«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

دو بانوی کافر و دو بانوی مؤمنه در آیینه‌ی کَلام وَحی

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَهً نَصُوحًا عَسَى رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَ یُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ یَوْمَ لَا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعَى بَیْنَ ‌أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمَانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَ اغْفِرْ لَنَا إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ[۲]»؛ در روز گذشته راجع به توبه نکاتی را به مَحضر مبارک شما میهمان‌های خداوند، میهمان‌های حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) تقدیم داشتیم. سوره‌ی مبارکه‌ی تَحریم که درس‌های خیلی زیادی دارد، از یک خانواده‌بودن دلیل عاقبت بخیری نیست و اگر آدم خوبی بود در خانواده‌ی بد بودن، علّتی برای عاقبت به شَرّی نیست. گاهی هم افرادی در کنار دریای هدایت، زیر باران رَحمت بد می‌شوند، شَرّ می‌شوند. خداوند متعال در سوره‌ی مبارکه‌ی تَحریم برای کُفّار مَثَل می‌زند که نمونه‌ی کُفر آشکار دو زن از پیامبر هستند. یکی جناب لوط پیامبر (علیه السلام) بود که همراه با او از مُنحرفین جنسی بود و جاسوسی می‌کرد. «نُوحٍ وَ امْرَأَتَ[۳]»؛ دوّمین نفر همسر حضرت نوح (علیه السلام) بود. حضرت نوح (علیه السلام) در میان انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) جایگاه بسیار رَفیعی دارد. خداوند متعال فرمود: «سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ[۴]»؛ خیلی سلام برجسته‌ای است؛ ولی همسر او کافر بود، هدایت نشد. همسر حضرت لوط (علیه السلام) بسیار شَرّ بود و ناسازگاری با پیامبر داشت. در خانه‌ی پیامبر، بر سر سُفره‌ی پیامبر، با آن نَفَس الهی و عَرشی که پیامبر دارد، این‌ها هدایت نمی‌شوند. اما دو بانو مَثَل برای اهل ایمان هستند. خداوند متعال هم برای مَردها و هم برای زن‌ها اُلگو مُعرّفی می‌کند. یکی همسر «فرعون» است. در خانه‌ی فرعون، فرعونِ کودک‌کُش، فرعونِ ظالم، فرعونِ بی‌رَحم، فرعونِ لَجوج و مُسرف اما همسر او «آسیه» در بهشت برای دلداری حضرت زهرا (سلام الله علیها) وقتی حضرت زهرا (سلام الله علیها) بَهانه می‌گرفت و گریه می‌کرد و به پدرش حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) عَرضه می‌داشت: مادرم کُجاست؟ جناب جبرئیل (علیه السلام) نازل می‌شد، از وضعیت خوبِ مادر حضرت زهرا (سلام الله علیها) خبر می‌داد و می‌گفت که همسایه‌ی آسیه است. خیلی مهم است. یکی از مَزایای حضرت خدیجه‌ی کُبری (سلام الله علیها) این است که همسایه‌ی همسر فرعون است. و حضرت مریم (سلام الله علیها) هم اُلگوی دیگری برای اهل توحید است. تا دامنه‌ی قیامت این‌ها ستارگان آسمان هدایت هستند. این‌ها برای همیشه عزّت برای مؤمنین هستند که آن هم در آیینه‌ی وَحی الهی مُعرّفی شده‌اند، ارائه شده‌اند.

دستور قرآن کریم برای مُراقبت از خود

یکی از آیات به ما دستور می‌دهد که از سُقوط پیشگیری کنید. یک کاری نکنید که بیُفتید؛ یک کاری نکنید که بد بشوید؛ یک کاری نکنید که احتیاج به عُذرخواهی داشته باشید. فرمود: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ[۵]»؛ خودتان را مُواظبت کنید. حَواستان به خودتان باشد. دشمن دارید، برای شما کَمین می‌گذارند، این‌ها همیشه شما را زیرنظر دارند، رَصد می‌کنند؛ شما همیشه در جنگ هستید، یادتان نرود. جبهه همه‌ی زندگی شماست. هم شیطان مُسلّط است؛ نه این‌که شش‌ هزار سال «سِتَّهَ آلَافِ[۶]»، حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرمایند که شیطان شش هزار سال عبادت خدا را کرد. بعد خودِ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرمایند که این شش هزار سال مَعلوم نیست از سال‌های دنیا بوده است یا از سال‌های آخرت بوده است که اصلاً بی‌حساب است و نمی‌شود گفت که چه‌قَدر است. این با شش هزار سال سُقوط کرد، جَهنّمی شد، مَلعون شد، از بهشت اخراج شد؛ اما یک قدرتی پیدا کرد. بالاخره کار کرده است، خداوند کار هیچ‌کسی را بی‌نتیجه نمی‌گذارد و نتیجه‌ی کارش هم این است که بر همه‌ی عالَم اِشراف دارد. می‌تواند در دل شما باشد، می‌تواند در دل من باشد، می‌تواند به همه ورود کند. «إِنَّ اَلشَّیْطَانَ یَجْرِی مِنِ اِبْنِ آدَمَ مَجْرَى اَلدَّمِ[۷]»؛ همین‌جور که خون در رَگ‌های ما می‌چرخد، شیطان می‌تواند در رَگ‌های ما گَردش کند و ما را وَسوسه کند. می‌تواند همه‌ی اَعضای ما را به سوی جَهنّم بکشاند. این توانایی را با آن شش هزار سال به دست آورده است و از این قدرتش هم برای بَدبختی خودش و بَدبختی بنی‌آدم استفاده می‌کند.‌ سوء استفاده‌ی از قدرت است. بَدبخت چه به دست آورده است و در کُجا دارد مَصرف می‌کند. این است که اگر حَواسمان نباشد، با یک غفلت رفته‌ایم. گاهی افراد با یک نگاه به کُفر کشیده شده‌اند. نگاه به نامَحرم خودش گناه صَغیره است؛ ولی وقتی تکرار می‌شود، گناه کَبیره می‌شود.

نتیجه‌ی اِصرار بر گُناه صَغیره و تأثیر استغفار بر گُناه کبیره

دو جمله‌ی کوتاه است که در ذهن‌های شما می‌ماند؛ به یاد داشته باشید. فرمود: «لاَ صَغِیرَهَ مَعَ اَلْإِصْرَارِ[۸]»؛ هیچ گُناه صَغیره‌ای با اِصرار گُنهکار صَغیره نمی‌ماند و کَبیره می‌شود. بی‌حجابی، بدحجابی گُناه صَغیره‌ است؛ ولی وقتی لِجاجت می‌کند، همان آن اِستخفاف گُناه آن را کَبیره می‌کند و هم لِجاجت و تکرارش گُناه کَبیره می‌شود. گُناه کَبیره گُناهی است که آدم را جَهنّمی می‌کند. یعنی فشار قَبر و عذاب‌های بَرزخی هم او را از عذاب جَهنّم نگاه نمی‌دارد. گُناه کَبیره آدم را جَهنّمی می‌کند. لذا فرمود: «لاَ صَغِیرَهَ مَعَ اَلْإِصْرَارِ»؛ یک جمله‌ی بشارتی هم دارد. این هُشدار است، این برای ما زنگ خطر است. «لاَ صَغِیرَهَ مَعَ اَلْإِصْرَارِ» زنگ خطر است. اما آن چیزی که مُژده و بشارت است، این است که فرمود: «لاَ کَبِیرَهَ مَعَ اَلاِسْتِغْفَارِ[۹]»؛ آدمی که اهل توبه است، هر گُناه کَبیره‌ای در پَرونده‌ی اَعمالش ثَبت شده باشد، خداوند آن را آب می‌کند. خداوند با توبه و استغفار عَفو می‌کند.‌ «لاَ کَبِیرَهَ مَعَ اَلاِسْتِغْفَارِ»؛ با استغفار هیچ گُناه کَبیره‌ای باقی نمی‌ماند. خداوند پاک می‌کند؛ دل ما را، پَروند‌ه‌ی ما را و آبروی ما را برمی‌گرداند. نمی‌گذارد که ما رُسوا بشویم؛ «لاَ کَبِیرَهَ مَعَ اَلاِسْتِغْفَارِ».

مؤمن باید هم از خودش و هم از عائله‌اش در برابر جَهنّم مُحافظت نماید

حالا همیشه گفته‌اند که پیشگیری بهتر از دَرمان است. خداوند دستور پیشگیری داده است. فرموده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»؛ کاری به کُفّار ندارد، کاری به مُشرکین ندارد، کاری به مُنافقین ندارد، کاری به ظالمین و مُستکبرین هم ندارد. آن‌ها رَها هستند؛ ولی خداوند متعال هوای من و شما را دارد. لذا ما را مُخاطب قرار داده است. من تو را دوست دارم، با تو حرف می‌زنم. من اصلاً با کافر و مُنافق ارتباطی ندارم. اصلاً با آن‌ها حرف نمی‌زنم. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»؛ ای مؤمنین! «قُوا»؛ نگاه دارید. چه چیزی را نگاه دارید؟ خودتان را. «قُوا أَنْفُسَکُمْ»؛ خودتان را نگاه دارید؛ «وَ أَهْلِیکُمْ»؛ هوای خانواده‌هایتان، همسر و فرزندان‌تان و کَسان‌تان را هم داشته باشید. شما برای آن‌ها هم مُحافظ باشید، نگهبان باشید. پاسدار همسرتان باشید، پاسدار فرزندتان باشید. «قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ»؛ از چه چیزی نگاه داریم؟ «نَارًا»؛ از آتش جَهنّم. اگر حَواست نباشد، پا به مُحیط لَغزنده می‌گذاری و به سر انتهای دَره می‌اُفتی. این مسیرِ لَغزنده گُناه است. حَواست باشد که در منطقه‌ی رِبا نروی، در منطقه‌ی ریا هم نروی، در منطقه‌ی سِتم به همدیگر نروی، در منطقه‌ی ایذاء یکدیگر نروید، مردم‌ آزاری نکنید، خانواده ‌آزاری نکنید، خود آزاری نکنید، امام زمان ‌آزاری نکنید، پیامبر آزاری نکنید. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: حَواستان باشد که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را اذیّت نکنید. عَرض کرد: یابن‌ رسول الله! ما که افتخار نداریم در مَحضر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) باشیم؛ ما را به پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چه کار است؟ فرمود: خیر، اَعمال شما به پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عَرضه می‌شود. وقتی در پَروند‌ه‌ی شما گُناه می‌بیند، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اذیّت می‌شود. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را اذیّت نکنید. «قُوا أَنْفُسَکُمْ»؛ خودتان و عائله‌تان را مُحافظت کنید. از چه چیزی؟ «نَارًا»؛ از یک آتشی که آن آتش را خداوند نَصیب‌تان نکند. وقتی آن‌جا می‌روید، شما را در کوره‌ی آهنگری نمی‌اندازند، در کوره‌ی ذوبِ مِس و اَمثال این‌ها نمی‌اندازند؛ آن‌جا خودت آتش هستی. خودِ آدم آتش‌گیره‌ی جَهنّم است. «وَقُودُهَا النَّاسُ[۱۰]»؛ این حَطَب، این هیزُمی که در آن‌جا گَرم می‌کند و شُعله می‌کِشد، خودِ آدم‌ها هستند. «وَ الْحِجَارَهُ»؛ حالا این «الْحِجَارَهُ» را بعضی از مُفسّرین گفته‌اند که چون بَشر با پول جَهنّمی می‌شود، بیشتر گرفتاری‌های انسان گرفتاری‌های اقتصادی است. در امتحان اقتصادی خیلی‌ها رُفوزه می‌شوند و نُمره نمی‌آورند که جَواز ورود به بهشت را پیدا کنند. این پول یعنی این سکّه‌ها، این نُقره‌ها که حالا پُشتوانه‌اش این اسکناس‌ها شد، این‌ها گَرچه الآن دیگر حُکم چیزی مانند یک سنگ را ندارد، ولی پُشتوانه‌اش این است. این ذخیره‌هایی که بعضی از این رِباخوارها و این‌ها دارند، این‌ها به صورت آتش و به صورت داغ به پُشت آدم و به پیشانی آدم می‌گذارند و داغ می‌کنند. فرمود: خودت را نگاه دار، عائله‌ات را هم مُحافظت کُن. آتشی را که وَقودِ آن و آتش‌گیره‌ی آن آدم‌ها هستند و سنگ‌ها هستند.

خطاب حق‌تعالی به کُفّار در مورد جَهنّمی که خودشان درست کرده‌اند

بعد به کُفّار خطاب می کند: «لَا تَعْتَذِرُوا الْیَوْمَ[۱۱]»؛ قبل از آن ترسناک‌بودن جَهنّم را که «عَلَیْهَا مَلَائِکَهٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ[۱۲]» است را مَطرح می‌کند. مأمورین جَهنّم رَحم ندارند. مَلَک هستند؛ ولی خداوند در وجود آن‌ها رَحم قرار نداده است. جَهنّمی می‌سوزد، آتش می‌گیرد، فریاد می‌کِشد، گُرسنگی می‌کِشد، بَدبختی دارد، به جان هم می‌اُفتند. داد می‌زنند: «لِیَقْضِ عَلَیْنَا[۱۳]»؛ ما را بکُشید تمام بشود. مَلَک هیچ برایش اهمیّت ندارد. چرا؟ زیرا چاره‌ای نیست؛ او خودش خود را به این صورت درآورده است. در دنیا آدم یک گناهی می‌کند، دادگاه تشکیل می‌شود و آدم را به یک زندان می‌بَرند. حالا یا جَریمه می‌کنند، یا او را شَلّاق می‌زنند، یا در خود زندان نگاه می‌دارند. زندان من نیستم؛ ولی در جَهنّم خودم عذاب خودم هستم. یعنی جَهنّم اَعمال خودم است، جَهنّم بدی‌های خودم است. «الْیَوْمَ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا کُنْتُمْ[۱۴]»؛ نمی‌فرماید «بِما کُنْتُمْ». جَهنّم ساخته‌ی خودت است، خودت ساخته‌ای، خودت درست کرده‌ای.

جَهنّم عکس‌العمل اَعمال انسان در این دنیاست

خداوند متعال یکی از عُلمای برجسته‌ی ما را رحمت کند که مرحوم «آیت الله بهاءالدینی[۱۵]» (اعلی الله مقامه الشریف) بود. ایشان در حَدَّ مَرجعیّت بودند. همه‌ی مَراجع در برابر ایشان خاضع بودند. مرحوم «آیت الله العُظمی آقای بهجت» (اعلی الله مقامه الشریف) که هم عارف بود، هم فقیه بود، هم مَرجع تقلید بود، وقتی برای عیادت آقای بهاءالدینی (اعلی الله مقامه الشریف) رفته بودند، خَم شده بودند تا دست ایشان را ببوسد. آقای بهاءالدینی (اعلی الله مقامه الشریف) خیلی مَقام داشتند. سَلمان زمان هم بود؛ خانه‌ی ایشان کولر نداشت، پَنکه هم نداشت، یخچال هم نداشت. یک آب‌اَنبار از این آب‌اَنبارهای قدیمی داشتند و از آن‌جا یک روزَنه‌ای باز کرده بودند، تَخت‌شان را کنار آن می‌گذاشتند که باد می‌وَزد و خُنک می‌شدند. مرحوم «صیّاد شیرازی» جُزء مُریدهای ایشان بود. رَزمندگان در دوران دفاع مُقدّس می‌آمدند و از ایشان دعا می‌گرفتند، تَبرُّکی می‌گرفتند. پیراهن‌شان را به صیّاد شیرازی داده بودند که از زیر می‌پوشید و مَحفوظ بود. کرامت‌هایی هم بین شهید صیّاد شیرازی و آقای بهاءالدینی (اعلی الله مقامه الشریف) سُراغ داریم. این آیت الله بهاءالدینی (اعلی الله مقامه الشریف) جمله‌ای داشتند؛ می‌فرمودند: خدا عالَم را بهشت آفریده است، جَهنّم را ما می‌سازیم. «یا مَن سَبَقَت رَحمَتُهُ غَضَبَهُ[۱۶]» ؛ «بِرَحْمَتِکَ الَّتِى وَسِعَتْ کُلَّ شَىْءٍ[۱۷]»؛ رحمت خداوند همه‌جا را گرفته است. پس این عذاب از کجا آمده است؟ این خَشم و غَضب خداوند از کجا آمده است؟ این را تو درست می‌کُنی. عکس‌العملِ عملِ خودت است؛ «الْیَوْمَ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ».

توبه‌ی نَصوحی که ویژه‌ی مؤمنین یاد شده است

بعد به کُفّار اجازه‌ی عُذرخواهی هم نمی‌دهند؛ «لَا تَعْتَذِرُوا الْیَوْمَ[۱۸]»؛ این‌جا دیگر جای عُذرخواهی نیست. می‌خواستید انجام ندهید؛ ما که شما را به آتش نکشیدیم، تو خودت خودت را آتش کردی. دیگر جای عُذرخواهی نیست. اما به مؤمنینی که آلوده‌اند، خداوند دارد دعوت‌شان می‌کند. می‌گوید: اگر پیشگیری نکردید و خرابکاری کردید، بیایید تا درست‌تان بکنم. «تُوبُوا ‌إِلَى اللَّهِ تَوْبَهً نَصُوحًا»؛ بیایید در مَحضر خدا توبه کنید؛ اما توبه‌ی شما توبه‌ی مردانه باشد. این‌که توبه‌ی نَصوح باشد، یعنی عَهدتان را با خدا نشکنید. وقتی گرفتار می‌شوید، توبه می‌کنید؛ تا گرفتاری رَفع شد برمی‌گردید و دوباره همان کارها را می‌کنید. این کار را نکنید. اگر واقعاً آمده‌ای تا با من باشی، دیگر مردانه بیا. بیا و از ما جُدا نشود. «تُوبُوا ‌إِلَى اللَّهِ تَوْبَهً نَصُوحًا»؛ توبه‌ای باشد که دیگران هم تَشویق به توبه بشوند. یعنی نُصح برای دیگران هم باشد، دلسوزی برای دیگران هم باشد. بعضی‌ها گفته‌اند توبه‌ی نَصوح توبه‌ای است که وقتی آدم توبه کرد، دیگر گناه را تکرار نمی‌کند. بعضی‌ها گفته‌اند که وُسعت دارد؛ آن‌چنان جاذبه پیدا می‌کند، آن‌چنان نورانیّت پیدا می‌کند که رفقای قبلی‌اش هم که با او هم‌پیاله بودند، همه را به بهشت می‌کِشاند. دست این‌ها را می‌گیرد و اهل توبه می‌کند؛ «تُوبُوا ‌إِلَى اللَّهِ تَوْبَهً نَصُوحًا».

نوری که مؤمنین در عالَم آخرت از خداوند تقاضا می‌کنند

اگر توبه‌ی نَصوح کردید، خداوند متعال دو قول به شما می‌دهد. یک: «یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ»؛ این گناهانی که کردید، این بی‌آبرویی‌هایی که در پَرونده‌تان هست، خدا نمی‌گذارد کسی این‌ها را بفَهمد. خداوند پَرده‌پوشی می‌کند. خداوند با سَتّاریت خودش آبروداری می‌کند. پَرده را کنار نمی‌‌زند. دوّم این است که می‌فرماید: «یُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ»؛ شما را وارد بهشت می‌کند. در چه روزی؟ «یَوْمَ لَا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ»؛ روزی که روز سربلندی پیامبر خدا و مؤمنینی است که با پیامبر همراه بودند. بعضی‌ها مؤمن هستند، ولی همراهِ پیامبر نیستند؛ همراه دشمنان هستند، همراه شیاطین هستند. آن‌هایی که مؤمن هستند و با پیامبر هم ثَبات‌قَدم نشان می‌دهند، خداوند در آن روز این‌ها را سرافکنده نمی‌کند. «لَا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ»؛ خداوند آن روز پیامبرش را سرافکنده نمی‌کند؛ «وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ»؛ و آن‌هایی که با پیامبر ایمان داشتند، با پیامبر هم همراه شدند، این‌ها در آن روز سرافکندگی ندارند. ولی این‌هایی‌ که با پیامبر هستند، در آن‌جا دعا دارند. می‌گویند: «رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَ اغْفِرْ لَنَا»؛ خدایا! نور ما را امروز کامل کُن و ما را مورد مَغفرت خودت قرار بده. «إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»؛ مرحوم علّامه‌ی بزرگوار صاحب تفسیر «المیزان[۱۹]» یک نکته‌ی لَطیفی در این‌جا دارند و می‌گویند که مَعمولاً دعاهای قرآنی ما هرچه از خداوند می‌خواهیم، اسم مُتناسب با آن خواسته‌مان را یاد می‌کنیم. بی‌پَناه هستیم، نگران هستیم؛ خداوند متعال را یاد می‌کنیم و می‌گوییم: «یا غیاث المُستغیثین أغثنی». اگر کاری کردیم و می‌ترسیم که آبرویمان برود، می‌گوییم: «یا سَتّار». «اللَّهُمَّ اسْتُرْ عَوْرَتِی»؛ خدایا! خودت عیب من را بپوشان و نگذار مردم بفَهمند که من چه کردم. هر اسمی مُتناسب با آن خواسته مَطرح می‌شود؛ ولی در این‌جا به خداوند عرضه می‌داریم: «أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا»؛ نور آدم، زیرا آدم‌ها در آن‌جا با نور خودشان مسیر را طی می‌کنند. چراغ که نیست، آفتاب هم که نیست؛ هرکسی با نور خودش راه به بهشت می‌بَرد. در روایت دارد که نور بعضی‌ها به اندازه‌ی یک انگشت سو دارد. بعضی‌ها فقط جلوی پای خودشان را می‌بینند، دیگر یک قَدم آن‌طرف‌تر را نمی‌بینند. کافر بَدبخت و مُنافق بَدبخت مُطلقا نور ندارد. لذا نمی‌تواند قَدم از قَدم خودش بردارد. او را زَنجیری می‌کنند و با زَنجیر می‌کِشند و می‌بَرند؛ والّا چشمش جایی را نمی‌بیند. این مؤمنینی که نور ضعیف دارند، نور کافی ندارند، در آن‌جا می‌گویند: «رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا»؛ خدایا! نور من کم است؛ تو نور من را اضافه کُن که بتوانم این راه را طِی کنم و به بهشت برسم. «وَ اغْفِرْ لَنَا»؛ خدایا! ما را ببخش؛ «إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ». حالا اگر ما بودیم، می‌گفتیم: خدایا! من را ببخش؛ «إِنَّکَ أنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ». ولی در این‌جا آیه‌ی کریمه می‌گوید که در آن‌جا می‌گویند: خدایا! نور ما را کامل کُن و ما را ببخش؛ «إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ». نکته‌ی لَطیفی که ایشان مَطرح می‌کنند، این است که می‌گویند آدم هرکاری در دنیا کرد، خداوند متعال نتیجه‌اش را در همان‌جا می‌دهد؛ ولی از این‌جا که به آن‌جا رفتیم، اگر ناقص رفتیم، دیگر زمینه‌ی تکامُل در آن‌جا وجود ندارد. اگر فرزندی در شکم مادر شش انگشتی باشد و به این‌جا بیاید، در این‌جا چاره‌ای ندارد و یک انگشت اضافه دارد. اگر کورِ مادر زاد باشد، آن را نمی‌توان کاری کرد. این عالَم رَحِم عالَم بعد است. ما که از این عالَم می‌رویم، تولّد جدیدی است. اگر این‌جا خودمان را ناقص و بی‌نور بُردیم، در آن‌جا که دیگر زمینه‌ی نور گرفتن نداریم. تمام شد. «الْیَوْمَ عَمَلٌ[۲۰]»؛ روز عَمل امروز است. فردا روز نتیجه است، فردا روز دِروکردن کِشته‌های خودمان است. اگر نکِشتی، حاصلی در آن‌جا نداری. کِشته‌های خودت را به تو برمی‌گردانند. این است که مرحوم «علّامه‌ی طباطبایی» (رضوان الله تعالی علیه) می‌گویند: خدایا! من از آن‌جا نیاوردم، ولی تو قادر هستی؛ این کَمبود من را تو جُبران کُن.

روضه و توسّل به حضرت عبدالله بن الحسن (علیه السلام)

اگر وقت مَدّاح را هم مُلاحظه بکنیم، دیگر برایتان روضه بخوانیم. اُمیدوارم امام حسین (علیه السلام) این روضه‌خوانی را از ما نگیرد. این اشک حسینی ذخیره‌ی ماست و غیر از این هم به هیچ‌چیزی اُمید نداریم. امروز برحَسب قراردادی که مجالس امام حسینی دارد، روز پنجم دامان یادگار امام حسن مُجتبی (علیه السلام)، کودک یازده ساله را بین خودمان و خداوند شَفیع قرار می‌دهیم. حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) مُبتلا به غُربت شدند، تمام یارانش در خون غَلتیدند و تمام فرزندان و برادرانش هم همگی از دست رفتند. حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) یک‌تَنه در برابر یک بیابان گُرگ ایستاد. نگاهی به اطرافش کرد و دید که کسی نیست؛ این‌جا بود که پا به رِکابش گذاشت، در یک جنگی که تاریخ چنین جنگی را سُراغ ندارد. با این‌ها مَصاف داد، ولی ایشان را اِحاطه کردند، تیرباران کردند، سنگ‌باران کردند. نامَردی با سنگی پیشانی مُقدّس حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) را نشانه گرفت. خون فَوران می‌کرد بنَحوی که صورتش را پوشاند. دامن عَربی را بالا آورد که خون چشمانش را پاک کند و ببیند، «حَرمله» سفیدی سینه را دید. ـ خداوند لَعنتش کند ـ با تیر سه‌ شُعبه قلب امام حسین (علیه السلام) را نشان گرفت، ولی گویا کار امام را تمام کرد. دیگر نتوانست روی ذوالجَناح باشد. مانند کَبوتر غَلتان شد و با گونه‌ی راست بر روی زمین آمد. وقتی روی زمین اُفتاد، «أَحَاطُوا بِهِ[۲۱]»، اِحاطه کردند و دورش را گرفتند. شمشیردار با شمشیر می‌زد، نیزه‌دار با نیزه می‌زد. پیرمردهایی که با عَصا آمده بودند، با عَصا می‌زدند. این یادگار امام حسن مَجتبی (علیه السلام) حضرت عبدالله (علیه السلام) از خیمه بیرون آمد. یک نگاهی کرد، دید که دور عَمو را گرفته‌اند و همه می‌زنند. برای نُصرت عَمو سراسیمه به طرف مَعرکه می‌دوید. حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) را بیچاره کرد. حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) اِصرار می‌کرد: پسر برادرم، اَمانت برادرم! نَرو، این‌ها رَحم ندارند، کوچک و بزرگ نمی‌شناسند. یک جُمله گفت: عَمَّتی! «وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّی[۲۲]»؛ عَمّه! به خدا قَسم من از عَمو جُدا نمی‌شوم. خودش را به قَتلگاه رساند. وقتی رسید، دید که نامَردی شمشیرش را بالا بُرده است، الآن است که کار عَمو را تمام کند؛ ولی این کودک نه شمشیر داشت که به آن قاتل حَمله کند و نه سِپَر داشت که جلوی شمشیر را بگیرد. این دست کوچکش را جلوی شمشیر گرفت، دست از بدن حضرت عبدالله (علیه السلام) جُدا شد. بابا ندارد که بگوید: «اَبَتاه!»؛ عَمو در خون می‌غَلتد؛ فریادش بلند شد: «یَا أُمَّاهْ[۲۳]»؛ مادرم! حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) دستانش را باز کرد، حضرت عبدالله (علیه السلام) را بر روی سینه گرفت؛ اما خداوند عَذاب حَرمله را مُضاعف کند. به حضرت علی اصغر (علیه السلام) قناعت نکرد؛ به تیری که به قلب امام حسین (علیه السلام) زده است قناعت نکرد؛ گَلوی حضرت عبدالله (علیه السلام) را نشانه گرفت، روی سینه‌ی بابا جان به جان‌آفرین تسلیم کرد.

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

دعا

خدایا! به مَظلومیّت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)، به مَظلومیّت این کودک امام حسین (علیه السلام) قَسمت می‌دهیم امام‌مان را برسان.

خدایا! رهبرمان را مُحافظت کُن.

خدایا! مردم‌مان را دشمن‌شاد نکُن.

خدایا! خیر و بَرکت به مَعیشت‌مان نازل بفرما.

خدایا! به کَسب و کار بازاری‌های ما بَرکت کَرامت بفرما.

خدایا! جوان‌های ما، دختران و پسران ما را در کشتی نجات امام حسین (علیه السلام) به ساحل سَعادت و خوشبختی برسان.

خدایا! حَوائج ما را برآورده بفرما.

خدایا! اَموات و گذشتگان‌مان را ببخش و بیامُرز.

خدایا! مریض‌هایمان را شِفا عنایت بفرما.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ الی ۲۸٫

[۲] سوره مبارکه تحریم، آیه ۸٫

[۳] سوره مبارکه تحریم، آیه ۱۰٫

«ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ ۖ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیْئًا وَ قِیلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ».

[۴] سوره مبارکه صافات، آیه ۷۹٫

[۵] سوره مبارکه تحریم، آیه ۶٫

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَهُ عَلَیْهَا مَلَائِکَهٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ».

[۶] نهج البلاغه، بخشی از خطبه ۱۹۲ (معروف به خطبه‌ی قاصعه)، بخش دوم؛ عبرت از کار شیطان.

«ابتلاء اللّه لخلقه‏: وَ لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ مِنْ نُورٍ یَخْطَفُ الْأَبْصَارَ ضِیَاؤُهُ وَ یَبْهَرُ الْعُقُولَ رُوَاؤُهُ وَ طِیبٍ یَأْخُذُ الْأَنْفَاسَ عَرْفُهُ، لَفَعَلَ، وَ لَوْ فَعَلَ لَظَلَّتْ لَهُ الْأَعْنَاقُ خَاضِعَهً وَ لَخَفَّتِ الْبَلْوَى فِیهِ عَلَى الْمَلَائِکَهِ، وَ لَکِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَبْتَلِی خَلْقَهُ بِبَعْضِ مَا یَجْهَلُونَ أَصْلَهُ، تَمْیِیزاً بِالاخْتِبَارِ لَهُمْ وَ نَفْیاً لِلِاسْتِکْبَارِ عَنْهُمْ وَ إِبْعَاداً لِلْخُیَلَاءِ مِنْهُمْ‏.

طلب العبره: فَاعْتَبِرُوا بِمَا کَانَ مِنْ فِعْلِ اللَّهِ بِإِبْلِیسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِیلَ وَ جَهْدَهُ الْجَهِیدَ -وَ کَانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّهَ آلَافِ سَنَهٍ لَا یُدْرَى أَ مِنْ سِنِی الدُّنْیَا أَمْ مِنْ سِنِی الْآخِرَهِ- عَنْ کِبْرِ سَاعَهٍ وَاحِدَهٍ؛ فَمَنْ ذَا بَعْدَ إِبْلِیسَ یَسْلَمُ عَلَى اللَّهِ بِمِثْلِ مَعْصِیَتِهِ، کَلَّا مَا کَانَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِیُدْخِلَ الْجَنَّهَ بَشَراً بِأَمْرٍ أَخْرَجَ بِهِ مِنْهَا مَلَکاً، إِنَّ حُکْمَهُ فِی أَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلِ الْأَرْضِ لَوَاحِدٌ، وَ مَا بَیْنَ اللَّهِ وَ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ هَوَادَهٌ فِی إِبَاحَهِ حِمًى حَرَّمَهُ عَلَى الْعَالَمِینَ».

[۷] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۶۰، صفحه ۲۶۸٫

[۸] الکافی، جلد ۲، صفحه ۲۸۸٫

«عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلنَّهِیکِیِّ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ اَلْقَنْدِیِّ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: لاَ صَغِیرَهَ مَعَ اَلْإِصْرَارِ وَ لاَ کَبِیرَهَ مَعَ اَلاِسْتِغْفَارِ»

[۹] همان.

[۱۰] سوره مبارکه تحریم، آیه ۶٫

[۱۱] سوره مبارکه تحریم، آیه ۷٫

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ کَفَرُوا لَا تَعْتَذِرُوا الْیَوْمَ ۖ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ».

[۱۲] سوره مبارکه تحریم، آیه ۶٫

[۱۳] سوره مبارکه زخرف، آیه ۷۷٫

«وَ نَادَوْا یَا مَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ ۖ قَالَ إِنَّکُمْ مَاکِثُونَ».

[۱۴] سوره مبارکه تحریم، آیه ۷٫

[۱۵] سیدرضا بهاءالدّینی (۱۳۷۶ـ۱۲۸۷ش)، فقیه، استاد اخلاق و عرفان عملی. بیشترین اشتغال و شهرت آیت‌الله بهاءالدینی، بحث‌ها و درس‌های اخلاقی عمومی یا خصوصی وی بود که تا روزهای آخر حیاتش ادامه داشت. او از شاگردان شیخ عبدالکریم حائری یزدی، سید محمد حجت، سید محمدتقی خوانساری و آیت‌الله بروجردی بود. بهاءالدّینی به تشویق پدر، از کودکی به تحصیل علوم دینی در حوزه علمیه قم پرداخت و دروس سطح را نزد میرزا محمد علی ادیب تهرانی، میرزا محمد همدانی، آخوند ملا علی همدانی (متوفای ۱۳۵۷ش) و سید صدرالدین صدر (متوفای ۱۳۷۳ق) حاضر شد. وی در ۱۹ سالگی در درس خارج فقه و اصول شیخ عبدالکریم حائری حاضر شد و پس از او از جلسات درس سید محمد حجت (متوفای ۱۳۷۲ق)، سید محمدتقی خوانساری (متوفی ۱۳۷۱ق) و حاج آقا حسین بروجردی (متوفای ۱۳۴۰ش) بهره برد و از آن پس، سال‌ها به تدریس دروس عمومی ادبیات، فقه و اصول، و نزدیک به بیست سال به تدریس خارج فقه و اصول در حوزه علمیه قم پرداخت. بیشترین شهرت آیت اللّه بهاءالدینی، بحث‌ها و درس‌های اخلاق عمومی یا خصوصی وی بود که تا روزهای آخر حیاتش ادامه داشت. او هیچ‌گاه در درس رسمی اخلاق شرکت نکرده بود و بیشتر، از رفتار و منش استادان خود، به ویژه شیخ ابوالقاسم کبیر قمی، بهره‌های اخلاقی برده بود. او همواره در تهذیب اخلاق و ارائه دستورالعمل معنوی به شاگردان خود می‌کوشید. وی در حوزه علمیه قم، به معلم اخلاق و عرفان مشهور بود و حتی پاره‌ای کرامات، به او نسبت داده شده است. در اسفند ۱۳۷۵ش، سمیناری با عنوان «حوزه و تهذیب اخلاق» برای تجلیل از او در قم برگزار شد. هیچ یک از نوشته‌های پراکنده‌ای که وی درباره نهج البلاغه، تفسیر قرآن و تقریرات فقهی برخی استادانش نگاشته، منتشر نشده است. اما بخشی از درس‌های اخلاقی و برخی مصاحبه‌های او، در دو کتاب «سلوک معنوی» و «نردبان آسمان: مجموعه‌ای از درس‌های اخلاق فقیه وارسته و عارف فرزانه، حضرت آیه‌الله بهاءالدینی» به چاپ رسیده است.

[۱۶] إقبال الأعمال: ۲ / ۱۰۸٫

«الإمام زین العابدین علیه السلام ـ فی دُعاءِ یَومِ عَرَفَهَ ـ : یا أمَلی ، یا رَجائی ، یا خَیرَ مُستَغاثٍ ، یا أجوَدَ المُعطینَ ، یا مَن سَبَقَت رَحمَتُهُ غَضَبَهُ ، یا سَیِّدی ومَولایَ ورجَائی وثِقَتی ومُعتَمَدی ، ویا ذُخری وظَهری وعُدَّتی وغایَهَ أمَلی ورَغبَتی».

[۱۷] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف کمیل.

«اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِرَحْمَتِکَ الَّتِى وَسِعَتْ کُلَّ شَىْءٍ، وَ بِقُوَّتِکَ الَّتِى قَهَرْتَ بِها کُلَّ شَىْءٍ، وَ خَضَعَ لَها کُلُّ شَىْءٍ، وَ ذَلَّ لَها کُلُّ شَىْءٍ، وَ بِجَبَرُوتِکَ الَّتِى غَلَبْتَ بِها کُلَّ شَىْءٍ، وَ بِعِزَّتِکَ الَّتِى لَایَقُومُ لَها شَىْءٌ، وَ بِعَظَمَتِکَ الَّتِى مَلَأَتْ کُلَّ شَىْءٍ، وَ بِسُلْطانِکَ الَّذِى عَلَا کُلَّ شَىْءٍ، وَ بِوَجْهِکَ الْباقِى بَعْدَ فَنَاءِ کُلِّ شَىْءٍ، وَ بِأَسْمَائِکَ الَّتِى مَلَأَتْ أَرْکَانَ کُلِّ شَىْءٍ، وَ بِعِلْمِکَ الَّذِى أَحَاطَ بِکُلِّ شَىْءٍ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذِى أَضَاءَ لَهُ کُلُّ شَىْءٍ؛ یَا نُورُ یَا قُدُّوسُ، یَا أَوَّلَ الْأَوَّلِینَ، وَ یَا آخِرَ الْآخِرِینَ. اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تَهْتِکُ الْعِصَمَ. اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تُنْزِلُ النِّقَمَ. اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تُغَیِّرُ النِّعَمَ. اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تَحْبِسُ الدُّعَاءَ. اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تُنْزِلُ الْبَلَاءَ؛ اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِى کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ، وَ کُلَّ خَطِیئَهٍ أَخْطَأْتُها…».

[۱۸] سوره مبارکه تحریم، آیه ۷٫

[۱۹] المیزان فی تفسیر القرآن» که بیشتر به تفسیر «المیزان» شهرت دارد، از جامع‌ترین و مفصل‌ترین تفاسیر شیعی قرآن به زبان عربی است که در قرن چهاردهم هجری به قلم «سید محمد حسین طباطبائی» (۱۲۸۱ ۱۳۶۰ش) نگاشته شده است. المیزان از تفسیرهای ترتیبی است و روش تفسیری آن، تفسیر قرآن به قرآن، یعنی تفسیر آیات به کمک دیگر آیات، است. انصاف علمی و دقت و عمق این تفسیر باعث شده است که این تفسیر مورد توجه عالمان شیعه و سنی قرار گیرد و به یکی از معتبرترین منابع فهم و تحقیق قرآن تبدیل شود. در ظرف مدت کوتاهی ده‌ها کتاب و صدها مقاله و پایان نامه در مورد آن نوشته شده است. از امتیازات مهم این تفسیر بررسی عمیق موضوعات مهمی همچون اعجاز قرآن، قصص انبیا، روح و نفس، استجابت دعا، توحید، توبه، رزق، برکت، جهاد، و احباط است که به مناسبت آیه مربوط، مورد بررسی دقیق قرار گرفته است.

[۲۰] نهج البلاغه، خطبه ۴۲؛ ترک دنیا و یاد آخرت.

«من کلام له (علیه السلام) و فیه یحذر من اتباع الهوى و طول الأمل فی الدنیا: أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمُ [اثْنَتَانِ] اثْنَانِ: اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ، فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَیُنْسِی الْآخِرَهَ. أَلَا وَ إِنَّ الدُّنْیَا قَدْ وَلَّتْ حَذَّاءَ فَلَمْ یَبْقَ مِنْهَا إِلَّا صُبَابَهٌ کَصُبَابَهِ الْإِنَاءِ اصْطَبَّهَا صَابُّهَا؛ أَلَا وَ إِنَّ الْآخِرَهَ قَدْ أَقْبَلَتْ وَ لِکُلٍّ مِنْهُمَا بَنُونَ، فَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَهِ وَ لَا تَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الدُّنْیَا، فَإِنَّ کُلَّ وَلَدٍ سَیُلْحَقُ [بِأُمِّهِ] بِأَبِیهِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ، وَ إِنَّ الْیَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَلَ».

[۲۱] اللهوف على قتلى الطفوف، السید بن طاووس، جلد ۱، صفحه ۱۲۰٫

«قَالَ الرَّاوِی: ثُمَّ إِنَّ الْحُسَیْنَ عَلَیهِ السَّلام دَعَا النَّاسَ إِلَى الْبِرَازِ فَلَمْ یَزَلْ‏ یَقْتُلُ کُلَّ مَنْ بَرَزَ إِلَیْهِ حَتَّى قَتَلَ مَقْتَلَهً عَظِیمَهً وَ هُوَ فِی ذَلِکَ یَقُولُ‏ الْقَتْلُ أَوْلَى مِنْ رُکُوبِ الْعَارِ وَ الْعَارُ أَوْلَى مِنْ دُخُولِ النَّارِ قَالَ بَعْضُ الرُّوَاهِ فَوَ اللَّهِ مَا رَأَیْتُ مَکْثُوراً قَطُّ قَدْ قُتِلَ وُلْدُهُ وَ أَهْلُ بَیْتِهِ وَ أَصْحَابُهُ أَرْبَطَ جَأْشاً مِنْهُ وَ إِنْ کَانَتِ الرِّجَالُ لَتَشُدُّ عَلَیْهِ فَیَشُدُّ عَلَیْهَا بِسَیْفِهِ فَیَنْکَشِفُ عَنْهُ انْکِشَافَ الْمِعْزَى إِذَا شَدَّ فِیهِ الذِّئْبُ وَ لَقَدْ کَانَ یَحْمِلُ فِیهِمْ وَ لَقَدْ تَکَمَّلُوا ثَلَاثِینَ أَلْفاً فَیُهْزَمُونَ بَیْنَ یَدَیْهِ کَأَنَّهُمُ الْجَرَادُ الْمُنْتَشِرُ ثُمَّ یَرْجِعُ إِلَى مَرْکَزِهِ وَ هُوَ یَقُولُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ. قَالَ الرَّاوِی وَ لَمْ یَزَلْ عَلَیهِ السَّلام یُقَاتِلُهُمْ حَتَّى حَالُوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ رَحْلِهِ- فَصَاحَ‏ وَیْلَکُمْ یَا شِیعَهَ آلِ أَبِی سُفْیَانَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِینٌ وَ کُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیَاکُمْ هَذِهِ وَ ارْجِعُوا إِلَى أَحْسَابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ عَرَباً کَمَا تَزْعُمُونَ قَالَ: فَنَادَاهُ شِمْرٌ لَعَنَهُ اللَّهُ مَا تَقُولُ یَا ابْنَ فَاطِمَهَ فَقَالَ إِنِّی أَقُولُ أُقَاتِلُکُمْ وَ تُقَاتِلُونَنِی وَ النِّسَاءُ لَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ فَامْنَعُوا عُتَاتَکُمْ وَ جُهَّالَکُمْ وَ طُغَاتَکُمْ مِنَ التَّعَرُّضِ لِحَرَمِی مَا دُمْتُ حَیّاً- فَقَالَ شِمْرٌ لَعَنَهُ اللَّهُ لَکَ ذَلِکَ یَا ابْنَ فَاطِمَهَ فَقَصَدُوهُ بِالْحَرْبِ فَجَعَلَ یَحْمِلُ عَلَیْهِمْ وَ یَحْمِلُونَ عَلَیْهِ وَ هُوَ فِی ذَلِکَ یَطْلُبُ شَرْبَهً مِنْ مَاءٍ فَلَا یُجْدِی حَتَّى أَصَابَهُ اثْنَتَانِ وَ سَبْعُونَ جِرَاحَهً فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَهً وَ قَدْ ضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ فَبَیْنَا هُوَ وَاقِفٌ إِذْ أَتَاهُ حَجَرٌ فَوَقَعَ عَلَى جَبْهَتِهِ فَأَخَذَ الثَّوْبَ لِیَمْسَحَ الدَّمَ عَنْ جَبْهَتِهِ فَأَتَاهُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ لَهُ ثَلَاثُ شُعَبٍ فَوَقَعَ عَلَى قَلْبِهِ فَقَالَ عَلَیهِ السَّلام بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّهِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ- وَ قَالَ إِلَهِی أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقْتُلُونَ رَجُلًا لَیْسَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ ابْنُ بِنْتِ نَبِیٍّ غَیْرُهُ ثُمَّ أَخَذَ السَّهْمَ فَأَخْرَجَهُ مِنْ وَرَاءِ ظَهْرِهِ فَانْبَعَثَ الدَّمُ کَأَنَّهُ مِیزَابٌ فَضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ وَ وَقَفَ فَکُلَّمَا أَتَاهُ رَجُلٌ انْصَرَفَ عَنْهُ کَرَاهَهَ أَنْ یَلْقَى اللَّهَ بِدَمِهِ حَتَّى جَاءَهُ رَجُلٌ مِنْ کِنْدَهَ یُقَالُ لَهُ مَالِکُ بْنُ الْیُسْرِ فَشَتَمَ الْحُسَیْنَ عَلَیهِ السَّلام وَ ضَرَبَهُ عَلَى رَأْسِهِ الشَّرِیفِ بِالسَّیْفِ فَقَطَعَ الْبُرْنُسَ وَ وَصَلَ السَّیْفُ إِلَى رَأْسِهِ فَامْتَلَأَ الْبُرْنُسُ دَماً.قَالَ الرَّاوِی: فَاسْتَدْعَى الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام بِخِرْقَهٍ فَشَدَّ بِهَا رَأْسَهُ وَ اسْتَدْعَى‏ بِقَلَنْسُوَهٍ فَلَبِسَهَا وَ اعْتَمَّ فَلَبِثُوا هُنَیْئَهً ثُمَّ عَادُوا إِلَیْهِ وَ أَحَاطُوا بِهِ فَخَرَجَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیهِ السَّلام وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ یُرَاهِقْ مِنْ عِنْدِ النِّسَاءِ یَشْتَدُّ حَتَّى وَقَفَ إِلَى جَنْبِ الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلام فَلَحِقَتْهُ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیٍّ عَلَیهِ السَّلام لِتَحْبِسَهُ فَأَبَى وَ امْتَنَعَ امْتِنَاعاً شَدِیداً فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّی فَأَهْوَى بَحْرُ بْنُ کَعْبٍ وَ قِیلَ حَرْمَلَهُ بْنُ کَاهِلٍ إِلَى الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلام بِالسَّیْفِ فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ وَیْلَکَ یَا ابْنَ الْخَبِیثَهِ أَ تَقْتُلُ عَمِّی فَضَرَبَهُ بِالسَّیْفِ فَاتَّقَاهَا الْغُلَامُ بِیَدِهِ فَأَطَنَّهَا إِلَى الْجِلْدِ فَإِذَا هِیَ مُعَلَّقَهٌ فَنَادَى الْغُلَامُ یَا أُمَّاهْ فَأَخَذَهُ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام وَ ضَمَّهُ إِلَیْهِ وَ قَالَ یَا ابْنَ أَخِی اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِکَ وَ احْتَسِبْ فِی ذَلِکَ الْخَیْرَ فَإِنَّ اللَّهَ یُلْحِقُکَ بِآبَائِکَ الصَّالِحِینَ. قَالَ فَرَمَاهُ حَرْمَلَهُ بْنُ کَاهِلٍ بِسَهْمٍ فَذَبَحَهُ وَ هُوَ فِی حَجْرِ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلام. ثُمَّ إِنَّ شِمْرَ بْنَ ذِی الْجَوْشَنِ حَمَلَ عَلَى فُسْطَاطِ الْحُسَیْنِ فَطَعَنَهُ بِالرُّمْحِ ثُمَّ قَالَ عَلَیَّ بِالنَّارِ أُحْرِقُهُ عَلَى مَنْ فِیهِ فَقَالَ لَهُ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام یَا ابْنَ ذِی الْجَوْشَنِ أَنْتَ الدَّاعِی بِالنَّارِ لِتُحْرِقَ عَلَى أَهْلِی أَحْرَقَکَ اللَّهُ بِالنَّارِ وَ جَاءَ شَبَثٌ فَوَبَّخَهُ فَاسْتَحْیَا وَ انْصَرَفَ. قَالَ الرَّاوِی: وَ قَالَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام ابْغُوا لِی ثَوْباً لَا یُرْغَبُ فِیهِ أَجْعَلْهُ تَحْتَ ثِیَابِی لِئَلَّا أُجَرَّدَ مِنْهُ فَأُتِیَ بِتُبَّانٍ فَقَالَ لَا ذَاکَ لِبَاسُ مَنْ ضُرِبَتْ عَلَیْهِ الذِّلَّهُ فَأَخَذَ ثَوْباً خَلَقاً فَخَرَقَهُ وَ جَعَلَهُ تَحْتَ ثِیَابِهِ فَلَمَّا قُتِلَ عَلَیهِ السَّلام ‏جَرَّدُوهُ مِنْهُ ثُمَّ اسْتَدْعَى الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام بِسَرَاوِیلَ مِنْ حِبَرَهٍ فَفَرَزَهَا وَ لَبِسَهَا وَ إِنَّمَا فَرَزَهَا لِئَلَّا یُسْلَبَهَا فَلَمَّا قُتِلَ عَلَیهِ السَّلام سَلَبَهَا بَحْرُ بْنُ کَعْبٍ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ تَرَکَ الْحُسَیْنَ عَلَیهِ السَّلام مُجَرَّداً فَکَانَتْ یَدَا بَحْرٍ بَعْدَ ذَلِکَ تَیْبَسَانِ فِی الصَّیْفِ کَأَنَّهُمَا عُودَانِ یَابِسَانِ وَ تَتَرَطَّبَانِ فِی الشِّتَاءِ فَتَنْضَحَانِ دَماً وَ قَیْحاً إِلَى أَنْ أَهْلَکَهُ اللَّهُ تَعَالَى. قَالَ وَ لَمَّا أُثْخِنَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام بِالْجِرَاحِ وَ بَقِیَ کَالْقُنْفُذِ طَعَنَهُ صَالِحُ بْنُ وَهْبٍ الْمُرِّیُّ عَلَى خَاصِرَتِهِ طَعْنَهً فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْضِ عَلَى خَدِّهِ الْأَیْمَنِ وَ هُوَ یَقُولُ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّهِ رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ قَامَ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم. قَالَ الرَّاوِی: وَ خَرَجَتْ زَیْنَبُ مِنْ بَابِ الْفُسْطَاطِ وَ هِیَ تُنَادِی وَا أَخَاهْ‏ وَا سَیِّدَاهْ وَا أَهْلَ بَیْتَاهْ لَیْتَ السَّمَاءَ أَطْبَقَتْ عَلَى الْأَرْضِ وَ لَیْتَ الْجِبَالَ تَدَکْدَکَتْ عَلَى السَّهْلِ. قَالَ وَ صَاحَ شِمْرٌ بِأَصْحَابِهِ مَا تَنْتَظِرُونَ بِالرَّجُلِ قَالَ وَ حَمَلُوا عَلَیْهِ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ فَضَرَبَهُ زُرْعَهُ بْنُ شَرِیکٍ عَلَى کَتِفِهِ الْیُسْرَى وَ ضَرَبَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام زُرْعَهَ فَصَرَعَهُ وَ ضَرَبَهُ آخَرٌ عَلَى عَاتِقِهِ الْمُقَدَّسِ بِالسَّیْفِ ضَرْبَهً کَبَاع بِهَا لِوَجْهِهِ وَ کَانَ قَدْ أَعْیَا وَ جَعَلَ یَنُوءُ وَ یُکِبُّ فَطَعَنَهُ سِنَانُ بْنُ أَنَسٍ النَّخَعِیُّ فِی تَرْقُوَتِهِ ثُمَّ انْتَزَعَ الرُّمْحَ فَطَعَنَهُ فِی بَوَانِی صَدْرِهِ ثُمَّ رَمَاهُ سِنَانٌ أَیْضاً بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِی نَحْرِهِ فَسَقَطَ عَلَیهِ السَّلام وَ جَلَسَ قَاعِداً فَنَزَعَ السَّهْمَ مِنْ نَحْرِهِ وَ قَرَنَ کَفَّیْهِ جَمِیعاً فَکُلَّمَا امْتَلَأَتَا مِنْ دِمَائِهِ خَضَّبَ بِهِمَا رَأْسَهُ وَ لِحْیَتَهُ وَ هُوَ یَقُولُ هَکَذَا أَلْقَى اللَّهَ مُخَضَّباً بِدَمِی مَغْصُوباً عَلَیَّ حَقِّی فَقَالَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ لِرَجُلٍ عَنْ یَمِینِهِ انْزِلْ وَیْحَکَ إِلَى الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلام فَأَرِحْهُ قَالَ فَبَدَرَ إِلَیْهِ خَوَلِیُّ بْنُ یَزِیدَ الْأَصْبَحِیُّ لِیَحْتَزَّ رَأْسَهُ فَأُرْعِدَ فَنَزَلَ إِلَیْهِ سِنَانُ بْنُ أَنَسٍ النَّخَعِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ فَضَرَبَهُ بِالسَّیْفِ فِی حَلْقِهِ الشَّرِیفِ وَ هُوَ یَقُولُ وَ اللَّهِ إِنِّی لَأَجْتَزُّ رَأْسَکَ وَ أَعْلَمُ أَنَّکَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم وَ خَیْرُ النَّاسِ أَباً وَ أُمّاً ثُمَّ اجْتَزَّ رَأْسَهُ الْمُقَدَّسَ الْمُعَظَّمَ».

[۲۲] همان.

[۲۳] همان.