مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام روز سه شنبه مورخ ۲۷ شهریور ۱۳۹۷ در مسجد امام بازار تهران با سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» برگزار گردید که مشروح آن تقدیم می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
این چند روز که در این خانه خدا در جمع شما عزاداران بامعرفت و مستمعین باصفای خودمان شرفیاب هستیم، هر روز یک آیه از قرآن کریم که دلالت بر حقانیّتِ راه شیعه و حقانیّتِ ولایت علی علیه السلام و اولاد ایشان علیهم السلام دارد خواندیم که امیدوارم ان شاء الله ذخیرهی قیامت ما شده باشد و نورانیّت دلهایمان را بالا برده باشد.
امروز هم این آیهی کریمه از سوره مبارکه «نساء» به قلب شریف شما هدیه میشود، باشد که مولی الموالی عنایتی به همهی ما داشته باشند و ما به مولایمان نزدیکتر بشویم.
خدای متعال میفرمایند: «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»[۲]، خدا را اطاعت کنید، اطاعتِ خدای متعال چون و چرا ندارد، هر چه خدای متعال دستور دادند آن دستور حق است و بنده هم باید امرِ مولای خود را، فرمانِ خالقِ خود را، دستورِ رَبّ خود را بدونِ چون و چرا اجرا کند، همانطور که ملک الموت دستور قبض روح را اجرا میکند.
خدای متعال میفرماید: نوزاد را قبض روح کن، انجام میدهد، نوجوان را قبض روح کن، انجام میدهد، مردِ کامل را قبض روح کن میکند، انجام میدهد.
برخی از علمای ما داغ جوان دیدند، هم خودِ آنها خیلی پاک بودند و هم جوانانِ آنها خیلی پاک بودند.
کرامتی از میرزا جواد آقا ملکی تبریزی
مرحوم آیت الحق آقا میرزا جواد آقا ملکی تبریزی از اولیاء مسلّم خدای متعال است، آیت الله حسن زاده شفاءالله، در کتاب خود نوشتهاند: من خبر نداشتم که قبر شریف میرزا جواد آقای ملکیِ تبریزی در قبرستان شیخان قم است، تصوّر میکردم قبرِ ایشان در نجف است، تصوّر میکردم چون در نجف بودند همانجا هم میهمان امیرالمؤمنین علیه السلام است. شنیدم ایشان را در قبرستان شیخان دفن کردند، به قصد زیارتِ ایشان رفتم ولی هر چه جست و جو کردم مزارِ ایشان را پیدا نکردم، با حسرت در حال خروج از قبرستان بودم که دیدم یک پیرمرد نورانی جلوی من ظاهر شد و گفت: آیا بدنبال قبر میزا جواد آقا میگردید؟ گفتم: بله! گفت: با من بیا! من را سرِ قبر آورد و یک نگاهی به من کرد و گفت: ما مشتریهای خودمان را میشناسیم! ما را آنجا گذاشت و از نظر غایب شد و معلوم شد خود میرزا جواد آقای ملکی تبریزی بوده، خودِ میرزا جواد آقا، آقای حسن زاده را سر قبرِ خود میبرد و بعد هم به ایشان میگویند که ما مشتری های خودمان را میشناسیم!
این میرزا جواد آقا ملکی تبریزی ضمن اینکه عارف است و اهل باطن است و چشم برزخی او باز است – جریاناتی در ارتباط با میرزا جواد آقا در ذهن بنده هست که ان شاء الله در موضع خود، اگر خدای متعال عمری دهد و شما را ببینیم ان شاء الله میگویم که بسیار هم عبرت انگیز و آموزنده هم هست- یکی از ویژگیهای ایشان بیقراری برای امیرالمؤمنین علیه السلام بوده است، خیلی عاشق حضرت علی علیه السلام بوده است؛ این آیت الله بهاء الدّینیِ ما که از اوتاد زمان و سلّمان زمان بود زمانی به من گفت: فلانی! من به همه ائمه علیهم السلام علاقمند هستم امّا بیچارهی امیرالمؤمنین علیه السلام هستم! واقعا راست میگفت و بیچارهی امیرالمؤمنین علیه السلام بود؛ آقا میرزا جواد آقا هم اینطور بودند، بیچارهی امیرالمؤمنین علیه السلام بودند، روزهای عید غدیر برای تکریمِ امیرالمؤمنین علیه السلام اطعام میکرد که جزوِ مستحبات روز عید غدیر است، _مرحوم آقای بهجت هم همینطور بودند، روز عید غدیر طعام میدادند_ آقا میرزا جواد آقای ملکی تبریزی در منزلِ خود سفره انداخته بود و میهمانان امیرالمؤمنین علیه السلام را پذیرایی میکرند، ناگهان به ایشان خبر دادند پسرِ جوانِ طلبهات در حوض افتاد و خفه شد!… خم بر ابرو نیاورد… وقتی صدای شیون بانوان بلند شد در جمع بانوان رفتند و فرمودند: امروز روزِ امیرالمؤمنین علیه السلام است، نباید مجلس علی علیه السلام را بخاطر داغ فرزندمان با غم آلوده کنیم! هیچ کس گریه نکند؛ تصرّف کرد و به همه آرامش داد. وقتی از میهمانها پذیرایی کرد به بعضیها گفتند: صبر کنید با شما کار دارم، آنها که ماندند فرمودند: پسر من در حوض افتاده است و خفه شده است، بیایید کمک کنید تا او را تشییع جنازه کنیم.
این محبّت میرزا جواد آقا ملکی تبریزی به امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه الصلاه و السلام است.
این جوان هیچ گناهی نداشته که بگوییم حقِّ او بوده است، به کسی ظلم نکرده، رشوهای نگرفته است، مردم آزاری نداشته است، بداخلاق هم نبوده است، پدرِ او هم که از اولیاء مسلّم خدای متعال است که حیًّا و میّتاً کرامت دارد، ولی خدای متعال است… و بر اساس خیری که خدای متعال در این امر سراغ دارد به حضرت عزرائیل میگوید برو پسر فلان عالم را یا فلان عارف را قبض روح کن! ملک چون و چرا نمیکند که این بچّه است و… بچّهی شیرخوار است و مادرِ او میمیرد… خدای متعال به حضرت عزرائیل دستور میدهد و او هم میرود و مادرِ او را قبض روح میکند و آن بچّه بیمادر میماند، از نظرِ ما خیلی سنگین است اما حکمت ، دست خود خدای متعال است.
«لَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْأَلُونَ»[۳] همانطور که ملائکه هر چه خدای متعال بفرماید را بیچون و چرا اجراء میکنند ما هم باید مثل مَلائکه بشویم که اگر ما اینطور بودیم مقامِ ما برتر از ملائکه خواهد بود. ملائکه خدّامِ شیعیانِ امیرالمؤمنین علیه السلام هستند، ملائکه کارگزارانِ دوستانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام هستند، حضرت امیر علیه السلام بالای سر عزرائیل هستند و ان شاء الله ایشان را میبینیم، سفارش کسانی که دل به امیرالمؤمنین علیه السلام دادهاند را به عزرائیل میکنند و میفرمایند: این از دوستان ما بود، با او مدارا کن!… و حضرت عزرائیل حسابِ کسانی هم که دلِ لجنزارِ عنادِ امیرالمؤمنین علیه السلام و اولادِ علی علیهم السلام را دارند طورِ دیگری خواهد رسید و دمار از روزگارِ آنها در می آورند.
جان دادن خیلی سخت است، مگر اینکه علی علیه السلام سفارش کند و بگوید جان این را آسان بگیر!
ای که گفتی «فَمَن یَمُت یَرِنی» [۴] جان فدای کلام دلجویت
مطیع بودن نسبت به ولی
خدای متعال در این آیه میفرمایند: شما از ملک عقب تر نمانید، هر دستوری خدای متعال بدهند ملائکه تحلیل نمیکنند، ما مردم عاشقی داریم که از قدیم مسجدی بودند، مقلّد بودند، مرجع تقلید داشتند، حلال و حرام داشتند، خمس میدادند، زکات میدادند، مَحرم اسرار علماء بودند، رونق مساجد بودند، بانیِ مساجد بودند، آبادگرِ حوزهها بودند، دارالایتامها و امور خیریّه ها همگی با همّتِ بازاریان متدین بود که خَیّر بودند، اهلُ الله بودند، اگر یک مرجع تقلید زنِ این بزرگواران را طلاق بدهد میگویند او نایب امام زمان ارواحنافداه است، مثل عسل میپذیرند.
اما این اروپا زدهها، این غرب زدهها، کسانی که امروز به آنها سکولار میگوییم که در نظام و حکومت ما اینها در حال خراب کردنِ اوضاع و احوال هستند، اینها اعتقادی به ولایت ندارند، حاکمیتِ علی علیه السلام را زیر سؤال میبرند و میگویند به امام هم میشود انتقاد کرد! اینها را دیگر همهی شما شنیدهاید که بزرگانشان این حرفها را میزنند و میگویند میشود به امام معصوم هم انتقاد کرد!
اینها اگر یک دستوری از امام زمان ارواحنا فداه یا نایب امام زمان ارواحنا فداه صادر شود تحلیل میکنند و میگویند که آقا اشتباه کرده است، حالا خودِ او از آسمان افتاده و انگار فقط این یک نفر اشتباه نمیکند! نایب امام زمان اشتباه میکند… این بماند! ولی اعتقاد ندارند…
آن چیزی که مایهی آرامش انسان است آن عقیده است، وقتی خدای متعال یک دستوری میدهد دلِ او آرام است که خدای متعال ظلم نمیکند، خدای متعال نامهربان نیست، خدای متعال ناآشنا نیست، خدا متعال دستور داده است! مگر میشود کسی با خدای متعال مقابله کند؟ خدای من است، خالقِ من است، مالک من است، مصلحت من را هم او میداند، من که مصلحتِ خود را نمیدانم، در عمرِ خود آنقدر به ضررِ خودم کار کردهام! آنقدر تصمیمِ غلط گرفتهام که بعد پشیمان شده ام! پس چرا به خدای متعال واگذار نمیکنم؟ چرا اهلِ توکّل نیستم؟ چرا نمیگویم «أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ»[۵]؟
خدای متعال میفرماید: از من اطاعت کنید! فرمان میدهد که حواسِ شما به من باشد! ببینید من چه دستوری میدهم تا شما اطاعت کنید.
اطاعت از چه کسانی واجب است؟
خدای متعال دیگر دستور داده است از چه کسی اطاعت کنیم؟ خدا میفرماید: «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ»[۶] از خدای متعال اطاعت کنید، همانطور که از خدای متعال اطاعت میکنید اطاعتِ رسول خدا صلی الله و علیه و آله و سلّم هم مانندِ اطاعت از خدای متعال است.
اصلاً پیامبر خدا صلی الله و علیه و آله و سلّم از خود دستوری ندارند، پیامبر خدا صلی الله و علیه و آله و سلّم «وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى»[۷]است… پیامبر خدا صلی الله و علیه و آله و سلّم بلندگوی خدای متعال است، پیامبر خدا صلی الله و علیه و آله و سلّم هیچگاه خود چیزی نمیگویند، ایشان فرمان خدا را میگیرد و خدای متعال هم به ایشان فرموده است: من تو را فرمانده قرار دادم و تو فرمان صادر کن! پیامبر خدا صلی الله و علیه و آله و سلّم به نیابت و خلافت از خدای متعال فرمان صادر میکنند، احدی هم در برابر فرمان پیامبر خدا صلی الله و علیه و آله و سلّم حقِّ چون و چرا ندارد! و بد بخت کسانی بودند که در کنار بستر پیامبر خدا صلی الله و علیه و آله و سلّم به برکت پیامبر خدا صلی الله و علیه و آله و سلّم به نام و نان رسیده بودند، ولی وقتی بزرگ و دانه درشت شدند، حالا پیامبر صلی الله و علیه آله و سلّم فرمود: کاغذ و قلم بیاورید من وصیّت خود را بنویسم، وصّی بعد من را مکتوب داشته باشید تا بعد از من گرفتار اختلاف نشوید. این نامرد به پیامبر خدا صلی الله و علیه آله و سلّم جسارت کرد و به پیامبر صلی الله و علیه آله و سلّم ناسزا گفت …
خدای متعال میفرمایند: از رسول خدا صلی الله و علیه آله و سلّم اطاعت کنید؛ اطاعت از رسول صلی الله و علیه آله و سلّم اطاعت از خدای متعال است.
در مرحله سوم خدای متعال یک دستور میدهد که من غیر از خودم و حضرت رسول صلی الله و علیه آله و سلّم… یک گروه دیگر را برای شما فرمانده قرار دادهام، برای شما امیر قرار دادهام، برای شما سرپرست قرار دادهام، برای شما پدر قرار دادهام، برای شما راهنما و چراغ قرار دادهام، برای شما پرچمدار و عَلَم قرار دادهام، شما باید از آنها هم اطاعت کنید،اینها چه کسانی هستند؟ «َأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» اینها صاحبان امر هستند.
نتیجهی اشتباه در فهم «اولی الامر»
این برادران اهل سنت ما میگویند: صاحب امر یعنی صاحب قدرت! حالا هر شروری دست به شمشیر و اسلحه برد مثل حکام آل سعود! وقتی به قدرت رسیدند مردم باید بدونِ چون و چرا از اینها اطاعت کنند.
لذا از ملک فَهَد (علیه ما علیه) آن روزی که بود و ملک عبد العزیز در نماز جمعههایشان به عنوان ولی امر از آنها یاد میکردند و اطاعتشان را واجب میدانستند.
اینکه مسلمانان خون امام حسین علیه السلام را در کربلا ریختند، با نیّت قربهً الی الله هم ریختند، با ندای تکبیر آمدند امام حسین علیه السلام را شهید کردند، و وقتی هم امام حسین علیه السلام را شهید کردند… ظهر عاشورا وقتی امام حسین علیه السلام میخواهند نماز بخوانند نانجیبها گفتند مگر نماز تو قبول است؟ آن چند لحظهای را که حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام آتشبس خواستند که نماز بخوانند صدا زدند که نماز تو قبول نیست و مهلت ندادند، بعد هم آتشبس را شکستند، آن دو نفری که جلوی امام حسین علیه السلام ایستاده بودند سپر جان امام حسین علیه السلام شدند شهید شدند، امام حسین علیه السلام برای دو رکعت نمازِ خود دو قربانی دادند، اما عمر سعد آن طرف ایستاده است و پشت سر او نماز میخوانند! نمازخوانها امام حسین علیه السلام را کشتند! نمازخوانها وقتی امام حسین علیه السلام کشته شد کف میزدند و جشن گرفتند… ببینید که کار به کجا میکشد…
اگر انسان قرآن را نفهمید یک انسان سگ بازِ فاسدِ آدمکُشِ بیدین را واجب الاطاعه میداند و آنوقت از بهترین بندگان خدای متعال اطاعت نمی کنند، وقتی دینشناسهای عالم دستور بدهند چون و چرا میکنند… این جهالت انسان است.
یکی از اهداف قیام حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام که از معصوم است و در زیارت نامه ایشان میخوانیم بیداری از جهالت است ؛ میفرمایند: «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلَالَهِ»[۸] اما حسین علیه السلام خون مبارک خود را دادند که ما معرفت پیدا کنیم، ما یزیدپرست نباشیم، ما ابنزیادپرست نباشیم، ما کاخ سفید را نپرستیم، این روشنفکران و سکولارهای ما نسبت به فلاسفهی غرب، همان قداستی که ما برای پیامبر صلی الله و علیه و آله قائل هستیم و بی چون و چرا دستور ایشان حضرت را نافذ میدانیم، اینها در برابر فلاسفهی غرب همان قداست را قائل هستند و فرهنگ آنها در مغز اینها نفوذ کرده و متأسّفانه بعضی از پستهای مهم مملکت را هم در اختیار دارند.
اما قرآن کریم فرمود: اولین کسی که باید بدون چون و چرا مطیعِ او باشید خالقِ شما است، خدای متعال است؛ بعد رسول خدا صلی الله و علیه و آله و سلّم و پیک خدای متعال است. سوم «َأُولِی الْأَمْر» است.
عالَمِ خَلق و عالَمِ امر
اگر ما بخواهیم «َأُولِی الْأَمْر» را از نظر قرآنی تفسیرِ آیه به آیه کنیم باید دو سه آیه را در نظر داشته باشیم.
یک: خدای متعال در آیهی کریمه میفرماید: «أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ»[۹] خدای متعال دو عالَم را به ما معرّفی میکند، یکی عالَمِ خلق است و دوّمی عالم امر است. مسئله اول وجود عالم خلق و عالم امر است.
مسئله دوم اینکه عالم خلق کدام است؟ عالم خلق عالَمِ تدریج است، «خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ» خدای متعال خلقت ِ عالم خلق را در شش مرحله سامان داده است.
اما عالم امر چیست؟ یک آیه میفرماید: «وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَهٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ»[۱۰] عالَمِ امر عالَمِ دفعی است.
خدای متعال را به حضرت علی اکبر امام حسین علیه السلام قسم میدهم – که امروز میهمان سفرهی حضرت علی اکبر علیه السلام هستیم- خدای متعال را به این آقازادهی عزیزِ امام حسین علیه السلام قسم میدهم همهی مریضها و مریضهای مورد نظر را شفای کامل عنایت کند، خدایا به ما درد بیدرمان ندهد…
شما نگاه کنید کسی که سرطان گرفته باشد را برای شیمی درمانی به بیمارستان میبرند، خیلی اذیت می شود، باید تحمل کند در چند مرحله درمان می کنند، موهای سر میریزد، موهای صورت میریزد، بدن ضعیف میشود، وقتی انسان برای عیادت او میرود شاید خودِ مریض هم میگوید که ای کاش مرا اینطور نمیدیدند.
این عالَم ، عالَمِ خلق است یعنی اینطور نیست که آدم فوت کند و بیماریِ او خوب شود، ولی اگر کسی از همه جا ناامید شد و رفت پنجره فولاد امام رضا علیه السلام را گرفت، آیا آنجا هم مو میریزد؟ آیا آنجا هم امروز و فردا میکنند؟ اینطور نیست… تا امام رضا علیه السلام یک نگاهی میکند مریض خوب میشود. این عالَمِ امر است این اولی امر است این صاحب اختیار است…
«وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَهٌ» عالَمِ امر انتظار ندارد، زمان ندارد، تدریج ندارد، «کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ» مثل چشم بهمزدن است، همانطوری که در یک لحظه چشمِ خود را باز می کنی و می بندی، نفوذ عالَمِ امر در عالَمِ خلق همینطور است، فرمان و شدن در یک لحظه است.
وصیِّ حضرت سلیمان علیه السلام برای آوردن ملکه از شهر صفای یَمَن تا فلسطین پایتخت حضرت سلیمان علیه السلام که هزار فرسخ راه بود، نه قشون فرستاد، نه ابزار داشت، نه برق بود، نه وسیلهی الکترونیکی بود، نه پهپاد بود، نه هواپیمای فوق صوت بود، هیچکدام از اینها نبود… اما به حضرت عرضه داشت «أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ»[۱۱]، جناب سلیمان! تا چشم به هم بزنید من او را حاضر میکنم!
ناگهان همه دیدند که جناب بلقیس با تخت خود مقابل حضرت سلیمان علیه السلام حاضر شدند، همینکه اراده میکند اینجا حاضر میشود.
حالا یک نکتهی اخلاقی عرض کنم، که من باید به عقب ماندگیِ خود شب و روز گریه کنم، عمر از دست دادیم و به جایی نرسیدیم، ما آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف را داشتیم و دیدیم، ما آقای بهاءالدین را داشتیم و دیدیم، اینها از عالَمِ امر، از روزنهی ولایتِ امام زمان ارواحنافداه و ائمهی اطهار علیهم السلام نصیبی داشتند، شیخ حسنعلی نخودکی مریض را با ارادهی خود خوب میکرد، آقای بهجتِ ما حرف هم نمیزدند و مریض خوب میشد، اراده میکردند و مریض خوب می شد؛ این تأسّفبار است که ما بندگی نکردیم و اینقدر مشکل پیدا کردیم، حالا بجای اینکه برگردیم و توبه کنیم و به همدیگر رحم کنیم و گرانفروشی و احکار نکنیم و دست بیچاره ها را بگیریم…
قدرنشناسی نسبت به مکتب
من هیچ امیدی به این مسئولین ندارم که بتوانند تدبیری بیندیشند، فکرِ اینها فکرِ غربی است، اینها میگویند باید قیمت را بالا برد، کسانی که دستشان به دهنشان میرسد به نفعشان است، هم گران فروشند و هم آباد می شوند، ولی طبقهی ضعیف پایمال شد به ما ارتباطی ندارد!
این حکومتِ علی علیه السلام نیست، این حکومتِ اسلام و دین نیست، این برای بیرحمها و غربیها است، اینها فاصلهی طبقاتی را امتیاز میدانند، در هندوستان هزاران گرسنه کنار خیابان افتادهاند و ما در نیجریه دیدیم که همینطور مانندِ مور و ملخ در خیابان گرسنه افتاده است و منتظر است که یک نفر به او لقمهای بدهد.
اما به برکت امام حسین علیه السلام و به برکت اهل بیت علیهم السلام شما که الحمدالله اینها را ندارید، ما که قدر خود و قدر مکتبمان را نمیدانیم، چرا بجایِ اینکه بندگی کنیم سراغ راههایی میرویم که همه را بدبخت میکند؟ این بیرحمی همه را بدبخت میکند، این رانت خواری همه را بدبخت میکند، این تبعیضِ مسئولین همه را بدبخت میکند، این رشوهها همه را بدبخت میکند، این حرامخوری والله همه را گرفتار دردسر میکند… چه کار کنیم؟
بیاییم با خدای متعال آشتی کنیم! ای حضرت علی اکبر (علیه السلام) واسطه می شوید؟ امروز من را حرّ خودت قرار میدهی؟
این حدیث شریف می فرماید: «عبدی أطعنی حتّى اجعلک مثلی»[۱۲] بندهی من! بندگی کن. بندهی من باش و اطاعت من را کن که اگر مطیع من بودی من تو را آینهی خودم قرار میدهم. در چه جهت؟ در این جهت که من هر چه اراده کنم میشود، تو هم هر چه اراده کنی میشود! اینجا برایت بهشت میشود.
ان شاء الله شفاعت امام حسین علیه السلام شامل حال ما شود و به بهشت برویم. قرآن کریم میفرماید: «لَهُمْ مَا یَشَاءُونَ»[۱۳] آنجا عالم امر است، همهی ما در آنجا صاحب امر می شویم؛ اما اینجا اولی الامر چه کسانی هستند؟ اولی الامر کسانی هستند که اگر بخواهند کاری کنند نیازی به ابزار ندارند.
داستان امام حسین علیه السلام و جنّیان
خدای متعال آقای بهجتِ ما را رحمت کند، ایشان فرمودند: چهار هزار نفر جن قبل از عاشورا یا روز عاشورا خدمت امام حسین علیه السلام آمدند، عرض کردند: آقا جان! دشمن خیلی زیاد است، عدد یاران شما هم خیلی کم است، جنگ نابرابر است، معلوم است که در این جنگ شما و یارانتان کشته میشوید، آنها ما را نمیبینند به ما اجازه دهید ما اینها را نابود میکنیم؛ شما فقط اجازه بدهید!
حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام فرمودند: «أنا أقْدَرْ»، قدرتِ من بیشتر از شما است، اگر بخواهم اصلاً نیازی به شمشیر و شما ندارم، اراده میکنم و میگویم «مُوتُوا» و همه میمیرند!
قدرتِ اما حسین علیه السلام قدرتِ خدای متعال است، اگر حضرت اراده کنند تمام عالم از بین برود و عالم جدیدی بوجود میآید! والله امام حسین علیه السلام باذن الله این قدرت را دارند! امام حسین علیه السلام خلیفهی خدای متعال است، امام حسین علیه السلام نمایندهی خدای متعال است، امام حسین علیه السلام اسمِ اعظم خدای متعال است، اسماءحسنی خدای متعال در وجوِد حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام است، حضرت احتیاجی ندارند.
حضرت فرمودند: اگر میخواستم با کرامت این کار را انجام دهم قدرتِ من بیشتر از شماست، ما آمدهایم برای دین کشته شویم، شما چقدر حاضر هستید بخاطر دین لطمه ببینید؟ بخاطر مال ، به دین بد میگویند! به شهدا بد میگویند! به مقدّسات بد میگویند! بخاطر اینکه گرانی شده است… گرانی شده است که شده است، خدا باعث و بانیِ گرانی را لعنت کند، چرا به انقلاب، چرا به شهدا بیاحترامی میکنید؟ این چه بیمعرفتی است؟ این چه عذابی است که از جانب خدای متعال نازل می شود که تا امتحان سخت شد انسان…
با امام حسین علیه السلام هم همین کار را کردند، اینها شیعه بودند، خودِ اینها دعوت کرده بودند، هجده هزار نفر از اینها با حضرت مسلم علیه السلام بیعت کردند، ولی وقتی که کار سخت شد همه برگشتند! چرا برگشتند؟ برای اینکه آیه اولی الامر را نفهمیدند، خیال کردند یزید اولی الامر است و امام حسین علیه السلام آشوبگر است! اینها به امام حسین علیه السلام خارجی میگفتند نه اینکه بیگانه است و از بیرون آمده است، خارجی یعنی کسی که خروج کرده است، خارجی یعنی کسی که قصد براندازی دارد، ما امروز لفظِ براندازی را بکار میبریم آن روز میگفتند خارجی، اینها یزید را اولی الامر میدانستند و واجب دیدند که با فرمان ولی امر ، امام حسین علیه السلام را که از نظرِ آنها قصدِ براندازی دارد را از بین ببرند. حسین جان
دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست
روضهی حضرت علی اکبر علیه السلام
ساعد الله قلبک یا ابا عبدالله. .. حسین جان خدای متعال به شما صبر بدهد… فراق حضرت علی اکبر علیه السلام خیلی سخت بود…
حضرت علی اکبر علیه السلام عَرضه داشتند پدر اذن میدان بدهید… وقتی اصحاب یا بنی هاشم برای اذن میآمدند حضرت آنها را ناز میکردند آنها را نگه میداشتند.اما امام حسین علیه السلام دو نفر را اصلاً معطّل نکردند، یکی حضرت علی اکبر علیه السلام است و دوم هم حضرت حر بن یزید ریاحی علیه السلام را؛ امام حسین علیه السلام جناب حرّ را معطّل نکرند چون دیدند حرّ خجالت میکشد. ای حسین جان! ما را خجالتزده نکن!
تا جناب حرّ گفت «هل لِی مِنْ تَوْبَهٍ»[۱۴]؟ سیّدالشّهداء علیه السلام فرمودند: بله که توبه تو را قبول میکنیم… «انزِل..» بیا میهمان ما شو… عرض کرد: میخواهم فدای تو شوم، نمیخوام از مرکب پیاده شوم…
اول کسی بودم که راه بر شما بستم، اجازه بدهید اولین کسی باشم که سرم را در راه شما بدهم…
سیّدالشّهداء علیه السلام دیدند که این حرّ به این طرف و آن طرف نگاه میکند، نگران است، خانم سکینه سلام الله علیها بیرون میآیند، بیبی رباب سلام الله علیها بیرون میآیند، دخترِ علی علیه السلام بیرون میآیند… اگر بگویند ای حرّ! دیدی چه بر سرِ ما آوردهای؟…
امام حسین علیه السلام تحمّل نکردند که جناب حرّ شرمنده بشوند، لذا ایشان را زود به میدان فرستادند…
یکی هم حضرت علی اکبر علیه السلام، جوانِ خود ایشان بودند، چرا؟ برای اینکه حضرت علی اکبر علیه السلام عاشقِ شهادت بودند، نباید عاشق را معطل کرد، وقتی حضرت علی اکبر علیه السلام اذن گرفتند حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام بدون معطلّی به ایشان اذن دادند، با دستان مبارک خود از زیر لباس ایشان را کفن کردند…
آقا علی اکبر علیه السلام به خیمهی حضرت زینب سلام الله علیها آمدند که این بانوان با ایشان خداحافظی کنند، این خواهرانِ مهربان آمده بودند… این عمّههای مهربان مانندِ پروانه به دور او میچرخیدند… التماس میکردند که نرو… پدرت تنها میماند…
آنقدر آن صحنه صحنهی دلخراشی بود آقا علی اکبر علیه السلام استمداد کردند و فرمودند: پدر جان! به فریادم برس… کمند محبّت عمهها و خواهرها مانع رفتن من است…
آقا سیّدالشّهداء علیه السلام به خیمه حضرت زینب سلام الله علیها آمدند و فرمودند دست از علی بردارید. «فإنّه ممسوس فى ذات الله تعالى»[۱۵] پسرم عاشق شهادت است او را معطل نکنید…
آقازاده سوار شدند، امام حسین علیه السلام جلوی درب خیمه ایستادهاند و حضرت علی اکبر علیه السلام در حالِ رفتن هستند… همین که مقداری فاصله گرفتند آقا سیّدالشّهداء علیه السلام او را صدا کردند… ولدی… پسرم «مَهْلًا مَهْلًا» بابا جان… تند نرو… دوست دارم یک مرتبهی دیگر قد و بالای تو را تماشا کنم… یک نگاهی به قامت زیبای حضرت علی اکبر علیه السلام کردند… خیلی زیبا بود… خیلی دوست داشتنی بود… آقا حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام گریه کردند و دست را به آسمان بلند کردند و عَرضه داشتند: بارالها! یک جوانی به قربانگاه میفرستم که «أشبه الناس خُلقاً و خَلقاً و منطقاً برسول اللّه» [۱۶]…
میدانید چه زمانی مصیبت بود؟ مصیبت زمانی بود که حضرت علی اکبر علیه السلام صدا زدند: بابا! خداحافظ… جدّم رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم به استقبال من آمده است…
حضرت سکینه خاتون میفرمایند: دیدم رنگ پدرم پرید، فکر کردم پدرم در حال جان دادن است… به سراغ عمّهام رفتم ولی دیدم عمه جلوتر از من متوجّه شده است، یک خانومی که هیچ وقت نامحرم قد و بالای ایشان را ندیده از خیمه بیرون آمد، دو دستِ خود را بر روی سرش گذاشته بود و داد میزد: «وَا ثَمَرَهَ فُؤَادَاهْ»[۱۷] وای میوهی دلم… وای پسر برادرم…
لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم
پی نوشت:
[۱] سوره مبارکه طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲] سوره مبارکه نساء آیه ۵۹ (یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا)
[۳] سوره مبارکه انبیا، آیه ۲۳
[۴] خرائج و الجرائح، جلد ۲، صفحه ۸۱۲.
[۵] سوره مبارکه غافر آیه ۴۴ (فَسَتَذْکُرُونَ ما أَقُولُ لَکُمْ وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ)
[۶] سوره مبارکه نساءآیه ۵۹ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا)
[۷] سوره مبارکه نجم، آیات ۳ و ۴
[۸] مفاتیح الجنان، زیارت اربعین
[۹] سوره مبارکه اعراف، آیه ۵۴ (إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهَارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ ۗ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ ۗ تَبَارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ)
[۱۰] سوره مبارکه قمر، آیه ۵۰
[۱۱] سوره مبارکه نمل، آیه ۴۰ (قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ ۚ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ ۖ وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ)
بحارالانوار، جلد ۱۰۲، صفحه ۱۶۴ [۱۲]
[۱۳] سوره مبارکه ق، آیه ۳۵ (لَهُم مَّا یَشَاءُونَ فِیهَا وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ)
بحارالانور، جلد ۴۵، صفحه ۱۱ [۱۴]
بحارالانوار، جلد ۳۹، صفحه ۳۱۳ [۱۵]
بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، جلد ۵۱، صفحه ۷۲ [۱۶]
پاسخ دهید