به مناسبت آغاز دهه مبارک فجر، روز شنبه مورخ ۱۴ / بهمن / ۱۳۹۶ سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» در مسجد امیرالمؤمنین علیه السلام واقع در شهرک شهید محلاتی برگزار شد که مشروح آن تقدیم می گردد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری* وَ یَسِّرْ لی أَمْری* وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی* یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِین طَبِیبِنَا حَبِیبِنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّه بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْأَرَضِینَ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللَّهُ صُحْبَتَهُ وَ نُصْرَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
داشتن نیّت تام در کارها
«وَفِّرْ بِلُطْفِکَ نِیَّتِی، وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَکَ یَقِینِی».[۳]
امام سجّاد (علیه السّلام) در دعای بیستم صحیفهی سجّادیّه، درخواستهای خود را به محضر ربوبی تقدیم میدارند، ما هم میآموزیم که باید اینها را از خدا بخواهیم. سومین و چهارمین درخواست حضرت سجّاد «وَفِّرْ بِلُطْفِکَ نِیَّتِی»، خدایا نیّت من را، نیّت تام قرار بده، نیّت کامل قرار بده. اینکه من از تو نیّت تام و تمام میخواهم، از باب این نیست که من استحقاق دارم، من شایسته هستم، من طلبکار هستم. من کاری کردم، تو هم برای من کاری انجام بده، نه. تو لطیف هستی، تو لطف داری. به لطف خود به من نیّت بده.
برای این «وَفِّرْ بِلُطْفِکَ نِیَّتِی» چند درخواست منظور شده است. یکی اینکه گاهی نیّت آدم قاطی دارد، جبهه میرود، مسجد میآید، کار خیر میکند، برای خدا میکند، ولی اگر کسی ببیند خوشش میآید، اگر کسی اطلاع پیدا نکند، پشیمان نیست، ولی ناراحت است که چرا دیگران نفهمیدند، این نیّت، دیگر نیّت کامل نیست. بدتر هم این است که تعریف از او نکردند، اظهار قدردانی نکردند، دیگر این کار را انجام نمیدهد، پشیمان است و میگوید دست ما نمک نداشت، به هر کسی خوبی میکنیم، بدی میبینیم. این دیگر خیلی مرحلهی بد نیّت است که اصلاً انسان در کار خود خدا را قرار نداده است. بدتر از این هم این است که انسان برای رسیدن به مقاصد سیاسی، قدرت، عبادت را وسیلهی رسیدن به دنیا قرار میدهد. کاری که برای خدا است، هزینهی خلق میکند، نیّت او هم اصلاً ریاست است و شهرت است، محبوبیّت است، رأی آوردن است، از این بازیهای خطرناک است، این نیّت او هم تام نیست.
خواستن توانستن است
وجه دیگری که از این جملهی حضرت سجّاد علیه السّلام درس میگیریم، این است که آدم گاهی قصد میکند که گناه ترک کند. خیلی از این جوانهای عزیز ما، گاهی از غیر جوانها به ما مراجعه میکنند، میگویند چه کاری انجام بدهیم که گناه را ترک کنیم، گاهی هم ناشیگری میکنند و بعضی از گناهان خود را به زبان میآورند. عرض میکنم نگویید نمیتوانیم، بگویید انجام نمیدهیم. گاهی هم جسارت میکنیم، میگوییم یک مقدار غیرت میخواهید. چرا در زندگی شما هر کاری پیش بیاید، هر ضرورتی پیش بیاید، دنبال آن میروید و انجام هم میدهید، برای خرید خود، برای مدرسهی بچّهی خود، برای مسافرتهای خود، امّا به دین که میرسد میگوید نمیتوانم. نخواستید که بتوانید، اگر میخواستید انجام میدادید، خواستن توانستن است. آدم بخواهد، خدا کمک میکند.
لذا در قرآن شریف دارد: «إِنْ یُریدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُما إِنَّ اللَّهَ»[۴] اگر زن و مردی با همدیگر بحث کردند، ناسازگاری پیش آمده است، این «یُریدا» اگر واقعاً میخواهند زندگی کنند، خدا توفیق میدهد. آن کسانی که کار آنها به طلاق میکشد، بعد هم میگویند ما میخواستیم، ولی نشد. آنها دقّت نمیکنند، دقیق حرف نمیزنند. اگر میخواستید، خدا شما را کمک میکرد، نیّت اگر نیّت جاذم باشد، نیّت صد درصد باشد، نصرت الهی کنار نیّت است.
اگر انسان بخواهد نماز شب بخواند، ممکن نیست بیدار نشود. شما همان زمان که دارید برای نماز شب میگویید: نمیتوانم، خواب من سنگین است و بلند نمیشوم. اگر در همان ساعت بلیط هواپیما داشتید خواب میماندید؟ خواب نمیماندید. اگر زلزله شما را تهدید میکرد، خواب میرفتید؟ خواب نمیرفتید. امّا به نماز شب که میرسد، آنجا آدم میگوید نمیتوانم، خواب به من اجازه نمیدهد، خواب من سنگین است.
امام سجّاد علیه السّلام از خدا درخواست میکنند، نیّت و ارادهی ما فولادین باشد، کاری را که باید بشود، به ما ارادهی آن را بدهد که ما با عزم راسخ و قدم ثابت آنچه را که رضای تو است، آن را انجام بدهیم. در توبه روایت دارد که اگر کسی در زبان بگوید استغفر الله، ولی دل او نادم نیست، «فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ»[۵] خود را مسخره میکند، این لقلقهی زبان است. هر وقت پیشمانی، پشیمانی واقعی بود، سر تو به سنگ خورد و فهمیدی که این کار خطرناک است، دیگر اصلاً از سایهی آن میترسی و به طرف آن نمیروید. امّا استغفر الله زبانی، اراده، ارادهی جدّی نیست. الآن که گناه نیامده است، بعد از گناه توبه میکنید، دوباره همینکه در گناه به روی شما باز شود، با ولع به دنبال آن میروید، این نیّت نیّت درستی نیست. امام سجّاد علیه السّلام دارند به ما نیّت میآموزند که از خدا بخواهیم مَرد باشیم، مَرد است و قولش. اگر به خدا قول دادیم گناه نکنیم، مرد باشیم و دیگر گناه نکنیم. اگر به خدا قول دادیم بداخلاقی در زندگی ما نباشد، مرد باشیم تحمّل کنیم، با خدا بدقولی نکنیم. اگر به خدا قول دادیم نماز اوّل وقت بخوانیم، مردانه برنامهریزی ما یک طوری باشد که نمازهای ما اوّل وقت خوانده شود. اگر به خدا قول دادیم، وفادار به ولایت و خون شهیدان خود باشیم، در برابر این سکولارها، این فتنهگرها، این بازیگرها، این اشرار، باید با صلابت در میدان حاضر باشیم، باید اجازهی هجوم به مقدسات خود، به ارزشهای انقلاب خود، به ولایت فقیه که ولایت ائمّهی اطهار است، مدل حکومتی است که دین برای زمان غیبت داده است، ولایت فقیه را که ما تأسیس نکردیم، بدعتی نیست که یک مجلسی تصمیم گرفته باشد، این راهی است که خدا بر بندگان خود واجب کرده است و اطاعت حق در زمینهی مسائل مدیریتی و اطاعتی، جزو ضروریّات قرآن کریم است و از پیغمبر و امامان مختلف ما تا به امام حسن عسکری علیه السّلام و امام زمان ارواحنا فداه در زمینهی ولایت فقیه آقا امام زمان فرمودند: «أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَهُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاهِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ»[۶] ربطی به آرای مردم ندارد. آرای مردم زمینه است که اگر آرای مردم نبود، این گوهر برای مردم سرمایه نمیشد. ظالمان میآیند در سر مردم میزنند، آنها را غارت میکنند، اجازهی نفس کشیدن هم نمیدهند. خدا امیر المؤمنین علیه السّلام را ولی قرار داده بود، مردمی که اطراف علی را خالی کردند، ولایت علی از بین رفت؟ نه والله، علی ولی بود، مردم بدبخت شدند. آخر علی را رها کرده است، دنبال چه کسی میروید، چه سودی بردند، مردم را تا قیامت بدبخت کردند.
مسئلهی انقلاب که ولایت ستون فقرات انقلاب است و مدل حکومت دینی است، انتصاب امام زمانی است، اگر قول دادیم انقلاب را حفظ کنیم، باید مردانه اراده داشته باشیم، جو عمومی را با حضور خود، با شعار و گفتمان انقلابی حفظ کنیم. اگر انجام ندادیم، نگویید که نتوانستیم، بگویید نخواستیم، اگر میخواستیم میشد. ما با خواست خود، کوهها را آب کردیم، خدا با خواست و ارادهای این ملّت که به تبع ولی فقیه خود، در برابر طاغوتی که هم شرق و غرب باج میگرفتند و میخواستند شاه بماند، نه آمریکا توانست شاه را نگه دارد، نه شوری، نه چین، نه فرانسه و نه انگلیس. ملّتی دل به خدا دادند، هر چه امام گفت، آنها هم لبیک گفتند. مگر این معمّای حل شدنی را حل نکردیم، مگر سلطنت ۲۵۰۰ را شما آب نکردید، این اراده بود، این عزم بود. مگر جنگ هشت ساله، جز خاص و اراده و نیّت جهاد و شهادت، هیچ قدرتی نمیتوانست، جنگ هشت ساله در برابر قدرت جهانی شرق و غرب با پیروزی به خاتمه برساند، خواستید، شد. این پیشرفتهای علمی، این شهدای هستهای، مگر همهی دنیا با همهی حساسیّت نمیخواستند ما هستهای نداشته باشیم، تا این مسئولین سست اراده، ترس و لرز توافق اینطوری به وجود نیامده بود، مگر رآکتور تهران از کار نیفتاد، مگر دنیا به ما هستهای داد، ندادند. ولی دانشمندان ما اراده کردند، کاری را که در کشورهای دیگر دهها سال طول میکشید، اینها در وقت کوتاهی توانستند غنیسازی ۲۰ درصد را برای تأمین سوخت رآکتور تهران تأمین کنند. هر چه را بشر اراده کند، ارادهی متصّل به توکّل و توسل ارادهی خدا است «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ».[۷]
بنابراین صریح قرآن است، اگر اراده و نیّت شما درست باشد، خدا به شما توفیق میدهد. نیّتهای خود را در هر کار خیری نگوییم نمیشود، بروید اگر نشد آن وقت گلهمند شوید. جوان باید چشم خود را نگه دارد، نمیتوانم ندارد. در قبر میتواند بگوید نتوانستم؟ آدمی که کاری میکند و پشیمان میشود، دلیل بر این است که میتوانسته و انجام نداده است، لذا پشیمانی ندارد، کاری که برای انسان اراده نیست، پشیمانی ندارد.
«وَفِّرْ بِلُطْفِکَ نِیَّتِی»[۸] یعنی خدایا هم نیّت من را خالص کن، نیّت من قاطی نداشته باشد، نیّت کاملی باشد و هم نیّت قرص و محکمی باشد. حضرت امیر علیه السّلام به محمّد حنیفه فرمودند: پسرم «تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ»[۹] اگر کوهها تکان بخورند، تو تکان نخور. پاهای خود را محکم در میدان بکوبان، و مقابل دشمن قرص بایست، از کوه محکمتر. این را نیّت وافر و کامل، تام میگویند.
در راه خدا هیچگاه تردید نداشته باشید
«وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَکَ یَقِینِی»[۱۰] خدایا در خزائن تو همه چیز است، من فقیر هستم، بیچاره هستم. تو به آنچه که در محضر خود داری، تو رأفت داری، در خزینهای خود رأفت بیپایان، حکمت بیپایان، قدرت لایتنهی، هدایت بالغه، خدا تو میدانی و میتوانی، یقین من را تصحیح کنی. من از تردیدها خلاصی پیدا کنم، حضرت امیر علیه السّلام قسم خوردند، فرمودند: «مَا شَکَکْتُ فِی الْحَقِّ مُذْ أُرِیتُهُ»[۱۱] از وقتی که خدا حق را به من نشان داد، هیچگاه تردید برای من پیش نیامد. شما شیعهی علی هستید، در راه خود تردید نکنید، فراز و نشیبها شما را مثل پشیمان شدههای انقلاب گرفتار تردید نکند، راه شما حق است. اگر ما برگردیم، این شهدا این راه را ادامه میدهند، مشتریان از لبنان، از نیجریه، از جای دیگر میآیند، شما را پس میزنند، ولی این خط را ادامه میدهند، این خط تعطیل بردار نیست. خدا قول داده است و قول خدا حق است، «وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَکَ یَقِینِی»[۱۲]. این طلحه و زبیر جبههای بودند، امّا حبّ دنیا آنها را پشیمان کرد. مقابله کردند با اساسی که در آن اساس جان خود را به کف گرفته بودند، گرفتار تردید شدند و خیلی از این آقایان هستی خواه و غیر هستیها که غصبیها باشند، اینها یک مدّتی کنار امامان بودند، ادّعای انقلابیگری و مقابله با آمریکا و قدرتهای بزرگ و اطاعت از ولایت داشتند، ولی گرفتار تردید شدند. دیگر به آن طرف غلطیدند، مال دنیا آنها را از انقلاب جدا کرد، عطش قدرت آنها را از خون شهدا و راه شهدا جدا کرد. امام سجّاد علیه السّلام از این نگرانی دارند، «وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَکَ یَقِینِی» به خاطر آن صفات و اسمائی که در خزائن خود داری «إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحیمٌ»[۱۳] رأفت تو، رحمت تو، حکمت تو، مهربانی تو اقتضاء میکند که من از تو یقین صحیح بخواهم، توقع نباشد، خیال نباشد، واقعاً به حق رسیده باشم و باور من باور کامل بوده باشد «وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَکَ یَقِینِی»[۱۴].
خلاف یقین عمل نکنید
یکی، دو روایت در این زمینه از وجود نازنین کشّاف حقایق، امام جعفر صادق علیه الصّلاه و السّلام به محضر شما تقدیم میدارم، چند جمله راجع به انقلاب و برکات انقلاب، نورانیّت حضرت امام و اینکه خدا چه نعمتی داده است و ما قدر آن را نمیدانیم. بیرونیها غبطه میخورند، امید آنها به اینجا است و زلالتر از خیلی از داخلیها زیر پرچم ولایت خون و جان میدهند. ولی داخل مملکت همه طلبکار شهدا، انقلاب، ولایت، شما جبههایها هستند. به شما بیمهری میکنند، طلبکار هستند، تحقیر میکنند، استهزاء میکنند، از ادارات بیرون میکنند، پای شما را از وزارتخانهها کوتاه کردند، قطع کردند. امّا آن کسانی که دارند آمریکا را تحقیر میکنند، ذلیل میکنند، شاخ او را میشکنند، بحمدلله خدا هم قدرت روز افزون میدهد، زیر پرچم همین ولایتی که ما در سایهی آن هستیم، آنها غبطه میخورند و داخلیها هم یک طور دیگر دارند فکر میکنند.
وجود نازنین حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام فرمودند: یقین این است که «أَنْ لَا تُرْضِیَ النَّاسَ بِمَا یُسْخِطُ اللَّهَ»[۱۵] خلق را بخواهید به قیمت غضب خدا راضی کنید، این خلاف یقین است. اهل یقین خدا را میخواهند راضی کنند، ولو همهی عالم از آنها ناراضی میشود، باکی ندارند.
همه گویند طاهر کس نداره خدا یار مو چه حاجت کَس
آنها به خاطر خوش رقصی که رأی بیاورند، دو تا آدم عوضی، دو تا آدم سلطنت طلب، دو تا بهائی، دو تا وهابی به آنها رأی بدهند، به آنها امتیاز میدهند. حرفهای میزنند که خلاف اعتقاد خود آنها هم است، ولی برای رضایت عدّهای حرفی میزنند، به قیمت ناراضی کردن پروردگار متعال. حضرت این را به عنوان یک شاخص، یک محک است، کسانی که خلاف رضای خدا حرف میزنند، تا عدّهای را راضی کنند، ولو به قیمت بیدینی خود آنها باشد، به قیمت غضب خدا باشد، آنها اهل یقین نیستند، ایمان آنها ایمان نیست، آنها جمعیّت بادی هستند «یَمِیلُونَ مَعَ کُلِ رِیحٍ»[۱۶] با هر بادی میلرزند، با هر طوفانی تغییر میکنند.
انسان اهل یقین کسی را مسخره یا سرزنش نمیکند
یکی دیگر از علامتهای دیگری که امام صادق علیه السّلام برای اهل یقین مطرح کردند… این قسمت اوّل خیلی مهم است، در خانهی خود، در محیط کار خود، در رفت و آمدهای خود، برای اینکه آدم یک عدّهای را بخنداند، یک غیبتی بکند، یک کسی را مسخره کند، این نشان میدهد یقین او یقین نیست. اگر خدا و معاد را باور کرده بود، این کار را انجام نمیداد. دل کسی را نمیشکاند، آبروی کسی را نمیبرد، ولو اینکه با این گفتن من عدّهای بخواهند راضی شوند، دوست داشته باشند، بخندند، بخواهند مجلس شادی داشته باشند، به چه قیمتی؟ عروسیهای که هزار تا حرام در آن است، این به قیمت اینکه ما در آن نمودی داشته باشیم، به ما بهبه بگویند، توأم با معصیّت باشد، خدا از ما راضی باشد، چه فایده دارد؟ زندگی دارد از اوّل با گناه شروع میشود، با غضب خدا دارد شروع میشود. این زندگی مگر برکت خواهد داشت؟ مگر نور خواهد داشت؟ کاری نکنیم خدا را ناراضی کنیم و خلق خدا را بخواهیم راضی کنیم. این درخواست حضرت سجّاد علیه السّلام است.
ملاک دومی که امام صادق علیه السّلام فرمودند: یکی «أَنْ لَا تُرْضِیَ النَّاسَ بِمَا یُسْخِطُ اللَّهَ» دوم: «وَ لَا تَذُمَّهُمْ عَلَى مَا لَمْ یُؤْتِکَ اللَّهُ» کسی را که خدا به او چیزی نداده است، او را سرزنش نکند. آدم، آدمهای نادار را کم نشمارد، بیاعتنایی نکند، آنها را کوچک نکند. آنهایی که اهل یقین هستند، به بندگان خدا دارا باشند یا نادار باشند، احترام میکند. آنهایی که به بندگان خدا اهانت میکنند، انگ میزنند، نسبت بیسوادی میدهند، انواع نسبتها را میدهند، آنها اهل یقین نیستند و گرنه به بندگان خدا، اکرام میکنند و اهانت نمیکنند. اهانت به بندگان خدا معلول فقدان یقین است، راضی کردن خلق خدا به قیمت ناراضی کردن خالق هم علامت فقدان یقین است. امام اهل یقین بود، باز یکی از شاخصهایی که وجود مبارک امام صادق علیه السّلام بیان کردند، فرمودند: «مَا حَدُّ التَّوَکُّلِ فَقَالَ لِی أَنْ لَا تَخَافَ مَعَ اللَّهِ أَحَداً»[۱۷] حد یقین، تعریف یقین، وصف یقین به این است، با اعتقادی که به خدا داری از احدی نترسید، زیر این آسمان از احدی نترسید.
این دعا هم جزو دعاهایی است که خیلی به جا است آدم در اوقات مختلف بخواند: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ إِیمَاناً تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِی وَ یَقِیناً حَتَّى أَعْلَمَ أَنَّهُ لَا یُصِیبُنِی إِلَّا مَا کَتَبْتَ لِی وَ رَضِّنِی بِمَا قَسَمْتَ لِی»[۱۸] خدایا به من ایمانی بده که ایمان ظاهری نباشد، ایمانی باشد که مباشر قلب من باشد، مماس قلب من باشد. این ایمان عجین دل و جان من باشد و به من یقینی بده «حَتَّى أَعْلَمَ» تا باور کنم و بدانم هر مصیبتی به من رسیده است، مقدّر تو بوده است، اینقدر ناله نکنم، اینقدر شکایت نکنم، اینقدر جزع نکنم، «لَا یُصِیبُنِی إِلَّا مَا کَتَبْتَ لِی» تو برای من نوشتی که برای من اتّفاق افتاد، چون تو نوشتی من ناراضی نیستم، هر چه از دوست میرسد، نیکو است.
در بلا هم میکشم لذات او مات اویم، مات اویم مات او.
خصوصیّات اخلاقی و رفتاری امام خمینی (رضوان الله علیه)
امام در این جهت نه تنها از آمریکا نترسید، از شوری نترسید، از فرانسه و انگلیس نترسید، بلکه قدرتهای بزرگ را مثل ابراهیم خلیل علیه السّلام تبر برداشت و این بتها را امام شکاند. آمریکا برای خود بتی بود، مگر کسی میتوانست در دنیا مقابل آمریکا نفسی بکشد، ولی امام که اهل یقین بود، گفت: آمریکا شیطان بزرگ است، آمریکا امّ الفساد قرن است، آمریکا هیچ غلطی نمیتواند انجام دهد، ما آمریکا زیر پا له میکنیم.
من نمیدانم در جمع شما این مطلب را از مرحوم آقای پرورش نقل کردم یا نه. آقای پرورش گفتند که ما نمایندهی مجلس بودیم، در کمیسیون امنیت بودیم، فرماندهان جنگ به محضر امام شرفیاب میشدند، چند نفر از ما مجلسیها هم خدمت امام رفتیم. یکی از کارشناسان سلاحهای مطرح در دنیا، یک گزارشی از انواع سلاحهای در اختیار حزب بعث که از شرق و قرب در اختیار او قرار دادند، یک فصلی از اینها خدمت امام گزارش کرد که آنها چه تهجیزاتی دارند، چه سلاحهای وحشتناکی دارند. ایشان میگوید، مستمعینی که میشنیدند واقعاً تن آدم میلرزید، دل ما خالی شد، ما ول معطّل هستیم، مگر میشود ما با آنها جنگ کنیم، ما کجا، آنها کجا؟! گفت: امام تکان نمیخورد، تا این گزارش او تمام شد، امام فرمود: جنگ را اسلحه نمیکند، جنگ را ایمان و اراده میکند، ما اگر بخواهیم آمریکا را نابود میکنیم. این را اهل یقین میگویند، این را قدرت و توکّل میگویند، این را اتصال به ذات ربوبی میگویند. این روحیّه ما میتوانیم را میآورد، مگر خزانهی ما پُر بود، مگر آن روز موشک داشتیم، دنیا یک سیمخاردار هم به ما نمیداد، نه تولید سلاح داشتیم و نه اقتصاد ما، اقتصاد بود. امام با این حال، با یقین به اینکه حق پیروز است و ما حق هستیم و باطل شکست خورده است و مخالفین ما باطل هستند، با این روحیه جنگ را در هشت سال، در اوج اقتدار، نشاط و عشق اداره کرد. آنچه داشتیم از دست ندهیم، ما میتوانیم، ما صاحب داریم، ما امام زمان اروحنا فداه داریم. امام میگفت: این کشور، کشور بقیّه الله است، این کشور، کشور الله اکبر است. امام برای حفظ قداستها غیرت داشت، در مصاحبه، آن مصاحبهگر از آن زن بیمعرفت پرسید الگوی شما چه کسی است؟ آن زن گفت: حضرت زهرا نیست، فلان زن ژاپنی است. امام یک کاری کرد که هم یک عدّهای را از رادیو و تلویزیون بیرون کردند و هم گفت: آن زن حکم ارتداد دارد. امام دولت موقّت را برای همیشه مطرود اعلان کرد. امام هر کسی مقابل مقدّسات این مردم میایستاد، هیچ ملاحظهای نداشت، بالاتر از منتظری نبود. یک کسی که متجهد بود، شاگرد خود امام بود، ولی امام جز خدا با کسی معامله نکرد. خدا هم او را اَلَم کرد، «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ * وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ * الَّذی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ * وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ»[۱۹] چون «لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى»[۲۰] چون نیّت امام صددرصد خدا بود و یاران امام که جمعی از شما هم یاران امام بودید و یاراان امام ماندید، با رفتن امام این مشعله خاموش نشد و این پرچم روی زمین نیفتاد. خدا این شخصیّت ممتاز را ذخیره کرده بود که امروز دنیا روی ایشان حساب میکند. ولی یک عدّه آدم نادان، آدم دشمن خود و دشمن انقلاب قدر که نمیدانند، از آمریکا حساب میبرند و به این چشمهی قدرت که اخلاص از قدرت را به ما میدهد، این اخلاص رهبری در بدنه تزریق میشود. اگر رهبری اخلاص نداشته باشد، بدنه متلاشی است. امام بود که دلها را گرم کرده بود، امروز مقام معظم رهبری همان امام است، جای ایشان را به تمام معنا پر کرد. در تمام آن چیزهایی که لازمهی مدیریت قوی جهانی است، خدا این آقا را موفق کرده است. آنها خجالت نمیکشند، یک قدرتی اتمی، جزو قدرتهای نظام برتر دنیا شوری است، امّا وقتی پوتین اینجا میآید، اوّلین بار که خدمت حضرت آقا رسید، موقع برگشتن گفت: من مسیح را در وجود ایشان دیدم و در سفرهای بعد مستقیم به خدمت ایشان میروند و زانو میزند. این انقلاب چه خدمتی کرده است، شاهی بود که ذلیل این قدرتها بود، امروز نائب امام زمانی است که عزیز است، همهی قدرتها از ایشان حساب میبرند. زمان بوش آن زنیکه وزیر امور خارجه تصریح کرد، اندیشکده و اتاقهای فکر آمریکا مینشینند مدّتها نقشه طرح میکنند، تا به مقام اجرا میآیند با یک سخنرانی رهبر ایران همهی اینها را خنثی میکند. دشمن او را میشناسد و از ایشان حساب میبرد، این اشخاص سر سفرهی ایشان نشستند، شاخهی است که به این ولایت وصل است، امّا هم بیمعرفت و هم بیدین هستند، «وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ».[۲۱] شهدا قدر امام را میدانستند، امروز هم شهدا نگهبان این آقا هستند، این آقا قدردان شهدا و شما جان برکفان است.
انقلاب خیلی خدمت کرده است که همیشه از رسانهها شنیدم که خود شما انقلاب کردید، انقلاب یعنی خود شما، یعنی بچّههای خود شما. این پیشرفتهای علمی در دنیا بیسابقه است، یک کشوری که دنیا با او بداخلاقی و عناد داشته باشد و به هیچ نحو کمک نکند، ولی پیروز شود. ما در زمان دولت سابق که خوش عاقبت نشد و حالا معرکه گردان است و دشمن را شاد میکند، ولی دورهی اوّل آنها، انصالاً دورهی طلایی بود. این سفینههایی را که ما بالا میفرستادیم، رئیس دانشگاه علم و صنعت آقای دکتری حزب اللّهی خیلی خوبی است، از ما دعوت کرد، یک خدا قوّتی به این دستاندرکاران ساخت ماهواره و حرکت این سفینه بگوییم. توضیحاتی که ایشان در آنجا داد، اوّلاً همهی آن جمع حزب اللّهی بودند، گفت: نماز شب این ۲۷ نفر ترک نمیشود. گفت ما در یک رمزی و قطعهای که لازم داشتیم، به چین، به شوری حاضر شدیم به هر قیمتی آن را بگیریم، ولی حاضر نشدند آن را به ما بدهند. آمدیم توسّل به امام حسین علیه السّلام کردیم، تربت امام حسین آوردیم و خدا به دل یک نفری از اینها انداخت و آن را کشف کردیم، خود ما آن را کشف کردیم. ما امروز تانک میسازیم، موشک در حدّی میسازیم که شرق و غرب از این موشکها میترسند، بحمد الله این سردار حاجی زاده گاهی از موضع قدرت میگوید که این انبارهای ما پُر است، این زاغههای پُر است، آدم احساس قدرت میکند، بر خلاف این ذلیل شدهها که همیشه دشمن را بزرگ میکنند و میگویند ما نمیتوانیم و ما ذلیل هستیم و واقعاً هم ذلیل هستند. ببینید تفاوت از کجا به کجا است. ما نانو داریم، ما سلولهای بنیادی داریم، ما در کشف داروی سرطان جزو کشورهای مطرح دنیا هستیم، ما در پیشرفتهای علمی مطرح هستیم. همهی اینها معجزات انقلاب است، ما در ساختن راهها، در امکانات وسیعی که امروز مردم کشور ما برخوردار هستند.
امّا از همهی اینها امام فرمود: فتح الفتوح، ظاهراً دو هفته قبل بود، یک جانبازی به مسجد ما آمد، برای من گریه کرد و گفت: فلانی این انقلاب امام کجا است به من نشان بدهید. گفت: من شبها درد میکشم و خوابم نمیبرد، این انقلاب امام کجا است به من نشان بدهید؟ من عرض کردم انقلاب امام خود شما هستید. این داعش آمده بود، جهان اسلام را تسلیم کفر کند، همهی خلافها، همهی برنامههای دقیق، پول قارون منطقه در اختیار داعش بود، این انقلاب بود که داعش را ریشه کن کرد، خلافت ناحق داعشی را مضمحل کرد. این هنوز انقلاب زنده نیست، شما دنبال انقلاب میگردید، فتح الفتوح شما، حیات انقلاب شما حججی است. این پیشرفتهای علمی به یک طرف که دنیا مات است که چطور ما در اوج تحریم، دشمنی همهی دنیا این همه پیش رفتیم، در دنیا هیچ کشوری به این کیفیت سابقه ندارد، در جنگ پیشرفت کرده باشد، با تحریم پیشرفت کرده باشد. ولی اینها نیست، یک حججی برای ما کافی است. این فتح الفتوح، این روحیّهی ایمانی، شهادت طلبی، ولایتمداری است که همچنان رو به افزون است و رهبر عزیز ما اینها را بهتر از همه میداند که میگوید: امروز روحیّهای جوانهای ما، کمتر از روحیّهای جوانهای دوران دفاع مقدس نیست.
[۱]– سورهی غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]ـ الصّحیفه السّجادیّه ص ۹۲٫
[۴]ـ سورهی نساء، آیه ۳۵٫
[۵]– معدن الجواهر و ریاضه الخواطر، ص ۵۹٫
[۶]ـ الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج ۲، ص ۴۷۰٫
[۷]ـ سورهی یس، آیه ۸۲٫
[۸]ـ الصحیفه السّجادیّه ص ۹۲٫
[۹]ـ نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۵۵٫
[۱۰]ـ الصّحیفه السّجادیّه ص ۹۲٫
[۱۱]ـ نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۵۱٫
[۱۲]ـ الصحیفه السّجادیّه ص ۹۲٫
[۱۳]ـ سورهی بقره، آیه ۱۴۳٫ سورهی حج، آیه ۶۵٫
[۱۴]ـ الصحیفه السّجادیّه ص ۹۲٫
[۱۵]ـ کشف الغمه فی معرفه الأئمه (ط – القدیمه)، ج ۲، ص ۲۰۸٫
[۱۶]ـ نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۴۹۶٫
[۱۷]ـ الأمالی (للصدوق)، النص، ص ۲۴۰٫
[۱۸]ـ الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۵۲۴٫
[۱۹]ـ سورهی شرح، آیات ۱ تا ۴٫
[۲۰]ـ سورهی توبه، آیه ۱۰۸٫
[۲۱]ـ سورهی ابراهیم، آیه ۷٫
پاسخ دهید