میگویند که من در حرم حضرت رضا علیه السلام با یکی از رجالالغیب امام زمان ارواحنا فداه ملاقات کردم و از ایشان خواستم که از امام زمان ارواحنا فداه برای من چهل دقیقه وقت بگیرند که من میخواهم با ایشان باشم، گفت: برو و فردا ساعت ۳ به حرم بیا، رفتم و فردا ساعت ۳ بعد از ظهر به حرم امام رضا علیه السلام رفتم و این بندهی خدا آمد و گفت بیا تا برویم، گفت ما را به خانهای دو طبقه برد، از پلهها بالا رفتم و درِ اتاق را باز کرد و گقت: این هم وجود نازنینِ حضرت!
حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف نشسته بودند، یک میزی هم سابقاً علما یک میزِ شیبداری کنارِ خودشان میگذاشتند و اگر الآن هم به منزلِ مراجع بروید بعضیها هنوز دارند، ما طلبهها هم همینطور بودیم، مطالعاتمان را روی اینها انجان میدادیم، گفت: امام زمان ارواحنا فداه یک همچنین میزی مقابلِ خویش داشتند و یک کاغذی هم در مقابلِ ایشان بود و مشغولِ نوشتن بودند و برای من هم صحبت میکردند و من هم مانندِ غلامِ حلقه به گوش ایستاده بودم و با تمامِ وجود ذوبِ در وجودِ امام زمان ارواحنا فداه بودم، میگوید: من این چهل دقیقه را اشک میریختم و آقا برای من صحبت میکردند و من هم نفس نمیکشیدم که نکند یک لحظه از دستِ من برود و بخواهم حرفِ خود را در میانِ فرمایشاتِ امام زمان ارواحنا فداه کنم، همینکه چهل دقیقه تمام شد حضرت فرمودند: وقت تمام شد، برو! مرخص شدم و آمدم.
آیت الله خوشوقت آدمِ عادی نبودند، ایشان میگفتند: در دوران دفاع مقدّس امام زمان ارواحنا فداه یکی از رجال الغیبِ خودشان را در دزفول بعنوانِ نایبِ خاصّ خودشان مستقر کرده بودند که جنگ را هدایت میکرد.
چرا اینها را گفتم؟ دلِ شما قرص باشد، وضعیّتِ نابسامان اقتصاد و بیکفایتیِ بعضیها و سوء مدیریت و رانتها و انواعِ مفاسد شما را ناامید نکند، این امتحانات است، تا ریزشها صورت نگیرد، تا خوب و بد از هم جدا نشود، تا خالصهایی مانندِ شهید حججی دست از زن و بچّه نکشند و همه چیزِ خودشان را فدای ولایت فقیه نکنند یا مثل آقا سیّد حسن نصرالله به بصیرتی نرسند که بگویند یزیدِ زمانِ ما استکبارِ امریکاست و حسینِ زمانِ ما نایب امام زمان ارواحنا فداه است، همان شعارهایی که شهدای کربلا برای حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام دادهاند امروز من برای ولی فقیه همان شعارها را میدهم تا صاحبِ اصلی تشریف بیاورند، تا همهی ما به اینجا نرسیم وقتِ ظهور نشده است؛ آن وقت چه نتیجهای دارد؟ نتیجه این میشود که گاهی صلح به امام حسن مجتبی علیه السلام صلح تحمیل میشود، اگر این تعبّد بود، اگر اینها امام را نمایندهی خدای متعال میدانستند میآمدند به امام حسن مجتبی علیه السلام…
روضهی امام حسن مجتبی علیه السلام
یک شیخ موصلی میگفت: هنوز هم پنج درصد از مردم موصل شیعه هستند و بقیّه شیعه نیستند، اما ای کاش فقط شیعه نبودند، خیلی شیشه خورده دارند، کورِ موصلی کور بود! ادّعای تشیّع هم داشت، با خنجر چنان رانِ مبارک امام حسن مجتبی علیه السلام را برید که امام حسن مجتبی علیه السلام از پای افتادند.
نمیخواهم در مورد مختار چیزی بگویم، چون خدای متعال او را عاقبت بخیر کرد، وگرنه خودِ او هم به امام حسن مجتبی علیه السلام جسارت کرد… ما کسی را مظلومتر از امام حسن مجتبی علیه السلام نداریم…
امام حسین علیه السلام سیّد مظلومانِ عالَم هستند ولی فکر میکنم در بعضی از جهات امام حسن مجتبی علیه السلام مظلومتر هستند…
بنده میخواستم به مکّه مشرّف بشوم به نزدِ آیت الله حسنزاده که استادِ ما هستند رفتم و به ایشان عرض کردم که میخواهم به مکّه مشرّف بشوم و آمدهام تا به من توشه بدهید، گفتند: من که چیزی ندارم اما برای تو روضه میخوانم و تو هم وقتی به بقیع رفتی مرا یاد کن…
فرمودند: بعد از شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها همهی بچّهها را آرام کردند امام امام حسن مجتبی علیه السلام بیقراری و بیتابی میکردند… با تعجّب گفتند: آنها بچّههای کوچکتر هستند و باید آرامشِ شما به حضرت زینب سلام الله علیها آرامش بدهد، آنها را ساکت کردیم اما شما همچنان بلند بلند گریه میکنید… فرمودند: آنها که در کوچه نبودند…
از مرحوم شیخ عبدالزّهرا نقل میشود که میگوید من امام حسن مجتبی علیه السلام را در عالَمِ رویا دیدم و گفتم آیا ۲۸ صفر جگرِ شما پاره پاره شد؟ فرمودند: ۲۸ صفر من راحت شدم، آیا میدانی چه زمانی جگرِ من پاره شد؟ آن زمانی که دستِ من در دستِ مادرم بود…
یابن رسول الله! دستِ شما در دستِ مادر بود و فقط یک سیلی را دیدید که به مادرِ شما زدند… اما جای شما خالی بود که ببینید در مقابلِ امام زین العابدین علیه السلام عمهی ایشان را چطور میزدند که آن دختر روی سینهی پدر خویش فرمودند: «یا أَبتا أُنظُر إلی رُؤوسنا المکشوفه و إلی عَمَّتیَ المَضروبَه»[۶]…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه نساء، آیه ۶۴ (وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا)
[۳] سوره مبارکه احزاب، آیه ۳۶ (وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَهٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ ۗ وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِینًا)
[۴] سوره مبارکه معارج، آیات ۱ و ۲
[۵] سوره مبارکه نساء، آیه ۶۵
[۶] مصباح الحرمین، صفحه ۳۸۰
پاسخ دهید