«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ‏ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنَا حَبِیبِنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّه مَوْلَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ وَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقنَا اللهُ صُحْبَتَهُ وَ نُصْرَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ إلی قِیَامِ یَومِ الدِّینِ».

«وَ اذْکُرُوا نِعْمَهَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ».[۲]Sadighi-13961120-EmamzadeSalehFarahzad-Thaqalain_IR (1) 

تبریک ایّام دهه‌ی فجر انقلاب اسلامی

ایّام الله پیروزی خون بر شمشیر، دین بر بی‌دینی، حکومت خدا بر حکومت طاغوت، تجلّی دیانت، فقاهت، تقوا و پاکی در رهبری این حکومت را تبریک عرض می‌کنم. همچنین بقای انقلاب و استقامت و ثبات قدم آحاد این مردم را در مسیر انقلاب اسلامی را تبریک عرض می‌کنم.

چند نکته در این محفل بیان می‌کنم و امیدوارم خدا راضی باشد و عنایت او شامل عرایض ما برای شنوده‌ها و برای گوینده بشود و ذخیره‌ی آخرت باشد.

نقش حکومت در ایمان مردم به خدا

نکته‌ی اوّل این است که ایمان، دو بُعد دارد: یک بُعد ایمان، ایمان به خدا است، قبول حاکمیت خدا است و بُعد دوم، نفی طاغوت است. قدرت‌هایی که مردم را به بی‌دینی دعوت می‌کنند و حقّ حکومت بر مردم را ندارند. شما در آیت الکرسی می‌خوانید: «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقى‏»[۳] اوّل باید طاغوت را بیرون کرد (دیو چو بیرون رود فرشته درآید).

مسئله‌ی ولایت که در مکتب ما، در اسلام ناب ما شرط قبولی اعمال است، این ولایت یعنی توحید. «کَلِمَهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ قَالَهَا دَخَلَ حِصْنِی وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»[۴] آن طرف سکّه چیست؟ «وَلَایَهُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»[۵]. حکومت علی و اولاد علی علیهم السّلام از شرایط موحّد بودن است. تنها مسئله‌ی فقهی نیست، مسئله‌ی اعتقادی است، مسئله‌ی کلامی است. خدای متعال بشر را برای بندگی آفریده است. امّا وقتی حکومت طاغوت باشد، فاحشه‌خانه دایر کند، قمارخانه‌ها را راه بیندازد، بی‌بند و باری و فساد ایجاد کند، جامعه را به فساد بکشاند دیگر بندگی باقی نمی‌ماند. این نقش حکومت‌ها است. جامعه‌ی صالح، زیر سایه‌ی حکومت صالح است. جامعه‌ی فاسد، نتیجه‌ی بی‌بند و باری حکومت است. حکومت هر طور باشد جامعه را به سویی می‌برد که خودش در رفتار و روش آن کاره است.

لذا ما در زیارت عاشورا که اکسیر اعظم است و باید آن را قدر بدانید و تا می‌توانید از آن غفلت نکنید. زیارت عاشورا هم در رفع گرفتاری‌ها و هم در تقرّب به خدا، جزء گنجینه‌های عظیمی است که باید قدر آن را دانست و از آن استفاده کرد.Sadighi-13961120-EmamzadeSalehFarahzad-Thaqalain_IR (8)

«لَعَنَ اللَّهُ أُمَّهً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقَامِکُمْ وَ أَزَالَتْکُمْ عَنْ مَرَاتِبِکُمْ الَّتِی رَتَّبَکُمُ اللَّهُ فِیهَا وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّهً قَتَلَتْکُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدِینَ لَهُمْ بِالتَّمْکِینِ مِنْ قِتَالِکُمْ»[۶] سراسر زیارت عاشورا، بُعد سیاسی دارد، برائت از کسانی که ائمّه علیهم السّلام را از مقام آن‌ها، از مراتب‌شان کنار زدند، مقام حکومت متعلّق به امیر المؤمنین علیه السّلام و اولاد طاهرین او علیهم السّلام بود. سقیفه آمد و علی را منزوی کرد و این بدعت ماند و دیگر حکومت اسلامی قوام نگرفت مگر چهار سال حکومت حضرت امیر علیه السّلام بود که بعد از ۲۵ سال خانه‌نشینی، حضرت امیر علیه الصّلاه و السّلام چهار سال و اندی حکومت داشت و در این چهار سال، آشوب‌های داخلی قدرت‌طلب‌ها و بیعت‌شکن‌ها و متحجّرین بی‌عقل و فریب‌خورده‌ی معاویه، یعنی خوارج و ناکثین، مارقین و قاسطین، این سه جنگی بود که امیر المؤمنین علیه السّلام مواجه شدند که یک از این سه جنگ، ۲۷ ماه طول کشیده است. حالا می‌بینید که اصلاً مجالی برای سازندگی برای حضرت امیر علیه السّلام باقی نمانده نگذاشته‌اند. سه جنگ آن هم جنگ داخلی و نهایتاً هم ابو موسی اشعری و عمرو عاص، کار را از نظر حکومتی و سیاسی، بدون جنگ، علی علیه السّلام را خانه‌نشین کردند و کار را به معاویه واگذار کردند.Sadighi-13961120-EmamzadeSalehFarahzad-Thaqalain_IR (9)

در زیارت عاشورا ما از ابتدا می‌گوییم، خدا لعنت کند کسانی که حقّ حکومت داشتند و خدا آن‌ها را معصوم و پاک قرار داده بود باعث شدند بروند و به جای آن‌ها یزید و آدم‌کش‌ها و امام‌کش‌ها و ناپاک‌ها و هرزه‌ها و غارتگرها بیایند. آن‌ها در طول تاریخ آمدند و از گرده‌ی مردم سواری کشیدند، همه را خفه کردند، قصرها ساختند، اموال را چاپیدند، بیت المال را تلف کردند، فرزندان خود را بر مردم مسلّط کردند. در تمام تاریخ بعد از جریان غدیر، مردم گرفتار بودند و همیشه هم خدای متعال امر به معروف و نهی از منکر را از یک جهت، مبارزه با ظلم را از یک جهت، نفی طاغوت را از سوی سوم و تأسیس حکومت اسلامی را نتیجه‌ی این مبارزات بر ما واجب کرده است. این جزء فرائض اعتقادی است که توحید بدون ولایت محقّق نمی‌شود. اگر بخواهید خدا هم بر افکار حکومت کند و هم بر اخلاق حکومت کند و هم بر جامعه از نظر رفتاری حکومت کند، باید خلیفه‌ی خدا حاکم باشد. خلیفه‌ی خدا هم ائمّه‌ی معصومین سلام الله علیهم أجمعین هستند. این جزء اعتقادات شیعه و ما است که ابتدائاً بُعد کلامی و عقیدتی دارد و بعد هم بُعد سیاسی و فقهی دارد و برای زمان غیبت نیز هم وجود نازنین پیغمبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و هم ائمّه‌ی هدی سلام الله علیهم اجمعین، خصوصاً حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در خطبه‌ی شقشقیه جملاتی دارند که بر علما واجب کرده‌اند. حضرت می‌فرمایند: خدا این‌طور از عالِمان عهد گرفته است که اگر مردم آمادگی داشتند، حکومت تشکیل بدهند و این‌که تماشا کنند یک عدّه از گرسنگی نتوانند راه بروند و یک عدّه هم نتوانند از سیری و پرخوری نتوانند راه بروند. حضرت امیر در خطبه‌ی شقشقیه رسماً لفظ علما را به کار می‌برد. فرمود: «لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّهِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّهِ ظَالِمٍ»[۷]، «کِظَّهِ» یعنی پرخوری؛ ظالم، گردن کلفت بشود (قدرت بیشتری پیدا کند) و در اثر پرخوری شکم او ورم کند. از سوی دیگر سغب مظلوم، کسی گرسنه باشد و شکم او به پشتش بچسبد، به این حالت، سغب می‌گویند. هم آن «کِظَّهِ» و هم «سَغَب» را خدا بر عالمان فرض کرده است که اگر دیدید مردم با شما همراهی می‌کنند، حکومت‌های ظالم را کنار بزنید. این عهدی است که خدا از عالمان گرفته است.Sadighi-13961120-EmamzadeSalehFarahzad-Thaqalain_IR (2)

رجوع شیعیان به عالمان دینی در عصر غیبت

وجود مبارک امام جعفر صادق علیه الصّلاه و السّلام برای تحویل حکومت به ولیّ فقیه در جایی که مردم به امام معصوم دسترسی ندارند، این عبارات را دارد که امام راحل رضوان الله تعالی علیه درس خارج ایشان در نجف اشرف، در آن مدّتی که عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد… امام را به ترکیه تبعید کردند، از ترکیه دشمن کنار مرقد مطهّر جدّ بزرگوارش امیر المؤمنین برد و امام ۱۴ سال هر شب خدمت حضرت امیر المؤمنین صلوات الله علیه رفت و زیارت جامعه خواند و امیر المؤمنین علیه السّلام او را از نظر نورانیت به جایی رساند که نفس او عالم را دگرگون کرد. امام در آن‌جا درس خارج می‌گفتند، درس حکومت اسلامی یا ولایت فقیه را می‌گفتند. یکی از روایاتی که دلالت بر ولایت فقیه می‌کند، همین مقبوله‌ی عمر بن حنظله است که امام جعفر صادق علیه السّلام فرمودند: «مَنْ کَانَ مِنْکُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَى حَدِیثَنَا وَ نَظَرَ فِی حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْکَامَنَا … فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حَاکِماً»[۸] این‌قدر روشن و شفاف است که شیعه کاملاً به آن باور قطعی دارد. فرمودند: اگر کسی از فقها راوی گفته‌های ما باشد، به احادیث ما آشنا باشد و این‌ها را برای شما نقل کند، بیاناً یا عملاً «رَوَى حَدِیثَنَا … وَ عَرَفَ أَحْکَامَنَا» یعنی مجتهد باشد، صرف راوی و محدّث بودن کفایت نمی‌کند، عارف به احکام باشد، من، منِ امام صادق که خلیفه الله است، حجّه الله است، وصیّ رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم است، ولایت مطلقه دارد، خدا اختیار کلّی عالم را به امامان ما واگذار کرده است به نیابت از خدا، به نمایندگی از خدا، فرمود: من فقیه مجتهد را بر شما حاکم قرار دادم. «قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حَاکِماً» امام صادق علیه السّلام این جعل را انجام داده است. امامان دیگر هم هر کدام بیانی دارند تا برسد به وجود مبارک امام زمان، حضرت حجّه ارواحنا فداه که ۷۴ سال نایب خاص داشتند. چهار نفر در زمان غیبت صغری بودند که خود امام زمان عجّل الله فرجه ایشان را معیّن کرده بودند. برای آخرین سفیر حضرت از ناحیه‌ی مقدّسه نامه آمد که «فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَیْبَهُ التَّامَّهُ»[۹] دیگر غیبت کبری در حال شروع شدن است، دیگر کسی مستقیماً با من رفت و آمد ندارد. امّا ما شیعیان خود را بلا تکلیف نمی‌گذاریم.

 «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَهُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاهِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّهُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ»[۱۰] این‌ها یعنی فقیه جامع الشّرایط که امام زمان عجّل الله فرجه مرقوم فرموده‌اند. این حجّت من بر مردم است و خود من هم حجّت خدا هستم. بنابراین ولیّ فقیه در آیینه‌ی کلام حضرت حجّت، حجّتِ حجّتِ خدا است. امام زمان عجّل الله فرجه حجّت خدا است و ولیّ فقیه، حجّتِ حجّتِ خدا است.

پیروزی انقلاب ما، احیای این امر قرآنی و امر روایی بود که همه‌ی امامان ما به تبعیّت از قرآن کریم که باید طاغوت را کنار زد تا خدا تجلّی کند، احکام الهی تجلّی کند. برای اوّلین بار در تاریخ اسلام، بعد از سقیفه یک حکومت تشکیل شده است که این حکومت دعوت به خدا می‌کند. من کاری به نواقص دولت‌ها و… ندارم ولی رأس هرم کسی است که خدا با او دستور داده، ائمّه علیهم السّلام به آن دستور داده‌اند و باید رهبری، زمامداری و حکومت در زمان غیبت کبری به دست ولیّ فقیه برسد.Sadighi-13961120-EmamzadeSalehFarahzad-Thaqalain_IR (3)

توجّه امام زمان عجّل الله فرجه الشّریف نسبت به فتوای شیخ مفید رضوان الله علیه

ولیّ فقیه خودش (مطرح) نیست، نماینده است، صاحب دارد، پشتوانه دارد، حالا چه تضمینی برای ولایت فقیه وجود دارد؟ کسی که نماینده می‌فرستد به او توجّه دارد، ملاحظه می‌کند. شیخ مفید اعلی الله مقامه الشّریف شخصیت بسیار بزرگی است. امام زمان عجّل الله فرجه به شیخ مفید نامه می‌نویسد و خطاب می‌کند: «لِلْأَخِ السَّدِیدِ وَ الْوَلِیِّ الرَّشِیدِ الشَّیْخِ الْمُفِیدِ»[۱۱] امام زمان شیخ مفید را برادر خطاب می‌کند. و امام زمان ارواحنا فداه در حقّ شیخ مفید دعا می‌کند. امام زمان ارواحنا و ارواح العالمین لتراب مقدّمه الفداء، نسخه‌ی رؤیت امام زمان، دیدار امام زمان را در نامه به شیخ مفید آورده است. فرموده است: اگر نبود اعمال ناشایست شیعیان ما به شرف ملاقات ما نائل می‌شدند. این نامه‌ای است که آقا جان ما به شیخ مفید نوشته‌اند.

شخصی به محضر شیخ مفید اعلی الله مقامه می‌آید و از او سؤال/مسئله می‌پرسد. مسئله این بود که می‌پرسند: ای مرجع بزرگوار، بانوی حامله‌ای وفات کرده است، ما با او چه کنیم؟ او مرده است ولی جنینی دارد، ما با او چه کنیم؟ شیخ غفلت داشت، می‌گوید: ببرید و او را دفن کنید. این شخص مسئله‌ی شخصی پرسیده، مرجع تقلید هم پاسخ را به او گفته و می‌آید قبل از آن‌که این بانو را زیر خاک ببرند، یک سواره با عجله می‌آید و می‌رسد و می‌گوید: آقا فرمودند: شکم این بانو را پاره کنید و فرزند او را خارج کنید و از او نگهداری کنید و خود آن بانو را دفن کنید. مردم این شخص سواره را نمی‌شناسند و فکر می‌کنند منظور از آقا این است که شیخ مفید او را فرستاده است. مردم فردا به عنوان عرض تشکّر می‌آیند و می‌گویند: به زحمت افتادید. این مأمور شما آمد و فتوای شما را به ما گفت و ما هم به آن عمل کردیم. الحمدلله کودک سالم است و زن را دفن کردیم. شیخ منقلب می‌شود و می‌بیند این حرف، حرف او نیست. وقتی اشتباه خود را می‌بیند که یک زعیم جامعه، وقتی ممکن است اشتباهی کند که یک کودک معصوم بی‌گناه را زنده به گور کند پس من نباید فتوا بدههم چون این‌طور احتمالات وجود دارد. لذا تصمیم می‌گیرد رساله‌های خود را جمع کند و دیگر فتوا ندهد. به محض این‌که شیخ مفید چنین تصمیمی می‌گیرد، وجود مبارک آقا جان ما، صاحب ما، پشتیبان ما، امام زمان ما عجّل الله فرجه پیش شیخ مفید حضور پیدا می‌کند. به شیخ می‌فرمایند: «علیکَ بِالإفتَاء و عَلَینَا بالتَّصدیق» تو کار خودت را انجام بده ما از تو حمایت می‌کنیم. وقتی کار مهمّی باشد که احتمال داشته باشد که شما جان کسی را به خطر بیندازید، مملکتی را به خطر بیندازید ما پشتیبان شما هستیم. «علینا بالتَّصدیق» این هم تضمن صحّت جریان ولیّ فقیه است که کسی دیگر پشتیبان او است، خود او معصوم نیست ولی چون نایب معصوم است، معصوم پشتیبان نماینده‌ی خودش است.Sadighi-13961120-EmamzadeSalehFarahzad-Thaqalain_IR (4)

شجاعت و عزم راسخ امام خمینی رضوان الله علیه در برپایی انقلاب اسلامی

حالا امام راحل که رضوان خدا بر ایشان باد، اعلی الله مقامه الشّریف وقتی که انقلاب کردند، سال ۴۲ به ایشان گفتند: یاران شما کجا هستند؟ شما یاران مسلّح ندارید، شما قشون ندارید، شما سلاح ندارید، شما آدم‌هایی که بتوانند کشور را اداره کنند ندارید. امام فرمودند: یاران من در گهواره هستند. سال ۴۲ امام حرفش را بیان کرد ولی همان وقت، حالا از کجا می‌گوید؟ با این مقدّمه‌ای که خدمت شما عرض می‌کنم، امام در سال ۴۲ در مدرسه‌ی فیضیه در ۱۲ محرّم سخنرانی کرد و به شاه خطاب کرد و فرمود: کاری نکن که گوش تو را بگیرم و تو از این مملکت بیرون کنم! یک آخوند، بدون نیروی مسلّح! مردم جرأت نداشتند اسم شاه را بگویند، ساواک آن‌چنان خفقان ایجاد کرده بود که مگر کسی می‌توانست کوچکترین اعتراضی کند؟! امام آن وقت گفتند: کاری نکن که تو را از مملکت بیرون کنم. امام به نجف رفتند.

در نجف، حاج آقا مصطفی، آقازاده‌ی ایشان به یک عارف سالک ارادت داشت به نام آیت الله سیّد عبد الکریم کشمیری که بنده هم کم و بیش با این خراباتی‌ها دلی دارم. «أُحِبُّ الصَّالحین و لَسْتُ مِنهُم»[۱۲] ما خوبان را دوست داریم، خدا می‌داند ولی خودمان خوب نیستیم. این روزهای آخر منتظر هستیم ارباب ما امام حسین علیه السّلام از آن نگاه‌هایی که به حرّ کرده است، از آن نگاه‌هایی که به ظهیر کرده است به این آخوند هم از آن نگاه‌ها کند و عاقبت ما به خیر بشود. ما از این جانبازها خجالت می‌کشیم. خدا می‌داند، خدا می‌داند که وقتی شهید حججی شهید شد، آن‌چنان خجالت کشیدم و هنوز هم خجل هستم. این‌ها چه کسانی هستند که خدا آن‌ها را می‌خرد؟ و گویا سرمایه‌ی ما خراب است، خدا از ما خریداری نمی‌کند و این‌ها را می‌خرد. من خجالت می‌کشم، واقعاً خجالت می‌کشم. امّا دوست داریم، اولیاء الله را دوست داریم.

من خدمت آیت الله بهجت سال‌ها روضه‌خوان ایشان بودم، من در خلوت‌ها به محضر ایشان می‌رسیدم. آیت الله بهاء الدّینی عنایت خاصّی به من داشت. من در دوران بیماری و روزهای آخر عمر ایشان برای عیادت ایشان رفتم. ایشان وقتی می‌خواستند جا به جا بشوند وقتی پسر ایشان می‌خواست به ایشان کمک کند من زودتر رفتم. ایشان خطاب به فرزند خود گفتند: بعضی‌ها از فرزند به آدم نزدیکتر هستند. یکی از کسانی که من ارادت داشتم و خدمت ایشان می‌رفتم آیت الله آقا سیّد عبد الکریم کشمیری بود. این شخص عارف بود. صدّام او را از مملکت عراق بیرون کرده بود. امام در قم برای او خانه خرید، علاقمند بود و علّت علاقه‌ی او همین بود. حاج آقا مصطفی به این خراباتی‌ها خیلی علاقمند بود. حاج احمد آقا هم همین‌طور بود. با این‌ اشخاص مراوده و روابط خوبی داشتند. برای امام خیلی از مقامات عرفانی و معنوی آقا سیّد عبد الکریم کشمیری خیلی تعریف می‌کرد. امام در این جهت خیلی سختگیر بود و زود باور نبود لذا از این جهت کسی نمی‌توانست او را فریب بدهد. یک روز امام به حاج آقا مصطفی گفته بود: من یک خوابی دیدم. شما که به این آقا سیّد عبد الکریم کشمیری ارادت دارید بگویید من چه خوابی دیدم؟ خواب من را بگوید، این یک مورد و دوم این‌که تعبیر خواب من را بگوید.Sadighi-13961120-EmamzadeSalehFarahzad-Thaqalain_IR (6)

حاج آقا مصطفی خدمت آقای کشمیری رفته بود و گفته بود: آقا یک خوابی دیدند و دوست دارند شما بگویید چه خوابی دیدند و تعبیر خواب چیست؟ آقا سیّد عبد الکریم کشمیری گفته بود: پدر شما خواب دیدند که از دنیا رفته‌اند. تجهیز کردند و ایشان را بردند و داخل قبر گذاشتند. در آن قبری که ایشان را خوابانیدند، یک سری سنگ‌های تیز پهلوهای ایشان را آزار می‌داد. در این شرایطی که این مسیر برای ایشان ناهموار است، جای ایشان مناسب و آرامبخش نیست، وجود مقدّس مولی الموحّدین، امیر المؤمنین علیه السّلام قدم رنجه فرمودند و آمدند جای پدر شما را صاف کردند. این خوابی است که پدر شما دیده‌اند. امّا تعبیر خواب این است که ایشان در این انقلاب پیروز می‌شود، رهبری نظام اسلامی را ایشان به عهده می‌گیرند، رئیس مستضعفان می‌شود، رهبری نصیب ایشان می‌شود ولی حوادث، ایشان را پرس می‌کند، قدرت‌های بزرگ، مثل سنگ‌های تیزی که استخوان‌های انسان را آزار می‌دهد و پهلوهای انسان را می‌شکند، این‌طور او را فشار می‌دهند. ایشان به حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام توسّل پیدا می‌کنند و حضرت به داد ایشان می‌رسند. حضرت امیر علیه السّلام موانع انقلاب را برطرف می‌کند. حضرت امام وقتی که این خواب را که سر بود و به کسی نگفته بود (از زبان ایشان) متوجّه شد، ایشان خواب را گفت و تعبیر خواب را هم گفت، امام امیدوار شده بود. امام بعد از آن به آقا سیّد عبد الکریم کشمیری علاقه پیدا کرده بود و با او رفت و آمد داشت که بعد هم در قم مشمول عنایت حضرت این یک مورد بود.

مورد دوم این بود که ما یک مجذوب داشتیم که همشهری خود ما بود. حضرت آقای شریفی با شهر ما ابهر، آشنایی دارند. ایشان جزء مشتری‌های قدیم ما هستند ولی سال‌ها بود که خدمت ایشان نرسیده بودیم و حالا هم دیدیم الحمدلله ایشان به جای خوبی رسیده‌اند، الحمدلله در سایه‌ی  عاقبت به خیر شدند و إن‌شاءالله عاقبت به خیر هستند. إن‌شاءالله همه‌ی شما عاقبت به خیر هستید. إن‌شاءالله با دعای شما این امیدوار به کرم امام حسین علیه السّلام هم عاقبت به خیر خواهد بود. ما همیشه امید به عاقبت به خیر شدن داریم و باید دعا هم بکنیم.Sadighi-13961120-EmamzadeSalehFarahzad-Thaqalain_IR (10)

نمونه‌هایی از خلوص نیّت و اثرات آن

انصافاً که علمای بزرگوار، ما را شرمنده کرده‌اند. همین سیّد بزرگوار، مظهر ادب… امام صادق علیه السّلام فرمودند: «إِنَّ هَذَا الْعِلْمَ وَ الْأَدَبَ ثَمَنُ نَفْسِکَ فَاجْتَهِدْ»[۱۳] فرمودند: علم و ادب، قیمت تو است. مواظب باش اگر این دو را از دست بدهی بی‌قیمت می‌شوی، علم و ادب. واقعاً این سیّد بزرگوار ما را شرمنده کرد. ما از قدیم می‌دانستیم آقای شریفی متواضع و بزرگوار هستند. ولی این سیّد بزرگوار امشب به ما درس دادند. این‌که محراب ما را… می‌گویند مرحوم آخوند همدانی، آخوند ملّا علی معصومی که من خدمت ایشان هم ارادت داشتم و گاهی در همدان به زیارت ایشان می رفتم. ایشان شاگرد آقای میرزا جواد ملکی بودند، همسنگر امام بودند. او گاهی بالای منبر می‌گفت: خدایا، اگر بنا داری علی را خودش را می‌گفت- به جهنّم ببری از مسیری ببر که کسانی که پای منبر او می‌آیند او را نبینند.

ما هم نگران هستیم ولی حاشا به کرم خدا. إن‌شاءالله به برکت شما در هم می‌خرد. من به این‌جا آمده‌ام و به منبر می‌روم، شما نشسته‌اید و این یک شأن است. ولی شما نیامده‌اید خود را نشان بدهید، شما با اخلاص آمده‌اید، برای خدا آمده‌اید، نگرانی ما بیشتر از شما است لذا واقعاً از شما التماس دعا داریم.Sadighi-13961120-EmamzadeSalehFarahzad-Thaqalain_IR (5)

ما یک همشهری ابهری داشتیم به نام حاج هادی ابهری. خدا این حاج هادی را در سن ۴۰ سالگی منقلب کرد. مجذوب شد، به کربلا رفته بود و به امام حسین علیه السّلام عرض کرده بود: آقا تا ۴۰ سال عوضی بودم، حالا که من را به راه آوردی (می‌بینم) ۴۰ سال عقب مانده‌ام، من باید ۴۰ سال بندگی می‌کردم و به جایی می‌رسیدم، ۴۰ سال تلف شدم، حرام شدم، عوضی بودم، حالا که دیر آمدم، یک کسی سر راه من قرار بده که بلدچی باشد، بتواند این تأخیر من را جبران کند و من را برساند. او این را از حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام خواسته بود. از کنار ضریح شش گوشه که بیرون آمده بود، مرحوم آیت الله العظمی آقای میلانی که هم مرجع تقلید بود و هم از دست پرورده‌های آیت الحق آقا میرزا علی قاضی بود، جزء محرم‌های حضرت رضا بود، صاحب باطن بود. با این‌که آقای میلانی هیچ سابقه‌ای با ایشان نداشت، آمده بود و دست او را گرفته بود و گفته بود: حاج هادی، می‌آیی با هم برادر بشویم؟ عقد اخوّت با هم بخوانیم؟ یک مرجع تقلید آمده بود و دست یک عوام را گرفته بود و گفته بود: بیا با هم برادر بشویم. عقد اخوّت خوانده بودند و فرموده بود: هر وقت به مشهد آمدی مستقیم به خانه‌ی ما بیا. آقای میلانی، یک مرجع تقلید، کفش‌های حاج هادی ابهری را جفت می‌کرد.

عقب نمانید، به لباس نیست، به قیل و قال نیست، از میان شما گاهی کسانی پریده‌اند و رسیده‌اند، ما جا مانده‌ایم. حاج هادی ابهری روزی که ساواکی‌ها به مدرسه‌ی فیضیه ریختند، مرحوم آیت الله العظمی آقای میلانی برای امام جعفر صادق علیه السّلام مجلس گذاشته بود. یک مرتبه ساواکی‌ها در لباس شخصی هجوم آوردند و آن‌جا را به هم ریختند، طلبه‌ها را از پشت بام انداختند و اوّلین شهدای مدرسه‌ی فیضه در آن روز به شهادت رسیدند. این حاج هادی ابهری دست آیت الله آقای مصباح را گرفته بود، ایشان را از این معرکه به صحن مطهّر حضرت فاطمه‌ی معصومه سلام الله علیها آورده بود. آن‌جا گفته بود: خدای متعال پس پرده را به من نشان داد. من در عالم برزخ دیدم تمام کفر با تمام اسلام مقابل شده‌اند! این مقدّمه‌ی ظهور است، این رویارویی کفر با ایمان از آن زمان شروع شد. من دیدم تمام دین با تمام بی‌دینی مواجه هم شده‌اند، جنگ اسلام و کفر شروع شده است. این مقدّمه‌ی ظهور است. آیت الله آقای حسن‌زاده آملی که خدا او را شفا بدهد- پرسیده بودند: آقا به نظر شما ظهور چه زمانی است؟ گفته بود: شما تردید دارید در این‌که ظهور شروع شده است؟! ما الآن در بین الطّلوعین حضرت حجّت عجّل الله تعالی فرجه الشّریف هستیم. این انقلاب، مقدّمه‌ی ظهور است، ما در بین الطّلوعین تعبیر ایشان است- ظهور حضرت حجّت سلام الله علیه هستیم.Sadighi-13961120-EmamzadeSalehFarahzad-Thaqalain_IR (7)

فساد در زمان حکومت پهلوی

مورد سوم؛ چون مجلس شما، مستمعین ما، مستمعین خاصّی هستند من از پیشرفت‌های انقلاب، از برکات انقلاب، آمارهایی دارم که امروز هم در نماز جمعه نشد آن آمارها را بخوانم. خدا به ما لطف زیادی کرده است ولی ما قدر آن را نمی‌دانیم، قابل مقایسه با هیچ کشور و قابل مقایسه با هیچ دولتی از دولت‌های سابق نیستیم؛ هم از نظر اقتصادی و هم از نظر علمی، هم از نظر فرهنگی و اخلاقی، خدا به برکت خون شهدا، ما را خیلی بالا برده است ولی توجّه نداریم که چه کسی بودیم و چه کسی شدیم، چه کسی بر ما مسلّط بود، چه شرایط بدی داشتیم و الآن در چه شرایطی هستیم. من یک نمونه را خدمت شما عرض می‌کنم.

تهران یک میلیونی، چهارصد مغازه‌ی شراب‌فروشی در همین تهران شما در قبل از انقلاب شراب می‌فروختند و به دولت وقت، مالیات می‌پرداختند. الآن عدد قمارخانه‌ها را به یاد ندارم. قمارخانه‌های زیادی پروانه‌ی کسب داشتند و به دولت وقت، مالیات می‌پرداختند. فاحشه‌خانه در خیابان قزوین وجود داشت. آن‌جا یک شهرک درست کرده بودند که زن‌ها آن‌جا خودفروشی می‌کردند و پروانه داشتند و به طور آزاد جوان‌ها به آن‌جا می‌رفتند و فاسد می‌شدند و آن‌ها هم به دولت، مالیات می‌دادند. این مالیات‌ها به خزانه‌ی دولت می‌رفت. حقوق کارمندان دولت با این پول‌ها مخلوط بود. این وضعیت ما بود. هم به این صورت مالیات می‌گرفتند، هم در روز شش میلیون بشکه نفت می‌فروختند ولی این مبالغ برای آن‌ها کافی نبود. وقتی جشن ۲۵۰۰ سالگی را در شیراز گرفتند و از سران دنیا دعوت کردند، در آستان مقدّس مدارکی وجود دارد از پول‌های حرم مطهّر حضرت ثامن الحجج علیّ بن موسی الرّضا علیه آلاف التّحیّه و الثّناء برای خرید شراب از فرانسه پول آستان را دادند و شراب خریدند و آوردند و از مهمانان خود پذیرایی کردند. این فساد مملکت بود، این فساد دستگاه بود، خواهر شاه، رئیس قاچاقچی‌های کشور بود، موادّ مخدّر را آن‌ها توزیع می‌کردند، آن‌ها می‌آوردند، دستگاه شاه سر تا سر لجن بود، همه‌ی آن‌ها فاسد بودند، زن و مرد آن‌ها فاسد بودند و این مملکت را چاپیدند و چاپیدند.

خدا مرحوم علّامه آقا میرزا حسن شعرانی را رحمت کند، رضوان خدا بر او باد. گفته بود: کسی در دربار است که با ما ارتباط دارد. آمده بود با گریه اطّلاع داده بود که دو هواپیما پر از کتاب‌های خطّی مملکت را به انگلستان منتقل کردند. تمام عتیقه‌جات ما را، آثار علمی ما را به بیگانگان دادند. روزی هفت میلیون بشکه از نفت‌های ذخیره‌ی ما را به بیگانه‌ها می‌دادند. آن‌ها برای مردم چه کردند؟ آیا کشاورزی آباد شد؟ آیا خودکفایی آوردند؟ دانشگاه‌های عریض و طویل آن‌ها یک مورد در مسئله‌ی هسته‌ای شکوفا شد؟ نانو داشتند؟ سلول‌های بنیادین داشتند؟ اگر ما می‌خواستیم به دکتر برویم این بیمارستان شوروی بود که در این‌جا حرف آخر را می‌زد و الّا باید مریض‌های ما را به کشورهای خارج از ایران می‌بردند یا این‌که مریض‌ها می‌مردند. امروز ما در علم، رتبه‌ی شانزدهم دنیا را داریم و در منطقه رتبه‌ی اوّل را داریم. ما از نظر سلاح، از نظر ارتش با هیچ کشوری قدرت جنگ نداشتیم. این ارتشی‌های ما را به عمّان بردند که مسلمان‌کشی کنند، ارتشیان مبارز ما در ظُفار بیش از هفتصد نفر کشته دادند. در صورتی که از کشور خود عمّان این‌قدر کشته نداد! ما را به آن‌جا می‌بردند و ما برای آن‌ها مزدوری می‌کردیم. ارتشی نداشتیم. من خیلی از مسائل را نمی‌توانم بی‌پرده بگویم که خیلی از افسران ارتشی که داشتند چقدر ذلیل بودند. ژنرال ارتش ما، ارتشبد ارتش ما باید در برابر مستشار آمریکایی زانو می‌زد. شب‌ها زن و مرد به باشگاه افسران می‌رفتند و چراغ‌ها را خاموش می‌کردند، کلید می‌انداختند و هر زنی با هر مردی آزاد بود هر کاری خواستند انجام دهند.

چیزی برای مملکت ما نمانده بود. نه اقتصاد داشتیم، نه فرهنگ داشتیم، نه عزّت داشتیم، هیچ چیزی نداشتیم. با پول ما، با پول نفت ما انگلیس در لندن ورزشگاه درست کرد و دانشجوی ایرانی ما که رفته بود تابلو زده بودند که ورود ایرانی ممنوع است! از ما حقّ توحّش می‌گرفتند. جامعه‌ی بین الملل از ما حقّ وحشی‌گری می‌گرفتند.

حالا می‌دانید انقلاب یعنی چه؟ امام چه کرده است؟ او چه حقّی به گردن دنیا دارد، چه حقّی به گردن ادیان الهی دارد، چه حقّی به گردن ما دارد؟ این قابل فراموشی نیست. خدا این سکولارها را نیامرزد که نمی‌گذارند جوانان ما با گذشته‌ها… چرا در کشور ما، در مدرسه‌های ما تاریخ قبل از انقلاب و وضعیت قبل از انقلاب در درس‌ها گفته نمی‌شود؟ چرا جنایات آمریکایی‌ها در این مملکت بازگو نمی‌شود؟ چرا دست نفوذی‌ها نمی‌گذارد تا ما ببینیم چه گنجی به ما داده است، خداوند منّان چه سرمایه‌ای را به ما مرحمت کرده است.

حالا این مراجع عریض و طویلی که ما داشتیم، مگر ما در بین مراجع چند نفر را مثل آقای بروجردی داریم؟ آیت الله العظمی آقای بروجردی هم از نظر نورانیت، پاکیزگی و هم از نظر مدیریت، رئیس جامعه‌ی شیعه بود. امام خودش جزء مرجعیت آیت الله العظمی آقای بروجردی بود. آقای بروجردی با این همه مقلّد، با این همه ارادتمند، با این همه شاگرد آیا می‌توانست جلوی یک شراب‌فروشی را بگیرد؟ نمی‌توانست، نتوانست. آقای بروجردی نتوانست حتّی یک فاحشه‌خانه را ببندد. آقای بروجردی نتوانست جلوی اعدام فدائیان اسلام را بگیرد. وقتی قدرت نباشد، حکومت در دست دین نباشد آدم چه کاری می‌تواند انجام دهد؟ امر به معروف شوخی و مسخره به حساب می‌آید، نهی از منکر مسخره می‌شود. حجاب بر ما تحمیل نیست، رضان خان بی‌حجابی را بر ما تحمیل کرد که حالا بعضی از نادان‌ها متأسّفانه در لباس آخوندی، خجالت نمی‌کشند، لباس امام زمان عجّل الله فرجه را می‌گیرند و می‌گویند: اوایل انقلاب، حجاب را بر زنان تحمیل کردند. آخوند ما این‌طور می‌گوید! خدا دهان آن‌ها را بشکند. حجاب متعلّق به ایران است، ایران قبل از اسلام هم حجاب داشته است. اصلاً زنان ایرانی، حتّی مسیحیان حجاب داشتند، رضا خان و پسر او آمدند و بی‌حجابی را تحمیل کردند. حجاب جزء سنّت‌های تاریخی این مملکت است و جزء صریح آیات قرآن است ولی دریغا از این‌که یک کدام از این دولت‌ها بیایند و مسئله‌ی حجاب را مطرح کنند. زنا را بد نمی‌دانند امّا ازدواج موقّت را برای جوان‌ها راه نمی‌اندازند. این همه طلاق، این همه تأخیر در ازدواج، با این مسائل چه می‌کنند؟ مگر غریزه شوخی است؟! راه‌های حلال را بسته‌اید و راه‌های حرام را به روی این‌ها باز کرده‌اید.

انقلاب آمده است که دین احیا بشود، گناه کم بشود، نوامیس مردم حفظ بشوند، عفّت زن‌ها حفظ بشود، استقلال و عزّت ما حفظ بشود، با بعضی از قراردادهای مرئی و نامرئی دارند انقلاب را مثل موریانه از درون نابود می‌کنند امّا کور خوانده‌اند (سخت در اشتباه هستند) خدا حامی این انقلاب بوده است، امیر المؤمنین علیه السّلام حامی این انقلاب است، شهدای ما حامی این انقلاب هستند و شهدا زنده هستند و حمایت می‌کنند.

این اوّلین مرتبه است که من به این امامزاده‌ی جلیل القدر آمده‌ام. هر کدام از امامزاده‌ها یک مأموریت خاص دارند. دختر یکی از مسئولین گرفتار حساسیت فصلی بود و چشم‌های او در فصل بهار خون می‌آورد. او را به انواع دکترها برده بودند و امکانات هم داشتند و او را به خارج از کشور هم بردند ولی خوب نشد. به هر امام و امامزاده‌ای برده بودند تا امامزاده‌ای در اطراف نیشابور و آن‌جا نذر کرده بودند تا این‌که چشم این دختر خوب شد. بعد از مدّتی دو مرتبه مبتلا شد و پیش آقا شیخ علی اکبر مرندی رفت که از شاگردان آقا میرزا علی قاضی و از همسنگرهای آقای بهجت بود. به او گفته بودند: ما به دکتر رفتیم و بیماری درمان نشد، نذر و نیاز ما هم فقط همان امامزاده شفا داد امّا بیماری دو مرتبه برگشته است. آقا شیخ علی اکبر گفته بود: مبادا به نذر خود عمل نکرده‌اید. آن‌ها فکر کرده بودند و گفته بودند: بله. گفته بودیم هر سال آن‌جا قربانی می‌بریم ولی نبردیم. این امامزاده‌ها مأموریت دارند. این‌که گاهی امام رضا علیه السّلام شفا نمی‌دهد برای این است که حواله این است که این امامزادگان را بزرگ کند. لذا آن‌ها را قدر بدانید، آن‌ها قطب فرهنگی هستند.

 

 

 


پی نوشت:

[۱]– سوره‌ی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– سوره‌ی مائده، آیه ۷٫

[۳]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۵۶٫

[۴]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۴۹، ص ۱۲۷٫

[۵]– همان، ج ۳۹، ص ۲۳۶٫

[۶]-‌ مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏ ۲، ص ۷۷۴٫

[۷]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۵۰٫

[۸]-‌ الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏ ۱، ص ۶۷٫

[۹]– الغیبه (للطوسی)/ کتاب الغیبه للحجه، النص، ص ۳۹۵٫

[۱۰]– همان، ص ۲۹۱٫

[۱۱]– تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، مقدمه ج‏ ۱، ص ۳۷٫

[۱۲]-‌ شرح الشفاء، ج‏ ۲، ص ۳۹٫

[۱۳]– روضه الواعظین و بصیره المتعظین (ط – القدیمه)، ج‏ ۱، ص ۱۱٫