با شروع ماه محرم، مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در مسجد دانشگاه صنعتی شریف با سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» برگزار شد که مشروح آن تقدیم می شود.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
«وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ * وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ * الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَهٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ * أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَهٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ».[۲]
مقدّمه
حلول ماه عزا و ماه ماتم، ماه پیروزی خون بر شمشیر، ماه جوشش عواطف، محبّتها، ماه تطهیر جانها و ماه مبارزه با ظلم، فساد، تبعیض، کفر، نفاق، استبداد و همهی خباثتها و رذالتها، ماه کسب فضیلتها و اعراض از رذیلتها، ماه پیوستن به پاکان و گسستن از ناپاکان را به شما تسلیت میگویم.
این آیهی کریمه که در سورهی مبارکهی بقره، آیهی ۱۵۵ تا ۱۵۷ است حاوی مطالب بسیار مهمّی است.
مسئلهی حیات انسان
نکتهی اوّل، توجّه به این است که حیات انسان به حیات جسمی نیست بلکه حیات به تعبیر فلاسفه، مقول به تشکیک است، یعنی دارای درجات است. با یک نگاه، تمام موجودات، دارای حیات هستند. حتّی جمادات و سنگریزهها نیز حیات دارند، کوه، حیات دارد، ذرّات خاک، حیات دارند. هیچ موجودی نیست که فاقد حیات باشد.
فهم این مسائل برای ما که «یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَهِ هُمْ غافِلُونَ»[۳] سخت است .قرآن کریم با صدای رسا اعلان میکند که گروهی از مردم «یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاهِ الدُّنْیا» اینها با وسعتی که حیات دنیا دارد آشنا نیستند، علم به حیات دنیا هم ندارند، علم به همهی ظاهر دنیا نیز ندارند بلکه «ظاهِراً» است. این تنوین، تنوین وحدت است؛ یک علمی نسبت به ظاهر حیات دنیا دارند. این علومی که در مدارس خوانده میشود، چه علوم دانشگاهی و چه علوم حوزوی بخش از علم است . اگر انسان مرتبط با غیب این عالم نباشد چشم او فقط چشم ظاهربین است و انسان به علوم حسى و ظاهرى هم احاطه ندارد.انسان یک بخش از دنیا که فقط ظاهر آن است را میتواند شناسایی کند و علومی که در ارتباط با این ظاهر است او را سرگرم میکند. این به علوم دانشگاهی اختصاص ندارد بلکه علوم حوزوی نیز همینطور است. اگر عالِمی ارتباط الهی نداشته باشد، ربّانی نباشد… این اصطلاح «عالِم ربّانی» که میگوییم از خود قرآن است «وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثیرٌ»[۴] عالمی است که با خدا ارتباط دائم دارد. این شخص روی خود حساب نمیکند، همهی امور خود را به خدا نسبت میدهد و خدا نیز به او علم واقعی میدهد.
علم واقعی، علم ریشهدار است، هم ظاهر و هم باطن و هم گذشته و هم حال و هم آیندهی یک شیء را خدا در اختیار انسان قرار میدهد که این نوع علم، علم مفهومی نیست، علم اصطلاحی نیست، علم تجربی نیست بلکه نور است، نتیجهی مجاهدات است که در آیات قرآن شما میبینید و شاید زیاد با این آیات قرآن مأنوس باشید: ۱- «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ»[۵] کسانی که کار آنها برای خدا است، عمر خود را سرمایهی خدادادی میدانند و دنیا را بازار میدانند و این سرمایه را جز با خدا با هیچ کسی معامله نمیکنند، چون هیچ کسی قیمت عمر ما را نمیدهد، ندارد که بدهد. ما داریم عمر از دست میدهیم، چه چیزی به دست میآوریم؟
هر چیزی که به دست بیاوریم روز قیامت میبینیم ضرر کردهایم مگر معاملهای که با خدا کرده باشیم و خدا به ما عوض بدهد. کسی که با خدا معامله میکند، نجات از جهنّم و ورود به بهشت و بالاتر از اینها «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ»[۶] رضوان الهی نصیب او میشود.
لذا «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا»، «فینا» غیر از «فی سبیل الله» است «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا»، «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ»[۷] شما در قبضهی قدرت خدا هستید، در حیطهی رحمت خدا هستید (به هر جا بنگرم آنجا تو بینم).
خدا، خدای محیط است. کسی بفهمد که در قبضهی قدرت خدا است، خدا وجود او را احاطه کرده، ظاهر ما، باطن ما، هیچ جزئی از ما نمیتواند از خدا جدا بشود. همراهی خدا با ما مثل همراهی این جلسهی نورانی نیست که همه با هم هستیم، زیر خیمهی امام حسین علیه السّلام هستیم، به هم قرب فیزیکی داریم. حضور حضرت حق در شراشر عالم است.
ما هیچ مثلی نداریم که بگوییم خدا اینطور به ما نزدیک است ولی چیزی که خود خدا به ما گفته است و در آموزههای قرآنی قرار دارد «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ»[۸] خدا از رگ گردنتان به شما نزدیکتر است و از این عمیقتر در این آیهی کریمه است: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»[۹] خدا از خود من به من نزدیکتر است. حالا این را چگونه باید فهمید؟ اینها خیلی خواندنی نیستند، اینها تجربی است، آدم باید وارد این راه بشود و خدا آن را به انسان بدهد، ذوق کردنی است، چشیدنی است. آدم باید با خدا دوست بشود، عاشق خدا بشود، خدا نیز عاشق او بشود. خدا در کام عبد محبوب خود، شربت میریزد. آنقدر محبّت، انسان را آب میکند که انسان جز او نمیبیند، «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ» و حتّی بالاتر «أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ» خدا بین انسان و قلب و جان و روح او حائل میشود. خدا از جان ما به ما نزدیکتر است.
وابستگیِ حقیقتِ ما به خدای متعال
حقیقت ما وابستگی به خدا است، ما هیچ هستیم و خدا همه چیز ما است، خدا همه کس ما است، خدا، خدای ما است، «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا» اگر انسان خود را در حیطهی خدا دید، خود را در کف قدرت خدا دید، خود را در تحت نفوذ ارادهی خدا دید و حرکت و کار او منهای رضای او نبود، خدا قول میدهد: «لَنَهْدِیَنَّهُمْ» ما او را هدایت میکنیم. خدا نور هدایت را در قلب انسان روشن میکند و انسان حق و باطل را تشخیص میدهد. تنها تشخیص نیست، او هم راه و هم چاه را میبیند و هم به سوی راه کشیده میشود و یک نیرویی او را از چاه دفع میکند (بیرون میآورد) جملهای که حضرت یوسف علی نبیّنا و آله و علیه السّلام بعد از پیروزی در مقابل غریزهی جنسی از چنگال یک زن بوالهوس دستگاه سلطنتی بیان کرد نشانه معرفت اوست.
یک خدمتکار خانه بود و ملکهی دستگاه همه نوع قدرتی داشت که او را بیرون کند و گرسنه نگه دارد، فرمان قتل او را صادر کند. یک چنین ملکهی مسلّطی هم قدرت ظاهری داشت و هم خود را برای بردن دل یوسف هفتاد قلم آرایش کرده بود و هم در قصر آیینهکاری به کار برده بود که او نتواند زن را نبیند. او به هر جایی که نگاه میکرد، چهرهی این زن بزککردهی زیبای ظاهری را میدید. ولی هیچ کدام از این زنجیرهایی که این زن برای گرفتاری و اسارت حضرت یوسف فراهم کرده بود، او را گرفتار نکرد. با پیروزی که از این قصر بیرون آمد به خدا عرضه داشت: «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنی إِلَیْهِ»[۱۰] خدای یوسف، اگر یوسف را به آن زندان مصطلح ببری، آسانتر است از اینکه او را گرفتار زندان نفس کنی. آنچه این زنان من را به آن دعوت میکنند، گرفتاری زندان نفس است و تحمّل زندان طبیعت و زندان بیرون آسانتر از این است که من گرفتار زندان نفسِ خود باشم، زنجیری هوی و هوس خود باشم. وقتی خدا با سربلندی او را از این آزمون بزرگ بیرون آورد، هیچ غروری نداشت، روی خود هیچ حسابی نکرد. گفت: خدایا، «وَ إِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَ أَکُنْ مِنَ الْجاهِلینَ» در این فراز یوسف دارد حقیقتی را به زبان میآورد که اگر کسی از شرارت نفس خود اماننامه گرفت و در سنگری از شرّ او در امان ماند، تصوّر نکند که انسانی قوی بوده است. خدایا، اگر تو ، کید اینها را از من منصرف نکنی –این تعبیر بسیار دقیقی است- خدایا، نگذار مکر او به سمت من بیاید، نه اینکه میکروب بیاید و من بخواهم معالجه کنم. خدایا، پیشگیری کن، «وَ إِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ» لذا برای جوانهای عزیز ما، رهنمودهای قرآن، سعادت دنیا و آخرت را تضمین میکند. خدا به حضرت آدم فرمود: «لا تَقْرَبا»[۱۱] نفرمود: «لا تأکلا» نگفت: نخورید بلکه گفت: نزدیک نشوید. اگر به سوی آن بروید مجبور میشوید و میخورید و در مقابل عمل انجام شده قرار میگیرید.
خدایا، نگذار فحشا به سوی من بیاید، نگذار فتنه به سوی من بیاید، نگذار این جاذبههایی که این زنها برای نابود کردن ایمان مردها – بعضی از زنهای خبیثه خود را آماده میکنند که ایمان یک جوان را بمباران کنند – به من اصابت کند . خدایا، من را در یک سنگرهایی قرار بده که اینها به من اصابت نکند، «إِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ» اگر کید اینها را از من منصرف نکنی، برنگردانی، آدم بایستد و تیر بخورد، جواب خدا را ندارد، تو به سنگر برو، خدای متعال هم تو را حفاظت میکن. سنگر ایمان، سنگر توحید، سنگر ولایت، سنگر محبّت امام حسین علیه السّلام. حبّ الحسین، حبّ الحسین، سنگر بسیار محکمی است. حبّ الحسین، کشتی نجات است. شما را از طوفانها نجات میدهد. این حرف حضرت یوسف علیه السّلام است نشانه معرفت حضرت یوسف علیه السّلام است امّا خدای حضرت یوسف چه میگوید؟ میگوید: «کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ»[۱۲] آنجا درخواست حضرت یوسف این بود که خدایا، نگذار اینها به سوی من بیایند، اینها را از من منصرف کن. خدا هم اینجا نمیگوید: ما یوسف را قوی کردیم، او جهاد و مقابله کرد و پیروز شد، او میگوید: ما نگذاشتیم آنها به سراغ یوسف بیایند. خدای متعال میفرماید: «کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ» تنها فحشا نبود، ما تمام بدیهای را از یوسف علیه السّلام برگرداندیم. یوسف علیه السّلام، چشمهی جوشان بود، یوسف، آب پر فوران بود وقتی در جوشش و فوران بود، هر کثافتی بیاید آن را دفع میکند و اصلاً به سراغ آن نمیآید، فوران دارد، میجوشد. این جوشش محبّت است، جوشش به جهت علم نیست، جوشش به جهت محبّت است، جوشش به جهت عشق است. عاشق میجوشد امّا عالِم، راکد است، فورانی ندارد. لذا عالم را میشود خرید امّا عاشق را نمیشود خرید.
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانهی تو هر دو جهان را چه کند؟
عاشق، جهانی را نمیبیند، عاشق، جز معشوق را نمیبیند. لذا «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ» این چراغ هدایت به جهت حرکت در وعاء محبّت خدا است. ما برای اینکه از دایرهی محبّت و معرفت خارج نشویم و در این دایره حرکت کنیم، خدای متعال چراغهایی در دل ما روشن میکند. تنها روشنایی نیست، خدا جذبههای نوری به ما میدهد، مجذوب او میشویم و همیشه از غیر او انصراف داریم. هم خدا غیر را از ما منصرف میکند و هم ما را از غیر منصرف میکند. این میشود: «لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا».
تقوا منشأ بصیرت است
خدا در آیهی دیگری فرمود: «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً»[۱۳] تقوا باعث میشود که شما بصیرت پیدا کنید. این بصیرتی که مقام معظّم رهبری در دوران فتنه روی آن تأکید داشت و میفرمود: «أینَ عمَّار؟». در شرایطی که گروهی قرآنها را بالای نیزه زدند و گروهی که با رسول خدا صلوات الله علیه و آله بودند و حالا مقابل علی علیه السّلام ایستادند، اینجا تشخیص نور و ظلمت، تشخیص دوست و دشمن، تشخیص راه و بیراهه کار عمّارها است، «أینَ عمّار؟». چرا عمّار تشخیص میدهد؟ مگر دیگران با پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم نبودند؟ چرا به این زودی تردید پیدا کردند و عوض شدند؟ مگر امامت امیر المؤمنین علیه السّلام مخفی بود؟ خدای متعال جلوی چشم صد وبیست هزار حاجی با یک شور و شعوری این دستور را اجرا کرد. «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ»[۱۴] نفرمود: «أبلِغ» فرمود: «بَلِّغْ» ابلاغ، دفعی است ولی تبلیغ، همیشگی است. رها نکن، همیشه از علی حمایت کن، برای علی علیه السّلام بیعت بگیر و دیگران را هم مأمور کن که علی علیه السّلام را تبلیغ کنند لذا وجود مقدّس نبیّ مکرّم اسلام صلوات الله علیه و آله این جریان تبلیغ را به بیابان کشانده است که اگر در کعبه بود و کسی پشت حِجر اسماعیل بود یا پشت مقام ابراهیم بود یا در سوی دیگر کعبه بود میگفت: من که ندیدم. حضرت مردم را به فضایی برد که نه دیواری وجود داشت، نه سایهای وجود داشت، نه حجابی وجود داشت. حالا اگر در عرفات هم معرفی میکرد، جمع همهی حاجیها در آنجا جمع است، در غیر عرفات، حاجیها پراکنده هستند، مناسک آنها با همدیگر متفاوت است. تنها جایی که زیر آسمان هست که جمع همه جمع است، عرفات است ولی در عرفات هم چادر میزنند و هر کسی در خیمهی خود نشسته است.
وجود نازنین پیغمبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم مردم را به وادی غدیر برد، در یک بیابان سوزان که هیچ کسی هیچ حجابی ندارد ، برای دیدن این فضا این کار را انجام داد. در یک چنین جایی، جایگاه بلندی را درست کردند و علی علیه السّلام را بالا برد و این اتّفاق را سمعی و بصری کرد: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ»[۱۵] امّا تبلیغات چه میکند؟ انسان به دیدههای خود شک میکند.
امروز خطر این شبکههای مجازی و خطر این تبلیغات رسانهای دنیا، ناتوی تبلیغاتی دنیا همین است که آنقدر تلقین و تکرار میکنند که انسان در آنچه با چشم خود دیده است نیزبه تردید میافتد و شک میکند . فضای سنگین تبلیغاتی کاری کرد که هفتاد روز پس از رحلت پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم همان صد وبیست هزار نفر که آنجا حاضر بودند و تنها تبلیغ نبود بلکه به عنوان حاکم با امیر المؤمنین علیه السّلام بیعت کردند. امّا فراموش شد، محجوب شدند، حجاب محبّت دنیا، حجاب ترس، حجاب طمع، اینها خطرات بدی هستند که بشر به آن گرفتار است، «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً»[۱۶] تقوا داشته باشید، صیانت پیدا کنید، اگر خود را از چنگال دنیا رها کنید، تشخیص شما تشخیص واقعبینانه میشود و الّا به صرف ملّا شدن حتّی دیدههای خود را انکار میکنید. یک مرتبه در تاریخ اتّفاق افتاده و جزء اتّفاقات عظیمی است که اگر خود انسان توجّه کند، متوجّه زمان خود میشود و آن اتّفاقات را با اتّفاقات زمان خود تطبیق میکند و گرفتار تبلیغات سنگین نمیشود و معجزهی خون شهدا را، معجزهی صحرای طبس را، معجزهی امدادهای غیبی قدم به قدم این چهل سالهی انقلاب را از یاد نمیبرد، گرفتارشدن در گروه گراییهای سخیفی که مایهی بدبختی مملکت شده است به دلیل فراموشی آن حقایق، فراموشی نور ولایت و نور شهادت است. اینها است که «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ».
حیاتِ شهیدان
در این آیه کریمه خدای متعال فرمود: «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ»[۱۷] به کسانی که در راه خدا کشته شدهاند «اموات» نگویید، «بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»[۱۸]، «بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ»[۱۹] عرایضی که بیان کردیم مقدّمه بود که به این نکته برسیم: حیاتی که خدای متعال به شهید داده است «وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ» است شما آن را درک نمیکنید. یک حیات مادّی نیست، جماد حیات دارد، نبات حیات دارد، حیوان حیات دارد. حیات انسان، دارای مراتب است، همهی آن حیاتها را دارد اما ما بیش از حیات حیوانی که خوردن و آشامیدن و ازدواج کردن و تولید مثل کردن است ، چه چیزی از حیات انسانی میفهمیم؟
حیات شهید را «لا تَشْعُرُونَ» . اساساً حیات انسانی حاصل ایمان و عمل صالح است «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً»[۲۰] اگر ایمان بود، همراه ایمان، کار بود، جهاد بود، تلاش بود، قیام برای خدا بود، در جهاد اقتصادی، در جهاد اخلاقی، در جهاد نظامی و دفاع از مظلوم و مستضعفان اگر کار کردیم، عمل صالح کردیم و زمینهی قلب ما و انگیزهی ما انگیزهی ایمانی بود، آنگاه خدای متعال به ما حیات طیّبه میدهد. تا زمانی که آن حیات طیّبه را پیدا نکردیم که خود ما فاقد آن هستیم، حیات طیّبهای که خدا به شهدا داده است را درک نمیکنیم. شهیدان را شهیدان میشناسند. لذا این آیهی کریمهی سورهی مبارکهی حدید «وَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَداءُ»[۲۱] کسی که به خدا و رسول ایمان داشته باشد، ایمان او واقعی باشد، «أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَداءُ» قبل از اینکه به جبهه برود، خدای متعال او را جزء شهدا قرار داده است لذا حیات شهید را درک میکند، حیات شهید را لمس میکند، حیات شهید را حس میکند. شهیدِ بعضی از خانوادههای شهدا میآید و به آنها سر میزند. این اتّفاق تنها یک یا دو مرتبه هم نیفتاده است. حالا اینکه مقتول فی سبیل الله است، شهید مصطلح است، به همهی معانی شهید است.
مرحوم آیت الله بهاء الدّینی اعلی الله مقامه الشّریف پسری داشتند به نام حاج آقا حمید که کاسب بود ولی به مقام نورانی پدر خود، معرفت داشت. او جوان مرگ شد، خیلی برای آیت الله بهاء الدّینی سخت گذشت امّا برای خدا صبر کرد، گفت: شبهای جمعه پسرم میآید و به ما سر میزند. او این را درک میکند، لمس میکند: «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ» اینها زنده هستند ولی شما باید خود را بالا ببرید که این حیات را شعور کنید. شعار (شهیدان زندهاند الله اکبر) کافی نیست، این شعار باید به شعور تبدیل بشود . شهدای ما زندهاند، قشون خدا هستند، حاصل خون شهدا را کسی نمیتواند پایمال کند.
باش تا صبح دولتش بدمد کاین هنوز از نتایج سحر است
روضهی حضرت مسلم علیه السلام
شب اوّل محرّم، نوعاً دلها کنار مسجد کوفه میرود. مسجد کوفه، پایگاه حکومت حضرت حجّت است. إنشاءالله بنا است به آنجا برویم و نماز جمعه بخوانیم. بنا است آقای ما آنجا امامت جمعه داشته باشند. اجتماع عظیم موحّدین در آنجا است و کنار آن، قبر شریف حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام است.
وقتی حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام همهی یاران خود را از دست دادند وسطِ میدان به نیزهی غریبی تکیه کردند، فریاد برآوردند: «هَل مِن ناصِر یَنصُرُنی؟»[۲۲] آیا یک نفر ، از پسر پیامبر خدا حمایت میکند؟ آیا کسی از حسینِ غریب دفاع میکند؟ آیا کسی مرا یاری میکند؟… هیچ کسی جواب نداد…
بعد دعوتِ خود را کمی عاطفیتر کردند و فرمودند: «هَلْ مِنْ ذابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللّهِ؟»[۲۳]… من نیاز به کمک ندارم، اما زینبِ من در این بیابان است… اما رباب… اما دخترانم… این حرمِ پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم است که در این بیابان در محاصرهی گرگها قرار گرفته اند… آیا کسی میآید از ناموس پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم دفاع کند؟… یک مرد نبود…
حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام برگشتند و به شهدا خطاب کردند، وقتی میخواستند نام شهیدان را ببرند اولین شهیدی که نامِ او را بردند مسلم بود فرمودند: یا مسلم بن عقیل[۲۴]… یا حبیب بن مظاهر… یا بریر… یا زهیر… «مالِی اُنادیکُمْ فَلا تُجیبُونِی»… من هر وقت شما را صدا میزدم شما به سرعت خودتان را میرساندید، حالا چه شده است که پاسخ نمیدهید؟….
کجایید ای شهیدانِ بلاجو… ولی در برخی روایات دارد که پیکرِ اینها تکان خورد…
امام حسین علیه السلام فرمودند: «فقوموا من نومتکم ، أیها الکرام ، وادفعوا عن حرم الرسول…» از خوابِ نازتان برخیزید…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
علی لعنت الله علی القوم الظالمین
پی نوشت:
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی بقره، آیات ۱۵۴ تا ۱۵۷٫
[۳]– سوره مبارکه روم، آیه ۷٫
[۴]– سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۴۶ (وَکَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَکَانُوا ۗ وَاللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ)
[۵]– سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۶۹٫
[۶]– سوره مبارکه توبه، آیه ۷۲٫ (وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَمَسَاکِنَ طَیِّبَهً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ ۚ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ)
[۷]– سوره مبارکه حدید، آیه ۳ (هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ)
[۸]– سوره مبارکه ق، آیه ۱۶٫ (وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ)
[۹]– سوره مبارکه انفال، آیه ۲۴٫ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ ۖ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ)
[۱۰]– سوره مبارکه یوسف، آیه ۳۳٫ (قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ ۖ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَأَکُنْ مِنَ الْجَاهِلِینَ)
[۱۱]– سوره مبارکه بقره، آیه ۳۵٫ (وَقُلْنَا یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّهَ وَکُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَیْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَٰذِهِ الشَّجَرَهَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ)
[۱۲]– سوره مبارکه یوسف، آیه ۲۴٫ (وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ ۖ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَىٰ بُرْهَانَ رَبِّهِ ۚ کَذَٰلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ ۚ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ)
[۱۳]– سوره مبارکه انفال، آیه ۲۹٫ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا وَیُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ۗ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ)
[۱۴]– سوره مبارکه مائده، آیه ۶۷٫ (یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ)
[۱۵]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۱، ص ۴۲۰٫
[۱۶]– سوره مبارکه انفال، آیه ۲۹٫ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا وَیُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ۗ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ)
[۱۷]– سوره مبارکه بقره، آیه ۱۵۴ (وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ ۚ بَلْ أَحْیَاءٌ وَلَٰکِنْ لَا تَشْعُرُونَ)
[۱۸]– سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۶۹ (وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ)
[۱۹]– سوره مبارکه بقره، آیه ۱۵۴٫ (وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ ۚ بَلْ أَحْیَاءٌ وَلَٰکِنْ لَا تَشْعُرُونَ)
[۲۰]– سوره مبارکه نحل، آیه ۹۷٫ (مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً ۖ وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ)
[۲۱]– سوره مبارکه حدید، آیه ۱۹٫ (وَالَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُولَٰئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ ۖ وَالشُّهَدَاءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ ۖ وَالَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا أُولَٰئِکَ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ)
[۲۲] بحار الانوار، جلد ۴۵، صفحه ۱۲
[۲۳] مقتل الحسین خوارزمى، جلد ۲، صفحه ۳۲
[۲۴] « موسوعه کلمات امام حسین علیه السلام (لجنه الحدیث فی معهد باقر العلوم) صفحه۵۸۲، (ثُمَّ تَوَجَه نَحوَ القَومِ وَ جَعَلَ یَنظُرُ یَمینًا وَ شِمالاً فَلَم یَرَ اَحَداً مِن اَصحابِه وَ اَنصارِه اِلّا مَن صافَحَ التُّرابُ جَبینَهُ وَ مَن قَطَعَ الحُمامُ اَنینَهُ فَنادی : یا مُسلِمِ بنِ عَقیل وَ یا هانِی بنِ عُروِه وَ یا حَبیبَ بن مَظاهِر وَ یا زُهَیرِ بنِ قَین وَ یا یَزیدِ بنِ مَظاهِر وَ یا یَحیَی بنِ کَثیر وَ یا هَلا بنِ نافِع وَ یا اِبراهِیمِ بنِ الحصین وَ یا اَمیرِ بنِ المُطاع وَ یا اَسدِ الکَلبی وَ یا عَبدُاللهِ بنِ العَقیل وَ یا مُسلمِ بنِ عَوسَجِه وَ یا داودِ بنِ طِرِمّاح وَ یا حُرِّ الرّیاحی وَ یا عَلی بنِ الحُسین وَ یا اَبْطالَ الصَّفا وَ یا فُرْسانَ الْهَیْجا مالِی اُنادیکُمْ فَلا تُجیبُونِی وَادْعُوکُم فَلا تَسمَعُونِی أنتم نیام أرجوکم تنتبهون ، أم حالت مودتکم عن إمامکم فلا تنصرونه؟! فهذه نساء الرسول صلى الله علیه وآله لفقدکم قد علاهن النحول ، فقوموا من نومتکم ، أیها الکرام ، وادفعوا عن حرم الرسول الطغاه اللئام ، ولکن صرعکم والله ریب المنون وغدر بکم الدهر الخؤون ، والا لما کنتم عن دعوتی تقصرون ، ولا عن نصرتی تحتجبون ، فها نحن علیکم مفتجعون وبکم لاحقون ، فإنا لله وإنا إلیه راجعون …)
پاسخ دهید